داستان آرامش زیبا
پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل آرامش را تصویر کند.
نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آنها تابلوهایی تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب، رودهای آرام، کودکانی که در خاک می دویدند، رنگین کمان در آسمان و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلوها را بررسی کرد اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد؛
اولی تصویر دریاچه آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود.
می*شد ابرهای کوچک و سفید را دید و اگر دقیق نگاه می*کردی در گوشه چپ دریاچه خانه کوچکی قرار داشت که پنجره*اش باز بود و دود از دودکش آن بر می*خواست که نشان می*داد شام گرم و نرمی آماده است.
تصویر دوم هم کوهها را نمایش می*داد. اما کوهها ناهموار و قله*ها تیز و دندانه*ای شکل بود. آسمان بالای کوهها بطور بی*رحمانه*ای تاریک و ابرها آبستن آذرخش تگرگ و باران سیل آسا بود.این تابلو با تابلوهای دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند هیچ هماهنگی نداشت. اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می*کرد در بریدگی صخره*ای شوم جوجه پرنده*ای را می*دید که در میان غرش وحشیانه طوفان آرام نشسته بود.
پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده جایزه بهترین تصویر آرامش تابلو دوم است!
بعد توضیح داد:
آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی*سر و صدا و بی*مشکل و بدون کار سخت یافت می*شود؛ چیزی است که می*گذارد در میان شرایط سخت در قلب ما ثبات حفظ شود. این تنها معنای حقیقی آرامش است.»
در سطر 17 باید مشتی باشد که خب سایت در اختیار چیزی رو قرار نداده برای یکبار ارسال و نه تکرار برای اشتباه تایپی .. بهرحال ما هر کدوم داستان خودمونو داریم . سعی ام بر اینه که دیگه چون نمی بینم اشخاصی نظر حتی نا مساعد بدن و در طی این مدت کوتاه در مورد دیدگاه هام ارسال نمیکنم و مطا ...
آرامش قبل از طوفان یادتون نره و اما داستانک : داستانک حرف از دوستی دو نفره که بقول خودشون یا حداقل اونکه همیشه صادق یا بهتره بگم خوش خیال , درک عمیق از هم یا یک روح در دو بدن بودن . وقتی سمیرا حرف میزد یا درد دل شادی می گفت کاملا" درکت میکنم !!! سالها به این صورت گذشت تا قرار ش ...