- آسمونی
- مجله اینترنتی
- چهره ها
- چهره های اجرا
- بیوگرافی محمود شهریاری، مجری ایرانی
بیوگرافی محمود شهریاری، مجری ایرانی
محمود شهریاری متولد 2 دی 1337 در بیجار استان کردستان است که مجری تلویزیونی است. اگر می خواهید با محمود شهریاری بیشتر آشنا شوید این مقاله آسمونی را تا پایان مطالعه نمایید چرا که بیوگرافی محمود شهریاری را برای شما عزیزان منتشر می کند.
محمود شهریاری سابقه مجریگری در چند برنامه تلویزیونی از جمله در شبکه تهران صدا و سیما را به همراه کاظم احمدزاده دارد. وی همچنین برنامه زنده رود شبکه اصفهان را نیز اجرا کردهاست. از دیگر کار های او به بازیگری در سریال مرد دو هزار چهره به عنوان افتخاری و کار در رادیو میتوان اشاره کرد. او در برنامه عمو های فتیله ای شبکه دو به عنوان مجری مشغول فعالیت بوده است.
وی هم اکنون ممنوع التصویر است. او در بیانیهای اعلام کرد که برنامه ماه عسل از احساسات مخاطبان سو استفاده میکند همچنین اضافه کرد تلویزیون درحال فاصله گرفتن از مردم است. او گفت فضای مجازی برای هر کسی حکم یک تلویزیون را پیدا کرده است.
مصاحبه با محمود شهریاری :
- لطیفه هایی را که دیگران درباره شما ساختهاند ، شنیدهاید؟
+ بله ، خیلی زیاد. در کنارش اکثر دوستانی که کار تقلید صدا میکنند معمولا تقلید صدای من را هم انجام میدهند. اولین بار در نوروز 72 بود که مهران مدیری تیپ من را تقلید کرد. کاریکاتور برنامه بعد از خبر را ساخته بودند که مهران مدیری نقش من را بازی میکرد.
- یکی از بخش های ثابت این تقلید صدا ، گفتن لطیفه های بی مزه و نسبت دادن آن به شماست. چرا؟
+ بعضی لطیفه ها برای پخش از تلویزیون باید ممیزی شود. ما باید خیلی از جوانب را در نظر بگیریم و این طور لطیفه خیلی بی مزه میشود. گاهی اوقات روی این بی مزه بودن لطیفه ها کار طنز میکنند و مردم هم میخندند.
- شما در محل کارتان آرشیو لطیفه دارید ؟
+ بله ، لطیفه ها را جمع آوری میکنم. فکر میکنم لطیفه هایم باید در ارتباط با موضوع برنامه باشد. مثل و لطیفه و حکایت به مجری کمک میکند.
- لطیفه هایتان را از بین پیامک ها و اینترنت انتخاب میکنید ؟
+ نه ، لطیفه های پیامکی را استفاده نمیکنم، چون این لطیفه ها اینقدر سریع پخش میشود که همه میدانند. دیگر گفتنش لطفی ندارد. لطیفه هایی را میگویم که یا شنیده ام یا برگرفته از واقعیت است.
- لطیفه هایی که در همایش میگویید با لطیفه های تلویزیونی متفاوت است ؟
+ در برنامه های همایشی خیلی خط قرمز نداریم ، ولی در تلویزیون چرا. مخاطبان تلویزیون در سنین مختلف هستند. یکی از استادان علوم ارتباطی میگفت شما بچه تان را دست غریبه نمیسپارید ، ولی مجری آنقدر مورد اعتماد جامعه است که مردم بچه هایشان را به او میسپارند. ما باید این جایگاهها را حفظ کنیم تا کارمان بدآموزی نداشته باشد.
- به نظر شما چرا ایرانی ها نسبت به دیگر مردم دنیا لطیفه های بیشتری برای هم تعریف میکنند ؟
+ ما ایرانیان آدم های طنازی هستیم. ما نابغه هایی مثل عبید زاکانی و دهخدا داریم. کجای جهان این نابغه ها را دارد ؟ دستمان از این لحاظ خیلی پر است.
- در برنامه های تقلید صدا روی خنده های شما هم کار میکنند. چرا این طور قهقهه میزنید ؟
+خنده های من طبیعی است. من هیچ وقت ، نه جلوی اشک خودم را میگیرم و نه جلوی خندهام را. اگر موضوع خنده دار بوده واقعا از ته دل خندیدهام. ممکن است موضوع آنقدر پیش پا افتاده باشد که مردم به اندازه من نخندند. اما مردم از خنده من خنده شان گرفته و لبخند زدهاند. وقتی موضوعی من را غمگین کرده جلوی خودم را نگرفته ام که بگویم زشت است و مرد گریه نمیکند. راحت گریه کردهام.
- چه اتفاقی افتاد گریه کردید ؟
+ در جشن رمضان ، شب های قدر و برخی گزارش هایی که پخش شد چند بار احساساتی شدم. مثلا گزارش معلمی بود که جان بچه هایش را نجات داده بود و خودش سوخته بود. من این گزارش را که دیدم نتوانستم جلوی گریه ام را بگیرم. هق هق گریه کردم و احمد زاده برنامه را جمع کرد.
- برخی مجری ها را به دو دسته تقسیم بندی میکنند ؛ مجری های خجالتی و مجری هایی که به اصطلاح پررو هستند. شما جزو دسته دوم قرار میگیرید. این تقسیم بندی را قبول دارید ؟
+ نه ، پررو بودن را قبول ندارم. من همیشه مرز خودمانی بودن و پررویی را حفظ میکنم. خودمانی بودن و احساس نزدیکی کردن با مهمان و مخاطب یک چیز دیگر است و پررو بودن یک چیز دیگر.
- چرا تصمیم گرفتید در تلویزیون اجرای متفاوتی داشته باشید و از خشک بودن و جدیت دیگر مجری ها فاصله بگیرید ؟
+ من در دوره ای با آقای آتشافروز بعد از اخبار سراسری برنامه بعد از خبر را اجرا میکردم. اجرای آن موقع خیلی جدی بود. مجری ها شق و رق مینشستند و اعلام برنامه میکردند. فقط قسمت بالاتنه دیده میشد و مجری خیلی رسمی حرف میزد. ما برای اولین بار یک برنامه متنوع اجرا کردیم. تهیه کننده برنامه به ما گفت سه چهار دست لباس بیاورید تا سه چهار برنامه را در یک شب ضبط کنیم.
بعد از برنامه اول کار را متوقف کرد و گفت شما خیلی شاد هستید. در حالی که الان نه عید است و نه دهه فجر. شما چرا باید خوشحال باشید. من پرسیدم چرا باید ناراحت باشیم. برنامه ضبط شده را برد و به مدیر گروه اجتماعی شبکه یک نشان داد. او گفته بود ما تا به حال از این جور برنامه ها نداشته ایم. برنامه را پیش مدیر شبکه یک بردند که او هم گفته بود من نمیدانم.
برنامه 15 دقیقهای ما را پیش رئیس سازمان صدا و سیما بردند. او گفته بود برنامه را مشروط ضبط کنید تا ببینیم بازخورد جامعه و مسئولان چطور است. برنامه هم با استقبال مردم مواجه شد. همان طور که شما گفتید فضا شکسته شد. دیدند میشود در یک برنامه ، خندید و لطیفه گفت.
- تا حالا شده به خاطر کسی یا چیزی خجالت بکشید ؟
+ حس خجالت به آن معنا به من دست نداده است. ولی در محضر استادانم نسبت به آنها همیشه حس احترام داشتهام. با این که مجری هستم ولی پایم را از گلیمم درازتر نکردهام.
- وقتی خواستگاری رفتید خجالت کشیدید ؟
+ نه. خواستگاری که خجالت ندارد. من و همسرم در دانشکده صدا و سیما درس میخواندیم. معمولا ازدواج های دانشجویی ازدواج های خوبی است. هر دو نفر به درجه ای از رشد و کمال رسیدهاند و همدیگر را شناختهاند. معمولا این ازدواج ها موفق است. من چند روز پیش شنیدم این ازدواج ها کمتر از یک درصد طلاق داشته است.
- چه کسی واسطه ازدواجتان شد ؟
+ یکی از دوستان دانشجویم گرافیک میخواند و هم رشته همسرم بود. من فیلمنامه نویسی میخواندم. در همان دوره کارشناسی دوستم از سجایای این خانم تعریف کرد و ما هم به خواستگاری رفتیم. در همان نگاه اول گفتند چه کسی از شما بهتر ! فوری هم پذیرفتند.
- با آدم های خجالتی جامعه برخورد داشتهاید ؟
+ بله. من حکایت زیبایی در این رابطه شنیده ام. رفتگری عاشق دختری شده بود و هیچ وقت به او نگفته بود. اما در خانه آن دختر همیشه تمیزتر از خانه دیگران بود.
- اگر شما به جای آن رفتگر بودید میگفتید ؟
+ من به جای این که در آن خانه را تمیز کنم زنگ میزدم و می گفتم به دخترتان خیلی علاقه دارم (میخندد).
- این روز ها که میخواستم زمانی را برای مصاحبه با شما هماهنگ کنم فهمیدم خیلی سرتان شلوغ است. از این همه کار کردن خسته نمیشوید ؟
+ من کارم را بسیار دوست دارم. هیچ وقت از کار خسته نمیشوم. دو سال پیش برنامه نوروز شبکه جام جم را ضبط میکردیم. میدانید این ضبط ها معمولا به تاخیر میافتد. خیلی کار سختی بود. از 9 صبح شروع میشد و تا 3 بامداد طول میکشید. خیلی از بچه ها از پا میافتادند. اما برای من خسته کننده نبود، چون واقعا از اجرا لذت میبرم.
- شاید به این خاطر که خرج زندگی سنگین است مجبورید چند جا کار کنید ؟
+ برای من این طور نیست. من اینقدر کار اجرا را دوست دارم که مسائل مالی اش برایم مهم نیست. اگر بگویم اصلا اهمیتی ندارد دروغ گفته ام. ولی کار برایم مهم تر است.
- یعنی اگر محمود شهریاری پول خیلی زیادی داشته باشد باز هم به کار اجرا ادامه میدهد ؟
+ صد در صد اجرا میکنم. من حس میکنم اگر کار نکنم تمام شدهام. این کار را خیلی دوست دارم. در تمام سال ها یا در تلویزیون یا خارج از تلویزیون برای مردم اجرا کردهام. هیچ وقت هم بین اجرا هایم فاصله نیفتاده است.
- ولی برخی اوقات در تلویزیون اجرا نداشتید.
+ بله. بین من و تلویزیون فاصله افتاده است. ولی همان زمان ، خارج از سازمان اجرا داشتهام.
- برخی مرد ها وقتی در خانه هستند حوصله شان سر میرود، یعنی اینقدر به کارشان عادت کردهاند. برای شما تا به حال چنین چیزی اتفاق نیفتاده است ؟
+ نه. من وقتی بیکار باشم با خانواده ام به سفر یا به دید و بازدید میروم. من همیشه از بودن در کنار خانواده لذت میبرم.
- یعنی اوقات فراغت ندارید ؟
+ اوقات فراغت من خیلی کم است. کمتر سالی بوده شب عید در کنار خانواده باشم. همیشه کار کرده ام. من سعی کرده ام اوقات فراغتم کیفیت خوبی داشته باشد.
- برنامه کاری روزانه تان را از قبل میدانید ؟
+ تقریبا مشخص است. مثلا میدانم پنجشنبه این هفته سه اجرا در سه منطقه تهران دارم. بعضی وقت ها مسافت های زیاد و ترافیک تهران خیلی اذیت مان میکند. مثلا یک اجرایمان در دربند است و اجرای بعدی در یافت آباد.
- نمیتوانید از موتور استفاده کنید ؟
+ تا به حال استفاده نکردهام ، ولی اگر مجبور بشوم میشود این کار را کرد. من شنیدهام برخی همکارانم از آمبولانس های خصوصی استفاده میکنند. (میخندد)
- من از یک راننده تاکسی شایعهای شنیدهام که خط ویژه اتوبوس تجریش تا راهآهن را برای مجریان و کارکنان صدا وسیما کشیدهاند.
+ من نشنیدهام. خیلی بعید است برای چند نفر معدود بیایند خط ویژه بکشند.
- میشود برنامه کاری تان را بگویید ؟
+ صبح که از خواب بیدار میشوم هر طور شده برای یک صبحانه کامل برنامه ریزی میکنم. حتی اگر قرار باشد 5:30 صبح جایی بروم یک ساعت قبلش صبحانه میخورم. به هیچ وجه و در هیچ شرایطی صبحانه ام ترک نمیشود. بقیه اش بستگی به برنامه هایم دارد. اگر برنامه اجرا نداشته باشم به دفترم میروم و کار هایم را پیگیری میکنم.
- مثلا چه کار هایی ؟
+ من بعد از سال ها توانستم مجوز وزارت ارشاد را برای ایجاد یک موسسه چند منظوره بگیرم. این موسسه در زمینه انتشار کتاب ، آلبوم موسیقی و برگزاری همایش فعالیت میکند.
- برگزاری این همایش ها را کاری مفید میدانید ؟
+ برای کشور های در حال توسعه این همایش ها لازم است. این همایش ها برای معرفی یک عنوان فرهنگی یا تجاری خیلی کارساز تر از یک بیلبورد خیابانی است. در همایش ، شما جامعه مطلوب خودت را دعوت کرده ای و مطالبت را منتقل میکنی. یک بیلبورد ممکن است دیده بشود یا نشود.
- قبول دارید همایش های بیهوده هم زیاد داریم ؟ مثلا همایش کیفیت نان میگذارند و چند مقاله تکراری را دوباره ارائه میکنند.
+ بعضی همایش ها این طور است. همایش نباید برای پرکردن پرونده کاری یک مدیر برگزار بشود. این همایش ها در بخش دولتی اتفاق میافتد، ولی در بخش خصوصی چون فرد باید از جیب خودش خرج بکند همه چیز حساب شده است.
- برای شما اجرا در بیرون سازمان جذاب تر است یا داخل آن ؟
+ هر دو. نمیتوانم بگویم کدام ارجح است. کار سازمان ، انعکاس خوبی در جامعه دارد و باعث شناخته شدن ما در جامعه میشود. ما نباید نمک بخوریم و نمکدان بشکنیم. ما فرزندان رسانهایم و باید حرمت خانواده را نگه داریم.
- برخی مجری ها هم معادله ای دارند و میگویند در سازمان باید مشهور شویم تا بیرون پول دربیاوریم.
+ من با این حرف موافق نیستم. به هیچ وجه درست نیست. اگر آدم عاشق کارش باشد قطعا این کار را انجام میدهد و نمیخواهد با اجرا در تلویزیون فقط برای خودش پلی بسازد. کار ما باید استمرار داشته باشد. اگر مدت زیادی دور باشیم بنابر ضرب المثل از دل برود هر آن که ازدیده برفت ، فراموش میشویم. سازمان خانه امن ماست و حرمتش بر ما واجب است. به شرطی که سازمان صدا و سیما هم قدر فرزندانش را بداند.
- ولی شما مدتی از دیده برفتید و از دل نرفتید.
+ چون مدتش خیلی طولانی نبود ، فراموش نشدم.
- به نظر شما در گذشته محدودیت ها بیشتر بود یا الان ؟
+ قدیم بیشتر بود. حساس تر هم بودند. من اولین قربانی این مسائل بودم. بعد از من سراغ فیلم خصوصی ورزشکاران ، بازیگران و هنرمندان رفتند. خدا را شکر خیلی زود به این نتیجه رسیدند زندگی شخصی هر فردی با زندگی حقوقی اش فرق دارد و باید این مرز ها را حفظ کرد. همه هنرمندان مثل افراد جامعه باید در جشن های عروسی و تولد خانواده شان شرکت کنند. نمیشود ما مجلس آرای همه جا باشیم و مراسم عروسی خواهر و برادر خودمان نرویم. این خیلی بد است که این فیلمها را پخش کنند.
- آخر متوجه نشدید فیلم خصوصی تان از چه راهی منتشر شد ؛ مثلا دزد به خانه شما آمده بود و فیلمها را برده بود یا از طریق دیگر ... ؟
+ نه ، دزد که نیامد. در تحقیقات تا مرحله ای پیش رفتند. ولی صلاح ندیدند بگویند چطور پخش شده است. من شکایت کردم ولی هیچ وقت به من نگفتند ماجرا چه بود.
- شما یک مقدار بد شانس هم هستید. مثلا قضیه هلو و امیر جعفری یک جور دیگر در رسانه ها منعکس شد. اصل ماجرا چه بود ؟
+ برنامه «زندهرود» شبکه اصفهان بود. یک سال و نیم بود که گزارشگر برنامه این سوال را میپرسید. این سوال که خودتان را شبیه چه هلو میبینم. اصلا به من هیچ ربطی نداشت. فرد دیگری این سوال و جواب را پرسید. بعد همه چیز را به من ربط دادند.
- امیر جعفری در آن برنامه از سوال شما ناراحت شد ؟
+ نه ، به هیچ وجه. آدم از حرف برادر زادهاش که ناراحت نمیشود. اصلا مساله مهمی نبود. متاسفانه برخی جراید ما سوژه کم دارند و چیزی را علم میکنند.
- حالا شما خودتان را شبیه چه میوه ای میدانید ؟
+ تا حالا کسی این سوال را از من نپرسیده است. ولی من شبیه خرمالو هستم. بعضی وقت ها گس هستم و بعضی وقت ها شیرین.
- وقتی می خواهید اجرا کنید و سوال بپرسید متکی به متن هستید یا بداهه چیزی را میگویید ؟
+ خیلی از حرف هایم بداهه است. من درباره کل موضوع یا مهمان از قبل تحقیق میکنم. در دفترم حدود 5000 برگه دارم که این برگه ها خیلی به من کمک میکند. همیشه به آنها مراجعه میکنم. زندگینامه اکثر هنرمندان را دارم و روحیه شان را میدانم. چون شناخت نسبی از قبل پیدا کردم تا به حال نشده هنرمندی از دست من عصبانی بشود.
سعی میکنم سوالاتم به روحیه اش مرتبط باشد. من فکر میکنم در برنامه تلویزیونی اگر آدم بر موضوع سوار نباشد مثل یک اسب سوار ناشی است. اسب به خاطر باهوشی اش می فهمد سوارکار حرفه ای است یا نه. اسب سوار کار غیرحرفه ای را زمین میزند.
- تا به حال با شخصیت های سیاسی مصاحبه نداشتهاید ؟
+ من هیچ وقت به حوزه های سیاسی و اقتصادی صرف وارد نشدهام. برنامه از همین امروز هم رویکرد اقتصادی و اجتماعی دارد.
- روی برگه هایتان دقیقا چه چیز هایی نوشتهاید ؟
+ فرض کنید میخواهم درباره خانمی که سرمه دوزی میکند حرف بزنم. من درباره سرمهدوزی فیش (برگه) دارم. تاریخچه اش را پیدا کردهام.
- خیلی ها شما را با شعار «بخور بخور» میشناسند. از قبل روی این شعار فکر کرده بودید ؟
+ کاملا بداهه بود. جالب است اسم برنامه عطر و گلاب بپاشید بود. اما مردم هیچ وقت این اسم را یاد نگرفتند. اسمش را گذاشته بودند مسابقه بخور بخور. من دیدم بچه ها دارند ماست میخورند. حس رهبر ارکستر به من دست داد و گفتم بخور بخور، یالا بخور.
- شعارها و تکیهکلامهای دیگری هم دارید ؟
+ اگر هم کلمه ای بوده خود به خود به وجود آمده. مثلا من درود بر شما را زیاد استفاده میکنم. «خب» را هم خیلی میگویم. در همایشی هفت استاد خارجی به ایران آمده بودند. آنان متوجه شدند من خیلی خب گفتم. در مراسم اختتامیه تا میخواستم حرف بزنم ، میگفتند خب. (میخندد)
- یکی از شگرد های شما شوخی و بگو مگو با مجری همکارتان است که این شوخی با کاظم احمدزاده به اوج خودش رسید. مجری های همکارتان از دست شوخیهای شما ناراحت نمیشوند ؟
+ در اجرای دو نفره آدم باید با روحیات نفر مقابلش آشنا باشد. من در این سال ها با همکاران زیادی کار کرده ام. اما با کاظم احمدزاده و جواد آتشافروز کار مداوم داشتهام. هر دو خاطرات خیلی خوبی برای من به جا گذاشتهاند. کاظم احمدزاده انسان بسیار باظرفیتی است. بعضی چیز ها را خودش میآید به من میگوید که این طور بگو. من بعضی چیز ها را اصلا خبر ندارم. خودش تعریف میکند و من تبدیلش میکنم به ماجرا کاف. الف یا کاظم احمدزاده.
- چرا شوخی هایتان اینقدر یک طرفه است و هیچ وقت احمدزاده با شما شوخی نمیکند ؟
+ اولا جرات نمیکند شوخی کند. (میخندد) ثانیا مردم این تضاد ها را دوست دارند. چاق و لاغر ، درشت و ریز ، جدی و شوخ و ... در چند برنامه که احمدزاده جواب من را میداد مردم نمیپسندیدند. مردم دوست داشتند احمدزاده همان آدم مظلوم باشد و من هم همان آدم شوخ.
- در نوروز که قرار است برنامه فیتیله را برای بچه ها اجرا کنید چقدر شیوه اجرایتان را عوض خواهید کرد ؟
+ خیلی سال است از کار کودک فاصله گرفته ام. دوستانم باید به من کمک کنند به اجرای کودکانه برگردم. چون کودک درونم خیلی فعال است فکر نمیکنم کار سختی باشد.
- بچه های الان نسبت به زمانی که شما مسابقه بخور بخور را اجرا میکردید چقدر عوض شدهاند ؟
+ خیلی زیاد. کار کردن با بچه های الان خیلی سخت است. در گذشته شبکه خاص کودک نداشتیم. برنامه های بچه ها اینقدر متنوع نبود. پدر و مادر ها اینقدر به بچه ها ارتباطات نمیدادند. اینها بچه های دهکده جهانی مارشال مک لوهان هستند. بچه امروزی راحت وارد اینترنت میشود. معلم نمیتواند یک و دو و سه و چهار را به این بچه آموزش بدهد. همه چیز عوض شده است. فیلم های خانگی فوق العاده زیادی برای بچه ها داریم. سطح آگاهی آنها خیلی بالا رفته است.
- تعداد مجری ها هم به همان نسبت زیاد شده است ؟
+ بله ، ولی متاسفانه مجری صاحب سبک خیلی کم داریم. مجری ها خیلی از روی دست هم نگاه میکنند. قبلا در رادیو و تلویزیون ، ادبیات یک آدم مشخص میکرد او کیست و شما باید منتظر چه برنامهای باشید. ولی الان خیلی مشخص نیست. همه از روی دست هم نگاه میکنند. هویت و شناسنامه دار بودن از بین رفته است. خیلیها صداسازی میکنند.
- شما دوره های استاد سمندریان را گذراندهاید ؟
+ بله. نزد ایشان فن بیان خواندم. فن بیان خیلی مهم است. من در محضر استاد امیر نوری هم بودهام. این دوره دیگر تکرار نشد. از تهران فقط من شرکت کردم.
- در کلاس فن بیان چه چیز هایی به شما آموختند ؟
+ روی تلفظ آوا ها و تلفظ صحیح کلمات کار میکردند. استاد نوری معتقد بودند در آواز ، کلمه باید کامل ادا بشود. در ترانه های برخی خوانندگان با یک بار شنیدن نمیفهمید دارد چه میگوید. ولی در هیچ کدام از آثار استاد محمد نوری کلمهای نیست که شما متوجهاش نشوید ، چون کلمات کامل ادا میشود. در بازیگری و گویندگی این چیزها خیلی مهم است.
- بعد از آن در آزمون گویندگی شرکت کردید و وارد رادیو شدید. یادتان میآید جزئیات آن آزمون چه بود ؟
+ بله. خانم فیروزه امیرمعز در میدان ارگ از من تست صدا گرفتند. طبیعی بود مقداری اضطراب داشته باشم. ایشان کمی من را آرام کرد. گفت فکر کن پشت این شیشه ها همه سیب زمینی هستند. تو راحت صحبت کن. این را که گفت انگار اضطراب من فرو ریخت. متون مختلفی به من دادند. میخواستند ، ببینند من به درد چه حوزهای میخورم. متن های ورزشی و اجتماعی و اقتصادی دادند. خودشان گفتند شما به درد متنهای اجتماعی میخورید.
- در رادیو کنار آقای آتشافروز گزارشگری میکردید ؟
+ بله. در برنامه سلام صبح بخیر ایشان مجری بودند و من گزارشگری میکردم. برنامه خیلی خوبی بود.
- گزارشگر باید مثل شما حاضرجواب باشد ؟
+ گزارشگری همه اش بداهه است. شما وقتی در خیابان با مردم صحبت میکنید نمیدانید چه جوابی میدهد. نمیدانید طرف چه شخصیتی دارد. گزارشگری خیلی به من کمک کرد. گزارشگری مجری را میسازد. گویندگان هیچ وقت نمیتوانند کار گزارشگر را انجام بدهند.
- یک سئوال شخصی تر ، خانوادهتان چند نفره است ؟
+ با خودم سه نفر میشویم. یک فرزند دختر دارم که اسمش روژان است. روژان به معنای روز روشن و یک اسم کردی است.
- دوست دارید روژان هم مثل شما مجری شود ؟
+ نه ، به هیچ عنوان. دخترم مدیریت جهانگردی میخواند. شما با فرزندان پزشکان هم صحبت کنید میبینید معمولا دوست ندارند شغل پدرشان را داشته باشند. چون دیدهاند پدر و مادرشان چقدر گرفتار هستند. معمولا بچه را پدربزرگ و مادربزرگ یا خدمتکار خانه بزرگ کرده است. بچه های ما هم محدودیت های پدرانشان را دیدهاند. وقتی بیرون میآیند زیر ذرهبین هستند. تا حالا نشده ما در رستوران راحت غذا بخوریم. انگار لقمه هایمان را دیگران میشمرند.
- بعضی وقت ها هم مردم یک هنرمند طناز را در مجلس ختم میبینند و انتظار دارند او برایشان لطیفه تعریف کند !
+ واقعا همین طور است. من تنها در ماشین نشسته و پشت چراغ قرمز منتظر بودم. داشتم به قرض ها و بدهی هایم فکر میکردم. ماشین بغل دستی من به شیشه میزند که چرا نمیخندی. من وقتی تنها هستم باید به چی بخندم. همین چند شب پیش به حرم حضرت امام رضا(ع) رفته بودم. حال و هوایی داشتم و چشم هایم خیس شده بود. مردم تقاضا داشتند برایشان لطیفه بگویم. یک بار هم در غسالخانه از من انتظار داشتند چیزی بگویم که دیگران شاد بشوند.
- شهریاری این روز ها چه میکند ؟
وقتی با شهریاری مصاحبه کردیم فقط تیتراژ برنامه فیتیله ضبط شده و او منتظر بود ببیند در برنامه زنده چه اتفاقاتی میافتد. شهریاری در ایام نوروز برنامه فیتیله را برای کودکان و خانواده ها اجرا میکند. برنامه ای که به گفته شهریاری فقط برای کودک و نوجوان نیست و در رویکرد جدید ، پدربزرگ و مادربزرگ و پدر و مادر هم همراه بچه های خانواده باید پای تلویزیون بنشینند. در این برنامه مجری باید پلی میان کودکان و خانواده ها بزند.
- وقتی به او گفتم شما یک جورهایی به شبکه بازار تبعید شدهاید با لفظ «تبعید» مخالفت کرد و گفت :
+ نه. شبکه بازار توسط آقای رجبی معمار اداره میشود که خیلی باتجربه است. ایشان شبکه های تهران و جامجم را اداره کردهاند. ایشان میدانستند ویترین یک برنامه مجری اش است.
به همین علت از همه مجری های قدیمی دعوت کردند. همه به شکلی به خاطر احترامی که برای ایشان قائل بودند به شبکه بازار آمدند.
شبکه بازار جزو شبکه های صدا و سیماست، ولی دریغ از 30 ثانیه معرفی این شبکه در دیگر شبکه های تلویزیون. من خیلی دوست داشتم این نکته را جایی بگویم.