زندگینامه عبدالله بن حسن
هنگامی که امام علیه السلام تنها مانده بود، عبدالله که پسر بچه ای بیش نبود، استغاثه عمویش را شنید و از خیمه بیرون دوید تا به عمویش کمک کند. امام علیه السلام به خواهرش زینب علیها سلام فرمود: مگذار عبدالله بیاید، ولی او موفق نشد و عبدالله خود را به عمویش رسانید و گفت: سوگند به خدا که از عمویم جدا نخواهم شد.
عبدالله که در کنار عمویش بود، ابحر بن کعب یا حرملة بن کاهل (لعنة الله علیهما) قصد جان امام علیه السلام را کردند در حالی که آن حضرت روی زمین افتاده بود. عبدالله در حالی که با دستش از عمویش دفاع می کرد به آن دو گفت: ای زنا زاده میخواهی عمویم را بکشی؟! ابحر دست عبدالله را با شمشیر قطع کرده و امام او را به آغوش می گیرد و حرملة (لعنة الله علیه) او را در آغوش عمویش با تیری به شهادت می رساند.
ولی بنا به قول خوارزمی عبدالله بن حسن علیهم السلام جوانی مبارز بوده که جهاد کرده و چهارده نفر از دشمن را به هلاکت رسانیده و سپس به دست هانی بن ثبیت حضرمی به شهادت رسیده و هنگام جهاد رجز ذیل را میخوانده:
ان تنکرونی فانا ابنحیدرة
ضرغام اجام و لیث قسورة
علی الاعادی مثل ریح صرصره
اکیلکم بالسیف کیل السندرة
«اگر مرا نمیشناسید من پسر حیدرم - که شیر شکارگر بیشه هاست.
بر سر دشمنان تندباد مرگم - که شما را به وسیله شمشیری با پیمانه بزرگ و سنگین میزنم».
امام علیه السلام به عبدالله که از جدا شدن دستش به شدت درد میکشید، فرمود:
«یا ابن اخی اصبر علی ما نزل بک فان الله یلحقک علی آبائک الطاهرین الصالحین برسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام و حمزه و جعفر و الحسن:... اللهم امسک عنهم قطر السماء و امنعهم برکات الارض فان متعتهم الی حین ففرقهم فرقا و اجعلهم طرائق قددا و لا ترض عنهم الولاة ابدا فانهم دعونا لینصرونا فعدو علینا فقتلونا».
«فرزند برادرم صبر کن که خداوند تو را به پدران پاک و صالحت، رسول خدا علیه السلام علی علیه السلام حمزه، جعفر و حسن علیهم السلام ملحق خواهد نمود. خدایا این مردم ستمگر را از باران رحمت و از برکات زمین محروم فرما، و اگر عمر طبیعی به آنان دادی، به بلای تفرقه و تشتت مبتلایشان گردان. فرمانروایشان را از آنان خشنود نگردان، که آنان ما را با وعده نصرت و یاری، دعوت و سپس به جنگ ما قیام کردند.»
راه حل این دو قول متفاوت این است که طبق نقل بعضی از تواریخ، حضرت امام حسین علیه السلام دو نفر از پسرانش عبدالله نام داشتند: عبدالله اکبر و عبدالله اصغر. و مرسوم هم بوده که پسوندها اکبر و اصغر استفاده میکردند. مثل علی اکبر و علی اصغر.
لذا آن عبدالله که دستش قطع شده و در آغوش حضرت به شهادت رسیده عبدالله اصغر نام داشته و آن که در میدان مبارزه کرده و شهید شده عبدالله اکبر بوده است.
در حدیث روایت شده از شیخ مفید - رضوان الله علیه - که گفت: عبدالله بن الحسن بن علی هنوز به حد بلوغ نرسیده بود که در جوار عمویش امام حسین علیه السلام ایستاد: زینب دخت امام علی علیه السلام به سویش شتافت تا از رفتن وی به جبههی جنگ جلوگیری کند، امام حسین به زینب فرمود: خواهرم او را بازدار. ولی عبدالله به شدت مخالفت و امتناع کرد و گفت: به خدا سوگند از عمویم جدا نخواهم شد.
ابجر فرزند کعب با شمشیر سعی در یورش به امام حسین را داشت که عبدالله فریاد برآورد: ای پسر زن بدکاره، می خواهی عمویم را به قتل برسانی؟ ابجر با شمشیر نوجوان را مورد حمله قرار داد و با شمشیر دست او را قطع کرد به طوری که دستش از بدنش آویزان شد. عبدالله فریاد برآورد: ای عمو... ای پدر.
امام حسین او را به آغوش کشید و فرمود: پسر برادرم، بر آنچه بر تو نازل گردیده صبر پیشه کن و آن را نیکو پندار و خداوند تو را به اجداد صالحت ملحق خواهد کرد. سپس دست خود را بالا برده و دعا نموده: پروردگارا... اگر آنان را که تاکنون مهلت دادهای گروه، گروه متفرق کن و همانند حیوانهای بیابانی سرگردان نما و فرمانروایان را از ایشان راضی مگردان، آنان ما را خواندند تا به ما یاری رسانند ولی بر ما تاختند و ما را به قتل رساندند.
السید در اللهوف میگوید: حرمله با تیری او را نشان گرفت و در امان عمویش امام حسین به قتل رساند.
شجاعت امام حسن مجتبی علیه السلام این گونه در وجود فرزندانش - حتی آن کودک خردسال - دمیده شده بود.
❤️❤️❤️❤️
چقدر سوزناک،هی...
این پسر کوچولو خیلی دلمو اتیش میزنه چون پسر امام حسن مظلومه بمیرم واسه غریبی و تنهاییاتون ....
***سلام عمو رسيدم و ديدم؛ چقدربلوا بود سر تصاحبِ عمامه ي تو دعوا بود به سختي از وسط نيزه ها گذر كردم هزار مرتبه شكر خدا كمي جا بود ثواب نَحر گلويت تعارفي شده بود سرِ زبان همه جمله ي - بفرما- بود عمو چقدر لبِ خشكتان ترك دارد چه خوب مي شد اگر مشك آب سقا بود ...
خداوندا به خاطر این مبارز کوچولوی امام حسن همه مریض ها شفا عنایت فرما
الهی آمین