- آسمونی
- مجله اینترنتی
- ورزشی
- اطلاعات فوتبالی
- لوییس ساها، فوتبالیست نویسنده
لوییس ساها، فوتبالیست نویسنده
اگر یك فوتبالیست در كلاس جهانی، نام خود را روی كتاب خاطراتی بگذارد كه معمولاً توسط نویسنده دیگری آماده شده است، پدیده غیرمعمولی به شمار نمیآید. اما لوییس ساها مهاجم فرانسوی با دیگران تفاوت دارد. او 4 سال مشغول نگارش كتاب زندگی خود بود. در سال 2015 كتاب ساها در دنیای نشر فرانسه، سر و صدای زیادی به پا كرد.
من میخواستم كتاب بنویسم تا از این طریق، احساسات خودم را بیان كنم. ابتدا قصد داشتم كه احساساتم را به برادرم منتقل كنم، اما بعد با خودم گفتم، شاید بتوانم این احساسها را بنویسم. آن هم به شكلی كه كلیة جوانان با خواندن آن به علایق من و نكات جالب موجود در ورزش محبوبم پی ببرند. شاید مردم فكر كنند كه همه چیز را درباره ورزش میدانند اما شاید با زیر و بمها و بسیاری از اتفاقات كوچك و بزرگ كه به طور روزمره برای یك ورزشكار رخ میدهد، آشنا نباشند. با شور و شوق زیادی میخواستم بنویسم و به همین دلیل، بدون كمك گرفتن از دیگران، شروع به نوشتن كردم. پس از آن، از مدیر برنامههایم خواستم كه با چند ناشر تماس بگیرد. زیرا پس از مدتی حس كردم كه برای شكل دادن ساختار كتاب به مقداری كمك نیاز دارم. به این ترتیب سراغ كارشناسان رفتیم. به محض این كه مادام دوشامبر را دیدم، مطمئن شدم كه همكاری خوبی بین ما برقرار خواهد شد. زیرا او از همان ابتدا درك كرد كه من با چه دیدگاهی به موضوعات مختلف مینگرم. به این ترتیب به خوبی با یكدیگر هماهنگ شدیم و میتوانم به جرأت بگویم كه این هماهنگی اهمیتی به اندازه نوشتن اولین سطر كتاب داشت. زیرا من هیچ تجربهای در نوشتن كتاب نداشتم و باید كمك میگرفتم.
هر نویسنده تازهكاری به یك راهنما احتیاج دارد كه مشكلات ناشی از تازهكاری را برطرف سازد. جورجیا دشامبر یك ویراستار و مترجم دو زبانه است. وظیفه او كمك به چاپ نسخه فرانسوی كتاب و ترجمه آن به انگلیسی بود. به این ترتیب كتاب از یك گزارش صرف در ارتباط با ماجراهای فوتبالی ساها فراتر رفت. او میگوید:
اولین كاری كه باید انجام میدادیم، دادن ساختار به كتاب بود. پس از آن باید جزئیاتی به محتوای كتاب اضافه میشد یا از آن كم میگردید. برای مثال از ساها یك سؤال كلاسیك و كلیشهای پرسیدم كه باید از همه ورزشكاران پرسیده شود: مهمترین لحظه زندگیات كدام لحظه بود؟ ساها هفته بعد با پاسخ این سؤال آمد. او یك فصل كامل در ارتباط با فینال لیگ قهرمانان اروپا نوشته بود. فصلی در ارتباط با دیدار منچستر یونایتد و چلسی با جزئیات خارقالعادهای از روند آمادهسازی یونایتد و تمام هیجانات و ترسهایی كه حین بازی وجود داشت. در حقیقت باید گفت كه صدای ساها در این كتاب بسیار واقعی است. واقعی، تازه و بیواسطه.
ساها یک دهه قبل به دوران حرفه ای فوتبال خود خاتمه داد. دورانی كه در بالاترین سطوح و در باشگاههایی چون منچستر یونایتد و تاتنهام سپری شد.
او 20 بار نیز فرصت یافت كه برای تیم ملی فرانسه به میدان برود.
ساها در ارتباط با موضوعات مختلفی صحبت میكند. برای مثال از حومه پاریس میگوید و آنگاه پای دوستان متعدد خود را به كتاب باز میكند. او برای نوشتن كتاب خود به سراغ زیدان، تییری هانری، پاتریس اورا، جیسونگ پارك و... رفت و این امر سبب شده است كه كتاب او از غنای خاصی برخوردار شود. وقتی آنها شروع به صحبت درباره حومه پاریس میكنند، انسان حس میكند كه به صدای یك گروه كُر گوش میدهد! همین امر، كتاب را به كتابی خاص بدل میسازد.
اما متقاعد كردن تعدادی از بزرگترین نامهای دنیای فوتبال برای آن كه نظرات خود را با ساها در میان بگذارند، چقدر دشوار بود؟ ساها چنین پاسخی میدهد:
من با این دیدگاه به نزد آنها نرفتم كه تصور كنند روزنامهنگارم و میخواهم سؤالات دشوار از آنان بپرسم. به این ترتیب آنها خیلی راحت قفل زبان خود را باز كردند و با من به درددل پرداختند. همین امر به من اجازه داد تا كتابی كاملاً متفاوت و شاید حتی منحصر به فرد بنویسم.
نویسندگی حرفهای است كه مستلزم انزوای نویسنده، حس انتقاد از خود و ارزیابی شخصی است. امری كه معمولاً كمتر در بین ورزشكاران دیده میشود.
به نظر من وقتی كه از مرز 30 سالگی عبور میكنیم، فلسفیتر میشویم. هیچ كس نمیتواند بگوید كه وقتی 20 سالش بود، در اوج تجربه قرار داشت. با این حال وقتی 20 سالمان است چنین تفكری داریم. انسان وقتی جوان است، به نوعی، پرهیجان است و فكر میكند كه پدر و مادرش چیزی نمیفهمند. ما همیشه معتقدیم كه پدر و مادرهایمان از نسلی دیگر هستند. تنها وقتی به مرز 30 سالگی میرسیم، میفهمیم كه حق با پدر و مادرمان بوده است. در آن لحظات درك میكنیم كه چه تجربیات فوقالعادهای پشت سر آنان قرار دارد. به این ترتیب تلاش كردم كه نگاهی تازه به همه چیز داشته باشم. تلاش كردم كه این موضوعات را در كتابم بگنجانم تا پیر و جوان با خواندن كتاب بتوانند دنیا را از نگاه من ببینند. به این ترتیب نظرم تغییر كرد. ابتدا میخواستم كتاب را شخصاً برای خانواده خود بنویسم اما بعدا این كار را برای مردم انجام دادم.