- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نقد فیلم در آغوش درخت: خانواده را از دست ندهیم
نقد فیلم در آغوش درخت: خانواده را از دست ندهیم
سه شنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۳
نویسنده: سید حسام فروزان
نگاهی بر فیلم در آغوش درخت ؛ اولین فیلم بلند بابک خواجه پاشا
خانواده را از دست ندهیم
فیلم "در آغوش درخت" به کارگردانی بابک خواجه پاشا، اثری سینمایی است که به تازگی به اکران عمومی رسیده و به بررسی موضوعات اجتماعی و نقش خانواده در جامعه میپردازد. این فیلم داستان زوجی به نام فرید و کیمیا را روایت میکند که با دو پسرشان در ارومیه زندگی میکنند و در آستانه جدایی توافقی هستند. مشکل اصلی آنها افسردگی کیمیاست که نمیتواند از شهر دور شود و در اثر حادثه ای تلخ دچار فوبیا شده است. داستان فیلم به چالشهای این خانواده و تلاش آنها برای حفظ انسجام خانوادگی میپردازد.
فیلم با استفاده از قابهای زیبا و چشمنواز از طبیعت بکر اطراف ارومیه، به نوعی استعارهای از صفا و صمیمیت خانواده ارائه میدهد. بازیگران کودک در این فیلم به خوبی نقشآفرینی کردهاند و مارال بنی آدم در نقش کیمیا، زنی که با ترسها و افسردگی خود دست و پنجه نرم میکند، تصویری باورپذیر ارائه میدهد.
این فیلم در جشنواره فیلم فجر مورد تشویق قرار گرفت و برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه شد. همچنین دیپلم افتخار بهترین کارگردانی فیلم اول نیز به خواجه پاشا اهدا شد. "در آغوش درخت" فیلمی است که بر اهمیت حفظ خانواده تاکید دارد و برای خانوادهها مناسب است تا با خیال راحت به تماشای آن بنشینند. مشارکت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در تولید این فیلم، یادآور فیلمهای خاطرهانگیز دهههای گذشته است و امید میرود که موفقیت این فیلم باعث شود فیلمهای مخصوص کودکان و نوجوانان دوباره جایگاه خود را در سینمای ایران پیدا کنند.
داستان فیلم "در آغوش درخت" درباره زوجی به نام فرید و کیمیا است که با دو پسرشان در ارومیه زندگی میکنند و یک مزرعه پرورش ماهی و گل و گیاه را اداره میکنند. پس از دوازده سال زندگی مشترک، آنها در آستانه جدایی توافقی قرار دارند، و مشکل اصلیشان افسردگی کیمیاست که دچار فوبیای فاصله شده و نمیتواند از شهر دور شود. مشاور خانواده به آنها توصیه میکند که بچههایشان را به تدریج از هم جدا کنند، زیرا قرار است هرکدام یکی از پسرها را نگه دارد. این تصمیم چالش بزرگی برای خانواده است، زیرا بچهها به هم وابستهاند و جدا کردن آنها دشوار به نظر میرسد.
در طول داستان، بچهها در مزرعه و حوضچههای ماهی و باغ توت بازی میکنند، اما خطراتی نیز آنها را تهدید میکند. یک بار پسر کوچک در حوضچه ماهی میافتد و نزدیک است غرق شود. روزی دیگر، بچهها برای بازی به لب رودخانه میروند و ناپدید میشوند. فرید و کیمیا به کمک اهالی روستا به دنبال بچهها میگردند و در این جستجو، کیمیا راز فوبیای خود را برای فرید فاش میکند. این داستان به بررسی چالشهای خانوادگی و اهمیت حفظ انسجام خانواده میپردازد.
یکی از مشکلات عمده سینمای ایران، تمرکز بیش از حد امکانات و توجه در تهران است، در حالی که شهرستانها ظرفیتها و قابلیتهای زیادی برای رشد سینمای بومی و ملی دارند. بابک خواجه پاشا با ساخت چند فیلم بلند نشان داده است که اعتماد به استعدادهای شهرستانی و فیلمبرداری در استانهای مختلف میتواند راهی برای خروج سینمای ایران از بنبست باشد. او در سال ۱۳۸۵ فیلم «بهانهای برای بودن» را برای صداوسیمای مرکز آذربایجان غربی ساخت و تا سال ۱۴۰۱ چهار فیلم دیگر نیز با این مرکز کار کرد. خواجه پاشا در فیلمهایی مانند اوجاداغلار، ترشا شیرین، سنه خاطیر، قوناخلیق و جهیزیه به عنوان نویسنده، کارگردان، و گاهی تهیهکننده و بازیگر تجربه کسب کرد. او در سال ۱۳۹۳ دستیاری مجید مجیدی در پروژه سنگین و پرهزینه «محمد ص» را تجربه کرد و پس از آن در فیلمهای «قصر شیرین» و «خورشید» به ایفای نقش پرداخت.
موفقیت این فیلم در اکران عمومی می تواند نویدی باشد برای بیرون آمدن سینمای ایران از دایره محدود فیلمهای کمدی مبتذل و توجه به دیگر ژانرها.