زمان مطالعه: 114 دقیقه
تفسیر سوره النحل

تفسیر سوره النحل

تفسیر سوره النحل بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده ی مهربان. أَتی أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمّا یُشْرِکُونَ یُنَزِّلُ الْمَلائِکَهَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا فَاتَّقُونِ ...

تفسیر سوره النحل

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده ی مهربان.

أَتی أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمّا یُشْرِکُونَ یُنَزِّلُ الْمَلائِکَهَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا فَاتَّقُونِ

فرمان(قهر)خدا آمد پس در آن شتاب نکنید او منزه و برتر از هرچیزی است که برای او شریک می سازند.

خداوند فرشتگان را،همراه با وحی که از فرمان اوست،بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو می فرستد که مردم را هشدار دهید که معبودی جز من نیست پس تنها از من پروا کنید(و مخالف دستورم عمل نکنید.)

نکته ها:

* گرچه مورد آیه،عجله ی کفّار در امر نزول قهر خداوند است،امّا جمله ی أَتی أَمْرُ اللّهِ اختصاصی به فرمان قهر الهی ندارد،بلکه شامل همه فرمان های خداوند،همچون فرمان جهاد،فرمان ظهور امام زمان علیه السلام و فرمان برپایی روز قیامت،می شود که نباید در این امور عجله کرد.

*  روح یکی از فرشتگانِ مقرّب الهی است که نام او در قرآن،به صورت جداگانه و معمولاً در کنار ملائکه آمده است: یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَهُ ، تَعْرُجُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ   و تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ .

امّا در اینجا در آیه یُنَزِّلُ الْمَلائِکَهَ بِالرُّوحِ ،به جای حرفِ واو بین دو کلمه،حرف باء بکار رفته است،شاید از آن جهت که مراد از روح در این آیه،آن فرشته نباشد،بلکه مراد معنای لغویِ روح یعنی حیاتِ معنوی باشد که معنای آیه چنین می شود:خداوند فرشتگان را همراه با اسباب حیات،بر بندگانی که بخواهد نازل می کند.چنانکه در آیه ی وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا مراد از روح قرآن است که مایه حیاتِ معنوی می باشد:

دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ

پیام ها:

-فرمان های الهی قطعی و وقوع قهر او حتمی است. أَتی أَمْرُ اللّهِ ، أَتی فعل ماضی می باشد،گویا عذاب آمده است.

-خداوند به وعده های خود عمل می کند. أَتی أَمْرُ اللّهِ در آیه سوره ی بقره و سوره ی توبه،خداوند وعده داده بود که حَتّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ اکنون می فرماید: أَتی أَمْرُ اللّهِ

-در کار خدا عجله نکنید که کار او حکیمانه است و در وقت خود انجام می شود. فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ

-نزول فرشته ی وحی،محتوای وحی و کسی که آن را دریافت می کند،همه و همه در مدار اراده ی الهی است. مِنْ أَمْرِهِ -رسالت،امری انتصابی است نه اکتسابی. مَنْ یَشاءُ

البتّه خداوند حکیم است و بی جهت کسی را به مقام نبوّت نمی رساند: اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ

-اوّلین شرط دریافت وحی الهی،روح عبودیّت و بندگی پیامبران بوده است.

مِنْ عِبادِهِ

-هشدار دادن به مردم،در رأس وظایف پیامبران است. أَنْذِرُوا

-اساس عقاید،بر توحید واساسِ عمل صالح،بر تقواست. لا إِلهَ إِلاّ أَنَا فَاتَّقُونِ

-پروا و پاکی،در سایه ی توحید معنا پیدا می کند. لا إِلهَ إِلاّ أَنَا فَاتَّقُونِ

خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعالی عَمّا یُشْرِکُونَ

او آسمان ها وزمین را براساس حقّ آفرید او از آنچه با او شریک می سازند برتر است.

خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ

او انسان را از نطفه ای آفرید،پس آنگاه او به آشکارا با(خداوند)دشمنی می ورزد.

نکته ها:

* آیه چهارم این سوره،مشابه آیه سوره یس است که می فرماید: خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَهٍ فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ یعنی با آنکه ما او را از نطفه ای آفریده ایم،امّا چنان به خود مغرور شده که در برابر ما به دشمنی برمی خیزد و برای ما این مثال را می زند که چگونه استخوان های پوسیده،دوباره زنده می شوند،گویا او آفرینش خودش را فراموش کرده است.

* در آیات دیگر از جمله آیه سوره ی مرسلات،قرآن از نطفه،به ماءٍ مَهِینٍ آبی پَست تعبیر می کند.چگونه ماءٍ مَهِینٍ ، خَصِیمٌ مُبِینٌ می شود؟

پیام ها:

-آفرینش آسمان و زمین،بیهوده و باطل نیست،بلکه بر حقّ استوار است.

خَلَقَ ... بِالْحَقِّ

-کدام بُت ویا معبودی می تواند در خلقت،شریک خداوند باشد؟ خَلَقَ ... تَعالی عَمّا یُشْرِکُونَ

-مبارزه با شرک،باید مستمّر و مداوم باشد.جمله ی تَعالی عَمّا یُشْرِکُونَ در آیه اوّل و سوّم تکرار شده است.

-غرور و تکبّرِ انسان تا بدان حدّ است که در برابر خالق خود به خصومت و اظهار دشمنی می پردازد. خَصِیمٌ مُبِینٌ

وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فِیها دِفْءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ

وچهارپایان را آفرید،که برای شما در آنها وسیله گرمی وبهره هایی است و از(گوشت و شیر)آنها می خورید.

وَ لَکُمْ فِیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ

و برای شما در چهارپایان،(شب هنگام)که از چراگاه برمی گردانید و (بامدادان)که به چراگاه می فرستید،شکوه و جلوه ای است.

نکته ها:

*  تَسْرَحُونَ از سرح به معنای فرستادن دام به چراگاه،و تُرِیحُونَ از روح به معنای هنگام بازگشت چارپایان به آغل است.

* منافع حیوانات برای انسان بسیار است.شیر و گوشت آن برای خوراک،پوست و پشم آن برای کفش و لباس،پُشتِ آن برای بار،پای آن برای شخم و فضولات آن برای کود،و با این همه برکات،زحمت آن برای انسان بسیار اندک است.

* در روایات،بهترین کار پس از زراعت،دامداری عنوان شده است،البتّه به شرط آن که همراه با پرداخت زکات و توجّه به محرومان باشد.

پیام ها:

-چهارپایان،(مثل دیگر موجودات)،برای انسان آفریده شده اند. وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ

-توجّه به نعمت ها،عشق به آفریدگار وروح بندگی را در انسان زنده می کند. وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ

-گیاه خواری،ارزش نیست.خداوند خوردن گوشتِ حیوانات را یکی از منافع آنها می شمرد. وَ مِنْها تَأْکُلُونَ

-جمالِ جامعه،به استقلال،خودکفایی،تولید و توسعه ی دامداری است. لَکُمْ فِیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ ...

-جمال و زینت،یکی از نیازهای طبیعی فرد و جامعه است. لَکُمْ فِیها جَمالٌ

-جمالِ جامعه،در حرکت و تلاش است،نه رکود و خمود،آنهم حرکتِ جمعی نه تک روی! فِیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ

-جمال،در خدمتِ مردم بودن است،نه فقط فکر سیر کردنِ شکم خود بودن.

جمال،تحتِ امرِ چوپان عاقل بودن است،نه یله و رها بودن. جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ

وَ تَحْمِلُ أَثْقالَکُمْ إِلی بَلَدٍ لَمْ تَکُونُوا بالِغِیهِ إِلاّ بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ

و چهارپایان بارهای سنگین شما را به شهری می برند که جز به رنج تن نمی توانستید به آن برسید.همانا پروردگار شما رؤف و مهربان است.

پیام ها:

-با آنکه چهارپایان قوی ترند،امّا به قدرت الهی،رام انسان هستند. وَ تَحْمِلُ أَثْقالَکُمْ

-چهارپایان،مایه ی رفاه بشر در زندگی هستند. إِلاّ بِشِقِّ الْأَنْفُسِ (برای آنکه ارزش نعمت ها ظاهر شود،فرض کنیم اگر این حیوانات نبودند،چه می شد؟)

-نعمت های الهی به بشر،بر اساس لطف و رحمت اوست،نه آنکه ما از او طلبی داشته باشیم. إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ

وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوها وَ زِینَهً وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ

و اسبان و استران و الاغ ها را آفرید تا بر آنها سوار شوید و برای شما تجمّلی باشد و چیزهایی را می آفریند که نمی دانید.

نکته ها:

*  خیل به معنای تکبّر است و در اینجا مراد از آن، اسب است،گویا در اسب سواری نوعی،احساس بزرگی و تکبّر به انسان دست می دهد.

بغال به معنای قاطر است که از آمیزش اسب و الاغ به وجود می آید و حمیر جمعِ حمار به معنای الاغ است.

پیام ها:

-حمل و نقل بار و مسافر،از نیازهای اوّلیه بشر است که خداوند حیواناتی را برای این کار آفریده است. وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوها

-سوارشدن بر مرکب،مایه رفاه و آسایش و نوعی زینت و جمال نیز محسوب می شود. لِتَرْکَبُوها وَ زِینَهً

-زینت،یکی از نیازهای فطری بشر است. زِینَهً

-مَرکب باید در درجه اوّل برای سواری باشد و در مرحله دوم مایه زینت.

لِتَرْکَبُوها وَ زِینَهً (بر خلاف برخی افراد،که فقط برای تجمّل و تشریفات،در فکر تهیه وسیله نقلیه هستند،نه آنکه واقعاً نیازی به آن داشته باشند.)

-دست خداوند در آفرینش باز است. وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ

-وسایل نقلیه امروزی،چه ماشین،چه قطار و چه هواپیما،در واقع مخلوقِ خدا هستند نه بشر. وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ

وَ عَلَی اللّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعِینَ

و بر خداست که راه میانه(و مستقیم را به مردم نشان دهد)و برخی از آن (راه ها) منحرف است و اگر خداوند بخواهد همه شما را(به اجبار)هدایت می کند.(ولی اجبار سودی ندارد و سنّت و برنامه خداوند بر آزاد گذاشتن انسان هاست.)

نکته ها:

* از اموری که خداوند بر خود لازم دانسته،ارشاد وهدایت مردم است.چنانکه می فرماید: إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدی و در این آیه می فرماید: عَلَی اللّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ

*  قَصْدُ به معنای اعتدال و میانه روی است و مراد از قَصْدُ السَّبِیلِ راه میانه،یعنی راه مستقیم است.چنانکه لقمان،فرزندش را چنین موعظه می کند؛ وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ   در راه رفتن معتدل و میانه باش.

پیام ها:

-در کنار نعمت های مادی(که در آیات قبل آمد)،به نعمت های معنوی که مهم ترین آنها هدایت است توجّه کنیم. وَ عَلَی اللّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ

-خداوند،تنها راه مستقیم را نشان می دهد،راههای انحرافی از سوی خود ماست. وَ عَلَی اللّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ وَ مِنْها جائِرٌ

-خداوند نخواسته تا مردم به اجبار ایمان بیاورند.پس انحرافِ گروهی از مردم نشانه ی غلبه ی آنان بر اراده ی خداوند و یا عجز پروردگار از هدایت آنان نیست. لَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعِینَ

-خداوند انسان را در انتخاب راه آزاد گذارده است. لَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعِینَ

هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَکُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِیهِ تُسِیمُونَ

اوست آنکه برای شما از آسمان آبی فرستاد که نوشیدنی شما از آن است و گیاهانی که(چهارپایان خود را)در آن می چرانید،(نیز)از آن است.

نکته ها:

*  تُسِیمُونَ از اسامه به معنای چراندن حیوانات در علف زار است.

شَجَرٌ در زبان عربی معنای عامی دارد که شامل هرگونه گیاهی،چه درخت و چه بوته می شود.چنانکه در آیه سوره صافّات در موردِ کدو می فرماید: شَجَرَهً مِنْ یَقْطِینٍ ،با آنکه کدو،بوته دارد نه درخت.

پیام ها:

-نزول باران تصادفی نیست،با اراده ی خداوند است. هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ

-نزول باران بر اساس بهره مندی انسان هاست. لَکُمْ

-از یک آب انسان،گیاه و حیوان بهره مند می شوند. مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ ...

یُنْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّیْتُونَ وَ النَّخِیلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ

خداوند به وسیله آن آب برای شما کشتزار و زیتون و درختان خرما و انگور واز هر نوع میوه ای می رویاند.همانا در این امر برای آنان که می اندیشند نشانه ای روشن است.

نکته ها:

* از میان انواع گیاهان و میوه ها،خداوند زیتون،خرما و انگور را در این آیه مطرح کرده است.

متخصّصان تغذیه می گویند:کمتر میوه ای است که به اندازه ی اینها برای بدن مفید و لازم باشد.  قرآن در آیه سوره نور،از زیتون به عنوان شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ یاد کرده و به روغن آن اشاره نموده است.

پیام ها:

-رویاندن،کار خداست نه کشاورز. یُنْبِتُ لَکُمْ

-انواع گیاهان و درختان و میوه ها،برای انسان آفریده شده است. لَکُمْ

-محصولات و ثمرات،نشانه و علامتِ راهند،نه مقصد. لَآیَهً

-دیدن و دانستن کافی نیست،تفکّر و تدبّر در هستی لازم است. لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ

وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ

وخداوند شب و روز و خورشید و ماه را در خدمت و بهره دهی شما قرار داد و ستارگان به فرمان او تسخیر شده اند البتّه در این امر برای گروهی که تعقّل می کنند نشانه هایی قطعی(از عظمت وقدرت وحکمت و رأفت)اوست.

نکته ها:

* مراد از تسخیرِ خورشید و ماه،بهره گیری انسان از آنهاست،یعنی خداوند آنها را در خدمتِ بشر و رشد و کمال او قرار داده است.البته انسان نباید خود را صاحب اختیار آنها بداند.

پیام ها:

-هستی،چه آسمان و چه زمین،برای انسان آفریده شده است. سَخَّرَ لَکُمُ ... -هستی،در مهار و کنترلِ خداست. مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ

-بهره دهیِ هستی،به فرمان خداست. بِأَمْرِهِ

-نظام آفرینش کلاس توحید است. إِنَّ فِی ذلِکَ

-نظام هستی،تنها برای اهل فکر وتعقّل،بستر رشد و توجّه است.نه افراد ساده نگر و عادّی. لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ

وَ ما ذَرَأَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ

و(همچنین)آنچه را در زمین با رنگ های گوناگون برای شما پدید آورد.

البتّه در این آفریده ها برای پندگیران عبرت و نشانه ای روشن است.

پیام ها:

-رنگ های مختلف و متنّوع را خداوند برای انسان آفریده است. ذَرَأَ لَکُمْ ...

مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ

-تنوّع رنگ ها در هستی،نشانه ی قدرت وحکمتِ خداست. لَآیَهً محصولات کارخانه هرچه متنوّع تر باشد،نشانه ی ابتکار و خلاّقیّتِ سازنده آن است.

-تفاوتِ رنگ ها،یکی از نعمت های الهی برای شناختِ افراد و محصولاتِ مشابه است. لَآیَهً لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ

وَ هُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَهً تَلْبَسُونَها وَ تَرَی الْفُلْکَ مَواخِرَ فِیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

و اوست آنکه دریا را رام نمود تا از آن گوشت تازه بخورید و زیورهایی برای پوشیدن از آن بیرون آورید و می بینی که کشتی ها سینه دریا را شکافته(و پیش می روند، چنین کرد تا از کشتی ها،تجارت ها،ماهی گیری ها، غوّاصی ها وحمل ونقل ها که همه وسیله درآمد است،استفاده کنید) وبه سراغ فضل ولطف او روید وشاید سپاس گزار باشید.

نکته ها:

*  مَواخِرَ جمع مأخره از مخر به معنای شکافتن از چپ و راست است.

* نقش دریا در زندگی انسان بسیار است.آبِ آن مایه بخار و ابر و باران است.عمقِ آن تأمین کننده ی غذای انسان با لذیذترین ماهی ها و سطح آن،ارزان ترین و گسترده ترین راه برای حمل ونقلِ کالا و مسافر است و همه ی اینها،تنها به تدبیر و قدرت الهی است و بشر هیچ نقشی در آن ندارد.

پیام ها:

-دریاها با آن همه عظمت وخروش،رام ودر خدمت انسان هستند. سَخَّرَ الْبَحْرَ

-دریا،مهم ترین منبع تأمین گوشتِ تازه و سالم است. لَحْماً طَرِیًّا

-خداوند،نه فقط نیازهای اوّلیه چون آب و غذا،بلکه حتّی زینتِ انسان را نیز تأمین نموده است. حِلْیَهً تَلْبَسُونَها

-دریا،بهترین زینت های طبیعی را به انسان هدیه می کند. حِلْیَهً تَلْبَسُونَها

-تازه بودنِ گوشت،یک ارزش است. لَحْماً طَرِیًّا

-گرچه تلاش برای غذا از انسان است،امّا رزق از خداست. لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ

-کامیابی ها باید هدفدار باشد. لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

وَ أَلْقی فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ وَ أَنْهاراً وَ سُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

وخداوند در زمین کوههایی استوار افکند تا زمین شما را نلرزاند و نهرهایی و راههایی (قرار داد)تا راه یابید.

نکته ها:

* کوهها مایه تعادل و آرامش زمین هستند. مید به معنای حرکت به راست و چپ و اضطراب است.جمله ی أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ یعنی کوهها سبب آرامش شما و جلوگیری از لرزش زمین هستند.

حضرت علی علیه السلام درباره کوهها می فرماید:خداوند،جنبش زمین را با سنگ های بزرگ و کوههای استوار،پایدار نمود.  بُن کوهها در جای جای آن فرو رفته و در سوراخ های آن خزیده است.

* همان گونه که اضطرابِ زمین،نیاز به کوههای عمیق واستوار دارد،اضطرابِ ساکنان زمین نیز،نیاز به انسان های استوار وخدایی دارد،تا مایه آرامش جامعه شوند.چنانکه در روایات آمده:

جعلهم الله ارکان الارض ان تمید باهلها خداوند اهل بیت پیامبر علیهم السلام را ارکانِ زمین قرار داد تا اهل زمین را از اضطراب نجات دهند.

* کوهها،در زندگی انسان نقش عمده ای دارند.با ذخیره کردن برف های زمستانی در دامنه های خود،سرچشمه ی نهرها وجویبارهای بهاری می شوند وبا شکل های مختلفی که دارند همچون علامتِ راه،راهنمای مسافران قرار می گیرند و این نکته را وقتی می فهمیم که فرض کنیم کلّ زمین،مسطّح و صاف بود.

پیام ها:

-کوهها،محصول یک تصادف کور نیست،بلکه بر اساس تدبیر حکیمانه است.

أَلْقی فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ

-کوهها چون ثابت و استوار هستند،می توانند مانع اضطراب و مایه آرامش زمین و ساکنانِ آن شوند. رَواسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ (آری کسی می تواند جلوی ناآرامی و اضطرابِ جامعه را بگیرد که خود ثابت قدم و استوار باشد.)

-کوهها با سراشیبی دامنه های آن،سبب جریان آب در نهرها می شوند. أَنْهاراً

-کوهها،بر خلاف آنچه به نظر می رسد،مانع راه نیستند،بلکه راهنمای راه هستند. سُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

-کوهها هم مایه ی هدایت ظاهری اند وهم معنوی. لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

(کوهها بهترین علامت راه در بیابان است و همچنین بهترین راه خداشناسی و توجّه به عظمت و قدرتِ خالق اند.)

وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ

ونشانه های دیگری(در زمین قرار داد)وآنان به وسیله ستاره راه می یابند.

نکته ها:

* برای حرکت در بیابان ها و پیدا کردن راهها،نیاز به علائم داریم.علائم طبیعی در روز،و ستارگان در شب،که خداوند در این آیه به این دو امر اشاره می نماید.

* نه فقط برای شناخت راه از بیراهه،دربیابان ها،نیاز به علامت داریم،بلکه برای شناخت حقّ از باطل نیز در لابلای هوس ها و غرائز و طاغوت ها،به نشانه های روشن نیازمندیم.

پیامبر صلی الله علیه و آله برای بعد از خود علامت هایی را قرار داد که هرگاه مردم دچار حیرت و سرگردانی شدند به آنها نظر کنند و حقّ را بشناسند؛

اوّلین آنها حضرت زهرا علیها السلام است که درباره اش فرمود:رضای او رضای من و غضب او غضب من است.

علامت دیگر ابوذر غفاری است که پیامبر درباره اش فرمود:آسمان بر کسی راستگوتر از ابوذر سایه نیفکنده است،تا مردم ببینند زبان ابوذر از چه کسی حمایت می کند و او در تبعیدگاهِ چه کسی از دنیا می رود.

علامت دیگر عمّار یاسر است که پیامبر فرمود:قاتلِ عمّار گروه منحرفند.مردم دیدند که در جنگ صفین،عمّار به دست لشگر معاویه کشته شد.

و مهم ترین علامتِ روشن پس از پیامبر،امام حسین علیه السلام است که پیامبر درباره اش فرمود: حسین از من است و من از حسین .امام صادق و امام رضا علیهما السلام نیز می فرمایند: نحن العلامات و النجم رسول الله

* ستارگان،هم وسیله ی شناخت جهت قبله هستند و هم در دریاها و کویرها که هیچ علامتی نیست،بهترین وسیله ی راه یابی می باشند.

پیام ها:

-آیا خدایی که برای هدایت دنیوی مردم علائمی را قرار داده،از هدایتِ معنوی آنها غافل بوده است؟ وَ عَلاماتٍ ... یَهْتَدُونَ

-علم هیئت و ستاره شناسی،مورد توجّه اسلام است. وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ

أَ فَمَنْ یَخْلُقُ کَمَنْ لا یَخْلُقُ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ

پس آیا آنکه می آفریند همانند کسی است که نمی آفریند؟پس آیا یاد نمی کنید و پند نمی گیرید؟.

نکته ها:

* از ابتدای سوره ی نحل تا اینجا در پانزده آیه،نعمت های الهی را برمی شمرد و در این آیه، یک نتیجه کلّی گرفته و بصورت سؤال،این مطلب را بیان می دارد که:آیا کسی که خلق می کند،همانند بت ها یا طاغوت هایی است که قدرت خلق ندارند؟چرا بجای خداوند متعال سراغ آنها می روید؟

پیام ها:

-درشیوه ی تبلیغ از جزئی به کلّی بروید.ابتدا نمونه هایی را بیان کنید و سپس نتیجه گیری کلّی کنید.بعد از آیه ذکر نعمت ها می فرماید: أَ فَمَنْ یَخْلُقُ کَمَنْ لا یَخْلُقُ

-در شیوه ی تبلیغ،وجدانِ مخاطب را به قضاوت بگیرید و عقل و فطرت او را بیدار کنید. أَ فَلا تَذَکَّرُونَ

-عقل و وحی با یکدیگر هماهنگ است و آنچه را قرآن بیان کرده عقل می پذیرد. أَ فَلا تَذَکَّرُونَ

-آفرینش پایان نیافته است بلکه استمرار دارد. یَخْلُقُ

-خداشناسی وخداپرستی در نهاد تمام انسان ها هست،فقط تذکّر لازم دارد.

أَ فَلا تَذَکَّرُونَ

وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ

واگر بخواهید نعمت های خدا را بشمارید،نمی توانید شماره کنید.همانا خداوند آمرزنده ی مهربان است.

نکته ها:

* مشابه همین آیه در سوره ی ابراهیم آیه آمده است،امّا آنجا در پایان آیه می فرماید:

إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفّارٌ واینجا در پایان آیه می فرماید: إِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ آری! نعمت ها نشانه ی لطف ورحمت خداست،امّا این انسان است که کفران می کند و به خود و جامعه ظلم می نماید.

* گرچه شمردنِ نعمت های الهی ممکن نیست،امّا ذکر و یاد آنها لازم است.چنانکه در آیه سوره ضُحی می فرماید: وَ أَمّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ و در زیارت امین اللَّه می خوانیم: ذاکره لسوابغ آلائک

* انسان حتّی قدرت شمردن نعمت های الهی را ندارد چه رسد به قدرتِ شکرگزاری آنها.

از دست و زبان که برآید

کز عهده ی شکرش به در آید

بنده همان به که زتقصیرخویش

عذر به درگاه خدای آورد

ور نه سزاوار خداوندیش

کس نتواند که بجای آورد

پیام ها:

-نسبت به آنچه می دانید شکر کنید،نسبت به آنچه نمی دانید،خداوند غفور و رحیم است. إِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ

وَ اللّهُ یَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ

وخداوند آنچه را پنهان می کنید وآنچه را آشکار می سازید می داند.

پیام ها:

-علم خداوند نسبت به همه امور،چه آشکار و چه پنهان یکسان است.

ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ

-اگر بدانیم که خداوند به کارهای ما آگاه است تقوا پیشه می کنیم. وَ اللّهُ یَعْلَمُ

-خداوند به نیّت ها و اهداف ما نیز آگاه است. یَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ

وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ لا یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ

وکسانی را که بجای خدا می خوانند،هیچ چیز نمی آفرینند وخود نیز آفریده شده اند.

أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ وَ ما یَشْعُرُونَ أَیّانَ یُبْعَثُونَ

آنها مردگانند نه زندگان،ونمی دانند چه وقت برانگیخته خواهند شد.

نکته ها:

* چون بت پرستان،بت ها را به شکل انسان می ساختند و در خیال خود با آنها مثل صاحب شعور برخورد می کردند،لذا خداوند در این آیه،بت ها را اموات خوانده که برای موجودات دارای حیات وشعور بکار می رود.

* برای جاهل،تکرار مطلب لازم است.در کنارِ أَمْواتٌ ، غَیْرُ أَحْیاءٍ ذکر شده است،در حالی که همان معنی را می رساند.

پیام ها:

-بُت ها،نه قدرت دارند،نه حیات و نه علم و شعور.(در حالیکه شرط پرستش، علم و قدرت و حیات است) لا یَخْلُقُونَ ، أَمْواتٌ ، ما یَشْعُرُونَ

-معبودان غیر خدا هر چه باشد،مرده است. أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ

-در قیامت،حتّی بُت ها مبعوث می شوند. ما یَشْعُرُونَ أَیّانَ یُبْعَثُونَ

چنانکه در آیه انبیا می فرماید: إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ

إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَالَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَهٌ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ

معبود شما معبودی است یگانه،پس کسانی که به آخرت ایمان ندارند دل هایشان به انکار خو کرده و همانان مستکبرند.

نکته ها:

* آیات قبل ناتوانی غیر خدا را از آفرینش و بی خبری آنها را از آینده مطرح ساخت این آیه می فرماید،معبود واقعی شما خدای یکتاست.

*  کبر یعنی خود را بزرگ دانستن، تکبر یعنی آثار کبر را عمل کردن، و استکبار یعنی آنکه خودش بزرگی ندارد،ولی با انواع وسائل،می خواهد بزرگی خود را ایجاد و اثبات کند.

* در روایات آمده است که امام حسین علیه السلام بر فقرایی عبور می کردند،آنها مشغول غذا خوردن بودند و حضرت را نیز دعوت به غذا کردند.امام در کنار آنها نشستند  و مشغول شدند و سپس فرمودند:خداوند مستکبران را دوست ندارد.

پیام ها:

-انکار معاد در حقیقت انکار مبدء است.توحید و معاد به هم پیوند دارند.

إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَالَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ

-منشأ کفر کبر است و منشأ کبر جهل. قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَهٌ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ

-ایمان به آخرت،تکبّر و استکبار را برطرف می کند. لا یُؤْمِنُونَ ... قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَهٌ

لا جَرَمَ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ

البتّه وبی گمان،آنچه را پنهان می کنند و آنچه را آشکارا می نمایند،خداوند می داند.همانا او مستکبران را دوست ندارد.

نکته ها:

*  جَرَمَ به معنای بریدن و چیدن میوه از درخت است. لا جَرَمَ یعنی مسأله قابل بریدن و شک و شبهه نیست،بلکه قطعی و حتمی است.

* این آیه هم تهدید کفّار است که خداوند به کارهای شما آگاه است و هم بشارت به مؤمنان که خداوند بر وضع دشمنان شما آگاه و بر کیفر آنها قادر است.

وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ

و هرگاه به آنان گفته شد:پروردگارتان چه نازل کرده؟گفتند:

افسانه های پیشینیان.

نکته ها:

*  أَساطِیرُ جمعِ اسطوره به معنای حکایات و افسانه های خرافی است که به صورت مکتوب درآمده باشد.در قرآن این کلمه،نُه بار از زبان کفّار نقل شده که در همه ی موارد همراه کلمه ی اولین است،یعنی آنها می گفتند:این حرفها تازگی ندارد،بلکه همان بافته های پیشینیان است.

* بعضی جامعه شناسان امروز نیز مذهب را زاییده جهل و خرافه می دانند،که شاید این حرف، بخاطر بعضی خرافاتی باشد که در میان اصولِ اصیلِ ادیان الهی،رخنه کرده است و در واقع ربطی به مذهب ندارد.

پیام ها:

-فرستادن پیامبران و کتب آسمانی،از شئون ربوبیِ خداوند برای هدایت و تربیت مردم است. أَنْزَلَ رَبُّکُمْ

-خوی افراد مستکبر،تحقیر کردن است،گاهی تحقیر مکتب،گاهی رهبر و گاهی امّت. إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ ...

-با آنکه تنها بخشی از قرآن،داستان است نه همه ی آن،ولی همان داستان ها هم مربوط به اقوام و پیامبرانی است که مردم زمان پیامبر از بیشتر آنها بی خبر بودند.پس چگونه می توان به قرآن نسبت داد: أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ ؟

لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَهً یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ

آنان باید در روز قیامت،هم بار گناهان خود را به تمامی به دوش کشند و هم بخشی از بار گناهانِ کسانی که بدون علم آنان را گمراه می نمایند.

بدانید که چه بد باری را برمی دارند.

نکته ها:

* این آیه در مورد رهبران کفر است که در دنیا با تبلیغات دروغین خود سبب گمراهی مردم می شوند،لذا در قیامت،هم گناه کفر خود را به دوش می کشند و هم گناه کسانی را که باعث انحراف آنها شده اند.چنانکه در روایات می خوانیم:هر کس راه کجی را ترسیم کند،در کیفر تمام منحرفان شریک است و هر کس راه خوبی را ترسیم کند،پاداش پویندگان آن راه را نیز به او می دهند بدون آنکه از سهم او چیزی کم شود.

پیام ها:

-رهبران کفر و ضلالت از هیچ تخفیفی در کیفر برخوردار نیستند. لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَهً

-کسی که دیگران را به گناه دعوت کند،در کیفر آنان نیز شریک است. مِنْ أَوْزارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ

-رهبران کفر،سهم گناه خود را بطور کامل،امّا سهم گناه پیروان را به مقداری که در آن نقش داشته اند بر عهده دارند. کامِلَهً ... وَ مِنْ أَوْزارِ

-ریشه ی بسیاری از انحراف ها،جهل است و دشمن از جهل مردم برای انحراف آنها استفاده می کند. یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ

-گناه،بار است و چه بد باری. ساءَ ما یَزِرُونَ

قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَی اللّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ

همانا کسانی که قبل از ایشان بودند(نیز)مکر ورزیدند،پس قهر خداوند به سراغ پایه های بنای آنان آمد،پس سقف از بالای سرشان بر آنان فرو ریخت و از آنجا که اندیشه اش را نمی کردند،عذاب الهی آمد.

نکته ها:

* این آیه هم تهدیدی است برای توطئه گران و هم تسلّی خاطر پیامبر است.

پیام ها:

-توطئه در برابر حق،همواره بوده است. قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ

-آنجا که اساس دین در خطر باشد،خداوند خود وارد عمل می شود. فَأَتَی اللّهُ

-مخالفان دین و مکتب بدانند که خداوند طرفِ آنهاست. فَأَتَی اللّهُ بُنْیانَهُمْ

-هر کجا بنیان دین در خطر افتد،(در آیات قبل،کفّار،وحی را اساطیر معرّفی می کردند)برخورد نیز باید بنیانی باشد. فَأَتَی اللّهُ بُنْیانَهُمْ

-برخورد با دشمن باید بنیانی باشد نه سطحی و ظاهری،تا همه ی تشکیلات فکری و سازمانی آنها از بین رود. فَأَتَی اللّهُ بُنْیانَهُمْ ... فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ

-کیفرهای الهی مخصوص آخرت نیست. فَأَتَی اللّهُ بُنْیانَهُمْ

-گاهی بنای محکم،بجای حفاظت از جان انسان،گور خود انسان می شود.

فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ

-زمان و مکان قهر خدا،قابل پیش بینی نیست. مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ

ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَهِ یُخْزِیهِمْ وَ یَقُولُ أَیْنَ شُرَکائِیَ الَّذِینَ کُنْتُمْ تُشَاقُّونَ فِیهِمْ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْیَ الْیَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَی الْکافِرِینَ

(به علاوه)خداوند در روز قیامت آنان را خوار و رسوا خواهد ساخت و می گوید:شریکان من که درباره آنها(با پیامبر و مؤمنان)ستیزه و مخالفت می کردید،کجا هستند؟(در این هنگام)دانشمندان گویند:همانا امروز،ذلت و رسوایی بر کافران است.

نکته ها:

* در فرهنگ قرآن،علم و جهل معنایی گسترده تر از دانستن و ندانستن دارد.عالم کسی است که اندیشه و عمل او بر اساس حقّ و حقیقت باشد،گرچه قدرت خواندن و نوشتن هم نداشته باشد و جاهل کسی است که فکر و عمل او بر باطل باشد،گرچه همه ی علوم را نیز بداند.

قرآن،اندیشه ی شرک و بت پرستی را نشانه ی جهل می داند،چنانکه ریشه ی عمل زشتِ قوم لوط را جهل می شمرد.

در این آیه نیز، أُوتُوا الْعِلْمَ کسانی هستند که در برابر کفر و شرک،قرار گرفته اند،یعنی علم واقعی،انسان را به توحید و ایمان می رساند.

پیام ها:

-کیفر اصلیِ مجرمان،در قیامت است و هلاکت در دنیا مقدّمه ای برای آن می باشد. ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَهِ یُخْزِیهِمْ

-آنان که در دنیا مؤمنان را خوار می شمردند،در قیامت خوار می شوند. یُخْزِیهِمْ

-به دنبال هر کس بروی،باید در قیامت جوابگو باشی. أَیْنَ شُرَکائِیَ

-در دادگاه قیامت،مشرکان حرفی برای گفتن ندارند. أَیْنَ شُرَکائِیَ

-علم واقعی که موجب ایمان و عمل می شود،هدیه ای الهی است. أُوتُوا الْعِلْمَ

اَلَّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلی إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

آن کسانی که فرشتگان جانشان را می گیرند(در حالی که)به خود ستم کار بوده اند،پس(در آن موقع آنان)سر تسلیم فرو آرند(وبه دروغ گویند:)ما هیچ گونه کار بدی انجام نداده ایم.چنین نیست،بلکه قطعاً خداوند به آنچه انجام داده اید،آگاه است.

فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ

پس،از درهای دوزخ وارد شوید که جاودانه در آنجا خواهید ماند،و براستی چه بد است جایگاه متکبّران.

نکته ها:

* کفّار،به هنگام مرگ که فرشتگان جان آنها را می گیرند،هم اظهار اسلام و تسلیم می کنند و هم گذشته ی بد خود را انکار می کنند،امّا نه آن ایمان ارزش دارد،چون از روی اضطرار است نه اختیار و نه این انکار مورد قبول است چرا که خداوند به کارهای آنان آگاه است.

پیام ها:

-مرگ،نابودی نیست،بلکه قبض روح و جدا شدن روح از جسم است.

تَتَوَفّاهُمُ

-سنّت خداوند آن است که کارها را باواسطه انجام دهد. تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ

-کفر و شرک،ظلم به انسانیّت خویش است. ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ

-انسان روزی مجبور به تسلیم است،امّا دیگر چه سود؟ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ... فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ

-لحظه ی جان دادن،لحظه ی حسّاسی برای مؤمن و کافر است.در مورد کافر می فرماید: تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ و در مورد مؤمن در آیه ی نحل می فرماید: تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ طَیِّبِینَ

-جهنّم درهای متعدّدی دارد وهر خلاف کار از طریق خاصی،به دوزخ می رود.

أَبْوابَ جَهَنَّمَ

-ریشه ی اصلی کفر،روحیّه ی تکبرّ است. اَلْکافِرِینَ ... اَلْمُتَکَبِّرِینَ

وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهٌ وَ لَدارُ الْآخِرَهِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِینَ

وبه پرهیزکاران گفته شد:پروردگارتان چه نازل کرده است؟گویند:خیر (نازل کرده است)برای کسانی که نیکی کرده اند در این دنیا نیکی است و قطعاً سرای آخرت بهتر است و چه نیکوست سرای پرهیزکاران.

نکته ها:

* در آغاز اسلام،آنانکه وارد مکّه می شدند و نام قرآن و پیامبر را شنیده بودند،در برخورد با افراد مختلف،از آنها می پرسیدند: ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ خدایتان چه نازل کرده است؟در پاسخ به این افراد مشرکان می گفتند: أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ و مؤمنان می گفتند: خَیْراً آنچه را مایه خیر و سعادت است نازل فرموده است.

* آنکه در دعا از خدا حسنه می خواهد، رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً سزاوار است خود اهل احسان باشد،زیرا لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهٌ

* دو تابلوی زیبا و روشن(مقایسه آیات تا و تا همین سوره)

مستکبرین متقین

قضاوت:

إِذا قِیلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ

وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً

نتیجه دنیوی:

فَأَتَی اللّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ

لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهٌ

کیفر اخروی:

ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَهِ یُخْزِیهِمْ ... فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ

وَ لَدارُ الْآخِرَهِ خَیْرٌ ... جَنّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها

هنگام مرگ:

تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ

الَّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ طَیِّبِینَ

پیام ها:

-قضاوت حق،نیاز به روح پاک و پرهیزکار دارد. لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ... قالُوا خَیْراً

-قرآن در یک کلمه معرّفی می شود،(خیر،خوبی،مایه ی نیکی وسعادت.یک کلمه بجای صد کلمه) قالُوا خَیْراً دعوت قرآن،دعوت به خیر و نیکی است.

-نیکوکاران،در هر دو جهان به نیکی می رسند. لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهٌ وَ لَدارُ الْآخِرَهِ خَیْرٌ

-پاداش الهی،متناسب با عمل انسان است. لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا ... حَسَنَهٌ ، لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ...

دارُ الْمُتَّقِینَ

جَنّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُمْ فِیها ما یَشاؤُنَ کَذلِکَ یَجْزِی اللّهُ الْمُتَّقِینَ

به باغ هایی دائمی داخل خواهند شد که نهرها از زیر(درختان)آن جاری است،هر چه را بخواهند برای ایشان در آنجا موجود است،خداوند اینگونه پرهیزکاران را پاداش می دهد.

پیام ها:

-در بهشت،باغها و نهرها تنوع و تعدّد دارند. جَنّاتُ ، اَلْأَنْهارُ

-باغ های بهشتی،همیشه سبز است.خزان و خشکسالی ندارد. جَنّاتُ عَدْنٍ

-پاداش پرهیز از لذات حرام دنیوی،کامیابی های بی نهایت اخروی است.

ما یَشاؤُنَ

- ما یَشاؤُنَ بالاتر از ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ است.زیرا گاهی انسان چیزی را می خواهد که در آن لذّت نفس و چشم نیست،مقام عرفان و معنویّت است. لَهُمْ فِیها ما یَشاؤُنَ

-سنّت خداوند بر پاداش نیکوکاران است. کَذلِکَ یَجْزِی اللّهُ الْمُتَّقِینَ

اَلَّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّهَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

به آنان که(از آلودگی های شرک و گناه)پاکند،فرشتگانی که جانشان را می ستانند،می گویند:سلام علیکم.به پاداشِ آنچه انجام داده اید،به بهشت داخل شوید.

نکته ها:

* مراد از طَیِّبِینَ با توجّه به آیات قبل که در مورد اهل کفر و شرک بود: الَّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ کسانی هستند که اهل شرک وگناه نبوده اند و اینها همان متقین هستند. طیب یعنی پاک از هرگونه کدورت و ناخالصی وآراسته به کمالات و محاسن.

پیام ها:

-کیفر وپاداش بعضی،از همان لحظه مرگ آغاز می شود. تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ طَیِّبِینَ ...

ادْخُلُوا الْجَنَّهَ در روایات نیز آمده:قبر؛یا گودالی از دوزخ است،یا باغی از بهشت.

-مرگ،نیستی نیست،گرفتن روح است. تَتَوَفّاهُمُ

-فرشتگان،مأموران الهی اند و خداوند برای هر کار مأمورانی دارد. تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ

-مرگ پاکان همراه با درود فرشتگان است. تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ

-سلام کردن،شعار فرشتگان و ادبی آسمانی است. یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ

(در سلام،دعا،سلامتی و امنیّت وجود دارد)

-بهشت را به بها دهند نه بهانه. ادْخُلُوا الْجَنَّهَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَهُ أَوْ یَأْتِیَ أَمْرُ رَبِّکَ کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

آیا کفّار جز آنکه فرشتگانِ(مأمور قبض روح)یا فرمان(قهر)پروردگارت به سراغشان آید انتظاری دارند،کسانی که پیش از آنان بودند نیز چنین کردند و خداوند به آنان ظلم نکرد،لیکن آنها به خودشان ستم می کردند.

نکته ها:

* مشابه این آیه،در سوره بقره آیه و سوره ی انعام آیه نیز آمده است.

* اگر انذارهای پیامبران،مردم را بیدار نکند تازیانه های عذاب آنها را بیدار خواهد کرد،امّا چه سود؟

پیام ها:

-کفّار تا قهر خدا را نبینند دست از انکار برنمی دارند. هَلْ یَنْظُرُونَ

-قهر الهی در دنیا،برای تربیت است نه انتقام. أَمْرُ رَبِّکَ به جای أَمَرَ اللّهُ

-خط شرک،کفر واستکبار،در طول تاریخ فعّال بوده است. کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ

-عذاب الهی،ظلم به ما نیست،بلکه عمل ما،ظلم بوده است. وَ ما ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

-کفر و تکبر،ظلم به انسانیّت خویش است. أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

-آنچه خطرناک است استمرار ظلم و طغیان است. کانُوا ... یَظْلِمُونَ

-نزول عذاب پس از اتمام حجّت و فرستادن پیامبران و کتب،نه فقط ظلم نیست،بلکه عین عدل است. وَ ما ظَلَمَهُمُ اللّهُ

فَأَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ

پس کیفر بدی هایی که انجام دادند به آنان رسید و آنچه که آنان به مسخره می گرفتند آنان را فراگرفت.

نکته ها:

*  سیئه به گناهان کوچک،در مقابل گناهان بزرگ گفته می شود،مانند آیه ی إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ بنابراین آنچه در دنیا از کیفر به انسان می رسد، گوشه ای از عملکرد اوست،و اصلِ کیفر در قیامت است.

*  حاقَ بِهِمْ به معنی حل بهم ،یعنی آنچه را مسخره می کردند برخودشان حلول کرد.

پیام ها:

-دود اعمال بد،به چشم خود انسان می رود. فَأَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا

-کیفر مسخره ی دیگران،در همین دنیا به انسان می رسد. حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ

-دیگران را مسخره نکنیم که خود گرفتار می شویم. حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ

وَ قالَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ نَحْنُ وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَی الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ

وکسانی که شرک ورزیدند،گفتند:اگر خدا می خواست نه ما و نه پدرانمان هیچ چیزی را غیر از او نمی پرستیدیم و بدون حکم او هیچ چیزی را حرام نمی کردیم.کسانی که پیش از اینان بودند نیز این گونه برخورد می کردند، پس مگر جز ابلاغ روشن،وظیفه دیگری بر پیامبران است؟

نکته ها:

* مسأله جبر،یکی از توجیهات نابجای مشرکان است که می گفتند:خدا خواسته که ما غیر او را پرستش کنیم و اگر او می خواست،ما مشرک نبودیم.این مطلب در آیه سوره انعام و آیه سوره زخرف نیز از قول مشرکان مطرح شده است.

* سؤال: آیا همین که خداوند جلوی انحراف مردم را نمی گیرد،نشانه رضایت او نیست؟

پاسخ: خیر،زیرا خداوند اسباب هدایت مردم را فراهم کرده است،پیامبران و کتاب ها فرستاده است،پس نمی خواسته کسی منحرف شود،ولی کسی را هم بر ایمان آوردن مجبور نکرده است،زیرا ایمانِ اجباری ارزش ندارد.

پیام ها:

-آنچه از کفر و شرک خطرناک تر است،توجیه آن و نسبت دادن آن به خداست.

قالَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللّهُ ما عَبَدْنا

-عقیده به جبر در میان مشرکان نیز بوده است. لَوْ شاءَ اللّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ

-منحرفان علاوه بر کار خود،کار نیاکان و هم کیشان خود را نیز توجیه می کنند.

نَحْنُ وَ لا آباؤُنا

-برخی مردم،آداب و رسوم و عقاید نیاکانشان را هر چه باشد،می پذیرند ومی دانند. نَحْنُ وَ لا آباؤُنا

-چنانکه حلال کردن حرام ها جایز نیست،حرام کردن آنچه را خداوند حلال دانسته،نیز جایز نیست. حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ

-توجیه گری،کار همه منحرفان تاریخ است. کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ

-تبلیغ،باید رسا و روشن باشد. الْبَلاغُ الْمُبِینُ

-کار پیامبران،دعوت و تبلیغ است،نه اجبار مردم به ایمان. فَهَلْ عَلَی الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ

وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَی اللّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَهُ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ

وهمانا ما در میان هر امّتی پیامبری را برانگیختیم(تا به مردم بگویند)که خدا را بپرستید و از طاغوت(و هر معبودی جز خدا)دوری نمایید،پس گروهی از مردم کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده و بعضی از آنان گمراهی بر آنان سزاوار است،پس در زمین سیر و سفر کنید،تا ببینید که پایان کار تکذیب کنندگان چگونه بوده است؟

نکته ها:

*  أُمَّهٍ از ریشه ی ام به معنای چیزی است که دیگری را به خود ضمیمه می کند.به هر جماعتی که دارای نوعی وحدت و اشتراک باشند،امّت گفته می شود.این کلمه بار در قرآن آمده است.

*  طاغوت برای مبالغه ی طغیان بکار می رود.در قرآن به شیطان،ستمگران و مستکبران و بت ها،که مایه ی طغیان و نافرمانی خدا هستند، طاغوت گفته شده است.این کلمه هم در مورد مفرد بکار می رود یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ و هم در مورد جمع أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ

* خداوند اسباب هدایت را برای تمام مردم فرستاده است، بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً امّا گروهی می پذیرند و هدایت می یابند، فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَی اللّهُ و گروهی انکار کرده و گمراه می شوند. مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَهُ پس هدایت از اوست،ولی گمراهی از ماست.

مثال جالب:زمین که به دور خورشید می چرخد،همواره بخشی از آن رو به خورشید وروشن است و بخشی پشت به خورشید و تاریک است.می توان گفت:هر نوری که زمین دارد ازخورشید است،امّا هر تاریکی که زمین دارد از خود اوست.

به هر حال خداوند،ضلالت را به خود نسبت نمی دهد،مگر آنکه انسان خود زمینه ی آن را فراهم کرده باشد،مانند آیه ی یُضِلُّ اللّهُ الظّالِمِینَ خداوند ستمگران را گمراه می کند وآیه وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقِینَ خداوند جز فاسقان را گمراه نمی کند.

پیام ها:

-بعثت پیامبران،مخصوص نژاد و منطقه و قبیله ی خاصی نبوده است. بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً

-دعوت به توحید و دوری از طاغوت،در رأس برنامه پیامبران بوده است.

اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ

-خداپرستی با پذیرش سلطه ی طاغوت ها و ستمگران،نمی سازد. اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ

-با عبادت و اتصال به خداوند،انسان قدرت مبارزه با طاغوت ها،پیدا می کند.

اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ

-خداوند به انسان در انتخاب راه،اختیار داده است. فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَی ... وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ ...

-سیر و سفر باید عبرت آموز باشد. فَسِیرُوا ... فَانْظُرُوا

-تاریخ قانونمند است و سنّت های حاکم بر جامعه و تاریخ،ثابت. فَسِیرُوا ...

فَانْظُرُوا ... عاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ

-قرآن،مردم را به جهانگردی هدفدار دعوت کرده است. فَسِیرُوا ... فَانْظُرُوا

إِنْ تَحْرِصْ عَلی هُداهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی مَنْ یُضِلُّ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ

(ای پیامبر!)اگرچه بر هدایت آنان حرص می ورزی،امّا(بدان که)قطعاً خداوند کسی را که(بخاطر سوء انتخاب وعملش)گمراه کرده هدایت نمی کند و برای آنان هیچ یاوری نیست.

نکته ها:

* به دنبال آیه ی قبل که فرمود:انحراف گروهی بخاطر انکار و کفرشان حتمی است،این آیه خطاب به پیامبر می فرماید:بر آنها دلسوزی مکن که دلسوزی تو بی اثر است،زیرا قلب آنان را خداوند مُهر کرده و دیگر قابل هدایت نیستند.

* گاهی اشکال در قابلیّت مردم است،نه مبلّغ.پیامبر معصوم است و نقطه ضعفی ندارد، بهترین اخلاق را دارد،دلسوز هم هست،امّا باز هم مردم قبول نمی کنند.

پیام ها:

-انسان گاهی به جایی می رسد که نه در دنیا قابل هدایت است و نه در آخرت قابل نصرت. لا یَهْدِی ، مِنْ ناصِرِینَ

-مبلّغ باید بداند که به هر حال گروهی هیچ منطقی را نمی پذیرند،پس انتظار ایمان همه مردم را نباید داشت. إِنْ تَحْرِصْ ... لا یَهْدِی مَنْ یُضِلُّ

-شفاعت،قابلیّت می خواهد و هر کس از آن بهره مند نمی شود. ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ

وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللّهُ مَنْ یَمُوتُ بَلی وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ

وبا شدیدترین نوع سوگندشان،به خدا سوگند یاد کردند که هر کس می میرد خداوند او را برنخواهد انگیخت.آری(رستاخیز مردگان)وعده حقّی است بر خداوند(وآن را وفا خواهد کرد)ولیکن بیشتر مردم نمی دانند.

نکته ها:

* مطابق روایتی که در کتاب روضه ی کافی،از امام صادق علیه السلام نقل شده است،یکی از مصادیق این آیه،رجعت است که خداوند در همین دنیا،در زمان قیام امام زمان علیه السلام گروهی را زنده می کند،امّا مخالفان شیعه،آن را انکار می کنند.

پیام ها:

-سوگند،همه جا نشانه ی صحت و صداقت نیست. أَقْسَمُوا بِاللّهِ ... لا یَعْلَمُونَ

-بدتر از جهل و کفر،پافشاری و اصرار بر آن است. جَهْدَ أَیْمانِهِمْ

-تفکیک توحید از معاد،عقیده ی جاهلیّت است. أَقْسَمُوا بِاللّهِ ... لا یَبْعَثُ اللّهُ

-قیامت،وعده گاه الهی برای کیفر و پاداش است. وَعْداً عَلَیْهِ

-زنده شدن مردگان در قیامت،حقّ است. حَقًّا

-ریشه ی انکار معاد،جهل است. لا یَعْلَمُونَ

لِیُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی یَخْتَلِفُونَ فِیهِ وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ کانُوا کاذِبِینَ

(رستاخیز مردگان)برای آن است که(خداوند)چیزی را که مردم در آن اختلاف می کنند روشن سازد وکسانی که کفر ورزیدند بدانند که آنها خودشان دروغگو بودند،(نه انبیا).

نکته ها:

* کفّار،در یگانگی خداوند،حقانیّت پیامبران و برپایی قیامت و محاسبه ی اعمال،تردید واختلاف داشتند.

این آیه می فرماید:در قیامت همه اینها برای آنها روشن می شود و می فهمند که در دنیا چه عقاید باطل و نادرستی داشته اند،امّا چه سود؟

پیام ها:

-روز قیامت،روز روشن شدن همه حقایق است. لِیُبَیِّنَ لَهُمُ ... لِیَعْلَمَ الَّذِینَ

-بنای کفر بر کذب و تکذیب است. اَلَّذِینَ کَفَرُوا ... کانُوا کاذِبِینَ

إِنَّما قَوْلُنا لِشَیْءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ

(رستاخیز مردگان برای ما کار مهمی نیست،زیرا)هرگاه چیزی را اراده کنیم،همانا گفتار ما برای آن چیز این است که به آن می گوییم باش،پس (بی درنگ)موجود می شود.

نکته ها:

* خداوند در این آیه، إِنَّما قَوْلُنا فرموده است ودر آیه ی سوره یس، إِنَّما أَمْرُهُ آمده است و در مورد آفریدن حضرت عیسی در آیه ی آل عمران می خوانیم، قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ پس امر وقول خداوند،همان اراده ی اوست.

*  کُنْ به معنای باش برای تقریب به ذهن ماست،وگرنه خدا نیازی به گفتن آن ندارد.

* همان گونه که انسان هرگاه بخواهد چیزی را در ذهن خود تصور کند،تنها با اراده می تواند آن را در ذهنش خلق کند و نیاز به چیز دیگری ندارد،بلاتشبیه،خداوند نیز برای آفریدن هر چیز،تنها اگر اراده کند،آفریده می شود.

پیام ها:

-چگونه درباره ی معاد شک می کنیم،با آنکه هر چیزی با یک اراده ی خداوند خلق می شود. کُنْ فَیَکُونُ

-خداوند،موجودات را از نیستی به هستی می آورد،نه آنکه با ترکیب یا تغییر هست ها،چیز دیگری بیافریند. کُنْ فَیَکُونُ

وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَهِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ

وکسانی که پس از آنکه ستم دیدند در راه خدا هجرت کردند،بدون شک ما در همین دنیا جایگاه نیکوئی به آنان خواهیم داد و اگر می دانستند البتّه پاداش آخرت بزرگتر خواهد بود.

اَلَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ

(آنان)کسانی هستند که صبر نمودند و بر پروردگارشان توکّل می نمایند.

نکته ها:

* قرآن،در آیات متعدّدی درباره ی هجرت و آثار آن در دنیا و آخرت سخن گفته است.

چنانکه در آیه سوره ی نساء می فرماید: مَنْ یُهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثِیراً وَ سَعَهً یعنی هرکس در راه خدا هجرت کند،در زمین جایگاه های بسیار و وسیع می یابد.

* این آیه تعبیر به هاجَرُوا فِی اللّهِ نموده که طبیعتاً از هجرت فی سبیل الله خالص تر و دقیق تر است.

پیام ها:

-کسانی که برای نشر دین یا حفظ دین و یا حفظ جانِ خود،از وطن ومال بگذرند و هجرت کنند به نتیجه می رسند. وَ الَّذِینَ هاجَرُوا ... لَنُبَوِّئَنَّهُمْ

-اگر قدرت مقابله با ظالم را نداری،حقّ نداری سلطه ی او را بپذیری،بلکه باید هجرت کنی. هاجَرُوا فِی اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا

-هجرت،صبر و توکّل،رمز پیروزی در برابر دشمن است. هاجَرُوا ... صَبَرُوا ...

یَتَوَکَّلُونَ

-در برابر ستمگران،به ایمان،توکّل و مقاومت خود وابسته باشید،نه

قدرت های بیگانه و خارجی. صَبَرُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ

-گشایش و آسایش،بدون تحمّل سختی هجرت،حاصل نمی شود. هاجَرُوا ...لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَهً

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاّ رِجالاً نُوحِی إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ

ما قبل از تو نیز،جز مردانی که به سویشان وحی می نمودیم(فرشته یا موجود دیگری را)نفرستادیم(که آنها از آمدن تو تعجب می کنند،به آنها بگو:)اگر نمی دانید از اهل ذکر بپرسید.

نکته ها:

* این آیه یک اصل کلی را که عقل هر بشری می پذیرد،مطرح می کند وآن مراجعه به اهل علم وکارشناس است،یعنی هر چه را نمی دانید از آگاهان واهل خبره ی آن سؤال کنید.البتّه در زمینه ی مسائل دینی،بهترین مصداقِ اهل ذکر اهل بیت پیامبرند.روایات زیادی از طریق شیعه و سنّی به این مضمون وارد شده که در جلد سوم ملحقات احقاق الحق، صفحه ی به بعد نقل شده است.

* طبری،ابن کثیر و آلوسی نیز در تفاسیرشان،ذیل این آیه،اهلِ ذکر را اهل بیت پیامبر معرّفی کرده اند.

* در جلد بحار صفحه به بعد،حدود شصت روایت در این باره نقل شده که در برخی از آنها،امامان معصوم فرموده اند:

نحن و الله اهل الذکر المسؤلون بخدا قسم ما هستیم،آن اهل ذکری که مردم باید سؤالات خود را از آنان بپرسند.

پیام ها:

-پیامبران الهی همه از جنس خود بشر بوده اند،نه از جنس فرشتگان. وَ ما أَرْسَلْنا ... إِلاّ رِجالاً

-پیامبران،همه مرد بوده اند،آنهم مردانِ بالغ ورشید.(گرچه بعضی مثل عیسی و یحیی علیهما السلام در طفولیّت به نبوّت رسیده اند.) رِجالاً

-نزول وحی الهی بر یک انسان تعجبی ندارد،این سنّت خداوند برای هدایت بشر بوده است. رِجالاً نُوحِی إِلَیْهِمْ

-جهل عذر نیست،پرسیدن و دانستن وظیفه است. فَسْئَلُوا

-مسائل دین را باید از کارشناس دین پرسید،نه هر کس اندک آشنائی با دین دارد. فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ

-آنجا که انسان خود چیزی را می داند،سؤال معنی ندارد. فَسْئَلُوا ... إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ

-اگر پرسش از اهل ذکر لازم باشد،پس پذیرش پاسخ او نیز لازم است،وگرنه سؤال لغو است. فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ

-آنجا سؤال کنیم که خود نتوانیم بدانیم،نه آنکه هر چه را نمی دانیم،بدون آنکه فکر و تأملی کنیم،فوراً سؤال کنیم.آیه نمی فرماید: فَسْئَلُوا ... فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا اگر نمی دانید سؤال کنید،بلکه می فرماید: فَسْئَلُوا ... إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ یعنی اگر نمی توانید بدانید،سؤال کنید.

بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ

(ما پیامبران پیش از تو را)همراه با معجزات وکتب(آسمانی فرستادیم)و به سوی تو ذکر(قرآن)را فرو فرستادیم،تا برای مردم آنچه را که برایشان نازل شده روشن بیان کنی و شاید بیاندیشند.

نکته ها:

*  بینات به معنای دلایل روشن نبوّت و معجزات است و زبر جمع زبور به معنای کتابِ آسمانی است.

* شاید آیه اشاره به دو نوع وحی داشته باشد،یک وحی که قرآن است وبرای همه ی مردم،و یک وحی که برای تفسیر و بیان قرآن است و مخصوص پیامبر.یعنی ما به سوی تو ذکر فرستادیم تا تفسیر قرآنی را که برای مردم نازل شده بیان کنی.

پیام ها:

-پیامبران هم معجزه داشته اند،هم کتاب تا مردم در تشخیص حقّ و باطل دچار اشتباه نشوند. بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ

-پیامبران همراه دلایل عقلی بینه و نقلی زبر بوده اند. بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ

-گرچه قرآن بر شخص پیامبر نازل شده،امّا مخاطب آن همه ی مردم اند. أَنْزَلْنا إِلَیْکَ ... ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ

-قرآن،یکبار بصورت یکجا بر پیامبر نازل شده است و بار دیگر به صورت تدریجی که مردم از آن آگاه شده اند. أَنْزَلْنا إِلَیْکَ ... ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ (در زبان عربی، انزال برای نزول دفعی و تنزیل برای نزول تدریجی بکار می رود.)

-قرآن،نیاز به بیانِ پیامبر دارد.لذا جدا کردن قرآن از سنّت و روایات جایز نیست. لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ

-وظیفه پیامبر،بیان قرآن و وظیفه ی مردم،پذیرش آن بر اساس فکر و اندیشه است. لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ... یَتَفَکَّرُونَ

-قرآن،ذکر است،مایه تذکّر و توجّه انسان و دور نمودن او از غفلت و نسیان.

أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ

أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ أَنْ یَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ

آیا کسانی که بدی ها را با حیله و نیرنگ انجام دادند،درامانند،از اینکه خداوند آنان را در زمین فرو برد یا از جایی که پیش بینی واندیشه نمی کنند،عذاب الهی به سراغشان آید.

أَوْ یَأْخُذَهُمْ فِی تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِینَ

یا(قهر الهی)در حین تلاش و کوششان ناگهان آنان را بگیرد،پس نتوانند آن عذاب را خنثی و عاجز نمایند.

أَوْ یَأْخُذَهُمْ عَلی تَخَوُّفٍ فَإِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ

یا آنکه در حال دلهره آنان را بگیرد،پس البتّه پروردگار شما رؤف ومهربان است.

نکته ها:

* خداوند در این آیات،چهار نوع عذاب برای توطئه گرانِ علیه دین،مطرح کرده:

.عذاب زمینی یَخْسِفَ ... بِهِمُ الْأَرْضَ

.عذاب آسمانی: یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ

.عذاب ناگهانی: یَأْخُذَهُمْ فِی تَقَلُّبِهِمْ

.عذاب روحی: یَأْخُذَهُمْ عَلی تَخَوُّفٍ

پیام ها:

-عذاب و کیفر الهی،پس از اتمام حجّت است.(به دنبال موضوع نبوّت در آیات قبل،این آیه مخالفان را تهدید می کند).

-احتمال عذاب و کیفر الهی،برای دست برداشتن از توطئه کافی است. أَ فَأَمِنَ

-توطئه گران علیه دین بدانند که مکر و حیله ی آنان،در برابر علم و قدرت الهی، پوچ است. أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ

-زمان و مکان و نوع قهر خدا در دنیا قابل پیش بینی نیست که امکان فرار باشد.

یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ

-هیچ فرد یا عاملی،مانع قهر خدا نیست. فَما هُمْ بِمُعْجِزِینَ

-نزول عذاب،ناگهانی و در هر حال و شرایطی است. فِی تَقَلُّبِهِمْ (چه در سفر، چه در وطن،چه در خواب و چه در بیداری،چه در راه چه ایستاده،...)

-گاهی رعب،خوف و دلهره،عذاب ومایه ی هلاکت است. یَأْخُذَهُمْ عَلی تَخَوُّفٍ

-گاهی تأخیر عذاب و مهلت دادن به گنهکاران،بخاطر لطف اوست تا توبه کنند. فَإِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ

-قهر و تنبیه الهی نیز براساس تربیت و رحمت اوست. یَأْخُذَهُمْ ... فَإِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ

أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلی ما خَلَقَ اللّهُ مِنْ شَیْءٍ یَتَفَیَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْیَمِینِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ

آیا چیزهایی را که خداوند آفریده ندیده اند که چگونه از راست و چپ سایه هایشان می گسترد و در حال سجده،فروتنانه خضوع دارند.

نکته ها:

*  فیی ء به سایه ی بعد از ظهر گفته می شود که در حال بازگشت است،ولی ظل به هر نوع سایه ای گفته می شود.

*  داخر به معنای خاضع است و شاید مراد از یمین و شمال در آیه،دو طرف روز یعنی صبح و غروب باشد.

* شاید از آن جهت که سایه حالت به خاک افتادگی دارد،تعبیر سجده در مورد آن بکار رفته است.گرچه از نظر تکوینی همه ی موجودات در برابر خدا ساجد و خاضع اند.

پیام ها:

-نه فقط خود اشیاء،بلکه آثار و لوازم و خواص اشیاء،همچون سایه آنها،در برابر خداوند خاضعند. ظِلالُهُ ... سُجَّداً

-مطالعه در آفریده های الهی و تغییرات آنها،یکی از سفارش های قرآن است.

أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلی ما خَلَقَ اللّهُ ...

-اگر اشیای هستی،حتّی سایه آنها،در برابر خداوند ساجد وخاضعند،چرا بشرنباشد. سُجَّداً ... داخِرُونَ

-سجده و تسبیح تمام هستی از روی شعور است،گرچه ما آن را درک نمی کنیم.

هُمْ داخِرُونَ (به گفته فخررازی،تعبیر داخِرُونَ در مورد موجوداتِ با شعور بکار می رود و این رمز شعور موجودات و حتی نوعی شعور سایه آنهاست.)

وَ لِلّهِ یَسْجُدُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ دابَّهٍ وَ الْمَلائِکَهُ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ

و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از جنبده وفرشتگان،تنها برای خداوند سجده می کنند و تکبّر و سرپیچی نمی کنند.

یَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ

واز پروردگارشان که حاکم و محیط بر آنهاست می ترسند و آنچه را فرمان داده شده اند انجام می دهند.

نکته ها:

*  دابَّهٍ به جانداری گفته می شود که از مکانی به مکان دیگر حرکت کند و منتقل شود.این کلمه بر انسان و حیوان و جنّ اطلاق می شود،ولی به فرشتگان گفته نمی شود.

* مراد از سجده ی تمام موجودات آسمانی و زمینی یا خضوع تکوینی و تسلیم بودن آنها در برابر قوانین هستی است و یا آنکه مراد سجده ای برخاسته از درک و شعور است،که ظاهر آیات،دومی است،گرچه از درک و شعور ما خارج است!

* اگر همه موجودات،همانند فرشتگان،در برابر خدا خاضع و ساجدند،چرا ما انسانها سجده نکنیم و استکبار ورزیم.

همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار

شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری

پیام ها:

-هستی،تنها در برابر خدای واحد،مطیع و ساجد است. لِلّهِ یَسْجُدُ

-در آسمان ها نیز موجودات زنده و جنبنده ساکن است. ما فِی السَّماواتِ ... مِنْ دابَّهٍ چنانکه در آیه سوره ی شوری نیز می خوانیم: وَ ما بَثَّ فِیهِما مِنْ دابَّهٍ

-فرشتگان تسلیم محض خدا هستند. وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ

-ترس ما از خدا،بخاطر گناهانمان است،امّا ترس فرشتگان از خدا،ناشی از مقام وعظمت پروردگار است. یَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ (چنانکه در مورد مؤمنان نیز قرآن می فرماید: وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ )

-فرشتگان نه در ذات،روحیّه ی استکبار دارند ونه در عمل. لا یَسْتَکْبِرُونَ ، یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ

-ریشه ی ترک دستورات الهی،استکبار است.اگر ریشه رفت،عمل می آید.

لا یَسْتَکْبِرُونَ ، یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ

-فرشتگان،مأموران الهی و مکلّف هستند. یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ

وَ قالَ اللّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَیْنِ اثْنَیْنِ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ فَإِیّایَ فَارْهَبُونِ

وخداوند فرمود دو معبود نگیرید،فقط او معبود یکتاست،پس تنها از من بترسید.

نکته ها:

* مراد از اینکه دو خدا نگیرید،آن نیست که دو خدا گرفتن ممنوع و سه خدا جایز است،بلکه اولاً نفی اقلّ،نفی اکثر را هم در خود دارد و ثانیاً شاید منظور آیه،عقیده مشرکان باشد که می گفتند:یک خدای خالق داریم و یک خدای ربّ و مدبّر،و عبادت های خود را برای خدای ربّ انجام می دادند.

* در برابر مشرکان که در چند آیه قبل می گفتند:اگر خدا می خواست ما مشرک نمی شدیم،این آیه می گوید:خداوند شما را از شرک نهی کرده است.پس چگونه می خواسته که شما مشرک شوید!؟

پیام ها:

-در تربیت،باید ابتدا افکار خرافی را پاکسازی کرد،سپس حرف حقّ را زد تا اثر کند. لا تَتَّخِذُوا إِلهَیْنِ ... إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ

-پرستش دو معبود باطل است،چه رسد به چندین معبود. لا تَتَّخِذُوا إِلهَیْنِ اثْنَیْنِ

-ثنویّت و اعتقاد به دو منشأ تدبیر برای عالم،یکی خیر و یکی شرّ(یزدان و اهریمن)باطل است. لا تَتَّخِذُوا إِلهَیْنِ اثْنَیْنِ

-برای نفی باطل واثبات حقّ،تأکید لازم است.(با آنکه إِلهَیْنِ تثنیه است،امّا کلمه ی اثْنَیْنِ آمده وبا آنکه کلمه ی إِلهٌ مفرد است،امّا کلمه ی واحِدٌ آمده است)

-ترس از غیر خدا شرک است. إِلهٌ واحِدٌ فَإِیّایَ فَارْهَبُونِ

وَ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَهُ الدِّینُ واصِباً أَ فَغَیْرَ اللّهِ تَتَّقُونَ

وآنچه در آسمان ها وزمین است از آن اوست وپرستش وفرمان برداری پیوسته برای اوست،پس آیا از غیر خداوند پروا می کنید.

نکته ها:

* مراد از دین در این آیه،پرستش و بندگی است که لازمه ی پذیرش دین و مکتب حقّ است.و واصب به معنای دائم و شدید است،مانند آیه ی سوره ی صافّات: وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ

پیام ها:

-بر خلاف آن عقاید خرافی که برای هر نوعی از موجودات،ربّی را فرض می کردند،خداوندِ همه ی آنچه در آسمان ها وزمین است،یکی است. لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ

-پرستش و بندگی،تنها در برابر خالق یکتا جایز است. لَهُ الدِّینُ واصِباً

-تشریع وقانون گذاری،حقّ کسی است که تکوین وآفرینش از آنِ اوست. لَهُ ما فِی السَّماواتِ ... وَ لَهُ الدِّینُ سازنده ی هستی باید قانون آن را وضع وبیان کند.

-شرک،هیچ دلیل وتوجیهی ندارد. لَهُ ما فِی السَّماواتِ ... لَهُ الدِّینُ ... أَ فَغَیْرَ اللّهِ تَتَّقُونَ

وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللّهِ ثُمَّ إِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیْهِ تَجْئَرُونَ

وآنچه از نعمت دارید،پس از خداوند است.(به علاوه)هرگاه نگرانی و بلا به شما رسد،تنها به سوی او ناله می کنید.

ثُمَّ إِذا کَشَفَ الضُّرَّ عَنْکُمْ إِذا فَرِیقٌ مِنْکُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ

اما همین که نگرانی ومِحنت را از شما برطرف کرد،ناگهان گروهی از شما نسبت به پروردگارشان شرک می ورزند.(وعوامل وافراد دیگری را در دفع بلا مؤثّر می دانند)

نکته ها:

*  ضر به نگرانی گفته می شود که از فقدان نعمت ناشی می شود و تَجْئَرُونَ از جؤار به معنای ناله و استغاثه است.

* مضمون این آیه در آیات دیگر قرآن نیز تکرار شده است،چنانکه در آیه ی سوره اسراء می فرماید: وَ إِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلاّ إِیّاهُ فَلَمّا نَجّاکُمْ إِلَی الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ کانَ الْإِنْسانُ کَفُوراً هرگاه در وسط دریا با خطری مواجه شوید،جز او هر چه را در خیال خود می خواندید،محو شود،ولی همین که او شما را به خشکی رساند،روی گردان شده و کفران نعمت می کنید.

* پیامبراکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

من لم یعلم ان للَّه علیه نعمه الاّ فی مطعم او ملبس فقد قصر عمله و دنی عذابه

،هر کس نعمت خداوند را تنها در خوراک و پوشاک بداند،هم در عمل کوتاهی کرده و هم به قهر خدا نزدیک شده است.

پیام ها:

-نعمت های الهی را،نتیجه ی تلاش وتحصیل ومدیریّت خود،یا شانس و تصادف نپندارید. ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللّهِ

-همه ی نعمت ها،حتّی آنچه که در نظر شما ناچیز است،به اراده ی الهی به شما داده شده است. مِنْ نِعْمَهٍ

-هم نعمت ها از اوست،هم در خطرها،تنها پناهگاه اوست. فَمِنَ اللّهِ ، فَإِلَیْهِ تَجْئَرُونَ

-بلا و سختی،خداپرستی فطری را زنده می کند. إِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیْهِ تَجْئَرُونَ

-انسان ضعیف است وبا کوچکترین تماس سختی ومصیبت،درمانده می شود.

إِذا مَسَّکُمُ ...

-نعمت ها از اوست،امّا سختی ها و ضررها از ماست. نِعْمَهٍ فَمِنَ اللّهِ ، مَسَّکُمُ الضُّرُّ

-ایمان واستغاثه به خداوند،نباید موسمی ومقطعی باشد. إِذا کَشَفَ الضُّرَّ ... فَرِیقٌ مِنْکُمْ ... یُشْرِکُونَ

-رفاه وآسایش،زمینه ی غفلت از یاد خدا وشرک گرایی است. کَشَفَ الضُّرَّ ...

یُشْرِکُونَ

-توجّه به خدا،چون فطری است عمومی است. فَإِلَیْهِ تَجْئَرُونَ ،امّا شرک تنها در مورد بعضی است. فَرِیقٌ ... یُشْرِکُونَ

- کشف ضرّ و برطرف شدن مشکلات را از هر قدرتی جز خدا بدانیم شرک است. کَشَفَ الضُّرَّ ... بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ

لِیَکْفُرُوا بِما آتَیْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ

تا آنچه را(از نعمت وبرطرف کردن سختی ها)به آنان داده ایم(بخاطر شرک ورزی)ناسپاسی کنند،پس کامیاب شوید که به زودی خواهید دانست(سزای کفران و شرک شما چیست؟)

نکته ها:

* سیری در آیات گذشته تا اینجا،شیوه ی دعوت و تربیت الهی را نشان می دهد:

او خداوند یگانه است؛ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ ،مالک همه چیز است؛ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ،مربّی است؛ لَهُ الدِّینُ ،منعم است؛ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللّهِ ،فریادرس است؛ إِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیْهِ تَجْئَرُونَ ،پس آیا باز هم به سراغِ دیگران برویم؟

پیام ها:

-پایان شرک،کفر به خدا و کفران نعمت های اوست. یُشْرِکُونَ لِیَکْفُرُوا *

-توجّه به غیر خدا،کفران نعمت های اوست. لِیَکْفُرُوا بِما آتَیْناهُمْ

-با آنکه مردم دائماً کفران می کنند،امّا باز هم خداوند نعمت های خود را باز نمی دارد. لِیَکْفُرُوا ... فَتَمَتَّعُوا

-پایان کامیابی های کفرآلود،قهر الهی است. فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ

نظیر آیه ی سوره ابراهیم؛ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِیرَکُمْ إِلَی النّارِ

وَ یَجْعَلُونَ لِما لا یَعْلَمُونَ نَصِیباً مِمّا رَزَقْناهُمْ تَاللّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمّا کُنْتُمْ تَفْتَرُونَ

و(مشرکان)سهمی از آنچه را ما روزی آنان کرده ایم برای بت هایی قرار می دهند که هیچ نمی دانند.به خدا سوگند حتماً از آنچه افتراء می بندید بازخواست خواهید شد.

وَ یَجْعَلُونَ لِلّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما یَشْتَهُونَ

وبرای خداوند دختران را قرار می دهند،در حالی که او(از فرزند داشتن)منزّه است،ولی برای خودشان آنچه را(از پسران)که علاقه دارند(قرار می دهند.)

نکته ها:

* ممکن است این آیه اشاره به مضمون آیه سوره انعام باشد که بت پرستان سهمی از کشاورزی و دامداری خود را،نصیب بت ها می دانستند، وَ جَعَلُوا لِلّهِ مِمّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الْأَنْعامِ نَصِیباً فَقالُوا هذا لِلّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هذا لِشُرَکائِنا احتمال دیگری که مرحوم علامه طباطبایی در این آیه پسندیده اند،آن است که مردم در نزول نعمت ها ورفع بلاها،نقشی برای خدا در نظر نمی گیرند و همه را از غیر او می بینند.

* مشرکان،ملائکه را دختران خدا می دانستند،چنانکه در آیه سوره ی زخرف می فرماید:

وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَهَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً و در این عقیده ی آنها،سه انحراف بود:

الف:برای خدا فرزند قائل می شوند،در حالی که لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ

ب:ملائکه را دختر می پنداشتند،در حالی که آنها دختر و پسر ندارند.

ج:آنها که خود دختر را مایه ننگ می دانستند،آن را به خدا نسبت می دادند! أَ فَأَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِکَهِ إِناثاً

پیام ها:

-هرچه داریم از اوست،برای غیر او سهمی قرار ندهیم که باید پاسخ گو باشیم.

وَ یَجْعَلُونَ لِما لا یَعْلَمُونَ نَصِیباً ... تَاللّهِ لَتُسْئَلُنَّ

-لطف مادی خداوند شامل منحرفان نیز می شود. مِمّا رَزَقْناهُمْ

-اسباب ظاهری و بشری که به آن دل بسته اید،خود خبری از راه رزق و نعمت یا رفع بلا ندارند. یَجْعَلُونَ لِما لا یَعْلَمُونَ نَصِیباً -حتّی بخشی از نعمت ها را از غیر خدا دانستن شرک است. نَصِیباً مِمّا رَزَقْناهُمْ

وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ

و هرگاه یکی از آن مشرکان به دختر دارشدن بشارت داده شود،صورتش از غصّه سیاه می شود،در حالی که خشم خود را فرو می برد.

یَتَواری مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِکُهُ عَلی هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ أَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ

بخاطر بشارت تلخی که به او داده شده،از میان مردم متواری می شود (درمانده است که)آیا این دختر را همراه با ننگ و خفت نگاه دارد یا او را در خاک پنهان کند.بدانید که چه بد قضاوت می کنند.

نکته ها:

* دلیل تنفر اعراب جاهل از دختر،امور زیر بوده است:

الف:دختر نقش اقتصادی و تولیدی نداشته و بار زندگی بوده است.

ب:در جنگ که سرنوشت قبیله به آن بوده،دختر قدرت جنگیدن و دفاع نداشته است.

ج:در جنگ ها،دختران به اسارت رفته و مورد تجاوز دشمن قرار می گرفتند.

* بر خلاف تفکّر جاهلی،اسلام برای دختر،ارزش زیادی قائل شده است که به گوشه ای از آن اشاره می کنیم:

پیامبر اسلام می فرماید:

نعم الولد البنات دختران چه فرزندان خوبی هستند.خداوند نیز نسل پیامبر را از دخترش فاطمه زهرا قرار داده است.

امام صادق علیه السلام به مردی که از تولد دخترش ناراحت بود فرمود:آیا تو بهتر می دانی یا خدا؟ گفت:خدا،امام فرمود:خداوند نیز آنچه را برای تو بهتر بوده،انتخاب کرده و به تو دختر داده است.

پیام ها:

-تحقیر وپست شمردنِ دختر،فکر جاهلی و خرافی است. إِذا بُشِّرَ ... بِالْأُنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ

-با آنکه اصلِ تولد فرزند،بشارت است،امّا خرافات،بشارت را مایه ذلّت می شمرد. بُشِّرَ ... ظَلَّ وَجْهُهُ

-خرافات وعقاید باطل،مایه ی تهدید خانواده هاست. ظَلَّ وَجْهُهُ ... یَتَواری مِنَ الْقَوْمِ

-گاهی بزرگ ترین جنایت ها،زیر پوشش مقدّس ترین شعارها صورت می گیرد.

أَ یُمْسِکُهُ عَلی هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ (به نام حفظ آبرو،فرزندش را زنده بگور می کند)

-ادیان آسمانی،عقاید خرافی را در مورد دختر و زن،محکوم می کنند. ساءَ ما یَحْکُمُونَ

لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ مَثَلُ السَّوْءِ وَ لِلّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلی وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

برای کسانی که به آخرت ایمان ندارند صفات زشت است،ولی برای خداوند صفاتِ برتر است و اوست خداوند عزیز و حکیم.

نکته ها:

* سؤال: در آیه ی همین سوره می خوانیم: فَلا تَضْرِبُوا لِلّهِ الْأَمْثالَ برای خدا مثال نزنید، چطور در این آیه می فرماید: وَ لِلّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلی ؟

پاسخ:مراد از مثال نزدن برای خدا آن است که خدا را شبیه چیزی مپندارید و مراد از مَثل اعلی برای خدا،آن است که بهترین صفات برای خداست.

پیام ها:

-منشأ همه ی زشتی ها وبدی ها کفر به قیامت است. لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ مَثَلُ السَّوْءِ

-برترین کمالات برای خداست. لِلّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلی

-زیبایی انسان به ایمان است،هرگاه ایمان برود جرثومه ی زشتی ها می شود.

لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ مَثَلُ السَّوْءِ

-عزّت و قدرت خداوند،همراه حکمت است. هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللّهُ النّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّهٍ وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَهً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ

و اگر خداوند مردم را بخاطر ستمشان مؤاخذه و عذاب کند،هیچ جنبنده ای را روی آن(زمین)باقی نمی گذارد ولیکن(سنّت خداوند بر مهلت دادن است و)کیفر آنان را تا زمان معینی به تأخیر می اندازد،پس همینکه اجلشان فرا رسد نمی توانند نه ساعتی پس و نه ساعتی پیش افکنند.

نکته ها:

* گرچه قانون کلّی خداوند،تأخیر عذاب است،امّا گاهی خداوند،ستمگران را گوشمالی می دهد تا عبرتی برای دیگران باشد،نظیر آنچه بر سر قوم لوط و نوح و ثمود آمد.

* سؤال: چرا آیه می گوید؛با گناهِ انسان،همه جنبنده ها نابود می شوند!؟

پاسخ: مراد از دابّه در این آیه،یا فقط انسان ها هستند،نظیر آیه؛ إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ و یا بخاطر آن است که با هلاکت نسل بشر،آنها نیز از بین می روند،زیرا آفرینش آنها برای انسان بوده است.

* از امام معصوم سؤال شد که چرا بعضی مردگان،چشمشان باز است و بعضی بسته است؟ حضرت در پاسخ فرمودند:چون آنها که چشمشان باز بوده فرصت بستن پیدا نکرده اند و آنها که بسته بوده فرصت بازکردن نداشته اند. لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَهً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ

* خطر و اثر برخی ظلم ها،فراگیر است و شامل همه جنبنده ها از انسان و حیوان می شود، چنانکه می فرماید: وَ اتَّقُوا فِتْنَهً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّهً بترسید از گناهانی که آثار شوم آنها تنها دامن ستمگران را نمی گیرد.

پیام ها:

-کیفر الهی،بر اساس ظلم خود ماست. یُؤاخِذُ اللّهُ ... بِظُلْمِهِمْ

-ستم،خانمانسوز است و هستی نسل بشر را تهدید می کند. بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّهٍ

-سنّت خداوند بر مهلت دادن و تأخیر کیفر است. یُؤَخِّرُهُمْ

در کار خداوند،امهال هست،امّا اهمال نیست.کیفر الهی دیر و زود دارد،امّا سوخت و سوز ندارد.

-مهلت خداوند،اجل و سرآمدی دارد. یُؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی

-مهلت خداوند بر اساس لطف او و برای توبه و جبران است،پس به آن مغرور نشوید. وَ لَوْ یُؤاخِذُ ... ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّهٍ وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ ...

-رها بودن و آزاد بودنِ ستمگران در اعمالشان،نشانه ای بر حقانیّت آنها نیست. یُؤَخِّرُهُمْ

-اجل انسان قابل تغییر نیست. لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَهً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ

وَ یَجْعَلُونَ لِلّهِ ما یَکْرَهُونَ وَ تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْکَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنی لا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النّارَ وَ أَنَّهُمْ مُفْرَطُونَ

ومشرکان،آنچه را برای خود نمی پسندند برای خدا قرار می دهند و زبانشان به دروغ می گوید که نیکوتر برای آنان است.حقا که آتش برای آنان است وآنان(به سوی آن)پیشگامانند.

نکته ها:

* این آیه به همان تفکّر خرافی اشاره دارد که در چند آیه قبل مطرح شد و آن اینکه مشرکان، فرشتگان را دختران خدا می پنداشتند در حالی که دختر را برای خود مایه ی ننگ می شمردند،به پسر افتخار می کردند و آن را نعمتی بهتر از دختر معرّفی می کردند. وَ تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْکَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنی

پیام ها:

-آنچه را برای خود دوست نداریم،برای خدا قرار ندهیم. یَجْعَلُونَ لِلّهِ ما یَکْرَهُونَ

-انسان گاه چنان دچار خیالات می شود که تصور می کند،برتر از دیگران است و عاقبتش بهتر از دیگران می باشد. تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْکَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنی این افراد در آیات دیگر نیز چنین معرّفی شده اند: یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً و لَئِنْ رُجِعْتُ إِلی رَبِّی إِنَّ لِی عِنْدَهُ لَلْحُسْنی

تَاللّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ

به خدا سوگند که همانا ما به سوی امّت های پیش از تو(نیز)پیامبرانی فرستادیم، پس شیطان کارهای(ناپسند)ایشان را برایشان زیبا جلوه داد،پس(آن شیطان)امروز نیز سرپرست آنهاست و برای آنان عذاب دردناکی است.

نکته ها:

* آیه در مقام تسلّی پیامبر اسلام است که ای پیامبر از بی توجّهی و روی گردانی مردم نگران مباش،زیرا همه ی پیامبران با این گونه افراد مواجه بوده اند.

پیام ها:

-آشنایی با تاریخ واقوام گذشته،عامل صبر وتحمّل و درس عبرت است.

أَرْسَلْنا إِلی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ

-خداوند،به نام خودش قسم یاد می کند. تَاللّهِ

-بعثت پیامبران،یک جریان و سنّت الهی بوده است. أَرْسَلْنا إِلی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ

-راه نفوذ شیطان،جلوه دادن و زینت دادن زشتی ها و توجیه انحرافات است.

فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ

-پذیرفتن جلوه های شیطان،مقدّمه سلطه ی اوست. فَزَیَّنَ ... فَهُوَ وَلِیُّهُمُ

-ولایت شیطان،لحظه ای نیست،او هر روز بدنبال سلطه بر مردم است. فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ

-ولایت و سلطه ی شیطان تنها در دنیاست و در قیامت کاری به دست او نیست.

فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ

وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ إِلاّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ هُدیً وَ رَحْمَهً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ

وما کتاب(آسمانی قرآن)را بر تو فرو نفرستادیم مگر برای اینکه آنچه را در آن اختلاف کرده اند برای آنان روشن بیان کنی و(این کتاب)برای گروهی که ایمان می آورند مایه ی هدایت و رحمت است.

پیام ها:

-هدف از نزول قرآن،جدا کردن حقّ از باطل است. ما أَنْزَلْنا ... إِلاّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ

-سرچشمه ی اختلافات،دوری از رهنمودهای پیامبران است. لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ

-خداوند به واسطه ی انبیا اتمام حجّت می کند. لِتُبَیِّنَ لَهُمُ

-قرآن هم کتاب قضاوت بین حقّ و باطل،هم وسیله ی ارشاد و هم وسیله دریافت رحمت الهی است. لِتُبَیِّنَ ، هُدیً ، رَحْمَهً

-شرط دریافت هدایت و رحمت الهی،آن است که انسان زمینه سعادت را در خود کور نکرده باشد. لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ

وَ اللّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ

و خداوند از آسمان آبی فرستاد،پس بواسطه آن زمین را پس از آنکه مرده بود زنده کرد،البتّه در این(باریدن وروئیدن)برای گروهی که (سخن حقّ را با جان ودل)می شنوند نشانه ای روشن است.

نکته ها:

* در آیه قبل،نزول کتاب که مایه زنده شدن دلهاست،مطرح شد،در این آیه،نزول باران که سبب زنده شدن زمین است،مطرح گردیده است.

پیام ها:

-پدیده های طبیعی،(از جمله آمدن ابر وباران)تصادفی نیست،به اراده ی خداوند است. وَ اللّهُ أَنْزَلَ

-زمین همچون انسان مرگ و حیات دارد. فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها

-اجرای برنامه های الهی از طریق اسباب عادّی وطبیعی است. فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ

-آب،مایه ی حیات زمین وزمینیان است. فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ

-تدبیر خداوند در طبیعت،کلاس توحید است. إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً

-بهترین راه خداشناسی،گوش سپردن وپندگرفتن از آیات الهی است. لَآیَهً لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ

وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَهً نُسْقِیکُمْ مِمّا فِی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشّارِبِینَ

و بی گمان برای شما در(آفرینش)چهارپایان عبرتی است،ما شما را از آنچه در درون آنهاست،از میان غذاهای هضم شده و خون،شیر خالصی که برای نوشندگان گوارا است،سیراب می کنیم.

نکته ها:

* خداوند،نه تنها از لابلای ابر،آبی که مایه حیات است نازل می کند،بلکه از لابلای درون حیوانات،شیری که مایه حیات است،خارج می کند.

*  فَرْثٍ به غذای هضم شده ی درون معده گفته می شود و عبره به چیزی گفته می شود که وسیله ی عبور از جهل به علم گردد.

* با آنکه انعام جمع است.ولی ضمیر در بُطُونِهِ مفرد است.زیرا مراد،هر واحدی از چهارپایان است نه همه ی آنها.

* شیر،یک غذای کامل است که هم به جای آب است و هم به جای غذا و تمام نیازهای بدن را تأمین می کند.در روایات می خوانیم:شیر،عقل را زیاد،ذهن را صفا، چشم را روشنی،قلب را تقویت،پشت را محکم،و فراموشی را کم می کند.

* چهارپایان،تنها وسیله ی تأمین نیازهای مادّی ما نیستند،بلکه می توانند وسیله ی تکامل معنوی و رشد ایمانی ما باشند.

راستی خدایی که شیر را از دل علف بیرون می کشد،نمی تواند در قیامت،انسان را از دل خاک بیرون کشد؟! خدایی که شیر خالص را از لابلای خون و غذای هضم شده،استخراج می کند،نمی تواند اعمال صالح را از سایر کارها جدا کند؟.

* تبدیل علف به شیر،نیاز به دستگاه پالایش،میکروب زدایی،حذف مواد مضرّ،امکانات شیرین کننده،گرم کننده،چرب کننده و رنگ کننده و لوله کشی در بدن چهارپایان دارد.

چگونه است که یک پالایشگاه نفت،مهندس لازم دارد،امّا پالایشگاه شیر،خالق نمی خواهد؟ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَهً

* انسان های خالص،کسانی هستند که از لابلای فراز و نشیب ها و خطوط سیاسی و مسائل اجتماعی و دوستان گوناگون،عبور کنند،امّا نه رنگ آنان را بپذیرند و نه بوی آنها را. مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً

* شرط گوارایی نوشیدنی ها،خالص بودن است.آری،آب های آشامیدنی زمانی گوارا است که از هرگونه آلودگی خالص باشند. خالِصاً سائِغاً لِلشّارِبِینَ

* گوارا بودن،باید برای همه ی مصرف کنندگان باشد،نه تنها انسان ها،و لذا نفرموده: سائغا لکم بلکه فرمود: سائِغاً لِلشّارِبِینَ .

در دنیای متمدّن امروز،دیده و شنیده شد که کشورهای متمدّن آنچه را تاریخِ مصرفش گذشته است برای آوارگان و درماندگان ارسال می کنند!

* مصرف شیر توسط انسان،نشان دهنده آن است که کسی که حیوان را آفرید و شیر را در درون آن ساخت،همان کسی است که ما را آفرید و نیازهای ما را می دانست. نُسْقِیکُمْ مِمّا فِی بُطُونِهِ

* حضرت علی علیه السلام در نامه نهج البلاغه به مسئول جمع آوری زکات می نویسد :وقتی برای جمع آوری زکات می روی باید اصولی را مراعات کنی،از جمله آنکه مقداری شیر در پستان حیوان باقی بگذاری تا نوزادان بی بهره نباشند.میان حیوان و نوزادش جدایی نیانداز و در مسیر راه،به حیواناتِ خسته استراحت بده وآنها را از خوردن آب وعلف بازمدار.

* کتک زدن به حیوان،شیر دوشیدن با ناخن بلند،بهره کشی بیش از حدّ از حیوان و هرگونه ظلمی به حیوان ممنوع است.در قرآن می خوانیم:حضرت سلیمان با آن همه عظمتش که جنّ وانس تحت فرمان او بودند،به حیوانات ملاطفت نموده ودست مبارکش را به گردن و پای آنها می کشید. فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ

پیام ها:

-سیستم تولید شیر در حیوانات و خروج آن از میان خون و فضولات،درس عبرتی برای انسان است. لَعِبْرَهً نُسْقِیکُمْ مِمّا فِی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً ...

وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِیلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ

واز میوه های درختان خرما وانگور،هم(نوشیدنی)مست کننده و هم رزق نیکو می سازید.البتّه در این امر برای گروهی که تعقّل می کنند نشانه روشنی است.

نکته ها:

*  سکر به معنای از دست دادن عقل است و سکر به منشأ آن می گویند.

* در دو آیه قبل سخن از آب و شیر بود که دو نوشیدنی طبیعی و مستقیم است.این آیه سخن از نوشیدنی هایی است که ما از طریق فشردن میوه ها بدست می آوریم.آنجا که دست خدا در کار است،همه لطف و صفاست،آب باران و شیر خالص،ولی آنجا که دستِ بشر دخالت می کند،گاهی رزق نیکو حاصل می شود و گاهی شراب که مایه ی فساد و تباهی است.

پیام ها:

-هر چیزی که سبب مستی شود،رزق نیکو نیست. سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً

-آنچه خدا آفریده خوب است،این ما هستیم که آنها را در چه راهی مصرف کنیم،یا چه کارهایی روی آنها انجام دهیم. تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً

-در آفرینش میوه ها(تنوع رنگ و طعم و خواص آنها و فواید کوتاه مدّت و دراز مدّت آنها و ترکیبات آنها و تأمین نیازمندی های انسان و مقدار تولید آن ومناسبت محل تولید با ساکنان منطقه ودسترسی انسان به آنها و عواملی که در پیدایش آنها بکار رفته)نشانه ای برای توجّه به خالق است. إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً

وَ أَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا یَعْرِشُونَ

وپروردگارت به زنبور عسل وحی(و الهام غریزی)کرد که از بعضی کوه ها و درختان و از دار بست هایی که مردم می سازند خانه هایی بساز.

نکته ها:

*  وحی به معنای اشاره و انتقال سریع و مخفی است که علاوه بر وحی الهی به انبیا،هم شامل غریزه می شود،نظیر این آیه و هم شاملِ الهام الهی،نظیر آیه سوره ی قصص وَ أَوْحَیْنا إِلی أُمِّ مُوسی که خداوند به مادر موسی الهام کرد،و هم شامل وسوسه های شیطانی مانند آیه سوره ی انعام. إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ

پیام ها:

-تلاش و حرکت حیوانات و انتخاب مسکن آنها بر اساس غریزه ای است که خداوند در نهاد آنها قرار داده است. أَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ ...

-بهترین نوع عسل،عسلِ زنبورهای کوهستان است که از گل و گیاه کوهی استفاده می کنند.  (نه مواد قندی مصنوعی که در نزدیکی کندو قرار دهند!) اِتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ ... وَ مِنَ الشَّجَرِ ...

ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِیهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ

سپس از همه میوه ها بخور،پس راههای پروردگارت را خاضعانه طی کن.از شکم های آنها نوشیدنی رنگارنگ بیرون می آید که در آن شفای مردم است،البتّه در این(زندگی زنبور)برای کسانی که فکر می کنند قطعاً عبرتی است.

نکته ها:

* در این آیه و آیه ،خداوند به دو نوع مایه حیاتی و نوشیدنی که از درون حیوانات است اشاره کرده؛یکی شیر و دیگری عسل.

* در آیه خواندیم که انسان از میوه ها،وسیله مست کننده می سازد تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً ولی حیوان از ثمرات،عسل شفابخش می سازد!!!

* در نظام هدفدار و حکیمانه الهی،غفلت و بیکاری منفور است.لذا معمولا هر کجا در قرآن مسئله خوردن آمده،در کنار آن مسئولیّتی بیان شده است،از جمله:

کُلُوا ... وَ اعْمَلُوا صالِحاً بخورید...و کار شایسته انجام دهید.

فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا بخورید و به دیگران اطعام کنید.

کُلُوا ... وَ اشْکُرُوا لِلّهِ  بخورید...و خدا را سپاس گذارید.

کُلُوا ... وَ لا تُسْرِفُوا  بخورید...واسراف نکنید.

در این آیه نیز خداوند به زنبور عسل دستور خوردن می دهد،لیکن خوردنی همراه با هدف و مسئولیّت.

* اولیای خدا چون نحل هستند که از پستی ها دوری کرده وبلندی ها را انتخاب می کنند،از معارف الهی استفاده کرده و راه پروردگارشان را خاضعانه می پیمایند این افراد از حلقومشان حکمت و حلاوت های معنوی خارج می شود.

پیام ها:

-رفتار حیوانات،طبق فرمان الهی است،که به صورت غریزه در آنها می باشد.

ثُمَّ کُلِی

-عسل،عصاره ی انواع میوه هاست. کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ

-نه تنها انتخاب مسکن وغذای حیوانات با هدایت الهی است،بلکه همه کارهای آنها راهی است که خداوند پیش رویشان گذاشته است. سُبُلَ رَبِّکِ

-حرکت حیوانات در مسیری که خداوند برایشان انتخاب نموده است،حرکت متواضعانه است. سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً

-اعجاز خلقت:یک کارخانه عسل سازی،در شکم حیوانی کوچک! یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها

-عسل طبیعی به رنگ های مختلفی است. مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ (رنگ های سفید،زرد، قرمز،که شاید این اختلاف رنگ ها بر اساس اختلاف رنگ گلها باشد.)

-در گیاهان و گلها،خواص درمانی است که از طریق عسل،شفای دردهای ما می شود. فِیهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ (ناگفته پیداست که عسل،شفای همه دردها نیست، لذا بصورت نکره شِفاءٌ آمده است)

-خانه سازی،موم سازی و عسل سازی،در کنار زهرسازی،توسط حیوان کوچکی مثل زنبور،از نشانه های قدرت الهی است. لَآیَهً

-تمام درس ها و عبرت ها،برای کسانی است که اهل فکر و اندیشه باشند لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ وگرنه افرادی هستند که در تمام عمر از عسل استفاده می کنند ولی حاضر به چند دقیقه فکر درباره ی آن نیستند.

وَ اللّهُ خَلَقَکُمْ ثُمَّ یَتَوَفّاکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئاً إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ قَدِیرٌ

وخداوند شما را آفرید سپس(جان)شما را می گیرد وبعضی از شما به پست ترین دوران عمر(پیری)بازگردانده می شود،تا آنجا که بعد از دانستن(بسیاری از مطالب،بخاطر پیری همه را فراموش می کند و دیگر) چیزی نمی داند.البتّه خداوند آگاه و توانمند است.

نکته ها:

*  أَرْذَلِ از رذل به معنای پست و بی ارزش است.پست ترین دوران عمر،همان دورانی

است که ضعف و فراموشی به حدّ اعلی می رسد.

* فراموشی دوران کهولت،مربوط به افراد عادّی است،وگرنه اولیای خدا نظیر حضرت نوح و حضرت مهدی علیهما السلام که برای مسئولیّتی عمر طولانی دارند،هرگز گرفتار غفلت و سستی و فراموشی نمی شوند.

پیام ها:

-مرگ و حیات به دست اوست. خَلَقَکُمْ ثُمَّ یَتَوَفّاکُمْ

-عمر مفید و باارزش،دوران آگاهی انسان است.عمری که در آن فراموشی و غفلت است،بی ارزش است. أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لا یَعْلَمَ

-عمر طولانی برای همه نیست. وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ

-تغییر و تحولات که در انسان پدید می آید،از قدرت و ضعف،علم و جهل، آگاهی و نسیان،همه بر اساس تدبیر و علم خداوند است. إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ قَدِیرٌ

وَ اللّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ فَمَا الَّذِینَ فُضِّلُوا بِرَادِّی رِزْقِهِمْ عَلی ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَهُمْ فِیهِ سَواءٌ أَ فَبِنِعْمَهِ اللّهِ یَجْحَدُونَ

و خداوند بعضی از شما را بر بعضی دیگر در روزی برتری داده است، پس کسانی که برتری داده شده اند،رزق خود را بر زیردستان خود ردّ نمی کنند تا همه با هم برابر شوند.پس آیا نعمت خدا را انکار می کنند؟

نکته ها:

* بعضی از رفتارها در موارد مختلف آثار گوناگونی دارد؛مثلاً ترحّم نسبت به دیگران کاری پسندیده است،ولی گاهی به قول شاعر:ترحّم بر پلنگ تیز دندان،ستمکاری بود بر گوسفندان.و یا آموزش کار پسندیده ای است،لیکن آموزش دادن به بعضی مثل دادنِ تیغ به دست زنگی مست است.لیکن رفتار عادلانه همه جا ونسبت به همه یک ارزش است ورعایت عدالت هیچگاه ناپسند نمی شود.لیکن معنای عدالت،آن نیست که خداوند همه مردم را در یک درجه از استعداد و شرایط قرار دهد،زیرا اگر همه مردم در برخورداری از نعمت ها مساوی باشند،استخدام و تعاون و همکاری که برای زندگی اجتماعی یک ضرورت است از بین می رود.قرآن در آیه سوره زخرف می فرماید: وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا یعنی ما بعضی انسان ها را بر بعضی دیگر برتری دادیم تا بدین وسیله،استخدام پیش آید.( سُخْرِیًّا به معنای تسخیر و استخدام و سُخْرِیًّا به معنای استهزا است)

* تفاوت مردم در رزق،یکی از برنامه های حکیمانه الهی است،زیرا اگر همه مردم یکسان و یکنواخت بهره می بردند،کمالات معنوی آنان ظاهر نمی شد.مثلاً سخاوت،صبر،ایثار، حمایت،شفقت،تواضع و امثال آن،زمانی معنی پیدا می کند که تفاوت هایی در میان انسان ها باشد.

* ممکن است معنای آیه این باشد که خداوند از بخل مردم انتقاد می کند که چرا افراد کامیاب، زیردستان خود را در امکانات خود شریک نمی سازند و ممکن است معنای آیه چنین باشد که امکان انتقال بعضی نعمت ها به دیگران نیست،مثلاً چگونه می توان زیبایی چهره یا صوت یا عقل یا نبوغ یا محبوبیّت یا نفوذ کلام را به دیگران منتقل کرد.این تفاوت ها رمز تکامل و یکی از نعمت های الهی است.چرا آن را انکار می کنید؟

* گاهی کامیابی ها در اثر ظلم،حق کشی واستثمار به دست می آید که اسلام این گونه درآمدها را حرام شمرده است،لیکن گاهی توسعه رزق صددرصد خدادادی و از طریق حلال وبصورت طبیعی است.مثل دو نفر که مشغول ماهیگیری می شوند،یکی صدها ماهی در توری که او افکنده می رود،ولی دیگری چند ماهی به تور می اندازد.در اینجا غنی و فقر،الهی است که برای آزمایش غنی و فقیر و بروز استعدادهای آنهاست و هیچ جنبه ی منفی ندارد.این آیه نظر به این گونه موارد دارد. وَ اللّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ

* ابوذر از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که حضرت فرمودند،نسبت به بردگان خود مساوات داشته باشید،آنان برادر شما هستند،از لباسی که خود می پوشید به آنان بپوشانید و از غذایی که خود می خورید به آنان بخورانید.

انما هم اخوانکم فاکسوهم مما تکسون و اطعموهم مما تطعمون

* در روایات می خوانیم:افرادی جز با غنا وافرادی جز با فقر و تهیدستی،اصلاح نمی شوند، بنابراین به خواست خداوند حکیم راضی باشید. وَ اللّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ

پیام ها:

-رزق انسان،همیشه با زرنگی نیست. وَ اللّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ چنانکه در جای دیگر آمده: نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ

-انسان حاضر نیست با تقسیم امکانات زیردست خودش را شریک خود قرار دهد.پس چگونه سنگ و چوب را شریک خداوند قرار می دهد؟ فَمَا الَّذِینَ فُضِّلُوا ... فَهُمْ فِیهِ سَواءٌ

-بی تفاوتی وترک کمک به دیگران،کفران نعمت است. أَ فَبِنِعْمَهِ اللّهِ یَجْحَدُونَ

وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَهً وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَتِ اللّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ

و خداوند از جنس خودتان همسرانی برایتان قرار داد و از همسرانتان برای شما فرزندان و نوادگانی قرار داد و از پاکیزه ها شما را روزی داد، پس آیا(باز هم)به باطل ایمان می آورند و به نعمت الهی کفر می ورزند؟.

نکته ها:

* در تفسیر طبری می خوانیم که حَفَدَهً به داماد،فرزند،نواده و حتّی اعوان و خدمه و فرزندی که همسر از شوهر دیگر داشته،گفته می شود،در تفسیر المیزان آمده که حَفَدَهً

جمع حافد به معنای سرعت در عمل است و چون نزدیکان،سریع تر به کمک والدین می شتابند،به آنها حفده گفته می شود.

* سؤال: چرا در این آیه نام پسران آمده،ولی نام دختران نیامده است؟

پاسخ: ممکن است مراد از بَنِینَ پسران و دختران هر دو باشند و ممکن است دختران مصداق طیبات باشند که در آیه آمده است،چنانکه در آیه ی سوره ی نور می فرماید:

الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ و ممکن است با وجود حَفَدَهً که به معنای نوه ی دختری است،نیازی به نام دختر نباشد.

پیام ها:

-همسر و فرزند،از نعمت های الهی است.(همسر وسیله آرامش و فرزند مایه امید است) وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ ... أَزْواجاً ... بَنِینَ

-از الطاف و حکمت های الهی،سنخیّت میان زن و شوهر است. جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ

-ازدواج،یک برنامه ی مدبّرانه الهی است. وَ اللّهُ جَعَلَ ... أَزْواجاً

-خداوند،هم نیازهای روحی و روانی را تأمین می کند. مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً ... بَنِینَ وَ حَفَدَهً و هم نیازهای مادی را. رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ

-از الطاف حکیمانه الهی،دل پسند بودن رزق اوست. رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ

-ترک ازدواج و جلوگیری از فرزند و تحریم حلال های الهی،باطل گرایی و کفران نعمت است. أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَتِ اللّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ

-با وجود همسر و رزق حلال،زنا و حرام خواری،کفران نعمت الهی است.

بِنِعْمَتِ اللّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ

-انسان میل به ماندگار شدن خود یا یادگارهای خود دارد. جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَهً

-ابتدا با بیان نعمت ها و الطاف،مخاطب خود را آماده کنید،سپس از او انتقاد کنید. جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ ... أَزْواجِکُمْ ... وَ رَزَقَکُمْ ... أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ

وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا یَمْلِکُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ شَیْئاً وَ لا یَسْتَطِیعُونَ

وبه جای خداوند بت هائی را می پرستند که نه مالک چیزی از آسمان ها و زمین هستند و نه می توانند مالک شوند.

فَلا تَضْرِبُوا لِلّهِ الْأَمْثالَ إِنَّ اللّهَ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ

پس بت ها را امثال ومانند خدا نشمارید.همانا خداوند می داند و شما نمی دانید.

نکته ها:

* مشرکان خداوند را همچون سلطان وشاه و بت ها را وزیران او می پنداشتند.این آیه از این گونه تشبیهات نهی می کند.

* قاآنی شاعر می گوید:

ای همه هستی زتو پیدا شده

خاک ضعیف از تو توانا شده

زیر نشینت همه ی کائنات

ما به تو قائم،چه تو قائم به ذات

هستیِ تو هستیِ پیوند،نه

تو به کس و کس به تو مانند،نه

پیام ها:

-معبود باید هم رازق باشد و هم قادر،ولی شرکائی که شما برای خدا گرفته اید هیچکدام را ندارند. یَعْبُدُونَ ... ما لا یَمْلِکُ

-بت ها ومعبودها،نه الآن رازقند و نه می توانند در آینده رازق باشند.

لا یَسْتَطِیعُونَ

-معبودهای خیالی شما،نه قدرت ریزش باران از آسمان دارند و نه قدرت رویاندن گیاه در زمین. رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ

-معبودهای ساختگی،نه تنها قادر بر کارهای بزرگ نیستند،حتّی قادر به کوچک ترین کارها هم نیستند. رِزْقاً ... شَیْئاً

-سرچشمه ی تشبیهات در مورد خدا،جهل انسان است. فَلا تَضْرِبُوا لِلّهِ الْأَمْثالَ ...

أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ

ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ یَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ

خداوند،برده مملوکی را مثل می زند که بر هیچ چیز توانایی ندارد وکسی که(آزاد است و)ما به او رزق نیکو از جانب خود داده ایم،پس او مخفیانه و آشکارا از آن رزق انفاق می کند.آیا(این دو نفر)برابرند؟(اگر نزد شما دو انسان توانا و ناتوان برابر نیستند،پس چگونه سنگ و چوب را با خداوند برابر می دانید)ستایش مخصوص خداست،امّا بیشترشان نمی دانند.

وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلَیْنِ أَحَدُهُما أَبْکَمُ لا یَقْدِرُ عَلی شَیْءٍ وَ هُوَ کَلٌّ عَلی مَوْلاهُ أَیْنَما یُوَجِّهْهُ لا یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَ مَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ

وخداوند دو مرد را مثال می زند که یکی از آن دو گُنگ است که بر هیچ چیز توانایی ندارد و سربار مولای خویش است،بگونه ای که هر کجا او را می فرستد،هیچ سودی با خود نمی آورد،آیا او با کسی که به عدالت فرمان می دهد و خود بر راه مستقیم می رود برابر است؟.

پیام ها:

-شما که دو انسان(مولی و عبد)را یکسان نمی دانید،چگونه خالق و مخلوق را مساوی می دانید. هَلْ یَسْتَوِی

-با سؤال ومثال،وجدان مردم را بیدار وبه فکر وادارید. ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً ... هَلْ یَسْتَوِی

-ریشه ی شرک مردم،جهل است. بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ

-قدرت یک نعمت الهی است لا یَقْدِرُ عَلی شَیْءٍ - یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً

-رزق حسن زمانی زیباست که همراه با انفاق باشد. رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ و زبان گویا زمانی ارزش دارد که همراه با امر به عدالت باشد. مَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ

-انفاق سرّی از انفاق عَلَنی،بهتر است.( سر قبل از جهر آمده است)

-زبان،کلید روزی است. أَبْکَمُ لا یَقْدِرُ عَلی شَیْءٍ ، کَلٌّ عَلی مَوْلاهُ ... لا یَأْتِ بِخَیْرٍ

-امر به معروف زمانی اثر دارد که آمر نیز در راه درست باشد. یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ

-افراد مالک نیز از خود چیزی ندارند ودر سایه رزق الهی به نوایی رسیده اند.

(در آیه به جای اینکه در برابر مملوک کلمه ی مالک قرار گیرد، رَزَقْناهُ آمده است)

وَ لِلّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما أَمْرُ السّاعَهِ إِلاّ کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

غیب آسمان ها و زمین مخصوص خداست و برپایی قیامت(در سرعت و آسانی)جز مانند چشم بر هم زدن یا نزدیک تر نیست.البتّه خداوند بر هر چیزی قادر است.

نکته ها:

*  غَیْبُ در برابر شهود و یک امر نسبی است.یعنی ممکن است چیزی نسبت به شخصی، غیب باشد و نسبت به دیگری،حاضر و ظاهر باشد.

*  أَمْرُ السّاعَهِ یعنی واقعه ی قیامت،از مهم ترین مصادیقِ غَیْبُ است و از الطاف خداوند آن است که زمان آن را بر ما مخفی داشته است.

* ممکن است این آیه پاسخی به تشبیهات مشرکان در آیات قبل باشد که اگر در آسمان وزمین برای خدا شریکی بود،خدا از او آگاه بود،چون او همه چیز را می داند.

* بدن انسان پس از مرگ متلاشی و ذراتش در زمین پخش و غایب می شود،او غیب را می داند و بار دیگری او را می آفریند.

پیام ها:

-خداوند نه تنها عالم به غیب است،بلکه مالکِ غیب است. لِلّهِ غَیْبُ السَّماواتِ

-هیچ کاری برای او سخت نیست،حتّی برپایی قیامت. ما أَمْرُ السّاعَهِ إِلاّ کَلَمْحِ الْبَصَرِ

-باطن و غیب هر کاری در قیامت جلوه می کند. وَ لِلّهِ غَیْبُ ... وَ ما أَمْرُ السّاعَهِ

-قیامت،شدنی است،زیرا خداوند هم علم به همه چیز دارد و هم قدرت بر دوباره آفریدن. لِلّهِ غَیْبُ ، عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

-به دنیا مغرور نشویم،قیامت دور نیست،خود را آماده کنیم. کَلَمْحِ الْبَصَرِ

-خدا می تواند مقدّمات هر کاری را حذف یا فشرده کند و یا سرعت بخشد.

کَلَمْحِ الْبَصَرِ

وَ اللّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

 وخداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که هیچ چیز نمی دانستید و برای شما گوش و چشمها ودل ها قرار داد،شاید شما شکر کنید.

نکته ها:

*  امهات جمع ام است و بجای امات ، أُمَّهاتُ گفته می شود،یعنی حرفِ ها در جمع زاید است.

پیام ها:

-تولّد از مادر،به اراده ی الهی است. اللّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ

-یاد نقص ها و کمبودها و فقدان های گذشته،روحیّه ی شکر را در انسان بارور می کند. لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً ... لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

-حکمت و سنّت خداوند،آن است که هر کاری از راه وسیله اش انجام شود.

ابزار علم،چشم و گوش و دل است. جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ ...

-کارآییِ گوش قبل از چشم است.(گوش در شکم مادر هم می شنود،ولی چشم بعد از تولد تا مدّتی بسته است.شاید به همین دلیل در آیه نام گوش قبل از چشم برده شده است) جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ

-تشکر از هر نعمت،بکارگیری صحیح آن است.زیرا قرآن از گروهی انتقاد می کند که چشم دارند ولی حقایق را نمی بینند،گوش دارند ولی حاضر به شنیدن حقّ نیستند. جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ ... لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

-شکر واقعی نعمت چشم و گوش،تحصیل علم است:زیرا آیه ابتدا می فرماید:

شما نمی دانستید،من به شما چشم و گوش دادم تا شکر کنید،یعنی علم بیاموزید. جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ ... لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

أَ لَمْ یَرَوْا إِلَی الطَّیْرِ مُسَخَّراتٍ فِی جَوِّ السَّماءِ ما یُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ اللّهُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ

آیا به پرندگان نمی نگرند،در حالی که در فضای آسمان در پرواز هستند، جز خداوند آنها را نگاه نمی دارد.البتّه در این(پرواز)برای گروهی که ایمان می آورند نشانه هایی روشن است.

نکته ها:

* چنانکه گفته شد سیمای این سوره،آشنایی با نعمت ها و توجّه به خالق آنهاست و تا اینجا از نعمت هایی همچون آب باران،شیر حیوانات،میوه ها،عسل ونعمت همسر و فرزند نام برده شد و در این آیه و آیه بعد به نعمت پرندگان،پوست و پشم و کرک چهارپایان و بهره برداری از کوهها اشاره شده است.

* پرواز پرندگان،گاهی تنها و گاهی دسته جمعی،گاهی منظم و گاهی نامنظم،گاهی برای فرار و گاهی برای غذا می باشد.هر پرنده ای با بالی مناسب با وزن و نیازش،پرواز می کند،که همه ی این امور باید سبب توجّه انسانِ عاقل به خداوند شود.

پیام ها:

-خداوند از ما تفکّر در آفریده ها را می خواهد و از کسانی که فکر نمی کنند، انتقاد می کند. أَ لَمْ یَرَوْا

-پرندگان،در هرحال و هرجا در تسخیر الهی اند. مُسَخَّراتٍ فِی جَوِّ السَّماءِ

-داشتن امکانات و ابزار برای پرواز در آسمان،نباید ما را از خدا غافل کند.

ما یُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ اللّهُ

-شگفتی های پرواز پرندگان،یکی دو تا نیست. لَآیاتٍ لیکن دریافت این نشانه ها برای اهل ایمان است. لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ

وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَناً وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعامِ بُیُوتاً تَسْتَخِفُّونَها یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَ یَوْمَ إِقامَتِکُمْ وَ مِنْ أَصْوافِها وَ أَوْبارِها وَ أَشْعارِها أَثاثاً وَ مَتاعاً إِلی حِینٍ

و خداوند برای شما از خانه هایتان،مایه آرامش قرار داد و برای شما از پوست های چهارپایان خیمه هایی قرار داد که روز کوچ شما و روز اقامت شما(حمل ونقل)آن را سبک وخفیف می یابید و از پشم وکرک وموهای آنها،برای مدّتی لوازم و اسباب زندگی قرار داد.

نکته ها:

*  بیت از بیتوته به معنای محل استراحتی است که انسان شب را در آنجا می گذراند.

ظعن به معنای رفتن است. اثاث به معنای اجناسِ زیاد خانه است.مراد از تَسْتَخِفُّونَها خیمه هایی است که حمل ونقل آن آسان و خفیف است.

پیام ها:

-خانه محل آسایش و آرامش است. بُیُوتِکُمْ سَکَناً

-از نقش چهارپایان و پوست آنها و کرک و مو وپشم آنها در تهیه اسباب زندگی و خیمه ها غافل نشویم. مَتاعاً

-زمان استفاده از نعمت ها محدود است. إِلی حِینٍ

-هماهنگی نعمت ها با نیازهای بشر و تناسب ساختمان انسان با پوست و پشم و کرک و مو یکی از تدبیرهای الهی است. جَعَلَ لَکُمْ - جَعَلَ لَکُمْ

-سبک وزن بودن پشم و پوست و کرک و مو،یکی از نعمت های الهی است.

تَسْتَخِفُّونَها

وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِمّا خَلَقَ ظِلالاً وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِبالِ أَکْناناً وَ جَعَلَ لَکُمْ سَرابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ وَ سَرابِیلَ تَقِیکُمْ بَأْسَکُمْ کَذلِکَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ

وخداوند از آنچه آفریده،برای شما سایه ها قرار داد و از کوه برایتان،غارها قرار داد وبرای شما لباس هایی قرار داد که شما را از گرما(و سرما)حفظ می کند ولباس هایی که شما را از آسیب های یکدیگر حفظ می نماید.این گونه(خداوند) نعمت خود را بر شما تمام می کند،باشد که خود را تسلیم او کنید.

نکته ها:

*  اکنان جمع کن به چیزی گفته می شود که وسیله ی استتار باشد و مراد از آن در این آیه،غارها و تونل های زیر کوه هاست.

* خداوند در آیه قبل،نعمت مسکن را برای شهرنشینان؛ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَناً ، ونعمتِ چادر را برای کوچ نشینان؛ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعامِ بُیُوتاً ،مطرح کرد ودر این آیه،نعمت غار را برای غارنشینان؛ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِبالِ أَکْناناً مطرح ساخته است.

* در میان انواع لباس ها،نام سَرابِیلَ به معنای پیراهن،برده شده که لباس دائمی برای زن و مرد،کودک و بزرگ،در همه حال و همه جاست و تمام بدن را می پوشاند.

* به گفته ی تفسیر المیزان،رسم عرب بر آن است که میان دو امر متضاد،نام یکی را می برد، ولی هر دو را در نظر دارد.لذا در این آیه نیز مراد از جمله ی تَقِیکُمُ الْحَرَّ لباسی است که انسان را از سرما وگرما حفظ می کند،گرچه فقط نام گرما برده شده است.

پیام ها:

-توجّه و یاد نعمت ها،علاقه انسان را به ولی نعمت زیاد و روح تسلیم و پرستش را در او زنده می کند.(کلّ آیه)

-نقش سایه،کمتر از روشنایی و نور نیست. جَعَلَ لَکُمْ ... ظِلالاً

-کامیابی از نعمت ها،ما را از یاد آفریدگار آنها غافل نکند.(در این آیه سه بار جَعَلَ و یکبار خَلَقَ بکار رفته است)

-زره ولباس دفاع که با نرم شدن آهن و خلاقیّت ساخته شده،از الطاف الهی است. جَعَلَ لَکُمْ سَرابِیلَ تَقِیکُمُ بَأْسَکُمْ

-توجّه دادن مردم به نعمت ها وخالق آنها،بهترین راه دعوت به خدا و جلوگیری از سرکشی و تکبر است. یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ

-در گفتگوها،مخاطب و محیط سخن را در نظر بگیرید.(گرچه لباس وسیله ی حفظ از سرما و وسیله ی زیبایی نیز هست،لیکن چون مشکل منطقه حجاز گرما و جنگ بود،خداوند به دو فایده حفاظت از گرما و جنگ اشاره کرده است. سَرابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ ... تَقِیکُمْ بَأْسَکُمْ

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ الْمُبِینُ

پس(ای پیامبر)اگر روی برتافتند،پس بر(عهده)تو جز تبلیغ روشن نیست.

پیام ها:

-انسان در انتخاب راه وعقیده اختیار دارد و نشانه ی آن سرکشی در برابر دعوت انبیاست. فَإِنْ تَوَلَّوْا

-وظیفه ی انبیا،ابلاغ است نه اجبار. فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ

-تبلیغ باید روشن و بدون ابهام و شک باشد. الْبَلاغُ الْمُبِینُ

-اگر انسان روح سالم نداشته باشد،روشن ترین تبلیغ ها الْبَلاغُ الْمُبِینُ ،از پاک ترین افراد یعنی انبیا،در او کارساز نیست. فَإِنْ تَوَلَّوْا

یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها وَ أَکْثَرُهُمُ الْکافِرُونَ

(آنها)نعمت خداوند را می شناسند،سپس آن را انکار می کنند وبیشتر آنان کافر و ناسپاسند.

نکته ها:

* قرآن درباره ی انکار عالمانه و لجاجت با حق،بارها سخن گفته است؛گاهی می فرماید:با آنکه از درون،یقین دارند،انکار می کنند، وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ   گاهی می فرماید:پیامبر را مثل فرزندان خود می شناختند،ولی انکارش می کردند، یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ گاهی می فرماید:حقّ را می دانند،ولی آگاهانه کتمان می کنند، لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ وگاهی می فرماید:مطلب را درک می کنند ولی روی آنرا می پوشانند، فَلَمّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ  

* امام صادق علیه السلام فرمود:وقتی علی بن ابی طالب علیهما السلام در مسجد پیامبر ودر حال رکوع، انگشترخود را به فقیر داد و آیه ی سوره مائده نازل شد که ولیّ شما فقط خدا ورسول وکسی است که در رکوع انفاق می کند،گروهی ولّی خود را شناختند و انکار کردند،در این هنگام این آیه نازل شد؛ یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها .

* امام صادق علیه السلام فرمود:

نحن و الله نعمت الله التی انعم بها علی عباده و بنا یفوز من فاز بخدا سوگند،نعمتی را که خدا به بندگان انعام کرده،ما هستیم و تنها بواسطه ما مردم رستگار می شوند.

پیام ها:

-علم و شناخت کافی نیست،پذیرش و عمل لازم است. یَعْرِفُونَ. .یُنْکِرُونَها

-ریشه ی کفر،علاوه بر جهل،تعصب های قومی،لجاجت روحی و حفظ منافع مادی است. یَعْرِفُونَ ... یُنْکِرُونَها ،... اَلْکافِرُونَ

-بعد از شناخت حق تا مدتّی تضاد و درگیری در روح است تا بالاخره شقاوت غالب شده و کفر می ورزند. ثُمَّ یُنْکِرُونَها و نفرمود: فینکرونها

وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً ثُمَّ لا یُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ

و(یاد کن)روزی را که از هر امّتی شاهدی برانگیزیم،سپس به کسانی که کفر ورزیدند اجازه(هیچ کلامی)داده نخواهد شد وآنها برای عذرخواهی فراخوانده نمی شوند.

نکته ها:

* در قرآن بارها،سخن از گواهانِ قیامت مطرح شده است؛پیامبران،فرشتگان،اولیای خدا، زمین واعضای بدن،از گواهان آن روز هستند.امام صادق علیه السلام فرمودند:برای هر امّت و زمانی،امامی هست که مردم با او محشور می شوند.  و امام باقر علیه السلام در ذیل آیه فرمودند:

نحن الشهود علی هذه الامه همانا ما شاهدان بر این امّت هستیم.

* با آنکه خداوند همه جا حاضر وبه همه چیز آگاه است،ولی وجود گواهان متعدّد،عامل پیدایش تقوا وحیا برای مؤمنان و وسیله ی رسوایی بیشتر مجرمان است.

* شرط شهادت و گواهی،علم و آگاهی همراه با عدالت است.بنابراین اولیای خدا که در قیامت شاهد بر ما هستند باید در دنیا،بر کار ما ناظر بوده و اعمال ما بر آنها عرضه شود و این همان عقیده ماست که به گفته روایاتِ متعدّد وآیه ی مبارکه فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ هر هفته،اعمال ما به امام زمان علیه السلام عرضه می شود.و بدون این عقیده،آیاتِ شهادت و گواهی در قیامت،قابل توجیه نیست.چگونه کسی که از اعمال ما خبر ندارد یا عدالت ندارد،در قیامت گواهی بدهد.

*  استعتاب از عتاب است،یعنی گنهکار از صاحبِ حق،طلب عتاب و سرزنش می کند تا بدین وسیله قهرش فرو نشیند و رضایت دهد.

* در دنیا هم می توان توبه کرد،هم عذرخواهی و هم جبران نمود،امّا در قیامت نه جای توجیه است،نه عذرخواهی،نه تدارک:

اما توجیه مردود است،چون وقتی که بعضی از دوزخیان به گروه دیگری می گویند: لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنّا مُؤْمِنِینَ اگر شما نبودید ما مؤمن بودیم،خطاب می رسد: بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ   بلکه خود شما اهل ایمان آوردن نبودید.

اما تدارک گناه مردود است،چون وقتی از خداوند می خواهند؛ فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً   ما را به دنیا بازگردان تا کار شایسته ای انجام دهیم،پاسخ می شنوند: کَلاّ إِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها ، فَذُوقُوا بِما نَسِیتُمْ  

واما عذرخواهی مردود است،چرا که قرآن می فرماید: وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ   اجازه نمی یابند که عذرخواهی کنند.

پیام ها:

-گواه هر قومی از خودشان است تا حجّت بر آنها تمام شود. مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً

-خدا در میان هر قومی ودر هر زمانی،برمردم حجّت وشاهد دارد. مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً

-در دادگاه الهی،حساب و کتاب و گواه و شهادت مطرح است. شَهِیداً

-با وجود شاهد و حجّت،دیگر عذرتراشی و توجیه یا رضایت طلبی معنا ندارد. لا یُؤْذَنُ ... لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ

وَ إِذا رَأَی الَّذِینَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ

وچون کسانی که ستم کردند عذاب را ببینند،پس نه از آنان عذاب کم شود و نه مهلتشان داده شود.

نکته ها:

* در آیه قبل خواندیم که در قیامت،نه اجازه ی توجیه دهند و نه امکان رضایت طلبی.و در این آیه می فرماید:قهر خداوند در آن روز،نه تخفیفی دارد و نه تأخیری.

پیام ها:

-آگاهی از کیفر وچگونگی آن،عامل بازدارنده از گناه است. إِذا رَأَی الَّذِینَ ...

-سرچشمه ی عذاب خداوند،ظلم خود بشر است. إِذا رَأَی الَّذِینَ ظَلَمُوا الْعَذابَ

-در قیامت،کیفر ستمگران،تخفیف وتأخیر ندارد. ظَلَمُوا ... فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ ...

وَ إِذا رَأَی الَّذِینَ أَشْرَکُوا شُرَکاءَهُمْ قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا الَّذِینَ کُنّا نَدْعُوا مِنْ دُونِکَ فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَکاذِبُونَ

وچون کسانی که شرک ورزیدند،شرکای(پنداری)خود را(در قیامت) ببینند،گویند پروردگارا اینان شریکان(خیالی)ما بودند که ما به جای تو می خواندیم(ولی شرکا به سخن آمده)حرف آنان را به خودشان برگردانده(وپاسخشان دهند)که شما بدون شک دروغگویید.

نکته ها:

* بر طبق روایات،در قیامت،مواقف مختلفی است؛

در بعضی مواقف مُهر بر لب خورده و دست و پا گواهی می دهند.

در موقفی دیگر،ناله ها و استمدادها بلند است.

در موقفی دیگر،انسان به دنبال آن است که گناه خود را به گردن دیگران بیندازد.مثلاً به شیطان می گوید:تو مرا به کفر و شرک وادار کردی،و شیطان در پاسخ می گوید:من از روز اوّل با شرک شما مخالف بودم. إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ  

گاهی مقصّر را بت ها می داند،ولی آنها نیز تبرّی می جویند. وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ حتّی خداوند به حضرت عیسی خطاب می کند:آیا تو به مردم گفتی که تو و مادرت را معبود قرار دهند؟و عیسی در پاسخ می گوید:تو از هر شریکی منزّهی،...این مردم به سراغ جنّ رفتند و هرگز من کسی را به سوی غیر تو دعوت نکرده ام. قالَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ ودر آیه مورد بحث نیز،موجوداتی که شرکای خدا قرار گرفته شده اند،از مشرکان تبّری می جویند و آنها را تکذیب می کنند.

پیام ها:

-خداوند شریک ندارد،مشرکان برای او شریک می پندارند. شُرَکاؤُنَا و نفرمود: شرکاء الله

-وحشت قیامت باعث می شود که انسان برای رهایی خود،بار را به دوش دیگران بیندازد. هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا

-معبودهای ساختگی نیز در قیامت،محشور می شوند. هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا الَّذِینَ کُنّا نَدْعُوا

-در قیامت،برای دفاع از خود،بت ها نیز به سخن در آیند. فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ ...

-بت ها لیاقت خود را برای پرستش تکذیب می کنند وبه بت پرستان می گویند:

شما در واقع خیالات خود را پرستش می کردید. فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَکاذِبُونَ

وَ أَلْقَوْا إِلَی اللّهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَمَ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ

در چنین روزی به پیشگاه خدا سرِ تسلیم افکنند و آنچه را به دروغ می بافتند،از آنان محو شود.

پیام ها:

-اگر امروز تسلیم نشویم،فردا در قیامت تسلیم خواهیم شد،ولی چه سود؟ وَ أَلْقَوْا إِلَی اللّهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَمَ

-تمام خیال بافی ها در قیامت،محو می شود.(آرزوی شفاعت و تقّرب و امید عزّت و نصرت از غیر خدا،خیالی بیش نیست.) ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ

اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ بِما کانُوا یُفْسِدُونَ

کسانی که کافر شدند و(مردم را)از راه خدا بازداشتند،به سزای فساد مداومشان عذابی بر عذابشان افزودیم.

نکته ها:

* عکس العمل مردم در برابر راه خدا متفاوت،گاهی مثبت و گاهی منفی است و هرکدام دارای درجات و مراحلی می باشد؛

الف:برخوردهای مثبت:

-گروهی در انتظار فهم راه خدا وپیمودن آن هستند. عَسی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ  

-گروهی به خاطر خدا هجرت می کنند. وَ مَنْ یُهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللّهِ  

-گروهی به خاطر در راه خدا بودن محاصره می شوند. أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ

-گروهی در راه خدا آزار را تحمّل می کنند. أُوذُوا فِی سَبِیلِی

-گروهی منادی دعوت دیگران به راه خدا می شوند. ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ

-گروهی در راه خدا هرگز سست نمی شوند. فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ

-گروهی در راه خدا می جنگند. یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ

-گروهی کشته می شوند. قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ  

ب:برخوردهای منفی:

-گروهی خیال می کنند در راه خدا هستند. یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ

-گروهی راه خدا را کج می خواهند. یَبْغُونَها عِوَجاً گروهی راه خدا را بر دیگران می بندند. یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ

-گروهی برای بستن راه خدا پولها خرج می کنند. یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ  

پیام ها:

-کفر مقدّمه ی فساد است. کَفَرُوا وَ صَدُّوا ... یُفْسِدُونَ همان گونه که ایمان مقدّمه عمل صالح است. آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (که در آیات متعدّد آمده است)

-حساب رهبران کفر که با قلم و بیان و امکانات،راه خدا را می بندند،از حساب افراد عادّی جداست. زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ

-مفسد فی الارض تنها کسانی که امنیّت جامعه را بهم می زنند نیستند،بلکه هر فرد یا گروهی که به هر شکلی،مانع رشد معنوی جامعه شود،مفسد است.

اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا ... بِما کانُوا یُفْسِدُونَ

وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلی هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَهً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ

و(یاد کن)روزی را که در هر امّتی،شاهدی بر آنان از خودشان برانگیزیم و تو را بر آنان گواه آوریم و بر تو این کتاب را نازل کردیم که روشنگر هر چیز است و مایه ی هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است.

نکته ها:

* در پنج آیه قبل نیز به مسأله گواه بر امّت ها اشاره شد و این جزء عقاید قطعی ماست که در قیامت،هر امّتی شاهد و گواهی دارند و پیامبر اسلام شاهد بر این امّت و گواهان سایر امّت هاست.نکته مهم آن است که گواهی اولیای خدا باید از روی حسّ و دیدن و علم باشد و آنها از هرگونه خطا و کذب معصوم باشند تا گواهی آنها در آن روز حسّاس بر همه ی مردم، یک نوع اتمام حجّت باشد.و ناگفته پیداست کسی که بر اعمال حاضر و غایب و ظاهر و باطن مردم،آگاه باشد و سخن او در قیامت مورد پذیرش امّت و خداوند باشد،جز انبیا و امامان معصوم،که با امدادهای غیبی،بر رفتار و کردار و گفتار و نیّات مردم،آگاهند،کس دیگری نخواهد بود.

* در تفسیر صافی از امام صادق علیه السلام نقل شده که آن حضرت فرمود:بخدا قسم ما هر چه را در آسمان ها و زمین و آنچه را میان آنهاست و هر چه در بهشت و دوزخ است،می دانیم.

سپس امام این آیه را سه بار پی درپی تلاوت فرمودند.

امام باقر علیه السلام فرمود:هر چه را که امّت به آن نیاز داشته،در قرآن آمده است و هر سخنی که از من شنیدید اگر سند قرآنی اش را بخواهید،خواهم گفت.

حضرت علی علیه السلام فرمود:خبر شما و تاریخ گذشتگان و آیندگان و آسمان و زمین در قرآن آمده است.

* امام رضا علیه السلام در جلسه ای به رؤسای ادیان فرمود:از معجزات پیامبر اسلام آن است که یتیمی فقیر و چوپانی درس نخوانده،کتابی داشته باشد که تبیان کل شی باشد و اخبار گذشته و آینده تا قیامت در آن ثبت شده باشد.

* امام صادق علیه السلام فرمود:هر مسأله ای که مورد اختلاف دو نفر باشد در کتاب خدا،اصلی که آنرا حلّ کند وجود دارد،گرچه عقل مردم به آن نرسد.

* قرآن بیان هر چیز است،امّا هر کس نمی فهمد چنانکه حضرت علی علیه السلام می فرماید:در قرآن،برای عوام عبارتِ ظاهری،برای خواص اشاراتِ رمزی،برای اولیای خدا،لطائف الهی و برای انبیا،حقایق است.

* تبیان همه چیز بودن،یا مستقیم است یا بواسطه ی آیاتی که در آن اصولی مطرح شده و آن اصول برای ما کارساز است.نظیر آیه؛ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا آنچه را پیامبر برای شما آورده بگیرید و از آنچه شما را نهی کرده دور شوید و نظیر آیه؛ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ

پیام ها:

-نظارت دائمی اولیای خدا بر اعمال ما،یکی از مسلّمات قرآنی است. شَهِیداً عَلَیْهِمْ

-گواهان در قیامت،سلسله مراتب دارند.برای هر امّتی،امامِ آن شاهد است و پیامبر اسلام،شاهد بر همه ی گواهان است. جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً

-هم پیامبر اسلام بر همه پیامبران شاهد است و هم کتابش،تبیان کلّ شیء است.

نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ

-قرآن کتابی جامع برای بیان همه نیازهای جامعه است. تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ

-تسلیم بودن،لازمه دریافت هدایت،رحمت و بشارت الهی است. هُدیً وَ رَحْمَهً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ

إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ

همانا خداوند(مردم را)به عدل و احسان و دادن(حق)خویشاوندان، فرمان می دهد و از کارهای زشت و ناپسند و تجاوز،نهی می فرماید او شما را موعظه می کند باشد که متذکّر شوید.

نکته ها:

* این آیه منشور جهانی اسلام است که امام باقر علیه السلام آنرا در خطبه های نماز جمعه می خواندند.و به گفته فیض کاشانی در تفسیر صافی؛اگر در قرآن همین یک آیه بود،کافی بود که بگوییم:قرآن، تبیان کل شی است،اوامر و نواهی این آیه در همه ادیان بوده و هرگز نسخ نشده است.

ولیدبن مغیره،چنان جذب این آیه شد که گفت:شیرینی،زیبایی،محتوای آن،چنان است که نمی تواند کلام بشر باشد.  و عثمان بن مظعون می گوید با شنیدن این آیه،اسلام به عمق جانم نفوذ کرد و به دلم نشست.

*  عدل درباره چیزی است که تساوی آن با بصیرت درک شود و عدل در مورد چیزی است که تساوی آن با حسّ درک شود. عدل مساوات در جزاء است ولی احسان زیاد کردن پاداش است.

عَدل دوری از افراط و تفریط است که هم در عقاید مطرح است و هم در رفتار شخصی و جامعه و سفارش این آیه هم به فرد است و هم به حکومت ها.

عَدل در نظام آفرینش،رمز پایداری آن است.

بالعدل قامت السماوات و الارض و در نظام تشریع سرلوحه ی دعوت همه انبیاست.

*  احسان کلمه ی مبارکی است که شامل خدمات مالی، فکری، فرهنگی، عاطفی، می شود.

و فحشا به گناهی گفته می شود که بزرگ و رسوا باشد و منکر به کاری گویند

که عقل وفطرت و شرع آن را انکار کند.

* به گفته تفسیر فی ظلال،هرگاه طاغوت ها با تبلیغات فاسد،زشتی گناه را در دیده ی مردم اندک و حسّاسیّت مردم را نسبت به گناه کم کنند،ملاک معروف و منکر،شرع خواهد بود.

پیام ها:

-آیا خداوندی که انسان ها را به عدل و احسان دعوت می کند،می شود که خود عادل نباشد! إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ

-عدل واحسان در کنار هم جاذبه دارد،وگرنه مقرّرات خشک،دلها را التیام نمی دهد. یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ (عدل،مقدار واجب واحسان،مقدار مستحبّ است)

-اوّلین آمر به معروف وناهی از منکر،خود خداوندست. إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ ... وَ یَنْهی

-در احسان،رسیدگی به بستگان و صله رحم اولویّت دارد. الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی

-امر به معروف،بر نهی از منکر مقدّم است و عدل،بر احسان. یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ ... وَ یَنْهی

-امر به معروف و نهی از منکر باید در فضای صفا و محبّت و در قالب موعظه و خیرخواهی باشد. یَأْمُرُ ... یَنْهی ... یَعِظُکُمْ

-آمرین به معروف نباید از مردم انتظار پذیرش صددرصد داشته باشند. لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ

-مردم فطرتاً به عدل واحسان گرایش دارند واز فحشا ومنکر متنفرّند،لیکن وسوسه ها و غرایز موجب غفلت او می باشند که باید با تذکّر آنان را متذکّر نمود. لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ

-در نهی از منکر باید ابتدا گناهان رسوا را جلوگیری کرد،همان گونه که در امر به معروف باید ابتدا به واجبات سفارش کرد. یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ ... یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ

-سفارش به عدل و نهی از فحشا،سنّت ابدی خداوند است. یَأْمُرُ ... یَنْهی ...

یَعِظُکُمْ (فعل مضارع نشانه استمرار است)

وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلاً إِنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ

و به عهد خدا آنگاه که پیمان بستید وفادار باشید و سوگندها را پس از استوار ساختنش نشکنید،زیرا که خدا را بر خودتان کفیل(وگواه وضامن) قرار داده اید.همانا خداوند آنچه انجام می دهید می داند.

نکته ها:

* در روایات،پیمان در آیه را،پیمان مردم با رهبران الهی دانسته اند

* اگر مردم به پیمان های خود وفادار باشند،خداوند به الطافی که وعده داده،لباس عمل می پوشاند. أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ  

پیام ها:

-وفاداری به پیمان ها و سوگندهای الهی،لازم است. أَوْفُوا بِعَهْدِ اللّهِ ...

-عمل به سوگند و عهدی لازم است که قصد جدّی در کار باشد. بَعْدَ تَوْکِیدِها چنانکه در آیه ی سوره مائده می خوانیم:خداوند شما را به خاطر سوگندهای لغو مؤاخذه نمی کند. لا یُؤاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ

-پیمان شکنیِ شما را خدا می داند و کیفر می دهد،خواه مردم بفهمند یا نفهمند.

إِنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ

وَ لا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ أَنْ تَکُونَ أُمَّهٌ هِیَ أَرْبی مِنْ أُمَّهٍ إِنَّما یَبْلُوکُمُ اللّهُ بِهِ وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ ما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ

و مانند آن زن نباشید که بافته ی خویش را پس از محکم بافتن،رشته رشته می کرد،سوگندهای خود را دستاویز(فریب و خیانت)میان خودتان می گیرید به خیال آنکه گروهی از گروه دیگری بیشتر است،(وپیمانی را که با گروه ضعیف بسته اید می شکنید)جز این نیست که خداوند شما را با آن سوگندها،آزمایش می کند و حتماً آنچه را که در آن اختلاف می کردید در قیامت برایتان روشن خواهد ساخت.

نکته ها:

* در تاریخ آمده که زن بی خردی در نیمی از روز پنبه وپشمی را می بافت و در نیمِ دیگر بافته خود را وامی تابید،کار او یک ضرب المثل شد که قرآن نیز برای کسانی که زحمات خود را هدر،و پیمان های خود را می شکنند بکار برده است.

* فاطمه زهرا علیها السلام در مسجد مدینه در خطبه ای که علیه حاکمان وقت ایراد فرمود،این آیه را تلاوت کرد که مثال شما به خاطر پیمان شکنی نسبت به بیعتی که در غدیرخم با علی علیه السلام داشتید،مثال همان زنی است که می بافت و سپس بافته خود را پنبه می کرد.

* مثال ها و ضرب المثل های قرآن به نحوی است که در همه ی مکان ها و زمان ها تازگی و روشنی و طبیعی بودن خود را حفظ می کند و از کودک دبستانی تا فیلسوف را اشباع می کند.

* جمله ی أَنْ تَکُونَ أُمَّهٌ هِیَ أَرْبی مِنْ أُمَّهٍ را دو گونه می توان تفسیر کرد:

الف:شما بخاطر قدرت و کثرت گروهی،پیمانی را که با گروه کوچک تر بسته اید نشکنید.

ب:شما بخاطر آنکه ابرقدرت شده اید،پیمان خود را با گروه های کوچک نشکنید.

پیام ها:

-پیمان شکنی،هدر دادن زحمات گذشته است. نَقَضَتْ غَزْلَها

-هرچه پیمان محکم تر بسته شود،شکستن آن زشت تر است. مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ

-پیمان شکنی پی درپی،ننگ بیشتری دارد.( أَنْکاثاً جمع نکث )

-با مقدّسات بازی نکنیم.(مقدّسات را دستاویز و وسیله ی خدعه قرار ندهیم) تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلاً

-قدرت و تعداد و هیاهوهای سیاسی و اقتصادی،زمینه ی پیمان شکنی است.

أَنْ تَکُونَ أُمَّهٌ هِیَ أَرْبی مِنْ أُمَّهٍ

-یکی از ابزار آزمایش،وفای به تعهدات است. یَبْلُوکُمُ اللّهُ بِهِ

-یاد معاد،عامل تقوا و مراعات پیمان ها است. وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ

وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

و اگر خداوند خواسته بود(همه شما را به طور اکراه و اجبار)یک امّت(مؤمن و) متحد قرار داده بود،(تا میان شما هیچ اختلافی نباشد،ولی این اجبار و اکراه خلاف سنّت و برنامه اوست و لذا)هر که را بخواهد گمراه می کند(و به حال خودش وامی گذارد)و هر که را بخواهد(و استحقاق هدایت دارد)هدایت می کند و قطعاً شما از آنچه انجام می دادید بازخواست خواهید شد.

نکته ها:

* خداوند همه ی مردم را به طور فطری هدایت می فرماید،لیکن مردم بر اساس اختیار و آزادی که دارند دو گروه می شوند؛گروهی بر خلاف عقل و فطرت راه خلاف را انتخاب می کنند و توبه نمی کنند،خداوند نیز آنان را به حال خود رها و گمراه می کند،ولی گروهی همان راه فطرت و اطاعت را انتخاب می کنند،وخداوند آنان را کمک و هدایت می کند.

بنابراین مراد از هدایت و گمراه کردن خداوند مرحله ی بعد از انتخاب انسان است.مثلاً هدف معلّم در روز اول تدریس آموزش دادن به همه شاگردان است،لیکن گروهی که برای فهمیدن تلاش می کنند معلّم وقت خصوصی نیز به آنان می دهد،ولی شاگرد بازی گوش را به حال خود رها می کند.راستی اگر هدایت و گمراه شدن انسان اختیاری نبود،در پایان آیه خداوند نمی فرمود:شما بازخواست می شوید! پس سؤال خداوند نشانه ی آزادی ماست.زیرا انسان مجبور مورد بازخواست قرار نمی گیرد.

پیام ها:

-دست خداوند در اجبار مردم باز است،لیکن سنّت و برنامه او آزاد گذاشتن مردم است. وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُمْ

-انسان در انتخاب عقیده و راه آزاد است. لَتُسْئَلُنَّ

-سؤال و جواب در قیامت را جدّی بگیریم. وَ لَتُسْئَلُنَّ

-سؤال و بازخواست از همه ی کارهای انسان است. عَمّا کُنْتُمْ

وَ لا تَتَّخِذُوا أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ وَ لَکُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ

وسوگندهایتان را مایه ی فریب میان خودتان قرار ندهید،تا مبادا گامی بعد از استواری اش بلغزد،(که در این صورت حُرمت وقداست سوگند وپیمان و اطمینان شکسته می شود)و بخاطر بازداشتن(مردم)از راه خدا بدی را خواهید چشید و برای شما عذابی بزرگ است.

نکته ها:

*  صَدَدْتُمْ به گفته راغب هم به معنای بازماندن است و هم بازداشتن دیگران. و دخل بر وزن و معنای دغل است.

پیام ها:

-هرگاه خطر شایع و جدّی بود،سفارشات و نهی خود را تکرار کنید.(در آیه نیز از سوءاستفاده از سوگند نهی شده بود) لا تَتَّخِذُوا أَیْمانَکُمْ دَخَلاً

-پیمان شکنی وسوءاستفاده از مقدّسات،سبب بدعاقبتی است. فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها

-گاهی یک گناه،زمینه و بستر گناهان دیگران می شود.(پیمان شکنی،مقدّمه ی بدعاقبتی و آن نیز مقدّمه ی بازماندن و بازداشتن دیگران از راه خدا می شود)

صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ

وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً إِنَّما عِنْدَ اللّهِ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

وپیمان خدا را با بهای کمی معامله نکنید،زیرا اگر بدانید،آنچه نزد خداست همان برای شما بهتر است.

نکته ها:

* از آیه تا برای پیمان شکنی وعقوبت آن چند تعبیر مهم به چشم می خورد که خود نشانه ی خطر این گناه است؛کثرت جمعیّت و قدرت شما یا دیگران،زمینه ودستاویز پیمان شکنی نیست، أُمَّهٌ هِیَ أَرْبی خدا شما را آزمایش می کند، إِنَّما یَبْلُوکُمُ اللّهُ در قیامت شما را بازخواست خواهد کرد، لَتُسْئَلُنَّ پیمان شکنی استواری شما را محو می کند، فَتَزِلَّ قَدَمٌ در این آیه نیز می فرماید:بخاطر بهای کم،پیمان الهی را نشکنید.

پیام ها:

-انگیزه پیمان شکنی،رسیدن به دنیاست. لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً

-با هرچه معامله کنید،باز هم نسبت به پیمان شکنی کم است. ثَمَناً قَلِیلاً

-از دست دادن الطاف الهی وپیمان شکنی برای بدست آوردن کامیابی،یک ساده نگری است. هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ

آنچه نزد شماست به پایان می رسد،وآنچه نزد خداست باقی وپایدار است،و کسانی که صبر پیشه کردند،همانا مزدشان را بر پایه نیکوترین کاری که می کردند،پاداش خواهیم داد.

پیام ها:

-جز خدا،هیچ کس و هیچ چیز باقی نیست. ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ ...

-دل کندن از مادیات و پیوسته به خدا و پایداری بر تعهدات و وفای به عهد، نیاز به صبر و مخالفت با هوای نفس دارد. وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا

-دل کندن از دنیا،محرومیّت نیست کامیابی است. وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا

-هیچ مشتری بهتر از خدا نیست،چون جنس معمولی یا پست را هم به قیمت گران می خرد. بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ

مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ

هر کس از مرد یا زن که مؤمن باشد و کار شایسته کند،حتماً به زندگی پاک وپسندیده ای زنده اش می داریم وقطعاً مزدشان را نیکوتر از آنچه انجام داده اند،پاداش خواهیم داد.

نکته ها:

*  حیات طیبه آن است که انسان دلی آرام و روحی مؤمن داشته باشد،مؤمن به نور خدا می بیند،مشمول دعای فرشتگان است،مشمول تأییدات الهی است،این گونه افراد خوف و حزنی ندارند.

پیام ها:

-ملاک پاداش،سنّ،نژاد،جنسیّت،موقعیّت اجتماعی،سیاسی و...نیست. مَنْ عَمِلَ

-زن و مرد در کسب کمالات معنوی یکسانند. مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی

-شرط قبولی عمل صالح،ایمان است. وَ هُوَ مُؤْمِنٌ

-حتّی یک عمل صالح،بی پاسخ نمی ماند. مَنْ عَمِلَ صالِحاً

-هر کجا تفکّر جاهلی مبنی بر تحقیر زن در کار باشد،باید نام و مقام زن را با صراحت برد. مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی

-کار خوب به تنهایی کافی نیست،خود انسان هم باید خوب باشد. مَنْ عَمِلَ صالِحاً ... وَ هُوَ مُؤْمِنٌ

-انسانِ بدون ایمان و عمل صالح،گویی مرده است. فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً

فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ

پس هرگاه خواستی قرآن بخوانی،از(شر)شیطان رانده شده به خداوند پناه ببر.

إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ

البتّه شیطان را بر کسانی که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکّل می کنند،غلبه و سلطه ای نیست.

نکته ها:

* هر کار خوبی ممکن است آفاتی داشته باشد،همان گونه که عزّت،آفتی دارد مثل تکّبر و خدمت به مردم،آفتی دارد مثل منت گذاشتن،قرائت قرآن نیز ممکن است آفاتی از قبیل خودنمایی،کسب درآمد،رقابت های منفی،فریب مردم،فهم غلط،تفسیر به رای و...داشته باشد که انسان باید هنگام تلاوت قرآن از شرّ همه ی آفات،به خداوند پناه ببرد.

* امام صادق علیه السلام فرمود:تلاوت نیاز به سه چیز دارد:قلب خاشع و بدن فارغ و موضع خالی.

یعنی حالتی که در آن پیش داوری نباشد.

* قرآن اگر همراه با تفسیر و نظرات امامان معصوم علیهم السلام باشد،

کتاب الله و عترتی لن یفترقا وبر دل های پاک وارد شود، هُدیً لِلْمُتَّقِینَ سبب هدایت ورشد و زیاد شدن ایمان وعلم می گردد.چنانکه قرآن می فرماید:ای پیامبر هرگاه قرآن تلاوت می کنی ما میان تو و کسانی که ایمان به آخرت ندارند مانعی قرار می دهیم 

* در روایات می خوانیم:پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هنگام تلاوت قرآن جمله

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم را می خواندند

پیام ها:

-از خطر نفوذ شیطان در بهترین افراد و مقدّس ترین کار غافل نباشید.(تلاوت قرآن از شخصی مثل پیامبر اکرم هم نیاز به استعاذه دارد)

-شیطان به سراغ همه می آید،امّا در همه تأثیرگزار نیست. لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا

-ایمان و توکّل،قلعه ای است که انسان را از آسیب پذیری حفظ می کند. لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا

-پناه بردن به خداوند،نشانه ی ایمان به او و توکّل بر اوست. فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ ... آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ

-پناه بردن شما همراه پناه دادن اوست.(پس پناه ببرید، فَاسْتَعِذْ تا او شما را پناه دهد و اگر او پناه ندهد،پناهندگی ما بیهوده است.)

-جز پناهندگی به او راه دیگری نیست. فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ

إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ

غلبه وسلطه ی شیطان تنها بر کسانی است که(با پیروی از او)سلطه و ولایت او را می پذیرند،و(بر)کسانی است که آنان(به واسطه فریب شیطان)به خدا شرک آورده اند.

نکته ها:

* شیطان به عزّت خداوند سوگند یاد کرده که با استمداد از حزب و قبیله اش و از راه زینت دادن،وعده ها،تبلیغات،وسوسه ها و افراد منحرف،از هرسو انسان را شکار کند.ومردم در برابر این سوء قصد به چند گروه تقسیم می شوند از جمله:

.انبیا که شیطان در آروزها و اهداف آن بزرگواران مانع تراشی می کند،ولی در خود آنان نقشی ندارد. أَلْقَی الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ یعنی شیطان در اهداف و آرزوهای پیامبر چیزی را القا می کند،ولی خداوند توطئه اش را خنثی می نماید. 

.مؤمنان که شیطان با آنان تماس می گیرد،ولی آنها متذکّر شده ونجات می یابند. إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا  

.مردم عادّی که شیطان در روح آنان فرو رفته و وسوسه می کند. یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النّاسِ

.افراد فاسق،که شیطان در عمق جانشان رفته و بیرون نمی آید و بر فکر و دل و اعضای آنان تسلّط می یابد. فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ  

پیام ها:

-مقدّمات سلطه ی شیطان را خودمان فراهم می کنیم. إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ (تا مردم ولایت منحرفان را نپذیرند آنان کاری از پیش نمی برند)

-موحّدان واقعی بیمه هستند،لیکن هرکس به سراغ غیر او رفت نفوذ پذیر می شود. إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ ...

هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ

وَ إِذا بَدَّلْنا آیَهً مَکانَ آیَهٍ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما یُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ

وهرگاه آیه ای را جایگزین آیه ای کنیم،در حالی که خداوند به آنچه نازل می کند داناتر است،(و می داند در چه شرایطی چه دستوری دهد)مخالفان گویند:همانا تو دروغ بافی،(چنین نیست)بلکه بیشترشان نمی دانند(که تغییر قانون بخاطر هوس،پشیمانی و ضعف و سردرگمی نیست،بلکه بر اساس مصلحت است).

نکته ها:

* گاهی پزشک بخاطر تغییر حال بیمار،نسخه را تغییر می دهد و این نوع تغییر در آیات و احکام نیز هست که به آن نسخ می گویند.مخالفان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همین  که می دیدند دستوری عوض شد می گفتند:تو یارانت را مسخره کرده ای و هرروز  قانون و دستوری را به دروغ می بافی و قانون قبل را لغو می کنی.

پیام ها:

-دین دو نوع قانون دارد؛ثابت ومتغیر و تغییر آن بدست خداست. بَدَّلْنا

-همه قوانین الهی در زمان و شرایط خودش ارزش دارد. آیَهً مَکانَ آیَهٍ

-مردم اسرارِ قوانین الهی را نمی دانند. وَ اللّهُ أَعْلَمُ ... أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ

-تغییر قانون الهی،نشانه شک،پشیمانی،رشد علمی و تجربی یا ضعف قانون گذاری نیست،بلکه نشانه تدبیر،حکمت وتوجّه به شرایط است. إِذا بَدَّلْنا ... وَ اللّهُ أَعْلَمُ

-دشمن از هر فرصتی سوءاستفاده کرده و هر چیزی را دستاویز قرار می دهد.

بَدَّلْنا آیَهً مَکانَ آیَهٍ قالُوا ...

-ریشه ی بعضی انتقادات و تهمت ها جهل است. بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ

قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ لِیُثَبِّتَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هُدیً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ

بگو آن(قرآن)را روح القدس(جبرئیل)از جانب پروردگارت به حقّ نازل کرده است،تا کسانی را که ایمان آورده اند ثابت قدم و استوار گرداند و برای مسلمانان(مایه ی)هدایت و بشارت باشد.

نکته ها:

* مراد از رُوحُ الْقُدُسِ همان روح الامین و جبرئیل است که بخاطر پاکی از خطا و انحراف،روح القدس نامیده شده است.

پیام ها:

-تهمت ها را باید پاسخ داد. قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ (پاسخ افترای آیه قبل است)

-آیات الهی به تدریج نازل شده است. نَزَّلَهُ

درباره نزول قرآن،هم جمله أَنْزَلْنا بکار رفته است،نظیر آیه إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ و هم جمله نَزَّلَهُ و این بخاطر آن است که قرآن دو نزول دارد؛یک بار دفعهً بر قلب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در شب قدر نازل شده است و یکبار به تدریج در مدّت بیست و سه سال.

-تمام محتوای قرآن و تغییر هر قانونی در شرائط خاص خود،حقّ است.

بِالْحَقِّ

-نزول وحی از شئون ربوبیّت و لازمه تربیت الهی است. نَزَّلَهُ ... مِنْ رَبِّکَ

-نزول وحی در پایداری مسلمانان مؤثر است. نَزَّلَهُ ، لِیُثَبِّتَ

-توفیق پایداری و ابزار آن را از خدا بخواهیم. نَزَّلَهُ ... لِیُثَبِّتَ

-آنچه به ایمان ارزش می دهد پایداری بر آن است. لِیُثَبِّتَ

-شرط دریافت هدایت ها وبشارت ها،سلامت روحیّه وتسلیم بودن است.

لِلْمُسْلِمِینَ

وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ

و البتّه ما می دانیم که مخالفان تو می گویند:جز این نیست که بشری آن (قرآن)را به او می آموزد.(اینگونه نیست،زیرا)زبان کسی را که(این قرآن را)به او نسبت می دهند غیر عربی ونارساست،در حالی که این(قرآن) زبان عربی روشن است.

نکته ها:

* گویا در مکّه شخص غیر عربی زندگی می کرده وکفّار به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تهمت می زدند که معارف قرآن را از او می آموزد و به خدا نسبت می دهد،در حالی که:

-چگونه دو نفر که زبان یکدیگر را نمی دانند بهم آموزش می دهند؟

-چگونه در آن زمان هیچ کس ادّعا نکرد که من معلّم پیامبر هستم؟

-چگونه سخنانی که در مدّت سال و در شرایط گوناگون نازل شده بایکدیگر هیچ اختلافی ندارند؟

-چگونه خود معلّم ادّعای پیامبری نکرد؟

-چگونه فریاد و مبارزه طلبی قرآن که اگر حتّی یک سوره مثل آن بیاورید از حرفم برمی گردم را،کسی تاکنون پاسخ نداده است؟

-چگونه می توان در زمان جاهلیّت سخنانی گفت که امروز دانشمندان به گوشه ای از اسرار آن هم نرسیده اند؟

-چگونه کتابی را که آن همه عرب های مخالف یک سوره اش را نیاوردند،یک غیر عرب همه آن را آورد و آموزش داد؟

پیام ها:

-نقل گفتار مخالفان به همراه پاسخ آن،برای روشن شدن ذهنِ مؤمنان،کاری قرآنی است. یَقُولُونَ ... لِسانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ ...

-این استدلال که تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها،درست نیست. یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ

إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللّهِ لا یَهْدِیهِمُ اللّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ

همانا کسانی که به آیات خداوند ایمان نمی آورند،خداوند آنان را هدایت نمی کند و برایشان عذابی دردناک است.

نکته ها:

* شاید این آیه در تداوم پاسخ آیه قبل باشد که اگر مراد از آموزش دادن به پیامبر اسلام آموزشِ زبان است،آن شخص معلّم که عرب نیست،چگونه به پیامبر عرب آموزش می دهد؟ولی اگر مراد محتوی قرآن است،پس بدانید که خداوند گروه بی دین را هدایت نمی کند،یعنی آن معلّمی که ایمان به آیات الهی ندارد،راهی به آن همه معارف بلند و حقه ی پروردگار ندارد چه برسد به اینکه به دیگری آموزش دهد

و ممکن است این آیه اعلام خطر به کسانی باشد که برای پیامبر معلمّی می تراشند که خداوند این افراد را هدایت نخواهد کرد.

إِنَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْکاذِبُونَ

جز این نیست که دروغ را تنها کسانی می سازند که آیات خدا را باور ندارند و آنان خود دروغگویانند،(نه پیامبری که با تمام وجود به خدا ایمان دارد)

نکته ها:

* در دو آیه قبل کفّار در تهمتی که به پیامبر اکرم می زدند گفتند:این آیات را بشری به او یاد داده و او به دروغ آن را به خدا نسبت می دهد خداوند در پاسخ فرمود:آن شخصِ معلّم عرب نیست علاوه بر آنکه آن همه معارف قرآن را خداوند به کافری نمی دهد،ودر این آیه می فرماید:پیامبر کسی نیست که حرف دیگران را به خدا نسبت دهد،این کار کسانی است که ایمان ندارند.

* قرآن می فرماید:اگر کلامی را به دروغ به ما نسبت دهند،رگ حیاتشان را قطع می کنیم. (

پیام ها:

-دروغگو،دیگران را هم دروغگو می پندارد. إِنَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ ... هُمُ الْکاذِبُونَ

مَنْ کَفَرَ بِاللّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ إِلاّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ

کسی که بعد از ایمان به خدا کافر(و مرتد)شود،نه آنکه او را به زور وادار کرده اند (که با زبان اظهار کفر کند)در حالی که قلبش به ایمان خویش مطمئن است،بلکه کسی که سینه به روی کفر بگشاید(و بعد از ایمان با شادی به استقبال کفر برود) پس بر آنان از طرف خداوند غضبی است و برایشان عذابی بزرگ است.

نکته ها:

* در آغاز اسلام کفّار مکّه،پدر و مادر عمّار یاسر را بخاطر اسلام آوردن با شکنجه شهید کردند،همین که نوبت شکنجه به عمّار رسید او کلماتی که کفّار می خواستند به زبان جاری کرد و جان خود را نجات داد،عمّار مورد سرزنش بعضی قرار گرفت که او از اسلام دست برداشته است،عمّار گریه کنان نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد و حضرت دست نوازش بر سر او کشید و فرمود:اگر باز هم جانت در خطر افتاد این کلمات را بگو و خودت را نجات بده،تو سر تا پا ایمان هستی.

این عمل را در اصطلاح تقیه می گویند که در اسلام احکامی را به دنبال دارد،لیکن باید بدانیم که موارد تقیه مختلف است؛گاهی تقیه واجب است و گاهی باید تا پای جان ایستاد و حرف حقّ خود را زد وتقیه نکرد،نظیر کاری که ساحران فرعون انجام دادند،آنها همین که معجزه ی حضرت موسی را دیدند،یک سره ایمان آوردند و در برابر تهدیدات فرعون ترسی به خود راه نداده و به او گفتند:هر کاری می خواهی بکن،ما دست از ایمان خود برنمی داریم.

فرعون آنان را شهید کرد و این مقاومت مورد ستایش قرآن قرار گرفته است.

البتّه تقیّه نشانه ی ارتداد،ضعف و ترس و عقب نشینی و خودباختگی و تسلیم نیست،بلکه یک نوع استتار و تاکتیک برای حفظ نیروها و برنامه هاست.ودر روایات تقیه به سپر و حرز تشبیه شده است.

پیام ها:

-کیفر مرتّد قهر،الهی در دنیا و آخرت است. مَنْ کَفَرَ بِاللّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ ... غَضَبٌ مِنَ اللّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ

-انسان در معرض خطر وبدعاقبت شدن است. کَفَرَ بِاللّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ

-اسلام برای موارد استثنایی و ضرورت ها،حساب جداگانه ای باز نموده است.

إِلاّ مَنْ أُکْرِهَ

-وظیفه ی انسان در حال اکراه تغییر می کند. إِلاّ مَنْ أُکْرِهَ

-اقرار واعتراف،در حال اکراه(فشار وشکنجه)ارزش ندارد. مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ ...

-روح اسلام ایمان قلبی است. وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ

-اکراه پذیری مربوط به جسم است نه قلب. أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ

-بدترین نوع کفر جدا شدن از مسلمانان وباز کردن آغوش برای کفر است.

شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً

-ایمان دو نوع است؛نوعی که روح انسان با آن گِره می خورد و پایدار است، قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ و نوعی که عارضی است. کَفَرَ ... بَعْدِ إِیمانِهِ

ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیاهَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَهِ وَ أَنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ

آن(قهر الهی)بخاطر آن است که آنان زندگی دنیا را بر آخرت برگزیدند،و قطعاً خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند.

پیام ها:

-دنیا گرایی و برتری دادن آن بر آخرت،زمینه ی رها کردن ایمان وارتداد و گرفتار شدن به قهر الهی است. اِسْتَحَبُّوا ...(یکی از علل گرایش به مادیگری، رفاه طلبی و فرار از محدودیّت هاست. اسْتَحَبُّوا الْحَیاهَ الدُّنْیا )

-دنیا گرایی روح و سینه ی انسان را برای قبول کفر،باز می کند. ذلِکَ بِأَنَّهُمُ

أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ

آنانند کسانی اند که خداوند بر دلها و گوش و چشمانشان،مُهر نهاده است و آنان همان غافلانند.

پیام ها:

-دنیاگرایی و برتری دادن آن،سبب غفلت از آخرت،نفهمیدن،نشنیدن وندیدن حقایق است.(کل آیه)

لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَهِ هُمُ الْخاسِرُونَ

شک نیست که آنان حتماً در آخرت همان زیانکارانند.

پیام ها:

-کسی که دنیا را بر آخرت ترجیح دهد،در آخرت خسارت کرده و سرمایه رشد خود را به هدر داده است. هُمُ الْخاسِرُونَ

ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ

پس قطعاً پروردگار تو برای کسانی که پس سختی ها(یی که از کفّار دیدند برای حفظ آیین یا توبه)هجرت کرده وبه جهاد برخاسته وپایداری نمودند،همانا پروردگارت از آن پس قطعاً آمرزنده مهربان است.

نکته ها:

* با نگاه به آیات گذشته می فهمیم که مسلمانان به چند گروه تقسیم می شدند:

.گروهی که زیر شکنجه کفّار جان دادند و کلمه ای کفرآمیز به زبان نیاوردند.مثل پدر و مادر عمّار یاسر.

.گروهی که ایمان قلبی داشتند،ولی برای نجات جان خود تقیّه کردند.مثل عمار.

.گروهی که بعد از ایمان،کافر و به اصطلاح مرتّد شدند.

.گروهی که بعد از گرفتار فتنه و انحراف شدن،با هجرت و جهاد و صبر به ایمان برگشته و توبه کردند و دین خود را حفظ کردند.

* مرتد دو گونه است:

.مرتد فطری کسی است که از پدر و مادر مسلمان تولد یافته و بعد از قبول اسلام به کفر برگشته است،کیفر او(بخاطر ضربه ای که از طریق ارتدادش به جامعه اسلامی و تزلزل عقاید مردم وارد می شود)قتل و اموالش مصادره و توبه اش پذیرفته نیست.

.مرتد ملّی،به کسی گویند که پدر و مادرش به هنگام انعقاد نطفه اش مسلمان نبوده اند، ولی او مسلمان شده و بعد کافر گشته است،توبه این گونه مرتد پذیرفته می شود.

پیام ها:

-هجرتی ارزش دارد که همراه با جهاد و صبر و مقاومت باشد وگرنه نوعی فرار است. هاجَرُوا - جاهَدُوا - صَبَرُوا

-شرط دریافت مغفرت ورحمت الهی،جهاد ومقاومت است. هاجَرُوا ...

جاهَدُوا ... صَبَرُوا ... مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ

-اسلام بن بست ندارد و هرگونه انحراف و فتنه را می توان جبران کرد.(مرتد نیز می تواند ایمان آورده و توبه کند) إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ

یَوْمَ تَأْتِی کُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها وَ تُوَفّی کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ

روزی بیاید که هرکس تنها به جدال و دفاع از خویشتن بپردازد وبه هرکس آنچه را انجام داده جزای کامل داده می شود و آنان مورد ظلم قرار نمی گیرند.

نکته ها:

* صحنه ی قیامت به قدری خطرناک است که کافران برای نجات خود،هر لحظه چیزی می گوید؛

گاهی می گوید: وَ اللّهِ رَبِّنا ما کُنّا مُشْرِکِینَ به خدا سوگند ما مشرک نبودیم،

گاهی می گوید: هؤُلاءِ أَضَلُّونا اینها ما را گمراه کردند،

و گاهی می گوید: لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنّا مُؤْمِنِینَ   اگر شما نبودید ما مؤمن بودیم.

پیام ها:

-قیامت،فراگیر است و همه ی انسانها در آن روز حاضر می شوند. کُلُّ نَفْسٍ

-انسان در قیامت همه چیز و همه کس را فراموش می کند و فقط در فکر نجات خود است. تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها

-اعمال ما در دنیا محو نمی شود،بلکه عمل و آثارش باقی می ماند. تُوَفّی ... ما عَمِلَتْ

-کیفر قیامت،نتیجه عمل خود انسان است نه ظلم یا انتقام. ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ

وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَهً کانَتْ آمِنَهً مُطْمَئِنَّهً یَأْتِیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ

و خداوند(برای شما)قریه ای را مثال می زند که امن و آرام بود،روزیش از هر سو فراوان می رسید،امّا(مردم آن قریه)نعمت های خدا را ناسپاسی کردند،پس خداوند به(سزای)آنچه انجام می دادند،پوشش فراگیر گرسنگی و ترس را بر آنان چشانید.

نکته ها:

* تعبیر لِباسَ در مورد گرسنگی و ترس،شاید بخاطر آن باشد که این دو همچون لباس، همه ی وجود و زندگی آنها را فراگرفته بود،چنانکه تعبیر چشاندن کنایه از نفوذِ آثار گرسنگی و ترس،در عمق وجود آنان است.

پیام ها:

-تاریخ بشر،دارای ضابطه،قانون و برپایه سنّت های الهی است. ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً

-از بیان مثال های قرآنی در مورد تاریخ واقوام گذشته،عبرت بگیریم. ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً

-امنیّت و آرامش در رأس نعمت ها و زمینه ی توسعه در رزق و اقتصاد جامعه می باشد. آمِنَهً مُطْمَئِنَّهً یَأْتِیها رِزْقُها

-لازم نیست یک منطقه همه نیازش را خودش تأمین کند،بلکه می تواند واردات داشته باشد. یأتیها رزقها غدا من کل مکان

-عذاب های دنیوی نسبت به عذاب های اخروی،نوعی چشیدن است نه نوشیدن. فَأَذاقَهَا اللّهُ

-کفران نعمت در همین دنیا،عقاب دارد. فَکَفَرَتْ ... فَأَذاقَهَا اللّهُ

-کفران نعمت باعث زوال آن است. فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ

-فقر اقتصادی و ناامنی اجتماعی،از نشانه های بی اعتنایی جامعه به اصول دینی است. فَکَفَرَتْ ... فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ

-کفران نعمت هم عذاب جسمی دارد.(فقر و گرسنگی)،هم عذاب روحی و روانی(ترس و نا امنی) فَکَفَرَتْ ... فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ

وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ

البتّه پیامبری از میان خودشان به سراغشان آمد،امّا او را تکذیب کردند، پس ایشان را در حالی که ستمکار بودند،عذاب فراگرفت.

نکته ها:

* این آیه در ادامه آیه ی قبل می فرماید:مردم ناسپاس نه تنها نعمت های مادی را کفران کردند،بلکه بزرگ ترین نعمت های معنوی،یعنی پیامبران الهی را تکذیب نمودند که در نتیجه قهر خداوند آنان را فراگرفت.

پیام ها:

-پیامبران از میان مردم و مردمی بودند.کفّار آنان را می شناختند،امّا لجاجت می کردند. رَسُولٌ مِنْهُمْ

-عذاب خداوند،پس از اتمام حجّت است. جاءَهُمْ رَسُولٌ ... فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ

-تکذیب پیامبران،هم ظلم به خود،هم مکتب وهم رهبر است. فَکَذَّبُوهُ ... هُمْ ظالِمُونَ

فَکُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالاً طَیِّباً وَ اشْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیّاهُ تَعْبُدُونَ

پس،از آن چیزهای حلال و پاکیزه ای که خداوند روزی شما کرده بخورید، و اگر تنها او را می پرستید نعمت خدا را شکرگزارید.

نکته ها:

* اسلام خوردن چیزی را اجازه می دهد که هم طیّب باشد و هم حلال.چیزهایی مثل شراب و گوشت خوک ممنوع است،چون ذاتاً خبیث و ناپاک است.و چیزهایی که با پول غصبی خریداری شود،گرچه خودش طیّب باشد،ممنوع است چون حرام است.

اکنون که کفران نعمت ها و تکذیب انبیا سبب قهر و عذاب خداست،پس بجای کفران وکفر، از نعمت های حلال بهره گرفته وحلال وار بخورید وشکرگزار باشید.

پیام ها:

-در اسلام ریاضت و رهبانیّت نیست. فَکُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ

-مصرف،در چارچوب حلال مجاز است،نه هر چه بدست آمد. فَکُلُوا ... حَلالاً طَیِّباً

-دستورات دین مطابق فطرت است.خوردنی هایی که مطابق طبع انسان باشد، مجاز است. فَکُلُوا ... طَیِّباً

-دینِ جامع،دستوراتش نیز جامعیّت دارد.هم طهارت ظاهری را شرط مصرف می داند، طَیِّباً هم طهارت باطنی و حقوقی را. حَلالاً

-روزی را نعمت وهدیه الهی بدانیم،نه محصولِ زرنگی خود. رَزَقَکُمُ اللّهُ ...

نِعْمَتَ اللّهِ

-خوردن برای خوردن نیست،برای انجام وظایف است. فَکُلُوا ... وَ اشْکُرُوا ...

تَعْبُدُونَ

-عبادت وبندگی بدون شکر نعمت ها نمی شود. وَ اشْکُرُوا ... إِنْ کُنْتُمْ إِیّاهُ تَعْبُدُونَ

إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

جز این نیست که(خداوند)مردار و خون و گوشت خوک و آنچه نام غیر خدا(به هنگام ذبح) بر آن برده شده،بر شما حرام کرده است،پس هر کس (به خوردن اینها)ناچار شود، بدون آنکه(قصد)تجاوز و تعدی(به حکم خداوند)داشته باشد و یا(از نیاز ضروری) تجاوز کند،(مانعی برای خوردنش نیست)زیرا که خداوند بخشنده مهربان است.

نکته ها:

* این آیه با اندکی تفاوت،در سوره های انعام و نحل که مکّی هستند و سوره های بقره و مائده که مدنی هستند نیز آمده است.

*  اهلال از هلال به معنای بلند کردن صدا هنگام دیدن هلال ماه است و چون مشرکان هنگام ذبح حیوانات،نام بت ها را با صدای بلند می بردند،از این کار تعبیر به اهلال شده است. 

* گرچه در این آیه مواردی از خوردنی های حرام آمده است،امّا منحصر در آنها نیست،بلکه موارد دیگری را پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیان نموده که به سفارش خود قرآن باید بپذیریم. ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا

پیام ها:

-حرام کردن چیزی تنها بدست خداست و کسی حقّ ندارد از پیش خود یا براساس خرافات و موهومات چیزی را حرام یا حلال کند. إِنَّما حَرَّمَ

-دلیل و فلسفه ی تحریم بعضی خوردنی ها،تنها مسائل بهداشتی و مادی نیست،بلکه دوری از پلیدی های معنوی،همچون شرک نیز یک معیار است. حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهَ ... وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ

-حتّی خوردن باید در مدار توحید باشد. حَرَّمَ ... ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ

-از قانون الهی و تبصره های آن سوءاستفاده نکنید. فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ

-اسلام بن بست ندارد.در شرایط اضطرار،کیفر گناه بخشیده می شود. فَمَنِ اضْطُرَّ ... فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ لا یُفْلِحُونَ

وبا هر دروغی که به زبانتان می آید نگویید:این حلال است وآن حرام،تا بر خدا دروغ بسته باشید.زیرا کسانی که بر خداوند دروغ می بندند رستگار نمی شوند.

مَتاعٌ قَلِیلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ

(سرچشمه ی همه افتراها رسیدن به دنیایی است که)بهره ای اندک است، در حالی که برای آنان(در آخرت)عذابی دردناک است.

نکته ها:

* این دو آیه هرگونه تحلیل یا تحریمی را که بر مبنای قانون الهی نباشد،محکوم نموده و آنرا دروغ بستن به خدا،برای رسیدن به متاع بی ارزش دنیوی می شمرد.

پیام ها:

-در مورد حلال وحرام ها،اظهار نظرهای بی جا و بی دلیل نکنیم.(باید یا خود مجتهد باشیم یا از دانشمندان دینی تقلید کنیم.) لا تَقُولُوا ... هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ

-بدعت در دین و احکام آن،ممنوع است. وَ لا تَقُولُوا ... هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ

-دروغگو،رستگار نمی شود. إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ ... لا یُفْلِحُونَ

-انگیزه بسیاری از بدعت ها در دین،رسیدن به دنیاست. مَتاعٌ قَلِیلٌ

-شکستن مرزهای حلال و حرام،هم شقاوت دنیا را بدنبال دارد و هم عذاب آخرت را. لا یُفْلِحُونَ ... لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ

وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

و بر کسانی که یهودی بودند آنچه را که پیش از این بر تو نقل کردیم حرام کردیم، (در سوره انعام که قبل از نحل نازل شده،علاوه بر مردار و خون، چیزهای دیگری بخاطر گوشمالی یهودیان،حرام شده است.)و(لی ما با تحریم)ظلمی بر آنان نکردیم، ولیکن(تحریم ما کیفر)ستمی بود که آنان بر خویش رواداشته بودند.

نکته ها:

* در چند آیه قبل خواندیم: إِنَّما حَرَّمَ ،یعنی تنها چهار چیز بر شما حرام است؛ مردار، خون، گوشت خوک،حیوانی که به نام وبرای غیر خدا ذبح شده باشد.در اینجا سؤالی به ذهن می رسد که اگر غذاهای حرام منحصر در چهار چیز است پس چرا در سوره ی انعام آیه که قبل از نحل نازل شده،حیوانات ناخن دار و پیه گاو و گوسفند بر یهودیان حرام شد؟!

گویا این آیه در پاسخ می فرماید:آنچه بر یهودیان حرام شد به عنوان محاصره اقتصادی و برای تنبیه وگوشمالی آنها بوده نه آنکه واقعاً حرام بوده است.

* در اسلام دو نوع تحریم وممنوعیّت وجود دارد؛یکی تحریم دایمی وبرای عموم مردم. ودیگری تحریم موقت وبرای گروه خاص. حَرَّمْنا ... کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

پیام ها:

-محاصره اقتصادی از راه تحریم برخی خوردنی ها،یکی از کیفرها و عقوبت های الهی برای امّت های پیشین بوده است. حَرَّمْنا ... کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ

سپس البتّه پروردگار تو برای کسانی که از روی نادانی کار بدی کردند آنگاه از پس آن توبه کرده و به کار شایسته پرداختند همانا پروردگارت پس از آن توبه،قطعاً بخشنده مهربان است.

نکته ها:

* جهل به معنای ندانستن است،ولی جهالت در موردی که انسان می داند،ولی هوی و هوس بر او غالب می شود نیز بکار می رود.در سوره انعام آیه کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ ...و نساء آیه نیز جهالت به این معناست. إِنَّمَا التَّوْبَهُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَهٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ ...

* امام صادق فرمود:هرگناهی که از بنده سر می زند گرچه از روی عمد باشد،جهالت نامیده می شود،زیرا نادانی بنده او را وادار به گناه کرده و گناه را در نظر او زیبا جلوه داده است.

پیام ها:

-اسلام بن بست ندارد و راه بازسازی را برای انسان باز گذاشته است. ثُمَّ تابُوا

-پذیرفتن توبه از شئون ربوبیّت الهی و شیوه های تربیت است. رَبَّکَ

-توبه واقعی،همراه با اصلاح وجبران خلاف ها می باشد. تابُوا ... وَ أَصْلَحُوا

-راه توبه بر روی همه باز است. لِلَّذِینَ

-گناهانی که بخاطر غلبه ی هوس باشد نه انکار و عناد،به پذیرش توبه نزدیک است. عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابُوا

-پذیرفتن توبه از جانب پروردگار قطعی است.(انّ-لغفورٌ-جمله اسمیه)

-علاوه بر پذیرش خلافکار،خداوند نسبت به او مهربان است. لَغَفُورٌ رَحِیمٌ

إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّهً قانِتاً لِلّهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ

همانا ابراهیم(به تنهایی)یک امّت بود،در برابر خدا خاضع و فرمان بر و حق گرا بود،و از مشرکان نبود.

نکته ها:

* در این آیه خداوند ابراهیم را به تنهایی یک امّت دانسته است و هر یک از مفسران برای تحلیل و تفسیر این جمله سخنی گفته اند،از جمله:

.چون ابراهیم بر مکتبی بود که احدی بر آن نبود،پس یک امّت بود

.او به اندازه یک امّت خیر و خوبی و کمال داشت نظیر شعری که می گوید:

آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری

.کلمه امّت به معنای معلّم خیر است او معلّم خوبی ها بود. 

.مراد از امّت یعنی رهبر و مقصود و امام تمام خداپرستان.

.شخصیّت و شعاع وجود او به اندازه یک امّت بود.

.چون قوام امّت به او بود.

.چون عالم بود و عالم امّتی را راهنمایی می کند.

.چون حرکت آفرید کار یک امّت را انجام داد،یاری نداشت ویک تنه قیام کرد.

پیام ها:

-تجلیل از مردان خدا و معرّفی الگوها و قهرمانان توحید یک شیوه تربیتی است. إِنَّ إِبْراهِیمَ

-تعداد و کمیّت مهم نیست،بلکه کیفیّت و حرکت آفرینی مهم است. أُمَّهً

-در راه حقّ از تنهایی نهراسید. إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّهً

-انسان محکوم محیط وجامعه و تاریخ نیست. وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ

-ابراهیم هم در عمل خالص بود، حَنِیفاً هم در عقیده. وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ

-برخوردهای مماشاتی ضرری به توحید انسان نمی زند.(با آنکه ابراهیم در میان خورشید وستاره پرستان لحظاتی با آنان مدارا و مماشات کرد و گفت:

پروردگار من همین هاست،ولی همین که ناپدید شدند،فرمود:من غروب کنندگان را دوست ندارم.با این حال در این آیه خداوند می فرماید:او لحظه ای مشرک نبود.) لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ

-آنچه به انسان ارزش می دهد عبادت و اطاعت آگاهانه از خدا قانِتاً همراه با اعتدال و نداشتن انحراف حَنِیفاً و خلوص است. وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ

شاکِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ

او نسبت به نعمت های خداوند شکرگزار بود،(خدا)او را برگزید و به راهی مستقیم هدایتش کرد.

وَ آتَیْناهُ فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصّالِحِینَ

ودر دنیا به او نیکی دادیم و قطعاً او در آخرت(نیز)از صالحان و شایستگان است.

نکته ها:

*  اجتبی از جبابه به معنای جمع آوری و متمرکز کردن است،اجتباء خداوند یعنی افرادی را از تشتت و گرایش های گوناگون حفظ و برای خود متمرکز و خالص می کند.

* نام نیک،ذریّه طیبه،بنای کعبه،عمر طولانی،دعای مستجاب،مال زیاد از نمونه های حسنه در دنیاست. آتَیْناهُ فِی الدُّنْیا حَسَنَهً

* در این آیات،خداوند پنج کمال برای ابراهیم علیه السلام برمی شمرد و سپس پنج مقام به او می دهد؛امّا پنج کمال:(امه-قانتاً-لم یک من المشرکین-حنیفاً-شاکراً)امّا پنج مقام و لطف از طرف خداوند:(اجتباه-هداه-فی الدنیا حسنه-فی الآخره لمن الصّالحین-اتّبع مله ابراهیم که در آیه بعد است.)

پیام ها:

-انتخاب خداوند،بر اساس شایستگی انسان است. قانِتاً ، حَنِیفاً ، شاکِراً ، اِجْتَباهُ

-آن را که خدا برگزیند،به مقصدش می رساند. اِجْتَباهُ ... هَداهُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ

-دعای انبیا مستجاب است.(ابراهیم از خداوند درخواست کرده بود که به صالحان ملحق شود، رَبِّ هَبْ لِی حُکْماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصّالِحِینَ   در این آیه خداوند می فرماید: إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصّالِحِینَ

ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّهَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ

سپس به تو وحی کردیم که از آئین ابراهیم حق گرا پیروی کن،واو از مشرکان نبود.

پیام ها:

-گرچه شیوه ها و شرایط انبیا یکسان نبوده است،لیکن راه انبیا یکی است و آنان مأمور به پیروی از پیامبران قبلی هستند. اتَّبَعَ مِلَّهَ إِبْراهِیمَ

-ستایش های پی درپی با تعبیرهای مکرّر در آیاتی کنار هم،نشانه ی کمال خلوصِ ابراهیم است.(در سه آیه دو بار حَنِیفاً و ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ تکرار شد)

إِنَّما جُعِلَ السَّبْتُ عَلَی الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَیَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ

همانا(حکم)تعطیلی(وبزرگداشت روز)شنبه بر کسانی قرار داده شد که در آن اختلاف کردند و قطعاً پروردگارت در روز قیامت درباره ی آنچه آنان(یهودیان)دائماً در آن اختلاف می کردند،قضاوت خواهد کرد.

نکته ها:

* یهود به خاطر لجاجت و عناد بارها از طرف خداوند تنبیه شدند،یکی از تنبیهات آیه همین سوره بود؛ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا ...و تعطیلی روز شنبه که در این آیه بیان شده تنبیه دیگری است که البتّه گروهی قدردانی و گروهی ناشکری کرده و دست به حیله گری زدندو به کیفرهای سخت گرفتار شدند.

* با توجّه به آیه قبل شاید معنای آیه این باشد:ای پیامبر! تو تابع ملت ابراهیم باش که برای او جمعه تعطیل بود و تعطیلی روز شنبه برای یهود،نوعی کیفر و تنبیه علیه آنان بود وگرنه آئین حق،همان تعطیلی جمعه است که از زمان ابراهیم بوده است.

پیام ها:

-برنامه های خداوند گاهی برای مهر است و گاهی برای قهر می باشد. جُعِلَ السَّبْتُ عَلَی الَّذِینَ ...

اُدْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ

(ای پیامبر! مردم را)با حکمت(و گفتار استوار و منطقی)و پند نیکو،به راه پروردگارت بخوان و(با مخالفان)به شیوه ای که نیکوتر است جدال و گفتگو کن،همانا پروردگارت به کسی که از راه او منحرف شده آگاه تر است و(همچنین)او هدایت یافتگان را بهتر می شناسد.

نکته ها:

* از این آیه تا آخر سوره دَه دستور جالب اخلاقی برای برخورد مطرح شده است.

* این آیه برای همه مسئولان و مربیان و معلّمان و اساتید و علما،دستور جامعی می دهد که باید آنان برای موفقیّت خود با شیوه های گوناگونی نسبت به مخاطبان گوناگون خود،مجهزباشند،چرا که همه ی مردم را نمی توان با یک شیوه دعوت کرد،هر شخصی یک روح و ظرفیّتی دارد که باید با زبان خودش با او سخن گفت؛خواص را با حکمت و استدلال،و عوام را با موعظه نیکو،و مخالفان را با جدال نیکوتر ارشاد کنیم.

* موعظه نیکو آن است که واعظ به آنچه می گوید عمل کند و جدال نیکو آن است که در آن توهین و تحریک غلط احساسات نباشد.

پیام ها:

-اوّلین وظیفه انبیا،دعوت است. ادْعُ

-دعوت باید جهت الهی داشته باشد. إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ

-دعوت،مراحل و مراتبی دارد.(حکمت،موعظه،جدال نیکو که حکمت راه عقلی و موعظه راه عاطفی می باشد.)

-موعظه باید حَسن باشد،ولی جدال باید احسن باشد. الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ - بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (هم محتوا نیکو باشد و هم شیوه و بیان)

-بیان آثار وبرکات خوبی ها وآفات وخطرات بدی ها از شیوهای دعوت است.

بِالْحِکْمَهِ (حکمت یعنی آشنایی با مصالح و مفاسد امور از طریق علم و عقل)

-شما ضامن وظیفه هستید،نه ضامن نتیجه. إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ

-حکمت و برهان همیشه نیکو است،ولی موعظه و جدال ممکن است با شیوه خوب یا شیوه ی بد باشد.(کلمه حسن و احسن برای حکمت آورده نشد)

-اسلام به طرفداران خود هم غذای فکری می دهد، بِالْحِکْمَهِ هم غذای روح الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ و به مخالفان برخورد منطقی دارد. جادِلْهُمْ ...

وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصّابِرِینَ

و اگر عقوبت می کنید،چنان عقوبت کنید که شما را بدان عقوبت کردند و البتّه اگر صبر و شکیبایی کنید قطعاً صبر برای صابران بهتر است.

نکته ها:

* به گفته روایات،همین که حضرت حمزه در جنگ احد شهید و قطعه قطعه شد، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:اگر ما بر کفّار غالب شویم آنها را مُثله(قطعه قطعه) خواهیم کرد.در این هنگام این آیه نازل شد که در صورت انتقام عدالت و صبر را از دست ندهید، حضرت فرمود:صبر می کنم صبر می کنم.آری،برای معرّفی اسلام باید جنگ احد را در کنار فتح مکّه و عفو رسول اللَّه در کنار هم مقایسه کنیم.

پیام ها:

-حتّی نسبت به دشمنان و شکنجه کنندگان،عدل و انصاف را مراعات بکنید.

بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ

-مقابله به مثل،حقّ طبیعی و الهی است. فَعاقِبُوا

-در صبر لذّتی است که در انتقام نیست. وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ

-آنجا که هیجان و ناباوری در کار است،وعده های خود را با تأکید مطرح کنید.

(در لَهُوَ خَیْرٌ تاکیدی است که در فَهُوَ خَیْرٌ نیست)

-جنگ هم قانون و اخلاق دارد. بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ ، وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ ...

-قانون به تنهایی کارساز نیست،اخلاق لازم است.(عبارت بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ قانون و لَئِنْ صَبَرْتُمْ اخلاق است.)

-فکر نکیند که صبر شما به سود مخالفان است،بلکه به سود خودتان می باشد.

(روزی می رسد که برگ سبز پیروزی به دست شما می افتد،ووجدان مخالفان بیدار شده ودنیا صحنه های برخورد میان شما را می بیند،به عظمت و بزرگی

شما و...پی می برد.) لَهُوَ خَیْرٌ لِلصّابِرِینَ

وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُکَ إِلاّ بِاللّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لا تَکُ فِی ضَیْقٍ مِمّا یَمْکُرُونَ

(و ای پیامبر!)صبر پیشه کن وصبر تو جز(به یاری وتوفیق)خداوند نیست و بر آنان اندوه مخور،و از آنچه مَکر وتدبیرهای خصمانه ای که می کنند،دلتنگ و در فشار مباش.

إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ

زیرا که خداوند با کسانی است که تقوا پیشه کردند و(با)کسانی(است) که آنان نیکوکارند.

نکته ها:

* دعوت از طریق حکمت و موعظه و جدال نیکو کار بسیار دشواری است،زیرا گروهی لجاجت کرده و دعوت را نمی پذیرند و گروهی علاوه بر آن توطئه و کارشکنی می کنند و گروهی دست به براندازی می زنند و برای رسیدن به اهداف شوم خود از حربه هایی همچون تهمت،مسخره،تهدید،رقیب تراشی و محاصره اقتصادی،جنگ و هرگونه شکنجه و آزار استفاده می کنند.لذا این دو آیه یک نوع تسلّی و دلداری و رهنمودی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در دعوت خود به بن بست کشیده نشود.

* به گفته تفسیر نمونه در این سوره نعمت های زیادی برای تحریک روحیّه شکرگزاری بیان شد که ما تمام چهل نعمت را نام می بریم:

.آسمان: خَلَقَ السَّماواتِ

.زمین: وَ الْأَرْضَ

.چهارپایان: وَ الْأَنْعامَ

.پوشش: لَکُمْ فِیها دِفْءٌ

.منافع حیوانات: وَ مَنافِعُ

.گوشت: مِنْها تَأْکُلُونَ

.جمال و زیبایی: فِیها جَمالٌ

.حمل و نقل: تَحْمِلُ أَثْقالَکُمْ

.هدایت: عَلَی اللّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ

.آب: مِنْهُ شَرابٌ

.مراتع: فِیهِ تُسِیمُونَ

.میوه ها: وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ

.شب و روز: سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ

.خورشید و ماه: وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ

.ستاره: وَ النُّجُومُ

.نعمت ها و موجودات رنگارنگ زمینی: ذَرَأَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ

.دریا و جواهرات دریایی: سَخَّرَ الْبَحْرَ ... تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَهً

.حرکت کشتی: تَرَی الْفُلْکَ مَواخِرَ

.کوهها: وَ أَلْقی فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ

.نهرها: وَ أَنْهاراً

.راه ها: وَ سُبُلاً

.علائم طبیعی: وَ عَلاماتٍ

.راهیابی از طریق ستارگان: وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ

.سرسبزی زمین: فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها

.شیر خالص: لَبَناً خالِصاً

.فرآورده های میوه ها: تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً

.عسل: فِیهِ شِفاءٌ

.همسر: مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً

.فرزندان و نوه ها: مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَهً

.رزق: رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ

.گوش: جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ

.چشم: وَ الْأَبْصارَ

.عقل و روح: وَ الْأَفْئِدَهَ

.مسکن ثابت: مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَناً

.مسکن سیّار: جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعامِ بُیُوتاً

.انواع پوشاک: مِنْ أَصْوافِها وَ أَوْبارِها وَ أَشْعارِها أَثاثاً وَ مَتاعاً

.نعمت سایه: جَعَلَ لَکُمْ مِمّا خَلَقَ ظِلالاً

.پناهگاه مطمئن در کوه ها: مِنَ الْجِبالِ أَکْناناً

.نعمت لباسی که انسان از گرما و سرما حفظ کند: سَرابِیلَ تَقِیکُمُ ...

.نعمت زره و لباس رزم: تَقِیکُمْ بَأْسَکُمْ

ناگفته پیداست که هدف خداوند از نام بردن،منّت گذاشتن یا کسب وجهه یا تأمین غرائز نیست که او منزه است،بلکه برای ایجاد روحیّه شکر و تفکّر و تسلیم و تذکّر است. لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ آیه، . لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ آیه، . لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ آیه، . لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ آیه، . لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ آیه، .

پیام ها:

-صبر(و هر توفیق دیگری)،از ناحیه اوست. وَ ما صَبْرُکَ إِلاّ بِاللّهِ

-مبلّغ باید صبور باشد. اُدْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ ... وَ اصْبِرْ

-صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند،بر اثر صبر نوبت ظفر آید. وَ اصْبِرْ ... إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا

-ایمان به امدادهای الهی،سبب سعه صدر وصبر می شود. اِصْبِرْ ... إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ

-تقوا و احسان،وسیله ی جلب حمایت های الهی است. إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ ... مُحْسِنُونَ

نظر خود را درباره «تفسیر سوره النحل» در کادر زیر بنویسید :
لطفا شرایط و ضوابط استفاده از سایت آسمونی را مطالعه نمایید
ارزیابی مهاجرت
: برای دریافت مشاوره درباره تفسیر سوره النحل فرم زیر را تکمیل کنید

هزینه مشاوره ۳۰ هزار تومان می باشد

پاسخ مشاوره شما ظرف 1 روز کاری در پنل شما درج می شود و پیامک دریافت می کنید


دسته بندی های وب سایت آسمونی

آسمونی شامل بخش های متنوعی است که هر کدام از آنها شامل دنیایی از مقالات و اطلاعات کاربردی می باشند، شما با ورود به هر کدام از دسته بندی های مجله اینترنتی آسمونی می توانید به زیردسته های موجود در آن دسترسی پیدا کنید، برای مثال در دسته فیلم و سینما؛ گزینه هایی مثل نقد فیلم، معرفی فیلم ایرانی، فیلم بین الملل، انیمیشن و کارتون و چندین بخش دیگر قرار دارد، یا بخش سلامت وب سایت شامل بخش هایی همچون روانشناسی، طب سنتی، نکات تغذیه و تناسب اندام می باشد.