- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- انیمیشن و کارتون
- نگاهى به انيميشن انكانتو، قدرت عشق
نگاهى به انيميشن انكانتو، قدرت عشق
شنبه 23 بهمن 1400
نویسنده: چكاوك شيرازى
انکانتو (افسون)
والت دیزنی دست برندار نیست!
بعد از نزدیک به هشتاد، نود سال از ساخت اولین فیلم انیمیشن بلند خود به نام "سفید برفی و هفت کوتوله" و ورود به دنیای خیالی و جادویی، هنوز با قدرت هر چه تمام تر می تواند مخاطبش را در هر سنی تحت تاثیر قرار دهد.
بررسی این که این عشق و احترام به کودکان و در بیشتر مواقع بزرگسالان از کجا می آید که حتی با مرگ بنیان گذار اصلی، نه تنها کم رنگ نشده که بسیار هم پر رنگ تر شده در حیطه ی این مطلب نیست. اما حتما چیزی جادویی وجود دارد که با دیدن لوگوی والت دیزنی هیجان زده می شویم و مشتاقیم تا ببینیم این بار چه چیزی برایمان دارد. لذتش با لذت عیدی گرفتن برابری می کند زیرا چه کوچک و چه بزرگ از آن کیف می برند.
این بار" انکانتو" با کاراکتر اصلی اش که طبق قوانین والت دیزنی یک دختر است به سراغ ما آمده و ما را با خود به قوی ترین ساخته ی والت دیزنی از لحاظ تصویری می برد. انیمیشن کاراکتر های “انکانتو“ به قدری خوب پرداخت شده که از فرط شباهت با انسان واقعی، حیرت برانگیز است. نرمی حرکات، میمیک صورت و موها هر آن چیز دیگری که در ساخت انیمیشن وجود دارد و باعث جذاب تر شدن فیلم می شود در این جا وجود دارد. این جادوی بزرگی است که بعد از هر بار تولید انیمیشن ارتقا پیدا می کند.
اما در زمینه ی فیلم نامه "Frozen " هنوز هم سرآمد است زیرا فیلم نامه ی کار شده ای داشت. هر چند که این موضوع در دنیای انیمیشن چندان مهم به نظر نمی رسد اما وقتی به متن، به خوبی رسیده باشند مسلما نتیجه ی بهتری در پی خواهد داشت.
“انکانتو“ متن متوسطی دارد و پیرو شعار "دختر فرمانده" پیش رفته است. اما امان از جادویش که ما را در خودش غرق می کند.
فیلم پر از رنگ های تند و شاد، مناسب با مکان فیلم است، که چشم را می نوازد، همراه با موسیقی فراوان که گاهی از گذشته روایت می کند و گاهی از آینده می گوید، درست مانند پیشگویی عمل می کند که می داند چه اتفاقی می افتد اما نمی داند چطور، همان طور که “دایی ماربل“ می دانست که او خانواده را نجات می دهد اما دقیقا نمی دانست چطور.
ماربل، تنها نوه ی از خانواده ای است که همه ی اعضای آن قدرتی جادویی دارند. هر کدام از اعضای خانواده وقتی که به سن بلوغ می رسند توسط مادربزرگشان به سمت دری هدایت می شوند که این در به سمت اتاقی باز می شود که پر از مصادیقی از جادو و قدرتی است که به آن ها داده می شود. به طور مثال مادر ماربل می تواند با دادن غذای شفابخش بیماران را مداوا کند یا خواهرش بسیار قدرتمند است و می تواند هر چیز سنگینی را جا به جا کند.
همه ی این ها از توانایی هایشان برای کمک به افراد شهر بهره می برند و جالب این که جادویشان از مردم پنهان نیست همه ی شهر به قدرت این خانواده واقفند و دوستشان دارند.
در این میان “ماربل“ تنها کسی است که هیچ موهبتی از شمع جادوییشان دریافت نکرده است. او سعی می کند این موضوع را نادیده بگیرد و به صورت عادی زندگی کند اما طبیعتا حسادت هایی نسبت به بقیه ی اعضای خانواده دارد.
ما روزی با این خانواده ی دوست داشتنی آشنا می شویم که قرار است کوچکترین نوه ی خانواده موهبتش را دریافت کند. او تنها در کنار “ماربل“ احساس آرامش می کند و شما می توانید بالاترین نقطه ی قوت ساخت یک انیمیشن را از لحاظ فنی، زمانی ببینید که این دو زیر تخت هستند و “ماربل“ سعی می کند به او قوت قلب و شهامت بدهد.
و بعد از آن وقتی او را در مسیر رفتن به سمت در همراهی می کند ما می توانیم به عمق درد و سرخوردگی اش پی ببریم.
تا زمانی که او پی می برد خانه ی جادوییشان در حال فروپاشی است و قدرت تمام افراد فامیل در حال کمرنگ شدن و از بین رفتن است.
او به دنبال راه حل می رود و بالاخره دایی اش را که در جایی دور از دید خانواده اما در همان خانه پنهان شده است را پیدا می کند. این دایی به این دلیل از خانواده کنار گذاشته شده بود چون پیشگویی کرده بود که قرار است روزی جادو بالاخره از میان برود و مادربزرگ با همه ی اقتدارش از، از بین رفتن خانه اش وحشت داشت؛ پس هر چیزی که به این مسئله اشاره می کرد باید از سر راه کنار می رفت.
اما این نه تنها او را به هدفش نزدیکتر نمی کرد بلکه میزان تخریب خانه را زیادتر هم کرده بود.
زیرا طبق قانون والت دیزنی این عشق است که همه ی مشکلات را برطرف و خرابی ها را آباد می کند. پس طرد کردن و نادیده گرفتن اعضای خانواده گناهی بزرگ است که می تواند منجر به ویرانی شود.
با پیگیری های “ماربل” و تاختنش به مادربزرگ پرده از این راز کنار می رود و مادربزرگ با پذیرفتن اشتباهش باعث جبران خرابی ها می شود و این بار عکس دسته جمعی خانوادگی شان کاملِ کامل است.