- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- فیلم سوته دلان ، با بازی بهروز وثوقی

فیلم سوته دلان ، با بازی بهروز وثوقی
سوته دلان فیلمی ایرانی محصول 1356 خورشیدی و به کارگردانی علی حاتمی است. بهروز وثوقی یکی از بازیگران اصلی فیلم سوته دلان است. آسمونی در این بخش به معرفی کامل فیلم به همراه نقد فیلم سوته دلان و همچنین دیالوگ های ماندگار فیلم سوته دلان را برای شما عزیزان منتشر می کند. از شما همراهان عزیزمان دعوت می کنیم تا پایان ما را همراهی کنید.

دربارهٔ فیلم سوته دلان
سوتهدلان فیلمی رنگی (ایستمنکالر) و 35 میلیمتری است.
سرپرست گویندگان آن ناصر طهماسب و گویندگان آن ایرج ناظریان، منوچهر اسماعیلی، جواد مقبلی، ناصر طهماسب، زهره شکوفنده و… بودند.
چهره پرداز اتللو فاوا، طراح صحنه و لباس علی حاتمی و عکاس آن جعفر اکبری بود.
موضوع فیلم سوته دلان
موضوع این فیلم داستان یک خانواده قدیمی تهران را بیان میکند که در آن جمشید مشایخی به عنوان برادر بزرگ خانواده سرپرستی خانواده را بر عهده دارد و بهروز وثوقی برادر کوچکتر که دچار اختلالات ذهنی است نیز در این خانواده زندگی میکند او مورد عنایت برادر بزرگتر خود است.
این فیلم مانند سایر فیلمهای علی حاتمی بر مینای موضوعات اخلاقی است و سعی در اصلاح نگرشهای غلط جامعه ایران در زمینههای مختلف اخلاقی دارد. به عنوان مثال برادی بزرگتر (حبیب) در این فیلم، شخصی درستکار و از خود گذشتهاست، اما در این خصوصیات طریق افراط را در پیش گرفته و آنقدر به برادر کوچکتر خود (مجید) پرداخته که دیگران را از یاد بردهاست و حتی در طول فیلم دیده میشود که اینهمه توجه او به مجید به ضرر مجید تمام میشود. زمانی حبیب متوجه افراط و تفریط خود میشود که کار از کار گذشتهاست.

خلاصه داستان فیلم سوته دلان
حبیب آقا ظروفچی (جمشید مشایخی)، کاسب خوشنامی است که پیرانه سر ازدواج نکرده و زندگیاش را وقف مادر (رقیه چهره آزاد) و برادر ناتنیاش مجید (بهروز وثوقی) کرده است. برادر دیگرش کریم (سعید نیکپور)، پرنده باز است با همسرش زینت سادات (مینو ابریشمی) و فروغالزمان (فخری خوروش) که سالهاست به پای حبیب آقا نشسته با آنها زندگی میکنند. مجید که عقل سالمی ندارد و در مغازه حبیب آقا کار میکند و ظروف کرایه را به مجلس عزا و شادمانی میبرد دل باخته دختری است که عکساش را در ویترین یک عکاس خانه دیدهاست. حبیب آقا به امید شفا یافتن او را به امامزاده داوود میبرد.
چندی بعد مجید از نو به یک بلیط فروش سینما دل میبندد و از خانه گریزان میشود. حبیب آقا او را مییابد و به توصیه یکی از اقوام دارو فروش تصمیم میگیرد زنی را در کنار او بگمارد تا شاید در بهبود وضع روحی مجید مؤثر واقع شود.
حبیب آقا به واسطه همان دوست دوا فروشش و شخصی موسوم به دکتر (جهانگیر فروهر) که پااندازی می کند، زنی خودفروش به نام اقدس (شهره آغداشلو) را در ظاهر زنی نجیب به خانه میآورد و مجید و اقدس مهر یکدیگر را به دل میگیرند و به رغم مخالفت حبیب آقا، ازدواج و در خانهای دورافتاده زندگی میکنند.

مجید از زبان حبیب آقا از گذشته اقدس مطلع میشود و حالش وخیم میشود و از حبیب آقا میخواهد که او را به امامزاده برساند. مجید در میانه راه از اسب میافتد و میمیرد. حبیب در پایان فیلم جمله ای به این شکل می گوید: «همه عمر دیر رسیدیم.»
نقد فیلم سوته دلان
"مجید" عین شور و شوق و عشق و هیجان است که در وجود "حبیب" و "کریم" دو برادر دیگر انگاری سالهاست مرده است.او اگر چه در قامت یک دیوانه یا کم عقل است و همه او را با این مشخصه می شناسند اما در رفتار و حرکات و جملاتی که بر زبان می آورد می بینیم که صرفا بدلیل ضعف و بیماری جسمی و سادگی و بی غل و غش بودن به این هیبت عجیب اما پرشکوه در آمده است . "حبیب" سالهاست که در رسیدن به محبوبی که فاصله و پرده ای برای وصالش نیست به بهانه های واهی درمانده است و "کریم" برادر دیگر که ازدواج کرده است نیز دل در گروپرندگانش دارد و به وضوح می بینیم که از نظر واکنشی دارای طبیعت و البته زندگی سرد و بی روحی است . اما در مقابل نگاه کنید گرمای "مجید" را در صحنه های بازی و شور وهیجان با "اقدس" . ببینید لحظه ای را که "اقدس" در بازی تقلب می کند و "مجید" که همواره در مقام ستایش و تحسین اقدس بوده به یکباره کشیده ای به جریمه این گناه به او می زند .

دنیای "مجید" دنیای شور و نشاط صداقت و امید به زندگی است در عین آگاهی به بیماری و کوتاه بودن دوره زندگی ونیز تعصبش به خیلی از مسائل با این دیوانگی هماهنگی ندارد . ببینید زمانی را که از شنیدن گذشته "اقدس" چگونه یک دم منقلب می شود و به هم می ریزد و بعد انگاری که با وجود شنیدن حکایت "اقدس "انگاری که این صحت این روایت را پذیرفته و ان را به حساب سختی های راه عاشقی می گذارد ،فقط یک جمله بر زبان می آورد :"بلاروزگاریه عاشقیت . " به گمانم علی حاتمی خواسته در آن فضا و خلق و خوی حاکم بر جامعه ایرانی از خصلت های ایرانی جماعت که از قضای روزگار با رخوت و سردی جهانی (بواسطه جگ جهانی دوم )پرده بردارد و با کنکاشی از درون خانواده ها واقعیات ارتباط زناشویی و روانشناختی جامعه ایرانی و مشکلات و مسائل آن را نمایان سازد . گویی در این جامعه اگر هم عاشقانه ای وجود داشته باشد یک سرش "مجید دو کله" کم عقل است و طرف دیگرش "اقدس" با آن سابقه فاحشه گری و مابقی یا سست هستند و یا سرد !
اشاره های ماندگار
در این فیلم شاهد دیالوگ های بی نظیر و ماندگاری هستیم که شامل انبوه فراوانی از مفاهیم فولکلور ایرانی اعم از مثلها، کنایات و زبانزدها به کار رفته است.به چند نمونه توجه کنید :
بازیهای کلامی:
هلو برو ـ تو گلو، بگو آره ـ آجر پاره، بگو طشتـبشینبرورشت و...

نمادهای مذهبی:
مسجد، امامزاده، امامزاده داوود(ع)، روضه موسیبن جعفر(ع)
برخی مثلها:
روز به روز دریغ از دیروز (راجع به گرانی اجناس به کار میرود)
شب زفاف کم از صبح پادشاهی نیست به شرط آن که پسر را پدر کند داماد
از یه هیزمیم، تنورمون علی حده است (یعنی برادر ناتنی هستیم از مادر جدا و از پدر مشترک
آفتاب لب بومیم (این مثل هم در سوته دلان و هم در فیلم مادر به وسیله مرحوم چهره آزاد گفته میشود)
آب نطلبیده مراد است (در تعارف آب)
زیر لحاف کرسی کی میدونه که خوابیده کسی
ما که دنیامون شده عاقبت یزید
انار میوه بهشتی یه (زبانزد)
گریه کن نداری وگرنه خودت مصیبتی
دختر بزرگ کردم واسه مردم، پسر بزرگ کردم واسه زندون
کُت بده کلاه بده دو قاز و نیم بالا بده
به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو
نمادهای ایرانی:
در آغاز فیلم حبیب آقا ظروفچی لیست بلند بالایی از اقلام ظروف ایرانی را که در عروسی از آنها استفاده میشود نام میبرد. (آفتابه لگن و...)، استفاده از کرسی نیز یکی دیگر از نمادهای ایرانی در این فیلم است.

رسوم دیگر:
آینه و قرآن بردن برای منزل جدید.
دیالوگ های ماندگار
دکتر رو به اقدس وقتی می خواهد فاحشه خانه را ترک کند :"زن از طلاش بگذره خیلی حرفه!"
حبیب آقا در آخرین دیالوگ فیلم :"همه عمر دیر رسیدیم ."
مجید :"ماچت می کنم ها ."
مجید : "خدایا چقدر دشمن داری دوستات هم که ماییم یه مشت علیل بدبخت که در حقشون دشمنی کردی."
مجیددر آخرین صحنه وقتی خبر گذشته اقدس را می شنود و حالش به هم می خورد در حجره :"بلا روزگاریه عاشقیت . "