- آسمونی
- مجله اینترنتی
- چهره ها
- چهره های ورزشی
- به بهانه پنجاه و ششمین سالگرد خودکشی غلامرضا تختی ، مردی که جوانمردی را با ورزش گره زد
به بهانه پنجاه و ششمین سالگرد خودکشی غلامرضا تختی ، مردی که جوانمردی را با ورزش گره زد
سالگرد غلام رضا تختی
به بهانه پنجاه و ششمین سالگرد درگذشت پهلوان ماندگار تاریخ که همیشه برای ورزشکاران و مردم زنده خواهد ماند.از جهان پهلوان تختی بسیار نوشته اند و بیگمان بعدها نیز بسیار خواهند نوشت و هر کجا صحبت از مرام پهلوانی و انسانیت میشود بی درنگ نام تختی بَر سر زبان جاری میشود.
چیزی که باعث شد جهان پهلوان سوای افتخارات فراوان ورزشی اش برای همیشه در تاریخ ماندگار شود این بود که با تمامی وجود سعی کرد شبیه به همه مردم و برای خدمت به مردم زندگی کند، تختی آنقدر 'مَرد' بود که هر چه داشت را گذاشت و رفت تا خداوند به برکت خلوص، مرام، انسان دوستی، گذشت و ایثار، مردانگی و جوانمردی، غیرت، دلاوری و شجاعتش آوازه اش را جاویدان کند.
3 تن از چهرهترین رقبای آقا تختی
یکی از پرافتخارترین کشتی گیران تاریخ، سه بار در برابر تختی ایستاد. الکساندر مدوید خود را بسیار نزدیک به تختی احساس میکند و از تمجید و تکریم او هیچگاه غافل نیست. مدوید می گوید:
آشنایی با تختی برای من افتخار بزرگی به حساب میآید. تختی بسیار خوب و فنی کشتی میگرفت و من چیزهای زیادی از او آموختم.آشنایی ما از سال 1961 در جریان مسابقههای قهرمانی جهان در یوکوهاما (ژاپن) آغاز شد در آن میدان بزرگ، تختی برنده مدال طلای وزن هفتم شد و من در وزن هشتم مدال برنز گرفتم.این نخستین حضور من در مسابقات جهانی بود. در همین مسابقات بود که تختی را شناختم و از نزدیک به قدرت و بزرگی اش پی بردم، تختی اصولاً برای ملتش زندگی میکرد.
احمدآئیک: از جوانی هم میخواستم راه تختی را بروم
احمدآئیک، قهرمان نامدار جهان و المپیک آخرین رقیب شاخص تختی محسوب میشود که دو بار در بازیهای المپیک 1964 توکیو و 1965 تختی را شکست داد. او به یاد می آورد
اولین بار تختی را در ترکیه دیدم و میدانستم که او قهرمان بزرگی است و توانسته کشتی گیران نیرومندی همچون مصطفی کورت، بکربوکر و ... را ضربه فنی کند. در آن زمان من یک تماشاچی مسابقات بودم. خوب تمرین میکردم و تختی را درخیال خود بالاتر از همه میدانستم. در المپیک 1964 توکیو، من جوان و سرحال بودم. معلوم بود که تختی انرژی سابق را ندارد. چندان سرحال بنظر نمیرسید. دراین بازیها علاوه بر تختی، روی آلکساندرمدوید از شوروی و سعید مصطفی اف از بلغارستان نیز حساب میکردم که قدرتمندان وزن 97 کیلو بودند. قبل از آغاز مسابقهها، وقتی تختی مرا در اردو دید، گل از گلش شکفت! با آنکه زیاد مرا نمیشناخت بغلم کرد.یکدیگر را در آغوش گرفتیم. من او را به عنوان یک سمبل بزرگ قبول کرده بودم و در حقیقت او الگوی من بود. از جوانی هم میخواستم راه تختی را بروم. او هشت سال از من بزرگتر بود. کشتی من و او در توکیو بسیار مهیج و جالب شده بود. تختی یک کشتی گیر «زیرگیر» بود و برای گرفتن (یک خم و دوخم) من چند بار هجوم آورد و هر بار من رویش خیمه میزدم و سرانجام کشتی با یک خاک به نفع من تمام شد.
عصمت آتلی: تختی، قهرمانی بود که شاید مثل او، 2 یا سه نفر دیگر نیامده باشند
عصمت آتلی دیگر کشتی گیر شاخص ترکیه، جمعاً سه بار با تختی مبارزه کرد. 2 کشتی را باخت و یکبار برد. پیروزی اش بر تختی در فینال المپیک 1960 رم بسیار پر سر و صدا بود، اما 2 سال بعد در تولیدو آمریکا مسابقات جهانی سال 1962 خیلی راحت مغلوب تختی شد و از دور مسابقات کنار رفت. او چنین می گوید:
در سالهای دور، تختی به همراه تیم کشتی ایران به شهر «آدانا» آمده بود. او در آن زمان از شهرت زیاد برخوردار بود و در ترکیه میگفتند کسی قادر نیست تختی را شکست دهد. قهرمان مشهور ترک اعلام کرد که میتواند تختی را با فن «لنگ» مغلوب کند. اما از شما چه پنهان که هنوز سه دقیقه از کشتی این دو نگذشته بود که قهرمان ترک با ضربه فنی باخت و به علت فشاری که به او وارد شده بود، برای معالجه به بیمارستان فرستاده شد. حریف دوم تختی در این سفر، «مصطفی کورت» بود که ایرانیها او را خوب میشناسند. کورت هم ادعا داشت که فقط او قادر است تختی را شکست دهد. وقتی کشتی این دو آغاز شد، مصطفی کورت در دستان تختی، همچون یک بچه اسیر بود و نتوانست بیش از یک دقیقه مقاومت کند. تختی با این دو پیروزی بزرگ، در ترکیه غوغا کرد. در سال 1958 به همراه تیم ملی ترکیه برای شرکت در دو دیدار دوستانه با تیم ملی ایران به تهران آمدم. تختی، ابتدا «محمد علی یاخچی» که یکی از قهرمانان کشتیهای سنتی ترکیه بود را ضربه فنی کرد.من تصور میکردم حداقل بتوانم با تختی مساوی کنم، اما صادقانه میگویم که در این کشتی، پهلوان بزرگ شما، با قدرت فراوان امتیازهای زیادی از من گرفت و با امتیاز صفر -13 شکستم داد. این سختترین کشتی من و مهمترین باخت ام طی سالها مبارزه در میدانهای بین المللی بود که هیچ وقت آن را فراموش نمیکنم.در سال 1962 در مسابقات جهانی تولیدو، حتی به الکساندر مدوید که مدال طلا گرفت با یک خاک بازنده شدم، اما خوب میدانستم که هیچگاه نمیتوانم در برابر قدرت و تکنیک تختی مقاوم باشم و کشتی را در تولیدو آمریکا با نتیجه 3 بر یک به وی واگذار کردم. تختی، قهرمانی بود که شاید مثل او، 2 یا سه نفر دیگر نیامده باشند. از همه مهمتر، او انسانی والا بود. خصوصیات اخلاقی و صمیمیت او را در هیچ کشتی گیر دیگری ندیده ام.
غلامرضا تختی در روز 5 شهریور 1309 در خانوادهای متوسط در محله خانیآباد در تهران به دنیا آمد. رجب خان (پدر تختی) غیر از وی 2 پسر و 2 دختر دیگر نیز داشت که همه آنها از غلامرضا بزرگتر بودند. حاج قلی، پدر بزرگ غلامرضا، فروشنده خواربار بود. از قول رجب خان، تعریف میکنند که حاج قلی در دکانش بر روی تخت بلندی مینشست و به همین سبب در میان اهالی خانیآباد به حاج قلی تختی شهرت یافته بود. همین نام بعدها به خانوادههای رجب خان منتقل شد و به نام خانوادگی آنها تبدیل شد.
وی چهار ماه پس از بازگشت از آخرین سفر ورزشی خود (تولیدو، 1966) در آبان ماه سال 1345 زندگی مشترک خود را با همسرش آغاز کرد که حاصل آن، تولد بابک در سال 1346 بود. وی پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش در تاریخ 17 دی ماه 1346 خودخواسته به دیار باقی شتافت.از مرحوم تختی 2 وصیت نامه به جای مانده است که متن وصیتنامه اول غلامرضا تختی را روزنامه اطلاعات در صفحه چهار شماره 12481 مورخ نوزده دی ماه به چاپ رساند.
متن وصیت نامه غلامرضا تختی
بسمالله الرحمنالرحیم
سپاس خدای را که برانگیخت بندگانش بر وصیت و درود بر پیغمبر و آل او (ص). خدای در قرآن کریم فرموده هر شخصی که شربت ناگوار مرگ را میچشد باید برای سفر دور و دراز تهیه توشه کند؛ لذا توفیق رضا ربانی شامل حال غلامرضا تختی فرزند رجب شماره شناسنامه 500 از بخش 5 تهران شده در حال صحت بدن و کمال عقل پس از احراز به وحدانیت خدا وصی شرعی و قائم مقام قانونی خود قرار داده برادر ابوینی آقای محمد مهدی تختی را که ثلث مالش را به مصرف دفن، کفن و چهلم او برساند و مابقی این ثلث را به دو خواهر و یک برادرش بدهد و دو سوم مالش را طبق قانون بین وراث تقسیم کند.
و، اما متن وصیتنامه دوم غلامرضا تختی به این ترتیب است که تلفن داخلی هتل را میگیرد و از مسئول شیفت هتل برای اتاق 23 درخواست قلم و کاغذی میکند و روی کاغذ آرمدار هتل در غروب 16 دی ماه سال 46، وصیتنامه دوماش را اینگونه تنظیم میکند:خانه شمیران به 2 خواهرهایم واگذاردم، تا موقعی که زنده هستند از آن استفاده کرده، در صورتی که پسرم باقی بود بعد از مرگشان به بابکم واگذار کنند. مدالهایم را البته اگر بابک عزیزم بزرگ بود مال ایشان بود، اما چون چهار ماه بیشتر ندارد به اسم فرزند دلبندم بگذارید در موزه حضرت رضا (ع). دیگر عرضی ندارم صورت بدهیهایم این است
اشخاص:
شرکت مریخ 5 بنز 50000 ریال
نیکو سلیمی 40000 ریال
امیر خان 2000 ریال
پرویز خان بیضایی 2000 ریال
روحالله سلیمی 5000 ریال
حاج حسین خاله 5000 ریال
طلب از خسرو ضابطی 20000 ریال
غلامرضا تختی
17/10/46
و این بود آخرین دست نوشته جهان پهلوان در هنگام عزیمت به سفر ابدی. مردی که در مقابل هیچ کسی سرخم نکرد و با هیچ صاحب منصبی، هم کلام و هم سفره نشد، هیچگاه طلب جایگاه، پست و مقام نکرد و به همین دلیل برای مردم، شکستها و پیروزی هایش یکی بود تا بهترین الگو برای تاریخ ورزش ایران باشد.
کلکسیون افتخارات "جهان پهلوان تختی"
سال 1951: رقابتهای جهانی هلسینکی فنلاند، مدال نقره.
سال 1952: بازیهای المپیک هلسینکی فنلاند، مدال نقره.
سال 1955: جشنواره جهانی ورشو لهستان، مدال نقره.
سال 1956: بازیهای المپیک ملبورن استرالیا، مدال طلا.
سال 1958: مسابقههای جهانی صوفیه بلغارستان، مدال نقره.
سال 1958: بازیهای آسیایی توکیو ژاپن، مدال طلا.
سال 1959: رقابتهای جهانی تهران - ایران، مدال طلا.
سال 1960: بازیهای المپیک رم ایتالیا، مدال نقره.
سال 1961: رقابتهای جهانی یوکوهاما ژاپن، مدال طلا.
سال 1962: رقابتهای جهانی تولیدو آمریکا، مدال نقره.