نقد فیلم سمفونی نهم : سفر در تاریخ

نقد و بررسی فیلم سمفونی نهم اختصاصی آسمونی نقد از لاله عالم

سمفونی نهم آخرین ساخته محمدرضا هنرمند، فیلمی است جاده ای در فرم فانتزی و سورئال که گاهی هم به رئالیزم جادویی نزدیک می شود. فیلم از یک خط اصلی داستان بهره می برد با تعدادی خرده داستان که پیوند دهنده همه انها ، ملک الموت است. خط اصلی داستان ، سفر زنی است به اسم راحیل با بازی ساره بیات در جاده ای پرت و دور افتاده که به سیریج ختم می شود، جایی که همسر زن وصیت کرده او را در انجا به خاک بسپارند.در راه اتفاقات بسیاری برای زن روی می دهد. محمد رضا هنرمند در اثار پیشین خود به مقوله مرگ پرداخته بود از میان انها می توان به کارگردانی فیلم های سینمایی زنگ ها و گورکن و فیلمنامه روز فرشته و کارگردانی نمایشنامه تلویزیونی مرگ دیگری اشاره کرد. همچنین پرداختن به طنز و کمدی مقوله دیگری است که هنرمند با ان اشناست و اتفاقا بهترین اثار وی در این دسته قرار دارند مثل فیلم سینمایی مرد عوضی و مومیایی 3 و سریال تلویزیونی کاکتوس و اشپز باشی.حالا در سمفونی نهم هنرمند طنز و مرگ را در هم تلفیق کرده در فرمی فانتزی که بازهم سابقه ان را داشته است، دزدعروسک ها، بیان کرده است.قصه از جنگ کوروش و سکاها شروع می شود، بیننده در ابتدا تصور می کند که به دیدن یک فیلم تاریخی امده است اما بلافاصله همراه با راحیل ، با بازی ساره بیات به دوران معاصر می اید. راحیل زنی پزشک است که ماشین قدیمی سوار می شود، نوارهای قدیمی گوش می دهد و در یک جاده قدیمی و متروک به سمت سیریج ، جایی که همسر مرحومش وصبت کرده او را در انجا به خاک بسپارند، حرکت می کند، در این میان وقایع بسیاری را پشت سر می گذارد، با ملک الموت ، با بازی حمید فرخ نژاد ، روبرو می شود ، ضمن انکه برادر شوهرش ، با بازی محمدرضا فروتن، در تعقیب اوست.

داستان سمفونی نهم از یک تم اصلی برخوردار است و در عین حال فیلم جاده ای هم محسوب می شود. از سوی دیگر خرده داستان های دیگر هم به ان پیوند می خورد که وجه اشتراک همه انها حضور ملک الموت است . خرده داستان ها همه تاریخی هستند که گاه به طنز روایت می شوند و گاه جدی. در این میان صحنه های خودکشی هیتلر که اتفاقا جالب و جذاب هم از کار در امده با بقیه همخوانی ندارد. بازی ها همه خوب است به خصوص بازیهای فرخ نژاد و بیات و أسامی أشخاص با دقت انتخاب شده اند .مثل راحیل که هم در فیلم سفری ظاهری دارد هم معنوی و تحول درونی و هم همراهی با فرشته مرگ . یا بردیا که نام برادر شوهرش است و در گذشته با همسر وی به مانند بردیا و کمبوجیه که درفیلم نیزبه ان اشاره می شود ، هر دو عاشق یک نفر بوده اند . صحنه های مربوط به رابعه و بکتاش از همه تأثیر گذارتر از کار درامده اند. این اثر به مقوله عشق توجه خاصی نشان می دهد و در بسیاری از خرده داستان های ان ضرورت پرداخت به عشق بیان می شود .به تصویر کشیدن تاریخ درهرحال جذاب است و مفید و تلاش کارگردان در شناساندن ان به مخاطبان جوان تر قابل تحسین. اما اگر فیلم در پرداخت قصه اصلی فیلم دقیق تر عمل می کرد شاید موفق تر بود. با این وجود خرده داستان ها جذاب و تماشاییی از کار درامده اند و داستان اصلی را تحت تأثیر قرار می دهند تا جایی که تماشاگر منتظر است تا ببیند خرده داستان بعدی چیست به جای که خط اصلی داستان را تعقیب کند . فیلمبرداری حرفه ای و زیباست و باید به نقش مؤثر چهره پرداز و طراح صحنه و لباس این اثر هم اشاره کرد. از تاثیرگذارترین این خرده داستان ها می توان به صحنه های مربوط به رابعه و بکتاش اشاره کرد. بهرحال این فیلم با همه ویژگی هایش ، اثری جذاب و دیدنی در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر محسوب می شود. اختصاصی آسمونی نقد از لاله عالم