- آسمونی
- مجله اینترنتی
- هنر
- نقاشی
- هنر قرن 17 به سبک باروک

هنر قرن 17 به سبک باروک
باروک (به فرانسوی: Baroque) روشی است در هنرهای معماری، نقاشی، موسیقی و مجسمه سازی که از اواخر سده 16 (میلادی) در ایتالیا آغاز شد و تا اواخر سده 18 (میلادی) در اروپا رواج داشت و سپس در آمریکای مرکزی و جنوبی مورد توجه قرار گرفت. در این بخش از آسمونی با سبک خاص باروک در معماری، نقاشی و موسیقی آشنا می شوید.
ریشهٔ این کلمه احتمالا واژه بارُکو پرتغالی به معنی مروارید صیقل نیافته بوده است. گروهی نیز بر این عقیده اند که معنای این واژه، پوچ، زشت، مضحک و عوضی است. این واژه در آغاز برای تمسخر این شیوه استفاده می شد. زیرا منتقدان معتقد بودند هرگز نباید بنایی ساخت که از اصول و عناصر بناهای یونیان و رومیان پیروی نکند؛ بناهای کلاسیک باید بر این اصول ساخته شوند و انحراف از آن را «کژ سلیقگی اسف انگیز» می دانستند. اما پس از آن که این شیوه مورد توجه قرار گرفت، به معنای شکوه مند و پرتجمل استفاده شد.
تاریخچه سبک باروک
به وجود آمدن شیوهٔ باروک در اروپا را میتوان به سه دلیل عمده نسبت داد:
اول، جنبش دینپیرایی، رهبران کلیسای کاتولیک را واداشت تا از جذابیتهای هنری برای تبلیغ دین استفاده کنند و به این ترتیب، موقعیت متزلزل خود را بهبود بخشند. به همین دلیل از هنرمندان می خواستند کلیساها را مجلل و باشکوه بسازند. دوم، شاهان اروپا، درپی استقلال یافتن و ثبات قدرتشان، میخواستند با قصرهای باشکوه خود، قدرت خود را به همگان نشان دهند و سوم اینکه، هنرمندان نسبت به شیوهٔ هنری رنسانس و نظم و ثبات آن، معترض بودند و میخواستند در آفرینش هنری آزاد باشند. بررسی سبک باروک با در نظر گرفتن کشفهای علمی سدهٔ هفدهم نیز ثمربخش است. دستآوردهای گالیله و نیوتن نمایانگر گرایشی نو به علم بود؛ گرایشی مبتنی بر یگانگی ریاضیات و تجربه. این دو قوانین ریاضی حاکم بر اجسام متحرک را کشف کردند.
این کشفها راهگشای اختراعهای نو و پیشرفت تدریجی پزشکی، استخراج معادن، دریانوردی و صنعت در دورهٔ باروک شد. شیوهٔ باروک آمیزهٔ خردگرایی و نفسپرستی، آمیزهای از مادهگرایی و معنویت است.
ویژگی های سبک باروک
اگرچه پیرامون واژهٔ باروک صفتهای مختلفی همچون نامأنوس، پر زرق و برق، و مجلل وجود دارد، اما تاریخنویسان امروزی آن را فقط برای اشاره به شیوه ای خاص در هنر به کار می برند. توصیفی ساده اما مفید از شیوهٔ باروک آن است که هنر باروک، چارچوب اثر (بوم، سنگ یا صدا) را از کنش و حرکت انباشته می کند.
هنرمندان باروک در آثارشان در پی خلق جهان هایی سراسر ساختارمند یافته بودند.
چنین شیوهای، کاملا باب طبع اشراف بود که به ساختارهایی کامل و یکپارچه میاندیشید. سبک باروک، به سبب نیازهای کلیسا که کیفیتهای هیجانانگیز و نمایشی هنر را برای جذابتر ساختن آداب نیایش به کار میگرفت، نیز شکل گرفت. طبقهٔ متوسط نیز بر رشد و گسترش سبک باروک تأثیر گذاشت. برای نمونه، در هلند بازرگانان ثروتمند و نیز پزشکان، پردههایی واقعگرایانه از چشماندازها و صحنههای روزمره را به نقاشان سفارش میدادند.
سبک باروک در معماری
مهم ترین خصوصیت معماری باروک، ساختن فضاهای منحنی و استفادهٔ فراوان از تزیینات معماری بود. هنرمندان با اینکار، به بناها، شکوه و عظمت خاصی میبخشیدند. در طراحی کاخهای بزرگ نیز از این شیوه استفاده میشد. باغ کاخ ورسای که در شکارگاهی در نزدیکی پاریس و در کاخ ورسای ساخته شده است، نمونهای از کابرد این شیوه است که استفادهٔ منظم از درخت گل و آب نما، عظمت و شکوهی وصفناشدنی به بنا میبخشید.
سبک باروک در نقاشی
اساس نقاشی باروک، تصویر پیرامون مذهب و رخدادهای مذهبی بوده است با ترکیبها و رنگهای تازه. نقاشان این سبک، تلاش میکردند تا با اغراق در تزیین و آرایش صحنههای مذهبی، هیجان و احساسات مذهبی را در بیننده، بیدار کنند
سبک باروک در مجسمه سازی
یکی از دلایل پیدایش پیکره سازی باروک نقش مقابل بین باروک و کلاسیکگرایی بوده است. پیکرهسازی هم در نشان دادن معجزات دین مسیحیت کمال مییابد و بازتابی از نوعی اشتیاق برای اعجاب انگیزی است. استفاده از عناصر تزیینی و نمایان کردن هرچه بیشتر فوارهها و آب نماها در معماری باروک بسیار متداول بوده است. بعدها اینگونه برخورد با آب و استفاده نمادین از مجسمه سازی در شهرسازی و میادین باروک نیز مرسوم شدهاست. پیکرهسازان عصر باروک، بیشترین تلاش خود را به کار میبستند تا حرکت را در آثار خود بیافرینند.
سبک باروک در موسیقی
موسیقی باروک که بیشتر برای کلیسا و دربار ساخته میشد، پرشکوه و پر حرارت بود و اپرا با صحنه های مجلل نیز در این دوره رونق یافت. از آهنگسازان برجستهٔ باروک میتوان به باخ، کلودیو مونته وردی و ویوالدی اشاره کرد.
سبک باروک در ادبیات
عمدهترین تفاوت رنسانس و باروک در این نکته است که رنسانس انسان را به شکل موجودی ابدی و کامل میبیند که زمان بر او تاثیری ندارد. در حالی که منتقدان بیشتر از هرچیز بر عنصر حرکت و عدم ثبات در باروک تکیه کردهاند. آنها معتقد بودند باروک ادبی هنر حرکت است؛ نه فقط توصیف زیبا و چرب دستانهٔ حرکت، بلکه درک حرکت به عنوان نخستین و اصلیترین واقعیت هستی.
ادبیات باروک پر است از صنایع ادبی چون تشبیه، مجاز، کنایه و استعاره. از دیگر ویژگیهای ادبیات باروک میتوان به ابهام، تظاهر و تفاخر، تناسخ و تغییر چهره، مسخ شدن و جسمیت بخشیدن به همهٔ اشیاء، حتی مرگ (در هم آمیختن مرگ و زندگی) اشاره کرد. در نمایشنامههای باروک نیز تظاهر، ابهام و پیچیدگی کاملاً به چشم میخورد؛ هنرپیشه از خلال بازی در نقش دیگری، در واقع به سراغ خودش میرود. بازیگر یا قهرمان نمایش باروک، فقط قانون تناسخ را میشناسد. نمایشنامهها و ادبیات این دوره سرشار است از جادوگران و الهههای مسخ شده. موجودات افسانه ای بیشترین نقش را در ادبیات این دوره دارا بودهاند.