نقد و داستان کامل فیلم ملبورن
ملبورن درامی معمایی ست دربارهٔ زوجی جوان که در آستانه سفر ناخواسته درگیر ماجرایی پیچیده میشوند.
بازیگران
-
الهام کردا
-
ویدا جوان
-
مارتین شمعون پور
-
شیرین یزدان بخش
-
روشنک گرامی
جوایز
-
برنده جایزه بهترین فیلمنامه از هشتمین جشنواره فیلم آسیا پاسیفیک
-
جایزه بهترین فیلمنامه از بیست و پنجمین جشنواره فیلم استکهلم
-
برنده هرم طلایی بعنوان بهترین فیلم از سی و ششمین جشنواره بینالمللی فیلم قاهره
-
برنده جایزه بهترین فیلمنامه از پنجاه و دومین جشنواره فیلم گیخون
-
برنده جایزه بهترین کارگردانی از پنجاه و دومین جشنواره فیلم گیخون
-
بهترین فیلم از دید داوران جوان در پنجاه و دومین جشنواره فیلم گیخون
-
برنده بهترین بازیگر زن در بیست و نهمین جشنواره بینالمللی فیلم ماردل پلاتا
-
نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم در بخش نگاه نو جشنواره فیلم فجر
-
نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردانی در بخش نگاه نو جشنواره فیلم فجر
نقد فیلم ملبورن :
اولین مشخصه اصلی « ملبورن » شباهت زیادش به آثار اصغر فرهادی می باشد و به نظر می رسد که کارگردان اثر تحت تاثیر فیلمهای وی بوده است، اما با اینحال « ملبورن » اثری شخصی تر ، با ضعف های گوناگون است که در بهره گیری از استاندارهای ژانر درام چندان به توفیق نمی رسد.
تمامی اتفاقات فیلم « ملبورن » در یک خانه رخ می دهد و تماشاگر در طول مدت زمان فیلم قرار نیست هرگز از این آپارتمان خارج گردد. همین موضوع سبب می شود تا توجه به جزئیات محیط و رفتار شخصیت های داستان بیشتر گردد چراکه ذهن مخاطب هیچ گزینه ثانویه ای برای متمرکز شدن ندارد. اما « ملبورن » درست در این نقطه به مشکل بر می خورد.
یکی از این موارد استفاده افراطی از زنگ موبایل و سیگار کشیدن های مداوم در فیلم می باشند که نه تنها در خدمت داستان نیستند بلکه تبدیل به ابزاری جهت سوهان کشیدن بر روی اعصاب مخاطب شده اند. این بی نظمی ها و تاکیدات بیجا بر استفاده از موارد ذکر شده باعث گردیده تا « ملبورن » از بابت فضاسازی تا حد زیادی ناامید کننده باشد.
متاسفانه فیلمنامه نیما جاویدی هم چفت و بست مناسبی ندارد و متزلزل است. در « ملبورن » پس از اینکه مخاطب اطلاع پیدا می کند کودک درگذشته، نیاز به تعلیق و استفاده از خرده داستانهایی است که بتواند توجه تماشاگر را معطوف به اتفاق رخ داده تا انتهای داستان کند اما متاسفانه هیچ اتفاق ویژه ای پس از مرگ کودک رخ نمی دهد که برای تماشاگر اهمیت داشته باشد. می شد با توجه بیشتر به دیالوگ ها و موقعیت ها، لحظات ارزشمندی را در فضای محدود داستان بوجود آورد اما دیالوگ ها هم چنگی به دل نمی زنند و بیشتر شبیه به کل کل های بی نتیجه ای است که نقشی در پیشبرد داستان ندارند.
فیلمنامه نیما جاویدی در حد یک ایده کوتاه باقی مانده است و برای تبدیل شدن به یک فیلم بلند سینمایی نیازمند پرداخت بیشتر و توجه به جزئیات می بود؛ یعنی دقیقاً همان نقطه ای که فیلمهای اصغر فرهادی از آن سربلند بیرون می آیند و به شکلی با ذهن تماشاگرش بازی می کند که او را درباره قضاوتش به اشتباه می اندازد. « ملبورن » اگرچه سعی کرده با ایراد اتهام دو زوج جوان فیلم به یکدیگر، تزلزل رفتاری آنان را در مواجه با بحران پیش روی آمده به تصویر بکشد اما متاسفانه دیالوگ ها آنقدر پُر مغز نیست که بتوانند بر قضاوت تماشاگر تاثیری ایجاد نمایند.
با اینحال بازی خوب پیمان معادی موفق شده تا فیلم را تا حد زیادی نجات دهد. معادی که حالا به واسطه بازی در « کمپ اشعه ایکس » یکی از چهره های موفق بین المللی سینمای ایران نیز شده، بهترین بازیگر « ملبورن » می باشد. اما متاسفانه فرم تکراری بازی نگار جواهریان که رفته رفته در حال تبدیل به کلیشه است، هماهنگ با بازی معادی نیست. جواهریان در « ملبورن » عصبی و ناراحت است اما مشکل اینجاست که ناراحت بودن وی را پیش از این در فیلمهای دیگرش با کیفیت بهتری شاهد بوده ایم. یکی از شخصیت های کاملا زائد داستان هم مانی حقیقی است که مشخص نیست برای چه در فیلم هست و اصلا چه نیازی به حضور او در این مدت زمان کوتاه در فیلم بوده است!
« ملبورن » در مجموع درامی نه چندان دلچسب درباره دردی است که این روزها تب آن در جامعه به وضوح قابل رویت است؛ زوجی که قصد دارند به کشوری دیگر مهاجرت کنند چراکه معتقد هستند دیگر مملکتشان جای زندگی نیست. این ذهنیت در « ملبورن » به خوبی القا می شود که تنها راه چاره خارج شدن از این وضعیت بغرنج، مهاجرت است اما خود فیلم هرگز به بلوغ لازمه نمی رسد که بتواند پیامش را با قدرت به مخاطبش منتقل کند.
1 سال پیش
باسلام .دراینکه تم وفضای فیلم شبیه آثار فرهادی هستند کاملا درسته ولی تماسهای مکرر واتفاقات پشت سرهم برای کسانی که برنامه سفر طولانی دارند عادی ومنطقی بوده واتفاقا مخاطب رو به اندازه بازیگران عصبی وهمراه میکنه وجز منطق داستان درست گذاشته شده .منتقد ونویسنده متن ،متاسفانه مثل اغلب ...