- آسمونی
- مجله اینترنتی
- سرگرمی
- ضرب المثل
- ضرب المثل با حرف چ
ضرب المثل با حرف چ
-> چار دیواری ، اختیاری : آدمی اختیار خانه خود را دارد
-> چار میخ کردن : محکم کردن
-> چاقو دسته خودش را نمی برد : نزدیکان و دوستان به یکدیگر زیان و آسیب نمی رسانند ( غلط کردی - من از بیگانگان هرگز ننالم :: که با من هرچه کرد آن آشنا کرد )
-> چاه کن ته چاه است : ظلم و ستم ، فرجامی جز بدبختی ندارد
-> چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی ؟ : در کارها باید آینده نگر و محتاط بود
-> چراغ کسی تا صبح نمی سوزد : خوشبختی های این جهانی دایم و پایدار نیست
-> چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است : بخششی نابجاست
-> چشم بازار را در آورده : بسیار بد خرید کرده است
-> چشم به راه داشتن : در انتظار کسی بودن
-> چشمت روز بد نبیند : آنچه بر ما رفت امید که بر تو نرود
-> چشم چشم را نمی بیند : سخت تاریک است
-> چشم ما شور بود ؟ : چرا تا ما آمدیم ، شما قصد رفتن کردید ؟
-> چشم و چراغ : برگزیده و محبوب ( دید تو سریالا میگن اسد الله خان شما چشم و چراغ خونه اید )
-> چشم و دل پاک است : کاملا مورد اطمینان و اعتماد است
-> چشم و دل سیر است : بی اعتنا به مال و بلند نظر است
-> چشم هایش آلبالو گیلاس می چیند : در اثر بی خوابی ، اشیا را درهم و تار می بیند
-> چوب دو سر طلاست : پیش دو طرف دعوی ، منفور و بی آبروست
-> چون دخلت نیست ، خرج آهسته تر کن : مخارج و درآمد آدمی باید متناسب باشد
-> چون که صد آمد ، نود هم پیش ماست : وقتی به کمال مطلوب رسیدی ، سایر کمالات خود به خود حاصل می شود
-> چیزی که عوض دارد گله ندارد : وضع حاصل پی آمد طبیعی کار شماست