- آسمونی
- مجله اینترنتی
- ورزشی
- اطلاعات ورزشی
- بازیهای آسیایی 1966؛ روزی که 35 ورزشکار ایرانی در بانکوک مسموم شدند!

بازیهای آسیایی 1966؛ روزی که 35 ورزشکار ایرانی در بانکوک مسموم شدند!
در آستانه شروع بازیهای آسیایی 1970 کیهان ورزشی خبر بسیار ناگواری را به تهران مخابره کرد. دلیل این امر مسمومیت بی سابقه ورزشکاران ایرانی در بانکوک بود.عین نوشته های صدرالدین الهی فرستاده کیهان به بانکوک را با هم می خوانیم. لازم به گفتن نیست که هرگز عامل این اتفاق مشخص نشد و همه چیز بعد از مدتی به بوته فراموشی سپرده شد.
مسمومیت 35 ورزشکار
تهران....تهران....توجه...توجه....این مهم ترین خبری است که من از بانکوک مخابره می کنم.
بانکوک- درست چند لحظه پس از برگزاری مراسم افتتاح بازی های آسیایی، 35 تن از قهرمانان و سرپرستان ایرانی به یک مسمومیت شدید غذایی دچار شدند. مسمومیت ناشی از غذایی بود که قهرمانان در هتل ویکتوریا محل اقامت خویش صرف کرده بودند. قهرمانان از عصر امروز دچار عوارض شدید مسمومیت شدند و یکی پس از دیگری از پای درآمدند. آژیر آمبولانس هایی که پی دی پی به خیابان «سی لوم» سرازیر می شدند تا قهرمانان را به بیمارستان هدایت کنند وضع فوق العاده ای را در بانکوک به وجود آورده بود. قهرمانان دسته دسته به داخل آمبولانس ها برده می شدند و آمبولانس های حامل مسمومین مقابل بیمارستان ها توقف می کردند در حالی که در بیمارستان ها نیز به علت نبودن تخت خالی مسوولان و پزشکان ناچار عده ای از بیماران را در راهروهای بیمارستان بستری می کردند. وضع سه تن از قهرمانان به حدی وخیم بود که پزشکان بلافاصله آنان را زیر چادر اکسیژن بردند. من خودم بلافاصله به چند بیمارستان شتافتم و از این اشخاص که بستری بودند عیادت کردم و اینک نام های آنان را به ترتیب ذکر می کنم.
فوتبال: ادیبی- شرفی- حلوایی- جباری- پورحیدری- کاشانی- کارو
کشتی: حاجیلو
وزنه برداری: درمنکی- روحانی
والیبال پسران: حیدرخان- کبیری
والیبال دختران: مینا فتحی- روحی پندنواز- پری فردی- پروین سحابی
بسکتبال: عدل- افوضی(مربی)- مقدسیان- اسماعیلی
مشت زنی: ساروخانی- عمران خاتمی- ملک لو- پاک منش
شنا: راستین(رئیس فدراسیون)- امینی- صدری- توکلی
دوومیدانی: شهلا صفوی- جاویدآرا- نوح نژاد
هشدار بی اثر
رویداد ناگوار روز گذشته که بر اثر مسمومیت قهرمانان ایرانی در بانکوک، موجب ریختن استخوان بندی تیم های ورزشی ایران گردید بی گمان بزرگ ترین واقعه تاریخ ورزش ایران تا کنون و یا لااقل تاسف انگیز ترین اتفاق برای کاروان ورزشی ایران در آستانه آغاز مسابقات بود.
من به هیچ روی میل نداشتم که در چنین دقایقی بانگ شماتت بردارم، اما دریغ و درد که سهل انگاری ها و یا اطمینان های بیش از اندازه و حساب نشده گردانندگان امر موجب شد چنین اتفاقی روز دهد، و اینک نمی توانم در برابر مسوولیتی که بر دوش این نشریه ورزشی احساس می کنم خاموش بنشینم و نیز ترجمان اظهارنظر مشفقانه کلیه نویسندگان حاضر در تهران و مفسران نباشم.
خیلی دیر است، خیلی دیر
شب گدشته، یاران نویسنده من آن چه را که در این مقاله می آید باتفاق تایید کردند. واقعه مسمومیت ورزشکاران ایرانی در بانکوک اینک برای ما به صورت یک ماجرای قابل تعمق در آمده است. درست دو ماه پیش در حالی که 60 روز به شروع بازی های آسیایی مانده بود در صفحه سوم مقاله ای نوشتم با عنوان امروز خیلی دیر است، خیلی دیر. این مقاله در ان روز اسباب گلایه بسیاری از گردانندگان دستگاه ورزش شد و من در همان زمان در پاسخ آن ها گفتم که آن چه نوشته ام دشمنی نیست و دوستی است.
گرما و رطوبت
سطوری چند از آن مقاله را مجددا نقل می کنم:« گرما بیداد می کند و رطوبت نفس را می شکند. ارتفاع کم- که بدن های اکثر ما به آن عادت ندارد- مزاحم است. درجنوب شرق آسیا زردپوستان شرق چندان در بند آن نیستند که مهمانان از غرب آسیا آمده به چه نوع غذایی عادت دارند، بچه ها همه یادشان هست که اغلب شکمشان را با موز یا میوه سیر می کردند. در چنین شرایطی ما باید چه کنیم؟ حداقل کاری که از مغز سالم می تواند برآید این است که شرایط جوی و اقلیمی مشابه بانکوک را در مملکت خود پیدا کند و دست کم یک ماه بچه هایی را که می خواهند به نبرد گرما و رطوبت و غذا و پیکار بهترین قهرمانان بروند در آن محیط پرورش دهد.»
جای دیگر مقاله نوشتم:
مساله انتخاب افراد تنها با موضوع شرایط تغذیه و اقلیم حل می شود.
این ها جعل نیست، مجله در اختیار همه هست، اینک از خود می پرسم که چرا در آن روز این نوشته واقع بینانه با دشمنی و عناد یا بی اعتنایی مواجه شد، بلافاصله بعد از این مقاله بود که در مصاحبه هلی مطبوعاتی اعلام کردند که یک آشپز به بانکوک اعزام خواهد شد تا تغذیه قهرمانان بر اساس تغذیه بهداشتی و سلیقه ملی صورت گیرد. بعد ها از این تصمیم عدول شد و گفتند آشپز سفارت ایران در بانکوک، دستورهای لازم را به آشپز مهمان سرای ویکتوریا داده است که برای قهرمانان ایرانی آن چه را که می خواهند تهیه کند. این ها همه گفته هایی بود که ما با حسن نیت پذیرفتیم و قبول کردیم و امروز که خبر ناگوار مسمومیت را دریافت می کنیم بر ساده دلی خود پوزخند می زنیم.
بی توجه به ماجرای ژاپنی ها
به گمان من زنگ خطر دومی هم در بانکوک به صدا درآمده است که مسوولان حاضر در بانکوک اصلا بدان توجه نکرده اند. چند روز پیش رسما اعلام شد که عده کثیری از قهرمانان ژاپن در بانکوک مسموم شده و روانه بیمارستان گردیده اند، بولتن رسمی سازمان در تهران این خبر را منتشر ساخت. اما معلوم نیست چرا و به چه دلیل در همان روز ما به فکر نیفتادیم که از تهران چاره جویی کنیم. بی شک اگر مسوولان اردوی ایران در بانکوک از سازمان مرکزی مدد می خواستند و تقاضای کمک می کردند سازمان به درخواست آنان در کوتاه ترین مدت و سریع ترین شکل پاسخ می داد.
آیا رهبران مقیم بانکوک فکر می کردند که معده قهرمانان ایرانی از فولاد است، یا آنان به جای معده سنگدان شترمرغ در شکم دارند که حتی فولاد را هم آب می کند. پس چرا گردانندگان اردوی ایران از فاجعه رویداد برای ژاپنی ها عبرت نگرفتند.