- آسمونی
- مجله اینترنتی
- اندیشه و عرفان
- قرآن کریم
- تفسیر سوره النور
تفسیر سوره النور
تفسیر سوره النور
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِیهَآ ءَایَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَّعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ
این سورهای است که آن را نازل کردیم و عمل به آن را واجب کردیم و در آن آیاتی روشن فرستادیم. شاید شما متذکّر شوید.
پیامها:
- کلمه ی «سوره» یک نامگذاری از طرف خداوند برای یک مجموعه آیات از قرآن کریم است. «سورة... انزلنا فیها آیات»
- احکام، به دستور خداوند واجب میشود. «فرضناها»
- قرآن، قانون اساسی و آییننامهی الزامی و اجرایی دین است. «فرضناها»
- قرآن، کتابی است که آیات آن، روشن وقابل فهم است. «فیها آیات بینات» گرچه درک قسمتی از آیاتش نیازمند دقّت وتحقیق وتفسیر است
- انسان به پند و تذکّر نیازمند است. «لعلّکم تذکّرون»
- معارف قرآن در فطرت انسان ریشه دارد و با تذکّر، پردهی غفلت برداشته میشود. «تذکّرون»
اَلزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُواْ کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِاْئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْکُم بهِمَا رَأْفَةٌ فِی دینِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ باللَّهِ وَالْیَوْمِ الْأَخِرِ وَ لْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَآئِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ
هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید. و اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، در اجرای حکم خدا نسبت به آن دو گرفتار دلسوزی نشوید و هنگام کیفر آن دو، گروهی از مؤمنان حاضر و ناظر باشند.
نکته ها:
احکام زنا بر اساس شرایط افراد متفاوت میشود، در این آیه فقط به یک صورت اشاره شده که اگر مرد یا زن مجردی زنا کند، صد تازیانه میخورد، ولی اگر کسی با داشتن همسر و دسترسی به او، مرتکب زنا شود، رجم و سنگسار میگردد.
مفاسد زنا در قرآن و روایات
قرآن، زنا را کاری زشت میداند و از نزدیک شدن به آن نهی میکند. «و لاتقربوا الزّنا» ترک زنا را نشانه ی بندگان راستین خداوند میشمرد. «و عباد الرّحمن... لایزنون» و دوری از این گناه را شرط بیعت با پیامبر میداند. «اذا جائک ... و لا یزنین»
برخی از مفاسد اجتماعی زنا، در یکی از سخنان حضرت رضا علیه السلام چنین عنوان شده است:
- ارتکاب قتل به واسطه ی سقط جنین.
- بر هم خوردن نظام خانوادگی و خویشاوندی.
- ترک تربیت فرزندان.
- از بین رفتن موازین ارث.
* حضرت علی علیه السلام ترک زنا را مایه ی استحکام خانواده وترک همجنسبازی را عامل حفظ نسل میداند.
* پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: زنا دارای زیانهای دنیوی و اُخروی است:
امّا در دنیا: از بین رفتن نورانیّت و زیبایی انسان، مرگ زودرس و قطع روزی.
امّا در آخرت: درماندگی، هنگام حساب قیامت; غضب الهی و جهنّم همیشگی.
* از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل شده است: هر گاه زنا زیاد شود، مرگ ناگهانی هم زیاد میشود.
* زنا نکنید، تا همسران شما نیز به زنا آلوده نشوند. هر که به ناموس دیگران تجاوز کند، به ناموسش تجاوز خواهد شد. آن گونه که با دیگران رفتار کنید، با شما رفتار خواهد شد.
از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو ز جو
* چهار چیز است که هر یک از آنها در هر خانهای باشد، آن خانه، ویرانه است و برکت ندارد: - خیانت. - دزدی. - شرابخواری. - زنا.
* زنا، از بزرگترین گناهان کبیره است.
* امام صادق علیه السلام فرمود: هر گاه مردم مرتکب چهار گناه شوند، به چهار بلا گرفتار شوند:
- زمانی که زنا رواج یابد، نفرین برخود، در شرایطی جایز است. «غضب اللّه علیها»
- اجرای قوانین و دستورات خداوند به نفع خود مردم است. «و لولا فضل اللّه علیکم»
- عذر پذیری خداوند، با مصلحت و حکمت همراه است. «تَوّابٌ حکیم»
- قوانین کیفری اسلام، احکامی سنجیده و برخاسته از حکمت الهی است. «حکیم»
إِنَّ الَّذینَ جَآءُو بالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِّنکُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرّاً لَکُم بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ لِکُلِّ امْرِیٍ مِّنهُم مَّا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذی تَوَلَّی کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ
همانا کسانی که آن دروغ بزرگ را در میان آوردند، گروهی از خود شما بودند. آن را برای خود شرّ نپندارید، بلکه آن در نهایت به نفع شماست. هر کدام از آنان بدان اندازه از گناه که مرتکب شده است، به کیفر رسد وبرای کسی که بخش بزرگ گناه را بر عهده گرفته عذاب بزرگی است.
نکته ها:
کلمه ی «اِفک» در لغت، به معنای انصراف از حقّ به باطل است. تهمت زدن نیز نوعی پوشاندن حقّ و جلوه دادن باطل است.
برخی مفسّران درباره ی شأن نزول این آیه گفتهاند: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در هر سفری با قید قرعه یکی از همسرانش را همراه میبرد. در جنگ «بنی مصطلق» عایشه را برد. وقتی که نبرد پایان یافت و مردم به مدینه باز میگشتند، عایشه برای تطهیر و یا یافتن دانه های گردنبند گمشدهاش از قافله عقب ماند. یکی از اصحاب که او نیز از قافله دور مانده بود، عایشه را به لشکر رساند. بعضی افراد به عایشه و آن صحابی، تهمت ناروا زدند. این اتهام به گوش مردم رسید، پیامبر ناراحت شد و عایشه به خانه ی پدر رفت و گریه ها کرد تا آن که این آیه نازل شد.
جمعی دیگر از مفسّران و خصوصاً نویسنده تفسیر «اطیبالبیان» با استفاده از روایات متعدّد و مستند نقل میکنند که این آیه درباره ی «ماریه قبطیه» یکی دیگر از همسران رسول خدا است، که خداوند به او فرزندی به نام «ابراهیم» داد، ولی پس از ماه از دنیا رفت. عایشه و حَفصِه گفتند: ای رسول خدا! چرا گریه میکنی؟ ابراهیم فرزند تو نبود، بلکه شخص دیگری غیر از تو با ماریه همبستر شده و ابراهیم متولد شده است. اینجا بود که این آیه نازل شد. علاّمه جعفر مرتضی در کتاب گرانقدر حدیث الافک نیز این بیان را تأیید میکند در مورد هر دو شأن نزول سؤالاتی مطرح است ولی هدف ما در این تفسیر، پیامگیری از متن آیات است و درباره ی شأن نزولها بحث گستردهای نداریم.
در ماجرای افک چندین گناه نهفته است: دروغ، سوءظن به مؤمن، ایذای مؤمن، تهمت، اهانت، آزردن پیامبرصلی الله علیه وآله، تضعیف خاندان رسالت و شایعهپردازی.
پیامها:
- افراد فاسق، از نسبت دادن زنا به همسر پیامبر نیز ابایی ندارند. «جاءو بالاِفک»
- گاهی شایعه سازان، با سازماندهی قبلی و قصد توطئه، شایعه را القا میکنند. «عُصبة» « عُصبة» یعنی گروه متشکّل و متعصّبی که هدفی را دنبال میکند
- مراقب شایعه سازان در میان خود باشید. «منکم»
- گاهی در پیشآمدهای تلخ منافعی وجود دارد. مانند روشنشدن چهرهی منافقان، هوشیاری مردم، امدادهای الهی برای مظلوم «لاتحسبوه شرّاً لکم»
- امید دادن به خودیها در برابر توطئه و تهمت بدخواهان لازم است. «بل هو خیرٌ لکم»
- کیفرهای الهی، عادلانه ومتناسب با اعمال ماست. «لکلّ امریٍ منهم ما اکتسب»
- در گناهان دستهجمعی، هر یک از افراد به مقدار سهم خود مجرم است. «لکلّ امریٍ منهم ما اکتسب من الاثم»
- انسان زمانی مجرم و مقصّر است که با علم و قصد گناه کند. «اِکتسب من الاثم»
- پیامد گناه هر کس گریبانگیر خود اوست. «لکلّ امریٍ منهم مَا اکتسب من الاثم»
- مجازات کسی که مسئولیّت و نقش اصلی را در ارتکاب جرم دارد، بزرگتر است. «والّذی تَولّی کِبره... له عذابٌ عظیم»
لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بأَنفُسهِمْ خَیْراً وَ قَالُواْ هَذَآ إِفْکٌ مُّبینٌ
چرا زمانی که تهمت را شنیدید، مردان و زنان با ایمان نسبت به خویش گمان خوب نبردند و نگفتند که این تهمتی بزرگ وآشکار است؟
لَوْلَا جَآءُو عَلَیْهِ بأَرْبَعَةِ شُهَدَآءَ فَإِذْ لَمْ یَأْتُواْ بالشُّهَدَآءِ فَأُوْلَئِکَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْکَاذبُونَ
چرا چهار شاهد بر صحت آن تهمت نیاوردند؟ پس چون گواهان لازم را نیاوردند، آنان نزد خدا همان دروغگویانند.
نکته ها:
خداوند در این آیه، مسلمانان را به خاطر بدگمانی به همسر پیامبر و آسیبپذیری آنان در برابر شایعات، توبیخ میکند.
قرآن گاهی به جای کلمه ی «دیگران» کلمه ی «شما» را به کار برده است تا به مسلمانان بگوید: همه ی شما یکی هستید. مثلاً به جای این که بگوید: به دیگران نیش و طعنه نزنید، میفرماید: «لا تَلمِزوا اَنفسکم» به خودتان نیش نزنید. و به جای این که بگوید: وقتی که وارد خانهای شدید به دیگران سلام کنید، میفرماید: «فسَلّموا علی اَنفسکم» به خودتان سلام کنید. در این آیه نیز به جای این که بگوید: به دیگران حسنظن داشته باشید میفرماید: «ظنّ... بأنفسهم خیراً» به خودتان حسنظن داشته باشید.
در قرآن کریم، کلمه ی «لولا» در موارد متعدّدی برای انتقاد و توبیخ به کار رفته است که در این جا چند مورد را ذکر میکنیم:
- لولا یَنهاهم الرّبّانیّون» چرا علما نهی از منکر نمیکنند؟
- لولا اذ سَمعتُموه» چرا هر شنیدهای را میپذیرید؟
- لولا جاءوا علیه باَربعة شُهداء» چرا برای سخن ناروای خود چهار شاهد نمیآورند؟
- لولا تَستَغفرون» چرا از خدا آمرزش نمیخواهید؟
- فلولا اذ جاءهم بأسُنا تَضرّعوا» چرا زمانی که عذاب ما به آنان رسید، تضرّع نکردند؟
- فلولا تَشکرون» چرا شکرگزار نیستید؟
- فلولا تصدّقون» چرا تصدیق نمیکنید؟
- فلولا تذکّرون» چرا عبرت نمیگیرید؟
- فلولا نَفَر من کلّ فِرقَة مِنهم طائفة لِیَتفقّهوا فِی الدّین» چرا از هر فرقهای دستهای کوچ نمیکنند تا در دین آگاهی پیدا کنند؟
پیامها:
- دامن زدن به شایعه و پخش آن، ممنوع است. « لولا» نشانه توبیخ از سوءظن و پخش شایعات است
- در جامعهی اسلامی باید روحیهی حسن ظن حاکم باشد. «ظَنّ المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خَیراً» حسن ظن، یکی از آثار ایمان است .
- همه ی مردم در برابر آبروی یک «فرد» مسئول هستند. «المؤمنون و المؤمنات»
- بنی آدم اعضای یکدیگرند. تهمت به هر عضوی از جامعهی اسلامی، همانند تهمت به دیگر اعضاست. «بأنفسهم خَیراً»
- اصل اوّلیه در عمل مسلمان، صحت است، مگر جرم او با دلیل ثابت شود. «ظَنّ المؤمنون والمؤمنات بأنفسهم خَیراً»
- حفظ حریم پیامبر صلی الله علیه وآله و خانوادهاش بر هر مؤمنی واجب است. «لولا... قالوا هذا إفک مبین»
- در برابر شنیدههای ناروا در مورد مؤمنان، سکوت ممنوع است. «لولا... قالوا هذا إفک مبین»
- جامعهی سادهدل، زودباور و یاوهگو، توبیخ میشود. «لولاجاءو علیه باَربعة»
- اتهام زنا اگر ثابت نشود، نسبت دهندهی آن دروغگو است. «هم الکاذبون»
وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیَا وَالْأَخِرَةِ لَمَسَّکُمْ فِی مَآ أَفَضْتُمْ فِیهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ
و اگر فضل و رحمت الهی در دنیا و آخرت بر شما نبود، به سزای آن سخنان که گفتید، قطعاً عذابی بزرگ به شما میرسید.
نکته ها:
کلمه ی «أفَضتم» از «اِفاضة» در موردی به کار میرود که در مسئلهای بسیار گفتگو شود و همه را به خود مشغول سازد و این نشان میدهد که تهمت به همسر پیامبر مسئلهی روز شده و همه به آن مشغول بودند.
پیامها:
- انسان خوشباور و بیمبالات، در معرض پذیرش تهمتها، توطئهها وعذابی سخت است. «و لولا... لمسّکم عذاب عظیم»
- امّت اسلامی تحت حمایت و لطف خداست. «و لولافضل اللّه...»
- هیچ کس از خداطلبی ندارد. رحمت و لطف، از فضل اوست نه استحقاق ما. «فضل اللّه علیکم و رحمته»
- شایعات به منزلهی گردابی است که برخی در آن غرق میشوند. «اَفَضتم فیه»
إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بأَلْسنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بأَفْوَاهِکُم مَّا لَیْسَ لَکُم بهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمٌ
آنگاه که از زبان یکدیگر تهمت را میگرفتید و آنچه را به آن علم نداشتید، دهان به دهان میگفتید واین را ساده وکوچک میپنداشتید، در حالی که آن نزد خدا بزرگ است.
نکته ها:
زبان، تنها عضوی است که در طول عمر انسان، از حرف زدن، نه درد میگیرد و نه خسته میشود. شکل و اندازهی آن کوچک، امّا جرم و گناه آن بزرگ است. چه بسیارند کافرانی که با گفتن یک جمله شهادت به یگانگی خداوند مسلمان و پاک میشوند و مسلمانانی که با گفتن کفر به خدا، یا انکار احکام دین، کافر و نجس میشوند. زبان، از یک سو میتواند با راستگویی، ذکر و دعا و نصیحت دیگران، صفا بیافریند و از سوی دیگر قادر است با نیش زدن به این و آن، کدورت ایجاد کند. زبان کلید عقل و چراغ علم و سادهترین و ارزانترین وسیلهی انتقال علوم و تجربیات است. علمای اخلاق درباره ی زبان کتابها و مطالب بسیاری نوشتهاند.
پیامها:
- پذیرش آنچه بر سرزبانهاست، بدون تحقیق محکوم است. «تلقونه باَلسنتکم»
- سخن باید بر اساس علم باشد. «تقولون باَفواهِکم ما لیس لکم به علم»
- آبروی مردم را ساده ننگریم. «و تَحسبونَه هَیّناً»
- نقل تهمتها و شایعات از گناهان کبیره است. «و هو عنداللّه عظیم»
- کوچکی یا بزرگی گناه را باید خداوند تعین کند. «عنداللّه عظیم»
- همه ی محاسبات انسان واقع بینانه نیست. «تَحسبونه هَیّناً و هو عنداللّه عظیم»
چرا هنگامی که آن تهمت را شنیدید، نگفتید: ما را نرسد که در این باره حرفی بزنیم. پروردگارا تو منزّهی، این بهتانی بزرگ است.
در سه آیه پیدرپی کلمه ی عظیم آمده است; یک بار «عذابٌ عظیم» و دو بار با دو بیان «بهتانٌ عظیم» تا بگوید گناه بزرگ کیفر بزرگ دارد.
سخن ناروا نسبت به مردم، سبب بُهت آنان میشود، لذا به آن «بُهتان» گفته میشود.
پیامها:
- نهی از منکر واجب است. «و لولا اذ سَمعتموه» سخن گفتن برای دفاع از آبروی مسلمان واجب است
- انسان در برابر شنیدهها، مسئول است. «لولا اذسمعتموه»
- هنگام برخورد با مسائل مهم، «سبحان اللّه» بگویید. «سبحانک»
- تمام دنیا متاع قلیل است، ولی بهتان به مسلمان نزد خداوند عظیم است. «بهتانٌ عظیم»
و خداوند شما را موعظه میکند که اگر ایمان دارید هرگز امثال این تهمتها را تکرار نکنید.
وَیُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْأَیَاتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
خداوند برای شما آیات خود را بیان میکند و او دانا و حکیم است.
- مردم به موعظه نیاز دارند. «یَعِظُکم اللّه»
- واعظ اصلی خداست. «یَعِظُکم اللّه»
- ایمان شرط تأثیر موعظه است. «یَعِظُکم اللّه ... اِن کنتم مؤمنین»
- موعظه باید در مسیر حفظ آبروی مردم و جلوگیری از سوء ظن باشد. «یَعِظُکم اللّه أن تَعودوا لمثله»
- دامن زدن به سوءظن وافترا، سبب محو ایمان است. «یَعِظُکم... انکنتم مؤمنین»
- پشیمانی از گذشته کافی نیست، گناه را نباید تکرار کرد. «تَعودوا لمثله»
- تکرار نکردن تخلّف، نشانهی ایمان است. «تَعودوا لمثله اِن کنتم مؤمنین»
- تهمت نزنید و عمل مسلمان را حمل بر صحّت کنید. «أن تَعودوا لمثله»
- گناهکاران را به توبه از گناه موعظه کنید. «یَعِظُکم اللّه أن تَعودوا لمثله»
- سرچشمه دستورات اسلام، علم و حکمت الهی است. «علیمٌ حکیم»
- مقتضای علم و حکمت الهی، بیان احکام برای مردم و رها نکردن آنهاست. «و یُبیّن اللّه... علیمٌ حکیم»
همانا برای کسانی که دوست دارند زشتیها درباره ی اهلایمان شایع گردد، در دنیا وآخرت عذاب دردناکی است، و خداوند میداند و شما نمیدانید. و اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود و این که خداوند رئوف و مهربان است شما را سخت کیفر میداد .
اشاعهی فحشا، گاهی با زبان و قلم است و گاهی با ایجاد مراکز فحشا و تشویق دیگران به گناه و قرار دادن امکانات گناه در اختیار آنان.
امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که آن چه را درباره ی مؤمنی بشنود، برای دیگران بازگو کند، جزء مصادیق این آیه است.
در حدیث میخوانیم: کسی که کار زشتی را شایع کند، مانند کسی است که آن را مرتکب شده است.
پیامها:
- ما در برابر علاقه و خواستههای خود مسئولیم. «یُحبّون... لهم عذاب»
- علاقه به گناه، مقدّمهی گناه است. در راه نهی از منکر، علاقه به منکر را محو کنیم. «یُحبّون ...»
- در میان گناهان، تنها گناهی که حتّی دوست داشتن آن، گناه کبیره است، ریختن آبروی مؤمن است. «یُحبّون... عذابٌ الیم»
- علاقه به ریختن آبروی دیگران، در همین دنیا کیفر دارد. «فی الدّنیا»
- کسانی که دنبال بیآبرو کردن دیگران هستند، نظام اسلامی باید آنها را تنبیه کند. «عذابٌ الیمٌ فی الدّنیا»
- ما عمق فاجعهی تهمت را نمیدانیم. «و انتم لا تعلمون»
- چه بسا سرچشمهی برخی از عذابهای دنیوی که نصیب ما میشود، علاقه به بیآبرو شدن دیگران است. «و انتم لا تعلمون»
ای کسانی که ایمان آوردهاید! گامهای شیطان را پیروی نکنید و هر کس پیرو گامهای شیطان شود، همانا که او به فحشا و منکر فرمان میدهد و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، هرگز هیچ یک از شما پاک نمیشد. ولی خداوند هر کس را بخواهد پاک میسازد و خداوند شنوا و داناست.
در آیات ، و سه بار سخن از فضل و رحمت خداوند آمده است تا بگوید اگر لطف او نبود، معلوم نبود وضع شما چگونه باشد!
«خُطوات» جمع «خُطوة» به معنای گام است. قرآن در مورد نحوهی منحرف کردن شیطان، عبارتِ «خطوات شیطان» را به کار برده است تا بگوید: شیطان، گام به گام انسان را به سوی انجام گناهان میکشاند.
در قرآن چند مرتبه از «خُطوات الشیطان» سخن به میان آمده است; یک جا میفرماید: «اُدخلوا فی السلم کافّة و لاتَتّبعوا خُطوات» همگی در صلح و آشتی درآیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید. و در جای دیگر میفرماید: «کُلوا ممّا فی الارض حلالاً طیّبا و لا تَتّبعوا خُطوات» از چیزهای حلال و دلپسند بخورید و مواظب گامهای شیطان باشید و از آن پیروی نکنید. در این آیه نیز پیرامون اشاعهی فحشا نسبت به مؤمنین میفرماید: از گامهای شیطان پیروی نکنید.
نمونه گامهای شیطان عبارت است از: دوستی با افراد فاسد، شرکت در مجالس آنان، ارتکاب گناهان کوچک، و پس از آن گناهان بزرگ و در نهایت قساوت قلب و بدعاقبتی و پایانی شوم.
پیامها:
- به ایمان خود مغرور نشویم، توجّه به هشدارهای پی در پی لازم است. «یا ایّها الّذین آمنوا لا تَتّبعوا»
- شیطان برای گمراه کردن مؤمنان، بیش از دیگران تلاش میکند. «یا ایّها الّذین آمنوا لا تَتّبعوا خُطوات»
- سیاست شیطان، نفوذ تدریجی و گام به گام است. «خطوات» از همان گام اوّل مواظب باشیم .
- انسان به ناچار باید راهی را طی کند و گامی بردارد، مهم انتخاب راه مستقیم و دوری از گامهای شیطان است. «خُطوات»
- اشاعهی فحشا، از گامهای شیطانی است. با توجّه به آیه قبل «لا تَتّبعوا خُطوات الشیطان»
- با مردم مستدل سخن بگوییم. خداوند میفرماید: از شیطان پیروی نکنید، سپس دلیل آن را ذکر میکند: زیرا او به گناه فرمان میدهد. «فاِنّه یأمر بالفحشاء...»
- شیطان به کسی فرمان میدهد که اهل پیروی از او باشد. «و مَن یتّبع خُطوات... فاِنّه یَأمر...»
- کار شیطان، با نماز در تضادّ است. شیطان به انسان دستور گناه میدهد، «فاِنّه یأمر بالفحشاء و المنکر» امّا نماز انسان را از گناه باز میدارد. «انّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر...»
- تزکیه، بدون توفیق الهی امکان ندارد. «ولولا ... ما زَکی ...»
- انسان در هر لحظه به لطف خداوند نیاز دارد. تکرار جمله «لولا فضل اللّه» در این آیه و آیات قبل
- در مسیر زندگی انسان، فریب و فحشا وجود دارد، ولی راه توبه و نجات نیز باز است. «و لولا فضل اللّه»
- حتّی اولیای خدا به توفیق الهی نیاز دارند. «ما زَکی منکم من اَحد»
- خداوند حکیم، به مقدار لیاقت و ظرفیّت افراد، خیر و سعادت نازل میکند. «من یشاء»
- علم به اینکه خدا همه چیز را میبیند و میشنود، بهترین عامل بازدارنده از فحشا و منکرات است. «واللّه سمیعٌ علیم»
صاحبان مال و وسعت از شما نباید سوگند بخورند که به نزدیکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا چیزی ندهند، بلکه باید عفو و گذشت نمایند و از آنان درگذرند. آیا دوست ندارید که خداوند شما را ببخشد؟ و خداوند آمرزنده و مهربان است.
کلمه ی «یأتل» از ریشه «اَلْو» به معنای کوتاهی کردن و یا از «اَلی» به معنای سوگند یاد کردن است، همانند «ایلاء» در مباحث فقهی.
«عفو» به معنای بخشیدن است و «صَفح» به معنای نادیده گرفتن که مرحله بالاتر از عفو است. بعضی گفتهاند که «صفح» آن عفوی است که در آن ملامت نباشد.
در آیات قبل از کسانی که تهمت میزنند به شدّت انتقاد شد، بعضی از اصحاب سوگند یاد کردند که به افراد تهمتزن هرگز انفاق نکنند، این آیه میفرماید: به خاطر لغزشهای قبل، محرومان را بینصیب نگذارید. شأن نزول
پیامها:
- مرفّهین در برابر محرومان مسئول هستند. «و لا یَأتل ...»
- مهمتر از انفاق، استمرار آن و خسته نشدن از آن و کوتاهی نکردن در آن است. «و لا یَأتل »
- در انفاق، هم از وسعت مالی و هم از امکانات دیگر خود استفاده کنید. «اولوا الفضل ... والسّعة»
- در کمک کردن، بستگان اولویّت دارند. «اولی القُربی»
- در پیمودن مراحل کمال، بلند همّت باشید وبه حداقل اکتفا نکنید. ابتدا کلمه ی «عفو» آمده، در مرحلهی بالاتر «صفح» آمده است. «ولْیَعفوا ولیَصفحوا»
- کسی که دیگران را ببخشد، به بخشش الهی نزدیکتر است. عفو و گذشت وسیلهی جلب مغفرت الهی است «الا تحبّون أن یغفر اللّه لکم»
- هدف از عفو و گذشت دیگران، کسب مغفرت خدا باشد، نه چیز دیگر. «الا تُحبّون أن یَغفر اللّه لکم»
- در شیوهی تبلیغ، از احساسات وعواطف مردم کمک بگیریم. «الا تحبون»
- رهبران دینی باید مردم را به انفاق و عفو و گذشت تشویق کنند. تمام آیه
همانا کسانی که به زنان پاکدامن و با ایمان و بی خبر از هرگونه آلودگی و نسبت بد میدهند، در دنیا و آخرت از رحمت الهی دورند و برایشان عذاب بزرگی است.
با اینکه در قرآن، کافران، پیمان شکنان، قاتلان، طرفداران طاغوت، منافقان، مفسدان، مشرکان، مستکبران، ظالمان، کتمان کنندگان حقّ و دروغگویان مورد لعنت قرار گرفتهاند، ولی لعنت دنیا و آخرت همراه با عذاب عظیم، مخصوص کسانی است که آبروی افراد پاک را میبرند.
امام صادقعلیه السلام این آیه را گواه بر آن دانستند که نسبت ناروا به زنان پاکدامن و عفیف از گناهان کبیره است.
پیامها:
- آسیبپذیری زن بیشتر است، باید به افراد آسیبرسان هشدار داد. «یرمون المحصنات»
- کسی که پاکتر است تهمت به او خطرناکتر است. «المحصناتِ الغافلات المؤمنات»
- تهمت، علاوه بر عذاب آخرت، در دنیا نیز کیفر دارد. «لُعِنوا فی الدّنیا» لعنت در دنیا، با اجرای حدّ و ردّ گواهی او به عنوان فاسق است.
- حمایت از حقوق زن، از برنامههای قرآنی است. «یَرمون... لُعِنوا»
روزی که زبانها و دستها و پاهایشان، علیه آنان به آنچه انجام دادهاند گواهی میدهند.
نکته ها:
مسألهی گواهی دادن اعضای بدن در قیامت، بارها در قرآن مطرح شده است. در سورهی فصّلت میخوانیم: «حتّی اذا ما جاءوها شَهِد علیهم سَمعُهم و ابصارُهم و جُلودُهم بما کانوا یعملون» هنگامی که به دوزخ رسند، گوش و چشم و پوست بدن آنان به گناهانی که انجام دادهاند، گواهی دهند. در سورهی یس میخوانیم: «ألیوم نَختِمُ علی أفواهِهم و تُکلِّمُنا ایدیهِم و تَشهَد أرجُلُهم بما کانوا یَکسبون» در آن روز بر دهان کافران مهر خموشی زنیم و دستهایشان با ما سخن گویند و پاهایشان به آنچه کردهاند گواهی دهند.
چون در شهادت، باید در مورد دیگری گواهی داد، پس معلوم میشود جوهر وشخصیّت انسان غیر از اعضای بدن اوست که علیه او شهادت میدهند. زیرا شاهد ومشهود باید از هم جدا باشند.
پیامها:
- در دادگاه قیامت، انسان حتی مالک اعضای خود نیست. «تَشهدُ علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم»
- گواهیدادن، به درک و شعور نیاز دارد. بنابراین اعضای بدن آنچه را انجام میدهند درک میکنند، گرچه ما نفهمیم. «تَشهَدُ علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم»
- در قیامت، بر تمامی گفتار و رفتار گواه آورده میشود. «بما کانوا یعملون»
در آن روز، خداوند جزای حقّ آنان را بیکم و کاست خواهد داد و آنان خواهند دانست که خداوند همان حقیقت آشکار است.
کلمه ی «دین» در آیه، یا به معنای جزاست و یا به معنای شریعت. بنابراین معنای آیه یا چنین است که در قیامت، خداوند جزای مردم را کامل میدهد و یا آنکه شریعت حقّه در آن روز عرضه خواهد شد و همه ی مکتب سازان خیالی خواهند فهمید که خداوند همان معبود حقّ و آشکار است.
در دنیا بخاطر محدودیتهایی که هست کیفر کامل داده نمیشود. مثلاً اگر خلبانی شهری را بمباران کرد و هزاران نفر را کشت، ما در دنیا چگونه او را کیفر کنیم، امّا در قیامت محدودیت نیست و مجرم بارها در دوزخ سوخته و دوباره زنده میشود.
پیامها:
- تنها در قیامت است که کیفرها بطور کامل داده میشود. «یومئذ یُوَفّیهم»
- کیفرهای الهی در قیامت بر اساس شهادت وگواهی وحقّ است. «تشهد علیهم... یُوَفّیهم اللّه»
- خداوند از کیفر و پاداش کسی نمیکاهد. «یُوَفّیهم»
- در قیامت، وقتی پردههای غفلت، غرور، جهل، تبلیغات کاذب و هوسها کنار میروند، مردم حقیقت را میفهمند. «و یعلمون... هو الحقّ»
زنان پلید، سزاوار مردان پلیدند ومردان پلید، سزاوار زنان پلید. زنان پاک برای مردان پاک و مردان پاک برای زنان پاک. آنان از آنچه درباره ایشان میگویند منزّهند و برای آنان مغفرت و روزی نیکویی است.
این آیه یک اصل کلّی را مطرح میکند که در انتخاب همسر باید دقّت کرد و اصل را بر ایمان و پاکدامنی گذاشت، نه زیبایی و ثروت. معنایش این نیست که اگر مردی یا زنی خوب بود حتماً همسرش نیز خوب بوده و مشمول مغفرت و رزق کریم و اهل بهشت است. زیرا قرآن ملاک را ایمان و تقوا و عمل صالح میداند و لذا با اینکه حضرت نوح و لوط، طیّب بودند، امّا همسرانشان از خبیثات و دوزخیاند.
کلمه ی «طیّب» به معنای دلپسند و مطلوب است و در قرآن در توصیف مال، ذرّیه، فرزند، کلام، شهر، همسر، غذا و رزق، مسکن، درخت و تحیّت آمده است و در مقابل آن کلمه ی «خَبیث» است که آن هم برای مال، انسان، همسر، سخن، عمل و شجره به عنوان وصف مطرح شده است.
این آیه را چند نوع میتوان معنا کرد:
الف: با توجّه به آیات قبل که درباره ی تهمت به زنان پاکدامن و ماجرای افک بود و با توجّه به جملهی: «مبرّئون ممّا یقولون»، معنای آیه این باشد که کلمات خبیث مثل تهمت و افترا، شایسته افراد خبیث و سخنان پاک شایستهی افراد پاک است و مردم پلید سخن زشت میگویند و مردم پاک، سخنان پاک میگویند.
ب: ممکناست مراد آیه بیان یک حکم شرعیباشد که ازدواج پاکان با ناپاکان ممنوع است. نظیر آیه اوّل همین سوره که فرمود: «الزّانی لایَنکح الاّ زانیة» مرد زناکار جز زن زناکار را به همسری نگیرد، همان گونه که روایتی از امام باقرعلیه السلام این معنا را تأیید میکند.
ج: ممکن است مراد آیه همسویی فکری، عقیدتی، اخلاقی وبه اصطلاح همشأن و همکفو بودن همسر باشد. یعنی هر کس بطور طبیعی به سراغ همفکر خود میرود.
ذرّهای که در همه ارض و سماست
جنس خود را همچو کاه و کهرباست
ناریان مر ناریان را جاذبند
نوریان مر نوریان را طالبند
در قرآن، برای رزق اوصافی ذکر شده است از جمله:
«رزقاً حسنا» ، رزقٌ کریم» ، رَزَقکم اللّه حلالاً طیّبا» ، یَرزُقه من حیث لایَحتسب» ، یُرزَقون فیها بغیر حساب»
پیامها:
- طبع افراد پلید چنین است که به سراغ پلیدیها میروند، برخلاف افراد پاک طینت که به سراغ خوبیها میروند. «الخبیثیات للخبیثین... الطیّبات للطیّبین»
- استفاده از نعمتها و طیّبات، حقّ اهل ایمان است. «والطّیّبات للطّیبّین»
- سالم ماندن نسلهای پاک، از توصیههای قرآن است. «والطیّبات للطّیبّین»
- حمایت از پاکدامنها لازم است. «اولئک مبرؤن ممّا یقولون»
- معنویّات بر مادیّات مقدّم است. در قرآن هر جا عبارت «رزق کریم» آمده، قبلش عبارت «لهم مغفرة» آمده است.
ای کسانی که ایمان آوردهاید! به خانههایی که منزل شما نیست، وارد نشوید، مگر آنکه اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام کنید. این دستور به نفع شماست، شاید پند گیرید.
معنای «اِستیناس»، اجازه خواستن و اعلام ورود است که به گفتهی روایات میتواند با ذکر خدا باشد و یا با سلام کردن و امثال آن.
شخصی از پیامبرصلی الله علیه وآله پرسید: آیا برای ورود به منزل مادرم اجازه بگیرم؟ فرمود: بله، گفت: در خانه جز او کسی نیست و جز من خادمی ندارد! حضرت فرمود: آیا دوست داری مادرت را بدون لباس مناسب ببینی؟ گفت نه. فرمود: پس اجازه بگیر.
در روایتی دیگر، پیامبرصلی الله علیه وآله از ورود مردان به خانه زنانی که همسران آنان حضور ندارند نهی فرمود.
در روایات میخوانیم: اجازه گرفتن برای ورود به خانه دیگران سه مرتبه باشد تا اهل خانه فرصت جمع و جور کردن خود را داشته باشند. وبرای نجات غریق و مظلوم و مورد آتش سوزی، اجازه لازم نیست.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هرگاه میخواست وارد منزلی شود، برای اجازه گرفتن، روبروی در خانه نمیایستاد تا نگاه مبارکشان به داخل خانه نیفتد.
پیامها:
- اهل ایمان، در امور زندگی باید از وحی الهی دستور بگیرند. «یا ایّها الّذین آمنوا»
- امنیّت و آزادی برای ساکنین خانه باید حفظ شود. «لا تَدخلوا» ورود به حریم دیگران به صورت سرزده، حرام است.
- از مواضع تهمت دوری کنید. «لا تَدخلوا... ذلکم خیر»
- باز بودن در خانه، دلیل جواز ورود نیست. «لا تَدخلوا»
- مالکیّت افراد محترم است. «لا تَدخلوا»
- برخورد مؤمنان با یکدیگر، باید با محبّت همراه باشد. «تَستأنسوا و تُسلّموا»
- از هر کاری که موجب شکستن حریم حیا وحجاب میشود، دوری کنید. «تستأنسوا»
- وارد شونده باید سلام کند، هر که باشد. «تسلّموا علی اهلها» سلام کردن لازم نیست از کوچکتر به بزرگتر باشد.
- مراعات ادب وحقّ دیگران، سرچشمهی سعادت بشر است. «ذلکمخیرلکم»
- دستورات الهی را فراموش نکنیم و به یاد داشته باشیم. «لعلّکم تَذکّرون»
- آداب واخلاق دینی، همان ندای فطرت است، لیکن فطرت بیدار وهشیار. «تَذکّرون»
پس اگر کسی را در خانه نیافتید، وارد آنجا نشوید تا آنکه به نحوی به شما اجازهی ورود داده شود واگر به شما گفته شد که بازگردید، برگردید وناراحت نشوید . این برای پاک ماندن شما بهتر است و خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است.
- ورود به خانهی دیگران، بدون اجازهی صاحب خانه، حرام است. «فلاتَدخلوا»
- ورود، اجازهی قطعی میخواهد، «حتّی یُؤذن لکم» ولی عدم ورود نیاز به صراحت صاحبخانه ندارد، بلکه به مجرد پیدا شدن علائم نارضایتی بازگشتن لازم است. «اذا قیل لکم ارجعوا فارجعوا»
- ورود به خانه مردم نیاز به اذن و اجازه دارد; خواه اذن دهنده صاحب خانه و مالک باشد، یا مقام مجاز دیگر نظیر حاکم اسلامی. جمله «یؤذن» مجهول آمده تا اصل اذن را ثابت کند و نامی از اذن دهنده نیامده است
- توقّف پشت در خانهی مردم ممنوع است. «اِرجعُوا»
- نپذیرفتن مهمان ناخوانده جایز است. «ارجِعوا»
- عذر صاحب خانه را بپذیریم و خود را به صاحب خانه تحمیل نکنیم. «اِرجِعُوا فارجِعوا»
- صفا، صمیمیّت و نداشتن توقّع بیجا، از برکات اخلاق اسلامی است. «اِرجِعوا فارجِعوا»
- راه خودسازی و تزکیه، عمل به آداب اسلامی و مراعات حقوق مردم است. «اِرجِعوا - هو اَزکی لکم»
- گاهی رشد انسان به این است که سر او به سنگ بخورد. «اِرجعوا - هو اَزکی لکم» هر برگشتی شکست نیست.
- ملاک در تنظیم روابط اجتماعی مردم، رشد و طهارت است. «اَزکی لکم» اوامر و نواهی خداوند، راه رشد و طهارت است.
- علم خداوند به عملکرد ما رمز تشویق و تهدید ماست. «بما تعملون علیم»
بر شما گناهی نیست که به منازل غیر مسکونی که در آن متاعی دارید وارد شوید وخداوند به آنچه آشکار و یا کتمان میکنید آگاه است.
حساب مراکز عمومی که ساکنین خاصّی ندارد، مثل هتلها، کاروانسراها، فروشگاهها و ادارات که درب آنها به روی همه باز است و مردم از رفت وآمد به آنجا بهرهمند میشوند، از حساب خانههای شخصی جداست و برای ورود و رفتن به آن مراکز اجازه گرفتن لازم نیست.
پیامها:
- رفتن به مراکز عمومی بدون داشتن هدفی سودمند، برای ولگردی وپرسهزدن ممنوع است. «تدخلوا بیوتاً غیر مسکونة فیها متاع لکم»
- در ورود به مراکز عمومی، خدا را در نظر بگیریم و بدانیم خداوند افکار و رفتار ما را زیر نظر دارد. «واللّه یعلم ما تبدون و ما تکتمون»
به مردان مؤمن بگو: از برخی نگاهها چشمپوشی کنند و دامن خود را حفظ نمایند. این برای پاک ماندن آنان بهتر است. خداوند به آنچه انجام میدهند آگاه است.
در شأن نزول این آیه میخوانیم: جوانی در بین راه، زنی را دید، به او چشم دوخت و به دنبال او راه افتاد. طوری غرق نگاه بود که صورتش به دیوار خورد و مجروح شد، نزد پیامبرصلی الله علیه وآله آمد و ماجرا را نقل کرد. این آیه نازل شد.
روایاتی درباره ی نگاه:
* حضرت علی علیه السلام فرمود: «لکم اوّل نَظَرة الی المرئة فلا تتّبعوها بنَظرة اُخری واحذروا الفتنة» نگاه اوّل مانعی ندارد ولی ادامهی نگاه اشکال دارد، زیرا سبب فتنه میشود.
* در حدیثی میخوانیم: تمام چشمها در قیامت گریان است مگر سه چشم: چشمی که از ترس خدا بگرید، چشمی که از گناه بسته شود و چشمی که در راه خدا بیدار بماند.
* در «صحیح بخاری» میخوانیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: جلو راه مردم ننشینید. برخی گفتند: ما ناچاریم از نشستن. فرمود: پس حقّ آن را ادا کنید. پرسیدند حقّ آن چیست؟ فرمود: «غَضّ البَصر و کَفّ الاَذی و رَدّ السلام والامر بالمعروف و النهی عن المنکر» ترک چشم چرانی و مردم آزاری، جواب دادن به سلام دیگران، امر به معروف و نهی از منکر.
* حضرت عیسی علیه السلام فرمود: از نگاه به نامحرم بپرهیزید که بذر شهوت را در دل مینشاند و همین برای دچار شدن انسان به فتنه کافی است.
* حضرت علی علیه السلام فرمود: «العَین رائِدُ القلب» چشم، دل را بدنبال خودمیکشد. «العَین مَصائد الشیطان» چشم، قلاّب شیطان است. و چشمپوشی بهترین راه دوری از شهوات است.
* پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله فرمود: «النَظَر سَهْم مسموم مِن سهام ابلیس فمَن تَرکَها خَوفاً من اللّه اعطاه اللّه ایماناً یَجِد حلاوة فی قلبه» نگاه بد تیری از تیرهای مسموم شیطان است. هر کس از ترس خدا چشم خود را فرو بندد، خداوند به او ایمانی میدهد که از درون، شیرینی آن را احساس میکند.
* پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: هرکس چشم خود را از حرام پر کند، در قیامت چشم او از آتش پر خواهد شد مگر اینکه توبه کند.
پیامها:
- لازمه ی ایمان، حفظ نگاه از حرام است. «قل للمؤمنین یغضّوا...»
- جاذبههای غریزی را باید کنترل کرد. «یغضّوا من ابصارهم»
- گناه را از سرچشمه جلوگیری کنیم وتقوا را از چشم شروع کنیم.«منابصارهم»
- چشم پاک، مقدّمهی پاکدامنی است. «یَغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم»
- پوشش مناسب، برای مردان نیز واجب است. «یَحفظوا فُروجهم»
- چشمچرانی و بیعفّتی، مانع رشد معنوی انسان است. «یغضّوا - یحفظوا - ازکی»
- همواره در محضر خدا هستیم. در محضر خدا معصیت نکنیم. «یغضّوا... اِنّ اللّه خبیر بما یصنعون»
و کسانی که وسیلهی ازدواج نمییابند، پاکدامنی و عفت پیشه کنند، تا آن که خداوند از کرم خویش، آنان را بینیاز نماید. و هر کدام از غلامان و کنیزان شما که خواهان بازخرید و آزادی تدریجی خود باشند، اگر در آنان خیر و شایستگی دیدید، تقاضای آنان را بپذیرید و برای کمک به آزاد شدن آنان از مالی که خدا به شما داده به آنان بدهید، و کنیزان خود را که تصمیم بر پاکدامنی دارند، به خاطر رسیدن به مال دنیا به فحشا وادار نکنید، و هر کس آنان را مجبور کند، همانا خداوند برای آنان که به اکراه وادار گشتهاند، بخشندهی مهربان است.
ابتدا باید سفارش کرد که هرکس میتواند ازدواج کند، سپس به غیر متأهّلان سفارش عفت و پاکدامنی. آیه «وانکحوا» قبل از آیه «ولیستعفف» آمده است
چنانکه در روایات آمده است: در جاهلیّت، کنیزان را برای کسب درآمد به فحشا وادار میکردند. لذا خداوند میفرماید: به جای آنکه کنیزان را به گناه وادار کنید، زمینه ازدواج آنان را فراهم سازید.
در مورد رفتار با اسیران جنگی، یکی از این چند راه را میتوانیم پیش بگیریم:
الف: همه ی اسیران را یکجا آزاد کنیم، که در این صورت، دوباره به جنگ باز میگردند.
ب: همه را بکشیم، که این، نشانهی سنگدلی خواهد بود.
ج: اسرا را در منطقهای گرد آوریم و از بیتالمال مسلمانان، مخارج آنان را تأمین کنیم. در این طرح، باید بی گناهان هزینهی مجرمان را بپردازند .
د: آنها را میان مسلمانان تقسیم کنیم تا سیرهی اسلام و مسلمانان را مشاهده کنند و به تدریج تحت تأثیر قرار گیرند و مسلمان شوند، سپس از راههای مختلف، آنها را آزاد کنیم، که این طرح، بهترین است، و طرح اسلام نیز همین است.
بگذریم که نظام جنگ در آن زمان این بود که اسیر جنگی را به عنوان برده مورد استفاده قرار میدادند و اسلام نیز مقابله به مثل میکرد، همان گونه که امروز در دنیا اسیران را در اردوگاهها قرار میدهند و ما نیز باید قوانین بینالمللی جنگ را تا آنجا که منافاتی با مذهب ما نداشته باشد بپذیریم.
پیامها:
- دسترسی نداشتن به همسر، مجوّز گناه نیست، صبر و عفّت لازم است. «ولیَستَعفف»
- هر کجا احساس خطر بیشتر باشد، سفارش مخصوص لازم است. «ولیَستَعفِف الّذین لایَجِدونَ نکاحا» چون افراد غیر متأهل بیشتر از دیگران در معرض فحشا و منکر هستند، خداوند در فرمان به عفّت، آنان را مخاطب قرار داده است
- اگر عفّت و تقوا داشته باشیم، خداوند ما را بینیاز میکند. «ولیَستَعفِف... یُغنیهم اللّه» جوانان بخاطر امکانات ازدواج، به سراغ تهیّهی مال از راه حرام نروند و عفّت و تقوای مالی از خود نشان دهند
- در حفظ عفّت و پاکدامنی عمومی، هم باید جوانان خود را حفظ کنند، «و لیَستَعفف»، هم حکومت قیام کند «واَنکحوا الاَیامی»، و هم ثروتمندان جامعه به پاخیزند. «و آتوهم من مال اللّه»
- در هر قراردادی حتّی با زیردستان خود، سند کتبی داشته باشید. «مما مَلَکت اَیمانکم فکاتِبوهم»
- قرارداد بازخرید زیردستان باید با علم به مصلحت آنان باشد. «فکاتبوهم اِن عَلِمتُم فیهم خَیراً»
- اسلام برای آزادی بردگان، طرحهای مختلفی دارد. یکی از آنها قرارداد بازخرید است. «فکاتبوهم»
- دارایی و اموال را از خود ندانید بلکه از خداست که چند روزی امانت به شما داده است. «مال اللّه»
- ثروتمندان در قبال ازدواج جوانان، مسئولیّت بیشتری دارند. «و آتوهم من مال اللّه الّذی آتاکم»
- بردگان در بستن قرارداد، همطراز مالکان خود هستند. « فکاتبوهم» در موردی است که هر دو طرف برابر هم باشند
- از مال الهی بودجهی زکات هم برای آزادی بردگان و هم برای ازدواج جوانان هزینه کنید. «و آتوهم من مال اللّه»
- بکارگیری زیردستان در امور حرام، ممنوع است. «و لا تکرهوا فَتَیاتکم علی البغاء»
- دنیاطلبی، سرچشمهی گناهان است. «لا تکرهوا ... لتبتغوا عرض الحیاة الدّنیا»
- ثروتاندوزی از راههای نامشروع جایز نیست. «لتَبتغوا عرض الحیاة الدّنیا»
- دنیا زودگذر است. «عرض الحیاة الدّنیا» کلمه «عرض» به معنای عارضی و زودگذر است
- ارزشها نباید فدای مال و مادیّات شود. «لاتکرهوا... لتبتغوا»
- شخصیّت کنیزان مانند دخترانِ آزاد است. « فَتَیاتکم» و نفرمود: «امائکم»
- اسلام حامی کنیزان است. «لاتکرهوا فتیاتکم...»
- پاکدامنی و عفت برای زن بهترین ارزش است. «اِن أرَدنَ تحصّناً»
- سرچشمه بخشی از گناهان، بزرگترها هستند. «لاتکرهوا... أردن تحصّناً»
- افراد مجبور شده به گناه، مورد عفو قرار میگیرند. «فاِنّ اللّه من بعد اکراههنّ غفورٌ رحیم»
همانا ما به سوی شما آیاتی روشنگر فرستادیم و از کسانی که قبل از شما بودند نمونههایی برجسته پندی برای پرهیزکاران فرستادیم.
- خداوند با مردم اتمام حجّت میکند. «اَنزلنا الیکم آیات مبیّنات»
- آیات قرآن، نور و روشنگر است. «آیات مبیّنات»
- تاریخ گذشتگان، چراغ راه آیندگان است. «مثلاً من الّذین خَلَوا من قبلکم»
- قرآن کتاب جامعی است. «آیات - مثلاً - موعظة»
- پند پذیری، دلی آماده میخواهد. «موعظةً للمتّقین»
- متّقین نیز به موعظه نیازمندند. «موعظةً للمتّقین»
خداوند، نور آسمانها وزمین است. مَثَل نور او همچون چراغدانی است که در آن چراغی پر فروغ باشد. آن چراغ در میان حبابی شیشهای و آن شیشه همچون ستارهای تابان و درخشان، چراغ از روغن درخت پر برکت زیتونی بر افروخته شده، که نه شرقی است و نه غربی. روغنش به قدری صاف و شفّاف است که بدون تماس آتش نزدیک است شعلهور شود و روشنی دهد. نوری است بر فراز نور دیگر. هر کس را خداوند بخواهد به نور خویش هدایت میکند، و خداوند برای مردم مَثَلها میزند و به هر چیزی آگاه است.
«نور» یعنی چیزی که هم خودش روشن است و هم سبب روشنی اشیای دیگر میشود. در فرهنگ اسلام اموری به عنوان «نور» معرفی شده است: قرآن، علم، عقل، ایمان، هدایت، اسلام، پیامبر صلی الله علیه وآله و امامان معصومعلیهم السلام.
«مشکاة» یعنی چراغدان. «دُرّی» به معنای پر نور و پر فروغ است. «زیت» روغن زیتون را گویند که وسیلهی روشنایی بوده است.
اگر درخت زیتون در وسط باغ باشد، که در تمام روز آفتاب بخورد، روغنش بهتر میشود، ولی اگر در اطراف باغ و مزرعه باشد، یا در وقت صبح آفتاب دارد یا عصر. «زیتونةٍ لاشرقیّةٍ و لا غربیّة»
«اللّه نور السموات و الارض» یعنی: خداوند هدایت کنندهی آسمان و زمین است. چون هدایت آفرینش، در آیات دیگر نیز آمده است. «أعطی کلشیء خلقه ثمّ هَدی» وجملهی «نورٌ علی نور» به معنای هدایتهای دایمی و پی در پی است و در پایان آیه نیز میفرماید: «یَهدی اللّه لنوره»
قرآن در این آیه خداوند را به نور تشبیه نموده است. با مطالعه اجمالی روشن میشود که نور دارای خواص و ویژگیهای زیر است:
- نور، لطیفترین موجود در جهان ماده و سرچشمه زیبائیها و لطافتها است.
- نور، بالاترین سرعت را در جهان ماده داراست و با سرعت سیصد هزار کیلومتر در ثانیه میتواند در یک چشم بر هم زدن یعنی کمتر از یک ثانیه کره زمین را هفت بار دور بزند، به همین دلیل مسافتهای فوقالعاده عظیم و سرسامآور نجومی را فقط با سرعت نور میسنجند و واحد سنجش آنها سال نوری است، یعنی مسافتی که نور در یک سال میپیماید.
- نور، وسیله تبیین اجسام و مشاهده موجودات است، و بدون آن چیزی را نمیتوان دید، بنا بر این هم «ظاهر» است و هم «مظهر» ظاهر کننده غیر .
- نور آفتاب که مهمترین نور در دنیای ما است پرورش دهنده گلها و گیاهان بلکه رمز بقای همه موجودات زنده است.
- تمام انرژیهای موجود در محیط به جز انرژی اتمی همه از نور آفتاب سرچشمه میگیرد، حرکت بادها، ریزش باران و جریان نهرها و آبشارها و بالاخره حرکت همه موجودات زنده با کمی دقت به نور آفتاب منتهی میشود.
سرچشمه گرما و حرارت و آنچه بستر موجودات را گرم نگه میدارد همان نور آفتاب است حتی گرمی آتش که از چوب درختان و یا ذغال سنگ و یا نفت و مشتقات آن به دست میآید نیز از گرمی آفتاب است.
- نور آفتاب نابود کننده انواع میکروبها و موجودات موذی است و اگر تابش این نور پر برکت نبود کره زمین، تبدیل به اذان، تجارت را رها میکنند و به سوی نماز میروند.
تجارت، تنها عاملی نیست که انسان را سرگرم میکند و از یاد خدا باز میدارد، عوامل دیگری نیز در قرآن کریم ذکر شده است، از جمله: تکاثر، آرزو، فرزند و دوست بد.
پیامها:
- کسانی که تجارت آنان را غافل نکند، مردان بزرگی هستند. « رجالٌ» با تنوین آمده که علامت بزرگی و عظمت است
- تلاش و اقتصاد منهای یاد خدا، پوچ و بیارزش است. « لا تُلهیهم» به جای «لاتمنعهم»، بیانگر آن است که اگر به تجارت سرگرم واز نماز غافل شدی کار تو لهو، پوچ وبیارزش است
- تجارت و اقتصاد، لغزشگاه بزرگی است. «لا تُلهیهم تجارة»
- اگر ایمان و ارادهی قوی باشد، ابزار و وسائل اثری ندارند. «لا تُلهیهم تجارة»
- بازار اسلامی، هنگام نماز باید تعطیل شود. «لا تُلهیهم تجارة»
- حتّی کارهای حلال و مباح نباید انسان را از یاد خدا غافل کند، چه رسد به کارهای مکروه و حرام. «لا تُلهیهم تجارة»
- ترک دنیا و تجارت، ارزش نیست، بلکه تجارت همراه با یاد خدا و نماز و زکات ارزش است. «لا تُلهیهم تجارة... عن ذکر اللّه و...» مردان خدا برای زندگی مادّی خود تلاش میکنند، ولی از آخرت غافل نیستند.
- ایمان به آخرت، دنیا را نزد انسان کوچک میکند. «لا تُلهیهم... یخافون یوماً»
- با این که نماز ذکر خداست، ولی به خاطر اهمیّت، جداگانه مطرح شده است. «ذکر اللّه و اقام الصلوة»
- نماز و زکات عِدل یکدیگرند و کسانی استحقاق ستایش دارند که اهل هر دو باشند. «اَقام الصّلوة و ایتاء الزّکاة»
- دنیا، شما را از آخرت غافل نکند. «یَخافون یوماً»
- صحنههای قیامت، چشمها را خاشع و دلها را منقلب میسازد. «تَتقلّب فیه القلوب والابصار»
- در قیامت، معیارها عوض میشود. آنچه در دنیا در دیدهها و دلها جلوه میکند، در آخرت به شکل دیگری درمیآید. آنچه امروز به سوی آن میرویم، فردا از آن فرار خواهیم کرد . «تَتَقلّب فیه القلوب والابصار»
تا خداوند به آنان به نیکوتر از آنچه کردهاند پاداش بدهد واز فضل و رحمت خویش بر پاداششان بیفزاید و خداوند هر کس را بخواهد بدون حساب روزی میدهد.
- خداوند کم و کاستیهای اعمال مردان خدا را جبران کرده و پاداش کامل به آنان میدهد. «لِیجزیَهم اللّه أحسن ما عملوا»
- مردان خدا همواره در حال رشد بوده و ابعاد وجودی آنان گسترش مییابد. « یَزیدهم...» و نفرمود: «یزید لهم...»
- پاداش را بیش از عمل بدهید. «و یزیدهم من فضله» در اسلام سفارش شده است که مزد را معیّن کنید، ولی هنگام پرداخت بیش از آن مقدار بدهید.
- اگر از سود دنیا بگذرید، به سود بیحساب آخرت میرسید. «لاتُلهیهم تجارة - واللّه یرزق ... بغیرحساب» مراد از بیحساب، پاداشی فراوان و فوق انتظار است.
اعمال کسانی که کافر شدند همچون سرابی در بیابان است که تشنه، آن را آب میپندارد، تا آن هنگام که به سراغ آن آمد آن را چیزی نیافت، و خدا را نزد خویش یافت که حساب او را بیکم و کاست داده است و خداوند به سرعت به حسابها میرسد.
کلمه «قِیعة» به معنای زمین مسطح و بزرگ همچون بیابان است و«ظَمأن» کسی را میگویند که عطشش زیاد باشد. کلمه «وَفّی» به معنای پاداش و کیفر کامل و بدون کم و کاست است.
پیامها:
- شرط قبولی عمل، داشتن ایمان است و سعادت انسان نیز در گرو ایمان است. «والّذین کفروا اعمالهم کسَراب» کفر سبب حبط و پوچی عمل است
- اعمال کفّار فریبنده است. «کسراب...» به انگیزهها بنگرید، نه به جلوهها و ظاهر تلاشها.
- در تعلیم و تربیت، استفاده از مثال و تشبیه مؤثّر است. «اعمالهم کسراب...»
- قیامت، روز بُروز حقایق است. «لم یجده شیئا و وجد اللّه عنده»
- سعادتخواهی، در فطرت همه انسانها وجود دارد و انگیزهی تمام حرکتها رسیدن به خیر است، لکن تفاوت در واقعبینی و خیالگرایی است. «یحسبه... ماءً»
- کفّار در قیامت، هیچ سرمایهای ندارند. «لم یجده شیئاً»
- علاوه بر عقیده، اعمال انسان در سرنوشت او مؤثّر است. «لیَجزیَهم أحسن ما عملوا... اعمالهم کسراب...»
- همه ی مردم، روزی خدا را باور خواهند کرد. «و وجَدَ اللّه عنده»
- در قیامت، رسیدگی به حساب افراد هم کامل و دقیق است و هم سریع. «فوَفّاه حسابه... سریع الحساب» برخلاف حسابرسیهای دنیوی که یادقیق و کامل نیست و یا همراه معطّلی است.
یا همچون ظلماتی است در دریای عمیق و متلاطم که موجی بزرگ آن را میپوشاند، روی آن، موج دیگری است و بالای آن ابری، ظلماتی است تو در تو که کافر در آنها غرق شده است هنگامی که دست خود را برای نجات برآورد، کسی آن را نمیبیند تا نجاتش دهد . و برای هر کس که خداوند نوری قرار ندهد، هیچ نوری برای او نخواهد بود.
کافر عادّی به اسلام نزدیک است، و امیدی به بازگشت او هست، مانند کدورت سادهای که میان دو نفر وجود دارد و کار آن دو به صلح و آشتی نزدیک است. امّا کافرانی که در راه کفر، تلاشها و اعمال خلاف بسیاری دارند، برگشت آنان بسیار سخت است. کافری که در عقیدهاش اصرار ورزیده و به دنبال کفرش، حقّ را تحقیر و جنگها کرده و بودجهها خرج نموده و افرادی را دور خود گرد آورده و به این عنوان معروف شده است، بازگشت او به دامن اسلام بسیار سخت و بعید است. زیرا هر تلاش او، موجی از ظلمت بر موجهای قبل افزوده و اعمال کفرآلودش، کفر او را محکمتر ساخته است.
اعمال کفّار به جای این که راه را برای آنان باز کند، گمراهترشان میکند و حجابی روی حجابهای قبلی است. نظیر آیهی «والّذین کفروا اولیائهم الطاغوت یُخرجونَهم من النّور الی الظلمات...»
پیامها:
- باید از الگوهای مثبت و منفی، هر دو سخن گفت. الگوی مثبت; «رجالٌ لاتُلهیهِم...» و الگوی منفی: «والّذین کفروا... او کظلمات...»
- در برابر نور الهی آیه که «نورٌ علی نور» بود، در این آیه سخن از ظلمت فوق ظلمت است. «ظلماتٌ بعضها فوقَ بعض»
- هر عملی از مؤمن، نور و هر عملی از کافر، ظلمت است. «اعمالهم... کظلمات»
- اعمال خوب کفّار، سراب واعمال بد آنها ظلمات است. «کسَراب...او کظلمات»
- علم و عقل، انسان را از نور وحی الهی بینیاز نمیکنند. اگر نور الهی نباشد، هیچ نوری انسان را نجات نمیدهد. «فما له من نور»
آیا ندیدی که هر که در آسمانها و زمین است و پرندگان بال گشوده در حال پرواز برای خدا تسبیح میگویند، و هر یک نیایش و تسبیح خود را میداند؟ و خداوند به آنچه میکنند داناست.
وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ
و فرمانروایی آسمانها و زمین، مخصوص خداست. و بازگشت همه به سوی اوست.
ظاهر آیه همانطور است که ترجمه شد، امّا ممکن است فاعل «عَلِمَ صلاته» خدا باشد، نه موجودات، که در این صورت معنای آیه چنین میشود: خداوند از نیایش و تسبیح همه ی موجودات آگاه است.
قرآن، بارها مسألهی تسبیح موجودات و سجده و نماز آنها را با صراحت بیان کرده و فرموده است: شما تسبیح آنها را نمیفهمید. از این آیات به دست میآید که علم و شعور، مخصوص انسانها نیست. گرچه بعضی مفسّران تسبیح موجودات هستی را تسبیح تکوینی و زبان حال آفرینش دانستهاند، ولی ظاهر آیات بر خلاف این مطلب است.
خداوند، در این آیه چند مرتبه به صورت غیر مستقیم، به انسان هشدار داده است:
الف: موجودات آسمان و زمین و پرندگان در حال تسبیح هستند. چرا انسان غافل است؟!
ب: تسبیح موجودات، آگاهانه است. چرا انسان در نماز حضور قلب ندارد؟!
ج: پرندگان، هنگام پرواز در هوا در حال تسبیح و نمازند، امّا برخی انسانها هنگام پرواز در آسمان، در حال غفلت و مستی به سر میبرند!
در روایات میخوانیم: امام صادق علیه السلام هنگامی که صدای گنجشکی را شنید فرمود: این پرنده مشغول دعا و تسبیح است.
پیامها:
- تنها به خود نیندیشید، به اطراف خود هم بنگرید و در هستی نیز مطالعه و اندیشه کنید. «ألم تَرَ»
- در میان موجودات هستی، پرندگان، آن هم در حال پرواز، توجّه خاصّی به خدا دارند. «و الطّیر صافّات»
- همه ی موجودات هستی، شعور دارند ونماز و تسبیح موجودات، آگاهانه است. «کلّ قد عَلِم صلاته»
- نماز، در صورتی ارزش دارد که نمازگزار بداند چه میگوید و چه میکند. «کلّ قد علم صلاته»
- نماز و تسبیح هر موجودی به صورت خاصّی است. «صلاته و تَسبیحه»
- خداوند، بر جزئیات تمام هستی آگاه است. «علیم بما یفعلون»
- نظام هستی، هم فرمانروا دارد; «ولِلّه مُلک...» و هم هدفدار است. «و الی اللّه المصیر»
آیا ندیدی که خداوند ابرها را به آرامی میراند. سپس بین آنها پیوند برقرار میکند. آنگاه آن را متراکم میسازد. پس میبینی که باران از میان آن بیرون میآید و خداوند از آسمان از ابرهائی همچون کوه، تگرگ فرو میفرستد. پس آن را به هر کس بخواهد میرساند و از هر کس بخواهد باز میدارد. نزدیک است درخشندگی برق آن ابر، چشمها را کور کند.
«یُزجی» به معنای حرکت آهسته همراه با دفع است. «بضاعة مزجاة» یعنی سرمایهای که کمکم قابل دفع و برگرداندن است.
کلمه «رُکام» به معنای تراکم و «وَدق» به معنای باران است. کلمه ی «سَنا» به معنای درخشش است و «سَنا برق» یعنی درخشش برق.
اگر کسی با هواپیما بالاتر از ابرها پرواز کند، میبیند که تودههای ابر مثل کوه است و این از معجزات قرآن است که قرن قبل فرمود: «یُنزّل من السماء من جبال فیها من بَرَد» از کوهِ ابر، تگرگ میفرستیم.
پیامها:
- سخن حقّ خود را با بیان نمونهها تثبیت کنید. «ولِلّه مُلک السموات... ألمتَرَ...»
- دقّت در آفرینش، بهترین راه شناخت خدا ومایهی عشق به اوست. «ألم تَرَ...»
- تمام حرکتها در جهان طبیعت، با قدرت و ارادهی الهی و برای هدفی حکیمانه انجام میگیرد. «یُزجی، یؤلّف، یَجعله»
- عوامل طبیعی، مسیر تحقّق ارادهی خداست، نه به جای خدا. «یُزجی، یؤلّف، یَجعله، ینزّل»
- بارش باران و تگرگ و مفید بودن یا مضرّ بودن آن به اراده خداست. «فیُصیب به مَن یشاء و یَصرفه عن مَن یشاء»
خداوند، شب و روز را جا به جا میکند. همانا در این امر برای اهلبصیرت، عبرتی قطعی است.
- تغییرات و آمد و رفت شب و روز، تصادفی نیست، بلکه بر اساس نظامی دقیق استوار است. «یقلّب اللّه الّیل و النهار»
- پدیدههای هستی عبرت انگیز است، درباره ی آنها تفکّر کنید. «لَعِبرة لاُولی الابصار»
- کسی که اهل بصیرت باشد، میتواند از همه ی زمانها و مکانها درس بگیرد. «الیل والنهار ... لاُولی الابصار»
- تشویق به تدبّر و نهی از سطحینگری، از سفارشات پی در پی قرآن است. «لعبرة لاولی الابصار»
وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَآبَّةٍ مِّن مَّآءٍ فَمِنْهُم مَّن یَمْشی عَلَی بَطْنِهِ وَ مِنْهُم مَّن یَمْشی عَلَی رِجْلَیْنِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشی عَلَی أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَآءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ
و خداوند هر جنبدهای را از آب آفرید، پس برخی از آنها بر شکم خویش راه میرود و برخی بر دو پا راه میرود و بعضی بر چهار پا راه میرود. خداوند هر چه بخواهد میآفریند، زیرا خدا بر هر چیزی تواناست.
نکته ها:
در این آیه، خداوند به اصناف حیوانات اشاره فرموده است: خزندگان، چرندگان و پرندگان.
تفکّر در ساختمان وجودی حیوانات، گامی برای خداشناسی است. حضرت علی علیه السلام در نهجالبلاغه درباره ی برخی حیوانات از جمله طاووس ومورچه سخنانی آموزنده گفته است.
این آیه بدنبال آیه قبل است; یعنی همان گونه که جابجایی شب و روز برای اهل بصیرت عبرتآموز است، آفرینش همه حیوانات از آب نیز وسیلهی عبرت است.
ممکن است تنوین در کلمه ی «ماء» به اصطلاح تنوین «تنویع» باشد، یعنی خداوند انواع موجودات را از انواع آبها و مایعات مناسب خود آفرید.
پیامها:
- همه ی جنبندهها با ارادهی او آفریده شدهاند. «و اللّه خَلَقَ کلّ دابّة»
- اگر انسان در حرکت و رشد معنوی نباشد، در حرکت ظاهری همچون دیگر جنبندگان خواهد بود. «یمشی، یمشی، یمشی»
- مادّهی اصلی همه ی جنبندهها آب است، «ماء» ولی قدرتنمایی خدا به گونهای است که از این مادّهی ساده، این همه موجودات متنوّع خلق میکند. «و اللّه خلق کلّ دابّة من ماء فمنهم... و منهم... و منهم...»
به راستی که آیاتی روشنگر نازل کردیم و خداوند هر که را بخواهد به راه مستقیم هدایت میکند.
در فرق میان کلماتِ «سَبیل» و «طریق» با «صراط» گفتهاند که صراط به راهی میگویند که پیمودن آن هموار باشد و هیچ پیچیدگی و دشواری نداشته باشد.
پیامها:
- خداوند، با فرستادن آیات روشنگر، اتمام حجّت کرده است. «انزلنا آیات مبیّنات»
- آیات الهی وسیلهی هدایت هستند ولی اصلهدایت کار اوست. «واللّه یهدی من یشاء...»
و میگویند: ما به خدا و رسول ایمان آوردیم و پیروی نمودیم. امّا گروهی از آنان بعد از این اقرار، به گفته خود پشت مینمایند و آنان مؤمن واقعی نیستند.
این آیه و آیات بعد درباره ی منافقان مدینه است که ادّعای یاریِ پیامبر را داشتند، ولی در عمل سرپیچی میکردند.
پیامها:
- به شعارهای زیبا وفریبنده تکیه نکنیم، ایمان و ثبات قدم لازم است. «یقولون... یَتولیّ»
- منافقان، ادّعای ایمان خود را تکرار میکنند و بر آن تأکید میورزند. کلمه «یقولون» فعل مضارع و نشانه استمرار است و تکرار حرف باء در «باللّه و بالرّسول» نشانهی تأکید است.
- پیمان شکن، دین ندارد. «یقولون - یَتولّی - ما اولئک بالمؤمنین»
- ایمان، از عمل جدا نیست. «یَتولّی ... و ما اولئک بالمؤمنین» منافقان در کنار «آمنّا»، کلمه ی «أطَعنا» را میآوردند، ولی در عمل بیاعتنا بودند.
و هرگاه به سوی خدا و رسولش خوانده شوند، تا پیامبر میانشان داوری کند، آن گاه است که گروهی از آنان، روی گردان میشوند.
وَإِن یَکُن لَّهُمُ الْحَقُّ یَأْتُواْ إِلَیْهِ مُذْعِنِینَ
و لی اگر حقّ با آنان و به سودشان باشد، با رضایت و تسلیم به سوی پیامبر میآیند.
قضاوت و داوری رسول خداصلی الله علیه وآله چیزی جز بیان حکم خدا نیست. چنانکه در آیه سوره نساء میخوانیم: «لتَحکمَ بین النّاس بما أراک اللّه» تا میان مردم به موجب آنچه خدا به تو آموخته داوری کنی.
پیامها:
- نشانهی ایمان واقعی، پذیرفتن حکم پیامبر و نشانهی نفاق، رویگردانی از آن است. «اذا دُعوا... فریق منهم مُعرضون»
- داوری و قضاوت از شئون انبیا میباشد. «لِیحکُمَ بینهم»
- حکم پیامبر، همان حکم خداوند است. « لیحکم» مفرد آمده، نه تثنیه
- در انتقاد، انصاف داشته باشید و همه را نکوبید. «فَریق منهم»
- قضاوت عادلانه، خوشایند گروهی از مردم نیست. «فَریق منهم مُعرضون»
- به هر گرویدن و اظهار علاقهای تکیه نکنید. «واِن یکن لهم الحقّ یأتوا الیه...» به سراغ پیامبر میآیند، امّا در صورتی که سخن پیامبر به نفع آنها باشد!
- منافق، فرصت طلب است و نان را به نرخ روز میخورد. «و اِن یکن لهم الحقّ... مذعنین»
- پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله حتّی برای منافقان، آنجا که حقّ با آنان بود به نفع آنان حکم میکرد. «لیحکم بینهم... ان یکن لهم الحقّ»
آیا در دلهایشان بیماری است، یا دچار شک شدهاند، یا بیم آن دارند که خداوند و پیامبرش حقّی از آنان ضایع کنند؟ نه ، بلکه آنان خود ستمگرند.
نکته ها:
کلمه ی «حیف» به معنای خروج از اعتدال، از روی ظلم و جور است.
پیامها:
- بیایمانی، یک مرض روحی است. «و ما اولئک بالمؤمنین... أفی قلوبهم مرض»
- دلیل اعراض از پیامبر سه چیز است: بیماریهای روحی، تردید و سوءظن. «أفی قلوبهم مرَضٌ أم ارتابوا أم یخافون أن یَحیف اللّه علیهم»
- شک و سوءظن به خداوند، ظلم است. ظلم به خود و انبیا «اولئک هم الظالمون»
ولی هنگامی که مؤمنان را به خدا وپیامبرش فراخوانند، تا میانشان داوری کند، سخنشان جز این نیست که میگویند: شنیدیم واطاعت کردیم، اینان همان رستگارانند.
نکته ها:
چهار آیهی قبل، برخورد منافقان نسبت به داوری پیامبر اسلام را ترسیم کرد و این آیه برخورد مؤمنان واقعی را مطرح میکند، تا مردم در خود بنگرند که در برابر حکم خداوند از کدام دسته هستند.
پیامها:
- حرف و راه مؤمن همیشه یکی است. «انّما کان قول المؤمنین»
- تسلیم شدن در برابر حقّ، شیوهی دائمی مؤمنان است. «کان قول المؤمنین... سمعنا و اطعنا»
- توجّه مؤمن به راهی است که دعوت میشود. «دُعوا الی اللّه و رسوله»
- آنچه برای مؤمن مهم است، عمل به وظیفهی الهی و پذیرش حکم خدا و رسول است. خواه به نفع او باشد یا به ضررش . «لیحکُم بینهم»
- داوری از شئون انبیا است. «لیَحکُم بینهم»
- آنچه مهم است، شنیدن و عمل کردن است، نه شنیدن تنها. «سَمِعنا و اَطعنا»
- اطاعت مؤمنان از پیامبر براساس آگاهی است. تقدیم «سمعنا» بر «اطعنا»
- رسیدن به رستگاری، در سایهی تسلیم بودن در برابر فرمان خدا و اطاعت کردن از اوست. «سَمِعنا و اَطعنا و اولئک هم المفلحون»
- دینداری، در نزاعها و قبول یا ردّ قضاوتهای حقّ، معلوم میشود. «اولئک هم المفلحون»
و هر که از خدا و رسولش پیروی کند و از خدا بترسد و از او پروا کند، پس آنان همان رستگارانند.
«فخر رازی» در تفسیرش میگوید: فوز و رستگاری در سه چیز است:
- اطاعت از خدا و رسول، در شادی و غم.
- ترس از خدا در مورد کارهای گذشته.
- رعایت تقوا، در باقیماندهی عمر.
پیامها:
- سعادت، کاری به نژاد و سن و جنس و قبیله ندارد، هرکس تسلیم خدا باشد، رستگار میشود. «مَن یُطع... هم الفائزون»
- پیامبر صلی الله علیه وآله معصوم است، زیرا اطاعت از او، بی قید و شرط آمده است. «مَن یُطع اللّه و رسوله»
- آنچه ارزش است، خشیت درونی و پروای بیرونی است. «یخش اللّه و یَتّقْه»
- اطاعت باید هم از خدا باشد و هم از رسول، و در کنار آن غرور نباشد، بلکه روحیّهی خشیت و تقوا باشد. «یُطع اللّه و رسوله و یَخش اللّه»
- خداترسانِ تقوا پیشه که مطیع خدا و رسولند، حتماً رستگار میشوند. «فاولئک هم الفائزون»
و سختترین سوگندها را به نام خدا خوردند، که اگر برای جبهه و جهاد دستور دهی، از خانه خارج میشوند. به آنان بگو: سوگند نخورید، اطاعت پسندیده اطاعت در عمل است، نه سوگند به زبان ، همانا خداوند به کارهایی که انجام میدهید آگاه است.
- به هر سوگندی اطمینان نکنید. زیرا منافقان از مقدّسات سوء استفاده میکنند. «واقسموا باللّه...»
- هرچه درون پوکتر باشد، تظاهر و خودنمایی بیشتر است. «جَهْد ایمانهم»
- مسلمانی، تنها به گفتار نیست، کردار هم لازم است. «طاعةٌ معروفة»
- با نپذیرفتن سوگند منافقان، جلو سوء استفاده آنان را بگیرید. «قل لاتقسموا»
- خداوند، منافقان را تهدید میکند که من به گفتار و رفتار شما آگاه هستم. «ان اللّه خبیر بما تعلمون»
بگو: خدا را اطاعت کنید و پیامبر را نیز اطاعت کنید. پس اگر سرپیچی نمایید، به پیامبر زیانی نمیرسد، زیرا بر او فقط آن تکلیفی است که به عهدهاش گذاشته شده و بر شما نیز آن تکلیفی است که به عهدهی شما گذاشته شده است. واگر اطاعتش کنید، هدایت مییابید و پیامبر جز تبلیغ روشن مسئولیّتی ندارد.
تکرار «اطیعوا» نشان آن است که پیامبر دو شأن دارد: یکی بیان وحی الهی; «اطیعوا اللّه» و دیگری دستورات حکومتی; «اطیعوا الرّسول».
در قرآن به مواردی برمیخوریم که دو دستور در کنار یکدیگر ذکر شده است و باید هر دو اجرا شود وعملکردن به یکی کافی نیست، از جمله:
* ایمان و عمل. «آمنوا و عملوا الصالحات»
* نماز و زکات. «اقیموا الصلاة و آتوا الزّکاة»
* تشکّر از خداوند و والدین. «أن اشکر لی و لوالدیک»
* اطاعت از خدا و رسول. «اطیعوا اللّه و اطعیوا الرّسول» که در این آیه آمده است.
در قرآن، جمله «و اِن تَولّوا» زیاد بکار رفته است و در تمام موارد به پیامبر دلداری میدهد که از بیاعتنایی مردم نسبت به تبلیغ خود دلسرد نشود.
پیامها:
- پیامبر مأمور است که منافقان را به اطاعت فراخواند. «قل اطیعوا...»
- اطاعت از اوامر و نواهی پیامبرصلی الله علیه وآله مثل اطاعت از دستورات خدا، واجب است. «اطیعوا الرّسول»
- رهنمودهای پیامبر هماهنگ با فرمانهای الهی است. «اطیعوا اللّه و اطیعوا الرّسول»
- پیروی یا سرپیچی مردم، در ادای وظیفهی پیامبران اثری ندارد. «فاِن تَولّوا فانّما علیه ما حمّل»
- تکلیف هر فردی، مربوط به خود اوست. «علیه ما حُمّل و علیکم ما حُمّلتم»
- رشد هدایت، در سایه اطاعت است. «اِن تُطیعوه تهتدوا»
- پیامبران، ابلاغ میکنند نه اجبار. «و ما علی الرّسول الاّ البلاغ»
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین جانشین قرار دهد، همان گونه که کسانی پیش از ایشان را جانشین کرد، و قطعاً دینی را که خداوند برای آنان پسندیده است، برای آنان استقرار و اقتدار بخشد و از پی ترسشان امنیّت را جایگزین کند، تا تنها مرا بپرستند و چیزی را برای من شریک نگیرند، و هر کس بعد از این، کفر ورزد پس آنان همان فاسقانند.
نکته ها:
در روایات بسیاری از امام سجاد و امام باقر و امام صادق علیهم السلام میخوانیم: مصداق کامل این آیه، حکومت جهانی حضرت مهدیعلیه السلام است. که خداوند وعده داده است در آن روز اهل ایمان بر جهان حکومت کنند.
در قرآن، بارها به حکومت نهایی صالحان تصریح شده است، از جمله:
سه مرتبه فرمود: «لیُظهِره علی الدّین کلّه» اسلام بر همه ی ادیان پیروز خواهد شد.
در جای دیگری فرمود: «انّ الارض یرثها عبادیَ الصالحون» بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد.
و در جای دیگر میخوانیم: «والعاقبة للتّقوی» یا «والعاقبة للمتّقین»
مراد از جانشینی مؤمنان، یا جانشینی از خداست در زمین و یا جایگزینی از اقوام پیشین.
«قُرطبی» در تفسیر خود، درباره ی پیروزی کامل اسلام چند حدیث نقل میکند و میگوید: در زمین خانهای نخواهد بود مگر آن که اسلام در آن خانه وارد خواهد شد.
پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله در آخرین حج خود در مسیر برگشت از مکّه روز هیجدهم ذیالحجه در غدیر خم به فرمان خداوند، حضرت علیعلیه السلام را جانشین خود قرار داد، آیه نازل شد امروز من اسلام را به عنوان دین کامل برای شما پسندیدم; «رَضیتُ لکم الاسلام دیناً» در این آیه نیز وعدهی خداوند پیروزی آن دینی است که پسندیده است; «دینهم الّذی ارتضی لهم». بنابراین اسلامی که جهان را خواهد گرفت، اسلامِ غدیر خم است.
پیامها:
- اسلام، دین آیندهی جهان است. آیندهی تاریخ به سود مؤمنان و شکست سلطهی کافران است. «وعداللّه... لیمکننّ لهم دینهم»
- به مؤمنان، امید دهید تا فشار و سختیها، آنها را مأیوس نکند. «وعد اللّه الّذین آمنوا»
- کلید و رمز لیاقت برای بدست گرفتن حکومت گسترده حقّ، ایمان و عمل صالح است. «الّذین آمنوا و عملوا الصالحات»
- دین، از سیاست جدا نیست، بلکه سیاست و حکومت برای حفظ دین است. «لیستخلفنّهم ... یعبدوننی»
- در بیان وعدههای الهی، برای باور کردن مردم، بیان نمونههایی از تاریخ گذشته مفید است. «کما استخلف الّذین من قبلهم»
- پیروزی نهایی اهل حقّ، یک سنّت الهی است. «کما استخلف الّذین من قبلهم»
- هدف از حکومت اهل ایمان، استقرار دین الهی در زمین و رسیدن به توحید و امنیّت کامل است. «لیمکّننّ لهم دینهم - لیبدلّنهم - لایشرکون»
- دست خدا را در تحولات تاریخ ببینیم. «وعداللّه ... لیمکّننّ لهم - لیبدلّنهم»
- دین اسلام، تنها دین مورد رضایت الهی است. «دینهم الّذی ارتضی لهم»
- امنیّت واقعی، در سایهی حکومت دین است. «ولیبدلّنّهم من بعد خوفهم أمنا»
- امنیّت در جامعهی اسلامی، شرایط مناسبی برای عبادت فراهم میسازد. «أمنا یعبدوننی» هدف نهایی وعدههای الهی، عبادت خالصانه خداوند است
- عبادت خدا، زمانی کامل است که هیچگونه شرکی در کنار آن نباشد. «یعبدوننی لایشرکون»
و نماز را به پا دارید و زکات را بپردازید و از پیامبر اطاعت کنید. شاید مورد رحمت قرار گیرید.
لَا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُواْ مُعْجِزینَ فِی الْأَرْضِ وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَلَبئْسَ الْمَصِیرُ
هرگز گمان مبر که کفّار ما را در زمین عاجز و درمانده میکنند. جایگاه آنان آتش است و به راستی که سرانجام بدی است.
امام صادق علیه السلام با تلاوت این آیه فرمود: زکاتِ فطره، مصداق زکات در آیه و واجب است.
شاید آیه پاسخ سؤالی باشد که بعد از آیه قبل مطرح میشود که با آن همه کفر و نفاق و امکاناتی که مخالفان دارند، چگونه خداوند به مؤمنان وعده حاکمیّت بر زمین را میدهد؟
این آیه میفرماید: «ولا تحسبنّ الّذین کفروا معجزین فی الارض» تردید نکن، زیرا مخالفان نمیتوانند در هیچ کجای زمین اراده و راه خداوند را مختل و عاجز نمایند. بر خلاف میل و پندار نادرست دشمنان، روزی حکومت امام زمان علیه السلام محقّق خواهد شد.
پیامها:
- اقامه نماز و ادای زکات، نمونه بارز عمل صالحی است که در حاکمیّت مؤمنان انجام میشود. «وعد اللّه الّذین آمنوا... اقیموا الصلاة و...»
- در اسلام، مسائل عبادی «اقیموا الصلاة» و مسائل مالی «آتوا الزکاة» و مسائل سیاسی و حکومتی «اطعیوا الرسول» از یکدیگر جدا نیستند.
- وعدههای الهی که در آیه قبل بود ، سبب تنپروری نشود! «اقیموا... آتوا الزکاة...»
- شرط رسیدن به رحمت الهی، پیروی از خدا و رسول است. «لعلّکم ترحمون»
- کفّار، اگر چه ابرقدرت باشند، امّا در برابر قدرت خدا شکست خواهند خورد. «لاتحسبنّ الّذین کفروا معجزین...»
ای کسانی که ایمان آوردهاید! غلامان و فرزندانی که به سنّ بلوغ و احتلام نرسیدهاند، در سه وقت برای ورود به اتاق از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح و هنگام نیمروز، که لباس از تن بیرون میکنید، و بعد از نماز عشا. این سه وقت، هنگام خلوت شماست، اما در غیر این سه وقت، بر شما و بر آنان گناهی نیست که بدون اذن وارد شوند، زیرا آنان پیوسته با شما در رفت و آمد هستند و بعضی بر بعضی وارد میشوند. خداوند آیات خود را این گونه برای شما بیان میکند و خداوند دانا و حکیم است.
اگر بار دیگر، از ابتدای سوره نگاهی به آیات آن بکنیم، خواهیم دید که سیاست پیشگیری از گناه در احکام الهی نهفته است، مثلاً زن و مرد زناکار را در برابر چشم دیگران تنبیه کنید، آیه ازدواج آنان را محدود کنید، آیه اگر کسی بدون چهار شاهد نسبت ناروا داد، هشتاد تازیانه بزنید، آیه اگر تهمتی را شنیدید برخورد کنید، آیه هرکس اشاعه فحشا را دوست بدارد، عذاب الیم خواهد داشت، آیه بدنبال گامهای شیطان نروید، آیه کسانی که به زنان پاکدامن تهمت بزنند عذاب عظیم خواهند داشت، آیه پاکان به سراغ ناپاکان نروند، آیه سرزده به خانه دیگران نروید و اگر گفتند برگردید بپذیرید و برگردید، آیه - چشمان خود را از نامحرم پیش کشید و خیره نشوید، آیه - زنان زیور خود را نشان ندهند، برای ازدواج افراد بیهمسر قیام کنید و از فقر نترسید، آیه و در این آیه میفرماید: ساعاتی با همسرتان خلوت کنید که بدانید فرزندان و خادمان منزل سرزده وارد نمیشوند. آری تمام این دستورات برای جلوگیری از فحشا و بلوغ زودرس و حفظ حریم و حیا و آبرو است.
پیامها:
- مسئول آموزش احکام دین به فرزندان، والدین مؤمن هستند. «یا ایّها الّذین آمنوا لیستأذنکم»
- محل خواب والدین باید جدا از فرزندان باشد، وگرنه نیاز به اذن نبود. «لیستأذنکم»
- کودکی و بردگی، بهانهای برای شکست حریم دیگران نیست. «لیستأذنکم»
- مرد باید در طول شبانه روز، اوقاتی را به همسر خود اختصاص دهد. «لیستأذنکم»
- حتی فرزندان نابالغ باید احکام خانواده را بدانند و مراعات کنند. «لیستأذنکم ... الّذین لم یبلغوا الحُلُم»
- اسلام دین زندگی است و از جامعیّت کاملی برخوردار است. هم برای مسایل مهم مانند تشکیل حکومت جهانی که در آیه آمده است طرح و برنامه دارد. و هم برای مسائل جزئی مانند ورود کودک به اتاق والدین. «لیستأذنکم ... الّذین لم یبلغوا الحُلُم»
- کودکان باید پاکدامنی را از محیط خانه بیاموزند. «لیستأذنکم»
- تربیت و آموختن آداب اسلامی را قبل از بلوغ کودکان شروع کنیم. «الّذین لمیبلغوا الحُلُم»
- لباس کار و لباس بیرون را باید در خانه کنار گذاشت. «تضعون ثیابکم»
- استراحت بعد از ظهر و در میان ساعات کار، مفید و مناسب است. «تضعون ثیابکم من الظهیرة»
- تنظیم وقت، در زندگی مسلمانان باید بر اساس اوقات نماز صورت گیرد. «قبل صلوة الفجر - بعد صلوة العشاء»
- تمام احکام الهی بر اساس علم و حکمت است. «علیم حکیم»
و هر گاه کودکان شما به حد بلوغ رسیدند، پس باید همانند کسانی که قبلاً بالغ شدهاند، در همه وقت اجازه ورود بگیرند. خداوند این گونه آیات خود را برای شما بیان میکند و خداوند دانا و حکیم +
کلمه ی «حُلُم» و «احتلام» به معنای جنب شدن در خواب است که یکی از نشانههای بلوغ میباشد. البتّه نشانههای بلوغ برای دختران و پسران متفاوت است که در رسالههای مراجع تقلید آمده است.
آیه قبل، اجازه گرفتن کودکان را به سه زمان مشخّص اختصاص داد، اما این آیه زمان مشخّصی را اعلام نکرده و فرزندان بالغ، در تمام اوقات باید برای ورود به اتاق والدین اجازه بگیرند.
برای ریشه کن ساختن یک مفسده اجتماعی مانند اعمال منافی عفت تنها توسل به اجرای حدود و تازیانه کافی نیست، در هیچ یک از مسائل اجتماعی چنین برخوردی نتیجه مطلوب را نخواهد داد، بلکه باید مجموعهای ترتیب داد از آموزش فکری و فرهنگی آمیخته با آداب اخلاقی و عاطفی، و آموزشهای صحیح اسلامی، و ایجاد یک محیط اجتماعی سالم، سپس مجازات را به عنوان یک عامل در کنار این عوامل در نظر گرفت.
به همین دلیل در این سوره نور که در واقع سوره عفّت است از مجازات مردان و زنان زناکار شروع میکند، و به مسائل دیگر مانند فراهم آوردن وسائل ازدواج سالم، رعایت حجاب اسلامی، نهی از چشمچرانی، تحریم متهم ساختن افراد به آلودگی ناموسی، و بالاخره اجازه گرفتن فرزندان به هنگام ورود به اطاق پدران و مادران، گسترش میدهد.
این نشان میدهد که اسلام از هیچ یک از ریزهکاریهای مربوط به این مساله غفلت نکرده است.
خدمتکاران و فرزندان بالغ نیز موظفند بدون اجازه وارد نشوند، حتی کودکان نابالغ که مرتبا نزد پدر و مادر هستند نیز آموزش داده شوند که در اوقات استراحت پدر و مادر بدون اجازه وارد نشوند.
این یک ادب اسلامی است هر چند متاسفانه امروزه کمتر رعایت میشود و با اینکه قرآن صریحا آن را در آیات فوق بیان کرده است، در نوشتهها و سخنرانیها نیز کمتر دیده میشود که پیرامون این حکم اسلامی و فلسفه آن بحث شود، و معلوم نیست به چه دلیل این حکم قطعی قرآن مورد غفلت و بی توجهی قرار گرفته است؟
لازم است پدران و مادران این مسائل را جدی بگیرند، و فرزندان خود را عادت دهند هنگام ورود اجازه بگیرند، و همچنین از کارهایی که سبب تحریک فرزندان میگردد از جمله خوابیدن زن و مرد در اطاقی که بچههای ممیز میخوابند تا آنجا که امکان دارد پرهیز کنند، و بدانند این امور از نظر تربیتی فوق العاده در سرنوشت آنها مؤثر است.
در حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله میخوانیم: «ایّاکم و ان یجامع الرجل امراته و الصبی فی المهد ینظر الیهما» مبادا در حالی که کودکی در گهواره به شما مینگرد آمیزش جنسی کنید.
پیامها:
- احتلام، نشانه رسیدن به بلوغ شرعی است. «و اذا بلغ الاطفال... الحُلُم»
- بزرگان و اطرافیان، برای نوجوانان الگو هستند. «کما استأذن الّذین من قبلهم»
- با اعمال خود، فرزندان را تربیت کنید. «کما استأذن الّذین من قبلهم»
- در تربیت فرزندان، از الگوهای زنده استفاده کنید. «کما استأذن ...»
- دستوراتی که خداوند برای حفظ عفت صادر کرده، آگاهانه وحکیمانه است. «علیم حکیم»
و بر زنان وانشستهای که امیدی به ازدواج ندارند، باکی نیست که پوشش خود را زمین گذارند، به شرطی که زینت خود را آشکار نکنند. و عفّت ورزیدن برای آنان بهتر است و خداوند شنوا و آگاه است.
از آیات قرآن استفاده میشود که حجاب و پوشش بانوان در برابر افراد نامحرم، نباید تحریک کننده و شهوت انگیز باشد، زیرا تنها موارد زیر استثنا شده است:
* «غیر اولی الاربة» کسی که شهوتی ندارد.
* «او الطفل الّذین لمیظهروا علی عَورات النساء» بچّهای که از شهوت، چیزی نمیداند.
* «لا یَرجون نکاحاً» زنان سالخوردهای که امید ازدواج ندارند.
بنابراین، مسأله روی تحریک احساسات جنسی و گناه دور میزند و اگر حدّاقلِّ حجاب اسلامی، برای جلوگیری از گناه کافی نباشد، لازم است بانوان چادر و حجاب برتر داشته باشند.
امام صادقعلیه السلام درباره ی «یضعن ثیابهنّ» فرمودند: مراد کنار گذاشتن روسری و روپوش است نه برهنگی.
اصل حجاب از احکام ثابت و ضروری اسلام است، ولی نحوهی پوشش، بر این اساس است که تمایلات جنسی را تحریک نکند و عامل حفظ عفّت و پاکدامنی باشد.
پیامها:
- قوانین اسلام مطابق با واقعیّتها و ضرورتها و نیازها و تواناییها است. باید برای پیرزنی که میل به همسر ندارد و آرایش نمیکند، مسئله را آسان گرفت «و القواعد من النساء الَّتی لا یرجون نکاحاً... ان یضعن ثیابهن»
- برای زنان، چه پیر و چه جوان، نشاندادن آرایش و زینت ممنوع است. «غیر متبرّجات بزینة»
- سالخوردگی به تنهایی کافی نیست، بلکه باید بیمیلی به ازدواج نیز باشد تا اجازه برداشتن روسری را داشته باشند. «القواعد... لایرجون نکاحاً»
- حجاب، مایهی حفظ عفّت است. «أن یستعففن خیر لهن»
- حجاب، به نفع زنان است. «خیرٌ لهن»
- دوخت لباس و نوع و رنگ آن، هر چه به عفت نزدیکتر باشد، بهتر است. «و ان یستعففن خیرٌ لهن»
- در کنار آزادی، هشدار لازم است. اگر از آسان بودن و راحتی احکام الهی، سوء استفاده شود و برای اهداف شیطانی، عمل شود، خدا شنوا و آگاه است و به حساب متخلفان میرسد . «واللّه سمیع علیم»
بر نابینا و لنگ و بیمار و بر خودتان ایرادی نیست که بخورید از خانههای خود یا خانههای پدرانتان یا خانههای مادرانتان یا خانههای برادرانتان یا خانههای خواهرانتان یا خانههای عموهایتان یا خانههای عمههایتان یا خانههای داییهایتان یا خانههای خالههایتان یا خانههایی که کلیدهایش را در اختیار دارید، یا خانههای دوستانتان. بر شما باکی نیست که دسته جمعی بخورید یا پراکنده و تنها ، و چون وارد خانهای شدید، پس بر یکدیگر سلام کنید، که تحیّتی است الهی و مبارک و پسندیده. خداوند آیات خود را این چنین برای شما بیان میکند، شاید که بیندیشید.
امام باقرعلیه السلام میفرماید: قبل از اسلام، افراد نابینا و لنگ و مریض حقّ نداشتند با افراد سالم غذا بخورند. این آیه به آنان اجازه داد تا با افراد سالم و دستهجمعی غذا بخورند، یا اگر خواستند جداگانه میل کنند. آری در جامعه باید از حقوق افراد معلول دفاع کرد.
علاّمه طباطبایی میفرماید: ظاهر آیه چنین است که خداوند برای مؤمنان حقّی قرار داده که بتوانند از خانه فرزندان و خویشان و دوستانشان به میزان احتیاج بخورند و مصرف کنند و این اذن، کلّی و فراگیر است، لکن ابتدای آیه به سه گروه اشاره کرده که معمولاً نمیتوانند غذای خود را تأمین کنند و نیازمند دیگران هستند، اما حکم به این سه گروه اختصاصی ندارد و برای همه مؤمنان است.
قرآن با بیان یک اصل و قانون کلّی بیان میکند که همان گونه که افراد نابینا و لنگ و مریض از غذا خوردن در خانههایی معافند، شما نیز در مصرف غذا از خانههایی که در آیه آمده معاف میباشید.
این آیه تنها اجازهی استفاده از خانهی خویشانِ نَسَبی را بیان کرده و نامی از فامیل سببی مثل پدر زن و مادر زن و برادر زن و خواهر زن نبرده است.
این آیه تنها درباره ی غذا خوردن است، ولی تصرّفات دیگر مشروط به گرفتن اجازه است. و خوردن غذا از خانههای یاد شده نیز باید طبیعی و دور از اسراف و تبذیر باشد.
در موارد ذکر شده در آیه، همین که از رضایت صاحبخانه با خبر باشیم کافی است، ولی گاهی قرائن نشان میدهد که این یازده گروه میل ندارند از غذای خانه آنان بخوریم، مثل آنکه خوردنی را در جای مخصوصی پنهان کردهاند. در چنین مواردی باید دست نگه داریم.
در تفسیر مجمعالبیان میخوانیم: بخش اوّل آیه مربوط به معاف بودن نابینا و لنگ و بیمار از شرکت در جهاد است و قسمت بعدی آیه مربوط به غذا خوردن است.
امام باقر علیه السلام فرمود: هنگامی که شخصی وارد خانه میشود و بر اهل آن سلام میکند و آنان جواب دهند، این سلام بر خویشتن است.
خانهی فرزند در این آیه نیامده است، شاید به خاطر این که این مورد، روشن و مسلم است. در حدیث میخوانیم: «انت و مالک لابیک» تو و مالت از آن پدرت میباشید.
پیامها:
- دیگران را بر خود مقدّم بداریم، خصوصاً محرومان را. «الاعمی - الاعرج - المریض - انفسکم»
- روابط خانوادگی و خویشاوندی، در مسائل حقوقی اثر میگذارند. گرچه غذا ملک صاحبخانه است، ولی اسلام روابط خویشاوندی و عاطفی را در این موارد بر مالکیّت افراد غالب نموده است. «أن تأکلوا من... بیوت اعمامکم»
- قرائن عرفی و اطمینان عقلایی برای جواز مصرف از خانه دیگران کافی است. مثلاً دادن کلید خانه، نشان رضایت است «ملکتم مفاتحه او صدیقکم»
- در اسلام، حقّ دوست در کنار حقّ فامیل قرار داده شده است. «اعمامکم... او صدیقکم» از «افلاطون» پرسیدند: برادرت را بیشتر دوست داری یا رفیقت را؟ گفت: برادرم را زمانی که رفیقم باشد.
- سلام کردن، از آداب ورود به منزل است. «اذا دخلتم بیوتاً فسلّموا»
- سلام، ادبی آسمانی، مبارک و پسندیده است. «تحیّة من عنداللّه مبارکة طیّبة»
- سلام کردن، در خیر و برکت زندگی مؤثّر است. «مبارکة طیّبة»
- اهل خانه به منزلهی جان شما هستند. «سلّموا علی انفسکم»
- مرز حقّ و حقوق را باید خداوند تعیین فرماید. «یبین اللّه لکم الآیات»
- در احکام الهی باید اندیشید. «لعلّکم تعقلون»
مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا وپیامبرش ایمان آورده و هرگاه با پیامبر بر کاری اجتماع نمایند، بدون اجازه او نمیروند. همانا کسانی که اجازه میگیرند، آنانند که به خدا وپیامبرش ایمان دارند. پس ای پیامبر! اگر برای بعضی از کارهای خود از تو اجازه خواستند، به هرکس از آنانکه خواستی ومصلحت بود اجازه بده وبرای آنان از خدا طلب آمرزش کن، که خداوند بخشنده ومهربان است.
در کتب تفسیر، درباره ی شأن نزول این آیه مطالب گوناگونی ذکر شده است که موارد عمدهی آن را در این جا میآوریم:
- این آیه، مربوط به «حنظله» است، که شب عروسی او فرمان حرکت به سوی اُحد صادر شده بود. او با کسب اجازه از محضر پیامبر صلی الله علیه وآله به خانه رفت و مراسم زفاف را بجا آورد و بدون آن که غسل کند به جبهه رفت و به شهادت رسید. پیامبر فرمود: «فرشتگان او را غسل دادند».
خداوند از همان یک شبی که حنظله با همسرش بود، فرزندی به او عطا کرد که ماجرای زندگی او مفصّل است.
- این آیه درباره ی منافقین است، که هرگاه با مردم بودند، به نماز میایستادند و اگر کسی آنان را نمیدید و تنها بودند، از نماز فرار میکردند.
- رسول خدا صلی الله علیه وآله گروهی را برای کاری اعزام فرمود، ولی آنان به سراغ کارهای شخصی خود رفتند، و این آیه در باره آنان نازل شد.
- این آیه در مورد مسلمانانی است که مشغول کندن خندق بودند و برای سرکشی به خانوادهی خود از پیامبر اجازه میخواستند.
اجازه گرفتن از رهبر، نشانهی ادب، تسلیم، قانونمندی، عشق به رهبر و نظم و نظام است.
پیامها:
- حضور در کنار رهبری، برای حل مشکلات، نشانهی ایمان، و ترک آن نشانهی نفاق یا ضعف ایمان است. «کانوا معه علی امر جامع»
- در مسائل تشکیلاتی، که بر اساس همفکری و مشورت، تصمیم گرفته میشود، خودمحوری و خودمختاری ممنوع است. «علی امر جامع لم یذهبوا»
- در زندگی اجتماعی، وجود رهبر و پیروی از او لازم است. «علی امر جامع لمیذهبوا»
- ایمان باید همراه با تسلیم و اطاعت از رهبری باشد. «لم یذهبوا حتّی یستأذنوه»
- باید نظام اجتماعی و کارهای گروهی را ارج نهیم. «لم یذهبوا حتّی یستأذنوه»
- بعضی مسائل را باید سربسته گفت. «لبعض شأنهم»
- رهبری در اسلام، همراه با مصلحتاندیشی و رحمت است. «فأذن لمن شئت منهم - و استغفر لهم»
- تصمیمگیری نهایی با رهبر است. «لمَن شئت منهم» پیامبر در مسائل جامعه، بر مردم ولایت دارد .
- رهبر باید در اعمال سیاستهای خود انعطافپذیر و واقعبین باشد. «فأذن لمن شئت منهم»
- رهبران الهی، عذر پذیر و مهربانند. «واستغفر لهم اللّه»
- اذن پیامبر، کار را مجاز و حلال میکند ولی نفس رها کردن کارهای عمومی در حضور رهبر، نیاز به استغفار دارد. «فأذن... واستغفر لهم»
- طرح مسائل شخصی در هنگام اشتغال به کارهای عمومی، گرچه با اجازه باشد، زیبا نیست و باید عذرخواهی کرد. «واستغفر لهم»
- استغفار ودعای پیامبرصلی الله علیه وآله برای دیگران، مستجاب است. «واستغفر لهم اللّه اِنّ اللّه غفور رحیم»
آن گونه که یکدیگر را صدا میزنید پیامبر را صدا نزنید. خدا میداند چه کسانی از شما مخفیانه و با پنهان شدن پشت سر دیگری از صحنه میگریزد. پس کسانی که از فرمان او سرپیچی میکنند، باید از این که فتنهای دامنشان را بگیرد، یا به عذاب دردناکی گرفتار شوند بترسند.
«تسلّل»، خارج شدن پنهانی و«لواذ» پنهانشدن پشتسر دیگری است که کار منافقان بود.
در مورد معنای این آیه، چهار احتمال وجود دارد:
- پیامبر را مثل دیگران صدا نزنید. در روایت میخوانیم: «یا محمّد»، «یا ابالقاسم» نگویید، بلکه «یا رسول اللّه» و «یا نبیّ اللّه» بگویید. در روایت دیگر آمده است که این آیه درباره ی جانشینان معصوم آن حضرت نیز جریان دارد.
- اگر پیامبر صلی الله علیه وآله شما را به کاری مثل رفتن به جبهه و خواندن نماز دعوت کرد، حتماً اطاعت کنید و دعوت او را ساده نگیرید.
- پیامبر را با صدای بلند صدا نزنید.
- نفرین و دعای پیامبر مستجاب است، مواظب باشید.
پیامها:
- رهبری الهی، حریم دارد و دارای مقام و احترام است. هم نام او را با احترام ببرید و هم با تمام وجود تسلیم او باشید و فراخوانی او را مانند فراخوانی دیگران ندانید. «لا تجعلوا دعاء الرسول...»
- ساده گرفتن پیامهای رهبری و بیتوجّهی به آنها، فتنه و عذاب به دنبال دارد. «فتنة او... عذاب الیم»
- مخالفت فرمان خدا و رسول، یا فتنهی دنیوی به دنبال دارد یا کیفر اُخروی. «یخالفون عن امره... فتنة او تصیبهم عذاب الیم»
آگاه باش! آنچه در آسمانها وزمین است برای خداست. بیشک آنچه از افکار ونیّات را که شما بر آن هستید، میداند و روزی را که به سوی او بازگردانده میشوند، میداند پس آنان را به آنچه عمل کردهاند آگاه میکند و خداوند به همه چیز آگاه است.
- خداوند، مالک همه چیز و آگاه به همه ی فکرها و نیّتهاست. بنابراین نفاق و مخالفت امر او چرا؟ «فلیحذر الّذین یخالفون... قد یعلم... فینبّئهم»
- ایمان به علم خداوند، وسیلهی بازدارنده از بدیهاست. «یعلم ما انتم علیه... فینبّئهم»
«والحمدللّه ربّ العالمین»