- آسمونی
- مجله اینترنتی
- دین و اندیشه
- قرآن کریم
- تفسیر سوره ص

تفسیر سوره ص
تفسیر سوره ص
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
ص وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّهٍ وَ شِقاقٍ
صاد،به قرآن پندآموز سوگند.آری،کسانی که کفر ورزیدند،در سرکشیِ سخت و مخالفت شدیدی هستند.
کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنادَوْا وَ لاتَ حِینَ مَناصٍ
چه بسیار اقوام پیش از اینان که(به خاطر کفر و نفاق)هلاکشان کردیم، پس فریاد زدند،لیکن(چه سود)که زمان،زمان فرار نبود.
نکته ها:
* کلمه ی عِزَّهٍ و عزیز به معنای نفوذ ناپذیری است.صلابت و نفوذ ناپذیری،گاهی بجاست،نظیر ان لِلّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ ...و گاهی نابجاست که به معنای سرسختی و یکدندگی و لجاجت است.گاهی سرچشمه عزّت،علم و قدرت و کمالات است،نظیر عزّتی که برای خدا و رسول و مؤمنان گفته می شود ولی گاهی سرچشمه عزّت،تکبّر و غرور و تعصّب و خودپسندی است،نظیر آیه مورد بحث. بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّهٍ وَ شِقاقٍ
* کلمه ی شِقاقٍ به معنای اختلاف و مخالفت شدیدی است که به جدایی بیانجامد. قَرْنٍ به مردمی گفته می شود که مقارن یکدیگر و در یک زمان زندگی می کنند.
کلمه ی لاتَ مرکب از دو حرف است، لا که به معنای نفی است و حرف ت که برای مبالغه و تأکید است،نظیر حرف تاء در علامه. لاتَ در نفی زمان به کار می رود،یعنی:
زمان،زمان چنین کاری نیست.کلمه ی مَناصٍ از نوص به معنای پناهگاه است.
* حرف ص از حروف مقطعه است که در حدیث می خوانیم این حروف از متشابهاتی است که خداوند علم آن را مخصوص خود قرار داده است.
* از ندای کفّار در نادوا اعلام پشیمانی آنان از کرده های پیشین است که دیگر سودی به حال آنان ندارد.چنانکه در آیه سوره انبیاء سخن آنان را چنین بیان می کند که می گویند: یا وَیْلَنا إِنّا کُنّا ظالِمِینَ ای وای بر ما،ما از ستمگران بودیم.
* قرآن،ذکر است. ذِی الذِّکْرِ
ذکر مبارک است. هذا ذِکْرٌ مُبارَکٌ
برای همه ی جهانیان ذکر است. ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ
در دسترس همگان است. لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ
پیام ها:
- سوگند خداوند به قرآن،نشانه عظمت این کتاب و حقانیّت پیامبر است. وَ الْقُرْآنِ
- قرآن،فطرت های خفته را بیدار و دانسته های فراموش شده را یادآوری می کند. ذِی الذِّکْرِ
- با این که مطالب متفاوت و متنوّع بسیاری در قرآن آمده است،ولی خط اصلی در همه ی آنها هدایت مردم و تذکّر به آنان است. ذِی الذِّکْرِ
- عظمت قرآن به ذکر بودن آن است. الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ همان گونه که ارزش
عالم به غافل نبودن اوست. فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ و نفرمود: فسئلوا اهل العلم
-انسان اختیار دارد ودر انتخاب راه آزاد است.قرآن برای تذکّر وهدایت انسان نازل شده لیکن برخی راه کفر را انتخاب می کنند. ذِی الذِّکْرِ بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا
- کفر کافران،ناشی از عناد و لجاجت آنان است نه قصور قرآن در بیان حقّ. بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّهٍ وَ شِقاقٍ
- از حوادث تاریخ درس بگیریم. کَمْ أَهْلَکْنا
-همه ی غرورها،زمانی خواهد شکست و به ناله و فریاد تبدیل خواهد شد.
فَنادَوْا
- در برابر قهر خدا پناهی نیست. وَ لاتَ حِینَ مَناصٍ
- توبه و ناله تا قبل از وقوع قهر کارساز است. وَ لاتَ حِینَ مَناصٍ
وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْکافِرُونَ هذا ساحِرٌ کَذّابٌ
و تعجب کردند که هشدار دهنده ای از خودشان به سراغشان آمده و کافران گفتند:این،جادوگری دروغگو است.
پیام ها:
- مخالفان،نقطه ی قوّت پیامبر را نقطه ی ضعف او می پندارند.(از مردم بودن، نقطه ی قوّت است ولی کفّار از همین امر شگفت زده می شدند). عَجِبُوا ...
مُنْذِرٌ مِنْهُمْ
- مهم ترین وظیفه ی انبیا هشدار است. مُنْذِرٌ مِنْهُمْ
- پیامبر،باید از جنس خود مردم باشد تا همان نیازها و احساسات را داشته باشد و بتواند الگو و رهبر مردم باشد. مِنْهُمْ
- غرور و سرسختی نابجا،سبب می شود که انسان هر چه را مطابق تمایلاتش نباشد تکذیب کند. فِی عِزَّهٍ وَ شِقاقٍ..
وَ قالَ الْکافِرُونَ ...
-کفّار به جای پیروی از منطق،تهمت می زدند. ساحِرٌ کَذّابٌ
أَ جَعَلَ الْآلِهَهَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عُجابٌ
آیا او به جای معبودهای متعدّد،یک معبود قرار داده است؟ البتّه که این، چیزی بسیار عجیب است!
وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلی آلِهَتِکُمْ إِنَّ هذا لَشَیْءٌ یُرادُ
سردمداران کفر،(سخن پیامبر)را رها کردند(و به دیگران نیز گفتند:)بروید و بر پرستش خدایان خود پایدار بمانید که این مقاومت شما چیز مطلوبی است.
ما سَمِعْنا بِهذا فِی الْمِلَّهِ الْآخِرَهِ إِنْ هذا إِلاَّ اخْتِلاقٌ
ما این مطالب را در آیین اخیر(نیاکان یا آیین مسیحیّت)نشنیده ایم،این آیین جز آیینی ساختگی نیست.
نکته ها:
* عُجابٌ به چیز بسیار عجیب گویند. انطلاق به معنای رفتنی است که با جدایی از فردی همراه باشد. اخْتِلاقٌ به معنای ساختگی بودن چیزی است که سابقه نداشته باشد، یعنی اینها را از خودبافته و پرداخته و خلق کرده است.
* ملأ به گروهی گویند که نام و عنوان آنها چشم گیر و چشم پرکن باشد.
مراد کفّار از الْمِلَّهِ الْآخِرَهِ دین حضرت مسیح است که آخرین دین آسمانی قبل از اسلام بوده،زیرا آنان قائل به تثلیث بوده اند.
* ممکن است مراد از إِنَّ هذا لَشَیْءٌ یُرادُ این باشد که این دعوت به توحید،همان سیادت و آقایی است که خواست ومراد پیامبر است واگر نظام بت پرستی برچیده شود رهبر موحّدین پیامبر خواهد شد که اراده او همین است.او با دعوت به توحید به فکر آقائی بر شماست.
پیام ها:
- اولین اقدام پیامبر،نفی معبودهای دروغین و اثبات خدای یکتاست. جَعَلَ الْآلِهَهَ إِلهاً واحِداً
- کفّار هم در توحید گرفتار بودند، أَ جَعَلَ الْآلِهَهَ إِلهاً واحِداً هم در نبوّت، عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ - آیه ی قبل-و هم در معاد. أَ إِنّا لَمَبْعُوثُونَ
- برای اکثر مردم،دست برداشتن از عقاید دیرینه و توجّه به افکار جدید سخت و شگفت آور است. أَ جَعَلَ - لَشَیْءٌ عُجابٌ
- گاهی باطل چنان اوج و قدرت می گیرد که سخن حقّ سخنی عجیب و غیر قابل قبول می شود. هذا لَشَیْءٌ عُجابٌ
-سردمدارانِ کفر،برای نفوذ کلام خود،اول خودشان به انحراف می روند و بعد به دیگران سفارش رفتن می کنند. اِنْطَلَقَ الْمَلَأُ ... أَنِ امْشُوا
- در میان کفّار،گروهی عامل انحراف و سرسختی دیگران هستند. وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا
- کفّار را از گفتار و رفتارشان بشناسیم:
الف)شبهه افکنی و فتنه جویی. أَ جَعَلَ الْآلِهَهَ ... لَشَیْءٌ عُجابٌ - عَجِبُوا
ب)دور کردن مردم از اجتماعات حقّ. امْشُوا
ج)به جای دعوت به تفکّر،دعوت به تعصّب و مقاومت. اصْبِرُوا
د)تکیه بر آیین نیاکان یا طرح آیین دیگران در برابر اسلام. ما سَمِعْنا بِهذا
-کفّار برای دعوت دیگران از گرایش های آنان سوء استفاده می کنند. اصْبِرُوا عَلی آلِهَتِکُمْ
- هر نوع پایداری و صبری پسندیده نیست. اصْبِرُوا عَلی آلِهَتِکُمْ چنانکه هر نوع نوآوری محکوم نیست تا گفته شود. بِهذا ... اِخْتِلاقٌ
- پیامبران،صبر را در راه خدا قرار می دهند. وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ و کفّار،صبر را در راه بت ها. اصْبِرُوا عَلی آلِهَتِکُمْ
- سردمداران کفر،پایداری بر انحراف را تبلیغ و ترویج می کنند. إِنَّ هذا لَشَیْءٌ یُرادُ
أَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْ ذِکْرِی بَلْ لَمّا یَذُوقُوا عَذابِ
آیا از میان همه ی ما،قرآن بر او نازل شده است؟(این حرف ها بهانه ای بیش نیست)بلکه آنان نسبت به قرآن،در شک هستند.آری،آنان هنوز عذاب مرا نچشیده اند.
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَهِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهّابِ
مگر گنجینه های رحمت پروردگار عزیز و بخشنده ی تو در اختیار آنان است(تا وحی بر افرادی که آنان می خواهند نازل شود)؟
أَمْ لَهُمْ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما فَلْیَرْتَقُوا فِی الْأَسْبابِ
یا حکومت آسمان ها و زمین و آن چه میان آنهاست،از ایشان است؟ پس به وسیله ی امکاناتی که دارند بالا روند(و رشته کار را بدست گیرند و از نزول وحی بر کسی که ما می خواهیم جلوگیری کنند).
جُنْدٌ ما هُنالِکَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ
آنان لشگر کوچکی از احزابِ شکست خورده اند(که از حقیقت دورند و بهانه می گیرند).
نکته ها:
* یکی از نام های قرآن کریم، ذکر است.در آغاز این سوره قرآن به ذکر توصیف شد، الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ در این آیه هم نزول قرآن بر پیامبر،نزولِ ذکر شمرده شده، أُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ در آیه ی نیز می خوانیم: هذا ذِکْرٌ مُبارَکٌ در آخر سوره نیز آمده است:
إِنْ هُوَ إِلاّ ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ .
* شک دو گونه است:طبیعی و تعمّدی.در شک طبیعی انسان به دنبال فهم حقیقت است، امّا هنوز به علم نرسیده است.این شک،امری مثبت و لازمه ی فکر بشری است.
امّا گاهی انسان چیزی را می داند،ولی خود را به شک می زند و تجاهل می کند و دیگران را به شک می اندازد تا حقیقت آشکار نگردد
مراد قرآن از اینکه می فرماید: بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْ ذِکْرِی شک نوع دوم است.
* حرفِ ما در جُنْدٌ ما برای تحقیر است،یعنی لشگری ناچیز و کوچک.
پیام ها:
- شک برخی کفّار در رسالت پیامبر اسلام،برخاسته از شک در اصل امکان نزول وحی است. أَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ ... بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْ ذِکْرِی
- برخی کسانی که روی احکام دین بهانه می گیرند،در حقیقت اصل دین را قبول ندارند. أَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ ...
- ریشه ی برخی انکارها،حجاب معاصرت و حسادت است.(چرا او پیامبر شد و ما نشدیم) أَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِنْ بَیْنِنا
- کسانی که رهبر و مکتب الهی را تحقیر می کنند باید تحقیر شوند.در پاسخ کسانی که می گویند: أَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِنْ بَیْنِنا چطور شد که او پیامبر شد، قرآن می فرماید:شما چه کاره اید،مگرخزینه های رحمت خدا دست شماست یا حکومت آسمان ها به دست شماست،شما یک گروه شکست خورده ای بیش نیستند. أَمْ عِنْدَهُمْ ... أَمْ لَهُمْ ...
-شک،اگر طبیعی باشد قهر و عذابی را در پی ندارد،مگر در صورتی که می توانسته آن را برطرف کند و یقین حاصل کند و در این امر کوتاهی نکرده باشد،لیکن اگر تشکیکِ برخاسته از غرور و تحقیر و تضعیف دیگران باشد، تهدید و قهر و عذاب به دنبال دارد. بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْ ذِکْرِی بَلْ لَمّا یَذُوقُوا عَذابِ
- کافران،تا عذاب نشوند و آتش را به چشم خود نبینند،ایمان نمی آورند!(زیرا حس گرا هستند و فقط آنچه را به چشم می بینند می پذیرند.)
- بعثت پیامبران برای هدایت مردم،جلوه ای از رحمت و عزّت و بخشندگی الهی است. أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَهِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهّابِ
-خداوند در مورد تربیت مردم،بخشنده است الْوَهّابِ ولی نسبت به تمایلات نامعقول و نامشروع مردم نفوذ ناپذیر است. الْعَزِیزِ
- انتخاب رهبر و قانون باید به دست خدایی باشد که هم نظام هستی به دست اوست، مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ هم نظام تربیتی مردم از اوست، رَبِّکَ و هم رحمت او بی نهایت است. خَزائِنُ رَحْمَهِ (لذا مردم حقّ ندارند بگویند چرا در میان ما او پیامبر شد و دیگری نشد).
- عالمِ بالا،اسباب تدبیر عالمِ پایین است. فَلْیَرْتَقُوا فِی الْأَسْبابِ
- گرچه دشمنان،ارتش وتشکیلاتی دارند،امّا در مقابل حقّ،نه عددی هستند، جُنْدٌ ما نه قدرتی دارند، مَهْزُومٌ و نه حزب و گروهشان منحصر به فرد است. من احزاب
- احزاب غیر الهی محکوم به شکست و انقراضند. مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ
- خداوند از غیب و آینده ی کفّار خبر می دهد.(همین مکّه که محل چنین ایراداتی بر نبوّت پیامبر است،روزی شاهد شکست آنان در فتح مکّه خواهد بود.) مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ
کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ
پیش از این کفّار(مکّه نیز،)قوم نوح و عاد و فرعونِ صاحب قدرت،انبیا را تکذیب کردند.
وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ الْأَیْکَهِ أُولئِکَ الْأَحْزابُ
(همان گونه که)قوم ثمود و لوط و اصحاب بیشه(که قوم حضرت شعیب بودند)آنان نیز احزابی بودند(که انبیا را تکذیب کردند).
إِنْ کُلٌّ إِلاّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقابِ
هر یک از این گروهها،رسولان را تکذیب کردند و عذاب الهی در مورد آنان تحقّق یافت.
وَ ما یَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلاّ صَیْحَهً واحِدَهً ما لَها مِنْ فَواقٍ
گویا این کفّار جز صیحه ای هلاکت بار که به دنبالش بازگشتی برای آنان نیست،انتظار ندارند.
وَ قالُوا رَبَّنا عَجِّلْ لَنا قِطَّنا قَبْلَ یَوْمِ الْحِسابِ
و(لذا با تمسخر و غرور)گفتند: پروردگارا! سهم ما را(از عذاب)هرچه زودتر قبل از روز قیامت به ما بده .
نکته ها:
* ذُو الْأَوْتادِ صاحب میخ ها،کنایه از تثبیت قدرت است. فَواقٍ به معنای رجوع است.
همچنین فرصت دادن میان دوشیدن شیر حیوان برای رجوع شیر مجدد به پستان است.
* أیکه به معنای درخت و أَصْحابُ الْأَیْکَهِ یعنی مردمانی که در سرزمینی پر آب و درخت زندگی می کردند.
* در این چند آیه به سرنوشت شوم امّت های شش نفر از انبیای قبل از اسلام اشاره شده
است تا هم کفّار زمان پیامبر اسلام عبرت بگیرند و هم پیامبر و مؤمنان بدانند که تکذیب انبیا سابقه دیرینه دارد و چیز جدیدی نیست.
قوم نوح در آب غرق شدند، فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ خداوند آنان را با طوفانی موج ساز در دریا گرفتار کرد.
قوم عاد که حضرت هود را تکذیب کردند به وسیله ی تند بادی سخت از پای درآمدند، فَأُهْلِکُوا بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عاتِیَهٍ با بادی پر صدا،سرد و طغیانگر هلاک شدند.
قوم فرعون در امواج نیل هلاک شدند، أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ ما آل فرعون را غرق کردیم.
قوم ثمود که حضرت صالح را تکذیب کردند با صیحه ای آسمانی نابود شدند، إِنّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ صَیْحَهً واحِدَهً فَکانُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ با صیحه ای آنگونه نابودشان کردیم که به صورتی که مانند خار و خاشاک خرد شده در آغل چهار پایان است در آمدند.
قوم لوط با زلزله و سنگ های آسمانی، إِنّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ حاصِباً ما با فرستادن سنگ هلاکشان کردیم.
اصحاب ایکه که حضرت شعیب را تکذیب کردند با صاعقه به هلاکت رسیدند. فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ ما از آنان انتقام گرفتیم.
پیام ها:
- بیان تاریخ پر عبرت گذشتگان،نمونه ای روشن از ذکر بودن قرآن است که در آیه ی اول خواندیم: وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ ، کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ ...
- طاغوت های زمان،به هنگام عجز در مقابل منطق،به آزار و شکنجه اقدام می کنند. فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ
- قوم عاد و فرعون و نوح و ثمود و لوط گروه هایی متشکل و بی نظیر بودند.
أُولئِکَ الْأَحْزابُ (کلمه حزب به گروه متشکل و منسجم و همسو گفته می شود و کلمه أُولئِکَ که در آن نوعی انحصار است اشاره به این است که اینها قومی بی نظیر بوده اند.)
- تکذیب یک پیامبر به منزله تکذیب همه پیامبران است. إِنْ کُلٌّ إِلاّ کَذَّبَ الرُّسُلَ
-صیحه و صاعقه،یکی از عذاب های دنیوی خداوند است. صَیْحَهً واحِدَهً
- اگر عذاب بیاید اجازه بازگشت به کافران داده نخواهد شد. ما لَها مِنْ فَواقٍ
- تکذیب پیامبران،سنّت همیشگی معاندان در طول تاریخ بوده است. إِنْ کُلٌّ إِلاّ کَذَّبَ الرُّسُلَ
-کافران،تهدیدهای الهی را به تمسخر و استهزا می گیرند. عَجِّلْ لَنا قِطَّنا
- غرور و لجاجت،انسان را وادار می کند که به استقبال خطر رود. عَجِّلْ لَنا قِطَّنا
- قیامت،روز حسابرسی است. یَوْمِ الْحِسابِ
اِصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوّابٌ
(ای پیامبر!)بر آن چه می گویند شکیبا باش و بنده ی ما داود را یاد کن که صاحب قدرت بود،امّا با این حال،همواره روی به سوی درگاه ما داشت.
إِنّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِشْراقِ
همانا ما کوه ها را رام کردیم در شامگاهان و بامدادان،همراه او تسبیح گویند.
وَ الطَّیْرَ مَحْشُورَهً کُلٌّ لَهُ أَوّابٌ
و پرندگان را(نیز)گرد آورده(و تسخیر او کردیم)تا همگی به داود رجوع کنند(و در ذکر خدا با او هماهنگ گردند).
وَ شَدَدْنا مُلْکَهُ وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَهَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ
و فرمانروایی و حکومت او را استوار داشتیم و به او حکمت و داوری عادلانه و فیصله بخش دادیم.
نکته ها:
* در این سوره به تاریخ نه نفر از انبیا اشاره شده که سرگذشت سه نفر به تفصیل و شش نفر به اجمال مطرح شده است.اولین نفر حضرت داود است که با ده کمال ستایش شده است.
* در این آیات،برای حضرت داود ده کمال مطرح شده است:
الف)الگوی صبر برای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله. اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ
ب)بندگی خداوند. عَبْدَنا
ج)بازگشت به خدا و انابه های پی در پی. إِنَّهُ أَوّابٌ
د)قدرت داشتن. إِنّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ
ه)تسخیر کوه ها و هم نوایی آنها با او. یُسَبِّحْنَ معه
و)عرضه ی پرندگان بر او. وَ الطَّیْرَ مَحْشُورَهً
ز)هم نوایی آنها در انابه با او. کُلٌّ لَهُ أَوّابٌ
ح)حاکمیّت و حکومت. شَدَدْنا مُلْکَهُ
ط)حکمت الهی. آتَیْناهُ الْحِکْمَهَ
ی)داوری حقّ و فیصله دادن به اختلافات. فَصْلَ الْخِطابِ
* در قرآن،در چندین آیه از پرندگان سخن به میان آمده است،از جمله:
الف)ماجرای حضرت ابراهیم و زنده شدن چهار پرنده. فَخُذْ أَرْبَعَهً مِنَ الطَّیْرِ که پرندگان وسیله آشنایی با توحید و معادشناسی قرار می گیرند.
ب)یکی از معجزات حضرت عیسی ساختن مجسمه ای از یک پرنده بود که با دمیده شدن نَفَس حضرت حیات گرفت. أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً
ج)در این آیه پرندگان هم نوا با داود می شوند. وَ الطَّیْرَ مَحْشُورَهً
د)هدهد که برای سلیمان خبر آورد و نامه رسانی کرد. اذْهَبْ بِکِتابِی هذا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ
ه)پرندگان منطق دارند و انبیا آن را می دانند. عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ
و)پرندگانی که وسیله ی نابودی دشمنان می شوند. وَ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابِیلَ
ز)پرندگان،تسبیح و نماز آگاهانه دارند. کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ
* مراد از حکمت،معارف محکم،یقینی و غیر قابل تردید است،بر خلاف علم که همواره در معرض خطا و تردید است.
پیام ها:
- لازمه ی رهبری،سعه ی صدر و صبر در مقابل سخنان تلخ دیگران است.
اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ
- یاد تاریخ گذشتگان،عامل صبر در برابر سختی ها و مشکلات است.
اِصْبِرْ ... وَ اذْکُرْ
- استهزا و تبلیغات سوء کار همیشگی مخالفان است. اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ (فعل مضارع رمز استمرار است).
- استهزا و تبلیغات دشمن بسیار سخت و شدید است.(زیرا پیامبری را که سعه صدر و حلم دارد خسته و محتاج به صبر می کند). اِصْبِرْ عَلی ...
-انبیا نیز به مواعظ الهی نیازمندند. اِصْبِرْ ...
- نقش الگوها در تربیت فراموش نشود. وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ
- سرچشمه ی قدرت بر صبر،عبودیّت و سرسپردگی به خداست. عَبْدَنا داوُدَ
-قدرت در دست فرعون سبب استبداد است، وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ ولی در دست مردان خدا همراه با تضرّع و بندگی است. داوُدَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوّابٌ
- توبه و انابه ی صاحبان قدرت،سزاوار ستایش است. ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوّابٌ
- توبه و انابه ای ارزشمند است که مختصر و لحظه ای نباشد. أَوّابٌ حضرت
داود بسیار انابه می کرد و در همه امور زندگی به خداوند روی می آورد و این توجّه دائمی سبب قدرت او بود. ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوّابٌ
- انسان در اثر تکامل معنوی می تواند طبیعت را با خود همراه کند. سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ
- یک عمل انقلابی داود(که در آیه سوره بقره آمده است وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ ...)آن همه الطاف الهی را به دنبال داشت. سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ ... شَدَدْنا مُلْکَهُ وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَهَ
- بهترین زمان برای یاد خدا شامگاهان و صبحگاهان است. بِالْعَشِیِّ وَ الْإِشْراقِ
- شرط دریافت الطاف خداوند عبودیّت است. عَبْدَنا - ذَا الْأَیْدِ - آتَیْناهُ الْحِکْمَهَ
- کافران هر چه می خواهند لجاجت کنند و سر تعظیم در برابر خدا فرود نیاورند،امّا بدانند هستی در حال تسبیح خداست. یُسَبِّحْنَ
- کوه ها نوعی شعور دارند مَعَهُ یُسَبِّحْنَ و حیوانات زمان را می شناسند. مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ ...
- محور تسبیح حیوانات و جمادات هستی،تسبیح اولیای خداست. مَعَهُ یُسَبِّحْنَ ... کُلٌّ لَهُ أَوّابٌ
- پرندگان دارای نوعی شعور نسبت به خداوند و هستی هستند. وَ الطَّیْرَ مَحْشُورَهً کُلٌّ لَهُ أَوّابٌ
- حکومت باید بر اساس حکمت و عدالت باشد. شَدَدْنا مُلْکَهُ وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَهَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ
- حضرت داود،از پیامبرانی است که نبوّت و سلطنت را با یکدیگر داشته است. شَدَدْنا مُلْکَهُ - وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَهَ
- دین از سیاست جدا نیست و برخی انبیا حکومت داشته اند. ذَا الْأَیْدِ - شَدَدْنا مُلْکَهُ - فَصْلَ الْخِطابِ
- ما نیز باید حکومت مردان خدا را تقویت کنیم.جمله شَدَدْنا مُلْکَهُ رمز آن است که شما نیز ملک و حکومت اولیای الهی به او را تقویت کنید.
- رهبران جامعه باید شرائطی داشته باشند.ارتباط دائمی با خداوند إِنَّهُ أَوّابٌ
قدرت، شَدَدْنا مُلْکَهُ حکمت، وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَهَ و توانایی بر فیصله دادن بخاطر منطق قوی. فَصْلَ الْخِطابِ
وَ هَلْ أَتاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ
و آیا ماجرای آن دادخواهان که از دیوار محراب(داود)بالا رفتند به تو رسیده است؟
إِذْ دَخَلُوا عَلی داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغی بَعْضُنا عَلی بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلی سَواءِ الصِّراطِ
آن گاه که(ناگهانی)بر او وارد شدند و او از(مشاهده ی)آنان به هراس افتاد.شاکیان گفتند:نترس،ما دو نفر درگیر شده ایم و یکی از ما بر دیگری تعدّی نموده است،پس بین ما به حقّ داوری کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست راهنمایی فرما .
نکته ها:
* خصم به معنای نزاع و درگیری است و به هر یک از طرفین دعوا نیز گفته می شود.
کلمه ی سور به معنای دیوار بلند است و تَسَوَّرُوا به معنای بالا رفتن از دیوار است.
کلمه ی محراب به دو معناست؛گاهی به معنای بالای مجلس و بهترین جای منزل است که بزرگان می نشینند و گاهی به معنای محلّ عبادت و جایگاه امام جماعت است.
شطط به معنای تجاوز و افراط و زیاده روی و ستم است.
* امام رضا علیه السلام فرمود:خداوند دو فرشته را(در قیافه دو دادخواه)نزد داود فرستاد و آن دو از در بر او وارد نشدند بلکه از دیوار محراب بالا رفته و ناگهان نزد او آمدند.
شاید بتوان از این ماجرا استفاده کرد که برای آزمایش یا آموزش،فضاسازی و فیلم سازی و تغییر فیافه و ایجاد صحنه های هیجانی،دوست یا دشمنی فرضی،تغییر لباس و صدا و کارهای هنری جایز باشد واللّه العالم.
* در آیات پیشین،قرآن کمالات بسیاری را برای حضرت داود بیان نمود که آخرین آنها، فصل الخطاب،یعنی قضاوت قاطعانه بود.
در این آیات به صحنه ای اشاره می کند که خداوند برای داود پیش آورد تا او را آزمایش کند و در نهایت آموزش دهد که چگونه داوری کند.در این صحنه که بر اساس برخی روایات، توسط برخی فرشتگان انجام شده است،دو نفر به گونه ای غیر منتظره بر داود وارد می شوند،چنانکه او گمان می برد قصد سوئی نسبت به او دارند،امّا می گویند:ای داود نترس،ما دو نفر شاکی هستیم که میان ما اختلاف شده و از تو داوری می خواهیم.
* فرشته بودن این دو نفر را این نکته تقویت می کند که در داستان حضرت ابراهیم و حضرت لوط نیز،فرشتگان به گونه ای بر آنان ظاهر شدند که این دو پیامبر ترسیدند و سپس فرشتگان گفتند:نترسید.
* در قضاوت،عدالت جایگاه محوری دارد،لذا در این آیات،با سه عبارت مختلف،بر عدالت در قضاوت تأکید شده است: فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ ، لا تُشْطِطْ ، اهْدِنا إِلی سَواءِ الصِّراطِ
پیام ها:
- قبل از بیان سخن،در مخاطبین انگیزه ی شنیدن ایجاد کنیم. هَلْ أَتاکَ نَبَأُ
- خداوند،پیامبر را به مطالعه تاریخ گذشته دعوت می کند. هَلْ أَتاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ
- صحنه های هیجانی و غوغایی و دلهره آور،زمینه ی عجله و دست پاچگی در قضاوت است. تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ - فَفَزِعَ
- قضاوت در محراب عبادت،ارزش و قداست آن را بیش تر می کند.(سکوی
قضاوت حضرت علی علیه السلام در مسجد کوفه بود و محل قضاوت حضرت داود در محراب). تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ
-ترس و دلهره طبیعی به سراغ موحّدین نیز می آید و با توحید منافاتی ندارد.
فَفَزِعَ
- پیامبران نیز به حکم بشر بودن،از امور غیر منتظره،وحشت می کنند. فَفَزِعَ
- برای قضاوت،باید طرفین دعوا در دادگاه حاضر باشند. خَصْمانِ
-انبیا،مرجع و ملجأ مردم بوده اند. دَخَلُوا عَلی داوُدَ ... خَصْمانِ بَغی ...
- تذکّر به قاضی در لحظه ی قضاوت،وسیله ای است برای مصونیّت او از اشتباه. فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا
- طرفین دعوا،باید خواهان اجرای حقّ باشند،نه حفظ منافع خود. فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ
- رهبران و داوران جامعه الهی باید نصیحت پذیر و حقّ شنو باشند. فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ
- اجرای عدالت در جامعه،عامل هدایت مردم به راه مستقیم و دوری از افراط و تفریط می شود. اهْدِنا إِلی سَواءِ الصِّراطِ
إِنَّ هذا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَهً وَ لِیَ نَعْجَهٌ واحِدَهٌ فَقالَ أَکْفِلْنِیها وَ عَزَّنِی فِی الْخِطابِ
این برادر من است که برای او نود و نه میش و برای من تنها یک میش است،امّا(با آن همه سرمایه به من)می گوید:آن یک میش را هم به من واگذار و در گفتگو بر من غلبه نموده است.
نکته ها:
* جمله ی أَکْفِلْنِیها یعنی کفالت آن را به من واگذار و این کنایه از بخشش و هدیه است و عَزَّنِی از عزّت به معنای غلبه است.
پیام ها:
- نزاع،به معنای نفی برادری نیست. خَصْمانِ بَغی ، إِنَّ هذا أَخِی
- انسان،حریص و زیاده طلب است و هرگز از مال دنیا سیر نمی شود. أَکْفِلْنِیها (بر خلاف نظریه برخی فلاسفه که آزادی در رسیدن به شهوات و غرایز را وسیله آرامش می دانند و می گویند:انسان همین که سیر شد آرام می شود).
- کسانی که قصد تصاحب حقّ دیگران را دارند،مقدّمات حقوقی و استدلالی کار خود را هم برای دادگاه آماده می کنند. عَزَّنِی فِی الْخِطابِ
- چه بسا مظلومی که نتواند حقّ خود را درست بیان کند و در سخن،از ظالم کم بیاورد.پس قاضی باید بدنبال کشف حقیقت باشد و فریب خوش زبانی متهم را نخورد. عَزَّنِی فِی الْخِطابِ
قالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلی نِعاجِهِ وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ قَلِیلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ
(داود)گفت:حقّا که او با درخواست افزودن میش تو به میش های خودش به تو ستم کرده است و البتّه بسیاری از شریکان،بعضی بر بعضی ستم می کنند،مگر کسانی که ایمان آورده و عمل شایسته انجام می دهند و آنان کم هستند و داود متوجّه شد که ما او را(با این صحنه و طرح نزاع)آزمایش کردیم،پس،(از قضاوت خود قبل از شنیدن سخن طرف مقابل پشیمان شد و)از پروردگارش آمرزش خواست و به رکوع در افتاد و توبه و انابه کرد.
فَغَفَرْنا لَهُ ذلِکَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفی وَ حُسْنَ مَآبٍ
پس ما آن(قضاوت عجولانه)را بر او بخشیدیم و البتّه برای او در نزد ما مقام قرب و عاقبت نیک است.
نکته ها:
* ماجرای قضاوت حضرت داود در تورات کنونی نیز آمده است،امّا متفاوت از آنچه در قرآن آمده است که با مقام انبیا نمی سازد و کذب و دروغی بیش نیست.
در فصل تورات کتاب اشموئیل می خوانیم:کسی نزد مشاور داود آمد و گفت:در شهری دو نفر بودند که یکی غنیّ و دیگری فقیر،غنیّ گوسفند و گاو بسیار داشت و فقیر تنها یک برّه ی کوچک داشت.مسافر غریبی نزد شخص غنیّ آمد،او بخل کرد و از مال خودش خرج نکرد،بلکه برّه ی مرد فقیر را ذبح کرد تا از مسافر غریب پذیرایی کند،اکنون فتوای داود چیست؟
داود عصبانی شد و گفت:کسی که این کار را کرده مستحقّ قتل است،او باید چهار گوسفند به جای یک گوسفند بدهد.سؤال کننده گفت:ای داود! آن مرد تویی! داود فهمید که مرادش از طرح سؤال این بود که تو که همسر داشتی چرا همسر همسایه ات را با توطئه تصاحب کردی؟ لذا داود ناراحت شد و توبه کرد!!
پیام ها:
- قضاوت،نباید عجولانه و بر اساس شنیدن سخن یکی از طرفین باشد.
(حضرت داود با شنیدن سخن یک نفر از طرفین دعوا قضاوت کرد و فرمود:
لَقَدْ ظَلَمَکَ و به همین دلیل از خداوند عذر خواست).
- افزون طلبی ظلم است گرچه انسان موفق به افزودن نشود. ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلی نِعاجِهِ
- انسان می تواند مالک اموال زیاد باشد.حضرت داود از داشتن میش انتقاد نکرد،بلکه از افزون طلبی ظالمانه برادر انتقاد کرد). لَقَدْ ظَلَمَکَ ...
- در انتخاب همکار و شریک باید محور کار،ایمان و عمل صالح باشد وگرنه خطر کلاهبرداری و تجاوز به حقوق شرکاء در پیش است. کَثِیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغِی ... إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا
-ایمان و عمل صالح در کنار هم کارسازند. آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ
- شرکت،بستری برای لغزش و ضایع کردن حقّ شریک است. کَثِیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغِی
- اقتصاد سالم در سایه ی ایمان و عمل صالح است. لَیَبْغِی ... إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ
-کسانی که حقّ دیگران را مراعات کنند بسیار کمند. قَلِیلٌ ما هُمْ
- آزمایش حتّی برای پیامبران الهی مطرح است. أَنَّما فَتَنّاهُ
- سفارش به ایمان و عمل صالح و مراعات حقوق مردم بهترین رهنمود است.
(از حضرت داود رهنمود خواستند: اهْدِنا إِلی سَواءِ الصِّراطِ حضرت فرمود:
کَثِیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغِی ... إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا ...
- انبیا به خاطر ساده ترین لغزش،بهترین نوع انابه و توبه را از خود نشان می دادند.(ترک اولای حضرت داود این بود که قبل از شنیدن سخن هر دو طرف قضاوت کرد). فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ
- توبه ی فوری ارزش زیادی دارد. فَاسْتَغْفَرَ (حرف فاء)
- ربوبیّت الهی زمینه درخواست آمرزش است. فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ
- حقوق مردم به قدری مهم است که عجله در داوری حتّی اگر از پیامبر معصوم سر زند باید همراه با استغفار باشد. فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ
- رکوع در نماز،قبل از اسلام نیز بوده است. خَرَّ راکِعاً
- توبه باید هم ظاهری باشد و هم درونی و عمقی. خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ
- توبه ی فوری،پذیرش فوری را به دنبال دارد. فَاسْتَغْفَرَ ... فَغَفَرْنا لَهُ
- توبه،غیر از جبران گذشته،آینده را نیز تأمین می کند. فَغَفَرْنا لَهُ ذلِکَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفی وَ حُسْنَ مَآبٍ
- مقام معنوی،آن گاه ارزش دارد که همراه با حسن عاقبت و تأمین آینده باشد.
لَزُلْفی وَ حُسْنَ مَآبٍ
- گاهی دنیا و آخرت برای یک نفر جمع می شود. شَدَدْنا مُلْکَهُ - سَخَّرْنَا الْجِبالَ
مَعَهُ - عِنْدَنا لَزُلْفی وَ حُسْنَ مَآبٍ
یا داوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ
ای داود! همانا ما تو را در زمین جانشین قرار دادیم،پس میان مردم به حقّ داوری کن و از هواها و هوس ها پیروی نکن که تو را از راه خدا منحرف می کند.البتّه کسانی که از راه خدا منحرف می شوند برایشان عذاب سختی است به خاطر آن که روز قیامت را فراموش کردند.
پیام ها:
- خداوند تدبیر امور بندگانش را به انبیا سپرده است. یا داوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلِیفَهً
- تدبیر امور مردم،حقّ خداست که به هر کس بخواهد واگذار می کند. إِنّا جَعَلْناکَ
- دین از سیاست جدا نیست. یا داوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلِیفَهً
- حکومت بر مردم،نعمت بزرگی است که شکر آن،اجرای عدالت در میان مردم است. جَعَلْناکَ خَلِیفَهً ... فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالْحَقِّ
-محور قضاوت باید حقّ باشد. فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالْحَقِّ
- رهبران و داوران جامعه باید از هوای نفس دور باشند. خَلِیفَهً ... فَاحْکُمْ ... لا تَتَّبِعِ الْهَوی
- در مدیریّت حتّی المقدور نیروها را حفظ کنید.(خداوند به خاطر یک ترک اولی،اولیای خود را از گردونه ی اجتماع خارج نمی کند). فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ ...
فَغَفَرْنا ... یا داوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ
-قضاوت از شئون حکومت است و باید الهی باشد. شَدَدْنا مُلْکَهُ - إِنّا جَعَلْناکَ
خَلِیفَهً - فَاحْکُمْ
- حکومت دینی،سابقه ای بس طولانی دارد. شَدَدْنا مُلْکَهُ - جَعَلْناکَ خَلِیفَهً - فَاحْکُمْ
- رفتار خلیفه ی خدا باید پرتوی از افعال الهی باشد. وَ اللّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ ، فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالْحَقِّ
- هر چه در برابر حقّ قرار گیرد،هوی و هوس است. فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی
- خطر قضاوت،دوری از حقّ و توجّه به هواهای نفسانی است. فَاحْکُمْ ...
بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی
- همه انسان ها حتّی انبیا در معرض دام هوس هستند که از طریق هشدارهای الهی مصون می مانند. لا تَتَّبِعِ الْهَوی
- هوی پرستی ممنوع است،خواه تمایلات فردی و شخصی باشد یا گروهی و حزبی. لا تَتَّبِعِ الْهَوی
- هوی پرستی با انحراف مساوی است. لا تَتَّبِعِ الْهَوی فَیُضِلَّکَ
- خطرات گام به گام پیش می آید(گام اول هوی پرستی،گام دوم انحراف از راه خدا،گام سوم فراموش کردن حساب و قیامت و در نتیجه عذاب شدید).
لا تَتَّبِعِ الْهَوی فَیُضِلَّکَ ... لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ
- ایمان به معاد کافی نیست،باید انسان یاد معاد باشد.(در مورد بعضی افراد قرآن می فرماید: لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ ایمان به معاد ندارد ولی در این آیه می خوانیم:ایمان هست ولی معاد را فراموش می کند. نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ
- هوی پرستی و فراموش کردن روز قیامت،خطراتی است که حاکمان جامعه را تهدید می کند. جَعَلْناکَ خَلِیفَهً ... لا تَتَّبِعِ الْهَوی ... نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ
وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النّارِ
و ما آسمان و زمین و آن چه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم،این،پندار کسانی است که کفر ورزیدند،پس وای از آتش(دوزخ)بر کسانی که کافر شدند!
أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجّارِ
آیا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند همانند فسادگران در زمین قرار می دهیم،یا اهل تقوا را مانند فاجران قرار می دهیم؟
پیام ها:
- در جهان بینی الهی،آفرینش هدفدار است. ما خَلَقْنَا ... باطِلاً و در بینش غیر الهی،آفرینش بی هدف است. ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا
- چون نظام هستی بر اساس حقّ است پس داوری نیز باید بر اساس حقّ باشد تا نظام قانون با نظام آفرینش همسو باشند. فَاحْکُمْ ... بِالْحَقِّ ... وَ ما خَلَقْنَا ... باطِلاً
- در تمام هستی،هیچ ذرّه ای بیهوده خلق نشده است. ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً
- کفّار برای اعتقادات خود دلیل ندارند بلکه تکیه گاهشان ظن و گمان است.
ظَنُّ الَّذِینَ ...
-چون آفرینش هدفدار است،هرگز رها نمی شود و تا روز قیامت و رسیدن مؤمن و مفسد به پاداش و کیفر ادامه دارد. وَ ما خَلَقْنَا ... باطِلاً ... فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النّارِ
- دلیل معاد،حکمت و عدالت الهی است.حکمت:هیچ چیزی بیهوده خلق نشده است.امّا عدالت:آیا ما فجّار و متّقین را یکسان قرار می دهیم؟ ما خَلَقْنَا ... باطِلاً - أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجّارِ
- تقوا،کناره گیری و گوشه نشینی نیست،بلکه به میدان آمدن و کار کردن است، البتّه کار نیک. اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ ... اَلْمُتَّقِینَ
-فساد،تنها قتل و جنایت نیست،بلکه گناه نوعی فساد است. کَالْمُفْسِدِینَ ...
کَالْفُجّارِ
- اگر کسی صالحان و مفسدان را به یک چشم بنگرد،گویا هستی را باطل شمرده است. أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا ... کَالْمُفْسِدِینَ
کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ
(این)کتاب مبارکی است که به سوی تو فرو فرستادیم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان پند گیرند.
نکته ها:
* مُبارَکٌ به چیزی گفته می شود که فایده و خیر آن،رشد و فزونیِ زیاد و ثابت داشته باشد.
قرآن از منبع مبارک است. تَبارَکَ الَّذِی در شب مبارک نازل شده است. فِی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ در مکان مبارک نازل شده بِبَکَّهَ مُبارَکاً و خودش نیز مبارک است. کِتابٌ ... مُبارَکٌ
* سیمای قرآن در این آیه ترسیم شده است:
الف)متن آن نوشته شده است. کِتابٌ
ب)از سرچشمه ی وحی و علم بی نهایت الهی است. أَنْزَلْناهُ
ج)گیرنده ی آن شخص معصوم است. إِلَیْکَ
د)محتوایش پر برکت است. مُبارَکٌ
ه)هدف از نزول،تدبّر در آن است. لِیَدَّبَّرُوا
و)علم و آگاهی به نکات و معارف آن،مقدّمه ی حرکت معنوی و قرب به خداست. لِیَتَذَکَّرَ
ز)کسانی این توفیق را خواهند داشت که خردمند باشند. أُولُوا الْأَلْبابِ
اهمّیت قرآن و تدّبر در آن
* کسی که در آیات قرآن تدبّر نکند سزاوار تحقیر الهی است. أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها
* عالم ربانی کسی است که سروکارش با تحصیل و تدریس قرآن باشد.... کُونُوا رَبّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ
* کتاب آسمانی را باید با جدّیت گرفت. خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّهٍ
* کسانی که قرآن را مهجور کردند،در قیامت مورد شکایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قرار می گیرند. وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً
* امام سجّاد علیه السلام فرمود:اگر قرآن داشته باشم و تنها باشم احساس غربت نمی کنم. لو مات من بین المشرق و المغرب لما استوحشت بعد ان یکون القرآن معی
* حضرت علی علیه السلام فرمود:قرآن دریایی است که هیچ کس به قعر آن نمی رسد. بحرا لا یدرک قعره
* امام خمینی قدس سره به شدّت تأسّف می خورد که چرا تمام عمر خود را صرف تدّبر در قرآن نکرده است،همان گونه که مرحوم ملاّصدرا در تفسیر سوره ی واقعه این تأسّف را دارد.
پیام ها:
- قرآن،مبارک است.(تلاوت،تدّبر،تاریخ،استدلال،داستان،الگوهای، معارف،اخبار غیبی،تشبیهات،اوامر و نواهی آن،همه و همه پر از راز و رمز است). کِتابٌ ... مُبارَکٌ
- گرچه قرآن،مبارک است،امّا برای تدبّر است،نه فقط تبرّک جستن به ظاهر آن.(برای حفظ منزل،مسافر و عروس از خطرات) کِتابٌ ... مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا
- تدّبر در قرآن مقدّمه ی تذکّر است وگرنه چه بسا انسان اسرار و لطایف علمی قرآن را درک کند ولی مایه ی غرورش شود. لِیَدَّبَّرُوا - لِیَتَذَکَّرَ
- تدّبر باید در همه ی آیات قرآن باشد نه تنها در آیات الاحکام. لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ
-شرط تدبّر و بهره گیری و پندپذیری،عقل و خرد است. لِیَدَّبَّرُوا ... وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ
- کسانی که از قرآن مت?