
فیلم زیرسقف دودی، سیمرغ بهترین چهره پردازی
فیلمبرداری این اثر از 10 مهر 1395 آغاز و در 6 آذر 1395 به پایان رسید. اولین نمایش این فیلم، سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر بوده است.
خلاصه فیلم زیر سقف دودی
شیرین که در زندگی خانوادگی با فرزند و همسرش به تدریج دچار مشکل میشود، به دنبال پیدا کردن راهی برای ایجاد ارتباط با آنهاست، که موفق نمیشود و به بحران میرسد. تلاش مجدد او برای برون رفت او از این بحران او را با چالش جدیدی رو به رو میکند.
- فرهاد اصلانی
- مریلا زارعی
- بهنوش طباطبایی
- شهرام حقیقت دوست
- حسام نواب صفوی
- آزیتا حاجیان
- فریبا متخصص ( حضور افتحاری )
- ابوالفضل میری
- لاله مرزبان
سایر عوامل فیلم زیر سقف دودی
-
فیلمنامه: پوران درخشنده
-
مدی ر فیلمبرداری: مسعود سلامی
-
صدابرداری: عباس رستگارپور
-
طراح گریم: ایمان امیدواری
-
طراح صحنه: حجت اشتری
-
طراح لباس: گلناز گلشن
درحالیکه فیلمهای فیلمسازان مطرح، چندان فروغی ندارند، کارگردانان جوان و فیلم اولی در حال شگفتیآفرینیاند و به نظر میرسد رسم جشنواره گذشته به امسال هم رسیده است. از سویی فیلم «ویلاییها» ساخته منیر قیدی به یک پدیده تبدیلشده است، آخرین اثر پوران درخشنده، یعنی «زیر سقف دودی» پایینتر از حد انتظار و هر استانداردی که برای چنین سینماگری تعریف میشود ظاهرشده است.
واقعاً بیجا به نظر میرسد که فیلم کارگردان باسابقهای چون درخشنده را از لحاظ و دکوپاژ و تکنیکهای سینمایی بررسی کرد؛ اما آخرین اثر این فیلمساز ایرانی، در پیشپاافتادهترین جزئیات هم ضعف اساسی دارد. استفاده از هلی شاتهای بیدلیل که هیچ نقشی در روایت ندارند و این روزها به دلیل در دسترس بودن امکانات بسیار باب شدهاند، دوربینی که اکثر فیلم ثابت است و بیشتر نقش نظارهگر دارد، تدوینی که اوج خلاقیتش به نماهای اورشولدر در ماشین ختم میشوند، بازی فرهاد اصلانی و مریلا زارعی در نقشهای تکراری و بازی خام و پرورش نیافته نا بازیگران فقط تعدادی از مشکلات فیلم درخشنده است.
سکانسهای حضور روانشناس در فیلم و پند و اندرزهایش که قرار است زن و شوهر فیلم را به راه راست هدایت کند، عیناً شبیه حضور کارشناسان پزشکی و روانشناسی در برنامههای تلویزیونی است. شعارزدگی و دیالوگهای پرطمطراق فمینیستی باعث میشود احساس کنید در حال تماشای فیلمی از تهمینه میلانی هستید، آنهم نه فیلمی که ممکن است امروز بسازد بلکه بیشتر شبیه فیلمهای دهه هفتاد وی است. نگاه کلیشهای درخشنده به جوانان و زندگی امروزهشان چنان مضحک است که حتی خندهدار هم نیست. اوج فاجعه فیلم جایی است که جوانان از راه به درشده در حال انجام خالکوبی هستند و ناگاه به یاد سکانسی از فیلم «خوب، بد، جلف» قاسمخانی میافتیم که در خانه خلافکاران هرکس مشغول کار خلافی است و دو جوان هم در حال انجام خالکوبی هستند. وقتی با این حد از کلیشه و شعارزدگی روبرو میشوید دیگر نمیدانید بخندید یا گریه کنید.
در تمام پلانهای مربوط به نا بازیگران، کاملاً لحظهای را که فیلمساز فرمان حرکت داده است را میتوانید حس کنید. بازیگر بیحرکت است و ظرف چند ثانیه وارد کنش میشود. درخشنده سعی کرده بعد از «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» دوباره به سراغ یک معضل اجتماعی برود و با فرهنگسازی با آن روبرو شود؛ اما در این راه کاملاً شکستخورده است. جالب اینجاست که انگار خودش هم این شکست را پذیرفته است وگرنه چه توضیحی میتوان برای پایان باز فیلم آورد؟
این حجم از احساسات گرایی، دیالوگهایی چون زن نیستی تا حال من بفهمی هیچ جایی در فیلمهای امروزی ما ندارد. همه اینها به این معنی نیست که درخشنده با ترسیم موضوعی چون طلاق عاطفی، به بیراهه رفته است. خیر، اتفاقاً چنین موضوعی میتوانست خیلی هم جالب باشد؛ اما درخشنده با رویکرد بسیار زنانه و فمینیستی و نگاهی سطحی و شعاری فیلمی تبلیغاتی ساخته که میتواند بهعنوان مرجعی برای دختران و پسران قبل از ازدواج مورداستفاده قرار بگیرد و بهجای شرکت در کلاسهای تنظیمشده، از این فیلم استفاده کنند. این حد تنزل در فرم و محتوا برای یک فیلمساز ایرانی چیزی نیست که تاکنون مشابهش را ندیده باشیم. مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی از بهترین نمونهها هستند؛ اما این تکرار الگو آسودهخاطرمان نمیکند بلکه فقط نگرانمان میکند که چه بلایی دارد سر فیلمسازان محبوبمان میآید.