زمان مطالعه: 154 دقیقه
تفسیر سوره التوبه

تفسیر سوره التوبه

تفسیر سوره التوبه بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده ی مهربان بَراءَهٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ...

تفسیر سوره التوبه

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده ی مهربان

بَراءَهٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ

(این آیات اعلام جدائی و)بیزاری و برائتی است از سوی خدا و پیامبرش، نسبت به مشرکانی که با آنان پیمان بسته اید.

نکته ها:

از این که برای این سوره در روایات،نام های برائت و توبه آمده است،می فهمیم که جزء سوره ی انفال نیست،بلکه سوره ای مستقلّ است.

از این که سوره،به دلیل محتوای قهرآمیزش بدون بِسْمِ اللّهِ شروع شده است، می فهمیم که بِسْمِ اللّهِ در هر سوره،متعلّق به همان سوره و جزء آن است،نه آنکه به عنوان تشریفات و یا...،در اوّل هر سوره بیاید.

اعلام برائت،به خاطر پیمان شکنی کفّار بود که در آیه ی و مطرح شده است،و گرنه قانون کلّی،مراعات پیمان هاست و تا طرفِ مقابل به پیمان وفادار باشد،باید آن را نگهداشت.چنانکه در آیه ی آمده است: إِلاَّ الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلی مُدَّتِهِمْ به میثاقتان با مشرکانی که پیمان نشکسته و توطئه ای نکرده اند،تا آخرِ مدّت وفادار بمانید.

به علاوه مسلمانان به دلیل ضعف،تن به آن پیمان دادند،وگرنه خواسته ی مسلمانان،قلع و قمع هر چه سریعتر شرک است.

ماجرای اعلان این آیات

در سال هشتم هجری مکّه فتح شد،امّا مشرکان همچنان برای انجام مراسم عبادی خود که آمیخته با خرافات و انحرافات بود،به مکّه می آمدند.از جمله عاداتشان این بود؛ لباسی را که با آن طواف می کردند،صدقه می دادند.یک زن که می خواست طواف های بیشتری انجام دهد،چون دیگر لباسی نداشت،به اجبار کفّار برهنه طواف کرد و مردم به او نگاه می کردند.

این وضع برای پیامبر و مسلمانان که در اوج قدرت بودند،غیر قابل تحمّل بود.پیامبر منتظر فرمان خدا بود تا آنکه این سوره در مدینه نازل شد.پیامبر صلی الله علیه و آله به ابوبکر مأموریت داد تا آیاتی از آن را بر مردم مکّه بخواند.شاید انتخاب ابوبکر به دلیل آن بود که او پیرمرد بود و کسی نسبت به او حساسیّت نداشت.

امّا وقتی او به نزدیک مکّه رسید،جبرئیل از سوی خدا پیام آورد که تلاوت آیات را باید کسی انجام دهد که از خاندان پیامبر باشد.آن حضرت،علی علیه السلام را مأمور این کار کرد و فرمود:من از او هستم و او از من است.علی علیه السلام در وسط راه آیات را از ابوبکر گرفت و به مکّه رفت و بر مشرکان قرائت نمود.

ماجرای تلاوت آیات این سوره توسّط علی علیه السلام،در کتب اهل سنّت نیز آمده و از اصحاب، کسانی همچون ابوبکر و علی علیه السلام،ابن عباس،انس بن مالک، جابربن عبداللّه انصاری آن را روایت کرده اند و در منابع بسیاری نقل شده است

برخی از اهل سنّت تلاش کرده اند که آن را امری عادّی جلوه دهند تا امتیازی برای حضرت علی علیه السلام به حساب نیاید و تحویل مأموریت تلاوت را به علی علیه السلام،برای تألیف دلِ او دانسته اند،نه امتیازی برای او.در حالی که برای به دست آوردن دل کسی،کاری بی خطر به او محوّل می کنند،نه تلاوت آیاتِ برائت از مشرکان،آن هم در منطقه ی شرک و توسّط کسی که بسیاری از مشرکان را در جنگ ها کشته است و عدّه ای کینه ی او را در دل دارند!

وقتی خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمان داد که نزد فرعون رفته او را به توحید دعوت کند،وی گفت:خدایا من یک نفر از آنان را کشته ام،می ترسم مرا به قصاص بکشند،برادرم را به همراه من بفرست؛ولی علی علیه السلام که تعداد زیادی از سران شرک را کشته بود،به تنهایی رفت و آیاتِ برائت را در نهایت آرامش خواند،آن هم در جای حسّاسی چون منی و کنار جمره ی عقبه.

نکاتی که توسّط علی علیه السلام به کفّار اعلام شد عبارت بود از:

.اعلام برائت و لغو پیمان ها.

.ممنوعیّت شرکت مشرکان در حج از سال آینده.

.ممنوعیّت طواف در حالت برهنگی.

.ممنوعیّت ورود مشرکان به خانه ی خدا.

در موارد زیادی از قرآن،خدا و رسول در کنار هم مطرح شده اند،از جمله:

الف:در هدیه و لطف. أَغْناهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ

ب:در بیعت. إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللّهَ

ج:در اطاعت وپیروی. مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ

د:در برائت و بیزاری از دیگران. بَراءَهٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ

پیام ها:

-لغو اعتبار پیمان با مشرکان،از اختیارات رهبر است. بَراءَهٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ

(پیمان های بسته شده با مشرکان درباره ی عدم تعرّض به یکدیگر بوده است)

-وفا به پیمان آری،تسلیم توطئه شدن،هرگز. بَراءَهٌ ... إِلَی الَّذِینَ عاهَدْتُمْ

-گرچه از نظر حقوقی،موظّفیم به پیمان وفادار باشیم،ولی برائت قلبی از مشرکان و منحرفان،یک اصل دینی است.   بَراءَهٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ -گرچه قانونگذار خداست، لا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَداً ولی در سیره و عمل، خدا و رسول در کنار هم هستند. مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ

-برائت،نشانه ی قاطعیّت و اقتدار است،همچنان که سکوت در برابر توطئه ها و پیمان شکنی ها نشانه ی ضعف است. بَراءَهٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ

-پیمان بستن با مشرکان در شرایطی مانع ندارد. الَّذِینَ عاهَدْتُمْ

-اگر به دلیل ترس از توطئه و خیانت،قراردادی لغو شد باید به مخالفان اعلام شود،تا غافلگیر نشوند. بَراءَهٌ مِنَ اللّهِ ... إِلَی ... اَلْمُشْرِکِینَ

فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَ أَنَّ اللّهَ مُخْزِی الْکافِرِینَ

پس(ای مشرکان!)در زمین به مدّت چهار ماه مهلت دارید که(آزادانه) بگردید و بدانید که شما نمی توانید خدا را مغلوب کنید(و از عذاب خدا بگریزید.)و(بدانید)که خداوند،خوار کننده ی کافران است.

نکته ها:

اعلام برائت،روز دهم ذیحجّه(عید قربان)بود.بنابراین پایانِ مهلت چهار ماهه،دهم ربیع الثانی خواهد شد

طبق روایات، مهلت چهار ماه برای کسانی بود که قبلاً پیمانی نداشتند،امّا مهلتِ صاحبان پیمان،تا پایان مدّت قراردادشان بود،چه کمتر از چهارماه باشد و چه بیشتر از آن.

پیام ها:

-بعد از ابطال قراردادها وپیمان ها،به دشمن فرصت دهید تا فکر کند.

فَسِیحُوا ... أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ (به نقل تاریخ،بسیاری از مشرکان در این چهار ماه به اسلام گرویدند.) -در زمان اقتدار،بدون اعلام قبلی حمله نکنید. فَسِیحُوا ... أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ

-آنان که نمی خواهند اسلام را بپذیرند،بدانند که هرجا بروند،نمی توانند از حکومت خداوند فرار کنند. غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ

-جنگ با اسلام،جنگ با خداست. غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ

-سنّت خدا این است که اگر فرصت بازگشت را از دست بدهید،بدبخت شوید. مُخْزِی الْکافِرِینَ

وَ أَذانٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَ بَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذابٍ أَلِیمٍ

(و این آیات،اعلامی است)از سوی خدا و پیامبرش(به مردم)در روز حجّ اکبر(عید قربان یا روز عرفه)که خدا و رسولش از مشرکان بیزارند.(با این حال)اگر توبه کنید(و دست از شرک و کفر بردارید،)این برایتان بهتر است.و اگر روی بگردانید، پس بدانید که(کاری از شما ساخته نیست و)هرگز نمی توانید خدا را ناتوان کنید.

و کافران را به عذابی دردناک بشارت ده.

نکته ها:

آیه ی اوّل این سوره،اعلام برائت به خود مشرکان بود،اینجا اعلام برائت از مشرکان به عموم مردم است.

حجّ اکبر ؛یا روز عید قربان است، یا روز عرفه و یا مراسم حج ،در برابر مراسم

عمره که حجّ اصغر است.

پیام ها:

-برای جلوگیری از مظلوم نمایی دشمن و تبلیغ علیه شما،مردم را در جریان بگذارید. أَذانٌ ... .إِلَی النّاسِ

-در تبلیغ،از عنصر زمان و مکان غفلت نکنید. یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ

-از تشویق و تهدید،هر دو استفاده کنید. فَإِنْ تُبْتُمْ ... خَیْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا

-هنگام قطع روابط،روزنه ای برای پیوند باقی گذارید. فَإِنْ تُبْتُمْ

-مهلت چهار ماهه،نشان لطف خداست،نه عجز او. غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ

إِلاَّ الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ

مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته اید و چیزی از تعهّدات خود نسبت به شما فروگذار نکرده اند و کسی را در برابر شما یاری نداده اند، پس پیمانشان را تا پایان مدّتشان نگهدارید(و وفادار باشید)،که همانا خداوند،اهل تقوا را دوست دارد.

نکته ها:

اعلام برائت،تنها شامل مشرکان پیمان شکن و توطئه گر می شود،و گرنه کسانی مانند بنوضمره و بنوخزیمه که وفادار ماندند،این آیه آنان را استثنا می کند.

علی علیه السلام فرمود:با هر کس پیمانِ مدّت دار بسته اید،تا آن مدّت وفادار بمانید و به پیمان هر کس بی مدّت است،چهار ماه مهلت دهید.

پیام ها:

-آنان که به پیمان ها احترام می گذارند،پیمانشان محترم است. عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ

-وفا به پیمان لازم است،گرچه با مشرکان باشد. عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ... فَأَتِمُّوا

-کسی که دشمن شما را یاری کند،دشمن شماست. لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً

-وفا به پیمان،نشانه ی تقواست. فَأَتِمُّوا ... إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ

فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

پس چون ماههای حرام سپری شود،مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیر کنید و در محاصره قرار دهید و در همه جا به کمین آنان بنشینید.

پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات پرداختند،راهشان را باز کنید(و آزادشان بگذارید)که همانا خداوند،آمرزنده و مهربان است.

نکته ها:

کافرانی که سال پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان را در مکّه آزار دادند و پس از هجرت نیز سال از هیچ توطئه ای فرو گذار نکردند،مستحقّ سرکوبی شدیدند.

کلمه ی حَیْثُ هم در مورد زمان بکار می رود و هم در مورد مکان،یعنی هر جا و هر زمان که مشرکان را یافتید.

امام باقر علیه السلام فرمودند:راه توبه از شرک،ایمان آوردن است

پیام ها:

-پس از طیّ همه ی مراحلِ دعوت،استدلال و پیمان بستن،اگر مشرکان باز هم توطئه و دشمنی کردند،برای سرکوبشان از همه ی شیوه ها استفاده کنید.مثل کشتن،اسیر گرفتن،راه بستن و محاصره. فَاقْتُلُوا ،خُذُوهُمْ، أُحْصِرُوا

-هم قاطعیّت لازم است هم نرمش. فَاقْتُلُوا، فَخَلُّوا

-آزادی مذهب آسمانی آری،امّا انحراف فکری و سقوط عقل و انسانیّت،قابل تحمّل نیست. فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ

-مسلمانان باید همواره در کمین توطئه گران باشند. وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ

-تشکیلات اطلاعاتی مسلمانان باید چنان باشد که حتّی توطئه گران را در خارج از مرزها زیر نظر داشته باشند. کُلَّ مَرْصَدٍ

-برای سرکوبی دشمنان توطئه گر،مرزها و تمام راههای نفوذ را کنترل کنیم.

وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ

-توبه را حتّی هنگام جنگ هم بپذیرید.چون اسلام دین سماحت و بزرگواری است،نه عقده گشایی و انتقام. فَاقْتُلُوا ... .فَإِنْ تابُوا

-توبه باید همراه با عمل باشد.از توبه ی بی عمل،فریب نخوریم. فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا ...

-توبه از شرک،ایمان است و نشانه ی توبه ی واقعی،نماز و زکات است. تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاهَ ...

-نماز،در رأس عبادت هاست.به کسی که به شعائر دینی(نماز و زکات) احترام می گذارد،تعرّض نکنید. أَقامُوا الصَّلاهَ ... فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ

وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتّی یَسْمَعَ کَلامَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ

و اگر یکی از مشرکان از تو امان و پناه خواست،پس به او پناه بده تا کلام خدا را بشنود،سپس او را به مکان امنش برسان.چرا که آنان گروهی ناآگاهند(و با شنیدن آیات الهی،شاید هدایت شوند).

پیام ها:

-به درخواست پناهندگی دشمن برای تحقیق و شناخت عقاید و افکار اسلامی، پاسخ مثبت دهید. اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ

-راه فکر و تعقّل،حتّی برای مشرکان مهدورالدّم باز است و برای احتمال هدایت یک نفر هم باید حساب جداگانه باز کرد. أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ

-اسلام،دین رأفت،شرافت و کرامت است. اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ

-به دشمن هم فرصت فکر و انتخاب بدهید و حتّی در شرایط جنگی نیز مردم را از رشد فکری باز ندارید. اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ

-انتخاب حقّ وپذیرش عقاید صحیح،مهلت می طلبد. فَأَجِرْهُ حَتّی یَسْمَعَ کَلامَ اللّهِ

-قرآن،کلام قابل فهم است که زمینه ی هدایت را فراهم می سازد و چنان نیست که فهمش خارج از عهده ی انسان باشد. یَسْمَعَ کَلامَ اللّهِ

-حکومت اسلامی باید زمینه ی شنیدن کلام خدا و فرصت مطالعه آن را برای منحرفان فراهم کند،چون انحراف بعضی،به خاطر عدم تبلیغ ماست،نه از روی کینه.چه بسا اگر حق را بشنوند،تغییر یابند. حَتّی یَسْمَعَ کَلامَ اللّهِ

-اسلام،دین آزادی است و ایمان از روی فهم ارزش دارد،نه از روی ترس یا اجبار. فَأَجِرْهُ ،یَسْمَعَ ،أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ

-مکتبی که منطق دارد،عجله ندارد.به دشمن فرصت دهید تا آن را بشنود،و امنیّت او را تضمین کنید تا با فکر آسوده انتخاب کند. یَسْمَعَ ،أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ

-کفر بعضی،از جهل سرچشمه می گیرد و اگر آگاه شوند،حقّ را می پذیرند.

ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ

کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِنْدَ اللّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِینَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ

چگونه می تواند نزد خدا و رسولش،پیمانی با مشرکان(عهد شکن)باشد،مگر کسانی که نزد مسجدالحرام با آنان پیمان بستید.پس تا هنگامی که به عهدشان وفا دارند،شما هم وفادار بمانید که خداوند،متقیّن را دوست دارد.

نکته ها:

این آیه،توجیه آیات نخست سوره ی برائت و دلیلی برای دستور برائت وبیزاری است،چرا که آنان وفادار به پیمان هایشان نبودند.

چون از هر طرف کعبه تا میل،جزو حرم محسوب می شود،به قراردادهایی که در این مناطق بسته می شود، عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ گفته می شود.مثل پیمان حدیبیّه که در میلی مکّه بسته شد.

آوردن کلمه ی مسجدالحرام در بیان محلّ قرارداد،اشاره به اهمیّت آن مکان است،و گرنه پیمان های دیگر نیز که در کنار مسجدالحرام نباشد،لازم الوفاست.

پیام ها:

-چون مشرکان،بیشترین دشمنی را با مسلمانان دارند، از بیشتر آنان انتظار وفاداری نداشته باشید. کَیْفَ یَکُونُ ...

-هنگام انتقاد،کلّی نگوییم و به افراد سالمِ گروهها هم توجّه کنیم. إِلاَّ الَّذِینَ عاهَدْتُمْ

-با دشمنان خود،در وفاداری به پیمان ها یا نقض آن،مقابله به مثل کنید. فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ ...

-تقوا ووفای به عهد،ملازم یکدیگرند. فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ

کَیْفَ وَ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لا یَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَ لا ذِمَّهً یُرْضُونَکُمْ بِأَفْواهِهِمْ وَ تَأْبی قُلُوبُهُمْ وَ أَکْثَرُهُمْ فاسِقُونَ

چگونه(می توان با آنان پیمانی داشت)در حالی که اگر بر شما دست یابند، هیچ خویشاوندی و پیمانی را درباره ی شما مراعات نمی کنند.شما را با زبانِ(نرم)خویش راضی می کنند،ولی دلهایشان پذیرا نیست و بیشترشان فاسق و(پیمان شکن)اند.

نکته ها:

ال ،به معنای خویشاوندی،همسایگی و روابط عاطفی و انسانی و عرفی است.

ذِمَّهً ،به معنای عهد و پیمانی است که وفای به آن لازم است و اگر نقض شود،مردم، عهدشکن را مذّمت می کنند.

این آیات نیز دلیل فرمان سخت گیری نسبت به پیمان شکنان مشرک است.

به صرف اینکه اگر دشمن بر ما غالب شود چنین و چنان خواهد کرد،نمی توان به او حمله کرد،بلکه باید قرائنی بر توطئه و تجاوز او باشد وگرنه قصاص قبل از جنایت می شود.

پیام ها:

-عمق کینه ی دشمن را هنگام قدرتش باید شناسایی کرد،نه هنگام ضعف او.

إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ

-سکوت و ساده اندیشی درباره ی دشمنی که اگر چیره شود مراعات هیچ مسأله ای را نمی کند،گناه است. لا یَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَ لا ذِمَّهً

-مشرکان،نه مراعات مسائل عاطفی و همسایگی را می کنند،نه به پیمان ها و تعهّدات احترام می گذارند. إِلاًّ وَ لا ذِمَّهً

-ظاهرسازی و بازی های سیاسی و تبلیغاتی دشمنان،ما را فریب ندهد.

یُرْضُونَکُمْ بِأَفْواهِهِمْ وَ تَأْبی قُلُوبُهُمْ

-پیمان شکنی،نفاق،تظاهر و سیاست بازی،فسق است. تَأْبی قُلُوبُهُمْ وَ أَکْثَرُهُمْ فاسِقُونَ

-اکثریّت مشرکان فاسقند،ولی افراد سالم هم میانشان پیدا می شود. أَکْثَرُهُمْ فاسِقُونَ (در نسبت دادن ها،انصاف داشته باشیم)

اِشْتَرَوْا بِآیاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِهِ إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ

(مشرکان پیمان شکن،)آیات خدا را به بهای اندکی فروختند و(مردم را)از راه خدا بازداشتند،به راستی آنان بد اعمالی انجام می دادند.

پیام ها:

-انسان در عمل و گزینش راه،دارای حقّ انتخاب است. اشْتَرَوْا

-در برابر از دست دادن آیات الهی،هر چه به دست آوریم،کم است،چرا که همه ی دنیا و آنچه در آن است،در برابر الطاف الهی به مؤمنان،متاع قلیل و ناچیز است. اِشْتَرَوْا ... ثَمَناً قَلِیلاً ... ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ

-دنیاطلبی،سبب مبارزه با دین و باز داشتن مردم از راه خداست. اشْتَرَوْا بِآیاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِهِ

-رضای الهی و بهشت ابدی را به دنیای زودگذر و پرآفت فروختن،بدترین کار است. اِشْتَرَوْا ... ثَمَناً قَلِیلاً ... ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ

لا یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَ لا ذِمَّهً وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ

(مشرکان پیمان شکن،نه تنها درباره ی شما،بلکه)درباره ی هیچ مؤمنی، (هیچ گونه)حقّ خویشاوندی و(هیچ)عهد وپیمان را مراعات نخواهند کرد و ایشان همان تجاوزکارانند.

نکته ها:

این آیه نیز در بیان حکمتِ فرمانِ شدید خدا،بر برائت از مشرکان است.

در دو آیه ی قبل،مراعات نکردن پیمان در خصوص شما حاضرین مطرح بود، لا یَرْقُبُوا فِیکُمْ ولی در این آیه تعبیرِ لا یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ آمده که ستیزه جویی آنان را با همه ی اهل ایمان بیان می کند.

پیام ها:

-مشرکان با مؤمنان دشمنی دارند،پس دربرخورد شدید با آنان،هیچ گونه تردیدی نداشته باشید. لا یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ

-در دید کفّار،بزرگ ترین جرم مسلمانان،همان ایمان به خداوند است و همین بهانه ی خصومتشان با اهل ایمان است.   لا یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ

-پیمان شکنی،تجاوزگری است. أُولئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ

-رعایت حقوق خویشاوندان ووفاداری به پیمان،واجب و بی اعتنائی به آنها برخاسته از روح تجاوزگری است. أُولئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ

-جنگ با مشرکان پیمان شکن،جنبۀ دفاعی دارد و همان گونه که در آیه آمده است،ما آغازگر آن نبوده ایم. أُولئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ

فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ وَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ

امّا اگر توبه کردند و نماز بر پا داشتند و زکات پرداختند،در این صورت برادران دینی شمایند.و ما آیات خود را برای گروهی که می دانند(و می اندیشند)،به تفصیل بیان می کنیم.

نکته ها:

خداوند در آیات قبل فرمود:اگر مشرکان توبه کرده و نماز خواندند و زکات دادند،دیگر متعرّض آنان نشوید، فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ در این آیه می فرماید:نه تنها مزاحمشان نشوید، بلکه گذشته ها را فراموش کرده،برادرانه با آنان رفتار کنید.

پیام ها:

-در شیوه ی برخورد،مسأله ی گام به گام و تدریج را مراعات کنید.ابتدا عدم تعرّض، فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ سپس الفت و برادری. فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ

-توبه ی واقعی،همراه با عمل است. تابُوا وَ أَقامُوا ...

-آنان که تارک نماز و زکاتند،برادران دینی ما نیستند. فَإِنْ ... أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ

-شرط ورود به دایره ی اخوّت دینی،نماز و زکات است. أَقامُوا ... فَإِخْوانُکُمْ

-اساس روابط وحبّ وبغض یک مسلمان،مکتب است. فَإِنْ تابُوا ... فَإِخْوانُکُمْ چنانکه در آیه ی بعد آمده است: وَ إِنْ نَکَثُوا ... فَقاتِلُوا

-با نادم وتوّاب،برخوردی برادرانه داشته باشید. فَإِنْ تابُوا ... فَإِخْوانُکُمْ

-هدف جنگ های اسلامی،بازگرداندن مشرکان به توحید است. فَإِنْ تابُوا ...

فَإِخْوانُکُمْ

-آنان که تا دیروز،واجب القتل بودند،در سایه ی توبه و نماز و زکات،حقوق اجتماعی برابر با مسلمانان می یابند و جنگ با آنان حرام می شود. فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ

-علم و دانش،زمینه ی اندیشه وتفکّر در آیات الهی است. لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ

وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ

امّا اگر(به جای توبه،)سوگندهای خویش را پس از بستنِ پیمانشان شکستند و در دین شما،زبان به طعنه(و عیب گوئی)گشودند،پس با سران کفر بجنگید.زیرا که آنان را(پایبندی به)سوگندی نیست،باشد که (با شدّتِ عمل شما،)از کردار خود باز ایستند.

نکته ها:

از علی علیه السلام پرسیدند:چرا فراریان جنگ صفّین را تعقیب کردید،ولی در جنگ جمل،کاری به فراریان نداشتید؟

حضرت فرمود:در صفّین،رهبر کفر زنده بود و فراریان دور او جمع شده،متشکّل می شدند و حمله ی مجدّد می کردند،امّا در جنگ جمل،با کشته شدن رهبرشان،محوری برای تشکّل و سازماندهی مجدّد نداشتند.

امام صادق علیه السلام فرمود:هرکس به دین شما طعنه زند،قطعاً کافر می شود.سپس این آیه را تلاوت فرمود

پیام ها:

-ارتداد از دین،یکی از نمونه های پیمان شکنی و مسخره کردن مکتب است.

وَ إِنْ نَکَثُوا (شاید نَکَثُوا پس از تابُوا اشاره به ارتداد باشد).

-کیفر طعن و توهین به اسلام،اعدام است. طَعَنُوا ،فَقاتِلُوا (با توهین کنندگان به مقدّسات مذهبی،باید به شدّت برخورد کرد)

-جهاد اسلامی،برای دفاع از مکتب است. نَکَثُوا ،طَعَنُوا، فَقاتِلُوا

-چون پیمان شکنی و مسخره کردن دین،از ناحیه ی رهبران کفر است،پس با آنان مبارزه کنید. فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ

-در مبارزه،باید نابودی سران توطئه و مرکز فرماندهی و تشکیلات دشمن،در اولویت باشد. فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ

-هر سوگندی شما را نفریبد.سوگند پیمان شکنان،بی اعتبار است. لا أَیْمانَ لَهُمْ

-از اهداف جهاد اسلامی،جلوگیری از توطئه دشمن است. لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ

أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ

آیا با گروهی که سوگندها(و پیمان های)خود را شکستند و به بیرون کردن پیامبر(از وطنش)همّت گماشتند،و آنان نخستین بار جنگ را با شما آغاز کردند،پیکار نمی کنید؟آیا از آنان می ترسید؟اگر ایمان دارید، سزاوارتر آن است که از خدا بترسید!

پیام ها:

-اهداف و انگیزه های جنگ،باید برای رزمنده ی مسلمان روشن باشد. نَکَثُوا، هَمُّوا ،بَدَؤُکُمْ (بیان اینکه:دشمنان پیمان ها را شکستند و نسبت به رسول خدا سوء قصد داشتند و آغازگر جنگ بودند)

-جنگ شما تدافعی است و دشمن آغازگر تهاجم بوده است. هُمْ بَدَؤُکُمْ

-هنگام جنگ،میان آتش جنگ و آتش دوزخ مقایسه کنید،تا رزمندگان بهتر بتوانند تصمیم بگیرند. أَ تَخْشَوْنَهُمْ ،فَاللّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ

-مؤمن واقعی،تنها از خدا بیم دارد. فَاللّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ

قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ

با آنان بجنگید تا خداوند آنان را به دست های شما عذاب کند و خوارشان سازد و شما را بر آنان پیروز کند و دلهای(پردرد)مؤمنان را تشفّی و مَرهَم نهد.

نکته ها:

سؤال: با اینکه آیه ی انفال می فرماید:تا پیامبر در میان مردم است،خداوند عذابشان نمی کند،پس چگونه در این آیه سخن از عذاب آنان آمده است؟

پاسخ: مقصود در آن آیه،عذاب های آسمانی و ریشه کن کننده،مثل عذاب قوم عاد و ثمود است،و در این آیه مراد عذاب و سختی های جنگ است.

پیام ها:

-جبهه های جنگ،بستر امدادهای الهی است. قاتِلُوهُمْ ،یَنْصُرْکُمْ

(از شما حضور و جهاد،از خدا نصرت و امداد)

-رزمندگان،بازوی حقّ و عوامل اجرای حکم خدایند. یُعَذِّبْهُمُ بِأَیْدِیکُمْ

-سنّت های الهی،از مسیر طبیعی و علل واسباب اجرا می شود. بِأَیْدِیکُمْ

-در پی شکست نظامی دشمن،شکست روحی وسیاسی است. یُعَذِّبْهُمُ ،یُخْزِهِمْ

-خداوند خواستار شکست و ذلّت دشمنان دین و پیروزی و عزّت مؤمنان است. یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْکُمْ

-از اهداف جنگ،محو کفر و ذلّت کافران و آرامش مؤمنان است. یُعَذِّبْهُمُ ...

یُخْزِهِمْ ... یَشْفِ صُدُورَ

-پیش از جنگ،تشویق و تبلیغ لازم است.خداوند به مؤمنان نوید قطعی می دهد. یَنْصُرْکُمْ ،یَشْفِ صُدُورَ

-دلهای مسلمانان از دست کافران همیشه جریحه دار و آکنده از رنج و آزاراست. یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ

-گرچه در جنگ،عدّه ای شهید و داغدار می شوند،ولی امّت اسلامی در عزّت و آرامش زندگی می کنند. صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ و نفرمود: صُدُورِکُمْ

-سرنوشت مؤمنان در مسائل اجتماعی،به هم پیوند دارد و پیروزی شما، شفای دل سایر مؤمنان است یَنْصُرْکُمْ ،یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ

وَ یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ وَ یَتُوبُ اللّهُ عَلی مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ

و خداوند(با پیروزی شما و خواری دشمن،)غیظ و خشم دلهای مؤمنان را از بین ببرد و خداوند لطف خود را بر هرکس بخواهد بر می گرداند(و راه توبه را به روی آنان می گشاید.)و خداوند،دانا و حکیم است.

پیام ها:

-گرچه هدف از جنگ،رضای خدا و دفاع و جلوگیری از شرک و توطئه و پیمان شکنی است،لیکن تسکین دلها و آرام شدن روح نیز از آثار وضعی و ثانوی آن است.   یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ

-پس از پیروزی،از آنان که برای همبستگی و پیوند نزد شما می آیند،استقبال کنید و نگویید:تا حالا کجا بودید؟ وَ یَتُوبُ اللّهُ عَلی مَنْ یَشاءُ

-مبادا از بیم خدعه،آنان را که به سراغ شما می آیند نپذیرید! خدا به توبه ی واقعی یا ریاکارانه آگاه است،ولی طبق حکمت الهی باید هر که اظهار اسلام می کند-با حفظ اصول ایمنی-پذیرفت. عَلِیمٌ حَکِیمٌ

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَهً وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ

آیا پنداشته اید که(تنها با ادّعای ایمان)رها می شوید،در حالی که هنوز خداوند(با امتحان هایش شما را نیازموده،)تا کسانی را از شما که جهاد کرده و جز خدا و پیامبرش و مؤمنان رازداری برنگزیده اند،معلوم دارد و خداوند به آنچه می کنید آگاه است.

نکته ها:

این آیه نیز همچون آیات پیشین،برای تشویق به جهاد است.

وَلِیجَهً از ولوج مانند کلمه ی بِطانَهً ،به معنای اسرار و امور نهان است،و مقصود در اینجا مَحرم اسرار است.

طبق روایات متعدّد،مراد از مؤمنانی که می توانند مَحرم اسرار باشند،رهبران آسمانی می باشند

پیام ها:

-هستی و برنامه های آن،هدفدار است.انسان ها و آینده شان،رها شده نیستند، پس باید از دنیای خیال بیرون آمد و واقع بین بود. أَمْ حَسِبْتُمْ

-ادّعای ایمان کافی نیست،آنچه صف ها را از هم جدا می کند،عمل و جهاد و آزمایش هاست. أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا

-کسانی در آزمون ایمان موفّقند که اسرار جامعه اسلامی را جز با خدا و رسول و مؤمنان واقعی در میان نگذارند. وَلِیجَهً (در صدر اسلام افرادی با بیگانه ارتباط داشتند)

-دادن اسرار و اطلاعات به بیگانگان و آنان را مَحرم اسرار دانستن،حرام و نشانه ی ضعف وبی ایمانی و مورد هشدار و توبیخ است. لَمْ یَتَّخِذُوا ... وَلِیجَهً

-وظیفه ی مسلمانان،در برابر دشمنان خارجی جنگیدن و در برابر دشمنان داخلی،حفظ اسرار و رازداری است. جاهَدُوا ،لَمْ یَتَّخِذُوا

-خداوند از وضع مردم آگاه است و نیازی به آزمودن ندارد،ولی امتحان،یک سنّت الهی است. وَ اللّهُ خَبِیرٌ

-اگر اسرارتان را به بیگانه گفتید،خدا می داند و به حساب شما می رسد. وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ

ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللّهِ شاهِدِینَ عَلی أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِی النّارِ هُمْ خالِدُونَ

مشرکان حقّ ندارند مساجد خدا را با آنکه به صراحت بر کفر خویش گواهی می دهند،تعمیر کنند.آنان کارهایشان(به خاطر بی ایمانی)تباه شده است و در آتش،جاودان خواهند بود.

نکته ها:

گرچه شأن نزول آیه درباره ی تعمیر مسجدالحرام است،ولی حکم آن برای همه ی مساجد است و به همین جهت کلمه ی مَساجِدَ به کار رفته است،نه مسجد الحرام .

تولیت مسجدالحرام و تعمیر و رسیدگی به آن،در صدر اسلام تا قبل از فتح مکّه،در دست مشرکان بوده است.

یکی از موارد اعلام شده در برائت،توسّط حضرت علی علیه السلام،این بود که مشرکان حق تعمیر مسجد الحرام را ندارند،بلکه حقّ ورود به آنجا را هم ندارند.(در آیه ی می آید)

پیام ها:

-در بنای مساجد و بنیادهای دینی و فرهنگی مسلمانان،کفّار و مشرکان دخالت ندارند. ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ

-در ساخت و اداره ی مراکز و نهادهای مقدّس،پول نااهلان را نگیرید، تادخالت وافتخار و توقّع نداشته باشند. ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ

-عمل به تنهایی مهم نیست،نیّت نقش اصلی را دارد. ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا

-نه هر درآمدی مشروع است و نه هر مشارکتی ارزشمند.مبادا به عشقِ آبادانی مساجد،کفّار در امور دینی نفوذ کنند. أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللّهِ

-کسانی که تظاهر به بی دینی می کنند،حقّ دخالت در امور مذهبی را ندارند.

شاهِدِینَ عَلی أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ

-مشرک همان کافر است. لِلْمُشْرِکِینَ ... شاهِدِینَ عَلی أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ

-کفر،سبب نابودی و فساد و بی ارزش شدن اعمال نیک کافران است. بِالْکُفْرِ ...

حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ

إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاهَ وَ آتَی الزَّکاهَ وَ لَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسی أُولئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِینَ

مساجد خدا را تنها کسانی باید آباد کنند که به خدا و روز قیامت ایمان دارند و نماز را به پا داشته و زکات می پردازند و جز از خدا نمی ترسند.

امید است که آنان از ره یافتگان باشند.

نکته ها:

مسجد،پایگاه مهّم عبادی و اجتماعی مسلمانان است.بنابراین،هم متولّیان آن باید صالح و پاک باشند و هم برنامه هایش سازنده و تربیت کننده،هم بودجه اش مشروع و حلال باشد و هم مسجدیان اهل تقوا و خدایی و مورد تکریم.وگرنه اگر سازندگان مساجد،جبّاران و سلاطین باشند و پیشنمازان،افراد بی سواد و ترسو و خادمان نیز وارفتگان بی حال،طبعاً مساجد از هدف اصلی خود که آبادی معنوی است،دور خواهند ماند.

به گفته ی مرحوم فیض کاشانی در تفسیر صافی،تعمیر مسجد شامل مرمّت،نظافت و فرش کردن،روشنایی،تدریس و تبلیغ می شود.

در قرآن بار از زکات یاد شده که بار آن در کنار نماز بیان شده است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اذا رأیتم الرّجُلَ یعتاد المسجدَ فاشهَدُوا له بالأیمان همین که دیدید کسی به مسجد رفت و آمد می کند،به ایمان او گواهی دهید.

در احادیث برای کسانی که به مسجد رفت و آمد می کنند،بهره های فراوان ذکر شده است،از جمله:پیدا کردن دوست و برادر دینی،آگاهی های مفید،ارشاد و دوری از گناه،برخورداری از نعمت و رحمت الهی

پیام ها:

-تولیت و تعمیر مسجد شرایطی دارد:

الف:از جهت اعتقادی،ایمان به مبدأ و معاد. آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ

ب:از نظر عملی،برپا داشتن نماز وپرداخت زکات. أَقامَ الصَّلاهَ وَ آتَی الزَّکاهَ

ج:از جهت روحی،شجاعت و نفوذناپذیری. لَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ (اگر متولّی مسجد،شجاع باشد،مسجد نیز کانون حرکت های ضدّ ظلم خواهد بود)

-وظیفه ی متولّیان مساجد و تعمیرکنندگان آنها،رسیدگی به محرومان است.

إِنَّما یَعْمُرُ ... آتَی الزَّکاهَ

-ایمان از عمل جدا نیست، آمَنَ ... وَ أَقامَ نماز از زکات جدا نیست، أَقامَ الصَّلاهَ وَ آتَی الزَّکاهَ و مسجد از انقلاب جدا نیست. مَساجِدَ اللّهِ ... وَ لَمْ یَخْشَ

-با وجود ایمان،عمل صالح،نماز،زکات و شجاعت،باز هم مغرور نشویم، هنوز خطر انحراف وجو دارد. فَعَسی أُولئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِینَ

أَ جَعَلْتُمْ سِقایَهَ الْحاجِّ وَ عِمارَهَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللّهِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ

آیا آبرسانی به حاجیان و تعمیر مسجدالحرام را همانند کسی قرار داده اید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟این دو نزد خداوند یکسان نیست و خداوند گروه ستمگر را هدایت نمی کند.

نکته ها:

عباس،عموی پیامبر و شِیبه به یکدیگر افتخار می کردند؛عباس به آبرسانیِ خود به زائران خانه ی خدا می بالید و شِیبه به کلیدداری کعبه.

علی علیه السلام به آن دو فرمود:ولی من با سنّ کم خود،به این افتخار می کنم که شما با جهاد و شمشیر من ایمان آوردید.عباس ناراحت شده و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله از علی علیه السلام شکایت کرد.این آیه نازل شد.

علی علیه السلام بارها برای اولویّت خویش به این آیه استشهاد کرد،چرا که ایمان و جهاد،برتر از خدماتِ دورانِ شرک است که فاقد ارزش معنوی است.

پیام ها:

-عمل زده نشویم،عمل بدون ایمان،سرابی پوچ و جسدی بی جان است.

أَ جَعَلْتُمْ سِقایَهَ الْحاجِّ ... کَمَنْ آمَنَ ...

-رزمندگان مخلص برتر از دیگرانند،هر چند دیگران منشأ خدماتی از طریق مشاغل دیگر باشند. أَ جَعَلْتُمْ سِقایَهَ الْحاجِّ ... کَمَنْ ... جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ

-برابر دانستن رزمندگانِ با ایمان با دیگران،مورد توبیخ و یکی از ظلم های اجتماعی است. أَ جَعَلْتُمْ ... کَمَنْ ... جاهَدَ ... اَلْقَوْمَ الظّالِمِینَ

اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ

کسانی که ایمان آورده و هجرت کردند و در راه خدا با اموال و جان های خویش جهاد کردند،بزرگ ترین درجه را نزد خداوند دارند و اینان همان رستگارانند.

پیام ها:

-ایمان،هجرت و جهاد،همچون تقوا،در رأس همه ی ارزش هاست. آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا ... أَعْظَمُ دَرَجَهً

-اگر ملاک ارزش نزد مردم،روابط قبیلگی و نژادی است،در محاسبات الهی، ایمان،هجرت و جهاد،ملاکِ ارزش است.   عِنْدَ اللّهِ

-ایمان،لازمه ی کمالات دیگر است. آمَنُوا

-ارزش همه ی کارهای مقدّس،به نیّت آنهاست. فِی سَبِیلِ اللّهِ

-فوز و رستگاری،تنها در سایه ی ایمان،هجرت و جهاد است. آمَنُوا وَ ...

أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ

یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَهٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنّاتٍ لَهُمْ فِیها نَعِیمٌ مُقِیمٌ خالِدِینَ فِیها أَبَداً إِنَّ اللّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ

پروردگارشان آنان را به رحمتی از ناحیه خود و رضایت خویش و باغهایی از بهشت،بشارت می دهد که برایشان در آن نعمت های ابدی است.

آنان تا ابد در آنجا جاودانند.همانا نزد خداوند پاداشی بزرگ است.

نکته ها:

خداوند،قلیل و فانی ما را به گرانبهاترین قیمت می خرد، أَجْرٌ عَظِیمٌ با آنکه ما هر چه داریم،از خود اوست.

پیام ها:

-خداوند،خود به مؤمنان مهاجر و مجاهد،مژده ی بهشت داده است

یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ

-نشانه ی جامعیّت یک مکتب آن است که علاوه بر هماهنگی با فطرت،به پیروان خود امید دهد. یُبَشِّرُهُمْ

-بشارت و پاداش،از شئون ربوبیّت است. یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ

-برخورداری از رحمت و رضوان بهشت،نمودی از فوز و رستگاری است.

اَلْفائِزُونَ یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ ...

-رحمت و رضای خدا،بر نعمت های مادّی مقدّم است. بِرَحْمَهٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنّاتٍ (نام رحمت و رضوان قبل از بهشت آمده است)

-باغهای بهشت،پر نعمت است نَعِیمٌ

-اگر به خاطر خدا از نعمت های فانی بگذریم،به نعمت های ابدی می رسیم.

نَعِیمٌ مُقِیمٌ

-فنا و زوال،بزرگ ترین آفتِ نعمت های دنیوی است که در قیامت این آفت نیست. مُقِیمٌ ،خالِدِینَ ،أَبَداً

-پاداش بزرگ،تنها در انحصار اوست،پاداشهای دیگران از هر کس و هرچه که باشد،کوچک است. عِنْدَهُ قبل از أَجْرٌ عَظِیمٌ نشانه ی انحصار است.

-خداوندی که به همه ی دنیا قَلِیلٌ می گوید،به پاداش مجاهدان، عَظِیمٌ می گوید.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَی الْإِیمانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ

ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر پدران و برادرانتان، کفر را بر ایمان ترجیح دادند،ولایت آنان را نپذیرید و هر کس از شما دوستی و ولایت آنان را بپذیرد،آنان همان ستمگرانند.

نکته ها:

تهدیدهای قرآن نسبت به پذیرش ولایت کفّار،تکان دهنده است.از جمله در سوره مائده آمده است: وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ هر که ولایت آنان را بپذیرد،جزو آنان است.

همچنین در سوره آل عمران می فرماید: وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِی شَیْءٍ   هر که چنین کند،رابطه اش با خدا قطع شده است.

بعضی از مسلمانان هنگام هجرت به مدینه،مورد خشم والدین کافر خود بودند،ولی حفظ دین خود را بر رضایت آنان ترجیح دادند.

ولایت پدر و مادر کافر را نباید پذیرفت،ولی این غیر از نیکی به آنهاست.

پیام ها:

-پدر کافر،بر فرزند مسلمان ولایت ندارد و روابط مکتبی بر هر روابطه ای مقدّم است. لا تَتَّخِذُوا

-عواطف نباید بر ارزش های مکتبی غالب شود. لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ

-ولایت کافر ممنوع است،حتّی اگر نزدیکترین افراد باشد. لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ ...

أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ

-ضابطه ی دین و مکتب،مقدّم بر هر رابطه ای است. لا تَتَّخِذُوا، إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ

-پذیرش ولایت کفّار،ظلم است. الظّالِمُونَ

قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ

بگو:اگر پدران و فرزندان وبرادران وهمسران و خاندان شما وثروت هایی که جمع کرده اید و تجارتی که از کسادی آن بیم دارید و خانه هایی که به آنها دلخوش کرده اید،نزد شما از خدا وپیامبرش وجهاد در راه او محبوب تر باشد،پس منتظر باشید تا خداوند،فرمان(قهر)خویش را به اجرا در آورد.و خداوند،گروه نافرمان را هدایت نمی کند.

نکته ها:

روزی علی بن ابی طالب علیهما السلام به گروهی فرمود:چرا شما برای کمک به اسلام به مدینه هجرت نمی کنید و به پیامبر ملحق نمی شوید؟گفتند:ما با برادران و فامیل خود هستیم و از خانه هایمان دفاع می کنیم.

گروه هایی که در این آیه مطرح شده،به عنوان نمونه است و به همین دلیل،پدر شامل مادر هم می شود و پسر شامل دختر،و برادر شامل خواهر نیز می شود.

پیام ها:

-میزان ایمان را هنگام قرار گرفتن سر دو راهی دنیا و آخرت می توان شناخت.

أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ

-برای عبور از پل های مادّیت،باید عقاید و انس با خدا را تقویت کرد. إِنْ کانَ آباؤُکُمْ ... وَ أَمْوالٌ ... أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ ...

-عواطف فامیلی و امکانات مادّی نباید مانع جهاد شود و هرکجا مانع شد، زمینه ساز قهر الهی است. إِنْ کانَ آباؤُکُمْ ... وَ أَمْوالٌ ... أَحَبَّ ... فَتَرَبَّصُوا ...

(در راه دوستی خدا و جهاد در راه او باید از همه چیز و همه کس گذشت.

زیرا حفظ دین،بر حفظ روابط خانوادگی،عاطفی و اقتصادی مقدّم است.)

-اگر رفاه در زندگی اصل شد،انسانیّت سقوط می کند و سبب دوری از خدا ورسول است وقهر و غضب نامعلومی را در انتظار دارد. یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ

-رفاه طلبانِ مسئولیّت گریز،مشمول هدایت الهی نمی شوند. لا یَهْدِی

-برتری دادن مادّیات بر امور معنوی،نشانه ی فسق است. أَحَبَّ إِلَیْکُمْ ...

الْفاسِقِینَ (مرز ایمان و فسق،رها کردن معنویات است)

لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَهٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ

همانا خداوند در مواضع بسیاری شما را یاری کرده است و در روز حُنین (نیز شما را یاری کرد،)آنگاه که فراوانی لشگرتان شما را به غرور و اعجاب واداشت،ولی این فزونیِ نفرات هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با همه ی گستردگی اش بر شما تنگ آمد،پس شما پشت به دشمن فرار کردید.

نکته ها:

در آیات قبل،تشویق به جهاد و هشدار نسبت به وابستگی ها بود،در این آیه الطاف و امدادهای الهی را بازگو می کند تا انگیزه ی جهاد تقویت شود.

مجموع جنگ ها و سرایای پیامبر صلی الله علیه و آله،که در این آیه با تعبیر مَواطِنَ کَثِیرَهٍ آمده،هشتاد مورد بوده است.

نقل شده است که متوکّل عباسی مریض شد و نذر کرد که اگر شفا یافت، دراهم کثیره بدهد.پس از بهبودی،بحث شد که دراهم کثیره چقدر می باشد؟از امام هادی علیه السلام پرسیدند، آن حضرت با استناد به این آیه فرمودند:باید هشتاد درهم بدهد.

سیمای جنگ حُنین

جنگ حُنین در منطقه ای نزدیک طائف،میان مسلمانان و قبیله ی هوازن درگرفت و به همین سبب به آن جنگ هوازن هم می گویند.

در سال هشتم هجری پیامبر صلی الله علیه و آله برای مقابله با توطئه و تهاجم هوازن،به آن منطقه لشکرکشی کرد.سپاه ده هزار نفری اسلام که مکّه را فتح کرده بود،به همراه دو هزار نفر از تازه مسلمانان،به آن سوی عزیمت کردند.

جنگ و درگیری پس از نماز صبح بود و مسلمانان که از حمله ی قبایل هوازن غافلگیر شده بودند،اغلب پا به فرار گذاشتند و نظام سپاه اسلام در هم ریخت،ولی با مقاومت سرسختانه ی گروهی،سرانجام فراریان به فراخوانی پیامبر صلی الله علیه و آله بازگشتند و مجدّداً حمله آغاز شد و با کشته شدنِ صد نفر از مشرکان و تسلیم شدن بقیّه و به دست آمدن غنایم بسیار، جنگ حُنین با یاری خداوند به سود مسلمانان خاتمه یافت.درباره ی تعداد اسرا و میزان غنایم و کیفیّتِ تقسیم آنها و مسائلی که پیش آمد و نتایج این نبرد،حرف های گفتنی بسیار است که باید به کتب تاریخ و مغازی مراجعه کرد.

پیام ها:

-عامل اصلی پیروزی جنگ ها در صدر اسلام،نصرت و امداد الهی بود. لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ ...

-یاد الطاف الهی،از عوامل تقویت روحیّه و ایمان است. لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ

-جنگ حُنین بسیار مهم بود.( مَواطِنَ کَثِیرَهٍ شامل جنک حُنین نیز می شود،ولی

به خاطر اهمیّت آن جداگانه نیز نام برده شده است) مَواطِنَ کَثِیرَهٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ

-گاهی کثرت جمعیّت و امکانات مادّی،سبب غرور و غفلت و قهراً سبب شکست می شود. أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ

-به امدادهای الهی در همه حال نیاز است،چه در حال ضعف و چه در حال قدرت.در جنگ بدر با مسلمانانِ اندک،از نصرت الهی برخوردار شدند و در جنگ حُنین با تعداد زیاد،باز هم نصرت الهی به یاری آمد. لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ ... وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ

-بدون اراده ی الهی،اسباب مادّی بی اثر است. فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ

-برای ایجاد روحیّه ی تعبّد و تواضع،گاهی باید نقاط ضعف را به رخ کشید،تا غرورهای بیجا بشکند. ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ

ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ذلِکَ جَزاءُ الْکافِرِینَ

سپس خداوند،آرامش خود را بر پیامبرش وبر مؤمنان فرو فرستاد و سپاهیانی فرستاد که شما آنان را ندیدید و کافران را عذاب کرد،و این کیفر کافران است.

نکته ها:

در قرآن،شش مرتبه کلمه سَکِینَتَهُ به کار رفته که پنج بار آن در مورد جنگ است.

در جنگ حنین،خداوند چهار نوع لطف به مؤمنان داشت:سکینه،جنود نامرئی،قهر بر کفّار و پذیرش توبه ی فراریان(که در آیه ی بعد مطرح است).

بعضی از اسیرانِ کفّار،از مسلمانان می پرسیدند:کجایند آن سفید پوشانی که ما را می کشتند؟  اشاره به فرشتگانی که با لباس های سفید،به چشم کفّار می آمدند.

پیام ها:

-لغزش رزمندگان در جبهه،سبب محروم شدن از امدادهای غیبی الهی نمی شود. ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ

-امدادهای غیبی،رمز پیروزی مسلمانان است. أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ

-داشتن روحیّه ی خوب و اطمینانِ برخاسته از ایمان،از عوامل اصلی پیروزی در نبرد است. سَکِینَتَهُ

-آرامش و اطمینان،هم برای رهبر لازم است،هم پیروان او. سَکِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ نگرانی پیامبر از فرار افراد بود و ناآرامی مردم،از ترس.

-آرامش روحی مؤمنان،از سوی خدا بود، سَکِینَتَهُ در آیه ای دیگر می فرماید:

سَکِینَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ

-باور به حضور فرشتگان و مأموران الهی در جنگ برای امداد مؤمنان،یک عقیده ی قرآنی است. أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها

-کشته شدن،برای کسی که به مبدأ و معاد ایمان دارد افتخار است،ولی برای کافران،مایه ی عذاب. عذب

-عاقبت همه ی کفّار،شکست و ذلّت است. عَذَّبَ ... ذلِکَ جَزاءُ الْکافِرِینَ

ثُمَّ یَتُوبُ اللّهُ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ عَلی مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ

سپس خداوند بعد از آن(فرار)،لطف خود را به هر که بخواهد بر می گرداند وخداوند،آمرزنده و مهربان است.

پیام ها:

-پذیرش توبه،بر خداوند واجب نیست،بلکه تفضّلی است که به حکمت خود او مربوط است. مَنْ یَشاءُ

-خداوند،هم گناهان را می پوشاند،هم انسان را دوست دارد. غَفُورٌ رَحِیمٌ

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَهً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ

ای کسانی که ایمان آورده اید! قطعاً مشرکان،پلید وناپاکند،پس بعد از این سال نباید به مسجدالحرام نزدیک شوند و اگر(به خاطر راندن کفّار و قطع داد و ستد)از فقر و تنگدستی می ترسید،پس به زودی خداوند اگر بخواهد از فضل خویش شما را بی نیاز خواهد کرد،قطعاً خداوند آگاه و حکیم است.

نکته ها:

یکی از فرمان های چهارگانه ای که حضرت علی علیه السلام در حج سال نهم هجری به مشرکان ابلاغ کرد این بود که آنها از سال آینده،حقّ ورود به مسجدالحرام را ندارند.

پیام ها:

-شرک،پلیدی است. نَجَسٌ پاکی واقعی در سایه ی ایمان است.

-مؤمن باید نسبت به مشرک،تنفّر داشته باشد. الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ

-در اعلام برنامه ودیدگاه،توجّه به توان اجرایی خود داشته باشیم. إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ (با آنکه پلیدبودن مشرکان مربوط به سال نهم وسال اعلام برائت نبود، لیکن چون در آن سال مسلمانان قدرت اجرا پیدا کردند،این امر اعلام شد)

-چون نزدیک شدن،زمینه ی وارد شدن است،پس مشرکان نباید به مکان های مقدّس حتّی نزدیک شوند. فَلا یَقْرَبُوا

-در قرآن،فلسفه ی برخی نهی ها وتحریم ها بیان شده است. نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا

-همه ی زمین ها از نظر قداست،یکسان نیستند. فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ

-با مخالفان هم مدارا کنیم و به آنان مهلت دهیم. بَعْدَ عامِهِمْ هذا

-در دستورات و آئین نامه ها،به تنش ها وپیامدهای آن نیز توجّه کنیم. نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا ... وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَهً ...

-تنگناهای اقتصادی و فشارهای مالی،ما را نسبت به دینمان بی تعهّد نسازد.

إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَهً

-هرکجا احساس نگرانی اجتماعی شد،باید روحیّه ی امید و توکّل را در مردم زنده کرد. إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَهً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ

-رزق ما به دست دیگران(مسافران و جهانگردان)نیست،بلکه به دست خداست. یُغْنِیکُمُ اللّهُ

-از قطع رابطه اقتصادی با کفّار،به خاطر مکتب،نگران نباشیم. یُغْنِیکُمُ اللّهُ

-بیش از زرنگی ومدیریّت وسرمایه و...،فضل الهی در غنای مردم نقش دارد.

یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ

-احکام دین،بر پایه ی علم و حکمت الهی است. عَلِیمٌ حَکِیمٌ

قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتّی یُعْطُوا الْجِزْیَهَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ

با کسانی از اهل کتاب(یهود،نصاری،مجوس،صابئین،)که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده اند،حرام نمی شمرند و به دین حقّ گردن نمی نهند بجنگید،تا با خواری و ذلّت،به دست خود جزیه بپردازند.

نکته ها:

در آیات قبل،سخن از پلید بودن مشرکان و نبرد با آنان بود،در این آیه شیوه ی برخورد با اهل کتاب را بیان می کند که یکی از دو راه در پیش آنان است:جنگ،یا پرداختِ جزیه.

همان گونه که مسلمانان با پرداخت خمس و زکات،به دولت اسلامی کمک می کنند و از مزایای امنیّت و خدمات بهره مند می شوند،اهل کتاب نیز با پرداخت مبلغی به نام جِزیه، بودجه ای را که صرف آنها می شود،تا حدّی تأمین می کنند.

مقدار جزیه را نیز رهبر مسلمانان تعیین می کند.البتّه باید به اندازه ای باشد که پرداخت آن برای اهل کتاب سنگین باشد. وَ هُمْ صاغِرُونَ

امام صادق علیه السلام فرمود:اگر مقدار جزیه کم باشد،در پرداخت تفاوتی در روحیّه ی آنان حاصل نشده و احساس حقارت نمی کنند.

با اینکه اهل کتاب،به خدا و قیامت ایمان دارند،ولی در آیه آنان را نسبت به خدا و قیامت بی ایمان معرّفی کرده است،زیرا قرآن،کسانی را که به بخشی از معارف ایمان دارند و بخشی را منکرند،کافر می داند.  به علاوه اگر ایمان به مبدأ و معاد آمیخته به خرافات باشد،به منزله ی کفر است.

پیام ها:

-اهل کتاب،اگر به دستورات انبیای خود عمل نکنند،مجرم شناخته می شوند.

قاتِلُوا الَّذِینَ ... لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللّهُ

-دین حقّ،تنها اسلام است و ادیان دیگر به دلیل تحریف وخرافاتی که در آنها جا داده اند،حقّ نمی باشند. وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ

-در مقابل کفّار اهل کتاب که ایمان نمی آورند،دو راه وجود دارد:یا جنگ،یا پرداخت جزیه. قاتِلُوا ... حَتّی یُعْطُوا الْجِزْیَهَ

-گرفتن مالیات سرانه از اهل کتاب،الزامی است وباید از موضع قدرت و به صورت نقدی باشد وآنان نیز با تواضع وتسلیم بپردازند. عَنْ یَدٍ ،صاغِرُونَ

-حکومت اسلامی باید از چنان قدرتی برخوردار باشد که دیگران تسلیم او شوند. قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ ... وَ هُمْ صاغِرُونَ

-اقلّیت های مذهبی باید در برابر نظام اسلامی خاضع باشند. صاغِرُونَ

وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ وَ قالَتِ النَّصاری الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللّهُ أَنّی یُؤْفَکُونَ

و یهودیان می گفتند:عُزیر،پسر خداست و مسیحیان می گفتند:مسیح،پسر خداست.این سخنی است(باطل)که به زبانشان می آورند وبه گفتار کسانی که پیش از این کافر شده اند، شباهت دارد(که می گفتند:فرشتگان دختران خدا هستند.)خدا آنان را بکُشد، چگونه(از حقّ)رویگردان می شوند.

نکته ها:

عُزَیْرٌ ،عربی شده ی عَزراء است،مثل عِیسَی که عربیِ یَسوع و یحیی که معرّبِ یوحَنّا است.

عُزیر یکی از علمای بزرگ یهود بود که لقب مُنجیِ یهود یافت.زیرا پس از واقعه ی قتل عام مردم به دست بخت النصر و خرابی معبدها و سوزاندن تورات و اسارت زنان و فتح بابل توسّط کورش، عُزیر نزد کورش آمد و از او خواست که به یهودیان سروسامانی بخشد.

این آیه،به گونه ای توضیح و دلیل آیه ی قبل است که فرمود:اهل کتاب به خدا و قیامت ایمان ندارند.

محقّقان معتقدند بسیاری از معارف تورات و انجیل،با خرافات بودائیان و برهمائیان و یونانیان آمیخته شده است،حتّی بسیاری از داستان های انجیل،عیناً در مذهب بودا و برهمایی دیده می شود.

البتّه یهودیان امروز،عُزیر را فرزند خدا نمی دانند،ولی در زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله،چنین عقیده ای داشته و در مقابل سؤال پیامبر که با اینکه مقام موسی بالاتر است،چرا او را فرزند خدا نمی دانید؟ جوابی نداشتند. 

پیام ها:

-با آنکه فقط گروهی از یهود،عُزیر را فرزند خدا می دانستند،ولی چون دیگران نیز سکوت کردند،نسبتِ انحراف به همه داده است. قالَتِ الْیَهُودُ

-درباره ی شخصیّت های دینی والهی نباید غلّو کرد. عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ ... اَلْمَسِیحُ ...

-عقاید یهود و نصاری،آمیخته به خرافات است. ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ

-مشرکان،بت ها را شریک خدا و فرشتگان را دختران خدا می دانستند،یهود و نصاری،عُزیر و عیسی را پسر خدا،از این جهت کلامشان به کلام کفّار شباهت داشت. یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا

-ریشه ی خرافات در مذهب یهود و نصاری،در عقاید کفّار پیشین است.

یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ

اِتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ وَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاّ لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمّا یُشْرِکُونَ

(اهل کتاب،)دانشمندان و راهبانِ خود و مسیح فرزند مریم را به جای خداوند به خدائی گرفتند،در حالی که دستور نداشتند جز خدای یکتا را که معبودی جز او نیست بپرستند.خداوند از هر چه برای او شریک می پندارند،منزّه است.

نکته ها:

احبار ،جمع حِبر ،به معنای دانشمند و رهبان ،جمع راهب ،به معنای تارکِ دنیا و دِیرنشین است.آنان با همه ی قداستشان بنده ی خدایند،نه معبود.

اطاعت بی قید و شرط از احبار و راهبان،نوعی پرستش آنان است و امام صادق علیه السلام فرمود:

مَن اطاعَ رجلاً فی معصیه اللّهِ فقد عَبَدَه هر کس در راه معصیت خدا،از دیگری پیروی کند،او را پرستش نموده است

امام صادق علیه السلام فرمود:اهل کتاب برای علمای خود،نماز و روزه انجام نمی دادند،بلکه علمای آنان حرام هایی را حلال و حلال هایی را حرام کرده بودند و مردم از آنان پیروی می کردند.

در قیامت،مشرکان از اینکه خدا را با شرکای دیگر برابر پنداشته اند،حسرت می خورند و می گویند: تَاللّهِ إِنْ کُنّا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعالَمِینَ

پیام ها:

-اطاعت بی قید و شرط از غیر خدا،نوعی عبادت غیر خداست. ما أُمِرُوا إِلاّ لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً

-انسان پرستی به هر شکل،شرک است.هیچ شخصیّتی نباید بت شود. اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ

-پیامبرِ معصوم که همه ی فکر و هدفش خداست،حسابی جدا از علما دارد،لذا نام مسیح جداگانه مطرح شده است. أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ ... وَ الْمَسِیحَ

-عشق ها،دوستی ها و اطاعت ها باید حدّ و مرز داشته باشد.هر نوع نظام، قطب، مراد، مرشد،اطاعت تشکیلاتی و حزبی و...،اگر سرچشمه اش وحی و امر خدا نباشد،شرک است. اِتَّخَذُوا ... أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ

-خطر انحراف از توحید به شرک،همیشه و همه جا بوده است. اِتَّخَذُوا ... أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ

-تنها خداوند حقّ قانونگذاری دارد.آنان که قانون غیرخدا را می پذیرند،ازمدار اسلام،خارجند. اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ

-غلوّ و زیاده روی درباره ی انبیا،پرستش انبیا و یا آنان را فرزند خدا دانستن، شرک است. سُبْحانَهُ عَمّا یُشْرِکُونَ

یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَی اللّهُ إِلاّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ

می خواهند نور خدا را با دهانهایشان خاموش سازند،ولی خداوند جزاین نمی خواهد که نور خود را به کمال برساند،هرچند کفّار،ناراحت باشند.

نکته ها:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:خداوند به اهل زمین نگاه کرد و من را انتخاب کرد،سپس بار دیگر نگاه کرد و علی بن ابی طالب علیهما السلام را انتخاب فرمود،او بعد از من نور زمین است.آنگاه حضرت این آیه را تلاوت کردند

پیام ها:

-توطئه دشمنان،دائمی وبی وقفه است. یُرِیدُونَ (فعل مضارع،نشانه استمرار و تداوم است)

-احکام اسلام ودین خدا،نور است ونور،سرچشمه ی حیات. نُورَ اللّهِ

-هرچند گروه های کفّار هر دسته ای به نوعی تلاش می کنند،امّا هدف همه ی آنها خاموش ساختنِ فروغ دین است. یُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ

-تلاش های کافران در مبارزه با دین،مثل فوت کردن به خورشید است.

یُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ

-یکی از تلاش های دشمنان دین،تبلیغات است. بِأَفْواهِهِمْ

-اگر ندای اسلام از زبان پیامبر نور است،تداوم آن در شکل امامت،اتمام نور است.   یُتِمَّ نُورَهُ

-خداوند به طرفداران حق،وعده ی پیروزی داده است. أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ ...

-خداوند،فروغ دین را نه تنها حفظ می کند،بلکه گسترش می دهد. یُتِمَّ نُورَهُ

-کفّار بدانند که با اراده ی حتمی خداوند برای پیروزی دین حقّ،طرف اند و هرگونه تلاش بر علیه مکتب اسلام محکوم به شکست است. یُتِمَّ نُورَهُ

-اسلام مکتبی جاودانه بوده، یُتِمَّ نُورَهُ و مخالف آن کافر است. وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ

-اراده ی الهی،در مسیر راضی ساختن پیامبر خویش است،هرچند کفّار را خوش نیاید.   وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ

هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ

او کسی است که پیامبر خود را با هدایت ودین حقّ فرستاد،تا آن را بر همه ی دین ها پیروز گرداند،هر چند مشرکان ناراحت باشند.

نکته ها:

این آیه به همین صورت،علاوه بر این سوره در دو سوره ی دیگر نیز آمده است:سوره ی فتح،آیه ی و سوره ی صفّ،آیه ی .

گرچه اسلام از نظر منطق و استدلال همیشه پیروز بوده است،امّا این آیه،غلبه ی ظاهری و وعده ی حاکمیّت اسلام بر جهان را بیان می کند.چنانکه در آیات دیگری نیز ظَهَرَ به معنای استیلا یافتن آمده است،مثل: إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ اگر بر شما غالب شوند،سنگسارتان می کنند.ودرباره ی کفّار آمده است: إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لا یَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَ لا ذِمَّهً اگر بر شما غالب شوند،هیچ عهد و پیمانی را مراعات نمی کنند.

از یک سو این آیه تاکنون تحقّق نیافته است و از سویی دیگر خداوند وعده ی حاکمیّت کلّی اسلام را داده و وعده اش دروغ نیست،در نتیجه همان گونه که در روایات بسیاری آمده است،این آیه به ظهور حضرت مهدی علیه السلام اشاره دارد.

مسأله ی حضرت مهدی علیه السلام و قیام جهانی او،در روایات بسیاری از طریق شیعه و اهل سنّت آمده و در اغلب کتب حدیثی عامّه نیز مطرح شده و از مسلّمات اعتقادی مسلمانان است.هرچند برخی از جمله وهابیّت به دروغ این عقیده را مخصوص شیعه دانسته اند

امام باقر علیه السلام فرمودند:زمانی خواهد آمد که هیچ کس باقی نخواهد ماند،مگر اینکه به رسالت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله اقرار خواهد کرد

در مورد حاکمیّت دین در سراسر گیتی،احادیث بسیاری است؛از جمله از حضرت علی علیه السلام روایت شده است که در زمان ظهور امام زمان علیه السلام،هیچ خانه ای و هیچ قریه ای نخواهد بود، مگر آنکه اسلام وارد آن خواهد شد،چه بخواهند،چه نخواهند.و صدای اذان هر صبح و شام در هر قریه ای شنیده خواهد شد.

پیام ها:

-محور وپایه ی دین اسلام،حقّ است. دِینِ الْحَقِّ (همه ی ادیان آسمانی حقّند، ولی به خاطر پیدایش تحریف در آنها،حقّانیت آنها مخدوش شده است)

-حقّ بر باطل پیروز است. لِیُظْهِرَهُ

-اراده و حرکت خود را با اراده ی الهی هماهنگ سازیم،وگرنه محو و نابود خواهیم شد. لِیُظْهِرَهُ ،وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ

ای کسانی که ایمان آورده اید! بسیاری از دانشمندان و راهبان،(با سوء استفاده از موقعیّت خود،)اموال مردم را به ناحق می خورند و آنان را از راه خدا باز می دارند و کسانی که طلا و نقره می اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند،پس آنان را به عذابی دردناک،بشارت بده!

نکته ها:

معنای احبار و رهبان در آیه ی گذشت.

علمای یهود به خاطر منافع مادّی خود،حقّ را کتمان کردند وبه حقانیّت دین اسلام اعتراف نکردند،یا رشوه گرفتند و گناه بخشودند،یا تفتیش عقاید کرده و به دیگران تهمت زدند.

سوء استفاده از موقعیّت ها،حرام است وبزرگ ترین خطر برای علمای دین،فساد مالی است. لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ (کسانی که متولّی موقوفات اند و آنها را در مسیر اهداف وقف شده مصرف نمی کنند،از مصادیق این آیه می باشند)

زکات در روایات

از امام صادق علیه السلام پرسیدند:در چه مقدار مال،زکات واجب می شود؟حضرت فرمود:زکات ظاهر یا باطن؟گفتند:هر دو.حضرت ابتدا نصابی را برای زکات ظاهر بیان نموده و آنگاه در بیان زکات باطن فرمودند: فلا تستأثر علی اخیک بما هو احوج الیه منک آنچه را برادر دینی ات به آن نیازمندتر از توست،او را انتخاب و ترجیح دهی.

· در روایتی دیگر،آن حضرت می فرماید: انّما اعطاکم اللّه هذه الفضول من الأموال لتوجّهوها حیث وجّهها اللّه تعالی و لم تُعطِّلوها لتکنِزوها

خداوند این مال های اضافی را به شما عطا کرد تا در مسیر رضای او خرج کنید،نه آنکه احتکار و گنج کنید.

· طبق روایات،امام زمان علیه السلام چون ظهور کند،گنج ها را حرام می کند و همه را به مبارزات خود به مصرف می رساند.

·       پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:اِنّ اللّه فرض علی اغنیاء المسلمین فی اموالهم القدرَ الّذی یَسَعُ فقرائهم..الا انّ اللّه یحاسبهم حساباً شدیداً و یعذّبهم عذابا الیما خداوند،در مال مسلمانانِ ثروتمند،به مقداری زکات واجب کرده که کفاف فقرا را بدهد،آگاه باش! اگر به وظیفه ی خود عمل نکنند،همانا خداوند از آنان حسابرسی شدید می کند.

· رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:هر مالی که زکات آن پرداخت نشود کنز است،گرچه پنهان نباشد،یا غیرطلا و نقره باشد

ابوذر و آیه ی کنز

ابوذر غفاری،صحابی بزرگوار پیامبر،در اعتراض به زراندوزی های معاویه و عثمان و عمّال حکومت و حیف و میل اموال عمومی،صبح و شام این آیه را با صدای بلند در برابر معاویه و سپس در مقابل عثمان می خواند و می گفت:این آیه مخصوص مانعان زکات نیست و هر نوع زراندوزی را شامل می شود.

در تفسیر شریف المیزان آمده است که از برخوردهای ابوذر با عثمان و معاویه و کعب الأحبار،بر می آید که ثروت اندوزی در جامعه ی فقیر حرام است،گرچه از راه حلال باشد و زکاتش پرداخت شده باشد.

البتّه برخی آن را به اجتهاد شخصی ابوذر نسبت می دادند،ولی خودش می گفت: ما قلتُ لهم الاّ ما سَمعتُ من نبیّهم آنچه گفته ام از پیامبر شنیده ام.از طرفی صراحت و صداقت ابوذر هم مورد تأیید پیامبر است.

از فرازهای برجسته ی زندگی ابوذر،همین امر به معروف و نهی از منکر او نسبت به حکّام،در زمینه ی ریخت وپاش های اقتصادی است و نزاعش با عثمان بر سر مال و مقام نبود، بلکه اعتراض به یک منکر اجتماعی بود.

سرانجام عثمان،این صحابی پارسا و انقلابی را به شام تبعید کرد،از شام هم به بدترین وضعی به مدینه آوردند،سپس به ربذه تبعید شد و در تبعیدگاه،مظلومانه جان سپرد.و این نیز از فرازهای ناپسند وننگین حکومت عثمان بود.

دیگران برای تبرئه ی عثمان،کوشیده اند تا به ابوذر تهمت سوسیالیست بودن و فکر اشتراکی داشتن و مخالفت با مالکیّت خصوصی بزنند،امّا علامه امینی قدس سره در الغدیر،بحث مبسوطی در ردّ این اتهام دارد.

تبعیدهای مکرّر ابوذر به خاطر مناقشات او با حکومت و فریادهای اعتراض آمیزش بر ضدّ روش مالی عثمان و زراندوزی معاویه و توجیه گری های کعب الأحبار،در کتب تاریخی شیعه و اهل سنّت آمده است، هر چند برخی خواسته اند به نوعی توجیه کنند و این مناقشات را به حساب آزادی بیان و عقیده در دوره ی عثمان بگذارند،یا آنکه تبعید آن صحابی بزرگوار را به عنوان اینکه دفع شرّ مهم تر از کسب منفعت است بدانند و حضورش را در مدینه و شام،شرّ تلقّی کنند و تبعیدش را رعایتِ مصلحت به شمار آورند، ولی این رفتار ننگ آلود با یار صدیق و پرهیزکار پیامبر که زبان صریح و اعتراض دلسوزانه اش تنها با انگیزه ی عمل به وظیفه در برابر انحرافات بود،هیچ توجیه و تأویلی نمی پذیرد.

پیام ها:

-بعضی از علمای اهل کتاب،بد نیستند. کَثِیراً مِنَ الْأَحْبارِ

-بهره گیری علما از مال مردم و بهره نرساندن به آنان که موجب بی رغبتی مردم به دین می شود شاید مصداقِ صدّ عن سبیل اللّه باشد. لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النّاسِ ...

وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ

-بازداشتن علمای یهود و نصاری مردم را از راه حقّ،به خاطر دست یابی به دنیاست. یَکْنِزُونَ ... یَصُدُّونَ

-در اسلام،محدودیّتی برای سرمایه نیست،امّا راه تحصیل آن شروطی دارد و زراندوزی و بدمصرف کردن ثروت حرام است. اَلَّذِینَ یَکْنِزُونَ ... وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللّهِ (وقتی زراندوزی حرام باشد،احتکارِ ضروریّات قطعاً حرام است)

-مال اندوزی و حرص،احتکار و پنهان کردن است.چون مشکلات بسیاری را برای جامعه فراهم می کند. اَلَّذِینَ یَکْنِزُونَ ... وَ لا یُنْفِقُونَها

-دنیاپرستی علما و زراندوزی ثروتمندان،سبب قهر الهی است. فَبَشِّرْهُمْ ...

-جمع آوری طلا و نقره و پول،و انفاق نکردن و احتکار آن،گناه کبیره است.

چون وعده ی عذاب به آن داده شده است. اَلَّذِینَ یَکْنِزُونَ ... بِعَذابٍ أَلِیمٍ

یَوْمَ یُحْمی عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ

روزی که آن طلاها و نقره ها،در آتش دوزخ گداخته می شود و با آنها پیشانی ها و پهلوها و پشت های آنان را داغ می نهند،(فرشتگان عذاب به آنان می گویند:)این است آنچه برای خود اندوختید(و به محرومان ندادید)،پس مزه ی آنچه را که می اندوختید بچشید!

نکته ها:

کلمه ی تکوی از ریشه کی ،به معنای چسباندن چیز داغ به اعضای بدن است.

انتخاب این سه موضع از بدن برای داغ نهادن،یا برای آن است که گرما از این سه نقطه زودتر به درون بدن سرایت می کند، یا برای این است که ثروتمندان با چهره به فقیران عبوس می کنند،با پهلو بی اعتنایی و با کمر،پشت به آنان می کنند،یا اینکه مراد از صورت، جلوی بدن است و مراد از کمر،عقب بدن و مقصود از پهلو،دو طرف بدن.یعنی کنایه ازگداختن همه ی بدن است.

امام صادق علیه السلام،با استناد به این آیه،ترک زکات را از گناهان کبیره دانسته اند.

در روایتی ابوذر می گوید:رسول خدا صلی الله علیه و آله کنار کعبه دوبار فرمودند: هم الأخسرون و ربّ الکعبه ،به خدای کعبه قسم! آنان زیانکارترین هستند. پرسیدم: پدر و مادرم فدایت! منظورتان چه کسانی است؟فرمود:زراندوزان.

پیام ها:

-خداوندی که انسان ها را به همان صورت اوّل زنده می کند،می تواند جمادات و طلا و نقره را هم به همان صورتِ دنیوی،حاضر سازد. هذا

-کیفر وپاداش انسان در قیامت،با اعمال او در دنیا متناسب است. هذا ماکنزتم

-یکی از ابزارهای شکنجه در قیامت،اموال دنیوی است. هذا ماکنزتم

-در قیامت،خداوند شیرینی مال و ثروت را از ذائقه ی زراندوزان در می آورد.

فَذُوقُوا

إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّهً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّهً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ

همانا تعداد ماهها نزد خداوند،در کتابِ(آفرینش)خدا و از روزی که آسمان ها و زمین را آفرید،دوازده ماه است،که چهارماه از آن(جنگ) حرام است،این آیین ثابت و پابرجاست.پس در این ماهها،با جنگ و خونریزی بر خود ستم نکنید و جملگی با همه ی مشرکان بجنگید،آن گونه که آنان همگی با شما می جنگند و بدانید که خداوند باپرواپیشه گان است.

نکته ها:

سال،دوازده ماه دارد و کلمه ی شَهْرُ (ماه)نیز دوازده بار در قرآن آمده است.

عدد دوازده که بارها در قرآن آمده است،عدد مبارکی است؛تعداد رهبران بنی اسرائیل و چشمه های آب زلال که با معجزه ی موسی علیه السلام جوشید،عدد امامان اهل بیت علیهم السلام و...دوازده است.

چهار ماهی که جنگ در آن حرام است عبارتند از:ذی القعده،ذی الحجّه،محرّم و رجب. سه ماه اوّل پی درپی است.

نظام حرکت ماه به دور زمین و چرخشی که به اراده ی الهی در منظومه ی شمسی در طول سال است،از آغاز خلقت بر این کرات حاکم بوده است.

احترام ماههای حرام تا وقتی است که دشمن از آن سوء استفاده نکند و در این ماهها حمله و هجوم نیاورد والاّ اگر دشمن حمله کرد،دفاع لازم است.طبق آیه ی سوره بقره:

وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ،فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ ،همه ی چیزهای مورد احترام،قابل قصاص است.هر کس از قانون عدم تعرّض،سوء استفاده کرد و بر شما تجاوز کرد،شما هم به همان گونه عمل کنید.

تعبیر ثابت و پا بر جا بودن این آیین،شاید اشاره به این باشد که احترام چهارماه در همه ی ادیان آسمانی ثابت بوده است.(طبق روایات)

در برخی روایات از امام باقر علیه السلام،دوازده امامِ پس از پیامبر اسلام،به عنوان تأویل این آیه شمرده شده است.

پیام ها:

-بهترین تقویمِ تاریخ و زمان بندی،آن است که ثابت،طبیعی و همگانی باشد.

ماههای قمری این سه ویژگی را دارند. عِدَّهَ الشُّهُورِ ...

-وجود ماههای دوازده گانه،به تدریج شکل نگرفته است،بلکه از آغاز پیدایش زمین و آسمان بوده است. اِثْنا عَشَرَ شَهْراً ... یَوْمَ خَلَقَ

-رزمندگان و خانواده هایشان،نیاز به عیادت،آموزش،استراحت و رسیدگی به خانه و زندگی دارند.بنابراین یک سوّم سال،اجباراً باید جنگ خاموش شود تا فرصتی برای اینها باشد. مِنْها أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ حتّی در جنگ هم باید اصولی رعایت شود و به ناآگاهان،اغفال شدگان،زنان،سالمندان و کودکان،تعرّض نشود و بدون توجیه و تذکّر قبلی،حمله نشود.

-همه زمان ها یکسان نیستند.در زمان هم قداست و حرمت مطرح است.

مِنْها أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ

-اسلام،هم مکان أمن دارد،(مکّه)هم زمانِ امن(ماههای حرام).جالب آنکه محور سه ماه(ذیقعده،ذیحجّه ومحرّم)از این چهار ماه حرام،ماه حجّ (ذیحجّه)است.

-زیان بی توجّهی به ماههای حرام،به خود انسان ها باز می گردد فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ

-در اسلام اصل بر جنگ نیست،بلکه بر فکر،برهان،حکمت،موعظه و زندگی مسالمت آمیز است؛مگر برای رفع مزاحمان اجتماعی و سرکوبی مستکبران یا برای دفاع،حتّی در ماههای حرام. قاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ

-اجازه ندهید دشمن از مقدّساتِ دینی و احکام فقهی شما سوء استفاده کند.

قاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّهً اگر دشمن در ماههای حرام حمله کرد،مقدّس مآب نشوید، بلکه مقابله کنید.

-حمله به دشمن،باید همانند ابعاد حملات دشمن باشد. کَما یُقاتِلُونَکُمْ

-پیروزی در سایه ی تقواست. أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ

إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیادَهٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عاماً لِیُواطِؤُا عِدَّهَ ما حَرَّمَ اللّهُ فَیُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ

همانا تأخیر(و تغییر ماههای حرام به ماههای دیگر،)سبب افزایش در کفر است،که به وسیله آن کافران گمراه می شوند.(آنها)یک سال(جنگ در ماههای حرام)را(به سلیقه و تمایل و مصلحت اندیشی،)حلال می دانند و یک سال آن را حرام،تا با تعداد ماههایی که خداوند حرام ساخته،مطابق آید.از این رو آنچه را خدا حرام کرده حلال می کنند.کارهای ناپسند آنها، در نظرشان زیبا جلوه یافته است و خداوندکافران را هدایت نمی کند.

نکته ها:

نَسییء و نِسیه از یک ریشه است.نسیه کردن،یعنی گرفتن جنس و پرداخت پول را به تأخیر انداختن و جابه جا کردن روزهایی را که جنگ در آن حرام است،نسییء گفته اند.

کافران گاهی روشنفکر شده،در قانون الهی دست می بردند و در گرماگرم جنگ، چون به ماههای حرام برمی خوردند،برای آنکه جنگ را متوقّف نکنند می گفتند: ادامه می دهیم و به جای این ماه،در ماه دیگری آتش بس اعلام می کنیم

پیام ها:

-به مقدّسات احترام بگذاریم.دخل و تصرّف و بازی کردن با قانون الهی،کفر است. إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیادَهٌ فِی الْکُفْرِ چهار ماه تعطیلی مطرح نیست،بلکه نافرمانی در آنچه خدا فرموده مهم است.

-کفر دارای درجات و مراحلی است. زِیادَهٌ فِی الْکُفْرِ

-یکی از عوامل گمراهی کفّار،جابه جایی ماههای حرام بوده است. یُضَلُّ بِهِ اَلَّذِینَ کَفَرُوا

-یکی از عوامل انحراف مردم،تفسیر و تحلیل های غلط،برای دست بردن در احکام و قوانین الهی است. یُحِلُّونَهُ عاماً ...

-اعراب جاهلی با اینکه ماهها را جابجا می کردند،ولی به مقدار زمان آن معتقد بودند. لِیُواطِؤُا عِدَّهَ ما حَرَّمَ اللّهُ

-آنکه کار خود را بد بداند،شاید هدایت شود،امّا آنکه زشت کاری های خود را زیبا می بیند،هدایت او دشوار است. زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللّهُ لا یَهْدِی ...

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ اثّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَهِ فَما مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَهِ إِلاّ قَلِیلٌ

ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا وقتی به شما گفته می شود در راه خدا(و برای جهاد)حرکت کنید،سنگین و زمین گیر می شوید؟آیا به جای آخرت، به زندگی دنیا راضی شده اید؟پس بدانید بهره ی زندگی دنیا در(برابر) آخرت،جز اندکی نیست.

نکته ها:

این آیه اشاره به جنگ تبوک دارد که برخی از شرکت در آن سستی نشان می دادند. عوامل و بهانه های سستی،فاصله ی زیاد مدینه تا تبوک(حدود کیلومتر)، گرمی هوا، فصل برداشتِ محصول و تبلیغات منافقان نسبت به عظمت و قدرت سپاه روم بود.

پیام ها:

-مؤمنان نیز باید گاهی مورد انتقاد و مؤاخذه قرار گیرند. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُمْ ...

-دلبستگی به دنیا ومادیّات،مانع جداشدن انسان از زمین وخاک و رسیدن به کمال وافلاک می شود. اِثّاقَلْتُمْ ...(دنیاطلب،کوتاه همّت است)

-ارزش و جایگاه انسان تا حدّی است که دنیا برای او ناچیز است. أَ رَضِیتُمْ

-کسی که آخرت را برتر از دنیای اندک بداند،به جبهه ی جنگ رو می کند،نه دنیا. إِلاّ قَلِیلٌ

إِلاّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلِیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

اگر(به سوی میدان جنگ)نشتابید،خداوند شما را به عذابی دردناک عذاب می کند و گروه دیگری را جایگزین شما می کند و شما(با ترک جبهه،) ضرری به خدا نمی زنید و خداوند بر هر چیزی تواناست.

نکته ها:

در این آیه و آیه ی قبل،از هشت راه بر مسأله ی جهاد تأکید شده است:

شما که اهل ایمانید،چرا سستی؟ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ،سؤال همراه با توبیخ ما لَکُمْ ، جهاد راه خداست سَبِیلِ اللّهِ ،فرمانِ حرکت انْفِرُوا ،تهدید به عذاب یُعَذِّبْکُمْ ،تهدید به جایگزینی یَسْتَبْدِلْ ،تهدید به بی اثر بودن ترک جبهه از سوی شما لا تَضُرُّوهُ وتهدید به قدرت الهی. وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

بر اساس برخی روایات مراد از افراد جایگزین در قَوْماً غَیْرَکُمْ ،مردمانی از ایران و یمن هستند که برای یاری دین خدا قیام می کنند.

پیام ها:

-کیفر ترکِ جبهه،هم عذاب وذلّت دنیاست،هم عقوبتِ دوزخ در آخرت است. عَذاباً أَلِیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ

-دست خداوند،برای جایگزین ساختن دیگران به جای ما باز است و هرلحظه اراده کند،چنان خواهد کرد. یَسْتَبْدِلْ

-زیانِ بی تحرّکی و رکود،به خودمان می رسد،نه به خدا. لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً (سستی و تنبلی،سبب جایگزین شدن دیگران به جای ما می شود)

-قدرت نامحدود خدا،سبب می شود که دیگران را به جای ما جایگزین کند.

یَسْتَبْدِلْ ... عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

-کسی که قدرت بی نهایت دارد،هرگز ضربه و ضرر نمی بیند. لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً ... عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

إِلاّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ کَلِمَهَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلی وَ کَلِمَهُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیا وَ اللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ

اگر پیامبر را یاری نکنید،همانا خدا آن زمان که کافران او را(از مکّه) بیرون کردند یاری کرد،در حالی که او نفر دوّم از دو تن بود،زمانی که آن دو در غار (ثور) بودند، (پیامبر)به همراهش(ابوبکر)می گفت:اندوه مدار که خدا با ماست.پس خدا، آرامش خویش را بر او نازل کرد واو را با سپاهیانی که آنها را ندیدید یاری کرد و سخن و طرح کافران را(که قصد کشتن پیامبر را داشتند،)پست تر(وخنثی)قرار داد و کلمه (و اراده) خداوند (برای نصرت پیامبرش،)برتر(و پیروز)است و خداوند توانا وحکیم است.

نکته ها:

آیه،اشاره به توطئه ی خطرناک مشرکان برای کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله دارد.در داستانِ لیله المبیت از هر قبیله ای شخصی آماده شد و تصمیم گرفتند شبانه پیامبر را بکشند.آن حضرت،علی بن ابی طالب علیهما السلام را به جای خود خواباند و شبانه همراه ابوبکر به سوی غار ثور رفت.کفّار در تعقیب پیامبر صلی الله علیه و آله تا در غار آمدند،ولی با دیدن تار عنکبوت بر غار، منصرف شدند و برگشتند و پیامبر صلی الله علیه و آله پس از سه روز به مدینه عزیمت فرمود.

در آن مدّت،غلام ابوبکر،(عامربن فهره)برای آنان غذا می برد و علی علیه السلام مقدّمات سفر به مدینه را فراهم می کرد.

پس از سه روز،سه شتر آماده شد و پیامبر صلی الله علیه و آله،ابوبکر و راهنما،عازم مدینه شدند.

چند سؤال و جواب

سؤال: آیا همراهی ابوبکر،برای دفاع از جان پیامبر صلی الله علیه و آله بود؟

پاسخ: یک پیرمرد در برابر بسیج عمومی مشرکان،چه دفاعی می توانست بکند؟

سؤال: اطلاق کلمه ی صاحبِ پیامبر در آیه به ابوبکر،نشان لیاقت او برای جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله نیست؟

پاسخ: کلمه ی صاحب،مفهوم لایق ندارد.گاهی دو نفر با دو فکر و سلیقه و روش متفاوت، مصاحب می شوند.چنانکه در آیه کهف می خوانیم: قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ با آنکه میان آن دو نفر تفاوت بسیار بود.

سؤال: اینکه از میان همه ی اصحاب،تنها ابوبکر با پیامبر بود،آیا این بالاترین ارزش برای او نیست؟

پاسخ: همان شب،علی علیه السلام هم در بستر پیامبر خوابید.اگر ابوبکر آن شب به خاطر وظیفه، همراه پیامبر بود.دو نفر دو وظیفه انجام دادند.

سؤال: ترس ابوبکر بر جان خودش بود یا بر جان پیامبر صلی الله علیه و آله؟

پاسخ: اگر بر جان پیامبر نیز ترسیده،وظیفه ی هر مسلمان است که در موقع خطر،نگران حال رهبر باشد.

سؤال: اصحاب کساء که فضیلت دارند،پنج نفر بودند و اصحاب غار دو نفر،آیا این خصوصی تر و مهم تر نیست؟

پاسخ: دعاهای پیامبر صلی الله علیه و آله برای اصحاب کساء که اهل بیت او بودند و در تشهّد هر نماز بر مسلمانان واجب است بر آنان صلوات بفرستند،هر شب و روز و همیشه و همه جا،حساب این دو صحنه را جدا می کند.

سؤال: در این آیه پیامبر می فرماید: إِنَّ اللّهَ مَعَنا ،پس خدا با ابوبکر است.آیات دیگر، خدا را با متّقین و محسنین می داند.پس او نیز از متّقین و محسنین است؟

پاسخ: مادامی که انسان در مدار احسان و تقوا باشد،خدا با اوست،ولی اگر از مدار خارج شد، مشمول لطف خدا نیست.باید دید مسیر حرکت ها،موضعگیری ها،عکس العمل در برابر غدیر خم و بیعت به کجا انجامید؟

سؤال: آیه می فرماید:خدا بر او(ابوبکر)آرامش نازل کرد،آیا این امتیاز نیست؟

پاسخ: در این آیه،پنج ضمیر است که همه به پیامبر بر می گردد،چگونه ضمیر عَلَیْهِ به ابوبکر برگردد؟!

پیام ها:

-اسلام وابسته به حمایت ما نیست،حامی اسلام خداست.پس به نصرت خود مغرور نشویم. إِلاّ تَنْصُرُوهُ

-خداوند پیروزی مسلمانان را در تبوک تضمین کرد. إِلاّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ

-پیروزی های مسلمانان،نمونه ای از قدرت الهی است. عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ إِلاّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ

-خروج پیامبر از مکّه،به خاطر جوّ ارعاب و فشار کفّار بود. أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا

-اگر خدا اراده فرماید،اشرف المخلوق(پیامبر صلی الله علیه و آله)را با اوهن البیوت(تار عنکبوت)حفظ می کند. إِذْ هُما فِی الْغارِ ...

-آرامش و اطمینان،هدیه ی الهی است و با ابزار مادّی فراهم نمی شود. فَأَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ

-فرشتگان به فرمان خدا،مؤمنان را امداد می کنند. أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها

-هجرت،سبب عزّت اسلام و فروپاشی کفر است. أَخْرَجَهُ ... کَلِمَهُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیا

-اراده ی خداوند،برتر از هر اراده و خواسته ای است. کَلِمَهُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیا

-نیروهای استکباری،در مقابل مؤمنانی که سکینه و اطمینان دارند،با همه ی تخصّص ها و امکاناتشان عاجزند.   جَعَلَ کَلِمَهَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلی

-عزّت و اعتلای کلمه اللّه و خنثی شدن توطئه های کفّار،نمودی از عزّت و حکمت خداوند است. فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ ... وَ اللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ

اِنْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

(به سوی جبهه وجهاد)کوچ کنید،سبکبار و سنگین بار،(خواه بر شما آسان باشد،خواه دشوار.)ودر راه خدا با اموال وجانهای خود جهاد کنید، اگر می دانستید،این برای شما بهتر است.

نکته ها:

مقصود از دو کلمه ی خِفاف و ثقال ،یکی از این معانی متقابل است:مجرّد و متأهّل، فقیر و غنی،پیاده و سواره،کم عائله و عیالمند،گرفتار و غیرگرفتار،تجارت و زراعت.

امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از خِفاف و ثِقال ،پیر و جوان است.

در تفسیر فی ظلال القرآن آمده است:کسانی همچون ابوایّوب انصاری،مقداد و ابوطلحه، در سنّ پیری آماده ی جبهه می شدند.وقتی به آنان گفته می شد که شما سالخورده اید،در پاسخ این آیه را تلاوت می کردند.

پیام ها:

-در برابر فرمانِ بسیج عمومی برای جبهه،مانع تراشی نکنید. انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً (مشکلات زندگی،بهانه ی تخلّف از جهاد نیست)

-گاهی بسیج همه ی مردم در برابر دشمن ضروری است،گرچه تجهیزات نظامی کم باشد. انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً

-مکتب از مال و جان با ارزش تر است.همه چیز فدای مکتب است،هم مال، هم جان. بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ونفرمود: اموالکم او انفسکم

-بر فقیران،جهاد با جان و بر اغنیا،جهاد با مال و جان واجب است. بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ

-ملاک ارزشها،اخلاص است. فِی سَبِیلِ اللّهِ

-احکام الهی،از جمله فرمان جهاد،در جهت منافع و مصالح واقعی انسان است. ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ

-بعضی از مردم،مصالح واقعی خود را نمی دانند. خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

-کسب ارزشهای واقعی،در پرتو علم و شناخت میسّر است. ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

لَوْ کانَ عَرَضاً قَرِیباً وَ سَفَراً قاصِداً لاَتَّبَعُوکَ وَ لکِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّهُ وَ سَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَکُمْ یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ

اگر غنیمتی نزدیک و سفری کوتاه(برای جهاد)بود،قطعاً(متخلفان از جهاد)در پی تو می آمدند،ولی آن راه بر آنان دور و دشوار آمد(و به این بهانه نمی آیند)و به خدا سوگند خواهند خورد که اگر می توانستیم،با شما(به جنگ)بیرون می شدیم! آنان(با این روش،)خود را هلاک می کنند و خداوند می داند که آنان دروغگویانند.

نکته ها:

این آیه،از اخبار غیبی قرآن است که قبل از وقوعِ حادثه،از آن خبر می دهد،و مربوط به جنگ تبوک است،چون منطقه ی تبوک تا مدینه فاصله ای بسیار داشت.اینک تبوک،در مرز حجاز قرار دارد.

امام باقر علیه السلام فرمود:مراد از عَرَضاً قَرِیباً ،غنیمت نزدیک است

پیام ها:

-اموال و غنایم دنیوی،کالایی ناپایدار است. عَرَضاً

-جنگ،معیار خوبی برای آزمودن انسان هاست. لکِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّهُ

-افشاگری روحیّه و باطن منافقین لازم است. لَوْ کانَ عَرَضاً ... لاَتَّبَعُوکَ

-منافقین برای دستیابی به منافع مادّی،در بعضی جنگ ها شرکت می کنند. لَوْ کانَ عَرَضاً ... لاَتَّبَعُوکَ

-پذیرفتن کارهای راحت و پر منفعت،نشانه ی رشد و ایثار نیست. لاَتَّبَعُوکَ

-مسلمانی،با تن پروری و رفاه طلبی سازگار نیست. بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّهُ

-دروغ و نفاق،ملازم یکدیگرند و منافقان برای فرار از کار،به دروغ سوگند می خورند. سَیَحْلِفُونَ

-سوگند دروغ،کاری منافقانه است. سَیَحْلِفُونَ

-آثار ترک جهاد را نمی توان با توجیه نابجا و دروغ از بین برد،بلکه شقاوت و هلاکت،پیامد قطعی آن است. یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ

-پیامدهای فرار از جبهه،دامنگیر خود فراریان است. یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ

عَفَا اللّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبِینَ

خدایت ببخشاید! چرا پیش از آنکه(حال)راستگویان بر تو روشن شود و دروغگویان را بشناسی،به آنان اجازه(مرخّصی)دادی؟

نکته ها:

گویا برخی از منافقان بدون عذر،نزد پیامبر آمده و از رفتن به جبهه ی تبوک عذر آوردند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله هم اجازه داد.این آیه،بطور ضمنی بر اذن دادن عتاب می کند تا اجازه ی مرخّصی،مخصوص معذوران واقعی باشد،نه بهانه جویان.

در آیه ی بعد،سخن از آن است که خداوند توفیق جبهه رفتن را از منافقان گرفته است، کَرِهَ اللّهُ انْبِعاثَهُمْ ...پس اذن پیامبر در سایه ی کراهتِ خدا از شرکت منافقان در جنگ است و انتقاد به خاطر زودتر افشا کردن آنان است.به علاوه در آیه ی نیز زیانبار بودنِ حضور منافقان در جبهه مطرح شده است.پس این اجازه،نه گناه بوده است ونه نشان سوء مدیریّت پیامبر.

پیام ها:

-مدیریّت وتدبیر را باید از خدا آموخت که انتقادش در کنار عفو و رحمت است. عَفَا اللّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ

-راههای بهانه جویی را به روی منافقان ببندید. لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ

-شرکت نکردن در جنگ،نیازمند اذن رهبر است. لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ

-جنگ،وسیله ی مناسبی برای شناخت حقیقت افراد است. حَتّی یَتَبَیَّنَ ...

-همه جا عیب پوشی ارزش نیست،گاهی باید افشاگری کرد. حَتّی یَتَبَیَّنَ ... وَ تَعْلَمَ الْکاذِبِینَ

-در شناخت منافقان باید به بررسی عملکردشان در زمان جنگ و جهاد پرداخت. وَ تَعْلَمَ الْکاذِبِینَ

-جامعه ی اسلامی باید چنان صادقانه حرکت کند که منافقان رسوا شوند. یَتَبَیَّنَ ... وَ تَعْلَمَ الْکاذِبِینَ

-حضور منافقان در جبهه،ارزش نیست،ولی فرارشان از جبهه،موجب رسوایی آنان است. تَعْلَمَ الْکاذِبِینَ

لا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ

آنان که به خدا و روز قیامت ایمان دارند،هرگز برای جهاد کردن با مال و جانشان، از تو مرخصّی نمی طلبند و خداوند به(حال)پرهیزکاران آگاه است.

نکته ها:

مؤمن واقعی که عاشق جهاد وشهادت است،از مرگ بیم ندارد ودر پی اجازه ی مرخّصی نیست.چنانکه در صدر اسلام کسانی بودند که با اصرار از پیامبر صلی الله علیه و آله می خواستند که آنان را به جبهه اعزام کند،و هنگامی که پیامبر به دلیل نبود امکانات، جواب رد به آنان می داد،از ناراحتی می گریستند

رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگام عزیمت به تبوک،علی علیه السلام را به عنوان جانشین خود در مدینه گذاشت و آن حضرت متأثّر شد،پیامبر حضرت را دلداری داد وفرمود:تو نسبت به من مثل هارون نسبت به موسی هستی.

پیام ها:

-مؤمن،از کار فرار نمی کند. لا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ

-متخلّفان از جنگ تبوک،گروهی بی ایمان بودند. لا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ

-ایمان به مبدأ و معاد،عامل اصلی تقوا و شهادت طلبی و حضور در جبهه هاست. یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ

-مجاهدان واقعی باید هم با مال و هم با جان فداکاری کنند. بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ

-تقوا،مانع تخلّف از جهاد با مال وجان است. أَنْ یُجاهِدُوا ... وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ

-ایمان به علم خداوند،مایه ی دلگرمی در جهاد است. أَنْ یُجاهِدُوا ... وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ

-متّقی را در جنگ و جبهه باید شناخت،نه در خانه و ایّام صلح. یُجاهِدُوا ... وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ

إِنَّما یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ

تنها کسانی از تو اجازه می گیرند(به جبهه نروند،)که به خدا و روز قیامت ایمان ندارند و دلهایشان مرددّ گشته است،پس آنان در شک و تردیدشان سرگردانند.

نکته ها:

حضرت علی علیه السلام می فرماید:هر کس در شک و تردید بماند،شیطان ها او را لِه و لگدمال می کنند.

پیام ها:

-جنگ،میدان آزمونی برای باورها و اعتقادات است. یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ

-منافقان چون ایمان به هدف ندارند،در پی بهانه و فرار و اجازه ی مرخّصی هستند. لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ

-عامل اصلی حضور در جبهه یا فرار از جنگ،بود و نبود ایمان است. یُؤْمِنُونَ، لا یُؤْمِنُونَ

-بدتر از تردید،استمرار وباقی ماندن در شکّ است. فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ

وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّهً وَ لکِنْ کَرِهَ اللّهُ انْبِعاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَ قِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقاعِدِینَ

(منافقان)اگر تصمیم جدّی بر رفتن به جبهه داشتند،ساز و برگ جهاد آماده می کردند. ولی خداوند،انگیزه و بسیج آنان را(به خاطر کوردلی و نالایقی،)خوش نداشت و آنان را (از رفتن به جبهه)بازداشت و به آنان گفته شد:همنشین خانه نشینان(کودکان وسالمندان و بیماران)باشید.

نکته ها:

منع و بازداشتن خدا از شرکت در جبهه وجهاد،به معنای سلب توفیق است،نه منع عملی.

پیام ها:

-منافقان هرگز تصمیم جبهه رفتن ندارند. وَ لَوْ أَرادُوا ... لَأَعَدُّوا

-مقدّمه ی واجب،واجب است. لَوْ أَرادُوا ... لَأَعَدُّوا

-مؤمن،آماده ی جهاد و منتظر رفتن به جبهه است،نه بی تفاوت و بی انگیزه.

لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّهً

-شرکت در جهاد،توفیق الهی است که از نااهلان سلب شده است. فَثَبَّطَهُمْ

-تارکین جنگ و جهاد باید تحقیر شوند. اقْعُدُوا مَعَ الْقاعِدِینَ

لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ ما زادُوکُمْ إِلاّ خَبالاً وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَهَ وَ فِیکُمْ سَمّاعُونَ لَهُمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِالظّالِمِینَ

اگر(منافقان)همراه شما به جنگ بیرون آمده بودند،جز فساد،(تردید و اضطراب، چیزی) بر شما نمی افزودند و به سرعت در میان شما رخنه می کردند تا فتنه پدید آورند ودر میان شما کسانی(تأثیرپذیرند که)به سخنان آنان گوش و دل می سپارند و خداوند به حال ستمگران آگاه است.

نکته ها:

خَبال به معنای اضطراب وتردید است. خَبَل ،یعنی جنون و خَبْل ،یعنی فساد.

اوضعوا ،از ایضاع ،به معنای سرعت در حرکت و نفوذاست.

فِتْنَهٌ ،در اینجا به معنای تفرقه و گمراهی است.

سَمّاع ،به معنای جاسوسی است که طبق منافع دشمن،سخن چینی کند.

پیام ها:

-نیروهای سپاه اسلام باید برگزیده و خالص باشند،تعداد نفرات و کمیّت،

ملاک نیست. لَوْ خَرَجُوا ... ما زادُوکُمْ إِلاّ خَبالاً

-خداوند به مؤمنان دلداری می دهد که به خاطر تخلّف گروهی از منافقان از جبهه،نگران نباشند. لَوْ خَرَجُوا ... ما زادُوکُمْ إِلاّ خَبالاً

-حضور منافقان در جبهه ها،عامل تضعیف روحیّه و تفرقه و تردید است.

لَأَوْضَعُوا خِلالَکُمْ

-تحرّکات منافقان،بسیار سریع است. لَأَوْضَعُوا

-همه ی مسلمانان،خطر منافقان را درک نمی کنند و بعضی ساده لوحانِ زودباور، تحت تأثیر قرار می گیرند. سَمّاعُونَ لَهُمْ

-منافق،ظالم است وخداوند به آنها هشدار داده است. وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِالظّالِمِینَ

لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَهَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ حَتّی جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللّهِ وَ هُمْ کارِهُونَ

(منافقان)پیش از این دنبال فتنه گری بودند وکارها را برای تو واژگون جلوه می دادند،تا آنکه حقّ آمد وامر خدا آشکار شد(وپیروز شدید)،در حالی که آنان ناراحت بودند.

پیام ها:

-منافقان با قصد و انگیزه،سراغ فتنه می روند. ابْتَغَوُا

-در موارد بروز تفرقه وفتنه،ردّ پای منافقان را جستجو کنید. ابْتَغَوُا الْفِتْنَهَ

-به سابقه ی افرادی که توبه ی واقعی نکرده اند،توجّه کنید. مِنْ قَبْلُ

-تحریف واقعیّت ها و گزارش های جعلی برای رهبر،کار منافقانه است. قَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ

-رهبر امّت اسلامی باید هوشیار باشد و به هر گزارشی اعتماد نکند. قَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ

-فتنه گری وتفرقه افکنی،کار همیشه وپیوسته ی منافقان بوده وتا پیروزی قطعی جبهه ی حقّ،شیطنت می کنند. اِبْتَغَوُا الْفِتْنَهَ مِنْ قَبْلُ ... حَتّی جاءَ الْحَقُّ

-امدادهای الهی،نقشه های منافقان را بر باد می دهد.با تمام فتنه هایی که علیه اسلام می شود،اسلام به جای ریزش،رویش دارد. جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللّهِ

-منافقان هرگز دلشان تسلیم نظام اسلامی نمی شود. کارهون

وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لِی وَ لا تَفْتِنِّی أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکافِرِینَ

و برخی از آنان(بهانه جویانِ ترسو)می گویند:به من اجازه بده(به جبهه نیایم)و مرا(به گناه و)فتنه مینداز.آگاه باشید که اینان در فتنه(و گناه) سقوط کرده اند و همانا جهنّم بر کافران احاطه دارد.

نکته ها:

یکی از بزرگان قبیله ی بنی سلمه که از منافقان بود،از رسول خدا اجازه خواست تا به جنگ تبوک نرود و بهانه اش این بود که اگر چشمم به زنان رومی بیفتد،فریفته شده،به گناه می افتم.حضرت اجازه داد.این آیه نازل شد و او را به خاطر عدم شرکت در جبهه،گناهکار و در فتنه افتاده دانست.پیامبر صلی الله علیه و آله او را از ریاست قبیله برکنار و بُشربن براء را که سخاوتمند و خوش اخلاق بود،به جای او نصب کرد.

پیام ها:

-فرماندهی کل قوا،از مسئولیّت های پیامبر و رهبر در جامعه ی اسلامی است.

مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لِی

-منافقان بی ادب،رسول خدا را عامل فتنه می پنداشتند. ائْذَنْ لِی وَ لا تَفْتِنِّی

-در بینش منافقان،جهاد در راه خدا،بلا و گرفتاری است. وَ لا تَفْتِنِّی

-جنگ،بوته ی فتنه و آزمایش است. وَ لا تَفْتِنِّی

-بعضی منافقان برای فریب متدیّنین،از عنوان ها و مسائل مذهبی استفاده می کنند. وَ لا تَفْتِنِّی (به اسم نگاه نکردن به دخترانِ رومی،فرمان خدا و رسول را زیر پا می گذارند!)

-آنان که از فتنه ی جنگ نگران و گریزانند،در فتنه ی بالاتری خواهند افتاد. أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا

-فرار از آزمایش الهی،امکان ندارد.  با آنکه گفتند: لا تَفْتِنِّی امّا به فتنه گرفتار شدند. فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا

-بهانه گیری منافقانه برای فرار از جهاد،مایه ی کفر است. اِئْذَنْ لِی ...کافرین

-احاطه ی جهنّم بر کافران،به خاطر احاطه ی گناه بر وجود آنان است

محیطه

إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَهٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَ یَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ

اگر به تو نیکی رسد(و پیروز شوی،)منافقان را ناراحت می کند،ولی اگر به تو مصیبتی وشکستی برسد،می گویند:ما چاره ی خویش را از قبل اندیشیده ایم(واین را پیش بینی می کردیم)و بر می گردند،در حالی که خوشحالند.

پیام ها:

-پیامبر ورهبر،سیمای نظام اسلامی وامّت است. تُصِبْکَ به جای تُصِبْکُمْ

-دوستان و دشمنان خود را هنگام سختی ها و حوادث تلخ و شیرین بشناسیم.

إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ ...

-در جنگ های پیامبر،هم پیروزی وجود داشت وهم شکست. حَسَنَهٌ ... مُصِیبَهٌ

-منافقان فرصت طلب،از ناگواری های مسلمانان به نفع مقاصد خود،سوء استفاده و از تیزهوشی و آینده نگری خود تبلیغ می کنند. أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ

قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

بگو:هرگز جز آنچه خداوند برای ما مقرّر کرده است،به ما نخواهد رسید.

او مولای ماست و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند.

پیام ها:

-رهبر و امّت در غم و شادی شریک همند.آیه ی قبل تُصِبْکَ اینجا یُصِیبَنا

-ما مأمور به تکلیفیم،نه ضامن نتیجه.جهاد می کنیم،ولی مقدّرات به دست خداست. إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا

-مؤمنان واقعی حتّی سختی های جبهه را در راستای منافع و مصالح خود می بینند. کَتَبَ اللّهُ لَنا

-مقدّرات انسان،از پیش نوشته شده است. کَتَبَ اللّهُ لَنا

-آنچه خداوند برای مؤمن مقدّر کرده خیر است،چون مولی برای بنده اش،بد نمی نویسد. کَتَبَ اللّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا

-مؤمن،خود را تحت ولایت خدا می داند. هُوَ مَوْلانا

-بالاترین درجه ی توحید،حرکت در مدار قانون الهی و سپردن سرنوشت به دست خدای حکیم است. هُوَ مَوْلانا

-تنها باید بر خدا تکیه کرد. عَلَی اللّهِ

-شرط ایمان،توکّل بر خداست. فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاّ إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یُصِیبَکُمُ اللّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدِینا فَتَرَبَّصُوا إِنّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ

(ای پیامبر! به منافقان)بگو:آیا برای ما جز یکی از دو نیکی(فتح یا شهادت)را انتظار دارید؟ولی ما منتظریم که عذاب خداوند یا از سوی خودش یا به دست ما به شما برسد. پس شما منتظر باشید،ما نیز با شما در انتظار می مانیم.

نکته ها:

این آیه،توضیحی بر آیه ی قبل است که خدا را مولای مؤمنان دانست،خدایی که جز خیر نمی نویسد و حتّی اگر شهادت هم مقرّر کند،خیر وخوبی است.

امام باقر علیه السلام در تفسیر إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ فرمودند:مراد یا مرگ در راه خدا و یا درک ظهور امام زمان علیه السلام است

پیام ها:

-باید دیدگاه إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ را برای دوست ودشمن،تبیین وتبلیغ کرد. قُلْ

-ارزشها و ملاک های ارزش گذاری،در بینش مؤمنان و منافقان متفاوت است.

إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ در دید اهل ایمان،عمل به وظیفه مهم است،رفتن یا ماندن مهم نیست،مهم در خط بودن است،لذا فتح یا شهادت،هر دو پیروزی است.

-منافقان،اگر در جنگ ودرگیری با نظام اسلامی کشته شوند،دوزخی اند و اگر بدون جنگ هم بمیرند،اهل دوزخ اند.پس به دست مؤمنان،یا از سوی خدا گرفتار عذاب می شوند. مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدِینا

-مؤمن،به هدف ونتیجه ی کار یقین دارد. فَتَرَبَّصُوا إِنّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ

قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکُمْ إِنَّکُمْ کُنْتُمْ قَوْماً فاسِقِینَ

(به منافقانی که به جای حضور در جبهه،قصد کمک مالی دارند)بگو:چه از روی علاقه انفاق کنید وچه از روی کراهت،هرگز از شما پذیرفته نخواهد شد،زیرا شما قومی فاسق بوده اید.

نکته ها:

به گفته ی تفاسیر،منافقانی که در جنگ تبوک شرکت نکردند،می خواستند با کمک مالی به جبهه،خود را شریک پیروزی بدانند.

قبول نشدن انفاق منافقان،یا به این معنی است که در دنیا کمک های مالی از آنان دریافت نمی شود،یا آنکه در آخرت پاداشی ندارند.

پیام ها:

-انفاق تنها برای سیر کردن شکم نیست،اصلاح روح و رشد معنوی هم مورد نظر اسلام است. أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً

-روح،نیّت و باطن افراد،در ارزش اعمالشان اثر دارد.منافقی که از پیروزی مسلمانان ناراحت و از آسیب رسیدن به آنان خوشحال می شود،اعمالش با این آلودگی باطن،بی اثر است. أَنْفِقُوا ... لَنْ یُتَقَبَّلَ

-خدمات وانفاق های منافقان،بی ارزش است وحبط می شود. أَنْفِقُوا ... لَنْ یُتَقَبَّلَ

-هر کمکی را از هر کسی قبول نکنیم. لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکُمْ

-شرط قبولی اعمال،تقوا و پاکدلی است و مسائل سیاسی،اجتماعی،عبادی و اخلاقی با هم پیوند دارند. لَنْ یُتَقَبَّلَ ... کُنْتُمْ قَوْماً فاسِقِینَ

-فسق،مانع قبولی اعمال است. إِنَّکُمْ ...فاسقین

وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلاّ أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاهَ إِلاّ وَ هُمْ کُسالی وَ لا یُنْفِقُونَ إِلاّ وَ هُمْ کارِهُونَ

و چیزی منافقان را از پذیرفته شدن انفاقشان منع نکرد،جز اینکه به خدا و پیامبرش کافر شدند و نماز را جز از روی کسالت و بی حالی به جا نمی آورند و جز از روی کراهت و بی میلی انفاق نمی کنند.

نکته ها:

در آیه ی قبل،به صورت فرض بیان شد که منافقان،چه با علاقه و چه از روی بی میلی اگر انفاق کنند،پذیرفته نیست.اینجا صورت واقعی و وجود خارجی را بیان می کند که انفاقشان از روی کراهت است،نه علاقه.

از امتیازات درآمدهای دولت اسلامی از قبیل خمس،زکات،صدقات و انفاقات بر دیگر درآمدهای دولتی،موارد ذیل است:

.افراد،با اراده و انتخاب و بر اساس وجدان دینی می پردازند.

.بدون ترس و با قصد قربت می پردازند.

.پرداخت های مالی را غنیمت و ذخیره ی قیامت می دانند.

.گیرنده ی مال را عالِم عادل انتخاب می کنند.

.مورد مصرف را می دانند و زیر نظر دارند.

.ساده زیستی را شرط گیرنده می دانند و خدا را شکر می کنند.

پیام ها:

-با کفر،کسالت و کراهت،اعمال خیر پذیرفته نیست. ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ ...

-خداوند در قرآن،بارها منافق را کافر دانسته است. أَنَّهُمْ کَفَرُوا

-متخلّفان از جنگ تبوک،به ظاهر مسلمان،ولی در باطن کافرند. أَنَّهُمْ کَفَرُوا

-ارزش دهنده به کارها،نیّت و نشاط و عشق است.آری انگیزه مهّم است،نه حرکات فیزیکی!  کُسالی ،کارِهُونَ

-هدف اسلام از انفاق،رشد انتخابی ومعنوی است،نه تنها سیر کردن شکم.

زیرا با کمک منافقین شکم هایی سیر می شود،امّا رشد معنوی برای کمک کننده حاصل نمی شود. کَفَرُوا بِاللّهِ ... وَ هُمْ کارِهُونَ

-از نشانه های نفاق،نماز با کسالت، کُسالی وانفاق با کراهت است. کارهون

فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ

پس اموال و فرزندان منافقان تو را به شگفتی نیندازد.جز این نیست که خداوند می خواهد به این وسیله آنان را در زندگی دنیا عذاب کند و جانشان در حال کفر،خارج شود.

نکته ها:

تَزْهَقَ به معنای خارج شدن همراه با دشواری و تأسّف و حسرت است.

نهی خدا از تعجّب،دلیل بر وجود این تعجّب در پیامبر نیست،بلکه از باب به در بگو دیوار بشنود،جنبه ی پیشگیری دارد.

در نهج البلاغه،لحظات جان دادن گروهی ترسیم شده است که اموالشان در آن هنگام،در برابر چشمشان جلوه می کند و از اینکه آنها را می گذارند و می روند،عذاب می کشند.

راههای عذاب شدن به وسیله ی مال از این قبیل است:عذاب در تهیّه آن،در نگهداریِ آن از سرقت و حریق و مردم حسود،به جا گذاشتن و رفتن هنگام جان دادن، پاسخگویی در قیامت برای چگونگی تهیّه و مصرف آن.

پیام ها:

-مؤمنان معاصر پیامبر در مقایسه با منافقان،در ضعف مالی بودند. فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ ...

-چه بسیار نعمت هایی که در باطن نقمت است و چه بسا توان های اقتصادی که وسیله ی نابودی و بدبختی می شود. لِیُعَذِّبَهُمْ بِها

-به ذلّت کشاندن ثروتمندانِ منافق،از سنّت های الهی است. لِیُعَذِّبَهُمْ بِها

-عذاب الهی تنها در آخرت نیست،در دنیا هم وجود دارد. فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا

-مرگ،جدایی روح از بدن است،نه نیست و فانی شدن. تَزْهَقَ

-جان منافق،ارزش گرفتن ندارد،خود خارج می شود. تَزْهَقَ

-منافقِ ثروتمند،سخت جان می دهد. تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ

-مال و اولاد فراوان منافقان،زمینه ی کافر مردن آنان است. فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ ...

تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ

-به عاقبت امور توجّه کنید،نه به جلوه های آن. فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ ... تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ

وَ یَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْکُمْ وَ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لکِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَ

منافقان به خدا قسم می خورند که همانا آنان از شمایند،در حالی که (دروغ می گویند و)از شما نیستند،بلکه آنان گروهی هستند که(از شما) می ترسند(یا میان دل و زبان و عملشان جدایی است).

نکته ها:

یَفْرَقُونَ ،به معنای شدّت خوف است،گویی قلبشان از ترس متلاشی می شود.

پیام ها:

-یکی از ابزار کار منافقان،سوگند دروغ است. یَحْلِفُونَ

-در قبول توبه ی منافق و باور کردن ادّعایش عجله نکنید،چون آنان دروغگویند. وَ ما هُمْ مِنْکُمْ

-افشای چهره ی منافقان لازم است. وَ ما هُمْ مِنْکُمْ

-ترس و وحشت قلبی،از نشانه های دیگر منافقان است. قَوْمٌ یَفْرَقُونَ

لَوْ یَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغاراتٍ أَوْ مُدَّخَلاً لَوَلَّوْا إِلَیْهِ وَ هُمْ یَجْمَحُونَ

اگر(منافقان)پناهگاه یا غارها یا گریزگاهی بیابند،البتّه شتابان به آن روی می آورند.

نکته ها:

مَلْجَأً ،پناهگاه است و مَغاراتٍ ،جمع مَغاره به معنای غار. مُدْخَلَ راه پنهان و نقب گونه ی زیرزمینی است. یَجْمَحُونَ از جماح به معنای حرکت شتابانی است که نتوان جلوی آن را گرفت،و به اسب چموش، جموح می گویند.

منافقان،یا از ترس،اظهار ایمان می کنند،یا از روی طمع به مال و مقام.این آیه گروه اوّل را می گوید.

پیام ها:

-منافق،هراسان و در پی فرصت است تا از وضع موجود بگریزد. لَوْ یَجِدُونَ ...

-محیط جامعه ی اسلامی برای منافقان،قابل تحمّل نیست. لَوْ یَجِدُونَ ...

(زندگی منافقان آوارگی است و با مسلمانان زندگی اضطراری دارند)

-رنج واضطراب منافقان در جامعه ی اسلامی،با وجود داشتن مال و فرزند، نمونه ای از عذاب دنیوی آنان است.در دو آیه قبل فرمود: یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا و در این آیه می فرماید: لَوْ یَجِدُونَ

-منافقان در جنگ و گریزشان با مؤمنان،تیز و چابک اند. یَجْمَحُونَ

وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ یَسْخَطُونَ

و بعضی از منافقان در صدقات(تقسیم زکات)،به تو عیب می گیرند.پس اگر چیزی از آن(اموال)به آنان داده شود،راضی می شوند(و تو را عادل می شمارند)،ولی اگر چیزی به آنان داده نشود،به ناگاه آنان خشمگین می شوند(و تو را به بی عدالتی متّهم می کنند).

نکته ها:

لَمز ،عیب جویی روبروست و اگر پشت سر عیب جویی کنند، هَمز است.

شخصی که بعدها رهبر خوارج و مارقین شد،در تقسیم زکات به پیامبر صلی الله علیه و آله اعتراض کرد و گفت:به عدالت رفتار کن!!

حضرت فرمود:چه کسی از من عادل تر است؟عمر خواست به خاطر این جسارت او را بکشد،پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:رهایش کنید،او پیروانی خواهد داشت که چنان عبادت کنند که شما عبادت های خویش را نسبت به آنها ناچیز خواهید شمرد(اشاره به عبادت های خشک و بی ولایت آنان).با آن همه عبادت از دین خارج می شوند، همچون خروج تیر از کمان.

سرانجام آن شخص در جنگ نهروان به دست علی علیه السلام به هلاکت رسید.

پیام ها:

-منافق،حتّی نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله نیش می زند و جسارت می کند. یَلْمِزُکَ

-لبه ی تیز حملات منافقان و تبلیغات سوء آنان،رهبری است. یَلْمِزُکَ

-همه ی اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله عادل نبوده اند. وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ

-مسئولان نظام اسلامی نباید تحت تأثیر عیب جویی های منافقان قرار گیرند. وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ

-آغاز برخی انحراف ها،بی ادبی و جسارت به رهبر است که از خودخواهی سرچشمه می گیرد.(با توجّه به شأن نزول)

-انگیزه ی انتقادها،گاهی منافع شخصی است،نه دلسوزی. فَإِنْ أُعْطُوا

-سیاست گذاری امور مالی و اقتصادی جامعه اسلامی،از شئون پیامبر و از اختیارات رهبر است. فَإِنْ أُعْطُوا ... وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا

-منافق به حقّ خود قانع نیست،خودخواه وبی منطق است. فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا ... یَسْخَطُونَ

-کینه و دشمنی و طعن و قضاوت به ناحقِ بعضی مردم،به خاطر از دست دادن منافع مادّی و شخصی است.  وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا ... یَسْخَطُونَ (آری،ریشه ی بعضی تحلیل های نادرست،انگیزه های درونی است)

وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ سَیُؤْتِینَا اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنّا إِلَی اللّهِ راغِبُونَ

اگر آنان به آنچه خدا و پیامبرش به آنان داده اند راضی می شدند و می گفتند: خداوند (و آنچه او صلاح بداند)برای ما بس است،خدا و پیامبرش به زودی از فضل خود به ما خواهند داد و ما تنها به پروردگار، راغب و امیدواریم،(اگر چنین می گفتند، برای آنان بهتر بود).

نکته ها:

در این آیه چهار مرحله مطرح شده است:

.رضا و تسلیم به تقدیر الهی. رَضُوا ما آتاهُمُ اللّهُ

.اظهار رضایت به زبان. قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ

.امید به فضل و کرم الهی. سَیُؤْتِینَا ...

.بی توجّهی به دنیا و رغبت به خداوند. إِلَی اللّهِ راغِبُونَ

پیام ها:

-منافقان هرگز از خداوند و تقدیرهای او راضی نمی شوند. وَ لَوْ

-سیاست گذاری و تصمیم گیری در نحوه ی تقسیم و صرف بیت المال و امور مالی واقتصادی با خدا وپیامبر ورهبر امّت اسلامی است. آتاهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ

-تنها نباید به تنگناها نگریست،صبر،آینده بهتری را پیش می آورد. سَیُؤْتِینَا

-تلخی محرومیّت های دنیوی،با وعده های قطعی خداوند به مؤمنان و نعمت های بهشتی،شیرین می شود. سَیُؤْتِینَا

-ما از خداوند طلبکار نیستیم،هر چه عطا کند از فضل خویش است. فَضْلِهِ

-الطاف الهی از طریق پیامبران و اولیا به ما می رسد. فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ

-محبّت خدا،زمینه ساز صبر،رضا و قناعت است. إِلَی اللّهِ راغِبُونَ

إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَهً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ

همانا صدقات(زکات)،برای نیازمندان ودرمانده گان وکارگزارانِ زکات وجلب دلها و آزادی بردگان وادای بدهی بدهکاران و(هزینه ی جهاد)در راه خدا وتأمین در راه مانده است،این دستور،فرمانی است از جانب خدا و خداوند،دانا و حکیم است.

نکته ها:

صَدَقَهٍ و صِداق ،از صِدق است. صَدَقَهٍ ،نشان صداقت در ایمان به خدا و صِداق یا مهریه،نشانه ی صِدق و راستی در علاقه به همسر است.

مراد از صدقه در این آیه،زکات واجب است.

فَقِیرٌ ،از فقر ،به معنای کسی است که ناداری،ستون فقراتش را می شکند.و مِسْکِینٍ ،از مسکن ،یعنی آنکه به خاطر ناداری،خانه نشین شده است.طبق بعضی روایات فقیر ناداری است که از مردم درخواست نمی کند،ولی مسکین کسی است که از شدّت بینوایی،سؤال و درخواست می کند.

از اینکه در آیات قبل،منافقان از نحوه ی تقسیم اموال به پیامبر صلی الله علیه و آله عیب می گرفتند؛ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ و در این آیه،صدقات تنها برای گروه های خاصّی اجازه داده شده، می فهمیم که منافقان،به زکات چشم داشته اند.

الْعامِلِینَ عَلَیْها ،عاملان زکات،همه ی آنانند که در جمع آوری،نگهداری،توزیع و محاسبات زکات،زحمت می کشند که اجرت آنان از زکات پرداخت می شود.

مؤلفه قلوبهم ،آنانند که زمینه ای برای گرایش به اسلام ندارند و با مصرف بخشی از زکات،می توان قلوب آنان را جذب کرد.

البتّه پرداخت زکات برای تألیف قلوب،به مفهوم ایمان آوردنِ پولی نیست،بلکه زمینه سازی برای حصول درک و آموزش و سپس معرفت وایمان است. یتألّفهم و یعلّمهم کی ما یعرفوا

الْغارِمِینَ که یکی از مصارف زکات است،بدهکارانی هستند که بی تقصیر زیربار قرض رفته اند،مثل آنان که در آتش سوزی،سیل،غرق کشتی و حوادث طبیعی دیگر، هستی و دارایی خود را از دست داده اند.

امام صادق علیه السلام فرمود: ایّما مؤمن او مسلمِ ماتَ وترک دیناً و لم یکن فی فسادٍ ولا اسرافِ فعلی الأمام ان یقضیه هر مؤمن یا مسلمانی که بمیرد و بدهی بر جای گذارد،که بر اساس فساد و اسراف نباشد،پرداخت بدهی او بر امام است.

فِی سَبِیلِ اللّهِ ،همه ی کارهای خداپسندانه است و شامل مواردی چون تبلیغات دینی، خدماتِ رفاهی و گره گشایی از مشکلات مسلمانان می شود.گرچه مصداق بارز آن در غالب تفاسیر،جنگ وجهاد معرّفی شده است.

ابْنِ السَّبِیلِ ،کسی است که در وطن خویش توانگر است،ولی در سفر،گرفتار و بی پول شده است.

سیمای زکات

حکم زکات در مکّه نازل شده است،امّا به علّت کمی مسلمانان و اندک بودن کسانی که زکات به آنان تعلق گرفته بود،خودشان اقدام به پرداخت زکات می کردند.پس از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه،مسأله ی گرفتن زکات از مردم و واریز کردن آن به بیت المال و تمرکز آن توسّط حاکم اسلامی مطرح شد. خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً

زکات مخصوص اسلام نیست،بلکه در ادیان پیشین نیز بوده است.حضرت عیسی علیه السلام در گهواره به سخن آمد وگفت: أَوْصانِی بِالصَّلاهِ وَ الزَّکاهِ   و حضرت موسی علیه السلام خطاب به بنی اسرائیل می فرماید: أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ و درباره ی عموم پیامبران می خوانیم: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاهِ وَ إِیتاءَ الزَّکاهِ

در قرآن چهار تعبیر برای زکات بیان شده است:

.ایتاء مال. وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی

.صدقه. خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً  

.انفاق. یُقِیمُوا الصَّلاهَ وَ یُنْفِقُوا

.زکات. یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ

در قرآن،معمولاً زکات همراه با نماز آمده است و طبق روایات،شرط قبولی نماز،پرداخت زکات است.این پیوند رابطه ی با خدا ورابطه ی با مردم را می رساند.

در قرآن هیچ یک از واجبات دین،این گونه مقارن با نماز نیامده است.

گرفتن زکات بر سادات حرام است،گروهی از بنی هاشم از پیامبر صلی الله علیه و آله تقاضا کردند تا مسئول جمع آوری زکات چهارپایان باشند و بدین وسیله سهمی به عنوان کارگزاران زکات نصیبشان گردد.حضرت فرمودند:زکات بر من و شما حرام است مگر آنکه دهنده و گیرنده ی زکات هر دو سیّد باشند.

قانون زکات،به معنای تمایل اسلام به وجود قشرِ فقیرِ زکات گیرنده و ثروتمندِ زکات دهنده نیست،بلکه راه حلّی برای یک واقعیّت خارجی جامعه است.اغنیا هم گاهی با پدیده هایی چون سرقت،آتش سوزی،تصادف،جنگ و اسارت مواجه می شوند و در نظام اسلامی باید بودجه ای برای تأمین اجتماعی باشد.

در روایات آمده است:خداوند در مال اغنیا به مقدار حلّ مشکل نیازمندان حقّی قرار داده است و اگر می دانست که برایشان کافی نیست،آن را می افزود.اگر مردم حقوق فقرا را به آنان می پرداختند،همه زندگی خوبی داشتند و اگر اغنیا زکات می دادند، فقیری در کار نبود.

بر خلاف عقیده ی بعضی در مورد جلوگیری از افزایش درآمد افراد و محدود ساختن آن، اسلام عقیده دارد که باید به انسان آزادی نسبی داد تا با تلاش،ابتکار و بهره گیری از طبیعت رشد کند،ولی مالیات هم بپردازد.

شرط مصرف زکاتِ در راه خدا، فِی سَبِیلِ اللّهِ فقر نیست،بلکه در هر جا که کمک به حاکمیّت خطّ اسلام کند،می توان خرج کرد.

برای نجات جامعه از شرّ افراد شرور،می توان از زکات استفاده کرد و این مشمولِ وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ است

اگر بر گردن کسی،دیه ثابت شد و توان پرداخت نداشت،مشمول وَ الْغارِمِینَ است و می توان از زکات به او کمک کرد.

شاید تعبیر وَ فِی الرِّقابِ ،شامل مصرف زکات برای آزادسازی زندانیان یا تأمین مخارج آنان هم بشود.

تقسیم زکات در موارد هشتگانه،لازم نیست یکسان باشد؛بلکه زیر نظر حاکم اسلامی و به مقدار نیاز و ضرورت تقسیم می شود.

زکات،عامل تعدیل ثروت است.

زکات،تشکّر عملی از داده های الهی است.

زکات،فاصله ی طبقاتی را کاسته،کینه ی میان فقرا و ثروتمندان را می زداید.

زکات،روح سخاوت و رحمت را در انسان زنده ساخته،از دنیا طلبی و وابستگی مادّی می کاهد.

زکات،پشتوانه ی تأمین اجتماعی محرومان است.به فقیر می گوید:نگران نباش،به ورشکسته می گوید:تلاش مجدّد کن،به مسافر می گوید:از ماندن در راه نترس،به کارمند زکات می گوید:سهم تو محفوظ است،به بردگان وعده ی آزادی می دهد، بازار خدمات الهی را رونق می بخشد و دل های دیگران را به اسلام جذب می کند.

غفلت از یاد خدا،بهره کشی از مردم،سنگدلی،طغیان و عیّاشی،ثمره ی تکاثر و ثروت اندوزی است و زکات،داروی بخشی از این بیماری است.

زکات،علاوه بر محرومیت زدایی،گرایش به اسلام را می افزاید و یا لااقل موجب ترک همکاری افراد با دشمنان اسلام می گردد.چنانکه در روایات آمده است که گاهی افرادی که ایمان ضعیفی دارند،باکمک های مالی ونزدیک شدن به اسلام،ایمانشان استوار می شود.

زکات که نموداری از نظام اسلامی است زمینه ساز عدالت اجتماعی، فقرزدایی، تأمین کارمندان، محبوبیت بین المللی،آزادی بردگان وافراد در بند، به حرکت درآوردن نیروها، حفظ آیین وکیان مسلمانان وگسترش خدمات عمومی است.

پیام ها:

-زکات،نشانه ی صداقت در اظهار ایمان است. إِنَّمَا الصَّدَقاتُ

-تقسیم زکات براساس وحی است،نه توقّعات.در مقابل عیب جویی منافقان، فرمود: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ ...

-مصرف زکات در غیر موارد هشتگانه ی این آیه،جایز نیست. إِنَّمَا الصَّدَقاتُ

-یکی از اصول عدالت اجتماعی اسلامی،بیمه و تأمین زندگی محرومان است.

إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ

-همه ی دارایی های انسان از خودش نیست،دیگران هم در آن سهم دارند.

لِلْفُقَراءِ وَ ...

-پرداخت کنندگان زکات،نباید بر فقیران منّت بگذارند،چون سهم زکات، ملک فقیران است. لِلْفُقَراءِ

-فقرزدایی باید در رأس برنامه های نظام اسلامی باشد. فَرِیضَهً مِنَ اللّهِ ابتدا لِلْفُقَراءِ مطرح شد و سپس موارد دیگر.

-تأمین زندگی کسانی که به دنبال اقامه ی احکام و فرائض دینی هستند،لازم است. وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها

-هر کاری بها و ارزشی دارد،خواه کارگر و کننده ی آن نیازمند باشد،یا غنی.

الْعامِلِینَ عَلَیْها

-همچنان که قاضی باید تأمین شود تا به فکر رشوه نیفتد،دست اندرکاران زکات هم باید تأمین شوند تا به فکر رشوه و اختلاس نیفتند. الْعامِلِینَ عَلَیْها

-برای جمع آوری زکات،باید کسانی از سوی حکومت اسلامی مأمور شوند.

الْعامِلِینَ عَلَیْها

-مسائل مادی و معنوی،به هم آمیخته است. وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ

-اسلام،برخلاف استعمارگران دروغگو ولاف زن،با حلّ مشکلات اقتصادی جامعه ها و به قصد قربت،همراه با برهان و ارشاد،مکتب خود را توسعه می دهد. الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ

-از وظایف دولت اسلامی آن است که مال را وسیله ی جذب دلها قرار دهد.   وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ

-اسلام برای آزادی بردگان،بودجه قرار داده است. وَ فِی الرِّقابِ

-مخارج تشکیلات زکات،بر دولت تحمیل نمی شود،بلکه خودکفاست.

الْعامِلِینَ عَلَیْها

-حکومت اسلامی،مسئول گرفتن زکات و پرداختِ آن به فقراست،یکی از فوائد این کار آن است که فقرا،خود مستقیماً نزد اغنیا نروند و احساس حقارت نکنند.   الْعامِلِینَ عَلَیْها

-بودجه ی جهاد و دفاع از سرزمین اسلامی از زکات و به دوش مردم است.

فِی سَبِیلِ اللّهِ

-مال،باید وسیله ی قرب به خدا باشد. فِی سَبِیلِ اللّهِ

-اسلام با تأمین بودجه برای واماندگان در سفر،به مسأله ی سفر،تجارت و سیاحت بها داده است. ابْنِ السَّبِیلِ

-قانون زکات،قانونی حساب شده و حکیمانه است.الزکاه...فریضهً...علیم حکیم

-اسلام،تنها دین عبادت نیست،قوانین اقتصادی هم دارد. فَرِیضَهً

وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَهٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ

برخی از منافقان،پیامبر را آزار می دهند ومی گویند:او سراپا گوش است.(و به سخن هر کس گوش می دهد.)بگو:گوش دادن او به نفع شماست،او به خداوند ایمان دارد و مؤمنان را تصدیق می کند و برای هر کس از شما که ایمان آورد،مایه رحمت است و آنان که رسول خدا را اذیّت وآزار می دهند،عذابی دردناک دارند.

نکته ها:

مقصود از مِنْهُمُ ؛یا گروه منافقان است،یا برخی افراد سست ایمان که از روی ترس در جبهه شرکت نکردند و پس از جنگ،عذر و بهانه می آوردند.

به فرموده ی روایات،به دلیل تماس های دائمی پیامبر صلی الله علیه و آله با علی علیه السلام،عدّه ای از منافقان آن حضرت را ساده لوح و زودباور معرّفی می کردند.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: مَن آذانی فی عترتی فعلیه لعنه اللّه کسی که اهل بیت مرا اذیّت کند، لعنت خدا بر او باد.در مورد حضرت فاطمه علیها السلام نیز فرمود: مَن آذاها فقد آذانی هرکس فاطمه را اذیّت کند،مرا اذیّت نموده است.

پیام ها:

-گروهی دائماً پیامبراکرم صلی الله علیه و آله را اذیّت می کردند. یُؤْذُونَ (فعل مضارع،رمز استمرار است)

-همه ی اصحاب پیامبر،عادل نبودند و برخی پیامبر را می آزردند. یُؤْذُونَ

-رهبری امّت،ملازم آزار دیدن از خودی و بیگانه است. یُؤْذُونَ النَّبِیَّ

-آزار پیامبر،کفر است.  تقابل الَّذِینَ یُؤْذُونَ با الَّذِینَ آمَنُوا

-منافقان حتّی علیه پیامبر نیز تبلیغات وجوسازی می کردند. یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ

-خداوند،پیامبرش را از حرف های محرمانه و درونْ گروهیِ مخالفان،آگاه می سازد. یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ

-به همه مردم اجازه ی سخن بدهید تا نگویند حاضر به شنیدن حرف ما نیستید، هرچند به ساده لوحی متّهم شوید. یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ

-از آداب گوش دادن،توجّه با تمام وجود به سخنانِ گوینده است.کلمه ی أُذُنٌ به معنای آن است که او سر تا پا گوش است.

-گاهی به خاطر مصلحتِ امّت باید از بعضی شنیده ها تغافل کرد. أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ

-گاهی آثار تربیتی و اجتماعی یا سیاسیِ سکوت،بیش از برخورد و اعلام موضع است. أُذُنٌ

-از صفات یک رهبر آگاه،سعه ی صدر،گوش دادن به حرف همه ی گروهها، برخورد محبّت آمیز با آنان،عیب پوشی و بازگذاشتن راه عذر و توبه ی مردم است. قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ

-با روی باز و از روی خیرخواهی،شنوایِ سخن مردم باشید. أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ

-سکوت در برابر شنیده ها،همیشه نشانه ی رضایت نیست. أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ

-آزار دیده را حمایت کنید.خداوند در برابر سخن دشمن که پیامبر را أُذُنٌ می گفت،چهار ارزش برای آن حضرت بیان می کند: أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ ، یُؤْمِنُ بِاللّهِ ، یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ ، رَحْمَهٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا

-اگر مؤمنی خبری داد،سخن او را تصدیق کنید. یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ

-گرچه پیامبر برای جهانیان رحمت است،ولی بهره بردن از این رحمت، مخصوص اهل ایمان است. رَحْمَهٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا

-از کیفر آزار پیامبر بترسید. لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ

یَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ وَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کانُوا مُؤْمِنِینَ

(منافقان)برای شما به خدا سوگند می خورند تا شما را راضی کنند،در حالی که اگر ایمان آورده اند،شایسته تر آن است که خدا و رسولش را راضی کنند.

پیام ها:

-منافق،پیوسته در بیم،وحشت و اضطراب است و می خواهد با سوگند و تظاهر،از اعتقادات مذهبی مردم سوء استفاده کرده و توجّه آنان را به خود جلب کند. یَحْلِفُونَ ... لَکُمْ

-فریب هر سوگندی را مخورید،چون گاهی مقدّسات،دستاویز نامقدّسین قرار می گیرد. یَحْلِفُونَ بِاللّهِ

-برای مؤمن،رضایت خداوند اصل است،نه پسند مردم. وَ اللّهُ ... أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ

-رضایت رسول،همان رضایت الهی است. اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ و نفرمود: یرضوهما

-هرکس رضای خلق را بر رضای خالق ترجیح دهد،سهمی از نفاق دارد و باید توبیخ شود. اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کانُوا مُؤْمِنِینَ

أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یُحادِدِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِداً فِیها ذلِکَ الْخِزْیُ الْعَظِیمُ

آیا ندانستند که هرکس با خدا و پیامبرش دشمنی کند،کیفرش آتش دوزخ است و پیوسته در آن خواهد بود؟این است خواری و رسوائی بزرگ(که بهره ی مخالفان است).

نکته ها:

یُحادِدِ اللّهَ ،به معنای دشمنی کردن با خدا و تجاوز کردن از حدود الهی است.

فخررازی،این واژه را از حدید به معنای سرسختی دانسته و گفته است: محادّه یا به معنی تجاوز از قانون الهی است یا به معنای آنکه خود را یک طرف و خدا را در سوی دیگر پنداشتن است.

پیام ها:

-مخالفت با رهبر حق،مخالفت با خداست. مَنْ یُحادِدِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ

-حفظ آبرو از طریق سوگند دروغ،نمونه ی دشمنی و سرسختی با خداست.

یَحْلِفُونَ بِاللّهِ ... یُحادِدِ اللّهَ

-ثمره ی سرسختی افراد آگاه در برابر دین خدا،دوزخ ابدی است. أَ لَمْ یَعْلَمُوا ...

فَأَنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ

-یاد دوزخ می تواند مانع سرسختی و لجاجت باشد. فَأَنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ

یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَهٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فِی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ

منافقان بیم دارند که سوره ای به زیان آنان نازل شود که از آنچه در درونشان است، خبر دهد.بگو:(هرچه می خواهید)مسخره کنید،قطعاً خداوند آنچه را که(از آشکار شدنش) بیم دارید،آشکار خواهد کرد.

نکته ها:

در شأن نزول آیه گفته اند:گروهی از منافقان،تصمیم گرفتند شتر پیامبر را در بازگشت از جنگ تبوک در گردنه ای رَم دهند تا پیامبر صلی الله علیه و آله کشته شود.رسول خدا از تصمیم آنان از طریق وحی با خبر شد.

در حالی که عمّار و حُذیفه از جلو و پشت سر حضرت مراقب بودند،به گردنه رسیدند و منافقان حمله کردند.پیامبر آنان را شناخت و نامشان را به حُذیفه گفت.او پرسید:چرا فرمان قتلشان را نمی دهی؟فرمود:نمی خواهم بگویند که محمّد صلی الله علیه و آله چون به قدرت رسید، مسلمانان را کشت.

منافقان در غیاب پیامبر،از روی استهزا می گفتند:او می خواهد کاخهای شام را تسخیر کند! این آیه نازل شد و آنان را تهدید به رسوایی کرد

کلمه ی سُورَهٌ ،یعنی مجموعه ای از آیات الهی.این کلمه برای سوره ی قرآن، اصطلاح شده است،و در همان صدر اسلام،برای همه شناخته شده بود.

پیام ها:

-منافق،هر لحظه از افشا شدن چهره اش نگران است. یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ

-منافقان می دانستند که خداوند بر کارشان آگاه است و پیامبر اسلام حقّ است و با خدا رابطه دارد،به همین دلیل نگران نزول سوره ای و افشا شدن خود بودند. یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ ...

-آیات قرآن بر اساس نیازها و به تدریج نازل می شده است. أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَهٌ ...

-استهزا،شیوه ی منافقان است. اسْتَهْزِؤُا (شاید مراد از استهزا،نفاق باشد)

-سنّت و وعده ی الهی در مورد منافقان،افشاگری است،پس از نیش های آنان نگران نباشیم. إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ

-اراده ی خداوند،بر تمایل منافقان غالب است. یَحْذَرُ ... إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ

-تهدید منافقان لازم است. إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ

وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّما کُنّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ

اگر از منافقان بپرسی(چرا مسخره کردید؟)قطعاً می گویند:ما فقط شوخی و بازی می کردیم(و غرضی نداشتیم).بگو:آیا خداوند و آیات او و پیامبرش را مسخره می کردید!؟

نکته ها:

خوض در زبان عربی به معنای،پانهادن در گِل است و در قرآن به ورود در کارهای ناپسند گفته می شود.

آیه،مربوط به جنگ تبوک است که منافقان قصد کشتن پیامبر را در بازگشت داشتند. یکی از آنان گفته بود:اگر توطئه فاش شد،چه کنیم؟دیگری گفت:می گوییم مزاح و شوخی بود.

در واقع عذری بدتر از گناه آوردند

پیام ها:

-دروغ و توجیه گری،از کارهای دائمی منافقان است. لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ

-عقب نشینی،احساس ضعف و تزویر و اصرار بر خلاف،حتّی پس از افشای توطئه نشانه ی منافق است. لَیَقُولُنَّ إِنَّما کُنّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ

-خداوند از توجیه گری ها و آینده منافقان خبر داده و آنان را رسوا کرده است.

لَیَقُولُنَّ إِنَّما کُنّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ

-منافقان برای تبرئه خود هم سوگند خوردند و هم قصد خود را صددرصد شوخی دانستند.(لام در لَیَقُولُنَّ حرف قسم و إِنَّما حصر را می رساند)

-پیامبر مأمور توبیخ منافقان است. قُلْ أَ بِاللّهِ وَ آیاتِهِ ...

-شوخی با مقدّسات دینی جایز نیست. أَ بِاللّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ

لا تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَهٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طائِفَهً بِأَنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ

(بی جهت)عذر و بهانه نیاورید.همانا شما بعد از ایمانتان کافر شدید.اگر از گروهی از شما(به خاطر توبه یا آنکه بار اوّل اوست) درگذریم،گروهی (دیگر)را به خاطر سابقه ی جرمشان کیفر می دهیم.

نکته ها:

درباره ی اینکه کدام گروه از منافقان عفو می شوند اقوالی است:

الف:آنان که توبه کنند

ب:آنان که در حاشیه و کنار استهزاکنندگان بوده اند.  ولی از سردمداران آنان پذیرفته نمی شود.

ج:آنان که عفوشان به مصلحت نظام و حکومت است.

د:آنان که تنها مدّت کوتاهی منحرف شدند،در مقابل آنان که جرمشان ریشه دار و سابقه دار و همچنان استمرار دارد. کانُوا مُجْرِمِینَ

پیام ها:

-عذر دروغگویان ومسخره کنندگان در همه جا پذیرفته نیست. لا تَعْتَذِرُوا ...

-ارتداد،سبب نپذیرفتن هر عذری است. قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ

-به ایمان امروز خود مغرور نشویم،چون خطرِ سوء عاقبت و مرتد شدن وجود دارد. قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ

-توهین و استهزا به خدا و پیامبر و آیات الهی،کفر است. تَسْتَهْزِؤُنَ ،کَفَرْتُمْ

-منافق،در حقیقت کافر است. کَفَرْتُمْ

-هنگام تهدیدِ مخالفان و منافقان توطئه گر،همه ی راهها را نبندیم. نَعْفُ

-بعضی از منافقان قابل عفوند،البتّه اگر توبه کنند. نَعْفُ عَنْ طائِفَهٍ (نفاق نیز دارای مراتبی است)

-دلیل کیفرِ منافقان،کفر و جرم سابقه دار آنان است. نُعَذِّبْ ... کانُوا مُجْرِمِینَ

اَلْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ

مردان و زنانِ منافق،از یکدیگرند(از یک قماشند)،به منکر فرمان می دهند و از معروف نهی می کنند و دستهای خود را(از بخشش و انفاق)می بندند.

خدا را فراموش کرده اند،پس خداوند نیز آنان را فراموش کرده است.

همانا منافقان،همان فاسقانند.

نکته ها:

در صدر اسلام،زنان منافقی بودند که همچون مردان در فساد مؤثر بودند.

سؤال: خداوند که فراموشی ندارد، وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیًّا   پس این آیه که می فرماید:

خداوند آنان را فراموش کرد،به چه معنایی است؟

پاسخ: نسبت دادن فراموشی به خداوند،مجازی است،یعنی خداوند با آنان مثل فراموش شده ها عمل می کند(نه آنکه فراموششان کند).

امام رضا علیه السلام فرمود:کیفر کسی که خدا وقیامت را فراموش کند،آن است که خود را فراموش کند.  وحضرت علی علیه السلام فرمود:فراموش کردن خداوند آن است که آنان را از خیر محروم کند.

پیام ها:

-زن و مرد هر دو،در اصلاح یا فساد جامعه نقش دارند. الْمُنافِقُونَ، اَلْمُنافِقاتُ

-بعضی از منافقان نقش رهبری دارند و بعضی دیگر،تأثیرپذیرند. بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ (نفاق دارای مراتبی است)

-اهلِ نفاق با درجات مختلفشان،اصول و عملکردهای مشترکی دارند. بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ

-منافقان،هرچند سوگند بخورند که از شمایند،باور نکنید،زیرا آنان جزء باند خودشانند. بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ

-میان منافقان رابطه ای قوی می باشد. بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ

-اشاعه ی فحشا و دعوت به منکرات و نهی از خوبی ها،نشانه ی نفاق است.

یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ

-در فرهنگ منافقان،خیر رسانی وجود ندارد. یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ

-ترکِ امر به معروف،نهی از منکر و انفاق در راه خدا،نشانه ی فراموش کردن خداست. نَسُوا اللّهَ

-محرومیّت از لطف الهی و فراموش شدن،نتیجه ی فراموش کردن خداوند است. فَنَسِیَهُمْ

-کیفرهای الهی،با کردار انسان متناسب است. نَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُمْ

-منافقان در محاسبات خود،مردم را در نظر می گیرند،نه خدا را. نَسُوا اللّهَ

-نفاق و دوروئی،فسق است. هُمُ الْفاسِقُونَ

وَعَدَ اللّهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ

خداوند به مردان و زنان منافق و به کافران،وعده ی آتش دوزخ را داده،که پیوسته در آن خواهند بود.آن(دوزخ)برایشان بس است و خداوند آنان را لعنت کرده(واز لطف خویش دور ساخته)و برایشان عذابی پایدار است.

پیام ها:

-زن و مرد در برابر تکالیف الهی مساوی هستند. الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ

-کیفرهای الهی نتیجه عملکرد خود ما ومقابله به مثل است.(در آیه ،منافقان مسلمانان را به بازی گرفته و استهزا می کردند،در این آیه خداوند با کلمه ی وَعَدَ و حَسْبُهُمْ که نشانه ی وعده به خوبی و کفایت رضایت بخش است،به نوعی آنان را استهزا و تحقیر کرده است)

-وعده ی دوزخ،ابتدا برای منافقان است،سپس کافران. وَعَدَ اللّهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفّارَ

-منافقان،هرچند در دنیا خود را در کنار مؤمنان جای دهند،ولی در آخرت،در ردیف کفّار خواهند بود. اَلْمُنافِقِینَ ... وَ الْکُفّارَ

-دوزخ،مجموعه ی هرگونه رنج و بلاست،پس برای منافقان و کافران کافی است. هِیَ حَسْبُهُمْ

کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ کانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّهً وَ أَکْثَرَ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ بِخَلاقِهِمْ وَ خُضْتُمْ کَالَّذِی خاضُوا أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ

(حالِ شما منافقان،)همچون کسانی است که پیش از شما بودند،(با آنکه)آنان نیرومندتر از شما و ثروت مندتر و صاحب فرزندان بیشتری بودند،پس آنان از نصیبشان بهره مند شدند،شما نیز همان گونه که پیشینیانِ شما متمتّع شدند، بهره ی خود را بردید و(در روش باطل خود)فرو رفتید،چنانکه آنان فرورفتند.

آنها اعمالشان در دنیا و آخرت محو شد و آنان همان زیانکارانند.

نکته ها:

خَلاقٍ در آیه،به معنای مطلقِ بهره و نصیب است.

مراد از حبطِ عمل در دنیا،شاید افشای چهره ی واقعی منافقان و بی ارزش شدن کارهای نیک آنان باشد.

پیام ها:

-تاریخ و سرنوشت امّت ها،به یکدیگر شبیه است. کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ

-راه کفر و نفاق همیشه بوده وسنّت الهی نیز یکسان است. کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ

-قدرت نظامی، قُوَّهً و اقتصادی، أَمْوالاً و نیروی انسانی، أَوْلاداً مانع قهر الهی نیست.

-منافقان وکفّار،به قدرت،مال وفرزند خود تکیه دارند. کانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّهً وَ ...

-در بهره مند شدن از منافع دنیوی،ایمان شرط نیست،کفّار و منافقان نیز نصیب دارند. فَاسْتَمْتَعُوا

-کامجویی ها و کامیابی های دنیوی،زود گذر است. فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ

-هر کامیابی و نعمتی،نشانه ی لطف الهی نیست. فَاسْتَمْتَعُوا ... حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ

-خداوند در دنیا برای منحرفان از حق،بهره ای قرار داده است. بِخَلاقِهِمْ ولی در آخرت،هیچ بهره و نصیبی ندارند.

-فرو رفتن و غرق شدن در فساد و دین ستیزی،عامل سقوط است. خُضْتُمْ، خاضُوا وگرنه،توبه و بازسازی پس از هرگناه،می تواند نجات بخش باشد.

-کفر ونفاق،سبب حبط اعمال است. حَبِطَتْ

أَ لَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوْمِ إِبْراهِیمَ وَ أَصْحابِ مَدْیَنَ وَ الْمُؤْتَفِکاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانَ اللّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

آیا خبر کسانی که پیش از آنان بودند،(سرنوشتِ)قوم نوح،عاد،ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و شهرهای زیرورو شده،به آنان نرسیده است؟پیامبرانشان دلایل روشن برایشان آوردند،(ولی آنان لجاجت کرده،نابود شدند.)پس خداوند به آنان ستم نکرد،بلکه خودشان به خویش ستم می کردند.

نکته ها:

قوم نوح،با غرق شدن،قوم عاد(قوم حضرت هود)،با تندبادهای سرد و مسموم،قوم ثمود (قوم حضرت صالح)،با زلزله،قوم مدین(اصحاب حضرت شعیب)،با ابر آتشبار و قوم لوط، با زیر ورو شدن آبادی هایشان هلاک شدند.

مؤتفکات از ائتکاف به معنای زیر ورو شدن است که در این جا اشاره به سه آبادی محل زندگی قوم لوط دارد که با عذاب زیرورو شد.

پیام ها:

-از سنّت های الهی،عذاب وکیفر دنیوی است. أَ لَمْ یَأْتِهِمْ ...یعنی در مورد شما نیز چنین است.

-هرکس آگاه تر است،مسئول تر است. أَ لَمْ یَأْتِهِمْ ...مردم عصر پیامبر،از سرنوشت اقوام گذشته آگاه بودند.

-تاریخ واخبار اقوام گذشته،بسیار مهم ومفید است. نَبَأُ (به خبر مهم ومفید نَبَأُ گفته می شود)

-هرکس از تاریخ عبرت نگیرد باید توبیخ شود. أَ لَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ بهترین درس برای زندگیِ امروز،عبرت از تاریخ گذشته است.

-قهر الهی همواره پس از اتمام حجّت است. أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ

-سرپیچی از دستورهای الهی،ظلم به خویشتن است. أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

-انسان دارای اختیار است و می تواند در برابر همه ی معجزات،تصمیم بگیرد.

أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ ... وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

-قهر الهی به خاطر اصرار واستمرار بر ظلم است. کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ یُطِیعُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ

مردان وزنان با ایمان،یار ویاور واولیای یکدیگرند،به معروف(خوبی ها) فرمان می دهند و از منکرات و بدی ها(منکرات)نهی می کنند،نماز بر پای داشته،زکات می پردازند و از خداوند و پیامبرش پیروی می کنند.بزودی خداوند آنان را مشمول رحمت خویش قرار خواهد داد.همانا خداوند، توانای غالب و حکیم است.

نکته ها:

آیه ی ،درباره ی منافقان تعبیرِ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ را آورده بود،امّا این آیه درباره ی مؤمنان می فرماید: بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ ،شاید اختلاف تعبیر به خاطر آن است که بر خلاف مؤمنان،وحدت عمیق و پیوند ولایت در میان منافقان نیست و هنگام بروز منافع شخصی،وفادار نیستند و وحدتشان ظاهری و صوری است،به قول قرآن: تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتّی آنان را متّحد می پنداری در حالی که دلهایشان پراکنده است.

چون امر به معروف ونهی از منکر،عامل برپایی واجبات دیگر است،از این رو در آیه،قبل از نماز و زکات آمده است.

پیام ها:

-زن و مرد هردو،در اصلاح جامعه تأثیر گذارند. الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ

-مؤمنان در جامعه ی اسلامی،نسبت به یکدیگر از طرف خداوند،حقّ ولایت و نظارت همراه با محبّت دارند و بی تفاوت نیستند. بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ

-امر به معروف ونهی از منکر که بر همه ی مردان وزنان با ایمان واجب است، برخاسته از حقّ ولایت بر یکدیگر است. بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ ... وَ یَنْهَوْنَ

-امر ونهی،در سایه ی محبّت وولایت قابل اجراست. بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ، یَأْمُرُونَ ...

-توجّه به زندگی محرومان و تأمین اجتماعی فقرا،در کنار مسائل عبادی دیگر است. یُقِیمُونَ ،یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ یُطِیعُونَ اللّهَ ...

-ایمان در اصلاح فرد و جامعه،نقش به سزایی دارد. اَلْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ ...

یَأْمُرُونَ،یَنْهَوْنَ،یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ یُطِیعُونَ اللّهَ

-امر به معروف ونهی از منکر،اقامه ی نماز،پرداخت زکات واطاعت از خدا و رسول،وظیفه و عملکرد دائمی مؤمنان است. یَأْمُرُونَ ،یَنْهَوْنَ ،یُقِیمُونَ، یُؤْتُونَ، یُطِیعُونَ (فعل مضارع رمز استمرار است)

-کسانی که دیگران را به کارهای خوب دعوت می کنند،باید خود نیز اهل عمل باشند. یَأْمُرُونَ ،یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ یُطِیعُونَ

-اطاعت از خدا و رسول باید با میل و رغبت باشد. یُطِیعُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ (اطاعت در لغت به معنای پیروی با میل است)

-هم اطاعت از خدا در برنامه های عبادی لازم است و هم اطاعت از رسول در برنامه های حکومتی. یُطِیعُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ

-اعمال انسان،زمینه ساز رحمت الهی است. یَأْمُرُونَ ،یَنْهَوْنَ ،یُقِیمُونَ ،یُؤْتُونَ ، یُطِیعُونَ ،سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ

-زن ومرد در دریافت رحمت الهی یکسان می باشند. اَلْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ ...

سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ

وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَهً فِی جَنّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

خداوند به مردان و زنان با ایمان،باغهایی(از بهشت)که از پای(درختان) آن،نهرها جاری ودر آن جاودانند و(نیز)مسکن هایی دلپسند در بهشت برین را وعده داده است،ولی رضایت و خرسندی خداوند،برتر و والاتر (از اینها)است.این همان رستگاری بزرگ است.

نکته ها:

این آیه چگونگی تحقّق رحمتی را که در آیه ی قبل بود، سَیَرْحَمُهُمُ بیان می کند.

جَنّاتِ عَدْنٍ ،طبق روایات،بهترین و شریف ترین منطقه ی بهشت و جایگاه پیامبران و صدّیقان و شهداست،منطقه ای که از نظر خوبی،به خیال کسی خطور نکرده است.

مقایسه ی اهل نفاق با اهل ایمان

(آیات و با و )

.اهل نفاق، بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ ،امّا اهل ایمان بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ

.اهل نفاق، یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ ،امّا اهل ایمان یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ

.اهل نفاق، نَسُوا اللّهَ ،امّا اهل ایمان یُقِیمُونَ الصَّلاهَ

.اهل نفاق، یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ ،امّا اهل ایمان یُؤْتُونَ الزَّکاهَ

.اهل نفاق، فاسقون ،امّا اهل ایمان یُطِیعُونَ اللّهَ

.خداوند به اهل نفاق، نارَ جَهَنَّمَ وعده داده،امّا به اهل ایمان جَنّاتٍ ،مَساکِنَ

.برای اهل نفاق، لَعَنَهُمُ اللّهُ ،امّا برای اهل ایمان رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ

.برای اهل نفاق، عَذابٌ مُقِیمٌ ،امّا برای اهل ایمان فوز عظیم

پیام ها:

-زن و مرد،در برخورداری از پاداش الهی،برابرند وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ

-بزرگ ترین امتیاز بهشت،خلود در آن و جاودانگی نعمت های آن است.

خالِدِینَ فِیها

-زندگی آخرت تنها معنوی نیست،بلکه مادّی و جسمانی است. جَنّاتٍ، مَساکِنَ طَیِّبَهً

-مسکن خوب،وقتی ارزشمند است که در منطقه ی خوب باشد. مَساکِنَ طَیِّبَهً فِی جَنّاتِ عَدْنٍ

-از تمایلات طبیعی انسان به آب،سرسبزی،باغ،بوستان و منزل،در جهت گرایش به معنویت استفاده کنیم. وَعَدَ اللّهُ ... جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ...

-لذّت های معنوی،بالاتر از لذّت های مادّیِ بهشت است. رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ

-بهشت نیز درجات ومراتبی دارد. جَنّاتٍ تَجْرِی ،جَنّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ

-رسیدن به پاداش اخروی ورضایت الهی،رستگاری بزرگ است الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ

ای پیامبر! با کافران و منافقان ستیز کن و بر آنان سخت گیر وخشن باش که جایگاهشان  دوزخ است و بد سرنوشتی دارند.

نکته ها:

تا منافقان دست به جنگ نزده و توطئه نکرده اند و مثل کافر حربی نشده اند،جهاد با آنان تنها با زبان است.

پیامبر صلی الله علیه و آله پیش از این آیه،با منافقان رفتاری کریمانه داشت،امّا پس از نزول این آیه، برخورد حضرت شدّت یافت.

پیام ها:

-جهاد باید مطابق فرمان و نظر رهبر مسلمانان باشد. یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ

-در نظام اسلامی،فرمانده کل قوّا،رهبر است. یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ

-اسلام،آیین جهاد و مبارزه با کفر و نفاق است. جاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقِینَ

-هم با دشمنانِ آشکار خارجی مبارزه کنیم، جاهِدِ الْکُفّارَ ،هم با دشمنانِ پنهانِ داخلی. وَ الْمُنافِقِینَ

-رهبر مسلمانان باید در برابر استکبار قاطع باشد. یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ، وَ اغْلُظْ

-با آنکه پیامبر،سرچشمه ی رحمت است،ولی به خاطر کفر و نفاق دشمنان، مأمور به خشونت می شود. وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ

-جهاد با کفّار و منافقان،جزای دنیوی آنان است و کیفر اخروی شان جهنّم است. وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ

-منافق،بدعاقبت است. بِئْسَ الْمَصِیرُ

یَحْلِفُونَ بِاللّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا کَلِمَهَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْناهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ وَ إِنْ یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذاباً أَلِیماً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ ما لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ

(منافقان)به خدا سوگند می خورند که(سخنی کفرآمیز)نگفته اند،در حالی که قطعاً سخن کفر(آمیز)گفته اند و پس از اسلام آوردنشان کافر شدند و تصمیم به کاری (کشتن پیامبر)گرفتند که به آن دست نیافتند.و جز اینکه خداوند و پیامبرش آنان را از لطف خویش بی نیاز کرده،عیبی (برای پیامبر و مؤمنان)نیافتند(با این حال)اگر توبه کنند،برایشان بهتر است واگر روی بگردانند،خداوند آنان را در دنیا و آخرت به عذابی دردناک گرفتار می کند ودر روی زمین هیچ دوست و یاوری برایشان نخواهد بود.

نکته ها:

در آیه ی ،از قول پیامبر به منافقان چنین آمده بود: کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ ،در این آیه خداوند می فرماید: کَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ ؛پیامبر صلی الله علیه و آله تعبیر ایمان داشت و خداوند تعبیر اسلام ،زیرا پیامبر طبق ظاهر،آنان را مؤمن می دانست،امّا خداوندِ آگاه از اسرار،آنان را مسلمان می داند،نه مؤمن

آیه،شامل همه ی توطئه هایی می شود که منافقان بر ضدّ پیامبر و اسلام داشتند،ولی اغلب تفاسیر شیعه و سنّی به توطئه ی لیله العقبه اشاره کرده اند که منافقان برای کشتن پیامبر در گردنه ای کمین کردند تا شترِ پیامبر را رَم دهند،امّا توطئه ی آنها کشف شد و به مقصود خود نرسیدند. هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا

نقل شده است که هنگام سخنرانی پیامبر صلی الله علیه و آله در تبوک،منافقی به نام حلاّس گفت:اگر

پیامبر راست بگوید،ما از الاغ بدتریم.یکی از اصحاب(عامربن قیس)این جسارت را به پیامبر خبر داد.رسول خدا صلی الله علیه و آله احضارش کرد.او انکار می کرد و عامر می گفت که دروغ می گوید و او چنین گفته است.به دستور پیامبر،هر دو نزدیک منبر سوگند یاد کردند،امّا با نزول این آیه،منافق رسوا شد.

پیام ها:

-دروغگویی وسوگند دروغ،از نشانه های منافق است. یَحْلِفُونَ بِاللّهِ

-منافقان ناسپاسند،آنان در سایه ی اسلام به جایی رسیده اند،امّا دست از عیب جویی و بدگویی بر نمی دارند. وَ ما نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْناهُمُ اللّهُ ...

-آوردن نام رسول اللّه در کنار نام خدا و نسبت دادن کاری به هر دو،شرک نیست. أَغْناهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ

-سرچشمه ی فضل،تنها خداست. مِنْ فَضْلِهِ ،ونفرمود: من فضلهما

-اسلام،علاوه بر تربیت فکری و اخلاقی،وضع مادّی زندگی را نیز بهتر کرد.

أَغْناهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ

-راه توبه حتّی برای آنان که نقشه قتل پیامبر را کشیدند،باز است. فَإِنْ یَتُوبُوا

-منافقان،در دنیا نیز عذاب می شوند،چون نظام علل و اسباب جهان بر پایه ی صدق است. یُعَذِّبْهُمُ ... فِی الدُّنْیا (گندم از گندم بروید،جو ز جو)

-عذاب منافقان در دنیا؛بی پناهی،سرگردانی و وحشت درونی است که همواره مضطربند یُعَذِّبْهُمُ ... فِی الدُّنْیا

-منافقان سرانجام بی یاورند،تشکیلاتشان فرو می ریزد،منزوی و تحقیر می شوند،نه از حمایت مردم برخوردارند و نه از حمایت حکومت ها. ما لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ

وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصّالِحِینَ فَلَمّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ

و برخی از آنان با خدا پیمان بسته بودند که اگر خداوند از فضل خویش به ما عطا کند،حتماً صدقه(زکات)خواهیم داد و از نیکوکاران خواهیم بود. پس چون خداوند از فضل خویش به آنان بخشید،بدان بخل ورزیدند و(به پیمان)پشت کرده و روی گردان شدند.

نکته ها:

مسلمان فقیری از مدینه،(ثَعلبهبن حاطب)از پیامبر صلی الله علیه و آله درخواست کرد تا دعا کند خداوند او را ثروتمند کند.حضرت فرمود:مال اندکی که شکرش را ادا کنی بهتر از مال زیادی است که از عهده ی شکرش برنیایی.ثعلبه گفت:اگر خدا عطا کند، همه ی حقوق واجب آن را خواهم داد.به دعای آن حضرت،ثروتش افزون شد تا آنجا که دیگر نتوانست در نمازجمعه و جماعت شرکت کند.وقتی مأمورِ گرفتن زکات نزد او رفت،به او گفت:ما مسلمان شدیم که جزیه ندهیم!

فخر رازی می گوید:ثعلبه از کار خود پشیمان شد وزکات خود را نزد پیامبر آورد،ولی آن حضرت نپذیرفت.آری،انسان نمی داند صلاح و خیرش در چیست،لذا گاهی با اصرار، چیزی را می خواهد که به زیان اوست،پس باید به داده های خدا قانع بود.

شبیه این آیه در عمل نکردن به پیمان با خدا،در سوره ی اعراف آمده است: دَعَوَا اللّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشّاکِرِینَ. فَلَمّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ زن و شوهری عهد کردند که اگر خداوند فرزند شایسته ای به آنان بدهد،شکرگزار او باشند،امّا چون صاحبِ فرزند صالحی شدند،برای خدا شریک قائل شده و پیمان را از یاد بردند.

پیام ها:

-انسان،ناسپاس و عهد شکن است. عاهَدَ اللّهَ ... لَنَصَّدَّقَنَّ ،بَخِلُوا بِهِ

-به پیمان و قول های در حال فقر و اضطرار،چندان اعتمادی نیست. فَلَمّا آتاهُمْ ... بَخِلُوا

-اگر لیاقت وظرفیّت نباشد،نعمت های الهی برای انسان نقمت می شود.مالی ارزشمند است که عامل سقوط نگردد. آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ ... تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ

-دلبستگی به دنیا،انسان را بدفرجام می کند.کسی که در ادای زکات و صدقات بخل ورزد،کم کم از دین روی گردان می شود. بَخِلُوا ... وَ هُمْ مُعْرِضُونَ

فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ

سرانجام به دنبال آنکه با خدا در آنچه پیمان بسته بودند،خلف وعده کردند و بدان سبب که دروغ می گفتند،(خداوند،روحِ)نفاق را تا روزی که به دیدار او رسند،(روز مرگ یا قیامت)،در دل های آنان قرار داد.

پیام ها:

-خلف وعده با خدا و بخل نسبت به محرومان،انسان را بدعاقبت می کند.

بَخِلُوا بِهِ ... فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً

-نفاق،درجاتی دارد:نفاقِ زبانی،نفاق رفتاری و نفاق قلبی. فِی قُلُوبِهِمْ

-نفاق،گاهی موقّت وگاهی دائمی و همیشگی است إِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ

-پیمان شکنی ودروغ،روحیّه ی نفاق می آورد.گناه،گناه می آورد. فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً ... بِما أَخْلَفُوا ... وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ

-سرچشمه ی بدبختی های انسان،خود اوست. بِما أَخْلَفُوا ،بِما کانُوا یَکْذِبُونَ

أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللّهَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ

آیا ندانستند که خداوند،راز آنان و سخنان آهسته(و درِگوشی)آنان را می داند و اینکه خداوند،به همه ی غیب ها داناست؟!

نکته ها:

شاید مراد از سر ،کفر باطنی منافقان باشد و مراد از نَجْوی ،توطئه ی گروهیِ آنان و مقصود از غیوب ،اهداف و نیّت های آنان باشد

پیام ها:

-منافقان برای مخفی نگهداشتن توطئه های خود تلاش می کنند،ولی خداوند آنان را به اسرارشان هشدار می دهد. أَ لَمْ یَعْلَمُوا ...

-شناخت ناقص،سبب عملکرد ناقص است. أَخْلَفُوا اللّهَ ما وَعَدُوهُ ... أَ لَمْ یَعْلَمُوا ...

آری،اگر انسان بداند که خداوند از آشکار و پنهان او آگاه است،تقوایش زیاد شده، نفاقش از بین می رود و توبیخ نمی شود.

اَلَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقاتِ وَ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلاّ جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ

منافقان بر مؤمنانی که(علاوه بر صدقات واجب،)داوطلبانه صدقات مستحب نیز می دهند و همچنین بر مؤمنانِ(تهی دستی)که جز به اندازه ی توانشان چیزی(برای انفاق وپشتیبانی از جبهه)نمی یابند،عیب می گیرند و آنان را مسخره می کنند.(بدانند که) خداوند آنان را به ریشخند می گیرد (و کیفر تمسخرشان را خواهد داد)و برای آنان عذابی دردناک است.

نکته ها:

رسول خدا صلی الله علیه و آله از مردم تقاضای کمک به جبهه کرد.توانگران کمک های شایانی کردند و ناتوانان کمک اندک داشتند.منافقان،کمک توانگران را ریایی دانسته و مورد عیب جویی و طعن قرار می دادند و کمک بی بضاعت ها را مسخره می کردند از جمله ابوعقیل انصاری با اضافه کاری،مقداری خرما برای کمک به جبهه نزد پیامبر آورد،منافقان او را نیز مسخره کردند.

مال و ثروت داشتن،شرط انفاق نیست،باید اخلاص،ایمان و سخاوت داشته باشیم.در آیه ی خواندیم که ثعلبه با آن همه ثروت،حقّ واجب الهی را نپرداخت و ابوعقیل که کارگری ساده بود،با اخلاص چند عدد خرما را به جبهه ی اسلام کمک کرد.

امام رضا علیه السلام فرمودند:مراد از مسخره کردن خداوند، سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ ،آن است که خداوند کیفر استهزای آنان را می دهد.

پیام ها:

-مسخره کردن،کار منافقان است.خود کمک نمی کنند،کمک های دیگران را نیز زیر سؤال می برند. الَّذِینَ یَلْمِزُونَ

-مؤمنان با میل وعلاقه انفاق می کنند. الْمُطَّوِّعِینَ (یعنی از روی رغبت)

-تضعیف روحیّه ی کمک کنندگان به جبهه،حرام و کاری منافقانه است.

یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ ... لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ

-منافقان می خواهند با تبلیغات واستهزا،مردم را نسبت به جهاد دلسرد و بی انگیزه کنند. یَلْمِزُونَ ... فَیَسْخَرُونَ

-در دید منافقان مقدار مال مهّم است،نه انگیزه ها و خصلت ها،لذا انفاقِ اندک را بر فقیرانِ مؤمن،خُرده می گیرند. یَلْمِزُونَ ... اَلَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلاّ جُهْدَهُمْ

-برای برطرف کردن نیاز جامعه،باید از تمام امکانات استفاده کرد. جُهْدَهُمْ

-مسئولیّت هرکس به اندازه ی توان اوست. لا یَجِدُونَ إِلاّ جُهْدَهُمْ

-به وظیفه ی خود عمل کنیم واز استهزای دشمن نهراسیم. لا یَجِدُونَ إِلاّ جُهْدَهُمْ زیرا خداوند جزای آنان را می دهد. سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ

-کیفر باید متناسب با عملکرد باش.د فَیَسْخَرُونَ، سَخِرَ اللّهُ

اِسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّهً فَلَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ

برای منافقان استغفار کنی یا استغفار نکنی،(یکسان است.)اگر هفتاد بار برایشان آمرزش بخواهی،خداوند هرگز آنان را نخواهد بخشید.این(قهر حتمی الهی)به خاطر آن است که آنان به خدا وپیامبرش کفر ورزیدند و خدا،گروه فاسق را هدایت نمی کند.

نکته ها:

عدد هفتاد،رمز کثرت و زیادی است،نه بیان تعداد معیّن.یعنی هر چه برای انان استغفار کنی بی اثر است،نه آنکه اگر مثلاً هفتاد و یک بار شد،بخشوده می شوند.نظیر آیه ی سوره ی منافقون: سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ که عددی ذکر نشده است.در روایات نیز آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: اگر بدانم استغفار بیش از هفتادبار نجاتشان می دهد،استغفار می کردم.

انسان در سقوط به حدّی می رسد که هیچ چیز نجاتش نمی دهد،مثل بیماری که اگر روح از او جدا شود،تلاش همه ی پزشکان اثری ندارد.

پیام ها:

-گناه مسخره کردنِ دین تا آنجاست که استغفار پیامبر صلی الله علیه و آله نیز کارساز نیست.

فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ ... فَلَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ

-تا انسان خود دگرگون نشود و انقلابی در درون نیابد،دعای پیامبر نیز کارساز نیست. فَلَنْ یَغْفِرَ اللّهُ ... کَفَرُوا بِاللّهِ

-دلسوزی برای منافق لجوج،بی فایده است. إِنْ تَسْتَغْفِرْ ... فَلَنْ یَغْفِرَ اللّهُ

-خداوند،در هدایت بخل ندارد،منافقان از قابلیّت افتاده اند. کَفَرُوا

-کفر،مانع مغفرت،و فسق،مانع هدایت است. کفروا،فاسقین

فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللّهِ وَ کَرِهُوا أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کانُوا یَفْقَهُونَ

به کسانی که بر خلاف(فرمانِ)رسول خدا،از جنگ سر باززدند واز خانه نشستن خود(به هنگام جنگ تبوک)شادمان شدند واز اینکه با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کنند،کراهت داشتند و(به دیگران نیز) گفتند در این گرما(برای جنگ)بیرون نروید! بگو:آتش دوزخ،سوزان تر است اگر می فهمیدند.

نکته ها:

شأن نزول این آیه در مورد جنگ تبوک است.این آیه،سه نشانه برای منافقان ذکر کرده است:الف:از جبهه نرفتن به جای پشیمانی شادند.ب:جهاد با مال و جان بر ایشان سنگین است.ج:دیگران را از جبهه رفتن منع می کنند.

طبق آیات گذشته،منافقان مانع کمک مالی دیگران می شدند،مطابق این آیه نیز از حضور در جبهه،تخلّف می کنند و دیگران را هم دلسرد می کنند.

پیام ها:

-شادی به خاطر نرفتن به جبهه و تخلّف از فرمان پیامبر،نشانه ی نفاق است.

فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ

-بدتر از جبهه نرفتن،شکستن قداستِ رهبری و تخلّف از فرمان اوست.

بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللّهِ ،نفرمود: بمقعدهم عن الجهاد

-اطاعت بی چون و چرا از رسول خدا لازم است. بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللّهِ

-مؤمنِ ترسو،از منافق جداست.ترسو کمک مالی می کند،میل قلبی برای جهاد هم دارد.امّا منافقان،نه کمک می کنند و نه میل کمک دارند. کَرِهُوا أَنْ یُجاهِدُوا

-منافقان برای باز داشتن مردم از جهاد،با تبلیغ دلسرد کننده و اخلال گری، مشکلاتی چون گرم بودن هوا را بهانه قرار می دهند. قالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ

-در آستانه ی جنگ باید آماده باشیم تا شایعات و سخنان دلسرد کننده ی منافقان را به سرعت خنثی کنیم. قالُوا ،قُلْ

-در پاسخگویی به تبلیغات دشمن،از اصطلاحاتِ خودش استفاده کنیم. الْحَرِّ، أَشَدُّ حَرًّا

-یاد معاد،عامل حرکت به سوی جبهه است، قُلْ نارُ جَهَنَّمَ مؤمنان واقعی هرگز گرمی هوا را مانع جهاد نمی دانند.

-منافقان،ظاهربین اند و شناخت عمیق ندارند. لَوْ کانُوا یَفْقَهُونَ

فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلاً وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ

پس به سزای آنچه(با دست خود)کسب می کردند،کم بخندند و بسیار بگریند.

نکته ها:

منافقان اگر بدانند که به خاطر ترک جهاد،چه پاداش هایی را از دست داده و چه فرصت ها و نعمت هایی را کفران کرده اند،باید کمتر شادی کنند و بسیار بگریند، گرچه گریه ی مادام العمرشان هم در برابر گریه های طولانی قیامت،چیزی نیست!

پیام ها:

-ناله و گریه بر گرفتاری ها،کیفر دنیویِ متخلّفان از جهاد است. فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ ... وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً جَزاءً

-کیفر،متناسب با عمل است. فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ .. وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً

-خنده ها وخوشی های چند روزه ی منافق،حسرت وگریه های طولانی در پی دارد. فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ ... وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً

فَإِنْ رَجَعَکَ اللّهُ إِلی طائِفَهٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوکَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَ لَنْ تُقاتِلُوا مَعِیَ عَدُوًّا إِنَّکُمْ رَضِیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّهٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخالِفِینَ

پس اگر خداوند تو را(پس از این جنگ)به سوی طایفه ای از منافقان بازگرداند و آنان از تو برای حرکت(به جنگ دیگری)اجازه ی خروج خواستند بگو:شما هرگز با من بیرون نخواهید شد و هرگز همراه من،با هیچ دشمنی نبرد نخواهید کرد، زیرا شما نخستین بار به نشستن در خانه راضی شدید،پس(اکنون نیز)با آنان که از فرمان تخلّف کرده اند(در خانه)بنشینید!

نکته ها:

خالف ،هم به معنای متخلّف از جنگ،هم به معنای مخالف و هم به کسی گفته می شود که به خاطر پیری،بیماری و عجز،توان جبهه رفتن را ندارد.

هر کس صادقانه توبه کند،پذیرفته می شود،ولی منافقان از روی ریا،تظاهر و انقلابی نمایی،تقاضای جبهه رفتن داشتند.

از این آیه استفاده می شود که شخص پیامبر صلی الله علیه و آله برای جنگ تبوک از مدینه خارج شد و در پایان جنگ نیز به آنجا برگشت.همچنین این آیه از برخورد آینده ی منافقان خبر می دهد، تا پیامبر چهره ی منافقانه ی آنان را رسوا کند.

پیام ها:

-به تقاضای منافقان برای حضور در جهاد،اعتماد نکنیم. فَإِنْ رَجَعَکَ ... فَاسْتَأْذَنُوکَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا ...آنان هنگام حرکت،اجازه ی ماندن می گیرند وهنگام بازگشت،اجازه ی خروج وحرکت!

-بترسیم از آنان که دیروز فراری بودند و امروز داوطلب حضور در جبهه اند.

لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً

-سوء سابقه ی افراد را فراموش نکنیم. رَضِیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّهٍ

-منافقان را تحقیر و بایکوت کنیم. فَاقْعُدُوا مَعَ الْخالِفِینَ همرزمی با پیامبر، توفیق الهی است که باید منافقانی را که از ترک جبهه خوشحالند،برای همیشه محروم کرد. لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَ لَنْ تُقاتِلُوا مَعِیَ

وَ لا تُصَلِّ عَلی أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلی قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ

و بر مرده ی هیچ یک از منافقان نماز مگزار و(برای دعا واستغفار)بر قبرش نایست،چون آنان به خدا و پیامبرش کافر شدند و از دنیا رفتند در حالی که فاسق بودند.

نکته ها:

سیره ی رسول خدا صلی الله علیه و آله آن بود که در مراسم تشییع و تدفین مردگانِ مسلمان حاضر شود، برای آنان دعا کند و بر جنازه ی آنان نماز بخواند.خداوند با این آیه پیامبرش را از حضور در مراسمِ مردگانِ منافق،نهی کرد.

امام صادق علیه السلام فرمود:پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در نماز میّت بعد از تکبیر چهارم،برای مرده دعا می کردند،امّا پس از نزول این آیه،دیگر چنین کاری را انجام ندادند.

پیام ها:

-یکی از شیوه های مبارزه با منافقان،مبارزه ی منفی است. لا تُصَلِّ ،لا تَقُمْ

-مرده ی منافق نیز باید تحقیر شود.در تشییع جنازه ی آنان شرکت نکنیم و به زیارت قبور آنها نرویم. لا تُصَلِّ ،لا تَقُمْ

-از اهرم نماز،برای تنبیه متخلّفان کمک بگیریم. لا تُصَلِّ عَلی أَحَدٍ مِنْهُمْ

-نماز میّت و زیارت قبور،نشانه ی حرمت و احترامِ مؤمن پس از مرگ و کاری پسندیده است و چون منافق،حرمتی ندارد لذا فرمود: لا تُصَلِّ، لا تَقُمْ

-منافق،کافر و فاسق است. کَفَرُوا، فاسِقُونَ

-عاقبتِ کار،مهم است.خطر وقتی است که انسان بدون توبه و در حال فسق بمیرد. ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ

وَ لا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ

اموال و فرزندان آنان(منافقان)،تو را به شگفتی و اعجاب نیاورد! همانا خداوند می خواهد آنان را بدین وسیله در دنیا عذاب کند و در حال کفر جانشان به در آید.

نکته ها:

منافقان صدر اسلام،از مال،فرزند و امکانات فراوانی برخوردار بودند،ولی مسلمانان این گونه نبودند و خطر مجذوب شدن مسلمانان در کار بود که این آیه و آیه ی این سوره که با اندک تفاوتی در لفظ،مشابه این آیه است،به مسلمانان هشدار می دهد.

زَهوق به معنای خارج شدنِ همراه با سختی،تأسّف و حسرت است.

پیام ها:

-به خاطر امکانات و برخورداری دیگران،احساس حقارت نکنیم. لا تُعْجِبْکَ

-مال و فرزند،گاهی مایه ی آزمایش و عذاب است،نه رفاه و خوشبختی.

یُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الدُّنْیا

-کیفر خداوند در دنیا،گاهی با همان مظاهر دنیوی است. یُرِیدُ اللّهُ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الدُّنْیا

-مرگ،خارج شدن روح از بدن است،نه فانی شدن روح. تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ

-یک عمر کفر و ناسپاسی باعث می شود انسان لحظه ی مرگ،کافر از دنیا برود.

تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ

-ملاک ارزشها،حسنِ عاقبت و با ایمان مردن است،نه زرق و برق چند روزه ی دنیوی. تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ

وَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ أَنْ آمِنُوا بِاللّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَکُنْ مَعَ الْقاعِدِینَ رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طُبِعَ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ

و هرگاه سوره ای نازل شود که به خداوند ایمان آورید و همراه پیامبرش جهاد کنید، صاحبان ثروت(منافقان)،از تو اجازه ی مرخصی(برای فرار از جبهه)می خواهند و می گویند:ما را واگذار تا با خانه نشینان،(آنان که از جنگ معافند و باید در خانه بنشینند)باشیم. آنان راضی شدند که با متخلّفان و خانه نشینان باشند و بر دلهای آنان مُهرزده شده است،از این رو نمی فهمند.

نکته ها:

طول ،به معنای امکانات وتوانمندی، أُولُوا الطَّوْلِ یعنی توانگران وثروتمندان.

مراد از سُورَهٌ مجموعه ای از آیات است که موضوع خاصّی را بیان می کند.لذا به قسمتی از یک سوره نیز سوره گفته شده است.

پیام ها:

-جهاد،لازمه ی ایمان به خداست. آمِنُوا بِاللّهِ وَ جاهِدُوا

-پیامبر در جبهه های نبرد،پیشاپیش دیگران بود. مَعَ رَسُولِهِ

-جهاد باید با فرمان رهبر مسلمانان وهمراه وهمگام با او باشد. جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ ...

-ضعف،نفاق و ترس خود را از رفتن به جهاد،با اجازه ی مرخّصی توجیه نکنیم. اسْتَأْذَنَکَ

-مرفّهان تن پرور،از جهاد بیشتر می ترسند،به آنان امیدی نداشته باشیم.

اسْتَأْذَنَکَ أُولُوا الطَّوْلِ

-منافقان،دل مرده اند. طُبِعَ عَلی قُلُوبِهِمْ

-دنیاطلبی،رفاه زدگی و روحیّه ی نفاق،دید صحیح و شناخت عمیق را از انسان می گیرد. لا یَفْقَهُونَ

لکِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِکَ لَهُمُ الْخَیْراتُ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

ولی(در مقابلِ منافقانِ رفاه طلب وگریزان از جنگ،)پیامبر و مؤمنانِ همراه او،با اموال و جانهایشان جهاد کردند واینانند که همه ی خیرات و نیکی ها برای آنان است و همانانند رستگاران.

پیام ها:

-از شرکت نکردن منافقان ومرفّهان در جنگ،نگران نباشیم. لکِنِ الرَّسُولُ ...

-منافقان مپندارند با نیامدنشان به جهاد،اسلام بی یاور می ماند. لکِنِ الرَّسُولُ ...

-رهبر،پیشاپیش رزمندگان است. الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ

-تنها ایمان به پیامبر کافی نیست،همراهی با او نیز لازم است. آمَنُوا مَعَهُ

-جهاد باید در همه ی ابعاد باشد. جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ

-رستگاری،تنها در سایه ی ایمان و جهاد است. أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

-جنگ و جهاد،مایه ی نزول خیرات و برکات الهی بر رزمندگان است. أُولئِکَ لَهُمُ الْخَیْراتُ

-مجاهدان رستگارند،چه پیروز شوند و چه در ظاهر شکست بخورند.

جاهَدُوا ،الْمُفْلِحُونَ

أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

خداوند برای آنان باغهایی(در بهشت)آماده ساخته که نهرها از پای(درختان) آنها جاری است،و در آنجا جاودانند.این همان رستگاری بزرگ است.

پیام ها:

-پاداش مجاهدان،از پیش آماده شده است. أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ جَنّاتٍ

-بهشت،آفریده شده و هم اکنون موجود است. أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ جَنّاتٍ

-از غرائز وخواسته های طبیعی،در راه رشد وهدایت استفاده کنیم.(انسان به طور طبیعی خواهان باغها و نهرهاست) جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ

-اقامت دائمی در بهشتِ رحمت الهی،سعادت واقعی است. الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرابِ لِیُؤْذَنَ لَهُمْ وَ قَعَدَ الَّذِینَ کَذَبُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ سَیُصِیبُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ

بادیه نشینانی که(از شرکت در جنگ)معذور بودند،(نزد تو)آمدند تا به آنان اذن داده شود(که در جنگ شرکت نکنند)،ولی کسانی که به خدا و پیامبرش دروغ گفتند(و عذری نداشتند)،از جنگ باز نشستند.بزودی به کسانی از آنان که کفر ورزیدند،عذابی دردناک خواهد رسید.

نکته ها:

کلمه ی معذرون هم می تواند به معنای معتَذرون و عذرخواهان واقعی باشد که عذر موجّه دارند و هم به معنای کسانی که عذرتراشی می کنند

برخی عذر واقعی داشتند و برای آن جهت مرخّصی می گرفتند،ولی برخی بدون عذر،در جهاد شرکت نکردند که عذاب برای این گروه است.

اعراب ،بادیه نشینان را می گویند که در بیابان ها زندگی می کنند و از تمدّن شهری دور مانده اند.

پیام ها:

-در جنگ تبوک فرمان بسیج عمومی بود که هر کس شرکت نمی کرد باید عذرش را خدمت پیامبر بیان می کرد و رسماً اجازه می گرفت. جاءَ الْمُعَذِّرُونَ

-جهاد،امری حکومتی است نه فردی،لذا هم حضور در جبهه و هم ترکِ آن باید با اجازه ی رهبر مسلمانان باشد جاءَ الْمُعَذِّرُونَ ... لِیُؤْذَنَ لَهُمْ

-آنان که به فریضه ی جهاد،بی اعتنایی کرده و در پی فرارند،در ایمانشان دروغ می گویند. کَذَبُوا

-دروغ،تنها با زبان نیست،عمل انسان نیز گاهی نشانِ دروغ بودن ادّعاست.

قَعَدَ الَّذِینَ کَذَبُوا

-بهانه جویانِ برای گریز از تکلیف،بزودی تنبیه می شوند. اَلْمُعَذِّرُونَ ... سَیُصِیبُ ...

عَذابٌ أَلِیمٌ

لَیْسَ عَلَی الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَی الْمَرْضی وَ لا عَلَی الَّذِینَ لا یَجِدُونَ ما یُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ

بر ناتوانان وبیماران(که نمی توانند در جهاد شرکت کنند)و تهیدستانی که چیزی برای خرج کردن(در راه جهاد)نمی یابند،ایرادی نیست،به شرط آن که خیرخواه خدا و پیامبرش باشند،(و از آنچه در توان دارند مضایقه نکنند.)(زیرا)بر نیکوکاران راه سرزنش و مؤاخذه ای نیست و خداوند بخشنده ی مهربان است.

نکته ها:

پیرمردی نابینا خدمت پیامبر آمد و عرض کرد:کسی را ندارم که دستم را گرفته و به جبهه ببرد.ناتوان و سالمندم.آیا عذرم پذیرفته است؟پیامبر سکوت کرد،تا آنکه این آیه نازل شد.

شگفتا از عاشقان اسلام که با وجود پیری ونابینایی،باز هم وجدانشان آرام نیست و برای ترکِ جبهه،از پیامبر سؤال می کنند!

ممکن است مراد از ناداری این باشد که آنان نمی توانند بدون حضور خود در خانواده، هزینه ی زندگی زن و فرزند خود را تأمین کنند و اگر به جبهه بروند،آنان گرسنه می مانند. 

در اسلام فرمان حَرَجی و فوق طاعت نیست،اسلام انعطاف پذیر است و بن بست ندارد.

امام صادق علیه السلام فرمود:هر کاری را که انسان نتواند انجام دهد،تکلیف ندارد و سپس این آیه را تلاوت فرمودند.

پیام ها:

-تکالیف الهی به قدر توان بشر است. لَیْسَ عَلَی الضُّعَفاءِ ... .حَرَجٌ (ضعیفان و بیماران که ناتوانی جسمی دارند،از جهاد با جان و فقیران که ناتوانی مالی دارند،از جهاد با مال معاف اند)

-خیرخواهی هرگز ساقط نمی شود،ناتوانان نیز به نحوی که می توانند حمایت کنند.حتّی نابینای سالمند،به دعای با زبان و قلب و خیرخواهی برای رزمندگان،موظّف است. إِذا نَصَحُوا

-آنان که از جهاد معذورند،ولی علاقه به آن دارند،از نیکوکارانند. الْمُحْسِنِینَ

-از آنان که بدون قصور و کوتاهی و با داشتن انگیزه ی خوب،زیانی سر زند، مؤاخذه نمی شود و تاوانی نمی پردازند.   ما عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ

وَ لا عَلَی الَّذِینَ إِذا ما أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاّ یَجِدُوا ما یُنْفِقُونَ

ونیز(اشکالی نیست)بر آنان که چون نزد تو آمدند تا آنان را برای شرکت در جبهه بر مرکبی سوار کنی،گفتی:چیزی نمی یابم که شما را بر آن سوار کنم و آنان(از نزد تو) برگشتند،در حالی که چشمانشان از اندوه، اشکبار بود که چرا چیزی ندارند که خرج جهاد کنند.(آری،بر این گونه فقیرانِ عاشق جهاد،برای نرفتن به جبهه گناهی نیست)

نکته ها:

در آیه ی قبل،سخن از کسانی بود که توان مالی برای کمک به جهاد نداشتند ودر این آیه سخن از فقیرانی است که به خاطر فقر،مرکبی برای حضور در جبهه ندارند لذا غصّه می خورند واشک می ریزند،به این جهت در پاداش رزمندگان شریکند.چنانکه حسن بصری می گوید:رسول خدا صلی الله علیه و آله به رزمندگان جنگ تبوک می فرمود:در هر مالی که خرج کردید و هر آسیبی که دیدید،گروهی از جاماندگان در مدینه با شما شریکند،چون قلباً علاقمند به شرکت در جبهه بودند

پیام ها:

-تأمین امکاناتِ جنگی رزمندگان،به عهده ی حکومت است. أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ

-ارزش انسان ها،به انگیزه ها و روحیّات آنان است،نه تنها حرکت و امکانات مادّی ومالی. أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ (آیه کسانی را می ستاید که پول و امکانات ندارند،ولی ایمان و سوز و شور جبهه رفتن دارند)

-مؤمن از شرکت نداشتن در جبهه،ناراحت وگریان است. تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ

جزء

إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَ هُمْ أَغْنِیاءُ رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَعْلَمُونَ

راه(ایراد ومؤاخذه،)تنها بر کسانی است که در عینِ توانگری و ثروتمندی، از تو اذن می خواهند(که به جبهه نروند)و راضی شده اند که با متخلّفان باشند.خداوند بر دلهایشان مُهر زده است،از این رو نمی دانند.

نکته ها:

تفاوت مؤمن و منافق تا به کجاست! در آیه ی قبل دیدیم مؤمن از اینکه وسیله ای برای رفتن به جبهه ندارد گریه می کند و اشک می ریزد، أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ ولی در این آیه می خوانیم که منافقانِ ثروتمند،برای ترک جبهه اصرار دارند واز پیامبر اجازه می خواهند!!

پیام ها:

-فقیر و غنی،در رفتن به جبهه یکسان اند و ثروت،نه امتیازی برای ترک جبهه است و نه عذر و بهانه ای برای آن.... عَلَی الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَ هُمْ أَغْنِیاءُ

-شانه خالی کردن از مسئولیّت،موجب بدفرجامی و از دست دادن شناختِ صحیح می شود. طَبَعَ ،لا یَعْلَمُونَ

یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ إِذا رَجَعْتُمْ إِلَیْهِمْ قُلْ لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبارِکُمْ وَ سَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

هنگامی که از جهاد برگشتید،(منافقانِ متخلّف از جنگ تبوک،)برای شما عذر می آوردند.بگو:عذرتراشی نکنید،ما هرگز حرف شما را باور نمی کنیم،خداوند ما را از اخبار(و احوال)شما آگاه کرده است.خداوند و پیامبرش عملکرد شما را می بینند،آنگاه نزد خدایی که دانای پنهان و آشکار است بازگردانده می شوید و او شما را به آنچه می کردید،آگاه خواهد کرد.

نکته ها:

حدود هشتاد نفر از منافقان،در جنگ تبوک شرکت نکردند،و هنگامی که پیامبر و مسلمانان از جنگ بازگشتند،برای توجیه کار خود،بهانه های مختلفی را مطرح کردند.آیه نازل شد که آنچه را می گویند باور نکنید و آنها را به خدا واگذارید.

پیام ها:

-مسلمانان باید چنان مقتدر باشند که متخلّفان،خود را موظّف به عذرخواهی کنند. یَعْتَذِرُونَ

-با منافقانِ عذر تراش،قاطعانه برخورد کنیم. لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکُمْ

-خداوند از راه غیب،پیامبرش را از اخبار منافقان و اعمال مردم آگاه می سازد.

قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ

-پس از پایان جنگ،عذر و بهانه تراشی ها آغاز می شود. یَعْتَذِرُونَ ... إِذا رَجَعْتُمْ

-علم خدا نسبت به غیب و شهود،پیدا و پنهان،یکی است و چیزی از او پنهان نیست. عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ

-یادآوری قیامت،از بهترین عوامل سازنده ی انسان است. تُرَدُّونَ ،فَیُنَبِّئُکُمْ

-انسان در برابر تمام کارهای خود مسئول است وقیامت،روز رسوایی است.

فَیُنَبِّئُکُمْ ...

سَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَکُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَیْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ

هنگامی که از جهاد نزد منافقان بازگشتید،برای شما به خدا سوگند می خورند تا از(گناه و سرزنشِ)آنان چشم بپوشید.پس،از آنان اعراض و دوری کنید که آنان پلیدند و به خاطر آنچه بدست خود کسب می کرده اند،جایگاهشان دوزخ خواهد بود.

نکته ها:

اعراض،یا بر اساس بزرگواری و گذشت است،یا بر اساس قهر و بی اعتنایی،و در این آیه، به هر دو معنی به کار رفته است؛منافقان درخواست اعراض و چشم پوشی از خطا داشتند، خداوند دستور اعراض قهرآمیز داد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از بازگشت از تبوک،فرمان داد تا مردم با منافقانِ تارک جبهه، معاشرت نکنند.

در آیه ی قبل،عذر و بهانه شان پذیرفته نشد،در این آیه چون در موضع ضعف و ذلّت قرار گرفتند،به سوگند متوسّل شده اند.

پیام ها:

-به هر سوگندی نباید اعتماد کرد. سَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ ... فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ

-منافقان از مقدّسات و نام خدا،سوء استفاده می کنند. سَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ

-مسلمانان باید اهل تولّی و تبرّی و موضع گیری باشند. فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ

-با تارکانِ بدون عذر جبهه و جهاد،قطع رابطه کرده و آنان را بایکوت و منزوی و عرصه را بر آنان تنگ کنیم. فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ

-از افراد و محیط فاسد،فاصله بگیریم.چون روحیّه ی نفاق و عیوب انسانی، به افراد دیگر منتقل می شود. فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ

-نفاق،پلیدی باطن و بیماری روح است. إِنَّهُمْ رِجْسٌ

-دوزخ،کیفر ونتیجه ی عملکرد خودِ انسان است،نه انتقامِ الهی. جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ

یَحْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لا یَرْضی عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ

برای شما سوگند می خورند تا شما از آنان راضی شوید.(بدانید که شما هم)اگر از آنان راضی شوید،قطعاً خداوند از گروه فاسق،خشنود نخواهد شد.

نکته ها:

شاید سوگندشان در آیه قبل،برای آن بوده که متعرّض آنان نشوند،در این آیه علاوه بر صرف نظر و عدم تعرّض مسلمانان،خواهانِ رضایت قلبی آنان نیز هستند. لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ

منافقان،برای رضایت قلبی مسلمانان ارزشی قائل نبودند،اصرارشان بر رضایت،تنها برای مصون ماندن از عکس العمل قهرآمیز مسلمانان بود،تا بتوانند پایگاه اجتماعی و نفوذ خود را در جامعه حفظ کنند!

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: مَن التمسَ رضی اللّه بسخطِ الناسِ رضیَ اللّه عنه و ارضی عنه الناسَ و من التمس رضی الناس بسخطِ اللّهِ سخط اللّه علیه واسَخَط علیه الناسَ کسی که به قیمت خشم مردم،در پی رضای خدا باشد،خدا از او راضی می شود و مردم را هم از او راضی می سازد،و هرکس با خشمِ خدا در پی جلب رضایت مردم باشد،خداوند از او ناراضی می شود و دل مردم را هم از او خشمگین و ناراضی می کند. 

پیام ها:

-منافقان،در پی جلب نظر مردم و حفظ پایگاه خود در میان مردمند و کاری به رضای خدا و توبه ندارند. لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ

-در پی جلب رضای الهی باشیم،نه رضای مردم که گذشتِ مردم مهّم نیست، عفو وقهر الهی مهّم است. فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لا یَرْضی

-چون خدا از منافقان راضی نیست،آنان که از منافقان راضی شوند،راهشان را از خدا جدا کرده اند. فَإِنْ تَرْضَوْا ... فَإِنَّ اللّهَ لا یَرْضی

-جلب رضای مؤمنان در همه جا،مستلزم جلب رضای خدا نیست. فَإِنْ تَرْضَوْا ... فَإِنَّ اللّهَ لا یَرْضی

-هرگز از فاسق،مادامی که در فسق است،راضی نشوید. فَإِنَّ اللّهَ لا یَرْضی عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ

اَلْأَعْرابُ أَشَدُّ کُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلاّ یَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللّهُ عَلی رَسُولِهِ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ

بادیه نشینانِ عرب(به خاطر دوری از تعلیم وتربیت وسخنان پیامبر)،در کفر ونفاق شدیدترند وبه اینکه حدود آنچه را خدا بر پیامبرش نازل کرده ندانند سزاوارتر،و خداوند دانا و حکیم است

نکته ها:

اعراب یعنی بادیه نشینان.مفردِ آن اعرابی است،نه عَرب .

اعرابی بودن به معنای دوری از فرهنگ دینی و تعالیم مکتب است.کلمه ی اعراب ده بار در قرآن آمده و جز یک مورد،بقیّه ی موارد،مثل روایات،نکوهش آمیز است.

در حدیث آمده است: تفقّهوا فی الدّین فانّه مَن لم یتفقّه فی الدین فهو اعرابی دین شناس شوید،چون هر که فهم عمیقِ دینی نداشته باشد،اعرابی است.در حدیث دیگری نیز می خوانیم: نحن بنوهاشم و شیعتنا العربُ و سایر الناسِ اعرابٌ یاران و پیروان ما عرب اند و دیگران اعرابند.

مردم عصر پیامبر صلی الله علیه و آله دو گروه بودند:شهرنشین و بادیه نشین.چون آیات قبل درباره ی پیروزی مسلمانان در جنگ تبوک بود،این آیه شاید اشاره به این باشد که از بادیه نشینان جاهل و همجوار،غافل نباشید که ممکن است با تحریک دشمنان،دست به آشوب بزنند.

پیام ها:

-بادیه نشینی،موجب دوری از فرهنگ وآداب دینی می شود. الْأَعْرابُ أَشَدُّ کُفْراً

-محیط اجتماعی و فرهنگی انسان،در بینش و موضع گیری او در مورد حقایق و معارف مؤثّر است. الْأَعْرابُ أَشَدُّ کُفْراً

-افرادِ ناآگاه و دور از فرهنگ،گاهی آلت دست کافران و منافقان قرار می گیرند و از خود آنها هم بی منطق تر می شوند. الْأَعْرابُ أَشَدُّ کُفْراً وَ نِفاقاً

-کفر و نفاق،درجاتی دارد. أَشَدُّ کُفْراً وَ نِفاقاً

-یکی از عوامل کفر و نفاق،ناآگاهی است. أَشَدُّ کُفْراً ... أَلاّ یَعْلَمُوا

-دانستن احکام دین،لازم است وگرنه اعرابی هستیم. یَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللّهُ

-شهرنشینان جاهل به حدود الهی،به منزله ی اعراب و بادیه نشینان،بلکه بدتر از آنان هستند. أَلاّ یَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللّهُ

وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ مَغْرَماً وَ یَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوائِرَ عَلَیْهِمْ دائِرَهُ السَّوْءِ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

بعضی از بادیه نشینان،کسانی هستند که آنچه را انفاق می کنند،(به خاطر نفاق یا ضعف ایمان،)ضرر حساب می کنند وبرای شما پیش آمدهای بد را انتظار می کشند.بر خود آنان پیش آمد بد باد! و خداوند شنوا و داناست.

نکته ها:

مَغرَم ،از غرامت ،به معنایِ ملازمت است.به بدهکار وطلبکار که یکدیگر را رها نمی کنند، غَریم گفته می شود.و به بدهکاری که ملازم انسان است تا آن بدهی را بپردازد، مَغْرَمٍ گویند.

دوائر ،جمع دائره ،حوادثی است که از هر طرف انسان را احاطه می کند.

پیام ها:

-منافق وآنکه علم وایمان به حدود الهی و فرهنگ اسلامی ندارد،انفاق را ضرر می پندارد. یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ مَغْرَماً

-منافق،حسود است وبرای دیگران جز شرّ نمی خواهد. یَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوائِرَ

-کسی که برای دیگران تمنّای شرّ دارد،خودش گرفتار آن می شود. یَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوائِرَ،عَلَیْهِمْ دائِرَهُ السَّوْءِ

-خداوند،به گفته ها و خصلت های انسان آگاه است. اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَهٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللّهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

امّا برخی از عرب های بادیه نشین،کسانی هستند که به خداوند و روز قیامت ایمان دارند و آنچه را انفاق می کنند،وسیله ی قرب به خدا و(جلب)دعا و صلوات رسول می دانند.آگاه باشید که همین انفاق ها،برای آنان موجب قرب است.به زودی خدا آنان را در رحمت خویش وارد می کند.همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.

پیام ها:

-اگر گروهی را سرزنش می کنیم،خوبان آنها را فراموش نکنیم.بدنبالِ الْأَعْرابُ أَشَدُّ کُفْراً می فرماید: وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ ...

-بادیه نشینی و محیط اجتماعی،اختیار رشد را از انسان نمی گیرد. وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ ...

-ایمان،زمینه ساز انفاق و آرامش است. یُؤْمِنُ، یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ

-از امکانات مادّی برای رسیدن به قرب الهی بهره بگیریم. یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ

-آنچه موجب قرب به خداست،نیّت خالص است،نه صِرف عمل.مؤمن و منافق هر دو انفاق می کنند،ولی انفاق مؤمن ستوده است. أَلا إِنَّها قُرْبَهٌ

-کار کردن برای جلب رضایت رسول خدا،با توحید مخالفتی ندارد. إِنَّها قُرْبَهٌ

-مؤمنِ انفاق گر،مشمول دعای رسول خدا قرار می گیرد. صَلَواتِ الرَّسُولِ

-مؤمن،غرق در رحمت الهی است، فِی رَحْمَتِهِ و منافق،غرق در حوادث تلخ است. عَلَیْهِمْ دائِرَهُ السَّوْءِ (آیه قبل)

-انفاق خالصانه ی بادیه نشینان که از محیطِ بی فرهنگ اند،بیشتر مورد تقدیر و تمجید است. أَلا،إِنَّها، فِی رَحْمَتِهِ، غَفُورٌ،رَحِیمٌ

وَ السّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

ونخستین پیشگامانِ از مهاجران و انصار و کسانی که با نیکوکاری آنان را پیروی کردند، خداوند از آنها راضی است و آنان نیز از خدا راضی،و(خدا)برای آنان باغهایی فراهم ساخته که نهرها از پای(درختان)آن جاری است،همیشه در آن جاودانه اند.این است رستگاری و کامیابی بزرگ.

نکته ها:

در این آیه،مسلمانانِ صدر اسلام به سه گروه تقسیم شده اند:

.پیشگامان در اسلام و هجرت.

.پیشگامان در نصرت پیامبر و یاری مهاجران.

.متأخّران که راه آنان را ادامه داده اند.

امام صادق علیه السلام فرمودند:ابتدا خداوند نام مهاجرین با سابقه را برده،سپس نام انصار و یاوران را و سپس نام پیروان آنان را بیان نموده است.بنابراین جایگاه و مقام هر گروه را در جای خود بیان کرده است.

به اتّفاق همه ی مسلمانان،اوّلین زن مسلمان حضرت خدیجه و اوّلین مرد مسلمان به اتّفاق شیعه ونظر بسیاری از اهل سنّت،علی بن ابی طالب علیهما السلام است.  چنانکه گفته اند:

میان تاریخ نویسان خلافی نیست که علی بن ابی طالب علیهما السلام،اوّلین مرد مسلمان است.

البتّه عدّه ای می گویند:ایمانِ نوجوانی ده ساله چه ارزشی دارد؟در جواب آنان باید گفت:

نبوّت حضرت عیسی و حضرت یحیی نیز در کودکی بود و ارزش داشت!

پیام ها:

-سبقت در کار نیک،ارزش است و موقعیّت پیشگامان در نهضت ها باید حفظ شود. السّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ

-تنها پیروی از نیکی ها وکمالات گذشتگان ارزش است،نه هر پیروی وتبعیّتی.

اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ

-اگر مؤمن،به قضای الهی راضی باشد،خدا هم از او راضی است. رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ

-بهشت در سایه ی ایمان،سبقت،هجرت،نصرت و تبعیّت به احسان است.

اَلسّابِقُونَ ... أَعَدَّ لَهُمْ جَنّاتٍ ...

وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَهِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلی عَذابٍ عَظِیمٍ

و از میان بادیه نشینانِ پیرامونِ شما،گروهی منافقند و از اهل مدینه نیز عدّه ای بر نفاق خو گرفته اند،تو آنان را نمی شناسی،(ولی)ما آنها را می شناسیم! بزودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد،سپس به سوی عذابی سهمگین،بازگردانده می شوند.

نکته ها:

مَرَدُوا به معنای ممارست و تمرین بر صفت و کاری است تا آنجا که خوی و خصلتی را ایجاد کند.

دوبار عذاب، سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ یکی رسوایی میان مردم است و یکی سخت جان دادن.

چنانکه در آیه ی سوره انفال آمده است: یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ ،فرشتگان مرگ،به صورت و پشت آنان سیلی می زنند.و شاید مراد از دوبار عذاب،عذاب روحی و عذاب جسمی باشد.

پیام ها:

-مواظب منافقانی باشیم که در کنار و اطراف ما هستند. حَوْلَکُمْ

-کفر و نفاقِ بادیه نشینان،شدید،ولی علنی است،امّا نفاق شهرنشینان مرموزانه تر است. مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَهِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ

-نفاق،مراحلی دارد؛گاهی سطحی و گاهی ریشه دار است. مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ ...

-پیامبر،بدون عنایت و تعلیم الهی،غیب نمی داند. لا تَعْلَمُهُمْ

-آنان که بر انحراف اصرار ورزند و خو بگیرند،عذابشان بیشتر است. مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ ،سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ

-منافق،در دنیا و آخرت گرفتار است و گرفتاریش چندان دور نیست. سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلی عَذابٍ عَظِیمٍ

وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَی اللّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

و(از اعراب)دیگرانی هستند که به گناهان خویش اعتراف کرده اند،کار خوب و بد را به هم آمیخته اند.امید است خداوند توبه ی آنان را بپذیرد(و لطف خویش را به آنان بازگرداند).همانا خداوند،آمرزنده و مهربان است.

نکته ها:

نفر از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله،از شرکت در جنگ تبوک تخلّف ورزیدند،آن هم نه از روی نفاق،بلکه به خاطر دلبستگی به زندگی.آیات انتقادآمیز که نازل شد،پشیمان گشتند وخود را به نشانه ی توبه،به ستون مسجد بستند.تا آنکه خداوند توبه ی آنان را پذیرفت و رسول خدا صلی الله علیه و آله طناب را گشود و آنها آمرزیده شدند.

پیام ها:

-همه ی اصحاب پیامبر عادل نبودند،برخی مرتکب سیّئات هم می شدند.

خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً

-انسان در میان اعمالِ خود نباید تنها نقاط قوّتش را ببیند،بلکه باید بدنبالِ جبرانِ نقاط ضعف و خطاهایش باشد. اِعْتَرَفُوا ... خَلَطُوا

-اعتراف به گناه،انتقاد از خود و داشتن کارهای خوب و صالح،زمینه ساز بخشایش الهی است. اعْتَرَفُوا، یَتُوبَ عَلَیْهِمْ

-گرچه خداوند وعده ی آمرزش داده،امّا انسان باید میان خوف و رجاء باشد.

عَسَی اللّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ

-خطاکار پشیمان،به امید نیازمند است و آغوش اسلام برای پذیرش او باز است. اِعْتَرَفُوا ... إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

از اموالشان صدقه(زکات)بگیر تا بدین وسیله آنان را(از بخل و دنیاپرستی)پاک سازی و رشدشان دهی و بر آنان درود فرست(و دعا کن).زیرا دعای تو،مایه ی آرامش آنان است و خداوند شنوا و داناست.

نکته ها:

آیه در ماه رمضان سال دوّم هجری در مدینه نازل شد و پیامبر فرمود:ندا دهند که خداوند، زکات را نیز همچون نماز واجب ساخت.پس از یک سال نیز فرمان داد که مسلمانان زکاتشان را بپردازند.

پیامبر،بر زکات دهندگان درود می فرستد؛ صَلِّ عَلَیْهِمْ ،ولی خداوند بر مجاهدانی که در خاک و خون غلطیده و مقاومت می کنند،درود می فرستد. أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ

پیام ها:

-یکی از وظایف حاکم اسلامی،گرفتن زکات از مردم است. خُذْ

-اسلام،مالکیّت خصوصی را می پذیرد. أَمْوالِهِمْ

-زکات،بخش کوچکی از سرمایه ی شماست،با دلگرمی آن را پرداخت کنید.

مِنْ أَمْوالِهِمْ

-پرداخت زکات،نشانه ی صداقت انسان در ادّعای ایمان است. صَدَقَهً

-زکات،عامل پاکی روح از بخل،دنیا پرستی و مال دوستی است. تُطَهِّرُهُمْ

-زکات،موجب رشد فضایل اخلاقی در فرد و جامعه است. تُزَکِّیهِمْ

-رسول اکرم صلی الله علیه و آله به مردم عادّی درود و صلوات می فرستد.زیرا بها دادن به مردم،تشویق آنان به نیکی ها و شخصیّت بخشیدن به آنان است. صَلِّ عَلَیْهِمْ

-رابطه ی مالیات دهنده ومالیات گیرنده باید عاطفی ومعنوی باشد. خُذْ، صَلِّ

-دعای پیامبر در حقّ مردم مستجاب است. صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ

-نگوییم زکات دادن وظیفه اش بوده،ما هم تشکّر کنیم. خُذْ، صَلِّ عَلَیْهِمْ

-تشویق ها لازم نیست،همیشه مادّی باشد،گاهی تشویق معنوی کارسازتر است. إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ

-تشویق،سنگینی تکلیف را سبک می کند. سَکَنٌ لَهُمْ

-سرچشمه ی دستورات و تکالیف،علم الهی است. وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللّهَ هُوَ التَّوّابُ الرَّحِیمُ

آیا ندانستند که تنها خداوند از بندگانش توبه را می پذیرد و صدقات را می گیرد و اینکه خداوند،بسیار توبه پذیر و مهربان است.

نکته ها:

برخی از آنان که در جنگ تبوک شرکت نکردند،نزد پیامبر آمده و درخواست می کردند که توبه ی آنان را بپذیرد.این آیه می فرماید:توبه پذیر خداست،نه دیگری،و صدقات و زکاتی که به پیامبر و امام داده می شود،در حقیقت گیرنده اش خداوند است.

چون پیامبر به فرمان خدا زکات می گیرد،در حقیقت خدا زکات گیرنده است.نظیر آیه ی بیعت: إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللّهَ هر کس با تو ای پیامبر بیعت کند،گویا با خدا بیعت کرده است.

امام صادق علیه السلام فرمود:صدقه در دست فقیر قرار نمی گیرد،مگر آنکه در دست خدا قرار گیرد.آنگاه این آیه را تلاوت فرمود 

از امام صادق علیه السلام سؤال شد که آیا گرفتن زکات مخصوص پیامبر است یا بعد از آن حضرت نیز ادامه دارد؟حضرت فرمودند:آری،ادامه دارد

پیام ها:

-پیامبر خدا نیز حقّ توبه پذیری ندارد،تا چه رسد به کشیش ها و مقامات کلیسا.

این مقام،خاصّ خداست. هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَهَ

-پرداخت زکات،لازمه ی توبه ی واقعی است. یَقْبَلُ التَّوْبَهَ ... وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ

-انقلاب درونی،مقدّم بر کمک های مادّی است. یَقْبَلُ التَّوْبَهَ ... یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ

-توبه تنها پشیمانی نیست،به دنبال آن اصلاح و عمل لازم است. یَقْبَلُ التَّوْبَهَ، یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ

-چون گیرنده ی صدقات خداست،پس با دلگرمی بدهیم و بهترین جنس را با بهترین شیوه بپردازیم. أَنَّ اللّهَ ... یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ

-زکات،مالیاتی اسلامی است که از قداست برخوردار است،زیرا گیرنده ی آن خداوند است. یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ

وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

وبگو:(هر گونه که می خواهید و می توانید)عمل کنید،که بزودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را می نگرند و بزودی به سوی دانای غیب و آشکار بازگردانده می شوید،پس شما را به آنچه انجام می دادید،آگاه خواهد کرد.

نکته ها:

این آیه که بیان کننده ی آگاهی خدا وپیامبر ومؤمنان از عملکرد ماست،همان عقیده ی شیعه را مبنی بر عرضه ی اعمال بر اولیای خدا بیان می کند.این عرضه،روزانه یا هر هفته و هر ماه انجام می گیرد و اگر اعمال ما خوب باشد،اولیای خدا از ما شاد می شوند و اگر بد باشد،نگران و اندوهگین می گردند.ایمان به این عرضه ی عمل،در ایجاد تقوا و حیا مؤثّر است.امام صادق علیه السلام فرمود:ای مردم! با گناهِ خود،رسول خدا را ناراحت نکنید.

به گفته ی روایات،مراد از مؤمنون ،امامان معصومند که خداوند آنان را از اعمال ما آگاه می سازد. 

پیام ها:

-انسان در عمل آزاد است،نه مجبور. اعْمَلُوا

-توجّه به اینکه اعمال ما زیر نظر خداست،مانع گناه است. فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ

-هر چه بیننده ی اعمال بیشتر باشد،شرم وحیای انسان از خلافکاری بیشتر است،به خصوص اگر بیننده،خدا و پیامبر و مؤمنان باشند. فَسَیَرَی اللّهُ ،وَ رَسُولُهُ، وَ الْمُؤْمِنُونَ

-عمل معیار سنجش است،آنچه در دنیا بر اولیای خدا عرضه می شود عمل است،آنچه هم در قیامت مورد حساب قرار می گیرد،عمل است. اعْمَلُوا، فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ ،فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

-اعمال انسان حقایقی دارد که در قیامت برای او روشن خواهد شد. فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ ،فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللّهِ إِمّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ

و گروه دیگری هستند که کارشان به خواست الهی واگذار شده است یا عذابشان می کند و یا(به خاطر توبه و پشیمانی)،به آنان لطف می کند و خداوند دانا و حکیم است.

نکته ها:

مُرْجَوْنَ از ارجاء ،به معنای تأخیر وتوقّف است،تأخیری همراه با رجاء وامید.

خداوند در این آیات سه گروه را یاد کرده است:

الف:منافقان مرموزی که در مدینه هستند و شناخته نشده اند.(آیه )

ب:منحرفانی که به گناه خود اعتراف کردند و امید توبه دارند.(آیه )

ج:منحرفانی که اصرار بر گناه ندارند وتوبه نکرده اند،تکلیف آنان با خداوند است.(آیه ی مورد بحث)

طبق روایات،  آیه ناظر به قاتلان حضرت حمزه یا جعفر طیّار است که پشیمان شده و اسلام آوردند،ولی ایمان در قلبشان رسوخ نکرده تا قطعاً بهشتی باشند،یا مربوط به کسانی است که در جنگ تبوک شرکت نکردند و فقط پشیمان شدند و به زبان اعتراف نکردند.

پیام ها:

-دست خدا در عفو یا مجازاتِ گنهکاران،باز است. إِمّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ

-در تربیت خطاکاران مختلف،باید برخوردهای مختلفی داشت.گروهی را باید بین بیم وامید قرار داد. إِمّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ

-قهر یا لطف الهی،بر اساس علم و حکمت است،نه انتقام جویی! عَلِیمٌ حَکِیمٌ

وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنی وَ اللّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ

و(گروهی دیگر از منافقان)کسانی هستند که مسجدی برای ضربه زدن به اسلام و برای ترویج کفر و تفرقه افکنی میان مؤمنان و کمینگاهی برای (مساعدت)به دشمنان دیرینه ی خدا و پیامبرش ساختند،و همواره سوگند می خورند که جز خیر،قصدی نداریم! (ولی)خداوند گواهی می دهد که آنان دروغگویانند.

نکته ها:

آیه،به داستان مسجد ضرار اشاره دارد که منافقان به بهانه ی افراد ناتوان و بیمار یا روزهای بارانی،در برابر مسجد قُبا مسجدی ساختند که در واقع پایگاه تجمّع خودشان بود، و از پیامبر در آستانه ی عزیمت به جنگ تبوک،خواستند آنجا نماز بخواند و افتتاح کند.بعد از مراجعت پیامبر صلی الله علیه و آله از تبوک،آیه نازل شد و نیّت شومشان را بر ملا کرد.پیامبر فرمان داد مسجد را آتش بزنند و ویران کنند و محلّ آن را زباله دان کنند

طبق بعضی روایات،ساختِ مسجد ضرار در مدینه،به دستور ابوعامر بود.وی که پدر حنظله ی غسیل الملائکه است،از عابدان مسیحی بود و در قبیله ی خزرج نفوذ داشت.با هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و گسترش و نفوذ اسلام،او به مخالفت با پیامبر پرداخت و نقش منافقانه در جنگ احد داشت.سرانجام به مکّه گریخت و از آنجا به روم رفت و از پادشاه روم برای براندازی اسلام کمک خواست.شگفتا که او رهبر منافقان بود و پسرش حنظله،عاشقِ اسلام و پیامبر و شهید شد!

هنگام دعوت پیامبر برای نماز در مسجد ضرار،سه مسأله را مطرح کردند:عشق به نماز جماعت،عشق به ناتوانان و عشق به رهبر و نماز او.و هر سه منافقانه بود.منافقان همواره چنین بوده اند؛در برابر موسی،سامری توطئه می کند،در برابر مسجد نبوی،مسجد اموی می سازند و در برابر علی علیه السلام قرآن بر نیزه می کنند.همان گونه که گوساله ی سامری را سوزاندند،مسجد منافقان را نیز می سوزانند تا درسی برای تاریخ باشد.

در کوفه و شام نیز به خاطر پیروزی یزید بر امام حسین علیه السلام مساجدی ساخته شد،که امامان ما آنها را مساجد ملعونه نامیدند!.

هرگونه ضرری در اسلام ممنوع است، لا ضرر و لا ضرار فی الأسلام از جمله:

الف:ضررهای جانی. لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ

ب:ضرر به مردم. لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ

ج:ضرر به همسر. لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ

د:ضرر به فرزند. لا تُضَارَّ والِدَهٌ بِوَلَدِها  

ه:ضرر به ورثه. مِنْ بَعْدِ وَصِیَّهٍ یُوصی بِها أَوْ دَیْنٍ غَیْرَ مُضَارٍّ

و:آموزشهای مضرّ. یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ

ز:ضرر در معاملات وبدهکاری ها. وَ لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهِیدٌ

ح:ضرر به مکتب و وحدت. اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً

پیام ها:

-دشمن،از مسجد و مذهب،علیه مذهب سوء استفاده می کند،ظاهر شعارها و القاب،فریبمان ندهد! اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً

-توطئه گران می خواهند حتّی از نمازِ پیامبر نیز به نفع خود سوء استفاده کنند.

(با توجّه به شأن نزول)

-مسجدسازی مهّم نیست،باید انگیزه های بانیان و متولّیان خالص باشد. اِتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ ...

-در اسلام،هرگونه ضرر،ممنوع است،گرچه تحت عنوانِ مسجد باشد.

اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً

-احترام و قداست مسجد،در شرایطی که مورد سوءاستفاده دشمنان باشد، برداشته می شود.(با توجّه به شأن نزول)

-خداوند حامی پیامبر و دین خود می باشد و از طریق وحی توطئه های منافقان را افشا می کند. وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً ...

-هر مسجدی که عامل تفرقه میان مسلمانان باشد،مسجد ضرار است. اِتَّخَذُوا مَسْجِداً ... تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ

-منافقان در خدمت کفّارند. إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللّهَ

-هنگام جنگ با دشمنان خارجی،از توطئه های دشمنان داخلی غافل نشویم.منافقان در آستانه ی جنگ تبوک از پیامبر می خواستند تا رسماً پایگاه آنها را افتتاح کند،امّا پیامبر صلی الله علیه و آله،علی علیه السلام را در مدینه بجای خود گذاشت و پس از

بازگشت،مسجد ضرار را خراب کرد.

-شکستن وحدت مسلمانان،همطراز کفر است. کُفْراً وَ تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ

-سوگند دروغ،شیوه ی منافقان است. لَیَحْلِفُنَّ

-فریب ادّعاها و تبلیغاتِ حقّ به جانب دشمن را نخوریم. إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنی

-دروغگویی خصلت کفّار و منافقان است. إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ

لا تَقُمْ فِیهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ

در آن(مسجد ضرار،)هرگز(برای نماز)نایست،همانا مسجدی که از روز نخست بر اساس تقوا بنا شده،سزاوارتر است که در آن نماز برپاداری.(زیرا)در آن مسجد،مردانی هستند که دوست دارند خود را پاک سازند و خداوند پاکان را دوست می دارد.

نکته ها:

مسجدی که از آغاز بر پایه ی تقوا،بنا نهاده شد،مسجد قُبا ست که هنگام هجرت به مدینه ساخته شد.

فخر رازی می گوید:وقتی سابقه ی تقوا،مایه ی ارزش یک مسجد است،سبقت انسان به ایمان و تقوا،بیشتر ارزش دارد و علی علیه السلام که از روز اوّل مؤمن بود،برتر از کسانی است که پس از سالها شرک،مسلمان شدند.

پیام ها:

-در مسجدی که پایگاه مخالفانِ نظام اسلامی است،به نماز نایستیم. لا تَقُمْ فِیهِ أَبَداً

-عبادت از سیاست جدا نیست.حتّی به وسیله نماز نباید باطلی را تقویت کرد. لا تَقُمْ فِیهِ أَبَداً (تائید کفر و نفاق وتفرقه حرام است)

-رهبر،الگوی دیگران است.پیامبر نباید وارد مسجد ضرار شود تا دیگران هم وارد نشوند.لذا خطابِ آیه به پیامبر است. لا تَقُمْ فِیهِ

-رهبر جامعه باید در موضع گیری پیشگام باشد. لا تَقُمْ فِیهِ

-اگر مردم را از رفتن به مراکز فساد باز می داریم،باید مکان های سالم و مفیدی را جایگزین و به آن راهنمایی کنیم. لا تَقُمْ ،تَقُومَ

-ارزش هرچیز وابسته به اهداف و انگیزه ها و نیّات بنیان گزاران آن دارد. أُسِّسَ عَلَی التَّقْوی

-مسجد،زمینه ی پاکی از پلیدی های جسمی و روحی است. فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا

-همنشینی با صالحان ارزش است. فِیهِ رِجالٌ ...

-ارزش مکان ها،بسته به افرادی است که به آنجا رفت وآمد می کنند.ارزش یک مسجد به نمازگزارانِ آن است،نه گنبد و گلدسته ی آن. لَمَسْجِدٌ ... أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ، فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا

-نماز و مسجد،وسیله ی تهذیب و پاکی است. لَمَسْجِدٌ فِیهِ ... یَتَطَهَّرُوا

-علاقه به کمال و پاکی،خود یک کمال است. یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا

-پاکان،محبوب خدایند. یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ

أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی تَقْوی مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ

آیا کسی که بنیان(کار)خود را بر پایه ی تقوا و رضای الهی قرار داده بهتر است،یا کسی که بنیاد(کار)خویش را بر لبه ی پرتگاهی سست و فروریختنی نهاده که او را در آتشِ دوزخ می اندازد؟خداوند گروه ستمگر را هدایت نمی کند.

نکته ها:

آیه ی قبل،مقایسه ی مسجد ضرار و مسجد قبا بود،و در این آیه مقایسه ی بانیان آن دو مسجد است.

کلمه ی شَفا ،به معنای لبه و کناره، جُرُفٍ ،به معنای حاشیه ی نهر یا چاه که آب زیر آن را خالی کرده و پرتگاه شده است،و هارٍ ،به معنای سست می باشد.

پیام ها:

-ارزش کارها به نیّت آنان است،نه ظاهر اعمال.مسجد قبا برای خدا ساخته شد و مسجد ضرار با انگیزه ی تفرقه افکنی! أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی تَقْوی

-بنیاد باطل بر باد است. بُنْیانَهُ عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ

-گاهی مسجد،بانیان خود را به قعر دوزخ می افکند. فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ

-سوء استفاده از مراکز مذهبی و باورهای دینی مردم،ظلم است. الظّالِمِینَ

لا یَزالُ بُنْیانُهُمُ الَّذِی بَنَوْا رِیبَهً فِی قُلُوبِهِمْ إِلاّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ

بنیانی را که منافقان بنا نهادند،همواره موجب تحیّر و سردرگمی در دلهای آنان است .(آنها راه نجاتی ندارند،)مگر آنکه دلهایشان(از نفاق) جدا شود(یا با مرگ،متلاشی شود) و خداوند دانا و حکیم است.

پیام ها:

-بنیان های اعتقادی منافقان،سست و همراه با تردید است. بَنَوْا رِیبَهً

-امراض قلبی و روحی،گاهی به صورت خصلتی پایدار و بی تغییر در می آید.

لا یَزالُ ... رِیبَهً فِی قُلُوبِهِمْ

-بیماری های قلبی و روحی،با توبه ی ظاهری و لفظی مداوا نمی شود. إِلاّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ

-منافقان دارای تشکیلات و پایگاه هستند. بُنْیانُهُمُ

-منافق،آرامش ندارد. رِیبَهً

-خداوند از انگیزه ی منافقان در ساختن مسجد ضرار آگاه است. عَلِیمٌ

إِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

همانا خداوند از مؤمنان،جانها و اموالشان را به بهای بهشت خریده است.

آنان در راه خدا می جنگند تا بکشند یا کشته شوند.(وفای به این)وعده ی حقّ که در تورات و انجیل و قرآن آمده بر عهده خداست و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟پس مژده باد شما را بر این معامله ای که به وسیله ی آن(با خدا)بیعت کردید و این همان رستگاری بزرگ است.

نکته ها:

دنیا،بازار است و مردم در آن معامله گر.فروشنده،مردم اند و خریدار خداوند.متاعِ معامله، مال و جان است و بهای معامله بهشت.اگر به خدا بفروشند،سراسر سود و اگر به دیگری بفروشند،یکسره خسارت است.

معامله با خدا چند امتیاز دارد:

.خود ما و توان و دارایی ما از اوست،سزاوار نیست که به جز او بدهیم.

.خداوند،اندک را هم می خرد. مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ

.عیوب جنس را اصلاح می کند و رسوا نمی سازد.

.به بهای بهشت می خرد.خداوند در خریدن وارد مزایده می شود و نرخی را پیشنهاد می کند که فروختن به غیر او احمقانه و خسارت است.

امام صادق علیه السلام می فرماید:برای بدنهای شما جز بهشت،بهایی نیست،پس خود را به کمتراز بهشت نفروشید.

پیام ها:

-با داشتن خریداری همچون خدا،چرا به سراغ دیگران برویم؟ إِنَّ اللّهَ اشْتَری

-خداوند،تنها از مؤمن خریدار است،نه از منافق و کافر. مِنَ الْمُؤْمِنِینَ

-در پذیرش الهی،جهاد با جان بر جهاد مالی مقدّم است. أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ

-بهشت،در سایه ی جهاد و شمشیر و تقدیم جان و مال به خداوند است. لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ

-اگر هدف از جهاد،خدا باشد،کشته شدن یا کشتن،تفاوتی نمی کند. یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ

-هدف مؤمن از جنگ،ابتدا نابود کردن باطل و اهل آن و سرانجام شهادت است. فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ

-در معامله با خدا،سود یقینی و قطعی است. وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا در مزایده با خداوند هرچه هست حقّ و به سود انسان است،بر خلاف دیگران که یا قصد جدّی نیست یا بی انگیزه و دروغ است،یا غلّو،یا از روی هوس و یا برای طرد کردن رقیب است.

-ارزش جهاد،مجاهدان و شهیدان،مخصوص اسلام نیست،در تورات و انجیل هم مطرح است.و اگر امروزه در آن کتاب ها نیست،نشان تحریف آنهاست. فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجِیلِ

-گرچه ما بر خدا حقی نداریم،امّا خداوند برای ما بر عهده ی خودش حقوقی قرار داده است. وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا

-خداوند مجاهدان مخلص را طرف معامله ی خود قرار داده است. بایَعْتُمْ و نفرمود: بعتم

-بهترین بشارت،تبدیل فانی به باقی و دنیا به آخرت است و غیر آن خسارت و حسرت است. فَاسْتَبْشِرُوا

-در کنار انتقاد از منافقانِ جهادگریز،باید از مؤمنانِ مجاهد تقدیر وتشکّر شود. فَاسْتَبْشِرُوا

-بالاترین رستگاری تنها در سایه ی معامله با خداست. ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

اَلتّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السّائِحُونَ الرّاکِعُونَ السّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ

(مؤمنانِ مجاهد،)اهل توبه،عبادت،ستایش،سیاحت،رکوع،سجود،امر به معروف ونهی از منکر و حفظِ حدود و مقرّرات الهی اند و چنین مؤمنانی را بشارت ده.

نکته ها:

در این آیه،نُه صفت برای مؤمنانِ مجاهد بیان شده است:از گناهان توبه کرده،در مدار عبادت قرار می گیرند.با زبان،حمد و با پا حرکت و با بدن رکوع و سجود دارند،پس از خودسازی،با امر به معروف به اصلاح جامعه می پردازند و از مرز قوانین الهی خارج نمی شوند.

توبه از گناه،راه عبادت را باز می کند،زبانِ ستایشگر همراه با پویایی و تحرّک،آمادگی برای رکوع و سجود در پیشگاه خدا می آورد،و امر به معروف و نهی از منکر،حافظِ حدود الهی در جامعه است.

کلمه ی التّائِبُونَ ،نشانه ی آن است که مؤمنانی که جان و مال خود را به خدا می فروشند، می توانند با یک انقلاب و بازسازی درونی و اعراض از کردارهای ناروای گذشته،وارد این میدان معامله با خدا شوند.

عُبّاد بصری در راه مکّه امام سجاد علیه السلام را دید،به حضرت گفت: ترکتَ الجهادَ و صعوبَته واَقبلتَ الی الحجِّ و لِینَه؟ جهاد و سختی آن را رها کرده ای،به حج وآسانی آن روی آورده ای؟آنگاه آیه ی إِنَّ اللّهَ اشْتَری ...را خواند! حضرت فرمودند:ادامه ی آن را هم بخوان! عبّاد آیه ی اَلتّائِبُونَ ...را خواند.حضرت فرمود:اگر یاران ما این صفات و کمالات را دارا می بودند،بر ما واجب بود،قیام کنیم و در آن صورت،جهاد از حجّ برتر بود

در روایتی آمده است که مراد از السّائِحُونَ روزه داران می باشد.

پیام ها:

-شرط وفاداری خداوند به پیمان خود،پایداری مؤمنان بر حفظ حدود الهی است. وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ ... اَلتّائِبُونَ ...

-جهاد اکبر و خود سازی،لازمه ی جهاد اصغر در جبهه هاست. یُقاتِلُونَ ...

التّائِبُونَ ...

-اسلام دینی جامع است،اشک را در کنار شمشیر و عبادت را در کنارِ سیاحت قرار داده است. یُقاتِلُونَ ... اَلتّائِبُونَ الْعابِدُونَ ... اَلسّائِحُونَ

-آنچه مطلوب است،ملکه شدن کمالات در انسان است. اَلتّائِبُونَ الْعابِدُونَ ...

-تقویت روحیه ی رزمندگان اسلام،با ذکر و یاد خدا و عبادت است،نه شراب و موسیقی و...که در جبهه ی دشمن است. یُقاتِلُونَ ،التّائِبُونَ اَلْعابِدُونَ، ...

-تحرّک،تلاش،سیاحت،هجرت و خودسازی،در راه کسب کمال و قرب الهی ارزش است. السّائِحُونَ (مردان خدا،راکد و زمین گیر نیستند)

-سرباز ورزمنده ی اسلام باید اهل نماز و عبادت باشد. یُقاتِلُونَ ،الرّاکِعُونَ اَلسّاجِدُونَ

-در مسیر کمال،اوّل خودسازی است،بعد جامعه سازی. اَلتّائِبُونَ الْعابِدُونَ ...

الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ ...

-درگیری با دشمن در مرزها،ما را از مفاسد و منکرات داخلی غافل نسازد.

یُقاتِلُونَ،اَلْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ ...

-برای حفظ حدود الهی،باید هم با دشمن خارجی جنگید،هم با مفاسد داخلی مبارزه کرد. یُقاتِلُونَ، اَلنّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ ،الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ

ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ وَ لَوْ کانُوا أُولِی قُرْبی مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحِیمِ

برای پیامبر و کسانی که ایمان آورده اند،سزاوار نیست که برای مشرکان، پس از آنکه برایشان آشکار گردید که آنان اهل دوزخند،طلب آمرزش کنند،هر چند خویشاوند آنان باشند.

نکته ها:

برخی مفسّران به بعضی روایاتِ جعلی از راویانِ ناسالم استناد کرده و این آیه را درباره ی ابوطالب دانسته اند! در حالی که دهها دلیل و روایت بر ایمان ابوطالب داریم.سعیدبن مسیّب که راویِ این روایت است،دشمن علی بن ابی طالب علیهما السلام است و گناهِ ابوطالب هم این است که پدر علی علیه السلام است!

پیام ها:

-پیامبر و دیگر مسلمانان،در برابر قانون یکسان اند. ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا

-شرک،گناهی نابخشودنی است و حتّی استغفار پیامبر برای مشرکان بی اثر است. ما کانَ ... أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ

-پیوندهای مکتبی،مهم تر از پیوندهای عاطفی است.نباید عواطف فامیلی بر مکتب غالب شود. ما کانَ ... وَ لَوْ کانُوا أُولِی قُرْبی

-خویشاوندی با پیامبر،مانع دوزخ نیست. وَ لَوْ کانُوا أُولِی قُرْبی

وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِیمَ لِأَبِیهِ إِلاّ عَنْ مَوْعِدَهٍ وَعَدَها إِیّاهُ فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهِیمَ لَأَوّاهٌ حَلِیمٌ

و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش(عموی مشرکش که سرپرستی او را به عهده داشت)،فقط به خاطر وعده ای بود که به او داده بود،(آن هنگام که از هدایتش ناامید نبود،)پس هنگامی که برایش روشن شد،او دشمن خداست،از او بیزاری جست.همانا ابراهیم،اهل آه وناله(از ترس خدا)و بردبار بود.

نکته ها:

در آیه ی قبل،سخن از این بود که پیامبر و مؤمنان حقّ دعا کردن برای مشرکان را ندارند، هرچند از خویشاوندانشان باشند.این آیه،پاسخ شبهه ای را می دهد که پس چرا حضرت ابراهیم،به عموی مشرک خود دعا کرد و به او وعده ی استغفار داد؛ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی ، این آیه می فرماید،وعده ی ابراهیم به امید هدایت او بود.امّا چون عمو در حال شرک مرد، ابراهیم هم استغفار را رها کرد.

سؤال: چرا حضرت ابراهیم پس از مرگ عمو هم برای او دعا می کرد؟ ربّنا اغفر لی ولوالدیّ ؟

پاسخ: والد به پدر واقعی گفته می شود،ولی اب،به پدر،معلّم،عمو،پدر زن،و جدّ هم گفته می شود.دعای ابراهیم برای پدر واقعی اش بوده،نه عموی مشرکش.

قرآن در یازده آیه،از عموی ابراهیم تعبیر به أب کرده است،تا بفهماند ابراهیم علیه السلام تحت سرپرستی چه کسی بوده،ولی تحت تأثیر قرار نگرفته است.

امام صادق علیه السلام فرمود:ابراهیم علیه السلام اهل دعا وگریه های بسیار و اواه بود.

پیام ها:

-آنچه سبب بدگمانی به اولیای خداست،باید برطرف شود و توجیه صحیح ارائه گردد. مَوْعِدَهٍ وَعَدَها

-وفای به عهد،حتّی نسبت به کافر هم لازم است. مَوْعِدَهٍ وَعَدَها

-علم انبیا محدود است. فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ ...

-در برابر رفتار تند کافران،حلم خود را از دست ندهیم تَبَرَّأَ مِنْهُ ... لَأَوّاهٌ حَلِیمٌ

-برائت از عمو به خاطر خدا،نشانه ی عشق و خشوع ابراهیم نسبت به خداوند است. اواه

وَ ما کانَ اللّهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتّی یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

خداوند بر آن نیست که قومی را بعد از آنکه هدایتشان نمود،بی راه بگذارد تا آنچه را(که باید از آن)پرهیز کنند،برایشان بیان کند.قطعاً خداوند به هر چیزی داناست.

نکته ها:

آیه،یا بیانگر حال آنان است که مسلمان شده بودند،ولی پیش از آگاهی از وظایف خود از دنیا رفتند یا اشاره به آیه ی قبل و لزوم تبرّی از دشمن خداست که اگر پس از این هشدار،بی تفاوت باشید،خودتان هم گمراه شده به دشمنان خدا ملحق می شوید، و ممکن است آیه برای رفع نگرانی کسانی باشد که قبل از علم به حرمت استغفار برای مشرکان، برای آنان استغفار می کردند.

امام رضا علیه السلام فرمود:خداوند بر امام واجب کرده است که هر گاه نگران مرگ خود شد،امام معصوم بعدی را برای مردم معرّفی کند،سپس این آیه را تلاوت کرد.

اضلال خدا،کیفر بی اعتنایی به هدایت اوست.مخالفت آگاهانه با رهنمودهای الهی، زمینه ی سلب هدایت خداوند است. ما کانَ اللّهُ لِیُضِلَّ ... حَتّی یُبَیِّنَ

پیام ها:

-کیفر الهی،پس از تبیین و روشنگری و اتمام حجّت است. حَتّی یُبَیِّنَ

-هدایت الهی کامل است و علاوه بر بیان اسبابِ سعادت،عوامل خطر را نیز هشدار می دهد. یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ امام صادق علیه السلام فرمود:خداوند اسباب رضایت و غضب خود را به مردم می شناساند

-دستور الهی بر پرهیز از چیزی،از علم و حکمت او سرچشمه می گیرد. إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

إِنَّ اللّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ

همانا حکومت آسمان ها و زمین تنها از آنِ خداست،زنده می کند و می میراند و شما را جز خداوند،هیچ سرپرست و یاوری نیست.

پیام ها:

-به جای تحکیم روابط با خویشاوندانِ مشرک،به فکر رابطه با خدایی باشید که مالک آسمان ها و زمین است و آنها در برابر این خدا،قدرت هیچ گونه نصرتی ندارند. لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ ... ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ وَلِیٍّ ...

لَقَدْ تابَ اللّهُ عَلَی النَّبِیِّ وَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی ساعَهِ الْعُسْرَهِ مِنْ بَعْدِ ما کادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِیمٌ

همانا خداوند،لطف خود را بر پیامبر و مهاجران و انصاری که او را در لحظه ی دشوار(جنگ تبوک)پیروی کردند،سرازیر نمود،پس از آنکه نزدیک بود دلهای بعضی از آنان منحرف شود(ودر جبهه حضور نیابند.) سپس خداوند لطف خود را به آنان بازگرداند،همانا او به آنان رئوف و مهربان است.

نکته ها:

جنگ تبوک دشواری های بسیار داشت از جمله:دوری راه،گرمی هوا،فصل چیدن میوه ها و محصولات،و هیبت و قدرت دشمن.لذا بعضی ها که از منافقان نبودند،سایه بان منزل و آب خنک و همسر را بر جبهه و مشقّات راه ترجیح دادند و نرفتند،مثل ابوخثیمه که چون متنبّه شد،تلاش کرد و پس از چند روز تأخیر،خود را به پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان رساند.

منافقان در جنگ تبوک سه گروه بودند:

.عدّه ای به بهانه ی مفتون شدن به دختران زیبای رومی،به جبهه نرفتند.

.جمعی مردم را از رفتن دلسرد می کردند.

.بعضی گرمی هوا را بهانه می آوردند،یا اجازه ی ماندن می گرفتند.

امّا در مقابل،عدّه ای عاشقانه همراه پیامبر صلی الله علیه و آله رفتند واگر وسیله ی سفر نداشتند،از اندوه، اشک می ریختند.داستانِ عقب ماندنِ ابوذر غفاری که بالاخره خود را به پیامبر رساند، مربوط به همین ماجراست.

در جنگ تبوک،کار چنان سخت شد که گاهی یک خرما را چند نفر می مکیدند

شاید به دلیل این آیه و آیه ی بعد که پذیرش توبه مطرح است،نام این سوره را علاوه بر برائت،توبه نیز گفته اند.

پیام ها:

-خداوند،پیامبر و رزمندگان را در صحنه های خطرناک،مورد لطف خاصّ خویش قرار می دهد. تابَ اللّهُ ...

-همه ی انسان ها،به ویژه پیامبران،به لطف الهی نیازمندند. تابَ اللّهُ عَلَی النَّبِیِّ وَ اَلْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ

-توبه ی الهی،به معنای لطف خاصّ او به پیامبر و مؤمنان است که گاهی در قالب عفو و بخشش نسبت به گنهکاران جلوه می کند. تابَ اللّهُ

-نشانه ی ایمان واقعی،اطاعت از رهبر در شرایط دشوار است. اتَّبَعُوهُ فِی ساعَهِ الْعُسْرَهِ

-سختی های زندگی،لحظه وساعتی بیش نیست و می گذرد. ساعَهِ الْعُسْرَهِ

-انسان،هر لحظه در معرض لغزش و انحراف است،پس باید به خدا روی آورد. کادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ

-تنها راه نجات از سقوط،لطف الهی است. تابَ اللّهُ ... ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ

وَ عَلَی الثَّلاثَهِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتّی إِذا ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلاّ إِلَیْهِ ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوّابُ الرَّحِیمُ

و نیز بر سه نفری که(از شرکت در جبهه ی تبوک به خاطر سستی) وامانده بودند،تا آنگاه که زمین با همه ی وسعتش(به سبب قهر ونفرت مردم)بر آنان تنگ شد و از خود به تنگ آمده و فهمیدند که در برابر خدا، هیچ پناهگاهی جز خود او نیست،پس خداوند لطف خویش را شامل آنان ساخت تا به توبه موفّق شوند.همانا خداوند توبه پذیر و مهربان است.

نکته ها:

مسلمانی که در تبوک شرکت نکردند، پشیمان شده و برای عذرخواهی نزد پیامبر آمدند.امّا حضرت با آنان سخن نگفت و دستور داد کسی با آنان حرف نزند و همسرانشان هم به آنان نزدیک نشوند.آنان به کوههای اطراف مدینه رفتند و برای استغفار،جدا از یکدیگر به تضرّع وگریه پرداختند تا پس از پنجاه روز،خداوند توبه ی آنان را پذیرفت.

پیام ها:

-بی اعتنایان به جنگ وفرمان رهبری،باید تنبیه شده وتا مدّتی پشت سر گذاشته شوند. خُلِّفُوا

-قهر،بی اعتنایی و بایکوت،یکی از شیوه های تربیتی برای متخلّفان و مجرمان است. ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ ... ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللّهِ

-مبارزه ی منفی با متخلّفان،جامعه را برای آنان زندانی بی نگهبان و مؤثّر می سازد. ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ

-با آنکه پیامبر،مظهر رحمت الهی است،امّا به عنوان مرّبی،از اهرم قهر هم استفاده می کند. ضاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ

-یکی از عذاب ها عذاب وجدان است. ضاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ

-یأس از مردم،زمینه ساز توبه و توجّه به خداست. لا مَلْجَأَ ... ثُمَّ تابَ

-توفیقِ توبه نیز در سایه ی لطف و عنایت الهی است.اوّل خداوند لطف خود را به انسان باز می گرداند، تابَ عَلَیْهِمْ تا انسان توفیق پشیمانی و عذرخواهی و توبه پیدا کند، لِیَتُوبُوا و همین که توبه کرد،باز خداوند توبه ی او را می پذیرد. إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوّابُ

-پس از یک دوره مبارزه ی منفی وبی اعتنایی و بایکوت،شرایط مناسب را برای بازسازی خلافکاران به وجود آوریم تا بازگردند و بعد از آن نیز ما با مهربانی آنان را پذیرا باشیم. تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوّابُ

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ

ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید.

نکته ها:

در روایات شیعه و سنی آمده است که مقصود از الصّادِقِینَ ،محمّد صلی الله علیه و آله و آل محمّد علیهم السلام می باشند.

آیه سوره ی بقره،اهل ایمان،انفاق،نماز،وفای به عهد و صبر در برابر مشکلات را صادق می شمارد و آیه سوره حجر و سوره حشر،مهاجرانِ رنج کشیده و جان برکف را صادق شمرده است.

پیام ها:

-دوستی،همنشینی و همراهی با راستگویان،یکی از عوامل تربیت و جلوگیریِ انسان از انحراف است. اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ

-از رهبران الهی جدا نشویم. کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ

-رهبران الهی معصوم هستند،وگرنه خداوند فرمان نمی داد با آنان باشید.

کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ

-تکامل جامعه در سایه ی ایمان،تقوا و اطاعت از رهبر معصوم است. آمَنُوا ، اِتَّقُوا ،مَعَ الصّادِقِینَ

-در هر زمان باید معصومی باشد که مسلمانان با او همراه باشند. کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ

ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَهِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللّهِ وَ لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَهٌ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الْکُفّارَ وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلاّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ

اهل مدینه و بادیه نشینان اطرافِ آنان،حقّ ندارند از(فرمانِ)رسول خدا تخلّف کنند و(به جبهه نروند و)جان های خود را از جان پیامبر عزیزتر بدانند.زیرا هیچ گونه تشنگی،رنج و گرسنگی در راه خدا به آنان نمی رسد و هیچ گامی در جایی که کافران را به خشم آورد برنمی دارند وهیچ چیزی از دشمن به آنان نمی رسد،مگر آنکه برای آنان به پاداش اینها عمل صالح نوشته می شود.قطعاً خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند.

نکته ها:

اصولی که از این آیه برای جنگ استفاده می شود،عبارت است از:

.ایمان به اینکه همه سختی های جنگ،عمل صالح وموجب رضای الهی است.

.مقاومت و تحمّل در برابر سختی ها.

.خوار و عصبانی کردن دشمن.

پیام ها:

-اصحاب و اطرافیان رهبر که از علم و امکانات بیشتری برخوردارند،مسئولیّت بیشتری دارند. ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَهِ ... أَنْ یَتَخَلَّفُوا

-در دفاع از اسلام،شهر و روستا مطرح نیست. لِأَهْلِ الْمَدِینَهِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ

-اطاعت بی چون و چرا از پیامبر لازم است و کسی حقّ تخلّف از فرمانِ حکومتی رسول خدا صلی الله علیه و آله را ندارد. ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَهِ ... أَنْ یَتَخَلَّفُوا

-یکی از شئون رسالت،فرماندهیِ کلّ قوا در جنگ است. یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللّهِ

-حفظ جان پیامبر،ضروری تر از حفظ جان مسلمانان است.مسلمانان باید پیشمرگ رهبر آسمانی باشند. لا یَرْغَبُوا ...

-مسلمان باید در راه عقیده،آماده ی تحمّل هر سختی و فشاری باشند. ظَمَأٌ، نَصَبٌ، مَخْمَصَهٌ ...

-جامعه ی اسلامی باید کفرستیز باشد. یَغِیظُ الْکُفّارَ

-راهپیمایی ها و حرکات دسته جمعی مسلمانان که موجب خشم و هراس کفّار می گردد،در نزد خدا پاداش دارد. مَوْطِئاً یَغِیظُ الْکُفّارَ

-نه تنها دفاع ورزم،بلکه همه ی حرکات،تلاش ها ورنجهای جبهه نزد خدا ثبت شده وموجب اجر است. لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَهٌ ... عَمَلٌ صالِحٌ

-مقدّمات جهاد و آمادگی رزمی نیز عمل صالح و عبادت است. لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً ... عَمَلٌ صالِحٌ

-نیکوکار واقعی،انقلابی و اهل جبهه است. أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ (جان فشانی، نشانه ی کمال نیکوکاری است)

-دریافت اجر الهی،در سایه ی تحمّل رنج هاست.نابرده رنج،گنج میسّر نمی شود. ظَمَأٌ ،نَصَبٌ ،مَخْمَصَهٌ، ... أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ

-ایمان به رضایت وپاداش الهی،مشکلات را آسان می کند. إِنَّ اللّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ

وَ لا یُنْفِقُونَ نَفَقَهً صَغِیرَهً وَ لا کَبِیرَهً وَ لا یَقْطَعُونَ وادِیاً إِلاّ کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ

هیچ مال اندک یا فراوانی را(در مسیر جهاد)انفاق نمی کنند و هیچ سرزمینی را نمی پیمایند،مگر آنکه برای آنان ثبت می شود،تا خداوند آنان را به بهتر از آنچه می کرده اند پاداش دهد.

نکته ها:

مراد از أَحْسَنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ،یا آن است که پاداشِ خداوند از عمل مجاهدان بهتر است و یا آنکه بهترین کاری که آنان انجام می دهند،جهاد با مال وجان است.

پیام ها:

-در انفاق،کمیّت و مقدار مهّم نیست،چه کم باشد چه زیاد،در نزد خدا اجر دارد. صَغِیرَهً وَ لا کَبِیرَهً

-از اینکه کار خیر بی پاداش بماند،نهراسیم که تمام اعمال انسان ثبت می شود.

لا یُنْفِقُونَ،لا یَقْطَعُونَ،إِلاّ کُتِبَ لَهُمْ

-حرکت به سوی جبهه ها،از بهترین کارهاست. أَحْسَنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ

-پاداش الهی،بهتر و بالاتر از عمل انسان است. لِیَجْزِیَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ ...

-استمرار بر عمل صالح،سبب اضافه شدن پاداش آن است. ما کانُوا یَعْمَلُونَ

-سنّت خداوند این است که مکتب خود را با تلاش مؤمنان پیش ببرد.(اگر نیاز به تلاش آنان نبود،این همه تشویق در این دو آیه لازم نبود)

وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ

سزاوار نیست که همه ی مؤمنان(به جهاد)رهسپار شوند،پس چرا از هر گروهی از ایشان دسته ای کوچ نمی کنند تادر دین فقیه شوند و هنگامی که به سوی قوم خویش باز گشتند،آنان را بیم دهند تا شاید آنان(از گناه و طغیان)حذر کنند.

نکته ها:

بدنبال نزول آیاتی که به شدّت از متخلّفان جنگ انتقاد می کرد و سختگیری پیامبر در مورد آنان،از آن به بعد و در جنگ های بعدی،همه ی مسلمانان برای جهاد آماده می شدندو پیامبر را در مدینه تنها می گذاشتند.این آیه کنترلی برای کوچ آنان به جبهه بود.

همه ی مسلمانان بادیه نشین برای آموختن دین،به شهر می آمدند و این موجب کوچ به شهر و تبعات بد آن می شد.آیه نازل شد که بعضی برای آشنایی بادین به شهر بیایند،آنگاه به وطن خود برگشته و دیگران را ارشاد کنند.

دین ،مجموعه ی قوانین الهی و مقررّات ظاهری و باطنی اسلام است.اسلام که تنها دین پذیرفته ی الهی است، إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الْإِسْلامُ به معنای تسلیم خدا بودن است.

تفقّه در دین،به معنای تلاش برای کسب شناخت عمیق در دین و عقاید واحکام اسلامی است.تفقّه در دین،گاهی ممکن است برای دنیا و مقام و عشق به درس و بحث و سرگرمی و عقب نماندن از دوستان باشد و گاهی برای دین،خدا،بهشت و نجات امّت باشد.آیه، دوّمی را ارزشمند می داند که بیم دهی مردم و دعوت آنان به راه خداست. لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ

چنانکه حضرت امیر علیه السلام به فرزندش سفارش می کند: تَفقَّه فی الدّین فان الفقهاء ورثه الانبیاء امام حسین علیه السلام نیز شب عاشورا در جملاتی خداوند را چنین ستود:حمد خدایی که ما را فقیه در دین قرار داد.

از امام صادق علیه السلام پرسیدند:اگر برای امام حادثه ای اتفاق افتاد،تکلیف مردم چیست؟امام این آیه را تلاوت فرمود که از هر شهر و طایفه ای باید برای شناخت امام حرکت کنند.

پیام ها:

-در برنامه ریزی و مدیریت ها،جامع نگر باشیم تا توجّه به مسئله ای سبب اخلال در مسائل دیگر نباشد. ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً

-هجرت،ملازم ایمان است.یا برای دفاع از دین،هجرت کنید،یا برای شناختِ دین. فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ

-باید از هر منطقه،افرادی برای شناخت اسلام به مراکز علمی بروند تا در همه

مناطق،روحانی دینی به مقدار لازم حضور داشته باشد. مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ

-دانشمندی که کوچ نکند،فقیه کامل نیست. نَفَرَ امام درباره ی کسی که در خانه اش نشسته بود،فرمود: کیف یتفّقه فی الدین؟ .

-تفقّه در دین وآموزش دین به مردم،واجب کفائی است. فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ (جهاد و اجتهاد،هر دو واجب کفایی است.  پس برنامه ریزی چنان باید باشد که نظام علمی محصلین علوم دینی،به هم نخورد)

-هدف از فراگیری فقه،هشدار مردم و هوشیار ساختن آنان و نجات از غفلت و بی تفاوتی نسبت به مشکلات است. لِیُنْذِرُوا

-در زمان جنگ هم نباید مسائل فکری،اعتقادی و اخلاقی،مورد غفلت قرار گیرد و دشمن خارجی ما را از دشمن داخلی(جهل و غفلت)غافل سازد. ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا ... فَلَوْ لا نَفَرَ ... لِیَتَفَقَّهُوا

-فقه،تنها فراگیری احکام دین نیست،بلکه همه ی معارف دینی قابل تحقیق، دقّت و ژرف نگری است. لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ

-شناخت های دینی باید عمیق و ژرف باشد. لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ

-شرط تبلیغ دینی آگاهی عمیق از آن است. لِیَتَفَقَّهُوا ... لِیُنْذِرُوا

-به سخنان یک اسلام شناس فقیه،می توان اعتماد کرد. لِیَتَفَقَّهُوا ... لِیُنْذِرُوا (ممکن است یک نفر در منطقه باشد،پس خبر واحد حجّیت دارد)

-فقه در دین،آنگاه ارزش دارد که فقیه،عالم به زمان و آگاه از شیطنت ها و راههای نفوذ دشمن باشد تا بتواند هشدار و بیم دهد. لِیَتَفَقَّهُوا ... لِیُنْذِرُوا

-برای طلاب حوزه ها،دو هجرت لازم است:یکی به سوی حوزه ها ودیگری از حوزه ها بسوی شهرها.لذا ماندن در حوزه ها جز برای اساتید جایز نیست.

فَلَوْ لا نَفَرَ ... لِیَتَفَقَّهُوا ،لِیُنْذِرُوا ... إِذا رَجَعُوا

-برای تبلیغ وکار فرهنگی،زادگاه انسان در اولویت است. لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ

-علما باید سراغ مردم بروند و منتظر دعوت آنان نباشند. رَجَعُوا إِلَیْهِمْ

-محور تبلیغ،باید ایجاد تقوا ویاد معاد باشد. لِیُنْذِرُوا ... لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ

-فقها نباید انتظار اطاعتِ مطلق همه ی مردم را داشته باشند،چون گروهی هرگز به راه دین و خدا نمی آیند. لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفّارِ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَهً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ

ای کسانی که ایمان آورده اید! با کسانی از کفّار که نزدیک شمایند بجنگید.باید آنان در شما خشونت و صلابت بیابند و بدانید که خداوند،با پرهیزکاران است.

نکته ها:

پرداختن به دشمنانِ نزدیک تر و جنگیدن با آنان،مزایایی دارد،از جمله:به هزینه و امکانات کمتری نیاز است،اطلاعات ما از آنان بیشتر است،تدارک جبهه آسانتر و آمادگی عمومی برای مقابله با آنان بیشتر است،خطرشان مقدّم تر است،راه دفع آنان ودسترسی به منطقه ی جنگ سریعتر است،هم خودش دشمن است،هم می تواند بازوی دشمنان دورتر باشد.

غِلْظَهً به معنای صلابت،قدرت و هیبت است،نه سنگدلی و بدخلقی.از این رو در مسائل نظامی،مانور و قدرت نمایی ورژه ولباس وشعار وهرچه که قوای اسلام را قدرتمند نشان دهد،مورد ستایش است.پیامبرخدا صلی الله علیه و آله نیز هنگام فتح مکّه،مسلمانان را فرمان داد تا در مقابل چشم ابوسفیان رژه رفتند تا با نشان دادن قدرت و شکوه سپاه اسلام،روحیّه ی مشرکان تضعیف شود.

مسأله ی الاقربُ فالاقرب ،یعنی اولویّت دادن به آنچه نزدیکتر به انسان است،در همه ی امورِ تعالیم اسلامی مطرح است،در انفاق و صدقه،ابتدا یتیم و فقیرِ خویشاوند، در پرداخت زکات ابتدا نیازمندان محلّی و نزدیک،در جنگ،نخست دشمنان نزدیکتر، در دعوت وتبلیغ،ابتدا بستگان نزدیک و اهل منطقه،در مسجد،تقدّم همسایه ی مسجد، در سفره و مهمانی،طعام نزدیک انسان و در نماز جماعت و در صف اوّل،آنان که به امام جماعت در کمالات نزدیکترند.

این آیه،جهاد آزادیبخش را می گوید،نه جهاد دفاعی را.از این رو به صفات مبارزان اسلامی پرداخته،نه به شرایط هجوم کافران

در سیره ی پیامبر،نمونه های بسیاری دیده می شود که به سپاه اسلام توصیه می فرمود:با تقوا باشند،به زنان کفّار آسیبی نرسانند،به درختان لطمه نزنند.حتّی یک بار کشته ی دختر کافری را دید و به شدّت ناراحت شد.

پیام ها:

-ایمان باید همراه با عمل و مبارزه باشد. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا

-دفع شرّ دشمنان نزدیکتر،اولویّت دارد. یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفّارِ (استراتژی جنگی اسلام،ابتدا مقابله با دشمنان نزدیکتر است،همچنان که در مبارزه ی فکری و عقیدتی نیز باید ابتدا شبهاتِ رایج و موجود را پاسخ داد)

-هر چه برای ایجاد صلابت و شدّت لازم است باید تدارک دید،چه شجاعتِ رزمندگان  و چه ابزار و سلاحهای پیشرفته و چه آموزش های پیشرفته و تخصّصی. وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَهً

-سپاه اسلام،باید صلابت و هیبت داشته باشد. غِلْظَهً

-شجاعت درونی باید با صلابت بیرونی همراه باشد. وَ لْیَجِدُوا

-غلظت وصلابت اسلامی،همراه با تقواست. أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ

-جهاد،جلوه ای از تقوای الهی است. قاتِلُوا ... أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ

-چون در جنگ،غرائز،هوسها و کینه ها ممکن است پیش آید،تقوا برای

رزمندگان شرطِ اساسی است. أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ

وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَهٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِیماناً وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ

و هرگاه سوره ای نازل شود،برخی از منافقان گویند:این سوره،ایمان کدام یک از شما را افزود؟امّا آنان که ایمان آورده اند،(آیات قرآن)بر ایمانشان بیافزاید و آنان بشارت می گیرند.

پیام ها:

-استهزا وموضع گیری منفی به هنگام نزول قرآن،نشانه ی نفاق است. أُنْزِلَتْ سُورَهٌ ... یَقُولُ أَیُّکُمْ زادَتْهُ ...

-منافقان با سؤال های خود،روحیّه ی منفی خود را به دیگران انتقال می دهند.

یَقُولُ أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً ...

-ایمان،مراتبی دارد وقابل کم و زیاد شدن است،همان گونه که نفاق،قابل توسعه و افزایش است. فَزادَتْهُمْ إِیماناً

-قرآن،وسیله ی خوبی برای شناختِ مؤمن از منافق است. فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِیماناً

-احساس شادی و نشاط روحی پس از شنیدن آیات قرآن،نشانه ی تکامل و رشد ایمان است. فَزادَتْهُمْ إِیماناً وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ

-قرآن،مایه ی بشارت و مژده به اهل ایمان است. وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ

وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ

و امّا آنان که در دلهایشان بیماری است،(آیات قرآن)پلیدی بر پلیدی آنان افزاید و در حال کفر بمیرند.

نکته ها:

اگر لاشه ی مرده ای در استخر بیفتد،هرچه باران بیشتر بر آن ببارد،بدبوتر می شود.این بوی بد به خاطر باران نیست،بلکه به خاطر آن مردار است.روحِ لجاجت و تکبّر در انسان، سبب می شود که با نزول آیات قرآن،بیماردلان،متکبّرتر شوند و لجاجت، تعصّب و عناد بیشتری از خود نشان دهند.

امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ ، شکّاً الی شکّهم است.

پیام ها:

-بیماری های روحی،مثل بیماری های جسمی است،اگر به فکر چاره نباشیم، گسترش یافته،انسان را نابود می کند. فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ

-کفر،حق پوشی و ناسپاسی،بیماری خطرناکِ روح و دل انسان هاست. فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ... کافِرُونَ

-منافق،بدعاقبت است. ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ

أَ وَ لا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عامٍ مَرَّهً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لا یَتُوبُونَ وَ لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ

آیا نمی بینند که آنان در هر سال،یک یا دو بار آزمایش می شوند،امّا نه توبه می کنند و نه پند می گیرند.

پیام ها:

-از سنّت های الهی،در هر زمان وبرای همه،آزمایش انسان هاست. فِی کُلِّ عامٍ

-فلسفه ی حوادث وآزمون های الهی،توبه وتنبّه است. لا یَتُوبُونَ ،لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ

-سنگدلی و سوء عاقبت،نتیجه ی نفاق است. لا یَتُوبُونَ ،لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ

وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَهٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ هَلْ یَراکُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ

و هرگاه سوره ای نازل شود،بعضی از آنان(منافقان)به بعضی دیگر نگاه کنند(و پرسند:)آیا کسی شما را می بیند؟پس(مخفیانه از حضور پیامبر)خارج می شوند.خداوند دلهای آنان را(از حق)برگردانده است، زیرا آنان مردم نفهمی هستند.

نکته ها:

منافقان،از تذکّرهای آیات قرآن،هیچ تأثّری نمی پذیرند،مثل لامپ سوخته ای که هرچه به برق متصّل کنند،روشن نمی شود.

پیام ها:

-منافقان،از افشای ماهیّت پلید خود دلهره و اضطراب دارند و بدنبال پنهان کاری هستند. نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ هَلْ یَراکُمْ مِنْ أَحَدٍ

-منافقان از نزول آیات الهی اکراه دارند. نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ

-منافقان از جلسات قرآن می گریزند. أُنْزِلَتْ سُورَهٌ ... اِنْصَرَفُوا دوری از قرآن، نشانه ی نفاق و بیماردلی است.

-قهر الهی به جهت روحیّه ی هدایت گریزِ انسان است. اِنْصَرَفُوا،صَرَفَ اللّهُ ...

-دلیل اعراض از قرآن،نداشتن درک و فهم صحیح است. قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ

لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ

همانا پیامبری از خودتان به سوی شما آمده است که آنچه شما را برنجاند بر او سخت است،بر هدایت شما حریص و دلسوز،و به مؤمنان رئوف و مهربان است.

نکته ها:

خداوند جز بر پیامبر اسلام،بر هیچ یک از پیامبران دو نام از نام های خویش را اطلاق نکرده است. رَؤُفٌ،رَحِیمٌ

توجّه به صفات رهبران آسمانی که در این آیه مطرح است و مقایسه ی آنها با صفات دیگر رهبرانِ بشری،لطف خدا را به بشر و لزوم اطاعت مطلق از این گونه رهبران را نشان می دهد.

پیام ها:

-رسول خدا برخاسته از میان خود مردم است. مِنْ أَنْفُسِکُمْ

-رسول خدا صلی الله علیه و آله غم خوار امّت است. عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ

-رهبران اسلامی باید در سختی ها و گرفتاری ها با مردم همدل و همراه باشند.

عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ

-پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در هدایت و ارشاد مردم،سر از پا نمی شناسد. حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ

-از عوامل تأثیر کلام در دیگران،خیرخواهی،دلسوزی،مهربانی،بی توقّعی و تواضع است. عَزِیزٌ عَلَیْهِ، حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ، رَؤُفٌ رَحِیمٌ

-رهبر اسلامی تنها بر مؤمنان رئوف و رحیم است،نه بر همه کس،بلکه بر دشمن شدید و غلیظ است. بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ

پس اگر(از سخنان خداوند)روی گردان شدند،بگو:خداوند مرا کافی است،هیچ معبودی جز او نیست،تنها بر او توکّل کرده ام و او پروردگار عرش بزرگ است.

نکته ها:

در آیه ی قبل،سخن از رأفت ودلسوزی پیامبر بود،در این آیه می فرماید:مبادا کسی خیال کند که سوز،تلاش و رأفت آن حضرت به مردم به خاطر نیازِ به مردم بوده است،زیرا اگرهمه ی مردم از او اعراض کنند،خدا با اوست.همان گونه که اگر همه ی مردم رو به خورشید کنند یا پشت به آن،هیچ اثری در خورشید ندارد.

امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از عرش عظیم ، مُلک عظیم است.

خدایی که نظام عظیم هستی را حفظ وتدبیر می کند،انسان کوچکی را نیز می تواند تحت الطاف خویش نگهداری کند.

امام حسین علیه السلام در دعای عرفه خطاب به خداوند عرض می کند:

ما ذا وَجَد مَن فَقدک و ما ذا فَقَد مَن وجدک؟ هر که تو را ندارد،چه دارد؟و هر که تو را دارد، چه ندارد؟

پیام ها:

-رویگردانی مردم از دین،نباید در ایمان و روحیّه ی ما تأثیر گذارد. فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ

-کسی که خدا دارد،چه کم دارد؟ حَسْبِیَ اللّهُ

-توکّل بر خداوند،رمز غلبه بر مشکلات است. فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ ... عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ

نظر خود را درباره «تفسیر سوره التوبه» در کادر زیر بنویسید :
لطفا شرایط و ضوابط استفاده از سایت آسمونی را مطالعه نمایید
ارزیابی مهاجرت
: برای دریافت مشاوره درباره تفسیر سوره التوبه فرم زیر را تکمیل کنید

هزینه مشاوره ۳۰ هزار تومان می باشد

پاسخ مشاوره شما ظرف 1 روز کاری در پنل شما درج می شود و پیامک دریافت می کنید


دسته بندی های وب سایت آسمونی

آسمونی شامل بخش های متنوعی است که هر کدام از آنها شامل دنیایی از مقالات و اطلاعات کاربردی می باشند، شما با ورود به هر کدام از دسته بندی های مجله اینترنتی آسمونی می توانید به زیردسته های موجود در آن دسترسی پیدا کنید، برای مثال در دسته فیلم و سینما؛ گزینه هایی مثل نقد فیلم، معرفی فیلم ایرانی، فیلم بین الملل، انیمیشن و کارتون و چندین بخش دیگر قرار دارد، یا بخش سلامت وب سایت شامل بخش هایی همچون روانشناسی، طب سنتی، نکات تغذیه و تناسب اندام می باشد.