زمان مطالعه: 12 دقیقه
زندگینامه نیما یوشیج Nima Yooshij

زندگینامه نیما یوشیج Nima Yooshij

علی اسفندیاری که بعدها نام خود را به نیما یوشیج تبدیل کرد، در 21 آبانماه سال 1276 خورشیدی در دهکده یوش، واقع در...

علی اسفندیاری که بعدها نام خود را به نیما یوشیج تبدیل کرد، در 21 آبانماه سال 1276 خورشیدی در دهکده یوش، واقع در ایالت نور مازندران بدنیا آمد.

پدرش میرزا ابراهیم خان اعظام السلطنه، یکی از افراد دودمانهای قدیمی مازندران بود که در این منطقه به کشاورزی اشتغال داشت.

نیما خواندن و نوشتن را نزد ملای ده زادگاه خود، فرا گرفت و در تهران دوره مدرسه عالی سن لویی را به پایان رسانید. در مدرسه مراقبت و تشویق یک معلم خوشرفتار، نظام وفا، او را به خط شعر گفتن انداخت.

در ابتدا به سبک معمول و قدیم شعر می ساخت؛ اما پس از چندی راه تازه ای را در پیش گرفت و منظومه افسانه، سروده شده به سال 1300 خورشیدی، سبک تازه ای در ارائه محسوسات او است. نیما با وجود پیروی از وزن تساوی طولی، مصرع ها را ضروری ندید و قافیه را به حساب دیگری در کار گرفت و در شعر فارسی تحولی بنیادی ایجاد کرد.

نیما با وجود ارائه سبک و شیوه نو از مدافعان جدی ادب و هنر اصیل ایران بود و تا آخر عمر علاوه بر شعرهای نو، شعرهای سنتی نیز می سرود.

 

 

 

نیما یوشیج آموزش های ابتدایی را در روستای یوش مازندران آغاز کرد و در سن دوازده سالگی (1288) با خانواده اش به تهران رفت و در آنجا مسکن گزید. او ابتدا به دبستان (حیات جاوید) و سپس به مدرسه متوسطه کاتولیک (سن لوئی) رفت. در این مدرسه بود که زبان فرانسه را آموخت. نیما یوشیج به سال 1296 در سن بیست سالگی موفق به دریافت تصدیقنامه از مدرسه ی عالی سن لوئی شد. نخستین کار اداری نیما شغلی در درجه پایین کارمندی در وزارت مالیه بود، او تا سال 1298 در این کار دوام آورد. از سال 1306 در کنار همسرش عالیه ،در آموزشگاه های کوچک شهرهای شمال ایران : بارفروش ( بابل کنونی ) ، لاهیجان ، رشت ، آستارا به کار تدریس اشتغال داشت. از فروردین ماه سال 1312 نیما و همسرش به تهران آمدند. نیما نخست در بلا تکلیفی بسر برد و سپس در جست و جوی کاری مناسب بر آمد. در سال 1316 به تدریس ادبیات در دوره دوم دبیرستان صنعتی پرداخت. پس از آن به وزارت پیشه و هنر منتقل گردید. یک سال بعد به اداره موسیقی کشور منتقل شد و به عضویت هیات تحریریه ی مجله موسیقی انتخاب گردید؛ نیما یوشیج تا سال 1326 شغل ثابتی نداشت و پس از آن به خدمت در اداره ی نگارش وزارت فرهنگ پرداخت . او تا پایان زندگیش در این شغل اداری باقی ماند. نیما در روز پنج شنبه 16 دی ماه 1338 هجری شمسی به علت ابتلا به بیماری ذات الریه در گذشت.

 

والدین و انساب :

نیما یوشیج فرزند ابراهیم نوری و طوبی مفتاح بود. در یادداشت کوچک بی تاریخی نسب خود را چنین نوشته است: « علی بن ابراهیم علی ( معروف به ناظم الایاله ) بن محمدرضا ( معروف به باباخان بیک ) بن محمد هاشم بن محمدرضا » .

[ زندگی و هنر نیما یوشیج پر درد کوهستان ، نوشته سیروس طاهباز ،تهران : انتشارات زریاب ، ص 11 ]

 

اوضاع اجتماعی و شرایط زندگی :

نیما آنگونه که خود می گوید، کودکی اش در میان شبانان و ایلخی بانان سپری شده است، اینان به هوای چراگاه به نقاط دور ییلاق قشلاق می کردند و شب بالای کوهها ساعات طولانی باهم به دور آتش جمع می شدند ،او می گوید: «از تمام دوره بچگی خود،به زدو خوردهای و حشیانه و چیزهای مربوط به زندگی کوچ نشینی و تفریحات ساده آنها در آرامش یکنواخت و کور و بی خبر ازهمه جا چیزی به خاطر ندارم». [زندگی نامه شاعران ایران ، تالیف و گردآوری : لیلا صوفی ، تهران: انتشارات جاجرمی، ص216 ]

 

تحصیلات رسمی و حرفه ای :

نیما خواندن و نوشتن را در یوش که بود آموخت. در زندگینامه ی خود چنین می نویسد: «در همان دهکده که متولد شدم خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده یاد گرفتم. او مرا در کوچه باغهای دنبال می کرد و به باد شکنجه می گرفت. پاهای نازک مرا به درختهای ریشه و گزنه دار می بست. با ترکه های بلند مرا مجبور می کرد به از بر کردن نامه هایی که معمولا“ اهل خانواده ای دهاتی به هم می نویسند و خودش آنها را بهم چسبانیده و برای من طومار درست کرده بود». در سن دوازده سالگی (1288) نیما با خانواده اش در تهران مسکن گزید و در این شهر ،ابتدا به دبستان (حیات جاوید) و سپس به مدرسه متوسطه کاتولیک (سن لوئی) رفت. در این مدرسه بود که زبان فرانسه را آموخت. نیما یوشیج به سال 1296 در سن بیست سالگی موفق به دریافت تصدیقنامه از مدرسه ی عالی سن لوئی شد و این پایان تحصیلات رسمی اوست. پس از آن مدتی به اتفاق لاربن در مدرسه ی خان مروی نزد مرحوم آقا شیخ هادی یوشی، زبان عربی آموخت . در سال 1307 نیز در بار فروش (بابل) در محضر علامه ی حائری به درسهای فلسفه و منطق و فقه این عالم بزرگ دل سپرد. [زندگی نامه شاعران ایران ، تالیف و گردآوری : لیلا صوفی ، تهران: انتشارات جاجرمی، ص216 ـ زندگی و هنر نیما یوشیج پر درد کوهستان ، نوشته سیروس طاهباز ،تهران : انتشارات زریاب ، ص 17 ]

 

خاطرات و وقایع تحصیل :

نیما یوشیج از دوران تحصیل خود چنین تعریف می کند : «سالهای اول زندگی مدرسه من به زد وخورد بچه ها گذشت ،وضع رفتار و سکنات من کناره گیری و حجبی که مخصوص بچه ها ی بربیت شده در بیرون شهر است . موضوعی بود که در مدرسه مسخره برانداز بود. هنر من خوب پریدن و با رفیقم پژمان (حین) فرار از محوطه مدرسه بود. من در مدرسه خوب کار نمی کردم فقط نمرات نقاشی به داد من می رسید. اما بعدها مراقبت و تشویق یک معلم خوش رفتار که نطام وفا شاعر امروز باشد مرا به خط شعر گفتن انداخت. این تاریخ مقارن بود با سالها یا که جنگها ی بین المللی ادامه داشت. من در آن وقت اخبار جنگ را به زبان فرانسه می توانستم بخوانم». او در ادامه می گوید : «به منزل خاله ام ، مادر تقی کیانی کاردار، می گریختم. با پای برهنه از بازارها و کوچه های یخ بسته و مرطوب که آثار قدیم در آنجا هنوز بجا بود (می گذشتم). در سر راه من دالان دولتسرای عضدالملک نائب السلطنه بود. با چراغ کم روشن توی دالان و قراول دم در با لباس مخصوص قدیم قراول های زمان پیش از مشروطه . همه چیز قدیم. من درست به یادم می آید حیدر علی کمالی و تقی کاردار کیانی در بالاخانه شعر می خواندند تا صبح. و احتشام الملک ، پدر همین خانلری ، در زاویه به حساب خود زندگی می کرد. آنها تا صبح نظامی می خواندند. تاثیر نظامی از آن وقت در من پیدا شد که من اصلاً در خصوص شعر فکر نمی کردم. تقی کیاین کاردار ( معتصم الملک ) در من تاثیر مهمی دارد ، بدون اینکه خودش بداند» .[زندگی نامه شاعران ایران ، تالیف و گردآوری : لیلا صوفی ، تهران: انتشارات جاجرمی، ص216ـزندگی و هنر نیما یوشیج پر درد کوهستان ، نوشته سیروس طاهباز ،تهران : انتشارات زریاب ، ص 17-18 ]
استادان و مربیان : نیما به تشویق نظام وفا که استاد او بود ،به نظم شعر پرداخت. از استادان وی می توان به مرحوم آقا شیخ هادی یوشیجی و علامه حائری اشاره کرد.

[زندگی نامه شاعران ایران ، تالیف و گردآوری : لیلا صوفی ، تهران: انتشارات جاجرمی، ص216ـزندگی و هنر نیما یوشیج پر درد کوهستان ، نوشته سیروس طاهباز ،تهران : انتشارات زریاب ، ص 17-18 ]

 

هم دوره ای ها و همکاران :

یکی از همدو ره ایها ی دوران تحصیل نیما یوشیج ،حسین پژمان بود.[ از نیما تا روزگار ما ، تالیف سید یحیی آریان پور ، ج 3 ، تهران : انتشارات زوار ، ص 600 ]
همسر و فرزندان : در تاریخ 6 اردیبهشت ماه سال 1305 نیما یوشیج ، در سن 29 سالگی ،با خانم عا لیه ی جهانگیر ،فرزند میرزا اسماعیل شیرازی ،خواهر زاده ی انقلابی و نویسنده ی مشهور میرزا جهانگیر صور اسرافیل ازدواج کرد.حاصل این ازدواج فرزندی به نام شراگیم بود.[زندگی و هنر نیما یوشیج پر درد کوهستان ، نوشته سیروس طاهباز ،تهران : انتشارات زریاب ، ص52 ؛ از نیما تا روزگار ما ، تالیف سید یحیی آریان پور ، ج 3 ، تهران : انتشارات زوار ، ص 600 ]

 

 

 

وقایع میانسالی :

نیما در یکی از طوفانی ترین و پر آشوب ترین ایام تاریخ کشور را درک نموده است.وی در این زمان رضا خان با توطئه چینی و حمایت بیگانگان در پی تغییر حکومت قاجار و انتقال سلطنت به خود و خاندان خود بود. در سال 1303 مجلس شورای ملی لایحه ای عزل احمد شاه قاجار و جانشینی سردار سپه را به مقام سلطنت تصویب می کند و در 15 آذر ماه 1304 مجلس موسسان برای تغییر مواردی از قانون اساسی تشکیل می شود. نیما یوشیج با روشن بینی و آینده نگری کامل ، که نشانه ی حس قوی و شناخت کامل او از موقعیت سیاسی و اجتماعی ایران است ،در یاد داشتی با عنوان (مجلس مؤسسان )برای تغییر موادی از قانون اساسی تشکیل می شود. نیما یوشیج با روشن بینی و آینده نگری کامل ، که نشانه ی حس قوی و شناخت کامل او از موقعیت سیاسی و اجتماعی ایران است، در یاد داشتی با عنوان (مجلس موسسان ) به تاریخ 21 آبان ماه 1304 چنین می نویسد:(مجلس موسسان به اصطلاح شیطان می خواهد آتیه ی مملکت ،یعنی سرنوشت یک مست بچه های یتیم و مادرهای فقیر را معین کند. جوانها اغلب آنهایی که چند جلد از کتب ادبیات غربی را ترجمه کرده اند و به این جهت مشهور به نویسندگان هستند، در این مجلس شرکت دارند. می خواهند آنها را برای این مجلس انتخاب کنند. به من هم تکلیف کرده اند،ولی من تاکنون نه پا به مجلس آنها گذاشته ام نه بازی قرعه و انتخاب و کلا را شناخته ام . من از این بازی چیزی نمی فهمم . یک نفر را روی کار کشیده اند یک استبداد خطرناک ،مملکت را تغییر خواهد داد. جوان باهنر گمنام ،بمیر یا ساکت باش تا تو را معدوم نکنند و تو بتوانی روزی که نطفه های پاک پیدا شدند ،به آنها اتحاد را تبلیغ کنی .این نقشه ها برای این است که متفکرین و مخالفین شناخته شوند و آنها را در موقع جلسه ،نیست کنند؛ ولی بالاخره شیطان مغلوب می شود.) نیما یوشیج که به هنگام نوشتن یادداشت 28 ساله است، در این عبارت (جوان باهنر گمنام ،بمیر یا ساکت باش تا تورا معدوم نکنند )بی گمان به شهادت دوست ناکام خود میرزاده عشقی نظر دارد و جملات (من از این بازیها چیزی نمی فهمم .یک نفر را روی کار کشیده اند . یک استبداد خطرناک ،مملکت را تغییر خواهد داد .سخت هوشیارانه ،قابل توجه، تاریخی و عبرت آور است. در بهمن ماه 1306 حادثه سیاسی مهمی روی داد : کشف کتیبه ی سری و اعلام سرهنگ احمد پولادین. سرهنگ احمد خان پولادین که افسری حساس و چو ن رئیس گارد رضا شاه و از نزدیک شاهد اعمال او بود با عده ای از افسران و اشخاص می دانست آنها هم با رژیم پهلوی موافق نیستند وارد مذاکره و متحد شده کمیته ای سری تشکیل دادند که او را از میان بردارند و رژیم پهلوی را سرنگون سازند. نزدیک بود که موفق هم بشوند . اما یکی از افراد این کمیته از بیم نافرجام ماندن این اقدام محرمانه مراتب را به اطلاع پهلوی رسانید . همگی اعضاء کمیته دستگیر و تسلیم دادگاه نظامی شدند محاکمات آنها چند روز به طول انجامید در نتیجه سرهنگ احمدخان پولادین محکوم به اعدام شد. این واقعه نیما یوشیج را که اندیشه انتقام همیشه با او بود سر شوق می آورد و در اسفند ماه 1306 شعر بلند و حماسی (سرباز فولادین) را سرود تا این تاریخ بعد از (افسانه) مهم ترین شعر اوست.[زندگی و هنر نیما یوشیج پر درد کوهستان ، نوشته سیروس طاهباز ،تهران : انتشارات زریاب ، ص 67-48 ]

 

مشاغل و سمتهای مورد تصدی :

نخستین کار اداری نیما شغلی در درجه پایین کارمندی در وزارت مالیه بود و ی تا سال 1298 در این کار دوام آورد. از فروردین ماه سال 1312 نیما و همسرش در تهران بودند. نیما نخست در بلا تکلیفی بسر برد و سپس در جست و جوی کاری مناسب بر آمد. در سال 1316 به وزارت پیشه و هنر منتقل گردید. یک سال بعد به تمایل خودش با همان حقوق به اداره موسیقی کشور منتقل شد و به عضویت هیات تحریریه ی مجله موسیقی انتخاب گردید؛ این کار جدی ترین و مناسب ترین شغل اداری نیما یوشیج درتما م طول زندگیش است که تا پابان عمر این مجله ،تا بهمن 1320 ادامه یافت. نیما یوشیج تا سال 1326 شغل ثابتی نداشت و پس از آن به خدمت در اداره ی نگارش وزارت فرهنگ پرداخت . کار او بررسی و اظهار نظر در باره ی نمایشنامه ها و فیلمنامه هایی بود که به این اداره می رسید. تا پایان زندگیش این شغل اداری او بود و حقوقش سیصد و سی تومان در ماه بود. [روزنامه همشهری ، دوشنبه 10دی 1380 ، شماره 2607 ـ زندگی و هنر نیما یوشیج پر درد کوهستان ، نوشته سیروس طاهباز ،تهران : انتشارات زریاب ، ص 23 و 116 و119 -120 و 125 ]

 

 

فعالیتهای آموزشی :

از سال 1306 ، نیما در کنار همسرش عالیه ،در آموزشگاه های کوچک شهرهای شمال ایران : بارفروش ( بابل کنونی ) ، لاهیجان ، رشت ، آستارا به کار تدریس اشتغال داشت. او در سال 1316 در تهران به تدریس ادبیات در دوره دوم دبیرستان صنعتی پرداخت.[ از نیما تا روزگار ما ، تالیف سید یحیی آریان پور ، ج 3 ، تهران : انتشارات زوار ، ص 597 ]

 

آرا و گرایشهای خاص :

نیما یوشیج در سال 1316 موفق به کشف شکل تازه ای در شعر فارسی شد که این شیوه به کلی با شعر قدیم فرق دارد و با نگرشی که در شیوه شکل آن پدید آورد به پدر شعر نو لقب گرفت. نظرنیما در خصوص شعر، یک نگاه جدید است که بعضاً شیوه های قدیم را به چالش کشیده و از منظری جدید غالب شعر را تعریف می نماید. او می گوید: « ادبیات ما باید از هر حیث عوض شود. موضوع تازه کافی نیست و نه این کافی است که مضمونی را بسط داده و به طرز تازه بیان کنیم. نه این کافی است که با پس و پیش کردن قافیه و افزایش و کاهش مصراع ها یا وسایل دیگر ، دست به فرم تازه زده باشیم . عمده کار این است که طرز کار عوض شود و مدل وصفی و روائی ، که در دنیای با شعور آدم هاست ، به شعر بدهیم. »او در ادامه می گوید:« شعر وزن و قافیه نیست ، بلکه وزن و قافیه هم از ابزار کار یک نفر شاعر هستند. همچنین شعر ردیف ساختن مصطلحات و فهرست کلی دادن از مطالب معلوم که در سر زبان ها افتاده است نیست. این جور کار به درد دفتر حساب بندی یک تجارتخانه می خورد. شعر واسطه تشریح و تاثیر دادن و کوچک کردن معنویات و شکافتن و نمودن درونیهای دقیق و نهفته آنهاست. و تمام کوشش و کاوش شاعر برای آن است که « مخصوصاً شعر را از حیث بیان آن به طبیعت نزدیک کرده و به آن اثر دلپذیر نثر را دهد » . زیاد رغبت دارد و دلباخته رغبت خود است که « شعر را از مصراعبازیهای ابتدایی ـ که در طبیعت این طور یکدست و یکنواخت و ساده لوح پسندانه وجود ندارد و لباس متحد الشکل نپوشیده استـ آزاد کرده باشد» .نیما فقط در ابداع شعر نو جسارت به خرج نداد بلکه همین آوردن واژه های روستایی و بومی در شعر فارسی و ملی در نوع خود بدعت و نوآوری محسوب می شود ، تا جاییکه که بعد از او بسیاری خواستند از این شیوه بهره بگیرند که راه به جایی نبردند.

[ از نیما تا روزگار ما ، تالیف سید یحیی آریان پور ، ج 3 ، تهران : انتشارات زوار ، ص9-608 ـ روزنامه همشهری ، دوشنبه 10دی 1380 ، شماره 2607]

 

 

 

زمان و علت فوت :

نیما در روز پنج شنبه 16 دی ماه 1338 هجری شمسی به علت ابتلا به بیماری ذات الریه در گذشت و در قبرستان امامزاده عبدالله به خاک سپرده شد. [زندگی نامه شاعران ایران ، تالیف و گردآوری : لیلا صوفی ، تهران: انتشارات جاجرمی، ص218 ]

 

در پیله تا به کی بر خویشتن تنی

پرسید کرم را مرغ از فروتنی
تا چند منزوی در کنج خلوتی

دربسته تا به کی در محبس تنی

در فکر رستنم ـپاسخ بداد کرم ـ

خلوت نشسنه ام زیر روی منحنی

هم سال های من پروانگان شدند

جستند از این قفس،گشتند دیدنی

در حبس و خلوتم تا وارهم به مرگ

یا پر بر آورم بهر پریدنی

اینک تو را چه شد کای مرغ خانگی!

کوشش نمی کنی،پری نمی زنی؟

نیما یوشیج

ارزیابی مهاجرت
نظر خود را درباره «زندگینامه نیما یوشیج Nima Yooshij» در کادر زیر بنویسید :
لطفا شرایط و ضوابط استفاده از سایت آسمونی را مطالعه نمایید
: برای دریافت مشاوره درباره زندگینامه نیما یوشیج Nima Yooshij فرم زیر را تکمیل کنید

هزینه مشاوره ۳۰ هزار تومان می باشد

پاسخ مشاوره شما ظرف 1 روز کاری در پنل شما درج می شود و پیامک دریافت می کنید


دسته بندی های وب سایت آسمونی

آسمونی شامل بخش های متنوعی است که هر کدام از آنها شامل دنیایی از مقالات و اطلاعات کاربردی می باشند، شما با ورود به هر کدام از دسته بندی های مجله اینترنتی آسمونی می توانید به زیردسته های موجود در آن دسترسی پیدا کنید، برای مثال در دسته فیلم و سینما؛ گزینه هایی مثل نقد فیلم، معرفی فیلم ایرانی، فیلم بین الملل، انیمیشن و کارتون و چندین بخش دیگر قرار دارد، یا بخش سلامت وب سایت شامل بخش هایی همچون روانشناسی، طب سنتی، نکات تغذیه و تناسب اندام می باشد.