زمان مطالعه: 1 دقیقه
داستان پدر و ساعت عتیقه

داستان پدر و ساعت عتیقه

در این بخش از آسمونی به داستان و حکایت پدر و ساعت عتیقه در خدمت شما عزیزان هستیم.

پدری قبل از مرگ به پسرش گفت:

این ساعت مچی را از پدرم به ارث بردم و این قدمتی 200 ساله دارد من آنرا به تو میدهم، ولی قبل از آنکه آنرا به تو هدیه بدهم به ساعت فروشی برو و بگو میخواهم آنرا بفروشم و ببین چقدر خریدار است؟

پسر ساعت را به طلا فروشی برد و به پدر گفت:
این ساعت را به 150 دلار میخرید زیرا میگفت قدیمی و بدرد نخور است

پدر گفت: به سمساری برو و باز هم بپرس
پسر رفت و برگشت و گفت 10 دلار چون ساعت قدیمی و بدرد نخور می باشد.

پدر گفت: حالا به عتیقه فروش برو و باز هم بپرس

پسر به موزه رفت و برگشت و به پدرش گفت: آنها بدلیل قدمت ساعت پیشنهاد 500 هزار دلار دادند.

پدر گفت: من میخواستم تو را آگاه کنم که فقط مکان درست و مناسب، تو را به درستی ارزش میگذارد.
خود را در جای اشتباهی قرار نده
فقط کسیکه ارزش شما را میداند
از شما قدردانی میکند.
پس جایی نروید که مناسب شما نباشد.

ارزیابی مهاجرت
نظر خود را درباره «داستان پدر و ساعت عتیقه» در کادر زیر بنویسید :
لطفا شرایط و ضوابط استفاده از سایت آسمونی را مطالعه نمایید

دسته بندی های وب سایت آسمونی

آسمونی شامل بخش های متنوعی است که هر کدام از آنها شامل دنیایی از مقالات و اطلاعات کاربردی می باشند، شما با ورود به هر کدام از دسته بندی های مجله اینترنتی آسمونی می توانید به زیردسته های موجود در آن دسترسی پیدا کنید، برای مثال در دسته فیلم و سینما؛ گزینه هایی مثل نقد فیلم، معرفی فیلم ایرانی، فیلم بین الملل، انیمیشن و کارتون و چندین بخش دیگر قرار دارد، یا بخش سلامت وب سایت شامل بخش هایی همچون روانشناسی، طب سنتی، نکات تغذیه و تناسب اندام می باشد.