
شیطان تاسمانی، پستانداری کیسه دار
آسمونی : شیطان تاسمانی (نام علمی: Sarcophilus harrisii) پستانداری کیسهدار است که در جنگلهای تاسمانی زندگی میکند. در گذشته این جانور در سراسر خاک استرالیا و تاسمانی یافت میشد، امّا با ورود انسانها نسل آن در استرالیا منقرض شد و واپسین نمونههای این جانور در نزدیک 500 سال پیش از میان رفتند و تاسمانی، که جزیرهای بسیار کوچکتر از استرالیا واقع در جنوب شرقی آن است، تنها منطقهای شد که آنها در آن به بقا ادامه دادند.
شیطان تاسمانی با بدنی به اندازهی یک سگ کوچک و وزنی کمتر از 10 کیلوگرم بزرگترین کیسهدار گوشتخوار در جهان بهشمار میرود که تا 90 سانتیمتر رشد میکند. بدن آن پشمی به رنگ سیاه و با خطی سفید در جلوی سینه و پایین سر دارد. آنها سبیلهای بلندی دارند که از آن برای یافتن طعمه در شب بهره میگیرند.
شیطانها توانایی تولید صداهای گوناگون و بلند و جیغهای ترسناک را دارند که از آن بهعنوان نوعی وسیلهی رفع تهدید و یا راهی برای برقراری ارتباط بهره میگیرند. فشاری که فک این حیوان میتواند وارد کند بیش از یک تن است که از آن برای خُردکردن استخوانهای طعمههایش بهره میگیرد. قیافه شروربار و صدای ترسناک شیطانها در هنگام درگیری باعث شد که مهاجران اروپاییِ نخستین به آن نام «شیطان» دهند.
این جانوران گوشتخوار هستند و اغلب مردار و لاشهی جانوران را میخورند. آنها در صورتی که گوشت پیدا نکنند از گیاهان، تخم ماهی و قورباغه، و حشرات نیز تغذیه میکند. شیطانهای ماده پناهگاهی در تنهی توخالی درختان یا حفرهها و غارها برای خود پیدا میکنند و بچههای خود را در آن شیر میدهند. در هر بارداری بهطور متوسّط چهار بچه در کیسهی مادر به مدت 15 هفته زندگی میکنند.
از سال 1941، شیطانهای تاسمانی بهطور قانونی تحت حفاظت درآمدند و از آن زمان جمعیت آنان افزایش یافت و طبق آخرین سرشماری در دههی 1990 تعداد شیطان تاسمانی به حدود 150 هزار قلّاده رسید. اما پس از آن شیوع سرطان واگیرداری به نام تومور صورتی باعث کاهش شدید جمعیت این جانوران شدهاست.
این بیماری فراگیر توسّط گازگرفتن از یک شیطان به دیگری منتقل میشود و جانور را در مدّت زمانی کمتر از یک سال از پای در میآورد. در نواحی پر جمعیت نرخ مرگ و میر این جانوران به 80 تا 90 درصد رسیدهاست. از جمله دیگر خطرهایی که نسل شیطان را تهدید میکند گسترش جمعیت روباههای قرمز است که با خوردن تولههای این کیسهدار، باعث کاهش جمعیتشان میشوند.
نام
کمتر پستانداری در جهان آنچنان شهرت و نام بدی همچون شیطان تاسمانی دارد. زیستشناسان استرالیا از این جانور با نام «بعل الذباب» یاد کردهاند. نامگذاری علمی آن نیز فراز و فرود چندی داشتهاست. دو نام نخستین این جانور Sarcophilus satanicus و Diabolus ursinus بودهاند که در سده 19ام مورد استفاده قرار میگرفتند.
نام «شیطان تاسمانی» برگرفته از معادل انگلیسی آن با نام «Tasmanian Devil» است. نام انگلیسی پس از آن به این جانور اطلاق شد که مهاجران اروپایی در سال 1803 در خلیج پورت فیلیپ (امروزه ملبورن) با گروههایی از این جانور برخورد کردند. در سال 1806، جرج هریس زیستشناس استرالیایی نخستین توصیف از این جاندار را منتشر کرد:
این جانوران در نخستین اقامتگاه ما در شهر هوبارت بسیار معمول بودند و به شدّت به مرغداریها آسیب میرساندند... آنها هر گوشتی را بیتوجه به آنکه از کدام جانور است با ولع هرچه تمامتر میخورند و به نظر میرسد که از ماهی و چربی نهنگها نیز تغذیه میکنند چون ردپایشان در کرانههای اقیانوس دیده میشود... در حال اسارت، این موجودات بسیار وحشی میشوند؛ دو نر و مادهای که من در کنار هم به چوب زنجیر کرده بودم مدام با هم جنگ میکردند و همدیگر را گاز میگرفتند... نام عامیانه آنها شیطان بومی است.
بر زبان افتادن نام این جانور را اما باید نتیجه نوشتار لوئیزا آن مردیت دانست که در 1880 کتابی در ستایش مستعمرهٔ ویکتوریایی بریتانیا نوشت و در آن عنوان کرد:
اگر کسی بخواهد هیولایی سیاهتر، بدقیافهتر، درندهخوتر، و غیر قابل رامشدنتر از شیطان ما بیابد، باید بسیار مشکلپسند باشد. این دیدگاه شخصی من است.
ردهبندی
شیطان تاسمانی به همراه دیگر جانورانی چون کانگورو، کوآلا، و گرگ تاسمانی جزو کیسهداران است.
کیسهداران گروهی از پستانداران هستند که از دوره کرتاسه پایانی بر روی زمین ظاهر شدند. کهنترین سنگواره نسبتدادهشده به کیسهداران با نام Sinodelphys szalayi در سال 2003 در استان لیائونینگ در شمال چین کشف شد و قدمتی برابر با 125 میلیون سال دارد. از این رو میتوان فرض کرد که نیای مشترک همه کیسهداران اندکی پیش از این زمان در آسیا میزیستهاست.
با این حال از آنجا که در گذشته قارهها به هم متّصل بودند، بعضی بررسیها به شکلی قوی از نگرهای که بر پایه آن کیسهداران آغازین ابتدا در قاره آمریکا نشات گرفتند و سپس به قارّههای دیگر منتقل شدند پشتیبانی میکنند. بر پایهی این نگره کیسهداران در کرتاسه پایانی در آمریکای شمالی ظاهر شدند و سپس به آمریکای جنوبی و از آنجا به استرالیا رفتند.
کیسهداران پس از گسترش در آمریکای جنوبی، در طول کرتاسه و پالئوسن از راه قاره قطب جنوب وارد استرالیا شدند.سنگوارههای یافت شده در استرالیا شامل تعدادی سنگواره از 25 میلیون سال پیش برابر با میوسن آغازین و به احتمالی الیگوسن پایانی میشوند. این سنگوارهها در برگیرنده اجداد بیشتر کیسهداران حال حاضر استرالیا و تاسمانی هستند.
تنها گروههای عمدهای در دورهی میوسن که بازماندهای از خود بهجا نگذاشتند کیسهداران بسیار بزرگ از تیرههای کیسهداران علفخوار کهن و درازپایان بودند که در پلیستوسن پایانی منقرض شدند. از این رو گسترش انفجاری کیسهداران در قارّه استرالیا را باید هنگامی پیش از میوسن (به احتمالی ائوسن یا پالئوسن) دانست.
تیره ستبردمان (که شیطان تاسمانی عضوی از آن است) در پلیستوسن پایانی شکل گرفت.
امروزه از میان 15 جانور اصلی عضو این تیره، 4 تایشان منقرض شدهاند.شیطان تاسمانی بزرگترین ستبردم موجود است که به نسبت از روند کوچکشدن در دوران واپسین عصر یخبندان جان سالم به در برد.بررسیهای فیلوژنتیکی نشان دادهاند که نزدیکترین گونه به شیطان تاسمانی، راسوهای کیسهدار هستند.
شواهد ملکولی نشان میدهند که انشقاق دو گونه میان 10 تا 15 میلیون سال پیش پدید آمد؛ این هنگامی بود که آب و هوای گرم و مرطوب استرالیا تبدیل به آب و هوای خشک و سرد عصر یخبندانی شد و باعث انقراض انبوهی در میان گونهها و از جمله زیاگان بزرگجثه شد. از آنجا که بیشتر طعمهها بر اثر این تغییر آب و هوایی نابود شد بودند، تنها تعداد کمی از گوشتخواران زنده ماندند که از جمله آنها نیاکان راسوی کیسهدار و گرگ تاسمانی نیز بودند. تصور بر این است که در این هنگام شیطان تاسمانی به عنوان خط فرگشتی متمایزی که از لاشه تغذیه میکند (در مقایسه با گرگ تاسمانی که به دنبال طعمههای خود میرود) پدید آمد.گمان بر این است که گونه Glaucodon ballaratensis از دوره پلیوسن گونهٔ میانی شیطان تاسمانی و راسوی کیسهدار بوده باشد.
کهنترین سنگوارههای یافتشده از شیطان تاسمانی کنونی به 70٬000 سال پیش بر میگردند و از آن هنگام تاکنون جز اندکی کوچکشدن، تغییر چندانی در این جانور پدید نیامدهاست.
توصیف ظاهری
سبیلهای شیطان تاسمانی به آن کمک میکند که طعمهها را در تاریکی شب پیدا کند.
شیطان تاسمانی بزرگترین کیسهدار گوشتخوار و مهاجم باقیمانده در استرالیا است. این جانور بدنی ضخیم با سری بزرگ و دمی بلند دارد که طول آن به نیمی از طول بدن میرسد. برخلاف دیگر کیسهداران، پاهای جلویی این جانور اندکی بلندتر از پاهای پشتی آن هستند و شیطانها میتوانند با کمک پاهایشان با سرعت 13 کیلومتر بر ساعت و برای مسافتهای کوتاه بدوند.
موی این جانور اغلب سیاهاست که گاه دارای الگوهای سفیدرنگ نامنظم بر روی سینه و کفل است؛ با این حال نزدیک به 16 درصد شیطانها چنین رنگآمیزیهایی بر بدن خود ندارند.
این الگوها ممکن است به شیطان در هنگام طلوع خورشید و پایین رفتن آن یاری رسانند چرا که در این هنگام رنگآمیزیهای سفید جانور به بزرگ کردن ابهت خود در هنگام برخورد نزدیک با مهاجمان کمک میکنند. آنها همچنین میتوانند منجر به آن شوند که مهاجم به مناطق کمتر حساس بدن جانور آسیب وارد آورد و زخمهای وارد شده به مناطق سینه منحرف شوند. جای این زخمها اغلب در همان ناحیه سفیدرنگ دیده میشود.
شیطانهای نر همواره بزرگجثهتر از مادهها هستند. میانگین طول سر و بدن در آنها 65٫2 سانتیمتر است، دمی به بلندی میانگین 25٫8 سانتیمتر دارند و وزنشان به 8 کیلوگرم میرسد. میانگین طول سر و بدن مادهها 57 سانتیمتر است با 24٫4 سانتیمتر دم و وزنی برابر با 6 کیلوگرم.
گونههای ساکن غرب تاسمانی جثه کوچکتری دارند. شیطانها 5 انگشت بلند در پاهای جلویی خود دارند که چهارتایشان به بیرون متمایلند و یکی به جلو. پنجههای آنها توانایی جمعشدن ندارند.
شیطانهای چاق دارای گرانیگاه کمارتفاعی هستند.
شیطانها چربی بدنشان را در دم خود ذخیره میکنند و شیطانهای تندرست دارای دمهای چاق هستند. دم آنها هیچ گونه توانایی خم شدن ندارد و در عین حال نقش مهمی در فیزیولوژی، رفتار اجتماعی، و حرکتکردن شیطانها دارد. این دم همانند وزنه تعادلی عمل میکند که مانع از از دست رفتن تعادل در هنگام دویدن سریع میشود.
غدد ترشحکننده مایعی مقعدی-آلتی در پایه این دم به تولید مایعی با بویی تند و قوی میپردازند که در پشت سر جانور در هنگام راه رفتن، گذرش را نشانهگذاری میکند.
شیطان تاسمانی با آنچنان توانی گاز میگیرد که با توجه به جثه کوچکش بسیار استثنایی است. یک گاز فک این جانور میتواند 553 نیوتون نیرو تولید کند.
چنین نیرویی میتواند سیمی فلزی و ضخیم را در زیر دندانها خرد سازد. فک میتواند 75 تا 80 درجه باز شود که اجازه گازگرفتن قدرتمند و پارهکردن گوشت طعمه و خرد کردن استخوانها را به این جانور میدهد.قدرت زیاد آروارهها تا اندازهای به خاطر سر به نسبت بزرگ این جانور است. دندانها و آروارههای شیطان همانند کفتار هستند که این نمونهای از فرگشت همگرا به شمار میآید.
دندانهای ستبردمان همانند کیسهداران نخستین است. همچون دیگر ستبردمان، شیطان دارای دندانهای نیش تیز و بزرگ است. این جانور دارای سه جفت دندان پیشین پایینی و چهار جفت دندان پیشین بالایی است. این دندانها در بخش جلویی دهان جانور قرار گرفتهاند.
همانند سگها، شیطان دارای 42 دندان است که پس از تولد جایگزین نمیشوند ولی با سرعت کوتاهی در طول زندگی رشد میکنند.دندانهای این جانور به ویژه برای مصرف استخوان فرگشت پیدا کردهاند.شیطان دارای پنجههای قویای است که به او امکان کندن زمین و ایجاد حفره در آن، پیدا کردن طعمههای زیر زمین، و ضربهزدن قوی به شکار میدهد. ترکیب دندانها و پنجههای قدرتمند باعث میشوند که این جانور بتواند به وامبتهایی با وزنی بالغ بر 30 کیلوگرم حمله کند.
شیطانها دارای سبیلهای بلندی در جلوی سر هستند. این سبیلها به شیطان کمک میکنند تا در تاریکی شب به جستجوی غذا بپردازد و حضور دیگر شیطانها در هنگام تغذیه را به سرعت تشخیص دهد. آنها همچنین در برقراری ارتباط میان دو نمونه دارای نقش هستند.
بهترین ابزار حسی شیطانها اما حس شنوایی آنها است و حس بویایی بسیار قوی نیز دارند که میتواند بوها را تا فاصله 1 کیلومتری تشخیص دهد. از آنجا که آنها در شب شکار میکنند، به نظر میآید که بیناییشان در حالت سیاه-سفید بسیار خوب است. در این حالت آنها به خوبی میتوانند اشیای متحرک را شناسایی کنند ولی برای تشخیص اشیای ایستا مشکل دارند.
گستره و پراکندگی
شیطان تاسمانی در گذشته در سراسر استرالیا و تاسمانی زندگی میکرد، اما با معرفی سگ وحشی به استرالیا توسط بومیان در دوران پیشاتاریخی، از جمعیتش به سرعت کاسته شد تا آنکه در جزیره استرالیا از میان رفت.
چنین وضعیتی برای گرگ تاسمانی نیز پدید آمد و هر دو این جانوران توانستند پناهی در جزیره تاسمانی پیدا کنند. اگرچه گرگ تاسمانی بعدها منقرض شد، اما امروزه شیطانها در سراسر تاسمانی و از جمله حومه مناطق شهری یافت میشوند و در جزیره رابینز (که هنگام پایین آمدن آب دریا به جزیره اصلی تاسمانی وصل میشود) نیز زندگی میکنند.
جمعیت ساکن در شمالشرقی در غرب رود فورث تا جنوب بندر مکواری پراکندهاند.یشتر، این جانوران در جزیره برونی از سده نوزدهم حضور داشتند ولی هیچ نشانهای از آنها پس از سال 1900 گزارش نشده، و آنها در میانه دهه 1990 به جزیره بجر معرفی شدند که گمان میرود تا سال 2005 همه جمعیتشان در آن جزیره مرده باشند.
مرکز اصلی زندگی شیطانها ناحیهٔ شرقی و شمالغربی تاسمانی است که دارای آب و هوای با باران کم تا معتدل است.آنها همچنین بسیار علاقهمند به جنگلهای خشک و مناطق ساحلی با پوشش جنگلی هستند.
با آنکه آنها در ارتفاعهای بالا در تاسمانی پیدا نمیشوند و تراکم جمعیتشان در دشتهای علفزاری جنوبغربی تاسمانی کم است، جمعیت آنها در مناطق خشک بیشتر است. شیطانها جنگلهای باز را به جنگلهای با درختان بلند و درهم و جنگلهای خشک را به بارانگیر ترجیح میدهند.
آنها اغلب در کنار جادهها که شکار بیشتری پیدا میشود، دیده میشوند؛ اگرچه خود در هنگامی که در حال کشیدن لاشه شکار به یک سوی جاده هستند توسط خودروهای عبوری زیر گرفته میشوند. بر پایه دیدگاه کمیته علمی جانداران در معرض تهدید، تطبیقپذیری زیاد آنها با مظاهر تمدن نوین چون جاده و شهر نشان میدهد که تغییر مکان زندگی توسط تخریب انسانی از جمله تهدیدهای جدی ضد این جانور نیست.
بومشناسی و رفتار
شیطانهای تاسمانی شکارچیانی شبزی و پگاهرو هستند و روزها را در بوتههای انبوه و یا سوراخها میگذرانند.
صور میشود که شبزی بودن به منظور در امان ماندن از شکار شدن توسط عقابها و انسان در این جانوران به وجود آمده باشد. شیطانهای جوان به ویژه بسیار پگاهرو هستند. نشانهای از کمشدن موقت فعالیت بدنی همانند آنچه در خواب زمستانی صورت میگیرد اما در زمان بسیار کمتر، دیده نشدهاست.
شیطانها تکزی هستند و جز در فصل جفتگیری ارتباط چندانی با هم برقرار نمیکنند.
شیطانهای جوان میتوانند از درختان بالا روند، اما این کار با افزایش عمرشان سختتر میشود. این جانوران میتوانند از تنه درختانی با قطر کمتر از 40 سانتیمتر و طولی نزدیک به 2٫5 تا 3 متر بالا روند. آنها همچنین تا پیش از رسیدن به بلوغ میتوانند از بوتههایی با ارتفاع 4 متر بالا روند و اگر درختی کامل عمودی نباشد، میتوانند تا ارتفاع 7 متری آن نیز بالا روند.
شیطانهای بالغ ممکن است در صورتی که بسیار گرسنه باشند شیطانهای جوانتر را بخورند، از این رو این بالا رفتن از درخت میتواند پاسخی طبیعی به احتمال خورده شدن جوانترها باشد. شیطانها همچنین توانایی شنا دارند و گذر کردنشان از رودخانههایی با 50 متر عرض دیده شدهاست. به نظر میرسد که آنها از گذر کردن از آبهای سرد و یخ لذت میبرند.
شیطانهای تاسمانی گروه و گله تشکیل نمیدهند و پس از از شیر گرفتهشدن، بیشتر عمرشان را در تنهایی سپری میکنند. از آنها به عنوان «جانورانی تنهازی» یاد میشود و رفتارهای اجتماعیشان بسیار کم شناخته شدهاند.
با این حال پژوهشی میدانی منتشر شده در سال 2009 میلادی نشان داد که همهٔ شیطانها به نحوی عضوی از یک شبکه ارتباطی بسیار گستردهاند که مشخصه آن ارتباطات نر-ماده در فصلهای جفتگیری است. روابط ماده-ماده معمولترین روابط برقرار شده در دیگر فصلها بودند. نرها به ندرت با دیگر نرها ارتباط برقرار میکنند از این رو همه شیطانهای یک ناحیه بخشی از یک شبکه اجتماعی یکتا هستند.
زندگی داشته باشند بیآنکه با هم درگیر شوند و این عاملی مثبت در بقای شیطان به نسبت جانوران قلمروخواهاست. در عوض، شیطانها برای خود منطقه زندگی دارند.در فاصله زمانی دو تا چهار هفته منطقه زندگی شیطانها ناحیه میان 4 تا 27 کیلومتر مربع با میانگین 13 کیلومتر مربع را شامل میشود. مکان و هندسه شکلگیری این مناطق بستگی به در دسترس بودن غذا، به ویژه والابیها و فیلاندرهای در نزدیکی، دارند.
شیطانها اغلب از سه یا چهار لانه بهره میگیرند. لانههایی که پیشتر توسط وامبتها ساخته شده باشند به دلیل امنیتشان مکان مناسبی برای شیطانهای مادر هستند. بوتهها و ریشههای درهمتنیده و ضخیم و غارها نیز مکانهایی خوبی برای لانه ساختنند. باور بر این است که از آنجا که لانههای امن اهمیت بسیار بالایی دارند، بعضی از آنها برای سدهها میان جانوران گوناگون دستبهدست می شدهاند.
پژوهشها نشان میدهند که اهمیت امنیت لانه حتا از امنیت غذایی نیز بالاتر است چرا که تخریب زیستگاه که باعث نابودی لانهها میشود اثر بیشتری بر نرخ مرگ و میر داشتهاست.
تولههای جوان در یک لانه به همراه مادر خود میمانند ولی دیگر شیطانها همواره در حرکتند و هر 3–1 روز لانه خود را عوض میکنند و هر شب به صورت میانگین 8٫6 کیلومتر راه میروند.
میزان راهروی در طول سال کم و بیش ثابت است مگر برای مادرانی که تازه بچهدار شدهاند. تشابه میان میزان مسافت پیمودهشده توسط نرها و مادهها برای جانوران دودیس جنسی و تنهازی نامعمول است؛ چرا که نرها غذای بیشتری نیاز دارند و زمان بیشتری برای خوردن نیاز دارد تا راهپیمودن. شیطانها در بیشتر موارد در هنگام راهپیمایی برای یافتن غذا، دایرهای به دور منطقه زندگی خود را میپیمایند.
در مناطق نزدیک به سکونت انسان، آنها به دزدیدن لباسها، پتو، و بالشهای انسانها برای به کارگیریشان در ساخت لانه شناخته شدهاند.
با آنکه ستبردمان همه دارای عادات غذایی و آناتومی شبیه به هم هستند، اندازه بدن تفاوتهایی در ترمورگولاسیون و در نتیجه رفتار پدید میآورد.[55] در یک بررسی، در دماهای میان 5 تا 30 درجه سانتیگراد، شیطان توانایی حفظ دمای بدن خود میان 37٫4 تا 38 درجه را داشتهاست. هنگامی که دما به 40 درجه میرسید و رطوبت به 50 درصد افزایش مییافت، دمای بدن در 60 دقیقه به اندازه 2 درجه بالا میرفت. در این هنگام شیطان تنها آب مینوشید و نشانهای از ناراحتی در وضعیتش دیده نمیشد؛ این مسأله دانشمندان را به این باور اندخته که عرقکردن و خنکسازی از راه تبخیر آب روش اصلی این جانور برای پخش گرمای بدن است.
بررسیهای بعدی اما نشان دادند که شیطانها عرق نمیکنند بلکه از راه لهله زدن خود را خنک میکنند.
در مقایسه با شیطانها، بسیاری دیگر از کیسهداران توانایی پاییننگهداشتن دمای بدن خود را ندارند. از آنجا که جانداران کوچکتر در مناطق گرمتر و خشک، که خوی کمتری بهشان دارند، زندگی کنند، آنها زندگی شبانه را بر میگزینند و دمای بدن خود را در طول روز پایین میآوردند؛ اما شیطانها در روز فعال هستند و دمای بدنشان به صورت میانگین 1٫8 سانتیگراد از دمای کمینه در شب تا بیشینه در میانه روز بالاتر است.
میزان سوختوساز متعادل یک شیطان تاسمانی 141 کیلوژول بر کیلوگرم در روز است که به مراتب از دیگر کیسهداران پایینتر است. یک شیطان 5 کیلوگرمی در روز 712 کیلوژول انرژی در روز مصرف میکند. میزان سوختوساز پایه نیز 407 کیلوژول بر کیلوگرم است. به همراه راسوهای کیسهدار، شیطانهای تاسمانی میزان سوختوسازی مقایسهپذیر با کیسهداران ناگوشتخوار با جثههای یکسان هستند.
یک بررسی بر شیطانها نشان داد که آنها در زمان میان تابستان تا زمستان کاهش وزنی از 7٫9 به 7٫1 کیلوگرم داشتند، ولی در همان هنگام مصرف روزانه انرژیشان از 2٬591 به 2٬890 کیلوژول رسید. این میزان برابر با افزایش مصرف غذا از 518 به 578 گرم است.
رژیم غذایی شیطانها وابسته به پروتئین است و دارای 70 درصد آب. به ازای هر یک گرم حشره مصرفشده، 3٫5 کیلوژول انرژی تولید میشود. این میزان برای میزان وزن یکسانی از گوشت والابی برابر با 5 کیلوژول است.به نسبت جرم بدنی، شیطان تنها یک چهارم بدن کوئولهای کیسهدار شرقی را مصرف میکند و بقیه شکار میتواند برای روزگار کمغذایی ذخیره شود.
با آنکه شیطانها شبزی هستند، علاقه دارند تا در آفتاب به استراحت بپردازند. در این تصویر نشان زخمهای ناشی از درگیری و گازگرفتهشدن در بالای چشم چپ جانور دیده میشود.
شیطانهای تاسمانی، همانند همهٔ دیگر کیسهداران، توانایی تولید صدا دارند؛ عوعو کردن، خرناس کشیدن، غرغر کردن، فشفش، نالیدن، جیغ زدن، و ترقترق کردن با دست از جمله صداهای تولیدی توسط آنها است. این کیسهداران بسیار صداتولیدکن، میتوانند تقریباً تمام صداهایی که در طیف تولید صدای کیسهداران هست را تولید کنند.
به علاوه، آنها با کوبیدن بر روی سطح زمین با پاهایشان نیز، در صورتی که مهاجمی نزدیک شود، صداهای هشداردهنده تولید میکنند.در کل 11 نوع صدا توسط شیطانها تولید میشود که تشخیص تک تک آنها از هم مشکل به نظر میآید.
برخلاف تصور همگانی، شیطانهای تاسمانی در برابر انسانها رفتار وحشیانه نشان نمیدهند و هنگامی که به دام میافتند بسیار آرام و بیحرکت میشوند. آنها در این حال به پژوهشگران اجازه میدهند که به بررسی بر آنها بپردازند و حتا آرواره و دندانهایشان را بررسی کنند.
آنها اما رفتار پرخاشجویانهای در برابر دیگر شیطانهایی که به غذایشان نزدیک شوند نشان میدهند. جنگ میان غذا اغلب بسیار شدید است و بیشتر مواقع باعث تعیین شیطان غالبی میشوند که پس از آن، دیگر شیطانهای دارای رتبه پایینتر کمتر به خود جرات نزدیکشدن به او را میدهند.
قدرت بسیار آرواره و دندانهای تیز شیطان میتوانند آسیبهای شدیدی به طرف مقابل وارد آورند و چنین چیزی شیطانهای ضعیفتر را از مقابله با شیطانهای نیرومندتر باز میدارد. در بیشتر موارد تولید صداهای تهدید آمیز جلوی آغاز درگیری را میگیرند و یکی از طرفین را وادار به عقبنشینی میکنند.
تغذیه
شیطانها جانورانی فرصتطلب هستند و کمتر به سراغ شکار مستقیم میروند.
شیطانهای تاسمانی میتوانند طعمههایی در اندازه یک کانگورو کوچک را شکار کنند، ولی آنها اغلب فرصتطلب هستند و به جای شکار به تغذیه از مردار میپردازند. با آنکه شیطانها وامبت را به خاطر محتوای چرب گوشتش ترجیح میدهند، از همه پستانداران کوچک بومی همچون کانگوروهای دمقلمویی و کانگوروهای خرگوشی، پستانداران اهلی چون گوسفند، پرندگان، ماهیها، میوه، سبزیجات، حشرات، بچهقورباغه، وزغ، و خزندگان نیز تغذیه میکنند.
رژیم غذایی آنها گستردگی فراوان دارد و متناسب با در دسترس بودن غذا، تغییر میکند پیش از انقراض گرگ تاسمانی، شیطانها تولههای این جانور را نیز، در صورتی که تنها و بیمحافظ مانده بودند، میخوردند. چنین چیزی به احتمالی سرعت انقراض گرگ تاسمانی را افزایش داد؛ جانوری که خود نیز از شیطانها تغذیه میکرد.
همپوشی عادات غذایی و طعمهها در میان ستبردمان توسط جونز و بارموتادر سال 1998 مورد بررسی قرار گرفت. بررسی آنها نشان داد که ستبردمان را میتوان از این نظر به دور گروه تقسیم کرد: گروه نخست شیطانهای تاسمانی و راسوهای کیسهدار دمخالدار نر که پستانداران بزرگی چون وامبت و والابی را شکار میکنند، و گروه دوم شامل راسوهای کیسهدار دمخالدار ماده و راسوهای کیسهدار شرقی که تنها پستانداران کوچک، پرندگان، سوسمارها، و بیمهرگان را شکار میکنند.
شیطانها به شکار موشهای آبزی (راکالی) در دریا و خوردن لاشه ماهیانی که توسط امواج به کرانه میرسند، شناخته شدهاند. در کنار مناطق مسکونی، آنها کفشها را دزدیده به جویدنشان میپردازند، آنها به پاهای گوسفندانی که در میان درختان و یا در تختههای آلونکهای پشمچینی گیر کرده باشند حمله میکنند و آنها را میجوند.
با آنکه شیطانها میتوانند سیمهای خاردار دور مزارع را با آرواره هایشان قطع کنند، اما ترجیح میدهند قدرت آرواره هایشان را برای فرار از اسارت به کار برند تا رفتن به درون سولههای غذا.به دلیل سرعت کمشان، آنها نمیتوانند به والابی یا خرگوش برسند ولی میتوانند جانورانی را که به دلیل بیماری یا زخم توانایی تند دویدن را ندارند حمله کنند.
آنها پس از رسیدن به طعمه از همه بخشهای آن، از جمله استخوانها و پوست، میخورند.
با آنکه شیطانها به نداشتن سرعت بالا شناخته شدهاند، گزارشهایی از دویدنشان با سرعتی برابر 25 کیلومتر بر ساعت برای 1٫5 کیلومتر منتشر شدهاست. تصور میشود که تا پیش از ورود اروپاییان به استرالیا و تاسمانی و آوردن احشام و جادهها و در نتیجه جانورانی که در جادهها کشته میشوند، شیطانها نیاز به آن داشتند که برای به دست آوردن طعمهشان با سرعت معقولی بدوند.
پمبرتن گزارش داده که آنها میتوانند با سرعت میانگینی برابر 10 کیلومتر بر ساعت برای «دورههای طولانی» و طی چندین شب در هفته بدوند. آنها پس از طی کردن مسافت طولانی برای نزدیک به نیم ساعت بی حرکت مینشینند، چیزی که گاه به عنوان روشی برای کمین کردن از سوی آنها دانسته میشود.
آنها میتوانند زمین را حفر کنند تا به جسد یک جانور مدفون، همچون اسبهای مرده، در خاک دست پیدا کنند. آنها با کندن حفرهای که به شکم جانور میرسد، از خوشخوراکترین بخشهای بدن جانور شروع و در همین هنگام در آن حفرهٔ کندهشده نیز زندگی میکنند.
در حالت کلی این جانوران مردارخوار هستند و تواناییهایشان برای مردارخواری به شکل بسیار عالی متکامل شدهاند. آنها تنها جانوران زیستبوم استرالیا هستند که تواناییهای تغذیه از مردار درشان پرورش یافته و به این دلیل از هوش بسیار بالایی برخوردارند.
به صورت میانگین، شیطانها هر روز به اندازه نزدیک 15 درصد وزن بدن خود غذا میخورند، اگرچه میتوانند تا 40 درصد وزنشان را در 30 دقیقه بخورند، البته در صورتی که چنین موقعیتی پدید آید.
این بدان معنی است که آنها پس از یک وعده غذای پرحجم، بسیار سنگین میشوند و در آن حال ترجیح میدهند بسیار آرام حرکت کنند و دراز بکشند. از آنجا که در این هنگام امکان نزدیک شدن به این جانوران بسیار بالا است، دانشمندان بر این باورند که وجود چنین رفتاری در شیطانهای تاسمانی تنها میتوانسته در نبود مهاجمانی صورت گیرد که به شیطان در هنگان ناتوانیش در حرکت حمله کنند.
به دلیل آنکه شیطانها بویایی خوبی دارند و در هنگام خوردن غذا و شکستن استخوانها صدای زیاد تولید میکنند، هیچ گاه در هنگام غذا خوردن تنها نمیمانند و همواره شیطانهای دیگری به آنها میپیوندند. لاشه یک گاو میتواند 22 شیطان را به دور خود جلب کند و لاشه یک والابی 2 تا 3 شیطان.
دوره زندگی و زایش
شیطانهای ماده در هر زایمان اغلب 3 تا 4 فرزند به دنیا میآورند.
به صورت میانگین، شیطانهای تاسمانی ماده نخستین فرزندان خود را در بیست و چهارمین ماه زندگی خود به دنیا میآورند.
الگوی جفتگیری آنها وابسته به فصل است و در همه سال توانایی باروری ندارند. فصل جفتگیری مه-ژوئن است و بررسیهای انجام شده در ژوئن نشانی از اسپرم در نرهای بالغ پیدا نکردهاند؛ چیزی که نشان از آن دارد که پسرفت بیضههادر مدت کوتاهی پس از فصل جفتگیری پدید میآیند.
چند روز کوتاه جفتگیری تنها زمانهایی هستند که شیطانهای ماده اجازه میدهند شیطانهای نر نقش غالب را بازی کنند. مادهها بسیار سختپسند هستند و تنها نرهای باتجربهٔ مسنتر و بزرگجثهتر را بر میگزینند؛ نرهایی که غالبتر نیز هستند.
آنها به یک نر توجه نمیکنند و یا با آن نمیآمیزند مگر هنگامی که آن نر رفتارهایی همچون انسانهای غارنشین نشان دهد و ماده را با خود به عنوان گروگان برای 12 تا 72 ساعت به درون لانه زیرزمینی خود ببرد.شیطان نر در این هنگام اجازه بیرون رفتن به ماده نمیدهد و ماده نمیتواند به آب و غذا دسترسی داشته باشد. این رفتار شیطان برای آن است که جلوی نزدیکشدن دیگر شیطانها به ماده موردنظر را بگیرد.
نرها برای به دست آوردن مادهها با هم جنگهایی بسیار سخت میکنند که در آنها گازهای شدیدی از هم میگیرند. این گازها نه تنها باعث زخمهای شدید در نواحی سر و گلو میشوند، بلکه از عوامل انتقال بیماری تومور صورتی از یک نمونه به نمونههای دیگر نیز به شمار میروند.
شیطانهای ماده در 2 سالگی باردار میشوند ولی سنی که در آن نرها به بلوغ میرسند هنوز دقیق دانسته نشده.
شیطانهای ماده همچنین فرزندان خود را در 7 ماهگی از شیر میگیرند که کمتر از همین مدت در هر ستبردم دیگر است. زایمان فصلی، به دنیا آوردن تنها تعداد کمی فرزند در هر زایمان، و طول عمری برابر چندین سال نشان میدهند که شیطان تاسمانی در محیطی پیشبینیپذیر و بادوام زندگی می کرده که رفتار فصلهایش از پیش تعیینشده بودهاند.
آنها در هر زایمان به گونه متوسط 4 بچه به دنیا میآورند و فاصله میان هر زایمان تا زایمان بعدی 365 روز (1 سال) میشود.
شیطان ماده دارای 4 پستان در کیسه خود است و به سه یا چهار بچه شیر میدهد. مادر در هنگام زایمان ایستاده قرار میگیرد. بیست و اندی جنین کوچک رحم را ترک میکنند و به سوی بالا حرکت میکنند تا به کیسه برسند. نخستین جنینهایی که به کیسه میرسند، نوک پستانها را در دهان میگیرند و این گونه به سفتی به مادر خود میچسبند. این باعث میشود که از کیسه به بیرون پرت نشوند و این عامل مهمی در بقای آن هاست.
بچهشیطانها اغلب در میانه آوریل به دنیا میآیند که این هنگام میانه پاییز در استرالیا است. به دنیا آمدن آنها در این زمان این امکان را به مادر میدهد که در کیسه گرم خود بتواند فرزندان را از سرمای سخت زمستان محافظت کند. به تازگی اما بیماری تومور صورتی باعث جابجایی بزرگی در الگوی بچهآوری شیطانها شده و مادهها فرزندان خود را در هر زمانی از سال به صورت پراکنده و نامرتب به دنیا میآورند.
در بسیاری موارد این بیماری باعث آن شدهاست که شیطانها بچه هایشان را در زمانی زودتر از موعد به دنیا آورند و به جای آنکه چندین بار در زندگی بارور شوند، تنها 1 بار اقدام به فرزندآوری کنند. احتمال میرود شیطان تاسمانی نخستین پستانداری باشد که بیماری واگیردار باعث ایجاد چنین مسالهای در الگوی زایشیش میشود.
طول عمر میانگین شیطانها در حیات وحش 6 سال است که این میزان در اسارت به 8 سال میرسد.
مرگ و میر
بیماری تومور صورت شیطانها باعث ایجاد تومورهایی به دور صورت میشود که در نهایت اختلال در تغذیه جانور و مرگ او را در پی خواهند داشت.
بیماریها
از میانه دهه 1990 میلادی جمعیت شیطانهای تاسمانی با کاهش شدیدی روبرو بوده که علت آن نوعی بیماری توموری واگیرداربر روی صورتشان است. منشا این بیماری شناخته شده نیست اما گمان میرود که نتیجه جهشی ژنتیکی در یک نمونه شیطان پدید آمده باشد.
این سرطان مانند یک انگل رفتار میکند و از شیطانی به شیطان دیگر توسط گازگرفتن منتقل میشود.
این تومور برای نخستین بار در سال 1996 دیده شد و از آن هنگام در میان این جانوران به سرعت در حال گسترش است. تخمین زده میشود که این بیماری باعث کاهش 20 تا 50 درصدی در جمعیت شیطانهای تاسمانی شده باشد. حداقل نیمی از جمعیتهای محلی شیطانها مشکل ابتلا به این بیماری را دارند و تخمین زده میشود که جمعیتهای مبتلا تلفاتی تا 89 درصد جمعیت داشته باشند.
قربانیان این بیماری نخست نرها هستند و سپس ماده ها؛ اگرچه تولهشیطانها نیز میتوانند آلوده شوند. هنگامی که بیماری پیشرفت کند، جانور دچار سرطانهای متعددی در بدن میشود. شیطانهای بیمار در چند ماه پس از آشکار شدن نخستین علایم میمیرند.
این بیماری از جمله سرطانهای منتقلشونده است که با گاز گرفتن صورت از یک شیطان به دیگری منتقل میشود. به منظور جلوگیری از آلوده شدن جمعیتهای محلی، زیستشناسان به جداسازی شیطانها از همدیگر و ایجاد جمعیتهای در اسارت اقدام کردهاند.
تخمین زده میشود که بیش از نیمی از شیطانها در 10 سال گذشته به این دلیل نابود شده باشند و تنها 20٬000 تا 50٬000 شیطان بالغ زنده مانده باشند. بررسیها نشان میدهند که در صورت پیدا نشدن درمانی برای این بیماری، انقراض شیطانها حتمی باشد.
تاثیرات این بیماری از آن رو نمود بیشتری پیدا کردهاند که با معرفی روباه قرمز به تاسمانی همزمان شدهاند و دانشمندان پیشبینی میکنند که این دو با هم بتوانند شیطان تاسمانی را منقرض کنند.
محافظت
تاسمانی از دیرباز بزرگترین جزیره "بیروباه" استرالیا بوده و از این رو پناهگاهی برای گونههایی از کیسهداران که در سرزمین اصلی منقرض شدند. با این حال رشد روباهها در تاسمانی حیات آنها، و از جمله شیطانها، را تهدید میکند.
انقراض شیطانها میتواند به رشد بیشتر روباهها بینجامد و در نهایت زنجیرهای از انقراض دیگر کیسهداران را در تاسمانی آغاز کند. از این رو به منظور جلوگیری از تبعات زیستبومی این انقراض، برنامههایی برای ریشهکن کردن جمعیت محلی روباهها ریخته شدهاند.
همچنین جمعیتهایی از شیطان به صورت "ذخیره" و با توانایی نگهداری تنوع ژنتیکی تا 50 سال، نگاه داشته شدهاند تا در صورت شکست تلاشها و منقرض شدن نسل شیطانها در تاسمانی، بتوان آنها را برای دیگر بار به حیات وحش معرفی کرد.
پژوهشگران بر این باورند که نگهداری از یک جمعیت ژنتیکی ذخیره که به اندازه کافی متنوع باشد برای نجات این جانور از انقراض ضروری است. امروزه تنوع ژنتیکی در میان نمونههای این گونه به شدت پایین آمده و گرچه آغاز این روند از 100 سال گذشته بوده، بیماری توموری کم شدن تنوع را شتابدار کردهاست.
عاااااااالی