- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نگاهی به فیلم "سینما شهر قصه"

نگاهی به فیلم "سینما شهر قصه"
شنبه 26 بهمن 1398
سینما پارادیزو به سبک ایرانی
نوشته نرگس خرقانی آسمونی" href="https://asemooni.com/" target="_blank" rel="noopener">پست اختصاصی آسمونی
هر فیلمی که در جشنواره فیلم فجر به نمایش در میآید نظرات دربارهاش متفاوت است و کمتر فیلمی را می توان یافت که نظر همه را به خود جلب کند. خصوصا در سینمای رسانه که بیشتر روزنامهنگاران سینمایی و منتقدان در آن حضور دارند نظرات و سلایق به سختی درباره یک فیلم می تواند مثبت باشد. اما فیلم "سینما شهر قصه" ساخته "کیوان علیمحمدی "و "علی اکبر حیدری "جز معدود فیلمهای این دوره از جشنواره بود که اکثر حاضران در سالن رسانه آن را دوست داشتند و حتی اگر این فیلم بهترین فیلم جشنواره هم نباشد و ایرادهایی داشته باشد، اما آنقدر برای هر عشق فیلم و عاشق سینما پر از حس نوستالژیک و خاطره بازی است که به سختی می توان بر آن ایراد گرفت و این فیلم را دوست نداشت. "سینما شهر قصه" فیلمی دوست داشتنی و کلاژی از سینمای ایران در دورههای مختلف است که همه عشاق سینما می توانند با آن ارتباط بگیرند. داستان فیلم نیز از قدیم شروع میشود و تا به امروز ادامه می یابد و در خلال داستان ارجاعات زیادی به فیلمهای ایرانی میشود که همگی برای کسانی که سالهاست سینمای ایران را دنبال می کنند پر از حس نوستالژیک است. حتی داستان فیلم نیز بسیار شباهت می دهد به تنها فیلم صامت باقی مانده از سینمای ایران یعنی "حاجی آقا آکتور سینما". فیلمی که در آن پدری با سینما مخالف است و اجازه نمی دهد که دخترش بازیگر شود.
در فیلم "سینما شهر قصه "نیز داستان درباره یک پسر جوان آپاراتچی است که عاشق فیلمهای عامه پسند است. او عاشق دختر یک عطاری میشود که فردی سنتی است و به شدت با سینما مخالف است. به همین دلیل پدر دختر با این ازدواج مخالفت میکند. دختر با وجود مخالفتهای پدرش با سینما عاشق سینمای روشنفکری است و برادرش محمود نیز بدون اطلاع پدر فیلمهای موج نوی سینمای ایران را دنبال میکند و برای آنها نقد مینویسد. فیلم "سینما شهر قصه "در قالب داستان خود سعی میکند تعاملی میان سینمای روشنفکرانه و سینمای عامه پسند یا به اصطلاح فیلمفارسی ایجاد کند و نشان دهد که هر فیلمی که در سینمای ایران ساخته می شود جزیی از این سینماست و خط کشی های روشنفکرانه چندان کار درستی نیست و این تعامل با ازدواج این دختر و پسر شکل می گیرد. "کیوان علیمحمدی "که این بار با حضور "علی اکبر حیدری" کارگردانی مشترک را تجربه کرده است حتی مخالفان سینما را نیز با آن آشتی می دهد. پدر دختر که از همان ابتدا با سینما مخالف است با دیدن فیلم "بوی پیراهن یوسف "ساخته "ابراهیم حاتمی کیا "با سینما آشتی می کند و دست از مخالفت هایش برمی دارد و داماد آپارتچی اش را می بخشد. جذاب ترین شخصیت فیلم نیز "بابک کریمی "در نقش پدر شخصیت اصلی داستان "حامد کمیلی "است.

"بابک کریمی" داروخانه دارد که یادآور نقش پدرش مرحوم "نصرت کریمی" در سریال "دایی جان ناپلئون "است! او عاشق فیلم های عامه پسند و خصوصا هندی است و با ازدواج پسرش خیلی موافق نیست اما رسما هم مخالفت نمی کند. همیشه عروسش را به نام عروس صدا می کند و در پایان هم در حین تماشای فیلم می میرد! فیلم "سینما شهر قصه "را می توان نمونه ایرانی "سینما پارادیزو "دانست زیرا که به معنای واقعی در ستایش سینماست. صحنه پایانی فیلم هم برشی از بازیگران ایرانی چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب است و به این ترتیب با بهترین حس ممکن فیلم برای یک عاشق فیلم به پایان می رسد.