
7 اردیبهشت؛ آغاز نخست وزیری دکتر محمد مصدق (1330)
در سال 1322 ملیگرایان در دکتر محمد مصدق 65 ساله که به علت مخالفتش با رضاشاه در زمان سلطنت او در تبعید به سر میبرد، رهبر تازهای برای خود یافتند. در مهر 1323 مصدق در نطق مجلس خود دربارهٔ «موازنهٔ منفی» این طرح را پیشنهاد کرد که تا نیروهای بیگانه در ایران وجود دارد نباید به هیچ دولت خارجی امتیاز استخراج نفت داده شود.

در آبان 1328 وی جبههٔ ملی را تشکیل داد که نهضتی بود متشکل از ملیگرایان بورژوا و روشنفکران چپ غیر تودهای و زمینداران و رؤسای قبایل و افراد طبقهٔ دینی (مشتمل بر گروه متعصب افراطی راست) و بازرگانان، هر یک از این گروهها برای خود دلیل خاصی جهت ترسانیدن از بازگشت دیکتاتوری سلطنتی داشت.
مصدق پشتیبانی حزب توده را پذیرفته بود (در صورتی که رضاشاه در سال 1310 حزب کمونیست را غیرقانونی اعلام کرد). ضعف عمدهٔ جبههٔ ملی در آن بود که پس از رسیدن به هدف خود با ملی کردن صنعت نفت دیگر اندیشهای نداشت و در آن نکوشید که به اصلاحات اجتماعی و اقتصادی توجه کند.
دوره اول نخست وزیری
انتخاب شدن مصدق در اردیبهشت 1330 کانون توجه را از مجلس به نخست وزیر و خیابانها که منبع اصلی قدرت برای جبههٔ ملی بود، منتقل کرد. آن طور که روزنامهٔ سلطنت طلب «اطلاعات» شکوه میکرد، مصدق برای وارد آوردن فشار بر مخالفان و از این طریق، «زیر نفوذ آوردن مجلس» پیوسته به تظاهرات خیابانی متوسل میشد.[3] همچنین جمالامامی از تالار مجلس اعتراض میکرد:
سیاستمداری به سیاست خیابانی تبدیل شدهاست. به نظر میرسد که این کشور غیر از راه انداختن میتینگهای خیابانی کار بهتری نمیتواند انجام دهد. امروز هر جا را که نگاه میکنی میتینگ است.
میتینگ به این مناسبت، به آن مناسبت و هر مناسبتی، میتینگ دانشجویان دانشگاه، دانشآموزان دبیرستان، بچههای هفت ساله، حتی شش ساله، از دست این متینگهای خیابانی خسته و عاجز شدهام.
آیا نخستوزیر ما سیاستمدار است یا رهبر عوام؟ چگونه نخستوزیری وقتی با یک مسئله سیاسی روبرو میشود، میگوید:«من با مردم حرف خواهم زد.»؟ من همیشه این مورد را برای مقامات عالی نامناسب میدانستم اما حتی در بدترین کابوسهای خود نیز تصور نمیکردم که یک پیرمرد هفتاد ساله هوچیگر بشود.

مردی که همیشه اوباش را در اطراف مجلس جمع میکند، جز عوامفریب کس دیگری نیست. هر چند مصدق پیوسته به مردم رجوع میکرد، ترکیب نخستین کابینه اش بهطور چشمگیری محافظه کارانه بود.
هشت پست، از جمله وزارتخانههای مهم کشور و امور خارجه را به کارمندان عالی رتبه هوادار جبهه ملی سپرد اما چهار پست دیگر، از جمله وزارت جنگ را به طرفداران دربار واگذاشت. این امر فوراً خصومت فدائیان اسلام را برانگیخت و حکومت را به سبب بی اعتنایی به شرع و خودداری از آزاد کردن ضارب رزم آرا مورد حمله قرار دادند و کوشیدند حسین فاطمی، معاون ویژه نخست وزیر را به قتل برسانند.
از سوی دیگر، کاشانی، به رهبران فدائیان اسلام گفت که «مسئله نفت» راباید بر همه مسائل دیگر مقدم دارند و به مردم اعلام کرد مادام که جبهه ملی به «مبارزه مقدس و ملی با انگلیس» ادامه دهد، از مصدق کاملاً حمایت خواهد کرد.