- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فرهنگ و تاریخ
- تاریخ و تمدن
- همه چیز درباره قرون وسطا

همه چیز درباره قرون وسطا
آسمونی : قرون وسطا یا سدههای میانه، نام یکی از چهار دورهای است که برای تقسیمبندی تاریخ اروپا استفاده میشود. این چهار دوره عبارت بودند از دوران کلاسیک باستان، قرون وسطی، عصر نوزائی (رنسانس) و دوران جدید یا مدرن که از 1600 میلادی شروع میشود. معمولاً قرون وسطی را از پایان امپراتوری روم در قرن پنجم میلادی تا سقوط قسطنطنیه توسط دولت عثمانی و پایان امپراتوری روم شرقی (یا بیزانس) در 1453در نظر میگیرند.
اهمیت سدههای میانه در تاریخ اروپا
قرون وسطی در تاریخ اروپای غربی یکی از مهمترین مراحل تاریخی است که از 400 میلادی تا 1400 میلادی را در بر میگیرد. در بعضی از موارد از روزگار تاریک یا Dark age یاد میشود که از ویژگیهای آن تاریک اندیشی، اختناق و حاکمیّت اولیاء و اصحاب دین در مناصب مختلف است.
در این دوران دین به عنوان یک مکتب کلی بر تمام جامعه سیطره انداخته و هیچ حرکتی خارج از این مساله قابل تبیین نیست. دین نوعی اقتدار همه گیر دارد و حوزه سیاست، اقتصاد، جامعه و فرهنگ و افراد را تحت نظارت و کنترل دقیق خود دارد.
تقسیم بندی برهههای زمانی در سدههای میانه
بهطور معمول در تاریخ مغرب زمین سدههای میانه را به سه دوره اساسی تقسیم میکنند.
1- سدههای میانه اولیه یا ماتقدم (سه سده نخست از 350 م تا سده ششم یعنی 550 میلادی)
2- سدههای میانه ثانویه یا میانه (از قرن 6-7 م تا 12 و 13 میلادی)
3- سدههای میانه متاخر یا عالی (از قرن 14 تا 16)
سدههای میانه اولیه
در قرون وسطی اولیه که بعد از فروپاشی امپراتوری روم و یونان و یا تغییر کیش این نظامها به مسیحیت آرام آرام شاهد تحول در ساختار اجتماعی و اقتصادی هستیم. عمدهترین تحول در زیر بنای اقتصادی این جوامع صورت میگیرد؛ یعنی نظام تولیدی مبتنی بر بردهداری جای خود را به نظام تولید مبتنی بر ارباب و رعیتی یا فئودالیته میسپارد.
در نظام فئودالیته همانند نظام بردهداری دو طبقه اجتماعی اصلی در ارتباط با مناسبات تولید نقش تعیین کننده دارند.
1- طبقه فئودال یا زمینداران، صاحبان املاک و اراضی، کشتزارها، مزارع، چمنزارها، مرغزارها، شکارگاهها و حتی بیابانها و کوهها که در قالب قلعهها، دهها و قصبههای اربابی به عنوان اراضی تحت مالکیت این اشخاص محسوب میشوند.
2- طبقه عظیم و گسترده دهقانان و کشاورزان و همراه با طبقات میانی و واسط دیگر.
در این دوران یک نوع تمایز بین نظام فئودالیته به عنوان نظام سیاسی با نظام کلیسا به عنوان نظام فکری- فرهنگی به چشم میخورد. کلیسا و دولت در موازات هم حرکت میکنند. گهگاه تضادها و همکاریهایی بین آنها دیده میشود. نظام فئودالیته برای تداوم خود نیازمند نوعی عقاید رسمی است تا بتواند به کمک آن ایدئولوژی به توجیه اعمال و رفتار خود پرداخته و اقدامات خود را مشروع سازد.
بنابراین در این دوران ارباب دولت، مقامات و اولیاء سیاست متوجه کمک گرفتن از اصحاب کلیسا و روحانیون میشوند. یعنی نیاز دارند که پایههای فقهی و شرعی این ساختمان فراهم شود. کلیسا نظام سیاسی فئودالیته را تقدیس کرده، پس تودهها سر تعظیم فرود میآورند.
قرون وسطی ثانویه
در قرون وسطی ثانویه این مرزبندی (تفکیک دین و سیاست) از میان برداشته میشود. تا پیش از این، این دو طبقه جداگانه بودند و با هم کاری نداشتند. اما با ورود به قرون وسطی میانه کلیسا داعیه سیطره یافتن بر عالم سیاسی را در سر میپروراند. به عبارتی دیگر بین دین و سیاست نوعی وحدت ایجاد میشود. پاپها هستند که پادشاهان را تعیین میکنند و بر آنها نظارت کامل دارند.
قرون وسطی پایانی
مراحل پایانی قرون وسطی متأخر همراه با ظهور و برآمدن جنبشهای اجتماعی و سیاسی مختلف همراه است. زمینهها برای پیدایش نهضتهای فکری و علمی و در نهایت سر بر آوردن دو سده 14 و 15 میلادی که از آن تحت عنوان دوران نوزایی یاد میشود.
در این دوران دستگاه و نظام فلسفی کلیسا که از قرن 11 شروع شده بود و همچنان تا قرن 17 هم ادامه پیدا کرد یعنی نظام موسوم به اسکولاستیسم که به آیین مدرسی موسوم است مبنای اصلی توجیه و دفاع از حاکمیت و دستگاه دین و دولت محسوب میشد. این آیین مبتنی بر آموزههای مسیحیت، همراه با گرایشهای فلسفی افلاطونی، فیثاغورث، آراء رواقیون و نقطه نظرات فلوطین یا نحله نو افلاطونی و دیدگاههای سن آگوستین است.