
قطره عشق ؛ دلش دریا می خواست
قطره؛ دلش دریا می خواست
خیلی وقت بود که به خدا خواسته اش رو گفته بود
هر بار خدا می گفت : "از قطره تا دریا راهیست طولانی، راهی از رنج و عشق و صبوری، هر قطره را لیاقت دریا نیست! "
قطره عبور کرد و گذشت
قطره پشت سر گذاشت
قطره ایستاد و منجمد شد
قطره روان شد و راه افتاد
قطره از دست داد و به آسمان رفت
و قطره؛ هر بار چیری از رنج و عشق و صبوری آموخت
تا روزی که خدا به او گفت : امروز روز توست، روز دریا شدن!
خدا قطره را به دریا رساند
قطره طعم دریا را چشید
طعم دریا شدن را
اما؛ روزی دیگر قطره به خدا گفت: از دریا بزرگ تر هم هست؟
خدا گفت : هست!
قطره گفت : پس من آن را می خواهم
بزرگ ترین را، و بی نهایت را !
پس خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت : اینجا بی نهایت است!
و آدم عاشق بود، دنبال کلمه ای می گشت تا عشق را درون آن بریزد
اما هیچ کلمه ای توان سنگینی عشق را نداشت
آدم همه ی عشقش را درون یک قطره ریخت
قطره از قلب عاشق عبور کرد!
و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید. خدا گفت :
"حالا تو بی نهایتی، زیرا که عکس من در اشــک عــاشق است! "
الهام نظر آرا
7 نظرثبت نظر شما
8 سال پیش
فوق العاده زیبا وپرمعنا وقشنگ بود :wink: مطلب خیلی عالی بود :wink: :) بسیارممنونم :) وازخوندنش لذت بردم :wink: :)
8 سال پیش
:) کلمه ای دیگه براش پیدا نکردم عالی بود
8 سال پیش
لذت قطره بودن! وقتی یه قطره ،قطره می شه یعنی که خودشو آماده کرده واسه روبرو شدن با خیلی چیزا. با بخار شدن ،با یخ شدن،بارون شدن،تو یه حوضچه شناور موندن. یه قطره هیچ وقت نمی تونه ساکن بمونه .با این که اندازه اش شاید یه "میلی" باشه اما یه وسعت ،تو خودش جا داره ؛یه وسعت که مو ...
8 سال پیش
سلام مهسا جون :) خوبی دوست گلم :) دلم برات تنگ شده :) الان یکی از دوستان آسمونی هم اسم شما دوست خوبم بود باهاشون احوال پرسیدم فکر کردم شما هستید :) مهساجون یادت کردم شادوموفق باشی :) دوست خوبم :)
8 سال پیش
سلام يه چيزبگم،اين داستان زيبانوسندش خانم عرفان نظرآراست من کتاب شودارم خيلي خيلي داستاناش برام جالبه حتماتهيش کنين وبخونين
8 سال پیش
ممنون ذکر شد
8 سال پیش
سلام دوست خوبم مینای عزیز می شه نا کتاب رو بگی برام خیلی دوست دارم اون کتاب رو بخونم دوست شما رعنا