
متعصب ترین تماشاگر آرسنال و مرگ پدر
450 هزار پوند، قیمت خاطرات یک هوادار
اریک کانتونا اسطوره فرانسوی منچستریونایتد می گوید:« شما می توانید همسرتان را عوض کنید اما هرگز نمی توانید تیم فوتبالتان را تغییر بدهید.» نظر شما چیست؟ می توان همزمان طرفدار دو تیم بود؟ یک بار در توئیتر چنین نظرسنجی گذاشته شد و بیش از 16 هزار نفر در این رای گیری شرکت کردند. از این تعداد 33 درصد گفته بودند هواداری از دو تیم مشکلی ندارد. اما دو برابر این تعداد یعنی 67 درصد معتقد بودند این مساله اصلا امکان پذیر نیست. البته خیلی ها می گویند می توان عاشق یک تیم بود اما در کنارش، با علاقه بازیهای یه تیم دیگر را هم "دنبال کرد" یک مثال خیلی مشهور از آدمهایی با چنین علایق، جیان لوییجی بوفون سنگربان سابق تیم ملی ایتالیا و باشگاه یوونتوس است. یک بار بوفون در مصاحبه ای توضیح داد از بچگی به خاطر خانواده اش عاشق یوونتوس بوده است. البته بوفون یه دلیل دیگر هم برای طرفداری از بانوی پیر داشت. در آن زمان مربی این تیم، جووانی تراپاتونی بود که همیشه برای ارتباط با بازیکنان داخل زمین، دو دستش را به سمت دهانش می برد و سوتهای مخصوص خودش را می زد. بوفون عاشق تراپاتونی هم بود و به همین خاطر وقتی این مربی راهی اینتر شد، علایق بوفون جوان کمی تغییر کرد. او همچنان عاشق یووه باقی ماند اما به قول خودش« بازیهای اینتر را هم دنبال می کرد» و دوست داشت آن تیم هم موفق باشد. فقط در همین حد!

هواداران متعصب اما برای خیلی از هواداران، فقط تیم اهمیت دارد و فرقی نمی کند کدام بازیکنان یا مربیان در آن تیم بازی کنند. رفتن یه بازیکن یا مربی محبوب از تیم محبوبشان می تواند آنها را یک شبه برای هواداران منفور کند و در مقابل، آمدن بازیکنی جدید به تیم آنها، آن بازیکن رو به چهره ای محبوب تبدیل می کند؛ حتی اگر تا دیروز در استادیوم علیه او شعار می دادند. این نوع هواداران را می توان در خیلی از جاهای دنیا دید و شاید ملموس ترین دسته تماشاگران باشند. با این حال در بین همین هواداران، انگشت شماری از آنها می توانند به شهرتی باورنکردنی دست پیدا کنند. مثلا در بین هوادارای آرسنال، بعید است هیچ کس به شهرت فرد ساکسون برسد. در دسامبر 1993 وقتی پل ساکسون، پدر فِرِد در برابر تلویزیون از دنیا رفت، فرد هیچ عکس العملی از خودش نشان نداد. فقط بدون هیچ سر و صدایی از خونه بیرون رفت تا سریع تر خودش را به استادیوم هایبری برساند. جایی که آرسنال میزبان وستهام بود. رفتن به استادیوم، دیدن بازی و بازگشت به خانه 6 ساعت طول کشید و بالاخره وقتی ساکسونِ پسر، با قطار شماره 47 لندن به خونه برگشت، به بیمارستان مک کویین در محله چلسی لندن تماس گرفت و خبر داد که پدرش از دنیا رفته است. فرد 17 سال پیاپی بود که در تمام بازیهای آرسنال حضور داشت و مرگ پدرش هم نگذاشت او عشق خودش را فراموش کند و از رفتن به هایبری منصرف شود. کمتر از دو سال از مرگ پل ساکسون گذشته بود که فِرد، اتفاقات مربوط به مرگ پدرش را برای همسر پاکستانی الاصل پدرش تعریف کرد. آزیتا نوروزخان که قبل از مرگ پل، از او جدا شده بود، نمی توانست چیزی را که شنیده بود باور کند. بالاخره هم تصمیم گرفت از فرِد شکایت کند که چند ساعت جسد پدرش رو به امان خدا رها کرده بود. بالاخره هم فرد محکوم شد؛ محکوم به پرداخت جریمه ششصد پوندی به حساب شهرداری لندن. اما تعصب او به باشگاهش آنقدر منحصر به فرد بود که موسسه انتشاراتی رید اند ناو( read and know) تصمیم گرفت امتیاز خاطرات او رو بخرد و کتاب خاطرات فوتبالی اش را منتشر کند. انتشارات برای گرفتن این امتیاز 450 هزار پوند پرداخت کرد. عددی که 600 پوند جریمه فرد در برابر آن، به معنای واقعی کلمه، ناچیز است!