
نوشته نجیبه نعمتی/اختصاصی آسمونی
لباس شخصی به عنوان اولین فیلمی که امسال در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر به تماشای آن نشستم؛ فیلمی سیاسی – تاریخی است که به ماجراهای حزب توده در اولین سالهای پا گیری انقلاب و دهه 60 میپردازد. زمانی که گروهکهای مختلف خود را از جریانات اولیه انقلاب منفک ساختند. حزب توده بر خلاف این گروهک ها خود را در راستای انقلاب قرار داد و در ظاهر مخالفت نکرد. فیلم دو بخش را در بر میگیرد. زمانی که تمام توجهات سیاسی به آمریکا و توطئههای انگلیس معطوف بود «یاسر» شخصیت اصلی فیلم سعی در افشای خیانت های حزب توده دارد. او آرام آرام پروندههای آنها را مطالعه میکند و با کشف جاسوس؛ سعی در کشف سر شاخههای اصلی این حزب دارد. او باید با نیروهای مختلفی بر سر اعتقادات، حدسیات و پیش فرض های خود ایستادگی کند و بالاخره موفق میشود تا سر دسته حزب توده را دستگیر کند و در انتها به نفوذی اصلی میرسد.
فیلم سیاسی و تاریخی است؛ اما از ابتدا تا زمان دستگیری ها فیلم کش دار و طولانی است. اوایل فیلم مخاطب گیج و سردرگم است با شخصیتها نمیتواند خود را تلفیق دهد؛ اما با دستگیریهایی که یاسر انجام میدهد تعلیق ایجاد شده و بعد از آن فیلم چارچوب مناسب مییابد. فیلم با طراحی صحنه و لباس سعی در نشان دادن آن دوره زمانی را دارد که تا حدودی موفق نیز عمل کرده است. شخصیت پردازی فیلم به خصوص خانواده یاسر ضعیف است. دختر خردسال یاسر در روز تولدش زیر آوار بمباران عراقیها شهید میشود. همسر یاسر بعد از حادثه از فیلم حذف میشود. فیلم اولین فیلم سینمایی بلند امیرعباس ربیعی در کسوت کارگردانی است. با وجود اینکه کارگردان فیلم اولی است اما جسارت و جرات وی در نشان دادن گوشهای از تاریخ ایران جسارت و ساختار شکنی کارگردان را نشان میدهد. فیلم به نظر میرسد میتواند جز نامزدهای بخشهایی از جشنواره باشد؛ اما آیا در زمان اکران با استقبال مواجه میشود سوالی است که باید در سال آینده به جواب رسید.