
معرفی، الفبا و نکات اولیه زبان اشاره
الفبای زبان اشاره فارسی
زبان اشاره سیستم قراردادی خاص منظم و پیشرفته زبانی است که برای انتقال معنا، به جای الگوهای صوتی یا نوشتاری در زبان، از الگوهای علایم دیداری (ترکیب همزمان شکل، جهت و حرکت دستان، بازوها یا بدن و حالات صورت برای بیان سلیس افکار گوینده) در یک کلمه اشاره استفاده میکند. این نوع زبان اشاره میتواند به صورت متنوع باشد. اما امروزه یک زبان اشاره بینالمللی در سطح جهان قرارداد شده است که البته در هر منطقه عناصر بومی زبان نیز به آن افزوده میشود. آسمونی در این بخش به معرفی و تاریخچه زبان اشاره می پردازد.
هر جا ارتباط ناشنوایان وجود دارد، زبانهای اشاره بوجود میآیند. دستورهای پیچیده زبان اشاره بهطور چشمگیری با دستور زبانهای گفتاری تفاوت دارند و درحوزه فرهنگی ناشنوایان میباشند. برخی از زبانهای اشاره بعضی حرکات را از شناخت کلی کسب کردهاند، در حالیکه بقیه زبانها چنین پایهای ندارند.
تاریخ زبان اشاره در ایران
یکی از سوابق نوشتاری زبان اشاره در قرن پنجم قبل از میلاد مسیح، در کراتیلوس افلاتون یافت شد. جایی که سقراط گفت:
اگر ما صدا یا زبان نداشتیم، و قصد بیان چیزهایی را به دیگران داشتیم، آیا سعی نمیکردیم با حرکات دست هایمان، سر و بقیه اعضای بدن اشاراتی ایجاد کنیم، درست مثل افراد ناشنوا در حال حاضر؟
در دومین قرن یهودیه، مقاله ثبت شدهٔ گیتین در میشنا تصریح کرد که به منظور معاملات تجاری "یک کرولال میتواند گفتگو را به وسیله ایما و اشاره کنترل کند. بن بثیرا میگوید که فرد ناشنوا ممکن است این کار را بوسیلهٔ حرکات لب انجام دهد. این نحوه تدریس در جامعه یهودی مشهور بود، جایی که مطالعه میشنا از دوران کودکی اجباری بود.
در سال 1620، جان پابلو بونت "تبدیل حروف و هنر برای تعلیم ناشنوایان به صحبت کردن" را در مادرید منتشر کرد. این کار اولین مقاله مصوت ها به نظر میآید، تنظیم روش تعلیم شفاهی برای ناشنوایان بوسیله استفاده از اشارات به شکل الفبای دستی به منظور ارتقاء ارتباط ناشنوایان با استفاده از زبان اشارات بونت چارلز میشل دلپی الفبای دستی اش را در قرن هجدهم منتشر کرد. الفبایی که اساساً بدون تغییر در فرانسه و آمریکای شمالی تا حال حاضر به جا مانده است.
زبان اشاره اغلب در مدارس سراسری برای دانش آموزان ناشنوا رشد یافت. در سال 1755، ابی اولین مدرسه برای بچههای ناشنوا را در پاریس تأسیس کرد. لورنت کلرک معروفترین فارغالتحصیل آنجا بود. کلرک با توماس هاپکین برای تأسیس مدرسهای آمریکایی برای ناشنوایان در هارتفورت، در سال 1817 به ایالات متحده آمریکا رفتند. پسر گالودت ادوارد منیر مدرسهای برای ناشنوایان در سال 1857 در واشینگتن تأسیس کرد که در سال 1864 کالج ملی ناشنوایان شد. در حال حاضر دانشگاه گالودت نامیده میشود، که هنوز تنها دانشگاه علوم انسانی برای افراد ناشنوا در دنیاست.
بهطور کلی، هر زبان گفتاری یک نوع زبان اشاره دارد به همان اندازه که هر جمعیت زبان شناختی شامل افرادی ناشنوا خواهد بود که زبان اشاره تولید خواهند کرد. در همین راستا، تأثیرات جغرافیایی و فرهنگی جمعیتها را جدا خواهد کرد و منجر به نسلی با زبانهای گفتاری متفاوت و ناهمگون میشود، همین تأثیرات بر روی زبانهای اشاره اجرا شده و بنابراین آنها به نگهداری همانندیشان طی زمانی سخت، و همان مکانهای تحت تأثیر قرار گرفته شده مثل زبانهای گفتار محلی، گرایش پیدا میکنند. این مسئله اگر چه زبانهای اشاره هیچ ارتباطی با زبانهای گفتاری سرزمینهایی که در آن بوجود آمدهاند ندارند اتفاق میافتد. استثناهای قابل توجهی در این روال وجود دارند، اگر چه، همانطور که بعضی مناطق جغرافیایی از یک زبان گفتاری بهطور مشترک استفاده میکنند، زبانهای اشارهٔ متعدد، غیر وابسته دارند. تفاوتها در زبان اشاره ملی معمولاً به موقعیت جغرافیایی مدارس شبانهروزی ناشنوایان بستگی دارد.
اشاره بینالمللی در گذشته به جستونو معروف بود. اساساً در مسابقات بینالمللی ناشنوایان از جمله دف لمپیک و جلسات فدراسیون جهانی ناشنوایان استفاده میشود. مطالعات اخیر اظهار داشت که در حالیکه زبان اشاره بینالمللی نوعی از زبان آمیزهای انگلیسی و چینی ست، نتیجه گرفتند که این زبان پیچیده تر از انگلیسی محاوره رایج است و در واقع بیشتر شبیه زبان اشاره است.
زبان شناسی اشاره
در شرایط های زبان شناختی، زبانهای اشاره مانند هر زبان شفاهی علیرغم درک اشتباه رایجی که آنها زبانهای واقعی نیستند، غنی و پیچیده هستند. زبان شناسان حرفهای زبانهای اشارهٔ زیادی را مطالعه کردند و دریافتند که آنها همهٔ اجزای زبان شناختی را دارا هستند که مانند زبانهای واقعی نیاز به طبقهبندی شدن دارند.
زبانهای اشاره تقلیدی نیستند - به مفهوم دیگر، اشارات قراردادی هستند، اغلب اختیاریند و الزاماً ارتباط عینی با کلمه مرجعشان ندارن.، بیشتر زبانهای گفتاری نامآوا نیستند. در حالیکه تصویرگری در زبانهای اشاره سازمان یافته تر و گستردهتر از زبانهای گفتاریست، تفاوت قطعی نیست. و نه تصویر عینی از یک زبان بیانی هستند. گرامرهای پیچیدهٔ زبان خود را دارا هستند، و قابل استفاده برای بحث کردن در مورد هر موضوعی هستند، از ساده و غیر انتزاعی گرفته تا پیچیده و انتزاعی زبانهای اشاره مثل زبانهای گفتاری از قسمتهای ابتدایی و بیمعنی به قسمتهای با معنی سازماندهی میشوند. عناصر یک اشاره عبارتند از:
- تکان دست ها (یا شکل دستها)
- جهتشناسی (یا جهت کف دست)
- موقعیت (یا محل تلفظ)
- حرکت و علامتهای غیردستی (یا حالت صورت)
خصوصیات زبانشناسی معمول در زبانهای اشاره ناشنوایان دستهبندی گستردهای دارند، درجه بالایی از صرف و تفسیر موضوعی نحو. بسیاری از ویژگیهای زبانشناسی منحصربهفرد از توانایی زبانهای اشاره برای تولید معنی در قسمتهای مختلف میدان دید بهطور همزمان ظاهر میشوند. برای مثال، گیرنده یک پیام اشاره میتواند معانی را که توسط دستها، حالت چهره و حالت بدن در یک لحظه بوجود میآیند، بخواند. این یک مقایسهاست با زبانهای شفاهی که در آن صداهایی که کلمات را میسازند، اغلب متوالیاند.
روابط زبانهای اشاره با زبانهای شفاهی
یک تصور اشتباه عمومی این است که زبانهای اشاره به طریقی وابسته به زبانهای شفاهی هستند، بدین صورت که انها زبانهای شفاهی هستند که توسط حرکات دستها تلفظ میشوند یا اینکه انها توسط افراد شنوا اختراع شده بودند. معلمان شنوا در مدارس ناشنوایان نظیر توماس هابکینز گالودت، اغلب بطور ناصحیح به عنوان مخترعین زبان اشاره شناخته شدهاند.
هجی انگشتی در زبانهای اشاره، اغلب برای نامهای خاص و تکنیکی یا واژههای تخصصی گرفته شده از زبانهای گفتاری استفاده میشوند. استفاده از هجی انگشتی به عنوان شاهد گرفته شده بود که زبانهای اشاره شکلهای ساده شده زبانهای شفاهی هستند، ولی در واقع آن یک ابزار منحصربهفرد در میان بقیهاست. هجی انگشتی گاهی میتواند به عنوان منبعی از اشارات جدید باشد که علامتهای لغوی نامیده میشوند.
در مجموع، زبانهای اشاره ناشنوایان از زبانهای شفاهی مستقل هستند و راههای توسعه خود را دنبال میکنند. برای مثال، زبان اشاره انگلیسی و زبان اشاره آمریکایی کاملاً متفاوتند و نامفهوم، در حالیکه مردم شنوای انگلیس و آمریکا در زبان شفاهی مشترکند. دریک منطقه یکسان جغرافیایی گرامر زبانهای اشاره الزاماً با زبانهای گویا شباهتی ندارد، در واقع در نحو، ASL بیشتر با ژاپنی گفتاری سهیم است تا با انگلیسی.
همینطور کشورهاdی که سرتاسر تنها از یک زبان شفاهی استفاده میکنند، ممکن است دو یا چند زبان اشاره داشته باشند، در حالیکه منطقهای که بیشتر از یک زبان شفاهی را شامل میشود ممکن است تنها از یک زبان اشاره استفاده کند. آفریقای جنوبی که 11 زبان شفاهی رسمی و نزدیک به همین تعداد زبان های شفاهی دیگر دارد مثال خوبی برای این مطلب است. این کشور فقط یک زبان اشاره دارد اما به دو شکل که به دلیل قدمت دو مؤسسه آموزشی اصلی در مناطق مختلف جغرافیائی یک کشور است که به ناشنوایان خدمت میکنند.
در سال 1972 آرسولابلوکی متخصص اعصاب و روانشناس از چندین نفر آمریکایی و انگلیسی که به زبان اشاره مسلط بودند خواست که داستانی به انگلیسی بگویند، سپس از زبان اشاره آمریکایی شروع کرد و به عکس. نتایج بطور میانگین 7/4 کلمه در ثانیه و 3/2 علامت در ثانیه را نشان دادند. با اینکه فقط 122 علامت و 210 کلمه برای این داستان احتیاج بود اما هر دو نوع داستان تقریباً در یک زمان به اتمام رسید. سبس آرسولا آزمایش کرد تا ببیند که آیا ASL اطلاعات سرنوشت ساز را حذف میکند یا خیر. به یک شخص دو زبانه داستانی داده شد تا به ASL ترجمه کند و به دومی که به دو زبان اشاره مسلط بود و علائم را دید و آنها را به انگلیسی ترجمه کرد.
اطلاعات بدست آمده نشان داد که داستان به زبان اشاره با داستان اصلی یکسان بود. این مطالعه اگرچه به این حوزه محدود شد ولی پیشنهاد میکند که علائم ASL اطلاعات بیشتری از زبان گویای انگلیسی دارند.
زبانهای اشاره از ویژگیهای منحصربهفرد شیوه دیداری استفاده میکنند. زبان شفاهی تک بعدی است؛ در یک زمان تنها یک صدا میتواند تولید یا دریافت شود. در حالیکه زبان اشاره بصری است؛ بنابراین یک صحنه کامل در یک زمان گرفته میشود. اطلاعات میتواند در چندین کانال بار شود و بطور همزمان نشان داده شود. به عنوان مثال، یک نفر میتواند این عبارت را به انگلیسی بگوید، «من اینجا رانندگی کردم.» برای افزودن اطلاعات در مورد رانندگی یک نفر باید عبارت بلندتری بسازد یا حتی عبارت دیگری اضافه کند، مانند: «من اینجا درطول یک جاده پیچ در پیچ رانندگی کردم،» یا «من اینجا رانندگی کردم. رانندگی خوبی بود.» بنابراین در زبان اشاره آمریکایی، اطلاعات درمورد شکل جاده یا طبیعت مسرت بخش رانندگی میتواند همزمان با فعل رانندگی، توسط انعطاف حرکت دست یا با بهرهگیری از علامتهای غیردستی مانند حالت بدن یا چهره نقل شود.
طبقهبندی زبانهای اشاره
اگرچه زبانهای اشاره ناشنوایان بهطور طبیعی در جوامع ناشنوایان کنار یا میان زبانهای گفتاری بوجود آمدهاند، اما آنها هیچ ارتباطی با زبانهای گفتاری ندارند و دارای ساختارهای مختلف گرامری هستند. گروهی از زبانهای اشاره به عنوان زبانهای کدبندی شده دستی شناخته شدهاند که به عنوان روشهای اشاره زبانهای گفتاری بیشتر قابل فهم هستند، و بنابراین به خانوادههای زبان از زبانهای گفتاری مربوطه وابسته هستند. برای مثال تعداد زیادی رمزهای علامتی انگلیسی وجود دارند.
تحقیق زبانشناسی تاریخی بسیار اندکی بر روی زبانهای اشاره صورت گرفتهاست، و همینطور تلاشهای کمی برای تعیین کردن روابط ژنتیکی میان زبانهای اشاره، و یک مقایسه ساده بین دادههای واژگانی و بعضی مباحث در مورد اینکه آیا زبانهای اشاره خاص، گویشهایی از یک زبان هستند یا زبانهایی از یک خانواده. زبانها ممکن است با مهاجرت، تأسیس مدارس ناشنوایان (اغلب بوسیله مربیان فرهیخته خارجی)، یا به دلیل مقررات سیاسی گسترش بیابند.
زبان اشاره ژاپنی، تایوانی و کرهای به اعضای خانواده زبان اشاره ژاپنی تدریس میشوند. خانواده زبان اشاره فرانسه. تعدادی از زبانهای اشاره از زبان اشاره فرانسه (LSF) بوجود آمدهاند، یا نتیجه ارتباط زبان میان زبانهای اشاره جامعه محلی و LSF. اینها شامل: زبان اشاره فرانسوی، ایتالیایی، کبکی، آمریکایی، ایرلندی، روسی، هلندی، فلاندری، بلزیکی-فرانسوی، اسپانیایی، مکزیکی، برزیلی(LIBRAS)، کاتالانی و دیگر زبانهای اشاره.
یک زیرمجموعه از این گروه شامل زبان هایی است که بوسیله زبان اشاره آمریکایی به شدت تحت تأثیر قرار گرفته بود یا انواع منطقهای ASL است. زبان اشاره بولیوی بعضی اوقات به عنوان یک گویش ASL مطرح است. زبان اشاره تایلندی یک زبان ادغام شده نشئت گرفته از ASL، زبان اشاره محلی بانکوک و چیانگهای و شاید قسمتی از خانواده ASL در نظر گرفته شده دیگر زبانهای احتمالی بوسله ASL تحت تأثیر قرار گرفتهاند که شامل زبان اشاره اوگاندایی، زبان اشاره کنیایی، زبان اشاره فیلیپینی و زبان اشاره مالزیایی است. شواهد داستان گونه پیشنهاد میدهد که زبان اشاره فنلاندی و زبان اشاره سوئدی و زبان اشاره نروژ به خانواده زبان اشاره اسکاندیناوی تعلق دارد.
زبان اشاره ایسلندی به عنوان زبان متمایل به زبان اشاره دانمارکی شناخته شدهاست اگرچه تفاوتهای شغلی در لغات در قرن توسعه ایجاد شده بود.
زبان اشاره اسرائیلی بوسیله زبان اشاره آلمانی تحت تأثیر قرار گرفتهاست. براساس گزارش SIL و زبان اشاره روسیه، ملداوی و اوکراین درجه بالایی از واژگان مشترک را به اشتراک گذاشته و شاید گویش یک زبان یا زبانهای وابسته متمایز است. گزارش یکسانی یک دسته از زبانها اشارهای که در مرکز آن زبان چک، زبان اشاره مجارستان و زبان اشاره اسلواکی پیشنهاد داد. این گروه همچنین ممکن است شامل زبانهای اشاره رومانیایی، بلغاری و زبان اشاره لهستانی باشد.
زبانهای متعددی شناخته شده زبان اشاره نیکاراگوئهای و زبان اشاره السعید عربهای بیابانی و زبان اشاره جزیره پرویدنس است. زبان اشاره اردن، لبنان، سوریه، فلسطین و عراق (و احتمالاً عربستان سعودی) ممکن است بخشی محرک یا ممکن است یک لهجه از زبان اشاره عرب شرقی باشد.
طبقهبندی جامع که در این خصوص است بر این است که لیست ساده زبانها که به تاریخ 1991 است برمی گردد. طبقهبندی براساس 69 زبان اشارهای چاپ اتنولوگ سال 1988 است که در زبان کنفرانس 1988 در زمینه زبان های اشاره در مونترال شناخته شده بود و دور از کنفرانس نویسنده زبان اضافی را اضافه کرد.
فرم مکتوب زبان اشاره
زبان اشاره با زبان گفتاری ارتباطش با نوشتن متفاوت است. سیستمهای صورتشناسی زبان گفتاری اصولاً ترتیبی است که بسیاری از صورت شناسی تکرار یکی پس از دیگری تولید شده اگرچه زبان ها دید غیرترتیبی مثل نفی دارند. در نتیجه سیستمهای نوشتاری صورتشناسی سنتی همجنس ترتیبی است. با بهترین تفکیککنندهها برای نمودهای غیرترتیبی مثل تن و تنش.
زبان های اشاره بیشترین مؤلفه غیرترتیبی را دارند با بسیاری از اصوات همزمان تولید شده بطور مثال نشانهها ممکن است شامل انگشت، دست و پا حرکت همزمان صورت باشد یا حرکت دو دست در جهات مختلف، سیستمهای نوشتن سنتی برای این سطح پیچیدگی طراحی نشدهاند. اندکی به خاطر این زبان های اشاره اغلب مکتوب نیستند. در تعداد اندکی از کشورها با آموزش خوب فرصت ها برای کرولالها مهیاست. بسیاری از خوانندههای کرولال میتوانند زبان گفتاری کشورشان را در سطح مناسبی به عنوان «باسواد کارآمد» در نظر گرفته شوند، بخوانند و بنویسند. با این وجود در بسیاری از کشورها، آموزش کرولالها خیلی ضعیف یا خیلی محدود است. در نتیجه بسیاری از مردم کرولال سواد کم یا بیسواد در زبان رایج کشورشان هستند.