- آسمونی
- مجله اینترنتی
- علمی و دانستنی
- عجایب و ماورا
- نظریه زمین تخت و چالش کروی بودن زمین
نظریه زمین تخت و چالش کروی بودن زمین
حتما تا به حال شما هم شنیده اید که در گذشته مردمان بسیاری تصور می کردند که زمین گرد است، اما دلیل این ادعا چه بوده است؟ آیا نظر آن ها در مورد تخت بودن زمین تغییر کرد؟ چه کسی ادعای تخت بودن زمین را رد و کروی بودن زمین را اثبات کرد؟ پورتال آسمونی در این بخش اطلاعات جالب و مفیدی در همین مورد عنوان می کند که در ادامه می خوانید. از اینکه آسمونی را همراهی می کنید سپاسگزاریم.
نظریه زمین تخت
نظریهپردازی درباره تخت بودن زمین از دوران باستان و توسط اقوام گوناگون و به خصوص یونانیان آغاز شد و تا سالهای طولانی بسیاری از مردم نیز بر این باور بودند. از آن جایی که سطح زمین بسیار وسیع میباشد و وسعت میدان دید انسانی که در سطح زمین قرار گرفته محدود میباشد؛ و در زمانهای قدیم که ابزارها و تکنولوژی امروزی وجود نداشت، همه مردم آن زمان تصور میکردند که زمین باید مسطح باشد. وقتی در قایقی درمیان دریا قرار میگرفتند سطح آبهای اطراف خود را که فاصله خیلی زیاد از آنها نداشت مسطح میدیدند و آسمان را به صورت کاسه وارونهای میدیدند که روی آبها را پوشانده است.
خطی که آسمان و آب را به هم وصل میکرد افق نامیدهاند. این افق مانند دایرهای است که شما در مرکز آن قرار گرفتهاید. با این عقیده آنها تصور میکردند که خورشید صبحها از مشرق سر درمیآورد و از میان آسمان عبور کرده و عصر در مغرب غروب میکند؛ و صبح روز بعد دوباره از مشرق سر میزند؛ و این مسئله را چنان توجیه میکردند که هر صبح یک خورشید جدید ساخته میشود و طلوع میکند و هنگام غروب این خورشید از بین میرود. عدهای میگفتند وقتی خورشید در دریای مغرب غروب میکند این خورشید قایقی قرار میگیرد و به شرق برگردان میشود و با رسیدن صبح این خورشید دوباره طلوع میکند.
عدهای میگفتند که خورشید ارابه طلایی شعلهور است که اسبهای جادویی و پرنده آن را در آسمان میکشتند و صبحها خدای خورشید در مشرق سوار ارابه میشود و او و اسبهایش به آسمان صعودکرده هنگام غروب به انتهای غربی زمین میرسند. درتاریکی شب در حالی که از ارابه طلایی شعله ورش هیچ نوری به چشم نمیخورد به مشرق برمیگردد. با وجود داشتن چنین عقیدهای که زمین را مسطح فرض میکردند باز هم سوالاتی در ذهنشان نقش میبست از جمله اگر زمین صافی داریم عمق آنچه قدر است؟ آیا میتوان با حفر یک چاه به انتهای زمین رسید؟ چرا زمین به پایین نمیافتد؟ در توجیه این سوالات هندیها عقیده داشتند که زمین بر پشت فیلهای بزرگی قرار گرفته که این امرمانع پایین افتادن زمین میشود و خود فیلها هم بر پشت یک لاک پشت غول آسا ایستادهاند و لاکپشت هم درون یک اقیانوس پهناور شناور است، باز سوالات جدیدی پیش میآمد که عمق این اقیانوس چه قدر است؟ انتهای آن کجا است؟ وسعت آنچه قدر است؟ بنابراین گرچه زمین صاف یا مسطح بهنظر میرسید اما قبول کردن آن چندان هم کار آسانی نبود.
یونانیانی بودند که 2500 سال پیش سواحل دریای مدیترانه زندگی میکردند یکی از این افراد مردی به نام آناکسیماندر به جای قبول این عقاید شبها به آسمان نگاه میکرد و از خودش میپرسید: واقعاً چه چیزهایی را دارد میبیند. او ستارههایی را میدید که به نظر میرسید در طی شب از یک طرف آسمان به طرف دیگر آن سفر میکنند او فقط یک ستاره حرکت نمیکرد و آن ستاره شمال بود در تمام طول شب این ستاره درجای خود و در قسمت شمالی آسمان ثابت میماند او مشاهده میکرد که ستارگان دیگر بر روی دایرههایی به دور ستاره شمال حرکت میکنند. ستارههای نزدیک بر روی دایرههای کوچک و ستارههای دور دست بر روی دایرههای بزرگتری به دور ستاره شمال درحال گردش میباشند. برای آناکسیماندر مهمترین مسئله دربارهٔ آسمان شب این بود که ستارهگان برای حرکت خود مسیرهای داشتند. آنها مثل دستههای زنبور نبودند که هر کدام مسیر نامشخصی را طی کنند. آناکسیماندر به این نتیجه رسید که آسمان مانند یک توپ یا کره بزگ تو خالی است این توپ تو خالی دور یک خط یا محوری میچرخد یک سر این محور از محل ستاره شمال آغاز میشد و سر دیگرش پشت کره زمین قرار داشت.
کره آسمان هر روز به دور خودش میچرخید ستارگان نیز که به آسمان چسبیده بودند همراه آن میچرخیدند به نظر او دلیل حرکت ستارگان روی مسیر مشخص چیزی جز این نبود خورشید و ماه نیز به آسمان چسبیده بودند و به این ترتیب طلوع و غروب میکردند. گرچه آسمان یک کره بزرگ و تو خالی بود باز هم زمین میتوانست صاف و مسطح باشد. آناکسیماندر فکر کرد زمین مثل تخته سنگی صاف است که در مرکز کره آسمان قرار گرفته و مانند خطی از این سر تا آن سر کشیده شده است. اگر قبول کنیم که زمین به صورت تخته سنگی است در مرکز آسمان که از این سر به آن سر کشیده شده ما میتوانستیم به جایی برسیم که آسمان با زمین تماس پیدا میکرد؛ و ما میتوانستیم خودمان را بهنقطهای برسانیم که خورشید از آنجا طلوع میکند و حتی میتوانستیم آن را لمس کنیم. آنها حتی شکل مردی را کشیده بودند که به محل برخورد آسمان با زمین رسیده بود. این مرد در حالی نقاشی شده بود که سر خود را از آسمان بیرون آورده و به دستگاهی که سبب چرخش آسمان میشود نگاه میکند.
در زمانهای قدیم مردمان زیادی بودند که بنا به شغلی که داشتند باید به جاهای مختلف سفر میکردند آنهاییکه به شمال مسافرت میکردند شبها متوجه تفاوتهایی درآسمان میشدند بعضی از ستارگانی راکه آنها در نزدیکی افق جنوب میدیدند هنگام مسافرت به شمال دیگر قادر به دیدنشان نبودند اما هنگامی که به خانه و وطن خود برمیگشتند ستارههایی را که قادر به دیدنشان نبودند در افق جنوبی دوباره مشاهده میکردند.
کسانی که به طرف جنوب سفر میکردند عکس این وضع را میدیدند آنها موقع حرکت به طرف جنوب ستارههایی را در افق جنوب میدیدند که هرگز در محل زندگی خود ندیده بودند و هنگامی که به خانه بازمیگشتند دوباره این ستارهها ناپدید میشدند. این وضع دربارهٔ افق شمال نیز صدق میکرد. ستارههایی بودند که همراه چرخش آسمان در افق شمال فرومیرفتند به هنگام مسافرت به طرف شمال این ستارهها دیگر در افق فرونمیرفتند و در جای خود باقی میماندند. هنگام سفر به جنوب ستارههایی که درست بالای افق شمال قرار داشتند شروع به فرورفتن در افق میکردند. آنها به این امرآگاهی یافتند که ستارهها از همه نقاط زمین دیده نمیشدند بنابراین زمین نمیتوانست صاف باشد. آناکسیماندر تصور میکرد شاید زمین به شکل یک قوطی حلبی یا یک استوانه باشد که در مرکز کره آسمان قرار گرفته است وقتی حرکت به طرف شمال شروع میشد حرکت بر روی یک مسیر منحنی بود و وقتی نگاه متوجه پشتسر میشد انحنای استوانه تعدادی از ستارههای سمت جنوب را میپوشاند؛ و اگر حرکت به طرف جنوب بود باز هم حرکت در مسیر منحنی بود و هنگام نگاه به عقب استوانه تعدادی از ستارههای سمت شمال را از نظر مخفی میکرد.
هنگام خورشیدگرفتگی سایه زمین بر روی سطح کره ماه قرار میگرفت و لبه سایه زمین شکل کروی داشت. مردمانی که در مناطق ساحلی زندگی میکردند مشاهده میکردند که وقتی یک کشتی از ساحل دور میشود ابتدا بدنه کشتی از دید ناظری که در ساحل بود ناپدید میشد ولی قسمت دکل کشتی هنوز دیده میشد؛ و با دور شدن کشتی به تدریج دکل کشتی نیز از دید ناظر ناپدید میگشت این پدیده دربارهٔ کشتیهایی که به ساحل نزدیک میشدند برعکس بود یعنی ابتدا دکل کشتی دیده میشد سپس با نزدیک شدن کشتی به ساحل بدنه کشتی نیز پدیدار میگشت. این مشاهدات به کروی بودن زمین کمک زیادی میکرد.
زمین کروی
نظریهٔ زمین گرد یا کروی در اصل به زمان یونانیان باستان باز میگردد. تمدن یونان در حدود سال 900 قبل از میلاد ظهور یافت و در طول هزار سال بعد، کمک بزرگی به ستارهشناسی نمود. ابتدا، در قرن ششم قبل از میلاد یونانیان دریافتند که زمین کروی است و ﺍولین بار گالیله دﺍنشمند یونانی کروی بودن زمین رﺍ ﺍظهار دﺍشت. آنها برای اولین بار محیط زمین، اندازه ماه و فاصله میان آنها را بدقت اندازه گرفتند. اگرچه آنها به اشتباه معتقد بودند که زمین کره ثابتی است که جهان پیرامون آن میگردد، ولی برخی از اندیشهها و شیوههای رصدشان تا اواخر قرن هفدهم کاربرد داشت. پیش از آن که یونانیان نظریه کروی بودن زمین را مطرح نمایند، اکثر مردم عوام بر این باور بودند که زمینه مسطح است. برای مثال هندوها معتقد بودند که زمین مسطح و بر شانه 4 فیل قرار دارد که به نوبه خود بر پشت چهار لاک پشت شناور در اقیانوسی بی کران ایستادهاند. مصریان باستان زمین را ربالنوع کب میپنداشتند که به پهلو دراز کشیده و الهه نات، تجسم خورشید، بر روی آن خیمده است. همچنین اکثر تمدنها معتقد بودند که جهان زمین مرکز است، ولی بطلمیوس ستارهشناس یونانی (168 ـ 90 قبل از میلاد) بیشتر از سایرین برای این اندیشه معروف است. وی در کتابش المجسطی، قوانین اندازهگیری حرکات اجرام آسمانی را وضع نمود. به منظور تشریح حرکت رجعی برخی از سیارات، بطلمیوس اظهار کرد که مدار سیارات یک سلسله فلک تدویر پیچیده را دنبال میکند. البته حتی در اوایل قرون وسطی، هرگز تصور کروی شکل بودن زمین از بین نرفت. دانته شاعر ایتالیایی، در کتاب خود، کمدی الهی، فرض کروی شکل بودن زمین را پذیرفته است. همچنین ایرانیان باستان عقایدی مبنی بر گرد بودن زمین داشتهاند که بازتاب آنها را حتی میتوان در رسومی همچون رها کردن سیبی شناور در آب هنگام چیدن سفرهٔ هفت سین دید که نشانی از شناور بودن کرهٔ زمین در فضا و پویایی آن است.
اندیشههای آریستارخوس
معدودی از متفکران یونانی، مخصوصا آریستارخوس (250 ـ 320 قبل از میلاد) اندیشه زمین مرکزی بودن دنیا را به زیر سوال بردند. آریستارخوس به کمک هندسه از روی اندازه سایه زمین، ماه و خورشید در خلال خسوف و کسوف، اندازه نسبی آنها را محاسبه کرد. اعداد و ارقامش کاملاً نادرست بودند، ولی از آنجا که دریافت خورشید از زمین بسیار بزرگتر است، اظهار داشت که طبیعتاً خورشید باید در مرکز جهان باشد. اکثر یونانیان این ایده را نپذیرفتند و اندیشههای آریستارخوس رد شدند. در عوض، المجسطی بطلمیوس تا 1500 سال بعد بر علم ستارهشناسی سیطره داشت.
اندیشههای ارسطو
در حدود سال 350 پیش از میلاد ارسطو، دلیل قاطعی بر گرد بودن زمین ارائه کرد. موثرترین دلیل وی این بود که اگر کسی به طرف شمال یا به طرف جنوب مسافرت کند، در افق روبروی او ستارگان جدیدی ظاهر میشوند و در افق پشت سر او ستارگانی که قبلاً دیده میشدند، ناپدید میشوند. ارسطو همچنین دلیل میآورد که کشتیها در هر جهت که از ساحل دور شوند، ابتدا دکل آنها ناپدید میشود. همچنین مقطع سایه زمین بر ماه در هنگام خسوف، بدون در نظر گرفتن وضع ماه، همیشه به صورت یک دایره است. ارسطو میگوید همه این واقعیتها فقط هنگامی میتواند درست باشد که زمین کروی باشد.
محیط کروی زمین
اولین فردی که محیط زمین را دقیق اندازه گرفت، اراتستن (195-276 قبل از میلاد) ریاضیدان یونانی بود. او میدانست که در ظهر اواسط تابستان، خورشید شهر سین، واقع در جنوب خانهاش در اسکندریه مصر، مستقیماً درون چاه عمیقی میتابد. او در همان روز زاویه تابش خورشید بر فراز اسکندریه را 7٫2 درجه اندازه گرفت. این زاویه برابر است با 1٫50 کمان یک دایره. او میدانست که فاصله سین تا اسکندریه 772 کیلومتر است و بدین ترتیب محیط زمین را 50x772 یعنی 38600 کیلومتر محاسبه کرد. این رقم به عدد واقعی 40074 کیلومتر بسیار نزدیک است.
زمین بیضوی
تا قرن هفدهم زمین به شکل کره کامل فرض میشد. این تصور از 2000 سال پیش تا آن زمان بر افکار تسلط داشت. ولی اسحاق نیوتن با توجه به چرخش زمین به دور خودش (حرکت وضعی زمین)، نتیجه متفاوتی بدست آورد. اسحاق نیوتن به متفاوت بودن سرعت سطح زمین در عرضهای جغرافیایی مختلف پی برد. او با قوانین خود نشان داد که هرچه چرخش سریعتر باشد، اثر گریز از مرکز بیشتر است، یعنی گرایش مواد به دور شدن از مرکز دوران بیشتر میشود.
از آنجا که سرعت در قطبها صفر است، پس اثر گریز از مرکز در قطبها تا استوا پیوسته افزایش مییابد. این بدان معناست که زمین در اطراف کمربند استوایی خود با شدت بیشتر رانده میشود. زمین مانند یک نارنگی در استوا برآمده و در قطبها فرورفته است. اسحاق نیوتن حتی فرورفتگی قطبها را حساب کرد و نتیجه گرفت که میبایستی در حدود 1٫230 تمام قطر زمین باشد. این عدد به عدد واقعی نزدیک است. تفاوتها امروزه اندازه گیریهای دقیق نشان میدهد که قطر استوایی زمین 43 کیلومتر از قطر قطبی آن بیشتر است. در واقع، قطر استوایی زمین 12756 کیلومتر و قطر قطبی آن 12713 کیلومتر است.
کاشف واقعی کروی بودن زمین کیست ؟
یک وزیر دولت ترکیه اظهار داشت که دانشمندان مسلمان برای نخستین بار کشف کردند که زمین گرد است.
به گزارش ایسنا به نوشته روزنامه تودی زمان، فکری ایشیک، وزیر علوم، صنایع و فراوری ترکیه در سخنانی برای گروهی از بازرگانان در استان قونیه اظهار داشت که مشارکت جهان اسلام در علوم و دانش بشری در طول تاریخ بسیار بزرگ بوده است.
وی گفت: حدود 700 تا 800 سال پیش از گالیله 71 دانشمند مسلمان به رهبری خوارزمی که به فرمان مامون، خلیفه عباسی گرد هم آمده بودند، در یک طرح علمی کشف کردند که زمین کرهای شکل است.
ایشیک افزود: یک نسخه از سند اصلی که در حال حاضر در موزه علوم و فناوری اسلامی در استانبول قرار دارد این مساله را ثابت میکند.
موزه مذکور توسط فواد سزگین، استاد علوم اسلامی-عربی در کشور ترکیه ایجاد شده است. چندی پیش رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه نیز گفته بود که این مسلمانان بودند که قاره آمریکا را کشف کردند.
اردوغان در سخنرانی خود در 18 نوامبر با استناد به نظریههای سزگین گفت: حدود 300 سال پیش از کریستف کلمب مسلمانان قاره آمریکا را کشف کرده بودند.
ایده کرهای بودن زمین تا قرن سوم پیش از میلاد مسیح تنها به عنوان یک گمانه زنی فلسفی مطرح بود.
حدود سال 830 پس از میلاد مسیح، مامون به گروهی از ستاره شناسان و جغرافی دادنان مسلمان ماموریت داد تا فاصلهای میان شهر تدمر و شهر رقه که در سوریه امروزی قرار دارد را تخمین بزند.
این دانشمندان سپس توانستند محیط زمین را محاسبه کنند و به عددی برسند که بسیار نزدیک به تخمینهای امروزی است.