زمان مطالعه: 25 دقیقه
تفسیر سوره لقمان

تفسیر سوره لقمان

تفسیر سوره لقمان بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده ی مهربان الم تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ«2» ...

تفسیر سوره لقمان

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده ی مهربان

الم تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ

الف،لام،میم.این،آیاتِ کتابِ سراسر حکمت است.

هُدیً وَ رَحْمَهً لِلْمُحْسِنِینَ

که(مایه ی)هدایت و رحمت،برای نیکوکاران است.

اَلَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ

آنان که نماز به پا می دارند و زکات می پردازند و تنها آنان به آخرت یقین دارند.

نکته ها:

* از مجموع بیست و نه سوره قرآن که با حروف مقطّعه آغاز می شود،در بیست و چهار مورد، پس از آن حروف،عظمت قرآن مطرح شده،شاید بیانگر آن است که قرآن از همین حروف الفبا که در اختیار شماست تألیف یافته،ولی هیچ کس از شما نمی تواند همانند آن را بیاورد.

* عموم نویسندگان،کتابِ خود را خالی از نقص ندیده وبه خاطر نقص ها واشکالات کتابشان، از خواننده عذرخواهی می کنند و از پیشنهادها و انتقادها استقبال می کنند؛تنها خداوند است که درباره ی کتاب خود با صراحت می فرماید: الْکِتابِ الْحَکِیمِ تمام آیاتش،محکم و بر اساس حکمت است.کتابی استوار و خلل ناپذیر که هیچ نقص و عیبی در آن راه ندارد.

* نماز،جامع همه ی کمالات معنوی است مانند:طهارت،تلاوت قرآن،اقرار به توحید ونبوّت و ولایت،ذکر و دعا،سلام،قیام،رکوع،سجود و توجّه به حقّ؛و زکات جبران همه ی کاستی های مادّی است.

در قرآن،مفهوم زکات ،گسترده تر از آن است که در فقه آمده،زیرا علاوه بر زکاتِ فقهی، عموم کمک های مالی را شامل می شود.

* خداوند در یک جا،قرآن را مایه ی هدایت متّقین می خواند، هُدیً لِلْمُتَّقِینَ و در جای دیگر آن را مایه ی هدایت و بشارت مؤمنان می داند، هُدیً وَ بُشْری لِلْمُؤْمِنِینَ و در این سوره،قرآن را مایه ی هدایت و رحمت برای نیکوکاران می شمرد، هُدیً وَ رَحْمَهً لِلْمُحْسِنِینَ پس قرآن مراحل سه گانه ی تکامل را در بردارد،مایه ی هدایت،بشارت و رحمت است.

پیام ها:

- ارشاد و هدایت،باید بر اساس حکمت باشد. آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ هُدیً

- قرآن، عین هدایت و رحمت است و در این زمینه هیچ گونه نقص و نارسایی ندارد. هُدیً وَ رَحْمَهً (کلمه های هُدیً و رَحْمَهً در قالب مصدری آمده که نشان مبالغه می باشد

- ارشاد و هدایت،باید همراه رحمت و محبّت باشد. هُدیً وَ رَحْمَهً

- نیکوکاران،آمادگی پذیرش حقّ را دارند. هُدیً وَ رَحْمَهً لِلْمُحْسِنِینَ

-نماز و زکات،از یکدیگر جدا شدنی نیستند. یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ

- اقامه ی نماز و پرداخت زکات باید سیره ی دائمی باشد.( یُقِیمُونَ و یُؤْتُونَ ، در قالب مضارع آمده که نشان استمرار است)

- چون اسلام دین جامعی است،تکلیف های آن نیز جامع و همه جانبه است.

تکلیف بدنی: نماز ،مالی: زکات و قلبی: یقین . الصَّلاهَ ، اَلزَّکاهَ ، یُوقِنُونَ

-ارتباط با خدا(اقامه ی نماز)و ارتباط با مردم(پرداختن زکات)،همراه با ایمان به قیامت ارزشمند است. وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ

- نیکوکار کسی است که هم به مسائل اقتصادی توجّه دارد و هم به مسائل معنوی. لِلْمُحْسِنِینَ اَلَّذِینَ یُقِیمُونَ ... یُؤْتُونَ

أُولئِکَ عَلی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

آنان بر هدایتی از پروردگارشان هستند و هم آنانند رستگاران.

نکته ها:

* از این آیه استفاده می شود که رستگاری بر اساس توفیق و هدایت پروردگار حاصل می شود،که البتّه آن نیز در سایه ی تلاش و مجاهده،به انسان داده می شود،چنانکه در جای دیگر می خوانیم: وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ آنان که در راه ما تلاش و مجاهده کردند،ما راه را به آنان نشان دادیم و همانا خداوند با نیکوکاران است.

پیام ها:

- نیکوکاران از هدایت های الهی برخوردارند. أُولئِکَ عَلی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ

- هدایت،از شئون ربوبیّت است. هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ

- توفیق کارهای خیر،لطف خداوند است. لِلْمُحْسِنِینَ ... هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ

- اقامه نماز و پرداخت زکات،زمینه ی بهره گیری از هدایت قرآن را فراهم می سازد. اَلَّذِینَ یُقِیمُونَ ... وَ یُؤْتُونَ ... أُولئِکَ عَلی هُدیً

-رستگاری،مخصوص کسانی است که اهل نماز،زکات و یقین به آخرت باشند. أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ

و برخی از مردم،خریدار سخنان بیهوده و سرگرم کننده اند،تا بی هیچ علمی،(دیگران را)از راه خدا گمراه کنند و آن را به مسخره گیرند؛آنان برایشان عذابی خوار کننده است.

نکته ها:

*کلمه ی لَهْوَ ،به معنای چیزی است که انسان را از هدف مهم بازدارد. لَهْوَ الْحَدِیثِ ،به سخن بیهوده ای گویند که انسان را از حقّ باز دارد،نظیر حکایات خرافی و داستان هایی که انسان را به فساد و گناه می کشاند.این انحراف گاهی به خاطر محتوای سخن است و گاهی به خاطر اسباب و ملازمات آن از قبیل آهنگ و امور همراه آن.

* شخصی به نام نضربن حارث که از حجاز به ایران سفر می کرد،افسانه های ایرانی-مانند افسانه ی رستم و اسفندیار و سرگذشت پادشاهان-را آموخته و برای مردم عرب بازگو می کرد و می گفت:اگر محمّد برای شما داستان عاد و ثمود می گوید،من نیز قصّه ها و اخبار عجم را بازگو می کنم.این آیه نازل شد و کار او را شیوه ای انحرافی دانست.

برخی مفسّران در شأن نزول این آیه گفته اند:افرادی کنیزهای خواننده را می خریدند تا برایشان بخوانند و از این طریق مردم را از شنیدن قرآن توسط پیامبر باز می داشتند،که آیه ی فوق،در مذّمت چنین افرادی نازل شد.

*این آیه به یکی از مهم ترین عوامل گمراه کننده که سخن باطل است اشاره نموده است.در آیات دیگر قرآن،به برخی دیگر از عوامل گمراهی مردم اشاره شده که عبارتند از:

الف:طاغوت،که گاهی با تحقیر فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ و گاهی با تهدید مردم را منحرف می کند. لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ

ب:شیطان،که با وسوسه هایش انسان را گمراه می کند. یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ

ج:عالم و هنرمند منحرف که با استفاده از دانش و هنرش دیگران را منحرف می سازد. وَ أَضَلَّهُمُ السّامِرِیُّ

د:صاحبان قدرت و ثروت،که با استفاده از قدرت و ثروت،مردم را از حقّ بازمی دارند. إِنّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلاَ

ه:گویندگان و خوانندگانی که مردم را سرگرم کرده و آنان را از حقّ و حقیقت باز می دارند.

یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ

پیام ها:

- سرمایه گذاری برای مبارزه و تهاجم فرهنگی علیه حقّ،سابقه ای طولانی دارد.

وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ

- هر آنچه در مقابل حکمت قرار گیرد،لهو و مانع رسیدن به کمال است.

الْکِتابِ الْحَکِیمِ - لَهْوَ الْحَدِیثِ (تعجّب از افرادی است که حکمت رایگان پیامبر معصوم را رها کرده و بدنبال خرید لهو از افراد لاابالی می باشند.)

- ابزار مخالفان راه خدا،منطق و حکمت نیست،سخنان لهو و بی پایه است.

مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ

- خرید وسایل لهو و اموری که انسان را از کمال باز می دارد،نشانه ی جهالت و نادانی است. یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ ... بِغَیْرِ عِلْمٍ

-تناسب کیفر با عمل،نشانه ی عدالت است.آنها که حقّ را با تمسخر اهانت می کنند،عذابشان اهانت آور و ذلّت بار است. یَتَّخِذَها هُزُواً ... لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ

دوری از سخن و مجلس باطل

از دیدگاه اسلام،آهنگ هایی که متناسب با مجالس فسق و فجور و گناه باشد و قوای شهوانی را تحریک نماید،حرام است،ولی اگر آهنگی مفاسد فوق را نداشت،مشهور فقها می گویند:شنیدن آن مجاز است.

امام باقر علیه السلام فرمود:غنا،از جمله گناهانی است که خداوند برای آن وعده ی آتش داده است،سپس این آیه را تلاوت فرمود: وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ .... بنابراین غنا،از گناهان کبیره است،زیرا گناه کبیره به گناهی گفته می شود که در قرآن به آن وعده ی عذاب داده شده است.

در سوره ی حج می خوانیم: وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ از سخن باطل دوری کنید.امام صادق علیه السلام فرمود: مراد از قول زور آوازه خوانی و غناست .

از امام صادق و امام رضا علیهم السلام نیز نقل شده که یکی از مصادیق لهو الحدیث در سوره ی لقمان،غنا می باشد.

در روایات می خوانیم:

*غنا،روح نفاق را پرورش می دهد و فقر و بدبختی می آورد.

*زنان آوازه خوان و کسی که به آنها مزد می دهد و کسی که آن پول را مصرف می کند، مورد لعنت قرار گرفته اند،همان گونه که آموزش زنان خواننده حرام است.

*خانه ای که در آن غنا باشد،از مرگ و مصیبت دردناک در امان نیست،دعا در آن به اجابت نمی رسد و فرشتگان وارد آن نمی شوند.

آثار مخرّب غنا

.ترویج فساد اخلاق و دور شدن از روح تقوا و روی آوردن به شهوات و گناهان،تا آنجا که یکی از سران بنی امیّه(با آن همه آلودگی)اعتراف می کند:غنا،حیا را کم و شهوت را زیاد می کند،شخصیّت را درهم می شکند و همان کاری را می کند که شراب می کند.

برخی انسان ها از راه نوشیدن شراب و یا مصرف مواد مخدر خود را وارد دنیای بی خیالی وبی تفاوتی کنند،برخی هم از طریق شنیدن سخنان باطل و شهوت انگیزِ یک آوازه خوان، غیرت خود را نادیده می گیرند و در دنیای بی تفاوتی به سر می برند.

.غفلت از خدا،غفلت از وظیفه،غفلت از محرومان،غفلت از آینده،غفلت از امکانات و استعدادها،غفلت از دشمنان،غفلت از نفس و شیطان.انسانِ امروز با آن همه پیشرفت در علم و تکنولوژی،در آتشی که از غفلت او سرچشمه می گیرد،می سوزد.

آری،غفلت از خدا،انسان را تا مرز حیوانیّت،بلکه پائین تر از آن پیش می برد. أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ

امروزه استعمارگران برای سرگرم کردن و تخدیر نسل جوان،از همه ی امکانات از جمله ترویج آهنگ های مبتذل،از طریق انواع وسائل و امواج،برای اهداف استعماری خود سود می جویند.

.آثار زیانبار آهنگ های تحریک آمیز و مبتذل بر اعصاب،بر کسی پوشیده نیست.در کتاب تأثیر موسیقی بر روان و اعصاب،نکات مهمّی از پایان زندگی و فرجام بدِ نوازندگان آلات موسیقی و گرفتاری آنها به انواع بیماری های روانی و سکته های ناگهانی و بیماری های قلبی و عروقی و تحریکات نامطلوب ذکر شده که برای اهل نظر قابل توجّه و تأمّل است

خواننده ی عزیز!

خداوند،جهان را برای بشر و بشر را برای تکامل و رشد و قرب معنوی آفرید.او جهان آفرینش را مسخّر ما نمود و فرشتگان را به تدبیر امور ما وادار کرد.انبیا و اولیا را برای هدایت ما فرستاد و آنان تا سرحدّ مرگ و شهادت پیش رفتند.فرشتگان را برای آدم به سجده وا داشت،روح الهی را در انسان دمید و بهترین صورت و سیرت را به انسان عطا کرد،قابلیّت رشد تا بی نهایت را در او به ودیعه گذاشت،او را با عقل،فطرت،و انواع استعدادها مجهّز نمود و تنها در آفرینش او،به خود آفرین گفت. فَتَبارَکَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ

آیا این گل سرسبد هستی،با آن همه امتیازات مادّی و معنوی،باید خود را در اختیار هر کسی قرار دهد؟ امام کاظم علیه السلام فرمود:به هر صدایی گوش فرا دهی،برده ی او هستی.آیا حیف نیست ما برده یک خواننده ی کذائی باشیم؟!

آیا شما حاضرید هر صدایی را روی نوار کاست ضبط کنید؟ پس چگونه ما هر صدایی را روی نوار مغزمان ضبط می کنیم؟ عمر،فکر و مغز،امانت هایی است که خداوند به ما داده تا در راهی که خودش مشخّص کرده صرف کنیم و اگر هر یک از این امانت ها را در غیر راه خدا صرف کنیم به آن امانت خیانت کرده ایم و در قیامت باید پاسخگو باشیم.

قرآن با صراحت در سوره ی اسراء می فرماید: إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً گوش و چشم و دل همگی مورد سؤال قرار می گیرند.آری انسان باید نگهبان چشم و گوش و دل خود باشد و اجازه ندهد هر ندایی وارد آن شود.در حدیث می خوانیم:دل، حَرَم خداست،نگذارید غیر خدا وارد آن شود.

اسلام،برای برطرف کردن خستگی و ایجاد نشاط،راه های مناسب و سالمی را به ما ارائه کرده است؛ما را به سیر و سفر،ورزش و شنا،کارهای متنوّع و مفید،دید و بازدید،گفتگوهای علمی و انتقال تجربه،رابطه با فرهیختگان و مهم تر از همه ارتباط با آفریدگار هستی و یاد او که تنها آرام بخش دل هاست،سفارش کرده است.چرا خود را سرگرم لذّت هایی کنیم که پایانش،ذلّت و آتش باشد.حضرت علی علیه السلام می فرماید: لا خیر فی لذه من بعدها النار ،در لذّت هایی که پایانش دوزخ است خیری نیست. من تلذذ لمعاصی الله اورثه الله ذلا هر کس با گناه و از طریق آن لذّت جویی کند،خداوند او را خوار و ذلیل می نماید.

وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا وَلّی مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْراً فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِیمٍ

و هرگاه آیات ما بر او خوانده شود،مستکبرانه روی برگرداند،چنان که گویی آن را نشنیده،گویا در گوش های او سنگینی است،پس او را به عذابی دردناک بشارت ده.

نکته ها:

* کلمه ی وقر ،به معنای سنگینی است.به افراد با شخصیّت و سنگین نیز باوقار می گویند.

* از این آیه استفاده می شود که افراد متکبّر،حتّی حاضر به شنیدن سخن حقّ نمی باشند.چه رسد به آنکه آن را بشنوند و در آن اندیشه کنند و اگر منطقی نبود نپذیرند.

پیام ها:

- شنیدن سخنان لهو و باطل،آمادگی پذیرش حقّ را از انسان سلب می کند. لَهْوَ الْحَدِیثِ ... وَلّی مُسْتَکْبِراً

- برخی افراد، از هر زبانی آیات الهی را بشنوند،باز هم زیر بار نمی روند. وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا وَلّی مُسْتَکْبِراً

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ی من

 آنچه البتّه به جایی نرسد فریاد است

- روحیه ی استکباری،مانع پذیرش حقّ و حقیقت است. وَلّی مُسْتَکْبِراً

- گوش ندادن به سخن حقّ،نشانه ی استکبار است. مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها

-آن که طالب سخنان باطل باشد،آمادگی شنیدن قرآن را ندارد. یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ ... إِذا تُتْلی عَلَیْهِ ... لَمْ یَسْمَعْها

- مستکبران،سزاوار تحقیر هستند. کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْراً

- یکی از شیوه های تبلیغی و تربیتی قرآن،استفاده از مثال و تمثیل است. کَأَنْ ...

کَأَنْ ...

-کسی که حقّ را نمی پذیرد،مثل کسی است که هر دو گوش او سنگین باشد.

کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْراً

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ جَنّاتُ النَّعِیمِ

همانا کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند،برای آنان باغ های پر نعمت(بهشت)است.

خالِدِینَ فِیها وَعْدَ اللّهِ حَقًّا وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

در آن جاودانه اند،وعده ی الهی حقّ است و اوست شکست ناپذیرِ حکیم.

نکته ها:

*در آیات قبل بیان شد که برخی با سخنان لغو و بیهوده،می کوشند تا پیروان حقّ را گمراه کنند،آنان با داشتن روحیّه ی استکباری و گوش ندادن به آیات آسمانی،مؤمنان را به تمسخر می گیرند.خداوند متعال در این آیه،مؤمنان را با بشارت به نعمت های بهشت دلداری می دهد.

پیام ها:

- بهشت،مخصوص اهل ایمان و عمل صالح است. إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ جَنّاتُ ...

- تحقیر و تمسخرِ مستکبران،با وعده ها و بشارت های الهی برای مؤمنان واقعی جبران می شود. إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ... لَهُمْ جَنّاتُ ...

- ایمان همراه با عمل صالح،شرط بهره گیری از الطاف الهی است. آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ جَنّاتُ النَّعِیمِ

- تکبّر و اعراض مخالفان،زودگذر است ولی پاداش اهل ایمان ابدی است.

خالِدِینَ فِیها

-وعده ها و پاداش های الهی را باور کنیم و جدّی بگیریم. وَعْدَ اللّهِ حَقًّا

- قدرت و حکمت الهی،پشتوانه ی وعده هایش می باشد. وَعْدَ اللّهِ حَقًّا وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

- قدرت و عزّت خداوند،بر پایه ی حکمت او عملی می شود. الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (آری،امروزه عملکرد بسیاری از قدرتمندان،حکیمانه نیست.)

خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها وَ أَلْقی فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ وَ بَثَّ فِیها مِنْ کُلِّ دابَّهٍ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ

(خداوند،)آسمان ها را بدون ستونی که آن را ببینید آفرید،و در زمین کوه هایی بیفکند که زمین شما را نلرزاند،و در آن از هر جنبنده ای منتشر ساخت؛و از آسمان،آبی فرو فرستادیم پس در زمین(انواع گوناگونی)از جفت های(گیاهان)نیکو و پر ارزش رویاندیم.

نکته ها:

*گرچه به هر موجودی می توان از چند زاویه نگریست،ولی معمولاً هر چیزی در یک جهت و از یک زاویه،اهمیّت و برجستگی ویژه ای دارد.

در این آیه،ویژگی مهمّ آسمان ها و کرات،معلّق بودن آنها و پایه های نامرئی آنهاست.

خصوصیّت مهمّ کوه ها،ثبات و جلوگیری از لرزش زمین است.جهت مهمّ حیوانات،تنوّع و گستردگی آنها در زمین،و ویژگی مهم گیاهان،زوجیّت و پر ارزش بودن آنها است.

*در این آیه،به چند نمونه از اعجاز علمی قرآن در زمانی که بشر حتّی تصور و گمان آن را نیز نداشت،اشاره شده است:

یکی اشاره به ستون ها و اهرم های نامرئی برای استقرار کرات و اجرام آسمانی.یعنی قوّه ی جاذبه و نیروی گریز از مرکز،دو قدرتی که رمز گردش کرات در مدار خود هستند.

اعجاز دیگر،اشاره به محافظت زمین از لرزش،به وسیله ی استقرار کوه ها و همچنین اشاره به قانون زوجیّت در گیاهان می باشد.

پیام ها:

- ندیدن،دلیل نبودن نیست.(آسمان ها ستون دارد،گرچه ما آن را نمی بینیم) بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها

- قبل از هر چیز،استقرار و آرامش لازمه ی زندگی است. أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ

- نظام حاکم بر زمین،به خاطر انسان است. أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ

- آب،نعمتی بس بزرگ وبا اهمیّت است.آب،مایه ی رویش وپرورش بسیاری از موجودات است.( ماءً ،نکره وبا تنوین آمده که نشانه عظمت است.)

-به گیاهان و سبزی ها و محیط زیست،کریمانه بنگریم که خداوندِ کریم،در قرآن کریم،آنها را کریم خوانده است. مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ

هذا خَلْقُ اللّهِ فَأَرُونِی ما ذا خَلَقَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظّالِمُونَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ

این آفرینش خداست،پس به من نشان دهید که(معبودان)غیر او چه آفریده اند؟ آری،ستمگران(مشرک)در گمراهی آشکارند.

پیام ها:

- در بحث و گفتگو،از نمونه های عینی استفاده کنیم. هذا

- ابتدا راه حقّ را بیان کنید و سپس از مخالفان حق،انتقاد یا با آنان مبارزه کنیم.

هذا خَلْقُ اللّهِ فَأَرُونِی ما ذا

- یکی از راه های خداشناسی،مقایسه میان قدرت او و قدرت دیگران است.

هذا خَلْقُ اللّهِ فَأَرُونِی ما ذا خَلَقَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ

- تنها به ادّعا گوش ندهیم،دلیل و سند و نمونه بخواهیم. فَأَرُونِی

-سرسختی و لجاجت در برابر حقّ،ظلم است. بَلِ الظّالِمُونَ (این همه آثار را می بینند،ولی باز هم با خدا و راه حقّ دشمنی دارند).

- کسانی که به سراغ غیر خدا می روند،هم گمراهند و هم ظالم. بَلِ الظّالِمُونَ فِی ضَلالٍ

- انحراف شرک،بر کسی پوشیده نیست. ضَلالٍ مُبِینٍ

وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ

و ما به لقمان حکمت دادیم،که شکر خدا را به جای آور و هر کس شکر کند، همانا برای خویش شکر کرده؛و هر کس کفران کند(بداند به خدا زیان نمی رساند،زیرا)بی تردید خداوند بی نیاز و ستوده است.

پیام ها:

- حکمت،عطای خداوند است،نه کسب کردنی.(گرچه مقدّمات آن قابل کسب است.) وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَهَ

- نعمت ویژه،شکر ویژه می طلبد. آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَهَ ... اُشْکُرْ لِلّهِ چنانکه خداوند در برابر اعطای نعمت ویژه ی کوثر به پیامبر اسلام،از او شکر ویژه می خواهد.

إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ. فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ

- اوّلین فرمان به حضرت موسی بعد از نبوّت،فرمان نماز و اوّلین فرمان بعد از دادن حکمت به لقمان،فرمان شکرگزاری است. أَنِ اشْکُرْ لِلّهِ

- شکر نعمت های خداوند،به سود خود انسان است. وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ چنانکه در جای دیگر می خوانیم: لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ

سیمای لقمان حکیم

در تفسیر المیزان بحثی درباره ی جناب لقمان آمده است که بخشی از آن را نقل می کنیم:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:لقمان،پیامبر نبود،ولی بنده ای بود که بسیار فکر می کرد و به خداوند ایمان واقعی داشت.خدا را دوست داشت و خداوند نیز او را دوست می داشت و به او حکمت عطا کرد.

امام صادق علیه السلام می فرمایند:لقمان،حکمت را به خاطر مال و جمال و فامیل دریافت نکرده بود،بلکه او مردی پرهیزکار،تیزبین،باحیا و دلسوز بود.اگر دو نفر با هم درگیر می شدند و خصومتی پیدا می کردند،میان آنها آشتی برقرار می کرد.

لقمان با دانشمندان زیاد می نشست.او با هوای نفس خود مبارزه می کرد و...

او دارای عمری طولانی،معاصر حضرت داود واز بستگان حضرت ایّوب بود.او میان حکیم شدن یا حاکم شدن مخیّر شد و حکمت را انتخاب کرد.

از لقمان پرسیدند:چگونه به این مقام رسیدی؟ گفت: به خاطر امانت داری،صداقت و سکوت درباره ی آنچه به من مربوط نبود .

امام صادق علیه السلام فرمود: لقمان نسبت به رهبر آسمانیِ زمان خود معرفت داشت .

گرچه خداوند به او کتاب آسمانی نداد،ولی همتای آن یعنی حکمت را به او آموخت.

روزی مولای لقمان از او خواست تا بهترین عضو گوسفند را برایش بیاورد.لقمان زبان گوسفند را آورد.روز دیگر گفت:بدترین عضو آن را بیاور.لقمان باز هم زبان گوسفند را آورد.

چون مولایش دلیل این کار را پرسید،لقمان گفت:اگر زبان در راه حقّ حرکت کند و سخن بگوید،بهترین عضو بدن است وگرنه بدترین عضو خواهد بود.

در عظمت لقمان همین بس که خدا و رسول او و امامان معصوم علیهم السلام پندهای او را برای دیگران نقل کرده اند.

گوشه ای از نصایح لقمان

*اگر در کودکی خود را ادب کنی،در بزرگی از آن بهره مند می شوی.

*از کسالت و تنبلی بپرهیز،بخشی از عمرت را برای آموزش قرار بده و با افراد لجوج، گفتگو و جدل نکن.

*با فقها مجادله مکن،با فاسق رفیق مشو،فاسق را به برادری مگیر و با افراد متّهم، همنشین مشو.

*تنها از خدا بترس و به او امیدوار باش.بیم و امید نسبت به خدا در قلب تو یکسان باشد.

*بر دنیا تکیه نکن و دل مبند و دنیا را به منزله ی پلی در نظر بگیر.

*بدان که در قیامت از تو درباره ی چهار چیز می پرسند:از جوانی که در چه راهی صرف کردی،از عمرت که در چه فنا کردی،از مال و دارایی ات که از چه راهی بدست آوردی و آن را در چه راهی مصرف کردی.

*به آنچه در دست مردم است چشم مدوز و با همه ی مردم با حسن خلق برخورد کن.

*با همسفران زیاد مشورت کن و توشه ی سفر خود را بین آنها تقسیم کن.

*اگر با تو مشورت کردند،دلسوزی خود را خالصانه به آنها اعلام کن.اگر از تو کمک و قرضی درخواست کردند،مساعدت کن و به سخن کسی که سنّ او بیشتر از توست،گوش فراده.

*نمازت را در اوّل وقت بخوان،نماز را حتّی در سخت ترین شرایط به جماعت بخوان.

*اگر در نماز بودی،قلب خود را حفظ کن.

*اگر در حال غذا خوردن بودی،حلق خود را حفظ کن.

*اگر در میان مردم هستی،زبان خود را حفظ کن.

*هرگز خدا و مرگ را فراموش مکن؛امّا احسانی که به مردم می کنی یا بدی که دیگران در حقّ تو می کنند فراموش کن.

حکمت؛ معرفت، طاعت

حکمت،بینشی است که در سایه ی معرفت الهی پدید آید و بر اساس فکر در اسرار هستی و رسیدن به حقّ،نور و تقوا می توان به آن دست یافت.

امام باقر علیه السلام فرمودند: حکمت،همان فهم،معرفت و شناخت عمیق است،شناختی که انسان را به بندگی خدا و رهبر آسمانی وا دارد و از گناهان بزرگ دور سازد.

امام صادق علیه السلام فرمودند:رأس حکمت،طاعت خداوند است .راغب در معنای این واژه می گوید: حکمت،رسیدن به حقّ به واسطه علم و عقل است .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: من سرای حکمت هستم و علیّ درگاه آن،هرکس طالب حکمت است باید از این راه وارد شود. ، انا دار الحکمه و علی بابها فمن اراد الحکمه فلیأت الباب در روایات متعدّد،اهل بیت علیهم السلام دروازه و کلید حکمت معرّفی شده اند.

ارزش حکمت

یکی از وظایف انبیا،آموزش کتاب و حکمت است. وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ

حکمت،همتای کتاب آسمانی است،و به هر کس حکمت عطا شود،خیر کثیر داده شده است. یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً

به گفته ی روایات؛حکمت،همچون نوری است که در جان قرار می گیرد و آثار آن در گفتار و رفتار انسان پیدا می شود.

حکمت،بینش و بصیرتی است که اگر در فقیر باشد،او را در جامعه از ثروتمند محبوب تر می کند و اگر در صغیر باشد،او را بر بزرگسالان برتری می بخشد.

حکمت،گمشده ی مؤمن استو در فراگیری آن به قدری سفارش شده است که فرموده اند:همان گونه که لؤلؤ قیمتی را از میان زباله بر می دارید،حکمت را حتّی اگر از دشمنان بود فرا گیرید.

فرد حکیم در مسائل سطحی و زودگذر توقّف ندارد،توجّه او به عاقبت و نتیجه ی امور است.نه نزاعی با بالا دست خود دارد و نه زیردستان را تحقیر می کند،سخنی بدون علم و آگاهی نمی گوید و در گفتار و رفتارش تناقضی یافت نمی شود.

نعمت های الهی را ضایع نمی کند و به سراغ بیهوده ها نمی رود،مردم را مثل خود دوست دارد و هر چه را برای خود بخواهد برای آنان می خواهد و هرگز با مردم حیله نمی کند.

حکمت چگونه به دست می آید؟

حکمت،هدیه ای است که خداوند به مخلصین عنایت می فرماید.در روایات متعدّد می خوانیم: من اخلص لله اربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه ،هر کس چهل شبانه روز کارهایش خالصانه باشد،خداوند چشمه های حکمت را از دل او به زبانش جاری می سازد.

در حدیث دیگری می خوانیم:کسی که در دنیا زاهد باشد و زرق و برق ها او را فریب ندهد، خداوند حکمت را در جانش مستقر می کند. حفظ زبان،کنترل شکم و شهوت، امانتداری، تواضع و رها کردن مسائل غیر مفید،زمینه های پیدایش حکمت است.

نمونه های حکمت

خداوند در سوره ی اسراء از آیه تا آیه دستورهایی داده و در پایان می فرماید:این اوامر و نواهی حکمت هایی است که پروردگارت به تو وحی کرده است،آن دستورها عبارتند از:

یکتاپرستی و دوری از شرک،احسان و احترام به والدین به خصوص در هنگام پیری،گفتار کریمانه وتواضع همراه با محبّت،دعای خیر به آنان،پرداخت حقّ الهی به اولیای خدا،فقرا و در راه ماندگان،پرهیز از اسراف و ولخرجی،میانه روی در مصرف،پرهیز از نسل کشی و عمل نامشروع جنسی،دوری از تصرّف در مال یتیم،ادای حقّ مردم و دوری از کم فروشی،پیروی نکردن از چیزی که به آن هیچ علم و آگاهی نداری ودوری از راه رفتن متکبّرانه.

سپس می فرماید: ذلِکَ مِمّا أَوْحی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَهِ این سفارش ها نمونه های حکمت الهی است.

وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ

و(یاد کن)زمانی که لقمان به پسرش در حال موعظه ی او گفت:فرزندم! چیزی را همتای خدا قرار نده،زیرا که شرک(به خدا)،قطعاً ستمی بزرگ است.

نکته ها:

* موعظه،یکی از راه های دعوت به حقّ است و هیچ کس از آن بی نیاز نیست.یکی از نام های قرآن،موعظه است. قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ و در کتاب های حدیث، فصلی مخصوصِ مواعظ به چشم می خورد.

* در برخی روایات آمده است:گاهی پیامبر صلی الله علیه و آله به جبرئیل می فرمود: مرا موعظه کن .

حضرت علی علیه السلام نیز گاهی به بعضی از یارانش می فرمود: مرا موعظه کن،زیرا در شنیدن اثری است که در دانستن نیست .

پیام ها:

- شیوه های تربیتِ فرزند را از بزرگان بیاموزیم. وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ

- در موعظه باید ابتدا،ذهن و حواسّ شنونده را به خود متوجّه کنیم. یا بُنَیَّ

- موعظه باید بر اساس حکمت باشد. وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَهَ ... وَ هُوَ یَعِظُهُ

- فرزند،به نصیحت نیاز دارد.از فرزندانمان غافل نشویم. قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ

-در تبلیغ،ابتدا از نزدیکان خود شروع کنیم. قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ

- از بهترین راه های تربیت صحیح فرزند،گفتگوی صمیمی با اوست. وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ

- از رسالت های پدر نسبت به فرزند،موعظه است. قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ

-با نوجوان باید با زبان موعظه سخن گفت،نه سرزنش. وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ

- موعظه باید با محبّت و عاطفه همراه باشد. یا بُنَیَّ

- یکی از شرایط تأثیر موعظه،احترام و شخصیّت دادن به طرف مقابل است.

یا بُنَیَّ

- در ارشاد و موعظه،مسایل اصلی را در اولویّت قرار دهیم. یَعِظُهُ ... لا تُشْرِکْ

- مهم ترین و محوری ترین بُعد حکمت،توحید است. آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَهَ ... قالَ ...

لا تُشْرِکْ

- شرک،بزرگ ترین خطر و اصلی ترین مسئله است،در نزد خداوند،همه ی دنیا متاع قلیل است، مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ ،ولی شرک ظلم عظیم است. لَظُلْمٌ عَظِیمٌ یعنی اگر همه ی دنیا را به کسی بدهند که مشرک شود،نباید بپذیرد.

- مواعظ خود را با دلیل و منطق بیان کنیم. لا تُشْرِکْ ... إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ

معنای شرک

شرک،معنای وسیع و گسترده ای دارد که بارزترین آن شرک به معنای بت پرستی است و این نوع شرک،به فتوای فقها موجب خروج از جرگه ی دین و سبب ارتداد انسان می شود.

شرک معانی دیگری نیز دارد:اطاعت بی چون و چرا از غیر خدا و یا پیروی از هوای نفس که قرآن می فرماید: وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ و همانا فرستادیم در هر امّتی رسولی،که خدا را عبادت کنید و از طاغوت اجتناب کنید.یا می خوانیم: أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ آیا ندیدی کسی که هوای نفس خود را خدای خود قرار داده است.

در قرآن بیش از مرتبه عبارتِ دُونِ اللّهِ و دُونِهِ آمده است،یعنی اطاعت و پرستش غیر خدا شرک است.مؤمنان نیز در مواردی که به غیر از فرمان الهی و معیارهای الهی عمل می کنند،از مدار توحید خارج می شوند. وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ یعنی اکثر مؤمنان،مشرک نیز هستند و تکیه گاه های غیر الهی دارند.

در روایت آمده است که این گونه شرک،از حرکت مورچه در شب تاریک بر سنگ سیاه پوشیده تر است.

بنابراین شرک،تنها بت پرستی نیست،بلکه وابستگی به هر قدرت،مقام،مال،مدرک، قبیله و هر امری که در جهت خدا نباشد،شرک است.

آثار شرک

.حبط عمل:

شرک،کارهای خوب انسان را از بین می برد،همان گونه که آتش،درختانِ سبز یک جنگل را از بین می برد.قرآن،خطاب به پیامبر می فرماید: لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ اگر مشرک شوی،تمام اعمالت نابود می شود.

.اضطراب و نگرانی:

هدف یک فرد خداپرست و موحّد،راضی کردن خدای یکتاست که زود راضی می شود؛امّا کسی که به جای خدا در فکر راضی کردن دیگران باشد،دائماً گرفتار اضطراب و نگرانی است.

زیرا تعداد مردم زیاد است و هر کدام هم خواسته ها و توقّعات گوناگونی دارند.

حضرت یوسف علیه السلام در زندان به دوستان مشرک خود فرمود: أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ ،آیا چند سرپرست و ارباب بهتر است یا یک خدای واحد.

قرآن می فرماید:مثال کسی که از خدا جدا شود،مثال کسی است که از آسمان پرتاب شود و طعمه ی انواع پرندگان قرار گیرد و هر ذرّه ی او به مکان دوری پرتاب شود. وَ مَنْ یُشْرِکْ

بِاللّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکانٍ سَحِیقٍ

آری،توحید و بندگی خالص خداوند،قلعه ی محکمی است که انسان را از هدر رفتن،به هر کس دل بستن،دور هر کس چرخیدن،به هر کس امید داشتن،تملّق و ستایش از هر کس و ترسیدن از هر کس،حفظ می کند.در حدیث می خوانیم: کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی ،توحید قلعه و دژ محکمی است که هر کس در آن وارد شود،از عذاب خداوند در امان خواهد بود.

.اختلاف و تفرقه:

در جامعه ی توحیدی،محور همه چیز خداوند است،رهبر،قانون و راه را خدا تعیین می کند و همه دور همان محور می چرخند،ولی در جامعه ی شرک آلود،به جای خدای واحد، طاغوت ها،سلیقه ها و راه های متعدّد وجود دارد و مردم را دچار اختلاف و تفرقه می نماید.

قرآن می فرماید: لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ. مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ از مشرکان نباشید،از کسانی که(به خاطر سلیقه های شخصی و نظریّات از پیش ساخته)،عامل تفرقه می شوند.

.خواری و ذلّت در قیامت:

قرآن می فرماید: لا تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقی فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً با خدای واحد،معبود دیگری قرار ندهید که با ملامت به دوزخ پرتاب خواهید شد.

نشانه های شرک

یکی از نشانه های شرک،بهانه گیری در برابر قانون الهی است.قرآن به بعضی از آنها اشاره نموده،می فرماید:

*آیا هرگاه پیامبر قانونی آورد که با سلیقه ی شما هماهنگ نبود،تکبّر می ورزید؟ أَ فَکُلَّما

جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ

*همین که فرمان جهاد می رسید،می گفتند:چرا به ما دستور جنگ و جهاد دادید؟ لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ

*هنگامی که غذا برای گروهی از بنی اسرائیل رسید،گفتند:چرا این غذا؟ لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ

*هرگاه خداوند مثالی می زد،می گفتند:چرا این مثال؟ ما ذا أَرادَ اللّهُ بِهذا مَثَلاً

نشانه ی دیگر شرک،برتری دادن فامیل،مال،مقام و...بر اجرای دستور خداست.در آیه سوره توبه می خوانیم:اگر پدران،فرزندان،برادران،همسران،فامیل،ثروت،تجارت و مسکن نزد شما از خدا و رسول و جهاد در راه او محبوب تر باشد،منتظر قهر خدا باشید.

شرک به قدری خطرناک است که با وجود آن که قرآن چهار مرتبه در کنار توحید،به احسانِ والدین سفارش کرده؛امّا اگر والدین فرزند خود را به غیر خدا فرا خوانند،قرآن می فرماید:نباید از آنها اطاعت کرد.

انگیزه های شرک

مردم،یا به خاطر قدرت به سراغ کسی می روند که قرآن می فرماید:تمام مردم حتّی قدرت آفریدن یک مگس را ندارند، لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ

یا به خاطر لقمه نانی به سراغ این و آن می روند،که قرآن می فرماید: لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً

یا به خاطر رسیدن به عزّت به سراغ کسی می روند که قرآن می فرماید: فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلّهِ جَمِیعاً

یا به خاطر نجات از مشکلات،دور کسی جمع می شوند که قرآن می فرماید: فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ

و در جای دیگر می فرماید:کسانی که به جای خدا به سراغشان می روید،بندگانی مثل خودتان هستند: عِبادٌ أَمْثالُکُمْ  چرا شما بهترین آفریننده را رها می کنید و به دیگران توجّه دارید؟ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِینَ

مبارزه با شرک

اوّلین پیام و هدف تمام انبیا،مبارزه با شرک و دعوت به بندگی خالصانه خداوند است. وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ

تمام گناهان،مورد عفو قرار می گیرد،جز شرک. إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ انبیا مأمور بودند با صراحت کامل از انواع شرک ها برائت جویند. شریک قرار دادن برای خداوند مردود است،گرچه درصد آن بسیار کم باشد.اگر %کار برای خداوند و تنها یک درصد آن برای غیر خدا باشد،تمام کار باطل است.چنانکه قرآن می فرماید: وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً

نه تنها بت ها و طاغوت ها،بلکه انبیا و اولیای الهی نیز نباید شریک خداوند قرار گیرند.

خداوند به حضرت عیسی می فرماید:آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را شریک خدا قرار دهید. أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللّهِ شریک دانستن برای خداوند، افترا،تهمت و گناه بزرگ است. وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَری إِثْماً عَظِیماً

شرک،به قدری منفور است که خداوند می فرماید:پیامبر و مؤمنان حقّ ندارند برای مشرکان،حتّی اگر از خویشاوندانشان باشند،استغفار نمایند. ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ وَ لَوْ کانُوا أُولِی قُرْبی

اسلام،با استدلال و منطق به مبارزه با شرک می پردازد و می فرماید:غیر خدا چه آفریده

که شما به آن دل بسته اید؟! ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ مرگ و حیات شما به دست کیست؟ عزّت و ذلّت شما به دست کیست؟

آری،رها کردن خداوندی که قدرت و علم بی نهایت دارد و به سراغ افراد و اشیائی رفتن که هیچ کاری به دستشان نیست،بزرگ ترین ظلم به انسانیّت است.اسیر جماد و انسان شدن و تکیه به صنعت کردن و کمک از عاجز خواستن خردمندانه نیست.یکی از اهداف نقل داستان ها و تاریخ گذشتگان در قرآن،ریشه کن کردن رگه های شرک است.

وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِی ?

نظر خود را درباره «تفسیر سوره لقمان» در کادر زیر بنویسید :
لطفا شرایط و ضوابط استفاده از سایت آسمونی را مطالعه نمایید

دسته بندی های وب سایت آسمونی

آسمونی شامل بخش های متنوعی است که هر کدام از آنها شامل دنیایی از مقالات و اطلاعات کاربردی می باشند، شما با ورود به هر کدام از دسته بندی های مجله اینترنتی آسمونی می توانید به زیردسته های موجود در آن دسترسی پیدا کنید، برای مثال در دسته فیلم و سینما؛ گزینه هایی مثل نقد فیلم، معرفی فیلم ایرانی، فیلم بین الملل، انیمیشن و کارتون و چندین بخش دیگر قرار دارد، یا بخش سلامت وب سایت شامل بخش هایی همچون روانشناسی، طب سنتی، نکات تغذیه و تناسب اندام می باشد.