
بیوگرافی سارا عبدالملکی
سارا عبدالملکی متولد سال 1373 و اهل کرج است.. سارا عبدالملکی بازیکن راگبی ایران است که از سال 1392 به عضویت تیم ملی راگبی بانوان ایران درآمده است. آسمونی در این بخش بیوگرافی سارا عبدالملکی را برای شما عزیزان تهیه کرده است.
سارا عبدالملکی در زمستان 1394 دچار حادثه رانندگی شد که موجب شکستگی بسیاری از استخوانهای وی شد. وی تصمیم دارد بعد از بهبودی، به رشته تیراندازی بپردازد.
سارا عبدالملکی در حال درمان، وی پس از طی کردن پنج عمل جراحی سنگین روی ستون فقرات، نخاع، کتف، دست چپ، ریهها و دندهها، دوره فیزوتراپی را در بیمارستان نور افشار طی میکند.
وی در تاریخ 29 دی 1394 در مسیر کرمانشاه به تهران دچار سانحه تصادف شده که در پی آن، دستها، مهرههای کمر و جمجمهاش میشکند و در بیمارستان آسیا بستری میشود. هزینه درمان بالای وی که بالغ بر 100 میلیون تومان برآورد شدهبود، موجب واکنش چهرههای سرشناس فرهنگی و ورزشی شد. افرادی چون علی دایی حسن قاضیزاده هاشمی رضا صادقی و رامبد جوان از حامیان جمعآوری کمکهزینه درمانی وی بودند.
ابوترابی، مادر سارا عبدالملکی در اینباره میگوید: «دیروز بالاخره با نظر پزشکان سارا از بیمارستان مرخص شد، اگرچه او را به یک مرکز دیگر انتقال دادیم تا کارهای فیزیوتراپی روی وی انجام شود. وزارت ورزش نیز به ما لطف داشت و تقریبا نیمی از هزینههای بیمارستان را پرداخت کرد. البته هزینههای زیادی در این مدت برای ما تراشیده شده که با کمکهای مردمی توانستیم آن را بپردازیم. فقط هزینه بیمارستان سارا نزدیک به 115میلیون تومان شد. دختر من باید تا چندسال تحت درمان باشد و انتظار داریم باز هم افراد خیر و شریف به یاری این دختر ورزشکار بیایند.»
به نظر میرسد شرایطت خیلی بهتر شده. درست است؟
روزهای اول را که خیلی یادم نمیآید، اما قطعا بعد از این همه سختی که کشیدم، خیلی بهتر هستم. در ضمن از شما میپرسم که مگر میشود بد باشم؟ وقتی این تعداد از افراد در این مدت به من لطف داشتند و هر روز برایم دعا کردند، قطعا روزبهروز بهتر میشوم. امیدوارم همه چیز همینطور خوب پیش برود.
ظاهرا روحیه خیلی خوبی هم برای مقابله با سختیهای پیش آمده داری...
من از شرایطی که پیش آمده، اصلا ناراضی نیستم چون اعتقاد دارم حکمت خدا در این بوده است. همین که الان زنده هستم و پدر و مادرم در غم از دست دادن من عزادار نیستند، خدا را شکر میکنم. روحیهام بالاست چون آدمهای بزرگی در این مدت به من روحیه دادند. امیدوارم حمایت مردم از من ادامه داشته باشد چون بدون آنها خیلی دلم میگیرد. اصلا نمیخواهم به گذشته و آن حادثه فکر کنم و میخواهم به روزهای آینده بیندیشم.
بله، خوب میدانم. از حمایت مردم، مسئولان، ورزشکاران و هنرمندان راضی هستم و حتی میگویم که به هیچ عنوان انتظار این کارها را نداشتم. در این یک ماه به هیچ وجه تنهایی را حس نکردم چون هر روز یک فرد جدید از من حمایت میکرد و به دیدنم میآمد. از نظر مالی هم خدا را شکر میکنم که به پدر و مادرم کمک شد چون یکی از دغدغههایم این بود که من بیمه نیستم و چطور والدینم میخواهند هزینههای سنگین را متحمل شوند.
از دیدن افراد مشهوری مثل علی دایی، احسان علیخانی، وزیر بهداشت و... تعجب نکردی؟
با دیدن آنها واقعا شوکه شدم. شاید اگر مردم، مسئولان و این افراد مشهور نبودند، من از بین میرفتم و نمیتوانستم در برابر این حادثه بایستم. نمیتوانم یکییکی اسم ببرم و تشکر کنم چون خیلی از افراد سرشناس به دیدنم آمدند و به من روحیه دادند. از تمام آنها تشکر میکنم. واقعا نمیدانم اگر آنها نبودند من چطور میتوانستم در این شرایط سخت دوام بیاورم.
باز هم میگویم که نمیدانم چطور باید لطف افراد بزرگی مثل علی دایی را جبران کنم. او واقعا مرا شگفتزده کرد که به بیمارستان آمد و بعد از آن هم احساساتی شد. حضور علی دایی روحیه مضاعفی به من داد و میبینید که الان چقدر سرحال هستم.
با این وضع فکر میکنی باز هم میتوانی روزی به ورزش برگردی و راگبی بازی کنی؟
قطعا اگر همه چیز خوب پیش برود، من خیلی زود به زندگی عادی و حتی به ورزش هم برمیگردم. این را مطمئن باشید که من انرژی بالایی دارم و از این روزها خسته نمیشوم. همین که پدر و مادرم و یک ملت پشت من هستند، برایم یک دنیا ارزش دارد و به خاطر همین هدفم را روی این گذاشتم که خیلی زود سرپا شوم. البته فعلا تا چند ماه باید کارهای درمانیام را دنبال کنم و الان هم به یک بیمارستان دیگر منتقل شدم تا فیزیوتراپی کنم.
در آخر اگر صحبتی داری، بگو؟
فقط خدا را شکر میکنم که زنده هستم و میتوانم روزی محبتهای افرادی را که در این مدت به من لطف کردند، جبران کنم. آنها در روزهای سخت کنار من بودند و از موقعی که چشمانم را باز کردم، مرا حمایت کردند. به امید اینکه چنین اتفاقاتی برای هیچکدام از اعضای جامعه ورزش و هیچکدام از مردم عزیز کشورم رخ ندهد.