- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- دانستنی سینما
- نمایش چه کسی جوجهتیغی را کشت؟
نمایش چه کسی جوجهتیغی را کشت؟
مروری بر اوضاع تئاتر به بهانه نمایش «چه کسی جوجه تیغی را کشت؟»
سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲/سید حسام فروزان
این روزها نمایشهای بسیاری روی صحنه میرود و بیشتر سالنها از انبوه علاقمندان هنر تئاتر پر است. به خصوص اگر یکی از چهرههای معروف سینما و تلویزیون در نمایشی بازی داشته باشد دیگر بازار سیاه تشکیل میشود و بلیتها به چند برابر قیمت فروخته میشود. اگر سری به تئاتر شهر، تماشاخانه ایرانشهر و یا پردیس تئاتر شهرزاد بزنید در یک نگاه حال و هوای بازار نمایش کشور دستتان می آید. تماشاگران برای نمایش هایی که چهره معروف دارند سر و دست می شکنند. در عین حال ممکن است نمایش هایی که تجربه گرا هستند و یا از سوی جوانان گمنام ارائه شده اند مهجور بمانند.
آنچه مسلم است اینکه گردش مالی تئاتر به نسبت سالهای قبل افزایش یافته است. بنظر می رسد قیمت فعلی بلیت تئاتر (حداقل صد و پنجاه هزار تومان) برای اقشار طبقه متوسط رو به پایین تا حدودی گران باشد. بلیت تئاتر «چه کسی جوجه تیغی را کشت؟» به کارگردانی بهرام افشاری که خیلی طرفدار داشته دویست و پنجاه تا سیصد و پنجاه هزار تومان است. اگر خانواده ای چهار نفره بخواهد شبی به تماشای تئاتر برود ببینید چقدر باید پیاده شود. در بیشتر کشورهایی که به هنر نمایش اهمیت داده می شود تئاتر مورد حمایت جدی قرار می گیرد و به تئاتر سوبسید می دهند تا مردم عادی بتوانند بروند نمایش ببینند نه فقط نخبگان یا طبقه متوسط رو به بالا. اما بنظر می رسد تئاتر امروز در ایران کسب و کار سودآوری شده است و قواعد بازار سرمایه بر آن حاکم شده است. حضور سلبریتی های سینما و تلویزیون در تئاتر باعث بالا رفتن رقمها شده است. حالا دیگر تئاترها هم میلیاردی میفروشند و در صدر اخبار قرار میگیرند.
در نگاهی به سالنهای موجود میبینیم که به جز تئاتر شهر و تالار وحدت سالن استانداردی که واجد تمامی شرایط یک تماشاخانه ملی باشد نداریم. تئاتر باید در تمامی سطح شهر منتشر باشد و از تمامی نقاط دسترسی به آن وجود داشته باشد. برای مثال پردیس شهرزاد پارکینگ ندارد! و باید در کوچههای اطراف دنبال جای پارک باشید. نحوه ورود تماشاگران به سالنها هم بینظم است و سالن اصلی تهویه خوبی نیز ندارد.
بهرام افشاری در سال نود و هفت نمایش «جوجه تیغی» را روی صحنه برد که به نوعی اثری خود زندگینامه ای بود. جوانی شهرستانی و بیپول که عشق بازیگری دارد و به سختی خودش را به صحنه حرفهای میرساند. چه کسی جوجه تیغی را کشت در واقع ادامه آن نمایش است و ارجاعات بسیاری به آن دارد. حالا آن جوان سلبریتی مشهوری شده که همزمان زیر ذرهبین شبکههای اجتماعی و نهادهای نظارتی است. کل نمایش در اتاق بازجویی میگذرد و دیالوگهای پینگ پونگی بهرام افشاری و تینو صالحی (در نقش بازجو) روایت را پیش میبرند. کاری است متوسط که گاه با سانسور و تأثیر فضای مجازی و واکنش هواداران هم شوخیهای بامزهای دارد. بهرام افشاری همان مدل بازی که در فیلمهای کمدی مانند فسیل یا سال گربه دارد را ارائه می کند. نمایش قرار است تلفیقی از کمدی و تراژدی وضعیت امروز جامعه هنری ما باشد. شخصیت بازجو انگار کپی برداری از شخصیت اصلی برنامه «ممیزی» است (با بازی وحید آقاپور). جملهای هم در نمایش تکرار میشود که مثلا میخواهد جمله مهمی باشد اما بیشتر بیمعنی بنظر می آید! و یادآور آن جمله معروف فیلم درباره الی است: «پایان همه چیز خوبه. اگر پایان یه چیزی بد شد، نگران نباش چون پایانش نیست»
آنچه در نگاه کلی به اوضاع و احوال تئاتر کشور دیده می شود این است که بسیاری از بزرگان و هنرمندان با تجربه این عرصه از صحنه دور مانده اند و امکان کار ندارند. جای نمایش های ملی و فاخر بزرگ با تکیه بر ادبیات کهن و سنت ادبیات نمایشی ایران به شدت خالی است. بنظر میرسد در غیاب و سکوت بزرگان تئاتر عرصه برای کارهای میان مایه که صرفاً با استفاده از یک یا چند چهره فروش خوبی داشته باشند باز شده است.