کد مطلب: 15285
درج نظر
زمان مطالعه: 1 دقیقه

حرمت پیران را پاس داریم
گفت جوانی به شوخی با پیر نحیفیکه عصای دستت نیز چون تو نحیف استبهار عمر است و من چون سرو و صنوبرتکیه بر...
زمان مطالعه: 1 دقیقه
گفت جوانی به شوخی با پیر نحیفی که عصای دستت نیز چون تو نحیف است
بهار عمر است و من چون سرو و صنوبر تکیه بر عصایت گوید که خریف است
گفتا بازوی یلان یا دیوار کسان تکیه گه اشخاص دون و ضعیف است
چه گوئی ای خیره سر با این پیر نحیف که اندر مناعت طبع بر تو حریف است
تکیه بر بنیاد قوی از عاجزیست عصای نحیف مونس پیر نحیف است
خفته ای در خواب جهالت, بیخبری دل پیر و علیل چون جام ظریف است
طعنه زدن باب نصیحت بتو گویم بر پیر و علیل کاری زشت و کثیف است
حفظ حرمت پیران یا شان علیلان کار کریمان و اشخاص شریف است
اختصاصی پورتال آسمونی
شعر از: حبیب شکوری
2 نظرثبت نظر شما
5 سال پیش
قبلا" بابت تایپ حرف پ اشتباه برای مطلب قبلی بود ببخشید . شاعر محترم شکوری حق مطلب را به زیبایی و سادگی بیان کرده فقط اینکه براستی قلب خیلی ظریف و شکننده است , دیگر آنکه هیچ چیزی برای آدمی ابدی نیست چه رسد به جوانی . پیران سر لوحه زندگی ما بوده هستند و خواهند بود , پیری نیمه راهی است که بقول خودشان بهترین دعا این بوده که : الهی جوون بری و پیر شوی . مثل مردن که در مطلب دیروز باید گفته می شد : مردن خوابی است که به بیداری در جهانی ناشناخته و تولدی دوباره می انجامد. مرسی از لطف شما برای قرار دادن نام و ایمیلم " راستش اینکه هر بار زبان را تغییر بدم وقت میگیره " تا فرصتی دیگر و دیداری بهتر
5 سال پیش
با سلام و ابراز تشكر از اظهار نظر مبتنى بر حقيقت شما ، در مرد وداع با جوانى كه اشاره فرموده ايد ذكر يكى از تك بيتى هايم را بى مناسبت نمى دانم : ( پيرى از ره رسيد و عصا داد به دستم با عصا عهدم با جوانى ها شكستم ) ( حبيب شكورى )