زمان مطالعه: 4 دقیقه
اخلاق و نسبیت

اخلاق و نسبیت

اخلاق و نسبيت آيا اخلاق خوب و بد و رذائل و فضائل جنبه مطلق دارد; يعنى، مثلا شجاعت و فداكارى و تسلط بر نفس در...

 

اخلاق و نسبیت

آیا اخلاق خوب و بد و رذائل و فضائل جنبه مطلق دارد; یعنی، مثلا شجاعت و فداکاری و تسلط بر نفس در هر زمان و هر مکان بدون استثنا خوب است، یا خوبی و بدی این صفات نسبی است، در پاره‏ای از جوامع و بعضی از زمانها و مکانها خوب در حالی که در جامعه یا زمان و مکان دیگر، بد است؟

آنها که اخلاق را نسبی می‏دانند دو گروهند:

گروه اول کسانی هستند که نسبیت را در تمام هستی قائل هستند; هنگامی که وجود و عدم نسبی باشد، اخلاق مشمول نسبیت‏خواهد بود.

گروه دوم کسانی هستند که کاری به رابطه مسائل مربوط به وجود و اخلاق ندارند، بلکه معتقدند معیار شناخت اخلاق خوب و بد، پذیرش و عدم پذیرش جامعه است. بنابراین، ممکن است صفتی مانند شجاعت در جامعه‏ای مقبول و در جامعه و زمان و مکان دیگری غیر مقبول باشد، در آن جامعه‏ای که مقبول است جزو فضائل اخلاقی محسوب می‏شود و در جامعه‏ای که غیر مقبول است جز و رذائل اخلاقی است.

این گروه، حسن و قبح افعال اخلاقی را نیز تابعی از شاخص قبول و رد جامعه می‏شمرند و اعتقادی به حسن و قبح ذاتی افعال ندارند.

همان‏گونه که در بحث گذشته گفتیم، مسائل اخلاقی بستگی به معیارهای سنجش زائیده از جهان‏بینی‏ها دارد; آنها که اصل و اساس را، جامعه - آن هم در شکل مادی‏اش - می‏بینند، چاره‏ای جز قبول نسبیت در اخلاق ندارند; زیرا جامعه بشری دائما در تغییر و تحول است و شکل مادی آن پیوسته دگرگون می‏شود; بنابراین، چه جای تعجب که این گروه مرجع تشخیص اخلاق خوب و بد را افکار عمومی جامعه و قبول و رد آن بدانند.

نتیجه چنین تفکری ناگفته پیداست; زیرا سبب می‏شود که اصول اخلاقی به جای این که پیشرو جوامع بشری و اصلاح کننده مفاسد آنها باشد، دنباله رو و هماهنگ با هر وضع و شرائطی گردد.

از نظر این گروه کشتن دختران و زنده به گور کردن آنها در جامعه جاهلیت عرب، یک امر اخلاقی بوده چرا که جامعه آن روز آن را پذیرفته بود، همچنین غارتگری که از افتخارات عرب جاهلی بود و پسران را به خاطر این گرامی می‏داشتند که وقتی بزرگ شدند سلاح به دست می‏گیرند و در صفوف غارتگران فعالیت می‏کنند نیز یک امر اخلاقی محسوب می‏شود و البته همجنس‏گرائی در جوامعی که غرق این بدبختیها هستند از نظر آنها اعمال اخلاقی محسوب می‏شود!

عواقب مرگبار و خطراتی که این گونه مکتبها برای جوامع بشری به وجود می‏آورد بر هیچ عاقلی پوشیده نیست.

ولی در اسلام که معیار اخلاقی و ارزش فضائل و رذائل از سوی خدا تعیین می‏شود و ذات پاک او ثابت ولایتغیر است، ارزشهای اخلاقی ثابت ولایتغیر خواهد بود و افراد و جوامع انسانی باید از آن الگو بگیرند و تابع آن باشند نه این‏که اخلاق تابع خواست آنها باشد!

خداپرستان حتی فطرت انسانی و وجدان اخلاقی را اگر آلوده نگردد ثابت می‏دانند; و آن را پرتوی از فروغ ذات پروردگار می‏شمرند و به همین دلیل اخلاقیات متکی بر وجدان، یا به تعبیر دیگر، حسن و قبح عقلی (منظور عقل عملی است نه عقل نظری) را نیز ثابت می‏شمرند.

اسلام نسبی بودن اخلاق را نفی می‏کند

در آیات متعددی از قرآن مجید، خوب و بد یا «خبیث و طیب‏» را بطور مطلق مطرح کرده و وضع جوامع بشری را در این امر بی‏اثر می‏شمرد; در آیه‏100 سوره مائده.

می‏خوانیم: «قل لایستوی الخبیث والطیب ولو اعجبک کثرة الخبیث; بگو (هیچ گاه) ناپاک و پاک مساوی نیستند هر چند فزونی ناپاکها تو را به شگفتی اندازد!»

و در آیه‏157 سوره اعراف در توصیفی از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله می‏خوانیم: «ویحل لهم الطیبات ویحرم علیهم الخبائث; پیامبر، طیبات را برای آنها حلال و خبائث را حرام می‏کند.»

در آیه‏243 سوره بقره می‏فرماید: «ان الله لذو فضل علی الناس ولکن اکثر الناس لایشکرون; خداوند نسبت‏به بندگان خود احسان می‏کند ولی اکثر مردم شکر او را به جا نمی‏آورند!»

در آیه‏103 سوره یوسف می‏فرماید: «وما اکثر الناس ولو حرصت‏بمؤمنین; و بیشتر مردم هر چند اصرار داشته باشی ایمان نمی‏آورند!»

در این آیات ایمان و پاکیزگی و شکر به عنوان یک ارزش محسوب شده هر چند اکثریت مردم با آن مخالف باشند; و بی‏ایمانی و ناپاکی و کفران، یک ضد ارزش به حساب آمده هر چند از سوی اکثریت پذیرفته شود.

امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز کرارا در خطبه‏های «نهج البلاغه‏» بر این معنی تاکید کرده است که پذیرش و عدم پذیرش خو یا عملی از سوی اکثریت هرگز معیار فضیلت و رذیلت و حسن و قبح و ارزش و ضد ارزش نیست.

در یک جا می‏فرماید: «ایها الناس لاتستوحشوا فی طریق الهدی لقلة اهله فان الناس قد اجتمعوا علی مائدة شبعها قصیر وجوعها طویل; ای مردم! در طریق هدایت از کمی نفرات وحشت نکنید; زیرا مردم گرد سفره‏ای جمع شده‏اند که سیری آن کوتاه و گرسنگی‏اش طولانی است!» (1)

و در جای دیگر می‏فرماید: «حق وباطل، ولکل اهل; فلئن امر الباطل لقدیما فعل، ولئن قل الحق فلربما ولعل; حق و باطلی داریم، و برای هر کدام طرفدارانی است; اگر باطل حکومت کند، جای تعجب نیست، از دیر زمانی چنین بوده; و اگر پیروان حق کم باشند، چه بسا افزوده گردند (و پیروز شوند)!» (2)

اینها همه نسبیت در مسائل اخلاقی را نفی می‏کند و پذیرش یا عدم پذیرش از سوی اکثریت جامعه را معیار ارزشهای اخلاقی و اعمال نیک نمی‏شمرد.

 

پروتاگوراس در سال 490 قبل از میلاد در یونان باستان به دنیا آمد. وی در سال 421 ق. م درگذشت. پروتاگوراس معتقد بود که اخلاق صرفاً در زندگی اجتماعی معنا و مفهوم دارد. وی همچنین به نسبیتگرایی در اخلاق نیز اعتقاد داشت. وی به وسیله تألیف محاورات افلاطون، مورد توجه دیگر اندیشمندان قرار گرفته است. در محاوره پروتاگوراس و محاوره تئاتتوس به تفصیل و تبیین افکار وی پرداخته میشود. محاوره تئاتتوس بر نسبیت گرایی پروتاگوراس در زمینه اخلاق اشاره می نماید. در این محاوره، انسان به عنوان معیار تمامی امور دنیا معرفی می گردد. در واقع ردّپای اندیشه انسان گرایی به طورضمنی در این محاوره پروتاگوراس به چشم می خورد.

ارزیابی مهاجرت
نظر خود را درباره «اخلاق و نسبیت» در کادر زیر بنویسید :
لطفا شرایط و ضوابط استفاده از سایت آسمونی را مطالعه نمایید

دسته بندی های وب سایت آسمونی

آسمونی شامل بخش های متنوعی است که هر کدام از آنها شامل دنیایی از مقالات و اطلاعات کاربردی می باشند، شما با ورود به هر کدام از دسته بندی های مجله اینترنتی آسمونی می توانید به زیردسته های موجود در آن دسترسی پیدا کنید، برای مثال در دسته فیلم و سینما؛ گزینه هایی مثل نقد فیلم، معرفی فیلم ایرانی، فیلم بین الملل، انیمیشن و کارتون و چندین بخش دیگر قرار دارد، یا بخش سلامت وب سایت شامل بخش هایی همچون روانشناسی، طب سنتی، نکات تغذیه و تناسب اندام می باشد.