- آسمونی
- مجله اینترنتی
- سبک زندگی
- خانواده و اخلاق
- ویژگیهای یک خانواده خوب
ویژگیهای یک خانواده خوب
خانوادۀ خوب خانوادهای نیست که صرفاً در آن دعوا و طلاق نباشد
قبل از اینکه بگوییم خانوادۀ خوب چه خانوادهای است، مختصراً میگوییم که خانوادۀ خوب چه خانوادهای نیست. اینکه در خانوادهای صحبت از طلاق نیست و با هم دعوا نمیکنند، دلیل بر این نیست که خانوادۀ خوب و درستی باشد و بهرهوری آن خانواده در حدّ کمال باشد. شاید در خانوادهای که دعوا و طلاق نیست، یک نفر دارد به دیگری ظلم میکند و آن دیگری میپذیرد یا تحمل میکند و به همین دلیل فعلاً نظم برقرار است، ولی معنایش این نیست که این خانواده واقعاً خانوادۀ خوبی است. اینکه یک زن و شوهر ظاهراً با همدیگر خوب هستند، شاید دلیلش این باشد که یکی از آنها با اخلاق خوبش دارد ظلمهای دیگری را تحمل میکند. البته کسی که تحمل میکند آدم خوبی است ولی در مجموع به این خانواده، نمیشود گفت «خانوادۀ خوب».
خانوادۀ خوب، خانوادهای است که اعضایش نیازهای هم را تأمین کنند نه اینکه همدیگر را تحمل کنند
خانوادۀ خوب خانوادهای نیست که صرفاً در آن دعوا نباشد، بلکه خانوادهای است که محصولات این خانواده به لحاظ جسمی و روحی کاملاً تأمین باشند. اعضای این خانواده نباید کمبودهای روحی، روانی و عاطفی داشته باشند، این نیازها باید در خانواده تأمین شده باشد.
خانوادۀ خوب، خانوادهای است که بیشترین نیاز و لذتهای روحی و جسمانی اعضای خانوده را تأمین کند. هم فرزندان در روابط خانوادگی بیشترین لذتهایشان تأمین شود و هم زن و شوهر واقعاً لبریز و سرشار باشند. خانوادۀ خوب، خانوادهای است که نیازهای همدیگر را کاملاً تأمین کنند.
از یک خانوادۀ خوب، معمولاً آدمی با کمبودهای روحی و روانی و عاطفی در نمیآید
خانوادۀ خوب، استاندارهای خیلی بالایی دارد. از یک خانوادۀ خوب، معمولاً آدمهایی با کمبودهای روحی و روانی و عاطفی در نمیآید. متاسفانه بعضیها آنقدر در خانوادههای خود کمبود محبت و کمبود عاطفه دارند که در خیابان دنبال تأمین آن هستند و بعد به جای اینکه نام آن را بیحیایی بگذارند نامش را عشق و محبت میگذارند! به جای اینکه بگویند من مشکل دارم و بیمار شدهام، با افتخار میگویند «من عاشق شدهام!»
امام صادق(ع) میفرماید: کسی که دلش از ذکر و محبت خدا خالی شد، خداوند او را مجازات میکند به اینکه محبت غیرخدا را در دلش میاندازد. (سَأَلْتُ أَبَا عَبْد اللَّهِ عَنِ الْعِشْقِ قَالَ قُلُوبٌ خَلَتْ مِنْ ذکْرِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ حُبَّ غَیْرِهِ؛ امالی شیخ صدوق/ص668)
در یک خانوادۀ خوب زن و شوهر بعد از سی سال زندگی مشترک، علاقه و محبتشان نسبت به هم خیلی بیشتر از ماه عسل خواهد بود. لذا وقتی یک ماشین عروس از کنار این خانم رد شود، هرگز حسرت روزهای اول زندگی مشترک خود را نمیخورد چون این زن و شوهر الان بعد از سی سال به مراتب احساس محبت بیشتری نسبت به هم دارند.
راه رسیدن به لذت عمیق در خانواده «مبارزه با هوای نفس در محیط خانواده» است
اکثر کسانی که میگویند «انتخابم خوب نبوده» اشتباه میکنند
خانوادۀ خوب لذت انسان را بسیار عمیقتر از آن چیزی که هرزگی و تنوعطلبی برای کسی لذت تأمین میکند، تأمین میکند. منتها برای رسیدن به این لذت عمیق، راه و روشی وجود دارد که باید از همان راه برویم؛ این راه درست هم «مبارزه با هوای نفس در محیط خانواده» است. متاسفانه بعضیها فکر میکنند راهش این است که دنبال بهترین همسر دنیا باشند! یعنی همسری انتخاب کنند که هیچوقت از او خسته نشوند، و آن همسر بهقدری خوشاخلاق، مهربان، متواضع و زیبا و بینقص باشد که در طول زندگی هیچ مشکلی با او پیدا نکنند و این زیبایی و سایر خوبیهای همسرشان تا آخر عمر تداوم داشته باشد! اینها دنبال یک گزینۀ کاملاً مناسب و بدون نقص هستند چون خودشان نامناسب و معیوب هستند!
البته معنایش این نیست که آدم در انتخاب همسر، دقت نکند یا دنبال گزینههای نامناسب باشد، ولی خوشبختی فقط با یک انتخاب خوب و درست به دست نمیآید، انسان باید خوشبختی را ذره ذره در طول زندگی مشترک به دست بیاورد و فقط همین خوشبختی است که لذت دارد و هر نوع خوشبختی غیر از این لذت عمیق و پایدار ندارد. کما اینکه خیلیها هستند که بهترین همسر را دارند ولی خودشان بدترین آدمها هستند و در کنار این همسر خوب، نهتنها درست نمیشوند بلکه فاسدتر و خرابتر هم میشوند. اصلاً گاهی اوقات بد بودن همسر، عامل رشد یا کنترل انسان میشود.
زندگی سرشار از خوشبختی را باید «ساخت» نه اینکه آن را مثل جایزههای شانسی به طور اتفاقی و تصادفی پیدا کرد.
خانوادۀ خوب تصادفی نصیب آدم نمیشود و همهاش هم به انتخاب یک همسر خوب و مناسب بستگی ندارد. متاسفانه این خیلی سر زبانها افتاده است که: «من انتخاب خوبی نداشتم!» اکثر کسانی که میگویند: من انتخاب خوبی نکردهام اشتباه میکنند. بعضیها خودشان آدم خودخواه و هواپرستی هستند و میخواهند دیگران بردۀ آنها باشند و فقط به ساز آنها برقصند، لذا دنبال کسی هستند که با خواستههای آنها کاملاً همراهی کند ولی این ممکن نیست، چون آنها در زندگی مشترک، میخواهند فقط به هواپرستی خود برسند و به صورت یکطرفه لذت ببرند.
اولین قدم برای داشتن یک خانوادۀ خوب، اصلاح نگاه خود به مقولۀ خانواده است
کسی که لذتش را در هواپرستی میبیند، اصلاً به درد ازدواج نمیخورد!
حالا چگونه میتوانیم یک خانوادۀ خوب داشته باشیم؟
اولین قدم برای پیدا کردن یک خانوادۀ خوب این است که نگاه خودمان را به مقولۀ خانواده تغییر دهیم و اصلاح کنیم و بدانیم که خانواده چگونه جایی است.
خانواده موقعیتی است که ورود در آن آدابی دارد؛ حضور در خانواده هم مثل حضور مسجد، آدابی دارد. همانطور که مسجد برای خودش حرمت دارد، خانواده هم حرمت دارد و باید خیلی از آداب را در خانه رعایت کرد، البته کسی مخالف راحت بودن انسان، در محیط خانواده نیست منتها راحتی در خانه هم حدّ و مرز دارد.
کسانی که میگویند زود ازدواج نکنید و قبل از ازدواج، یک مقدار خوشگذاری کنید و از زندگی لذت ببرید (و منظورشان، هرزگی کردن و ارضاء هوای نفس است)، اینها اصلاً چرا ازدواج میکنند؟!
کسی که لذتش را در هواپرستی میبیند، اصلاً به درد ازدواج نمیخورد! چنین کسی دنبال گزینۀ خوب هم نرود، چون هرچقدر هم همسرش خوب باشد، او باز هم از روی هواپرستی و تنوعطلبی، دنبال هرزگی خودش خواهد رفت. اگر کسی هواپرست باشد، حتی اگر بهترین همسر هم نصیبش شده باشد، خیلی زود از او خسته و دلزده و متنفر خواهد شد.
همانطور که سفره محل شکمچرانی نیست و آدابی دارد، خانواده هم محل هوسرانی نیست و آدابی دارد
خانواده یعنی زندگی کردن توأم با یک آییننامه
همانطور که سفره محل شکمچرانی نیست و آدابی دارد، خانواده نیز محل هوسرانی نیست و آداب و آیین خاص خودش را دارد. خانواده یعنی زندگی کردن توأم با یک آییننامه. رعایت آداب و مقررات خانواده آنقدر اهمیت دارد که برای رفت و آمد بچهها به اتاق پدر و مادر، آیۀ قرآن نازل میشود.
(لِیَسْتَأْذنْکُمُ الَّذینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ وَ الَّذینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهیرَةِ وَ مِنْ بَعْد صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ ...؛ نور/58)
باید نگاه خودمان را به خانواده تغییر دهیم. مثلاً نگاه ما به پادگان اینگونه است که محل رعایت آداب و آییننامهها و رفتارهای خاص است. در پادگان وقتی به یک مقام ارشد رسیدیم، باید به او احترام نظامی بگذاریم، و حتی اگر به فرماندهمان هم خیلی علاقه داشتیم نمیتوانیم او را در آغوش بگیریم و به اینشکل ابراز علاقه کنیم، بلکه باید طبق آییننامه به او احترام نظامی بگذاریم. گرچه آیین و آداب خانواده مثل پادگان سخت و خشک نیست، ولی بالاخره باید یکسری آداب و احترامها رعایت شود. در روایات ما شیوۀ برخورد مرد و زن در خانواده، به طور دقیق بیان شده است و آییننامهها و دستوراتش یکبهیک ذکر شده است. ما در خانه ول و رها نیستیم، بلکه باید طبق آداب و آییننامه زندگی کنیم.
خانواده یک محل شیرین برای مبارزه با هوای نفس است
ازدواج یعنی میخواهم مبارزه با هوای نفس در خانواده را آغاز کنم
خانواده محلی است که انسان وقتی وارد آن میشود، در واقع وارد روابطی شده که به او انبوهی از مبارزه با نفس تحمیل خواهد کرد. کسی که ازدواج میکند، باید خودش را برای یک مرحلۀ جدید از مبارزه با نفس آماده کند و البته این مبارزه با نفسها باید برای انسان شیرین باشد، چون آدم را از هرزگی و هوسرانی دور میکند و به لذتهای بهتری میرساند.
معنای ازدواج این است که «من میخواهم بروم در خانواده، مبارزه با هوای نفس کنم» معنایش این نیست که «من میخواهم بروم در خانواده هوسچرانی کنم!» لذا حضرت امام(ره) معمولاً به کسانی که خطبۀ عقدشان را میخواند به عنوان توصیه میفرمود: «بروید با هم بسازید» این یعنی خانواده محل «ساختن» انسان است و محل ولشدن و راحتطلبی نیست.
واقعیت این است که خداوند این دنیا را طوری طراحی کرده است تا انسانها جز از طریق مبارزه با نفس، لذت نبرد. لذا میزان رضایتمندی کسانی که هوسرانانه زندگی میکنند، از دنیا افزایش پیدا نمیکند. طبق آماری که حدود ده سال پیش در اروپا منتشر شده، علیرغم پیشرفت تکنولوژی و بالا رفتن سطح رفاه عمومی نسبت به هفتاد سال قبل، میزان رضایتمندی مردم اروپا حتی یک درصد هم افزایش پیدا نکرده است. این در حالی است که در این هفتاد سال امکانات بسیار زیادی برای راحت کردن زندگی مردم تولید شده است.
فریب این رسانهها را نخورید که در فیلمها و مصاحبههای خودشان، مردم غرب را خیلی شاد و خوشبخت نشان میدهند! البته کسی ادعا نمیکند که آدمهای هرزه و هوسران، از هوسرانی خود لذت نمیبرند؛ هرکس هرزگی کند بالاخره لذت هم میبرد ولی اگر هرزگی نمیکرد خداوند از راه حلال همان لذت را میداد، پس با هرزگی در واقع لذت حلال خود را حرام کردهاید. برکت حلال کجا و نکبت و نحوست حرام کجا! مثل کسی که دزدی میکند و از راه حرام چیزی را میخورد که اگر دزدی نمیکرد از راه حلال میخورد.
«دلم میخواهد» نمک زندگی است که اگر زیاد باشد، زندگی شور میشود!
خانواده محلی است که در آن زشت است انسان زیاد بگوید «دلم میخواهد». یعنی نباید مدام به فکر تأمین دلبخواهیهای خودش باشد. البته نه اینکه هیچوقت دلم میخواهد نگوید ولی خیلی کم! عدهای به خانۀ امام حسین(ع) رفته بودند و با دیدن برخی لوازم منزل، به حضرت گفتند: «شما فرشها و پُشتیهای خوب و قشنگی برای خانۀ خود تهیه کردهاید!» حضرت فرمود: «همسرم اینطور دلش خواسته است»
(امام صادق(ع): دَخَلَ قَوْمٌ عَلَی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَقَالُوا یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ نَرَی فِی مَنْزلِکَ أَشْیَاءَ نَکْرَهُهَا وَ إِذَا فِی مَنْزلِهِ بُسُطٌ وَ نَمَارِقُ فَقَالَ ع إِنَّا نَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ فَنُعْطِیهِنَّ مُهُورَهُنَّ فَیَشْتَرِینَ مَا شئْنَ لَیْسَ لَنَا مِنْهُ شَیْءٌ ؛کافی/6/476)
این یعنی امام حسین(ع) با دل همسرش راه آمده است، البته این دلبخواهیها گاهی باید تأمین شود ولی متاسفانه بعضیها همهاش سعی میکنند دلبخواهیهای خودشان را در خانه تأمین کنند که این اشتباه است. «دلم میخواهد» مثل نمک غذاست که فقط یک مقدار کمی، باید استفاده شود، «دلم میخواهد» هم نمک زندگی است که اگر زیاد باشد، زندگی شور میشود!
اگر پدر و مادر، موقعی که عصبانی هستند بچۀ خود را تنبیه کنند، و موقعی که خوشحال و سرحال هستند بچه را تشویق کنند، این بچه تربیت نمیشود بلکه بیتربیت خواهد شد!
چون بچه پیش خود میگوید: «ملاک تشویق و تنبیه، رفتار درست و غلط من نیست، بلکه ملاکش حال خوب و بد پدر و مادر من است! آنها هروقت سرحال باشند میبخشند و هروقت عصبانی باشند نمیبخشند و مجازات میکنند» وقتی رفتار پدر و مادر باعث شود که بچه اینطور نتیجهگیری کند، طبیعی است که این بچه هم طبق هوای نفسش عمل کند.
مهم این است که بچه در رفتار و گفتار پدر و مادرش مبارزه با هوای نفس ببیند، و الا هرچقدر کارهای خوب از پدر و مادرش ببیند (و این کارهای خوب توأم با مبارزه با نفس نباشد)، در تربیت بچه فایدهای نخواهد داشت. چون کارهای خوبی که مثلاً از پدرش دیده، معمولاً از روی عشق و حال انجام شده، یعنی «عشقش کشیده-هوس کرده- و کار خوب انجام داده»، لذا بچه هم عشقی-یعنی هوسی- بار میآید! شما هروقت عشقت کشیده نماز خواندی و هر وقت عشقت نکشیده نماز نخواندی، و سایر کارهای خوبت را هم از روی عشق و حال انجام دادهای، لذا بچهات هم همینطور عشقی و هوسی بار آمده و حالا هر کاری عشقش بکشد انجام میدهد! یعنی بر اساس هوای نفسش رفتار میکند، و این را از خودت یاد گرفته است.
هر زن و شوهری برای خانوادۀ خودشان باید مقرراتی بگذارند؛ مثلاً اینکه چه ساعتی بخوابند و چه ساعتی از خواب بیدار شوند، زمان صبحانه و شام چطور باشد و حتی اگر طبق برنامه عمل نکردند برای خودشان مجازاتهایی تعیین کنند. اگر پدر و مادر این مسایل را رعایت کنند، بچهای که در چنین خانوادهای تربیت شود، طبیعتاً خیلی باادب خواهد بود.
امام حسین(ع) ادب فرزندانش را در کربلا و کوفه و شام به رخ کشیده است. این بچهها به حدّی باادب بودند که یکی از فرماندههای لشکر یزید که از کوفه تا شام همراه کاروان اسرای کربلا بود، وقتی قرار شد اسرا از شام به مدینه برگردند به یزید گفت: حالا که قصه تمام شده است اجازه بده، یکچیزی بگویم: «در راه کوفه تا شام، ما خیلی این بچهها را اذیت کردیم و کتک زدیم، ولی من دقت کردم حتی یکی از بچههای حسین(ع) هم یک حرف بد یا ناسزا به ما نگفت! اینها خیلی خانوادۀ نجیبی بودند» این درحالی است که امام زینالعابدین(ع) میفرماید: هر کدام از بچهها که شروع به گریه میکردند با چوب نیزه به سرش میکوبیدند...
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین...
b-mahboob.blog.ir