
بیوگرافی مصطفی زمانی، بازیگر نقش حضرت یوسف
نام : مصطفی
نام خانوادگی : زمانی
اصلیت : فریدون کنار
تابعیت : ایران
تحصیلات : کارشناس مدیریت صنعتی
محل زندگی : تهران
از عنوان کردن حرفهای تکراری بیزار است اعتماد به نفس زیادی دارد میدانست نقش حضرت یوسف سرو صدای زیادی میکند آدم محتاطی است 99 درصد از آشنایان او را نسبت به مطبوعات دچار دلهره کرده اند از بچگی عاشق بازیگری بوده وقتی وارد دانشگاه شد به بازیگری در تاتر پرداخت معتقد است فضای رشد پیشرفت برای جوانان و نوجوانان علاقه مند در شهرستانها کم و محدود است میان بازیگران مرد محمدرضا فروتن را خیلی دوست دارد به نظر او هدیه تهرانی هنرپیشه تاثیرگذاری است بازی فروتن و تهرانی را در قرمز خیلی دوست دارد از طریق دوستش متوجه شد برای سریال یوسف دنبال بازیگر هستند ابتدا هیچ شانی برای خود قائل نبوده روز اول تست هول شده و دیالوگهایش را فراموش کرده پیش از تست دوم کتاب یوسف در آینه تاریخ را خواند بعد از تست دوم قراردادی 6 ماهه امضا کرد . برای ایفای بهتر نقش به کلاسهای بازیگری سوارکاری و بدنسازی رفت به خاطر فشارهای حاکم بر فضای کار 2 بار انصراف داده .معتقد است سلحشور پای او ایستاد .خود را مدیون صداقت و اعتماد سلحشور میداند .اولین پلان را 8 بهمن 1383 بازی کرد .بازیگر نقش نوجوانی یوسف پسرعمه زمانی است .کتایون ریاحی را بهترین انتخاب برای نقش زلیخا میداند .هیچکس بدون گریم او را نمیشناسد .در باشگاه بدنسازی با محمدرضا فروتن آشنا شد .آرزوی بازی با مرحوم خسرو شکیبایی را داشت .بسیار احساساتی است . بازیگری را دوست دارد .امیدوار است بازی در نقش یوسف ویترین خوبی برای او باشد اجازه بازی در کلاه پهلوی را نداشت .هنوز ازدواج نکرده و مجرد است .طبق قرارداد تا پایان سریال حق بازی در هیچ فیلمی را ندارد معتقد است محمدرضا گلزار حقش بوده که دارای چنین جایگاهی در سینما شده . پارسا پیروزفر را هنرپیشه ای باسواد میداند . از نظر او حامد بهداد دوست داشتنی و عجیب است . علی دایی را سمبل اراده میداند .
دنبال یک زندگی راحت هستم
تا می گویی یوسف، همه چهره ای را مجسم می کنند که با دیدنشاگر چاقو به دست داشته باشی حتماً دستت را خواهی برید. از این قصه که بگذریم، باخودم فکر میکردم پیدا کردن یوسف ازمیان خیل چشم رنگی هایی که عرصه سینما را به دستگرفته اند خیلی هم نباید سخت باشد.
یوسفی که از میان 3 هزار نفر برای مصاحبه می آید نیز یکی از همان چشمرنگی هاست که با مو و ریش بلندش بیشتر مرا به یاد مسیح می اندازد. او خیلی اتفاقیگذارش به شهر پر وسوسه و خیال انگیز سینما افتاده و هنوز روزهای دوست داشتنی ودشوار شهرت برای او از راه نرسیده است. به همین خاطر می شود هر جایی نشست و با او ازیوسفی حرف زد که به قول خودش هیچ شباهتی به آن که حالا می بینیم ندارد.
گویا مو و چشم های رنگی اش را تیره کرده اند، می گوید: زیبایی راگرفته اند تا معصومیت ببخشند.
دلش نمی خواهد او را از گروه همان چشم رنگی هایی ببینیم که راهدشوارسینما را به خاطر زیبایی چهره شان یک شبه پیموده اند. می گوید به ضابطه معتقداست و بیش از آن به سرنوشت.
ما هم نمی خواهیم مثل برخی منتقدان که او را نا بازیگر شهرستانیمعرفی کرده و [به قول خود زمانی] با سلیقه ای عمل کردن کینه خود را در دل او نشاندهاند، بازیگری اش را به بوته ی نقد بکشانیم. می نشینیم به انتظار و نقدها را میگذاریم برای بعد. بازیگری بی شک مهارتی نیست که بشود داشتن یا نداشتن را درچهره یاو جستجو کرد.
از بین چند کاندیدا انتخاب شدید ؟
اطلاع داشتم برای نقش یوسف تست می گیرند. حتی یک بار از جلوی دفتر این پروژه رد شدم، اما نرفتم تست بدهم. هفته بعد یکی از دوستانم عکس مرا به آقای سلحشور نشان داده بود و با پیشنهاد او 7 اردیبهشت 83 اولین تست را دادم و 3 روزبعد دو تا از سکانس های سریال را از من تست گرفتند که بعدها فهمیدم سخت ترین سکانس ها بوده است. پس ازیک ماه، تست گریم دادم بعد با من قرارداد بستند با این شرط که اگر کاندیدای بهتری پیدا شد، با نظرکارگردان من کنار بروم. تا آنجا که اطلاع دارم از حدود 3 هزار نفر تست گرفتند و زمانی من را انتخاب کردند، گفتند تنها کاندیدایی هستی که روی آن اتفاق نظردارند. از تاریخ عقد قرارداد یعنی تیرماه 83 تا شروع فیلمبرداری در اوایل بهمن همان سال، شرایط بسیار سختی داشتم. برخی عوامل اصلی کار سعی در انتخاب یکی از بازیگران حرفه ای داشتند. حتی مدتی دنبال یک بازیگر خارجی گشتند. ولی همه ما می دانیم که تجربه ساخت فیلم مصائب مسیح توسط مل گیبسون ثابت کرد ایفاگر نقش پیامبر باید یک بازیگر ناشناخته باشد. آدمی که روی او ذهنیت خاصی وجود ندارد. به هرحال ازآنجا که بازیگری برای من آنقدراهمیت نداشت که به خاطر آن از همه چیزبگذرم، با همه اینها کنار آمدم. من به مفهوم واقعی عاشق بازیگری و شهرت نبودم، به هرحال یا بازی می کردم یا نمی کردم.
با جلساتی که گذاشتند و حمایت های آقای سلحشور رفتم جلوی دوربین. پس از یک هفته هم بازیگر ثابت این نقش شدم.
از نظرخودتان هم بهترین گزینه بودید ؟
من حس می کنم این نقش نیاز به کسی دارد که بدون توجه به دوربین و عوامل پشت صحنه حرف بزند که این کار سختی است. آنهایی که حرفه ای هستند ناخودآگاه مجبورند به این چیزها توجه کنند. صحنه هایی بود که احساس می کردم فقط باید با دلم حرف بزنم . خیلی جاها من اصلاً به کاراکتر فکر نمی کردم. او را بازی نمی کردم، خودم بودم. حس می کنم برای این کار نیاز به آن داریم که درونمان را قوی کرده باشیم و من این کار را پیشتر انجام داده بودم. شاید به خاطر نوع زندگی ای که خداوند برایم رقم زده است. البته به نظرمن یک بازیگر حرفه ای نمی تواند این نقش را برای مردم ارائه کند. من برای مردم بازی می کنم. اصولاً نقش پیامبر را باید برای مردم بازی کرد.
فکر می کنید چهره تان چه ویژگی خاصی برای ایفای این نقش داشتهاست؟
قضیه یوسف یک قضیه باطنی است. زیبایی ظاهری با توجه به زاویه دید مردم تغییرپیدا می کند. پس مطلق بودن را باید دراین زمینه کنار گذاشت. و دیگر این که بعضی چهرهها هستند که بدون داشتن زیبایی ظاهری صمیمیت دارند. آدمها با آنها احساس نزدیکی می کند و این به انسانیت آدم ها برمی گردد. فکرمی کنم کارگردان بیشتر دنبال همین بوده است که از این نظرتا حدودی به خودم مطمئن هستم، به اضافه ی یک زیبایی ظاهری که البته در گریم بسیاری از جذابیت های چهره پوشانده شده است. در واقع زیبایی در اینجا بر اساس فضای پیرامون تعیین می شود. براساس گریم فراعنه مصر و آدم های دور و براست که زیبایی یوسف برجسته ی شود. از طرفی باید این چهره برای مردم باورپذیر می شد .اما خب کاندیداهای دیگری هم بودند که چهره های بسیار زیبایی داشتند اما آن انرژی درونی را که کارگردان دنبالش بود نداشتند و گرنه من خودم را از نظر زیبایی درحد آدم های معمولی می بینم.
معمولاً کارگردان در تمام جزئیات شما را راهنمایی می کند یا ایدههای خودتان را هم به کار می گیرید؟
آقای سلحشور معتقدند کار باید براساس دید کارگردان پیش برود نه بازیگر. الان متأسفانه در سینمای ما اغلب بازیگران دوست ندارند کسی به آنها بگوید که مثلاً این صحنه را این طوری بازی کن. شاید ما قادر باشیم بازی بسیار قوی هم ارائه کنیم، گاه لازم است به خاطر سایر بازیگران سطح بازی ها یکدست شود. ولی بسیاری از بازیگران راضی به این کار نمی شوند. بازیگرانی که دراین سریال حضور دارند اغلب به این ویژگی آنها توجه شده است. نقش من نیز به خاطر این که الگوی خاصی برای ارائه آن وجود ندارد و من فقط باید نقش کسی را بازی کنم که در بالاترین مراتب انسانیت قراردارد، از جهاتی حائز اهمیت است. هرچند شاید به خاطر نبود یک الگوی خاص کسی نمی تواند انتقادی به نقش وارد کند؛ همین موضوع مسؤولیت مرا سنگین تر می کند. چرا که هر حرکتی از من به حساب پیامبر گذاشت می شود. به همین خاطر در مورد این نقش همواره سعی می کنم نظرات کارگردان را به کار ببندم. اما این طور هم نیست که ایده های ما را نادیده بگیرند. مثلاً در بعضی صحنه های حسی به خاطر شناخت کاملی که از من دارند با انگشت گذاشتن روی نقاط حساس زندگی ام، به باورپذیری آن صحنه به من کمک می کنند. به طور مثال در صحنه ای که یوسف به ماوراء می رود و فرشته ها دور او می چرخند، باید حالت زار کسی را می داشتم که مثلاً پدرش را به غریبه ها فروخته است. یک چنین حسی داشت آن صحنه، اما فرشته ها برای من قابل لمس نبودند. برای همین آقای سلحشور که می دانست ارادت خاصی به امیرالمومنین (ع) دارم، آمد نشست کنار من و گفت: زیاد گناه کرده ای، اما لیاقت این را داشته ای که امیرالمومنین بیاید اینجا و شفاعتت کند و من با این جمله به هم ریختم. شاید باورتان نشود حتی بعد ازکات هم گریه ی من قطع نمی شد. این ارتباط نزدیکی که با آقای سلحشوردارم، خیلی دربازی به من کمک کرده است.
با اشاره ای که به نقش یوسف به خاطرنداشتن الگوی زنده و مشخصکردید، به نظر می رسد ترسیم پرقدرت این نقش کار ساده ای نسیت ؟
نقش یوسف را واقعاً یک آدم درد کشیده باید بازی کند. من به جرأت می توانم بگویم در صحنه های زندان 70 درصد خودم را بازی کردم. یا در سکانسی که با یعقوب پیامبر حرف می زنم. پدرم را مقابل خودم می بینم و این به خاطر وابستگی شدیدی است که به پدر و مادرم دارم و درحال حاضر از هم دور هستیم. در واقع این حس دوری از درون من نشأت می گیرد. بنابراین به تماشاگر دروغ نگفته ام. اینها همه ترسیم نقش را برای من ساده می کند. ازطرفی همه ی اینها را لطف خدا می بینم. حتی ورودم به دنیای بازیگری را که مدیون هیچ کس نیستم. هیج آشنایی نداشتم و معتقدم تمام سختی هایی که در زندگی تحمل کرده ام بی حکمت نبوده است.
چند بار فیلمنامه را خوانده اید؟
حدود 13 بار.
دراین زمینه مطالعه دینی هم داشتید؟
مطالعه ی دینی زیادی نداشتم. اما کتابهای مختلفی خواندم ازجمله خود قرآن. از طرفی فیلمنامه براساس شرایط نوشته می شود نه واقعیت. بین آنچه در فیلمنامه هست و آنچه ممکن است با مطالعه عمیق به دست بیاید، گاه دوگانگی وجود دارد که عوض کردنش سخت است. واقعیت گاه باورپذیرنیست. مثل واقعیت رو گرداندن یوسف از زیباترین زن مصر. باید آن را به ذهن مردم جامعه نزدیک کرد، به مردمی که دارای طبیعت و غریزه انسانی هستند. من سعی کردم فیلمنامه نوشته شده را به خودم بقبولانم.
پیش از شروع فیلمبرداری چقدر تمرین داشتید؟
در مدت 6 ماه قبل از فیلمبرداری، دو تا معلم بازیگری و یک مربی سوارکاری به صورت خصوصی داشتم. آقای داوود دانشور یکی از استادان بازیگری ام بود که من آشنایی با تئوری سینما را مدیون او هستم. شمشیربازی را هم با خود کارگردان تمرین کردیم.
اولین صحنه ای که بازی کردید کدام صحنه بود؟ اولین صحنه داخلی زندان بود که خبری برای من می آورند مبنی براین که زلیخا دستور داده شما را شکنجه کنند. این اولین پلانی بود که بازی کردم.
در این مدت با عوامل مشکلی نداشته اید؟
بعضی ها بودند که الان نیستند و خیلی دلشان نمی خواست که من این نقش را بازی کنم. آنها اغلب سینمایی بودند. البته من اوایل آدم بسیار خشکی بودم. فکر می کردم اگر روابطم بیش از یک سلام و علیک باشد ممکن است این تصور پیش بیاید که به خاطر گرفتن نقش حاضرم اخلاقم را زیر پا بگذارم و این موجب ناراحتی خیلی ها شده بود. اما الان به همه ی آنها احترام می گذارم.
آیاپیش آمده که بخواهی بعضی صحنه ها را دوباره تکرارکنی؟
بله، خیلی وقت ها.
در این مواقع کارگردان مخالفتی نمی کند؟
نه مخالفتی نمی کند. من هم آدم تعارفی نیستم.
آقای شورجه هم در مورد بازیها نظرخاصی می دهند؟
آدم فوق العاده محترمی است آقای شورجه و همیشه حد و حدود دیگران را رعایت میکند. در زمینه ی بازی اگر نظرخاصی داشته باشد با کارگردان درمیان می گذارد و به ما می گویند. مگر مواردی که آقای سلحشور سرصحنه نیست و او به عنوان کارگردان حضوردارد.
بازیگر نقش کودکی یوسف هم با شما نسبت فامیلی دارد. او چگونهانتخاب شد؟
بله، پسرعمه ی من است. پس ازحدود 2 سال همدیگر را دریک مجلس عروسی دیدیم و من حس کردم آن معصومیتی که اینها دنبالش هستند در چهره ی او هست. همان جا چند تا دیالوگ به او دادم که خیلی خوب جواب داد و گفت بازیگر اول استان مازندران بوده است. به این ترتیب او را معرفی کردم و با تستی که از او گرفتند، ظرف 3 روز جلوی دوربین رفت.
پیش از این پروژه مشغول چه کاری بودید؟
دررشته مدیریت صنعتی دانشگاه غیرانتفاعی تحصیل می کردم و حسابدار یک شرکت کوچک بودم.
تجربه ی سینمایی هم داشتید؟
نه. فقط چند بار تئاترهای مدرسه و دانشگاه بازی کرده بودم.
اما اطلاعاتتان در این زمینه خوب به نظر می رسد؟
هیچ چیز به اندازه ی تجربه به آدم اطلاعات نمی دهد. شما هزار بار هم که یک مطلب سینمایی را خوانده باشید، تا وقتی وارد میدان عمل نشوید، چیزی از آن مفهوم درک نخواهید کرد. حتی تجربه ی تئاتری نمی تواند خیلی در سینما موثر باشد. یک بازیگر تئاتر باید نفس گیری، بیان و حرکات بدنی قوی داشته باشد. اما در سینما باید کار را خوب بشناسی. من خودم خیلی از تئاتر لذت نمی برم. سینما را ترجیح می دهم و با پیش تولیدی که درسینما و تلویزیون ایران هست، کار با دوربین 35 میلی متری را دوست دارم چون به بازیگر فرصت می دهد که به نقش فکرکند.
چقدر سینما می روید؟
تا به حال 4 بارسینما رفته ام. غیر از جشنواره ی امسال که در یک شب 3 تا فیلم دیدم، درخانه هم سعی می کنم فیلم خوب ببینم. به نظر من مردم بهترین قضاوت کننده هستند، نه منتقدان و فیلمی که خوب می فروشد به هر دلیلی که باشد فیلم خوبی است.
پیشنهاد دیگری نداشتید؟
قبل از یوسف 3 تا کار سینمایی به من پیشنهاد شد که هر سه تجاری بودند. شاید هم بدم نمی آمد بازی کنم. اما روز آخر بازیگر دیگری را انتخاب کردند. حتی یک بارکه برای بستن قرارداد رفته بودم، گفتند ما با فلانی قرارداد بسته ایم درحالی که به من قول داده بودند. خیلی اذیت شدم. حتی به جرأت می توانم بگویم از تیرماه 83 که قرارداد اولیه را برای یوسف بستم تا موقعی که جلوی دوربین رفتم، سخت ترین روزهای زندگی من بود. واقعاً دلم می خواهد به آنهایی که درعالم سینما جایگاه بالایی پیدا کرده اند بگویم: اگربخواهند رسم دنیا را به نا حق به هم بریزند، از همان جا که هستند زمین میخورند. من با همه ی سختی ها ازکسی گله مند نیستم و حاضرنبودم به خاطر پذیرفتن این نقش، پا روی اصول اخلاقی و زندگی ام بگذارم.
بعد از یوسف دلتان می خواهد چه نقشی را بازی کنید؟
دوست دارم نقش یکی از رجال بزرگ ایرانی با تفکرات ایرانی را بازی کنم.
فرد خاصی در نظرتان هست؟
بله. اما چون قرار است ساخته شود اسم آن را نمی آورم تا ذهنیت خاصی پیش نیاید.
به هرحال دوست دارم بازی کنم. از بیکاری متنفرم. اما موافق استفاده ی ابزاری ازچهره ها هم نیستم.
آیا هرگز در ذهنتان به بازیگری فکرکرده بودید؟
برای من هیچ چیز رویایی نیست. همه ی آرزوهای دنیا را دست یافتنی می بینم. فکرمی کنم درمورد نقش یوسف و انتخاب من برای این نقش هم سرنوشت و خواست خدا بوده است. گاهی باید هدف را رها کرد. باید بدون وابستگی به هدف تلاش کرد ومن در زندگی خیلی تلاش کردم.
به شهرت چطور؟
کمتر از آن چیزی که ممکن است نقش یوسف برای من داشته باشد، خود نقش است که برای من زیباست. ظرفیت شهرت را داشتن کار هر کسی نیست. برای همین است که آدمهای بزرگ انگشت شمارند. یک روز بازیگری به من گفت: اگربهترین بازیگر دنیا هم باشی، یک جرقه ای. جرقه ها یا پرنورند یا کم نور.اما همه خاموش می شوند. شهرت برای پیشرفت خوب است اما زندگی با شهرت کارساده ای نیست.
بهترین نقشی که از نظر بازیگری تأثیر عمیقی روی شما گذاشته کدامبوده است؟
من عاشق نقش فروتن درفیلم قرمز هستم. از همانجا بود که به بازیگری علاقه مند شدم. اصولاً نقش آدمهای روانی را خیلی دوست دارم. چون تعلیق زیادی دراین نقش هست. در خیابان هم زیاد نقش بازی می کنم که متأسفانه آخرین بار به همسایه روبرویی مان برخوردم که البته من او را نمی شناختم و خیلی هم دلش برای من سوخت.
علاقه ی اصلی تان چیست؟
برای من علاقه ی اصلی وجود ندارد. دنبال یک زندگی راحت برای خودم و اطرافیانم هستم. به شرط این که به طبیعت، قانون طبیعت و مردم لطمه ای نزند. کافی است خوب فکر کنیم و خوب بخواهیم. خداوند همه چیز را در اختیارمان قرار خواهد داد. باید رمز جهان را بشناسیم. نباید ترسید. باید احتیاط کرد. باید براساس مطالعه و تجربه فاصله ترس و احتیاط را تشخیص داد که از تارمو نازک تراست.
غیراز بازیگری به چه کارهایی می پردازید؟
ورزش می کنم و اکثر اوقات در خانه هستم. کتاب می خوانم و فیلم می بینم. دو تا دوست دارم که یکی ازآنها را هر دو ماه یک بار می بینم و یکی دیگر را هم هفته ای یک بار. به طورکلی به نظر من درجامعه جایی برای تفریح نداریم. از طرفی معتقدم اگر قرار است حداقل الگویی برای بچه ها و جوان های دیگرباشیم باید درتفریح و گذراندن اوقات فراغت حواسمان جمع باشد وخودمان را کنترل کنیم.
خانواده تان راجع به این نقش و به طور کلی بازیگری شما چه نظریدارند؟
آنها همواره تأثیر بسیار زیادی در زندگی من داشته اند. همیشه خانواده برای من اصل بوده است و برای آنها همواره احترام و اهمیت زیادی قائل بوده ام. در عوض پدر و مادرم نیز به من اعتماد کامل دارند و هرگز در هیچ کاری مخالفتی از خود نشان نداده اند. الان هم خیلی ذوق زده اند. چون کار اول من بوده و فکرش را هم نمی کردند.
در حال حاضر کدام برنامه یا سریال تلویزیونی را دنبال می کنید؟
هیچکدام، به جرأت می توانم بگویم که ما در دوره ی یکساله ی کنونی حتی یک سریال مناسب برای مردم هم نداشته ایم. به نظر می آید که برنامه سازان تنها بودجه گرفته اند که یک چیزی بسازند. امیدوارم کارهای سیما فیلم پس از آماده شدن بتواند چند سالی تلویزیون را ازجهت سریال های خوب بیمه کند.
مجموعه آثار:
1.یوسف پیامبر
(فرج الله سلحشور-83)
2.مجموعه در چشم باد
(مسعود جعفری جوزانی-87)
3.سینمایی آل
(بهرام بهرامیان-88-87)
4.سینمایی بدرودبغداد
(مهدی نادری-88)
5.سینمایی کیفر
(حسن فتحی-88)
6.سینمایی قصه پریا
(فریدون جیرانی-88)
7.اینجاتاریک نیست
(محمدرضا خاکی-89)
8.سینمایی پریناز
(بهرام بهرامیان-89)
9.سوت پایان
(نیکی کریمی -89)
10.سینمایی یک عاشقانه ساده
(سامان مقدم-89)
11.سینمایی ملکه
(محمدعلی باشه آهنگر-89)
12.من همسرش هستم
(مصطفی شایسته-90)
13.جیب بر خیابان جنوبی
(سیاوش اسعدی-90)
14.پدرم حاج محمود
(محمدرضا ورزی-90)
15.برلین منهای هفت
(رامتین لوافی پور-90-91)
16. قصه عشق پدرم
(محمدرضا ورزی-90)
17.آیینه شمعدون
(بهرام بهرامیان-91)