- آسمونی
- مجله اینترنتی
- چهره ها
- چهره های معروف
- زندگی نامه سوتلانا الکسیویچ، برنده جایزه نوبل ادبیات 2015
زندگی نامه سوتلانا الکسیویچ، برنده جایزه نوبل ادبیات 2015
- - زندگینامه
- - کتابشناس
- - جوایز و افتخارات
- - سوتلانا الکسیویچ، ممنون که گفتگو با ما را پذیرفتید. دریافت جایزه نوبل ادبیات چه تغییری در زندگی شما ایجاد کرده است؟
- - اما آیا متوجه تغییری در موقعیت و جایگاهتان در جامعه نشده اید؟
- - واکنش لوکاشنکو، رییس جمهوری بلاروس به جایزه نوبل شما چه بود؟
- - خبر اعطای جایزه نوبل ادبیات به شما مثل بمب در روسیه صدا کرد. عده زیادی گفتند که این جایزه به این دلیل به شما اهداء شده است که با ولادیمیر پوتین مخالف هستید. آیا این واکنش شما را شگفت زده کرد؟ یا این که انتظارش را داشتید؟
- - شاید مشکل فقط پوتین نباشد؟ شاید خیلی از مردم روسیه این را که شما واقعیات دردناک جامعه شان را بیان می کنید نمی پسندند؟
- - شما در کتابهایتان سرنوشت مردمی را که در فضای شوروی سابق می زیستند، در دنیای پسا-شوروی دنبال می کنید. بازگشت مردم شوروی به کلیسا چه قدر طبیعی بود؟ و آیا امروز در روسیه مرز مشخصی بین ایمان واقعی و تبلیغات می توان یافت؟
- - شما خواستار آزادی نادیا ساوچنکو، خلبان اوکراینی شده اید که اینک در روسیه در زندان است. آیا شما او را نماد آزادی و امید اوکراین می بینید؟
- - فکر می کنید اوکراین آینده ای در اروپا خواهد داشت؟
وی در سال 2015 برندهٔ جایزه نوبل ادبیات شد. آکادمی سوئد وی را بهدلیل روایات چندصدایی، که مظهر محنت و شجاعت در روزگار معاصر ماست، شایستهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات دانستند. بدینترتیب، آکادمی سلطنتی نوبل سوئد سوتلانا الکسیویچ را برندهٔ نوبل ادبیات 2015 میلادی اعلام کرد. وی نخستین نویسندهٔ بلاروس است که موفق به دریافت این جایزه شدهاست. وی همچنین در سال 2013 برندهٔ جوایزی همچون جایزه صلح کتابفروشان آلمان و جایزه مدیسی شدهاست.
منتقدان، آثار ادبی او را سرشار از بازتاب روحیهٔ شهروندان روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی میدانند.
زندگینامه
سوتلانا الکساندریونا الکسیِویچ در 31 مهٔ 1948 در شهر ایوانو-فرانکیفسک به دنیا آمد. مادرش اوکراینی و پدرش اهل بلاروس بود. پس از پایان مدرسه، بهعنوان خبرنگار مشغول به کار شد. پس از سالها اقامت در تبعید، به کشورش بازگشت، اما زندگی در وطن باعث نشد که دست از انتقادهای سیاسی خود بردارد.
کتابشناس
- زمزمههای چرنوبیل: تاریخ شفاهی؛ ترجمهٔ شهرام همتزاده، انتشارات نیستان
- صداهای شوروی از جنگ افغانستان
- جنگ چهره زنانه ندارد؛ ترجمهٔ عبدالمجید احمدی، نشر چشمه
- پسرانی از جنس روی؛ ترجمهٔ ابوالفضل اللهدادی، نگاه، 1395 این کتاب به نام «تابوتهای رویین» با ترجمهٔ حضرت وهریز توسط انتشارات زریاب در سال 1395 در کابل نیز منتشر شده است.
- زمان دست دوم: تاریخ شفاهی؛ ترجمه شهرام همتزاده، انتشاران نیستان
- آخرین شاهدان، برگردان از روسی: ترجمهٔ مصطفی مظفری، نشر هیرمند، 1395
جوایز و افتخارات
- 2013 جایزه صلح کتابفروشان آلمان
- 2013 جایزه مدیسی
- 2015 جایزه نوبل ادبیات
سوتلانا الکسیویچ در سال 2015 برنده جایزه نوبل ادبیات شد. خبر دریافت این جایزه با واکنش خشمگینانه بسیاری از روس ها همراه بود، به دلیل واضح محتوای ضد پوتینی آثارش. خانم الکسیویچ در گفتگو با یورونیوز دیدگاههایش را درباره وضعیت کنونی روسیه، واکنش مردم بلاروس به خبر اهدای جایزه نوبل به او، و آینده ای اروپایی برای اوکراین بیان می کند.
سوتلانا الکسیویچ، ممنون که گفتگو با ما را پذیرفتید. دریافت جایزه نوبل ادبیات چه تغییری در زندگی شما ایجاد کرده است؟
سوتلانا الکسیویچ: «هنوز زمان زیادی نگذشته و هنوز به این وضع عادت نکرده ام. تغییرات زیادی در ریتم زندگی ام رخ داده است، بسیار سفر می روم و آدمهای زیادی را هم ملاقات می کنم.»
اما آیا متوجه تغییری در موقعیت و جایگاهتان در جامعه نشده اید؟
سوتلانا الکسیویچ: «موقعیتم تغییری نکرده است همان هست که بود. اما خوب، بعنوان مثال وقتی در اولین کنفرانس خبری [بعد از دریافت جایزه نوبل ادبیات] نظرم را درباره اوکراین پرسیدند، گفتم که از نظر من، روسیه اوکراین را اشغال کرده است و ولادیمیر پوتین هم جنگ داخلی به راه انداخته است.هر جا بخواهید می توانید جنگ داخلی راه بیاندازید. در بلاروس می توانید لهستانی ها را به جان بلاروسی ها بیندازید. همه چیز ممکن است. این حرفها را پیش از این هم می گفتم و آن موقع آقای دیمیتری پسکوف مدیر مطبوعاتی آقای پوتین چیزی نمی گفت اما حالا می گوید که اطلاعات خانم الکسیویچ کامل نیست. واقعیت این است که این روزها این چیزها دیگر مهم نیست. اگر سه بار هم برنده جایزه نوبل شوید حاکم خودکامه به حرف شما گوش نخواهد داد.»
واکنش لوکاشنکو، رییس جمهوری بلاروس به جایزه نوبل شما چه بود؟
سوتلانا الکسیویچ: «[ الکساندر لوکاشنکو] وقتی خبر را شنید به من تبریک گفت. البته بعد از گورباچف و روسای جمهوری فرانسه و آلمان. همان موقع در بلاروس انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شد و ناظران خارجی زیادی در کشور بودند. پس از برگزاری انتخابات که ناظران هم کشور را ترک کردند، آقای لوکاشنکو گفت که من به کشورم توهین کرده ام یا از کشورم بد گفته ام. البته حرف جدیدی نبود! همه چیز مثل قبل بود.»
خبر اعطای جایزه نوبل ادبیات به شما مثل بمب در روسیه صدا کرد. عده زیادی گفتند که این جایزه به این دلیل به شما اهداء شده است که با ولادیمیر پوتین مخالف هستید. آیا این واکنش شما را شگفت زده کرد؟ یا این که انتظارش را داشتید؟
سوتلانا الکسیویچ: «نه راستش را بخواهید اصلا انتظار این واکنش را نداشتم. انتظار چنین برخوردی را بویژه از طرف نویسندگان نداشتم. فکر نمی کردم جامعه روسیه تا این حد بیمار باشد! همه نویسندگان روس برنده جایزه ادبیات نوبل، تحت تعقیب و آزار [حکومت] قرار داشتند: ایوان بونین، السکاندر سولژنیتسین، جوزف برودسکی، بوریس پاسترناک. واقعا حیرت انگیز است.»
شاید مشکل فقط پوتین نباشد؟ شاید خیلی از مردم روسیه این را که شما واقعیات دردناک جامعه شان را بیان می کنید نمی پسندند؟
سوتلانا الکسیویچ: «دلایل زیادی وجود دارد. اول اینکه من اهل بلاروس هستم که کشور کوچکی است و مردم روسیه آن را جدی نمی گیرند. زبان بلاروسی را زبان مستقلی نمی دانند و می گونید : (این دیگر چه زبانی است!) روسی تباه شده است. به نظرم می رسد که جامعه روسیه هنوز پذیرای بقیه دنیا نیست. شکست های پس از پرسترویکا باعث شده مردم روسیه دنیای بیرون از روسیه را رد کنند. این کشور دوباره به جامعه ای بسته تبدیل شده و لیبرال کلمه ای کثیف است. خیلی از مردم روسیه وقتی پوتین از روسیه بزرگ صحبت می کند و دشمنانی که روسیه را احاطه کرده اند، ایده های او را می پذیرند چون شبیه به چیزهایی است پیش از این در جامعه روسیه تبلیغ می شده است. فقط این نکته را در نظر بگیرید: چند ماه بیشتر طول نکشید که اوکراینیها و روسها که پیش تر برادر هم بودند به جان هم افتادند. تصورش مشکل است. مادر من اوکراینی است، پدرم اهل بلاروس است وآدم مثل من زیاد است.»
شما در کتابهایتان سرنوشت مردمی را که در فضای شوروی سابق می زیستند، در دنیای پسا-شوروی دنبال می کنید. بازگشت مردم شوروی به کلیسا چه قدر طبیعی بود؟ و آیا امروز در روسیه مرز مشخصی بین ایمان واقعی و تبلیغات می توان یافت؟
سوتلانا الکسیویچ: «فکر می کنم پس از پرسترویکا مردم شوروی از سلطه ایده ها، ایده های قوی آزاد شدند، اما مردم روسیه عادت داشتند در چارچوب ملتی قوی و متحد زندگی کنند. و بله، مردم به کلیساها رفتند و می دانم در بین آنها مردم خوب و شریف فراوانند. آدم های جالبی به کلیسا می روند. اما این طور که اوضاع پیش رفت، طی ده سال، کلیسایی که وجود داشت از بین رفت و اکنون کلیسا بخشی از تبلیغات سیاسی شده است. بین حکومت و کلیسا نوعی پیوند به وجود آمده است و من فقط می توانم بگویم بعضی از حرف هایی که از کلیسای روسیه می آید تکان دهنده هستند مثلا وسوولود چاپلین، (سخنگوی کلیسای ارتودوکس روسیه) که مسئول روابط عمومی کلیساست، اخیرا گفته: “خدا را شکر که آن سالهای پرخوری به سر آمد. این روش زندگی مناسب مردم روسیه نیست. ما باید رنج بکشیم و اهل فداکاری و قربانی دادن باشیم.” خوب این حرف یعنی چه؟ این افکار قرون وسطایی و وحشیانه است و چیزی غیر از این نیست.»
شما خواستار آزادی نادیا ساوچنکو، خلبان اوکراینی شده اید که اینک در روسیه در زندان است. آیا شما او را نماد آزادی و امید اوکراین می بینید؟
سوتلانا الکسیویچ: «بله این زن باعث شگفتی من است. از اولین دقایقی که شاهد ماجرا بودم، مرا شگفت زده کرد. نمی دانم شما اولین مصاحبه اش و وقار او را به یاد می آورید. او را مردان از خود راضی احاطه کرده بودند و رفتارشان همراه با گستاخی بود. اما او آرام بود مثل این بود که می گفت:” می توانید مرا بکشید اما همه مردم اوکراین با شما مخالفند”. او اینها را به آرامی بیان کرد. من این رفتار او را دوست دارم. به نظرم می آید که آنها به خودشان گفتند این آدم، زن ساده ای است و باید از او بهره برداری تبلیغاتی کرد. اما او با شخصیت قوی و توانمند خود مانند ژاندارک آنها را رسوا کرد و به صلیب کشاند.»
فکر می کنید اوکراین آینده ای در اروپا خواهد داشت؟
سوتلانا آلکسیویچ: «این طور فکر می کنم. اخیرا در اوکراین بودم و به فرهنگستان کیف-مولیا رفتم، به “میدان” رفتم و به موزه موقتی که در آنجا شکل گرفته است. مردم را که به آنجا می آمدند دیدم و چهره ها ی جوانانی که آرزو دارند وضع کشورشان چیزی غیر از این باشد که اکنون هست. فکر می کنم اوکراین اولین کشور، در بین کشورهای شوروی سابق است که تلاش می کند بند نافی را که به روسیه وصلش می کند، ببرد و در دنیایی دیگر، در اروپا سیر آفاق کند. نکته دیگر این است که این تلاش با خونریزی همراه شد. روسیه حاضر نیست اوکراین را رها کند، روسیه بدون اوکراین چیست؟ دیگر آن روسیه بزرگی که روسها خوابش را می بینند نیست. بنابراین اوکراین بالاخره آزاد خواهد شد، اما پذیرش اوکراین در اروپا باید با خون ریزی کمتری میسر شود.»