- آسمونی
- مجله اینترنتی
- ورزشی
- اطلاعات فوتبالی
- فوتبال زنان و تاثیرات هواداران زن در مبارزه با هولیگانیسم در فوتبال انگلیس
فوتبال زنان و تاثیرات هواداران زن در مبارزه با هولیگانیسم در فوتبال انگلیس
دیدگاه مردم تنها با نگاه کردن، آموختن و احترام گذاشتن به فوتبال بانوان تغییر پذیر است. رئیس هیئت مدیره تیم دانکستر، رابرت کنتکی (Robert Kantecki) ادعا میکرد که اغلب هواداران این تیم مردانی بودند که در ابتدا برای وقت گذرانی و استهزاء بازیکنان به استادیوم میآمدند اما پس از مدتی تبدیل به طرفداران حقیقی این تیم شدند. (نقل شده از مجلهی تایمز شمارهی 22، فوریهی 1993). فوتبال بانوان در ابتدای راه بدست آوردن هویت خود است. زنان مجبور به انجام امور به روش مردان نیستند، آنها متفاوت میاندیشند و بنابراین مهارتهای متفاوتی از مردان دارند. این مشکل مردان است اگر که فکر میکنند تنها راه انجام امور روش مورد استفاده آنان است.
نهایتا فوتبال لزوما ورزشی مردانه نیست و این تفکر که این ورزش برای زنان بیش ازاندازه خشن است صرفا ناشی از ساختار جامعه ماست (منظور جامعه بریتانیا است). شاهد این نکته این است که در آمریکا جایگاه فوتبال بسیار متفاوت از آنچه در اروپای غربی تعریف شده است میباشد.
فوتبال در آمریکا در انحصار مردان نیست بلکه ورزشی زنانه نیز به شمار میآید و این ایده که فوتبال یک بازی مردانه است به هیچ عنوان وجود ندارد. در این کشور فوتبال (یا ساکر) در مقایسه با فوتبال آمریکایی ورزشی است که در آن برخورد فیزیکی مجاز نیست بنا بر این تمام کسانی که از قدرت بدنی لازم برای شرکت در مسابقات فوتبال آمریکایی برخوردار نیستند، میتوانند این ورزش را انجام دهند. فوتبال زنان در آمریکا حتی از فوتبال مردان بسیار پیشرفته تر است. در سال 1991 تیم ملی فوتبال بانوان آمریکا قهرمان اولین دوره جام جهانی فوتبال بانوان شد.
در سوئد نیز با این که فوتبال کماکان به عنوان یک ورزش مردانه تلقی میشود، سطح بازیهای فوتبال بانوان بسیار بالاتر از بازیهای انجام شده در بریتانیا است. سوئد همیشه به عنوان کشوری که در برقراری برابری بین مرد و زن موفق است شهرت دارد و فوتبال نیز تحت تاثیر همین هنجار اجتماعی قرار گرفته است. فوتبال انگلستان نیز با ایده تغییر دست و پنجه نرم میکند اما این تغییر نه تنها در نقش زنان به عنوان بازیکنان فوتبال بلکه به عنوان هواداران فوتبال نیز با مقاومت بسیاری روبرو است.
نقش زنان به عنوان هواداران فوتبال
شرکت زنان در فوتبال به عنوان هوادار را هم میتوان هم از نظر نسبی و هم از نظر آماری مورد بررسی قرار داد. نیازی بهیک تحلیل و تحقیق دقیق برای فهمیدن این موضوع نیست که زنان بهاندازه مردان به عنوان هوادار در استادیومها حاضر نمیشوند. در اینجا به بررسی تجربیات زنان در فوتبال در کنار مطالعه نقطه نظرات هواداران زن و مرد میپردازیم. بررسی این موارد میتواند به روشن شدن برخی ابهامات در مورد مسائل هواداران زن در فوتبال و توضیح عدم توازن میزان علاقه و مشارکت زنان نسبت به مردان به عنوان دوستداران و هواداران این ورزش کمک کند. در آخر نگاهی به افزایش پشتیبانی و حمایت زنان در فوتبالانداخته و دلایل آن را مورد بررسی قرار میدهیم.
از اواسط دهه هشتاد به بعد علاقه زنان به فوتبال به طور نسبی افزایش قابل ملاحظهای یافت و بعد از گذشت دو دهه، با توجه به آمار، 10 تا 15 در صد از هواداران اغلب باشگاههای فوتبال در انگلیس، آلمان و اسپانیا را بانوان تشکیل میدادند. بسیار محتمل به نظر میرسد که این میزان حضور هواداران زن در فوتبال نتیجه سیاست «وارد کردن زنان به فوتبال» باشد. این سیاست در پاسخ به معضل اوباشگری هواداران فوتبال در اوایل دهه هشتاد به پیشنهاد نخست وزیر وقت انگلستان، مارگارت تاچر، طراحی و اجرا شد. معضلی که به نظر میرسید میتوانست این ورزش را به ورطه نابودی بکشاند. هدف اصلی این سیاست خانم تاچر تنظیم توزیع میزان شرکت زنان و مردان به عنوان هوادار و افزایش میزان علاقه و مشارکت بانوان به منظور کاهش خشونت در مسابقات فوتبال بود.
این امید وجود داشت که زنان تاثیری آرامش بخش داشته و بحران اوباش و هواداران خشونت طلب را فرو بنشانند. در استادیومها جایگاههایی ویژه خانوادهها منظور شد تا زنان و کودکان در آنها احساس امنیت کنند. البته این احتمال وجود دارد نظریه وارد کردن زنان به فوتبال راه حلی باشد برای مقابله با هجوم مردان طبقه متوسط به جرگه هواداران فوتبال، که عامل اصلی بروز خشونت به حساب میآید. ادامه اجرای این سیاست تاچر را از نگاهی دیگر میتوان به عنوان تلاشی برای کمرنگ کردن حضور مردان طبقه کارگر در فوتبال و جایگزینی درآمد حاصله از آن از طریق افزایش میزان شرکت زنان به عنوان هوادار تعبیر کرد.