- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نقد فيلمنامه و بررسى فيلم غلبه
نقد فيلمنامه و بررسى فيلم غلبه
دوشنبه 26 مهر 1400
چكاوك شيرازى
- فیلم غلبه Vanquish
- کارگردان : جورج گالو
- محصول: 2021 آمریکا
پیرنگ داستان از زمانی شروع می شود که ویکتوریا با بازی "روبی رُز"، در حالی که با بیماری دخترش دست و پنجه نرم می کند از پلیس بازنشسته ای به نام "دیمون "پرستاری می کند که به دسته ی پلیس های فاسد تعلق دارد. همه ی نگرانی "ویکتوریا "تهیه ی هزینه ی درمان دخترش است. اما زمانی گره ی اصلی افکنده می شود که دیمون ( مورگان فریمن) از این نگرانی نهایت سواستفاده را می کند. "دیمون "دختربچه ی بیمار را گروگان می گیرد و به مادرش می فهماند که زمانی دوباره دخترش را می بیند که پنج محموله ی پول را از پنج جا، که خودش نام ایستگاه را روی آن ها می گذارد بگیرد و برای "دیمون "بیاورد. "ویکتوریا "مجهز می شود و برخلاف میلش و فقط برای پس گرفتن دخترش که همان آرزوی قهرمان است دست به خطر می زند.
هر قهرمان می بایست نقشه ای داشته باشد تا به وسیله ی آن به آرزویش برسد. اما ظاهرا در فیلم "غلبه "چنین خطی رعایت نمی شد زیرا ویکتوریا بی هدف و طبق دستوری که از "دیمون "می گرفت پیش می رفت و با هر بار رفتنش ما به عنوان مخاطب به قسمتی از زندگی گذشته ی او دست پیدا می کردیم. مثلا معلوم شد که خودش و برادرش سابقا خلاف کار بودند و برادرش در یکی از درگیری ها کشته شده. اطلاعات شخصی ویکتوریا به خوبی پخش شده بود و فیلم هر چند سکانسی که جلو می رفت اطلاعات جدیدی راجع به گذشته به ما می داد. اما این که این اطلاعات دقیقا چه کارآیی داشتند دقیقا معلوم نبود. یا اینکه چرا دیمون ویکتوریا را برای این ماموریت انتخاب کرده؟ البته پلیس بودن "دیمون "در این مورد بی تاثیر نبود زیرا می توانست به راحتی به اطلاعات پرونده ی ویکتوریا دسترسی داشته باشد و این طور که فرماندار هم گفت همه ی این ها برنامه ریزی شده، بوده زیرا "دیمون "او را دقیقا با دشمنانش رو به رو می کند.
ظاهر کار تا اینجا بسیار جذاب به نظر می رسد. زنی به خاطر نجات جان دخترش با دشمنان سابقش رو به رو می شود و بر همه غلبه مى كند و این نقشه توسط یک پلیس فاسد طرح ریزی شده، اما دقیقا به چه علت؟ در سراسر فیلم هیچ نشانه ای از دلیل این کار دیمون وجود ندارد. اما فیلم خوش ساخت است و مخاطب را به پیگیری برای رسیدن به نتیجه ترغیب می کند. خصوصا که بازی ها درجه یک است و بازی "روبی رُز "که نقشش را کاملا باورپذیر کرده باعث می شود که مخاطب بلافاصله پس نزند.
ویکتوریای باهوش و جسور به همه ی حریفانش غلبه می کند اما انرژی خود و رقبایش نه بیشتر می شود نه کمتر هر دو سو، همانند که از قبل بودند، حتی برخلاف انتظار، میزان هیجان در هیچ کدام از ایستگاه ها افزایش پیدا نکرد. حداقل کاری که فیلمساز برای جذاب تر شدن فیلمش، می توانست انجام دهد این بود که در هر ایستگاه میزان درگیری، خشونت، هیجان یا هر چیز دیگری را کمی بالاتر ببرد. همه ی این ها با توجه به این در نظر گرفته می شود که رقبا، هیچ کدامشان معرفی نشده بودند. حتی خیلی معلوم نبود دنبال چه هستند. ما با گذشته ی "دیمون "هم آشنایی نداریم، شاید بتوان گذشته را نادیده انگاشت اما دلیلی حداقلی برای تصمیماتش لازم است.
همه ی این ها را می شد نادیده گرفت اگر حداقل پایان داستان گرهی از این همه سوال بی جواب، باز میکرد. اما پایان قصه سوال خیلی خیلی بزرگتری به جا گذاشت که اگر بنا بود دیمون پول ها را به ویکتوریا ببخشد چرا این همه او را در دردسر می اندازد. او که مردی متمول است و توان انجام خواسته های ویکتوریا را دارد پس چرا با جان او بازی می کند تا در آخر غافلگیرش کند. تصمیم آخر دیمون از همه بی منطق تر است، آیا با انجام چنین حرکتی می خواسته شر دشمنان ویکتوریا را از سرش کم کند؟ آن ها که تا وقتی دیمون، ویکتوریا را جلو نینداخته بود، خبری از او نداشتند و اصلا کاری به کارش نداشتند. به هر حال اگر جزییات فیلمی که می بینید برایتان اهمیتی ندارد، می توانید از دیدن این فیلم سرگرم کننده لذت ببرید.