زمان مطالعه: 2 دقیقه
شعر کودکانه باز باران

شعر کودکانه باز باران

باز باران، با ترانه، با گهر های فراوان می خورد بر بام خانه. من به پشت شیشه تنها ایستاده در گذرها، رودها...
rain-poetry
rain-poetry

باز باران، با ترانه، با گهر های فراوان می خورد بر بام خانه.

من به پشت شیشه تنها ایستاده در گذرها، رودها راه اوفتاده.

شاد و خرم یک دو سه گنجشک پر گو، باز هر دم می پرند، این سو و آن سو

می خورد بر شیشه و در مشت و سیلی، آسمان امروز دیگر نیست نیلی.

یادم آرد روز باران: گردش یک روز دیرین؛ خوب و شیرین توی جنگل های گیلان.

کودکی ده ساله بودم شاد و خرم نرم و نازک چست و چابک

از پرنده، از خزنده، از چرنده، بود جنگل گرم و زنده.

آسمان آبی، چو دریا یک دو ابر، اینجا و آنجا چون دل من، روز روشن.

بوی جنگل، تازه و تر همچو می مستی دهنده. بر درختان میزدی پر، هر کجا زیبا پرنده.

برکه ها آرام و آبی؛ برگ و گل هر جا نمایان، چتر نیلوفر درخشان؛ آفتابی.

سنگ ها از آب جسته، از خزه پوشیده تن را؛ بس وزغ آنجا نشسته، دم به دم در شور و غوغا.

رودخانه، با دو صد زیبا ترانه؛ زیر پاهای درختان چرخ میزد، چرخ میزد، همچو مستان.

چشمه ها چون شیشه های آفتابی، نرم و خوش در جوش و لرزه؛ توی آنها سنگ ریزه، سرخ و سبز و زرد و آبی.

با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو، می پریدم از لب جو، دور میگشتم ز خانه.

می کشانیدم به پایین، شاخه های بید مشکی دست من می گشت رنگین، از تمشک سرخ و مشکی.

می شندیم از پرنده، داستانهای نهانی، از لب باد وزنده، رازهای زندگانی

هر چه می دیدم در آنجا بود دلکش، بود زیبا؛ شاد بودم می سرودم “روز، ای روز دلارا! داده ات خورشید رخشان این چنین رخسار زیبا؛ ورنه بودی زشت و بیجان.

این درختان، با همه سبزی و خوبی گو چه می بودند جز پاهای چوبی گر نبودی مهر رخشان؟

روز، ای روز دلارا! گر دلارایی ست، از خورشید باشد. ای درخت سبز و زیبا! هر چه زیبایی ست از خورشید باشد.”

اندک اندک، رفته رفته، ابر ها گشتند چیره. آسمان گردید تیره، بسته شد رخساره ی خورشید رخشان ریخت باران، ریخت باران.

جنگل از باد گریزان چرخ ها می زد چو دریا دانه ها ی [ گرد] باران پهن میگشتند هر جا.

برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابر ها را تندر دیوانه غران مشت میزد ابر ها را.

روی برکه مرغ آبی، از میانه، از کرانه، با شتابی چرخ میزد بی شماره.

گیسوی سیمین مه را شانه میزد دست باران باد ها، با فوت، خوانا می نمودندش پریشان.

سبزه در زیر درختان رفته رفته گشت دریا توی این دریای جوشان جنگل وارونه پیدا.

بس دلارا بود جنگل، به، چه زیبا بود جنگل! بس فسانه، بس ترانه، بس ترانه، بس فسانه.

بس گوارا بود باران به، چه زیبا بود باران! می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی، پند های آسمانی؛

“بشنو از من، کودک من پیش چشم مرد فردا، زندگانی – خواه تیره، خواه روشن - هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا.”

ارزیابی مهاجرت
نظر خود را درباره «شعر کودکانه باز باران» در کادر زیر بنویسید :
لطفا شرایط و ضوابط استفاده از سایت آسمونی را مطالعه نمایید
: برای دریافت مشاوره درباره شعر کودکانه باز باران فرم زیر را تکمیل کنید

هزینه مشاوره ۳۰ هزار تومان می باشد

پاسخ مشاوره شما ظرف 1 روز کاری در پنل شما درج می شود و پیامک دریافت می کنید


دسته بندی های وب سایت آسمونی

آسمونی شامل بخش های متنوعی است که هر کدام از آنها شامل دنیایی از مقالات و اطلاعات کاربردی می باشند، شما با ورود به هر کدام از دسته بندی های مجله اینترنتی آسمونی می توانید به زیردسته های موجود در آن دسترسی پیدا کنید، برای مثال در دسته فیلم و سینما؛ گزینه هایی مثل نقد فیلم، معرفی فیلم ایرانی، فیلم بین الملل، انیمیشن و کارتون و چندین بخش دیگر قرار دارد، یا بخش سلامت وب سایت شامل بخش هایی همچون روانشناسی، طب سنتی، نکات تغذیه و تناسب اندام می باشد.