- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- فیلم بین الملل
- نگاهی به توتسی به کارگردانی سیدنی پولاک
نگاهی به توتسی به کارگردانی سیدنی پولاک
توتسی - 1982
داستان توتسی با پیش فرضِ جلو می روز که یک بازیگر مرد نمیتواند کار پیدا کند و خودش را به شکل زن ها در می آورد . او نقشی در یک سریال تلویزیونی به عهده می گیرد اما عاشق یکی از بازیگران زن سریال می شود، توتسی به مخاطب وعده ی دیدن یک فیلم کمدی را می دهد .کمدی مردی در لباس زنانه که دائما مشکلات سر راهش را می گیرند. در اصل طراحی این فیلم، از این قرار است مردی که زنان را دست کم می گیرد و تابع مردسالاری جامعه اش است وادار به زندگی به عنوان یک زن می شود. یکی از امکاناتی که این ایده فراهم می کند این است که می توانید نگاه خنده داری به روابط زنان و مردان در دنیای مدرن داشته باشید. در عین حال دوپاره شدن مایکل میان پوشیدن لباس مردانه و زنانه می تواند ترجمانی عینی و کمیک از تناقض مفرط در شخصیت وی باشد. هم چنین مایکل( داستین هافمن) مغرور و دروغگو با پوشیدن لباس زنانه یاد می گیرد مردی بهتر و لایق عشق واقعی باشد. و در نهایت انتخاب اخلاقی که ما به آن پیام اخلاقی می گوییم: مایکل از شغل پردرآمد بازیگری چشم می پوشد و از جولی به خاطر دروغی که گفته عذرخواهی می کند.
همه ی این ها در هفت گام اصلی داستان نویسی شکل گرفته است. اول طراحی ضعف و نیاز: همان طور که گفتیم مایکل متکبر و خودخواه است. او نیاز دارد از فخری که به زنان می فروشد و از دروغ گویی دست بشوید. دوم آرزوست : او می خواهد به جایگاه محکم و قابل قبولی در شغلش برسد. سوم نقشه : مایکل با پوشیدن لباس مبدل زنانه می خواهد به خواسته اش برسد. چهارم مکاشفه ی نفس : او معنای واقعی مرد بودن را درک می کند و به خاطر آزار دادن زنی که دوستش دارد عذرخواهی می کند که خوشبختانه قهرمان با این که چیزی را که آموخته علنی و مستقیم به زبان می آورد اما چون هوشمندانه و بامزه می گوید، شعار گونه نیست. پنجم : رسیدن به تعادل جدید. دو گام دیگر ( حریف و نبرد) در فیلم های کمدی نمی توانند برجسته باشند زیرا فیلم را از ژانر کمدی به یک دارم تبدیل می کنند. در توتسی حریفان مایکل و نبردش به این خلاصه می شود که کسی از ماجرا بویی نبرد چون یقینا هم شغلش هم آبرویش را از دست می دهد. در شخصیت پردازی توتسی از کهن الگوها استفاده شده. کهن الگوها گونه های مختلفی دارند پدر، ملکه یا مادر، پیر فرزانه یا استاد و.... یکی از آنها هنرمند یا دلقک است، که آن را برای مایکل برگزیده اند. کهن الگوها نقش هایی هستند که یک فرد ممکن است در جامعه بازی کند، یعنی راه های اساسی تعامل با دیگران و چون برای تمام انسان ها نقش بنیادی دارد پس از مرزهای فرهنگی عبور می کنند و از جاذبه های جهانی برخوردارند. آن ها مایکل را در درون شبکه ای از شخصیت ها قرار دادند و به هر کدام از شخصیت ها، به طور جداگانه فردیت بخشیده اند مثلا کارگردان سریال، به جولی دروغ می گوید و بعد با گفتن این که حقیقت از دروغ بیشتر به جولی آسیب می زد، کارش را توجیه می کند. یا تهیه کننده ی سریال زنی است که زنانگی خود و نگرانی برای زنان دیگر را پنهان می کند تا در موضع قدرت قرار گیرد.