- آسمونی
- مجله اینترنتی
- دین و اندیشه
- قرآن کریم
- تفسیر سوره العلق
تفسیر سوره العلق
تفسیر سوره العلق
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ
خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ
اِقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ
اَلَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ
عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ
بخوان به نام پروردگارت که(هستی را)آفرید.(او که)انسان را از خون بسته آفرید.بخوان که پروردگار تو از همه گرامی تر است.او که با قلم آموخت.آنچه را انسان نمی دانست به او آموخت.
نکته ها:
* پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:اولین بار که جبرئیل بر من ظاهر شد، فرمود:بخوان،گفتم:نمی توانم، بعد از سه بار مرا فشار داد،دیدم می توانم بخوانم
* در تفسیر نوین می خوانیم:آنجا که به مسئله آفرینش انسان نظر دارد،خداوند،خود را کریم خوانده: ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ اَلَّذِی خَلَقَکَ ولی آنجا که موضوع خواندن و یادگیری و قلم مطرح است،خود را اکرم خوانده است. اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ اَلَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ
* از افتخارات اسلام این است که کارش را با قرائت و علم و قلم شروع کرد و اولین فرمان خداوند به پیامبرش فرمان فرهنگی بود.خواندن لوحی که برای اولین بار در برابر پیامبر باز شد،منظم و مکتوب بود.
* در فرمان اقرء این نکته نهفته است که آنچه بر تو نازل خواهد شد،خواندنی است،نه فقط دانستنی.
* برای کلمه عَلَقٍ چند معنا شده است:
الف)چسبنده و مراد آن است که حضرت آدم از گل چسبنده آفریده شد و یا نطفه مرد شبیه زالو به نطفه زن می چسبد.
ب)به معنای خون غلیظ و بسته باشد که معمولاً این معنا مطرح است.
* آنکه از خون بسته انسان می سازد،بر شخص درس ناخوانده فرمان اقرء می دهد.
* آغاز تحصیل علم باید با نام خدا باشد. اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ فارغ التحصیلان نیز باید در راه او باشند. فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلی رَبِّکَ فَارْغَبْ
پیام ها:
- قرائت قرآن باید با نام خداوند آغاز شود. اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ
- اولین فرمان اسلام،فرمان فرهنگی است. اقْرَأْ
- خواندن باید جهت الهی داشته باشد. اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ
- خواندن قرآن وسیله رشد است. اقْرَأْ وَ رَبُّکَ
-پرورش الهی هم مادّی است، رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ - خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ هم معنوی. رَبُّکَ الْأَکْرَمُ - اَلَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ
- پروردگار،همان آفریننده است.(بنابراین سخن مشرکان که خالق بودن خدا را پذیرفته بودند ولی بت ها را ربّ می دانستند باطل است.) رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ
- بیان آفرینش انسان از خون بسته شده،هم یک پیشگوئی علمی است و هم راهی برای تربیت انسان که بداند مبدء او از چیست و گرفتار غرور نشود.
خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ
-آفرینش همه هستی در یکسو الَّذِی خَلَقَ و آفرینش انسان در یک سوی دیگر. خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ
- معلم اصلی انسان خداست. عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ
- قلم،بهترین وسیله انتقال دانش است. عَلَّمَ بِالْقَلَمِ
- وحی الهی سرچشمه علوم بشری است. عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ
- خالقیّت،ربوبیّت،کریم بودن و معلم بودن خداوند،مستلزم قرائت کتاب اوست. اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ ... خَلَقَ ... اَلْأَکْرَمُ ... عَلَّمَ ...
- خداوند کارهای خود را از طریق اسباب انجام می دهد. عَلَّمَ بِالْقَلَمِ
- رهائی از جهل با استفاده از قلم،جلوه ای از کرم و ربوبیّت اوست و نویسندگی هنر مطلوب و مورد ترغیب اسلام است. عَلَّمَ بِالْقَلَمِ
- خداوند هم جسم انسان را رشد می دهد و هم روح او را.(کلمه رَبِّکَ میان دو کلمه خَلَقَ و اقْرَأْ آمده است.) اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ
کَلاّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی
أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی
إِنَّ إِلی رَبِّکَ الرُّجْعی
أَ رَأَیْتَ الَّذِی یَنْهی
عَبْداً إِذا صَلّی
أَ رَأَیْتَ إِنْ کانَ عَلَی الْهُدی
أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوی
أَ رَأَیْتَ إِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلّی
أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللّهَ یَری
نه چنین است(که می پندارند).بی گمان آدمی طغیان می کند.چون خود را بی نیاز می بیند.همانا بازگشت همه به سوی پروردگار توست.آیا دیدی آن که منع می کند.بنده ای را که نماز می خواند.آیا اندیشیده ای که اگر(آن بنده)بر طریق هدایت باشد یا به تقوا سفارش کند.(سزای نهی کننده او جز آتش نیست)آیا اندیشیده ای که اگر تکذیب کند و روی برتابد(فقط خود را هلاک ساخته است؟)آیا او نمی داند که خداوند می بیند.
نکته ها:
* کلمه کَلاّ یا به معنای نفی گذشته است یعنی این گونه نیست که انسان به یاد گذشته خود باشد که خداوند او را آفرید و به او آموخت،پس بنده او باشد،بلکه به جای بندگی طغیان
می کند و مانع بندگی دیگران نیز می شود.
و ممکن است کلمه کَلاّ به معنای حقًا و برای تأکید باشد.
* اگر انسان ظرفیّت نداشته باشد،یا ثروت او را مغرور می کند،چنانکه قارون می گفت: إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدِی یا قدرت او را مغرور می کند،چنانکه فرعون می گفت: أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ یا علم او را مغرور می کند.چنانکه بلعم باعورا به آن گرفتار شد. آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها ولی اگر ظرفیّت باشد،حتی هر سه در یک نفر جمع می شود مثل حضرت یوسف و سلیمان ولی مغرور نمی شود،چون همه را از خداوند می داند نه خود.چنانکه حضرت سلیمان گفت: هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی و حضرت یوسف گفت: رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ آری خطر آنجاست که انسان به خود بنگرد نه خدا. أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی
* طغیانگر نه خدا را بنده است،نه دستورات الهی را به رسمیّت می شناسد،نه استدلال می پذیرد و نه به ندای وجدان و ناله مظلومان گوش می دهد.
* مراد از عبدی که نماز می خواند عَبْداً إِذا صَلّی چنانکه از آیات آخر سوره بر می آید، رسول خداست،چون در آن آیات،آن حضرت را از اطاعت آن شخص نهی نموده است و او را به سجده و قرب دعوت می کند.از آنجا که این آیات،اولین آیاتی است که بر پیامبر نازل شده،پس آن حضرت قبل از رسیدن به مقام رسالت،نماز می خوانده است
* در احادیث می خوانیم:ابوجهل از اطرافیان خود پرسید:آیا پیامبر در میان شما نیز برای سجده صورت به خاک می گذارد؟ گفتند:آری.گفت:سوگند به آنچه سوگند می خوریم،اگر او را در چنین حالی ببینم،با پای خود گردن او را له می کنم.زمانی که متوجه شد پیامبر در حال نماز است،تصمیم گرفت با لگد بر سر مبارک آن حضرت در سجده بکوبد،همین که نزدیک شد،با حالتی عجیب عقب نشینی کرد و به مشرکان گفت:وقتی به او نزدیک شدم،
در مقابل خود خندقی از آتش دیدم.
* با اینکه مراد از عَبْداً شخص پیامبر است ولی نکره آوردن آن،به خاطر تعظیم و بزرگداشت است. عَبْداً إِذا صَلّی
پیام ها
- انسان ناسپاس است.ما او را آفریدیم و هر چه نمی دانست به او آموختیم.امّا او در برابر پروردگارش طغیان می کند. کَلاّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی
- انسان به خاطر آنکه به غلط خود را بی نیاز می پندارد دست به طغیان می زند.
لَیَطْغی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی
- بازداشتن از نماز،روشن ترین نوع منکرات است. یَنْهی عَبْداً إِذا صَلّی
- حتی اگر احتمال حقانیّت دهند نباید اینگونه با پیامبر برخورد کنند. إِنْ کانَ عَلَی الْهُدی
-انسان کم ظرفیّت است و پندار بی نیازی او را مست می کند. لَیَطْغی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی
- علم به تنهایی کافی نیست.با اینکه به انسان علم دادیم امّا طغیان می کند. عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ - إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی
- غنی بودن کمال است،ولی خود را غنی دیدن زمینه لغزشهاست. رَآهُ اسْتَغْنی
-ایمان به معاد مانع طغیان است. إِنَّ إِلی رَبِّکَ الرُّجْعی
- هر چه داریم می گذاریم و می رویم خود را بی نیاز نپنداریم. إِنَّ إِلی رَبِّکَ الرُّجْعی
- انسان و هستی هدفدار و به سوی خداست. إِنَّ إِلی رَبِّکَ الرُّجْعی
- طاغوتیان مخالف نمازند. لَیَطْغی - یَنْهی عَبْداً إِذا صَلّی (رفتار ناروا زمانی مورد سرزنش قرار می گیرد که دوام داشته باشد.)
- نشانه بندگی خدا نماز است. عَبْداً إِذا صَلّی
- طاغوت ها از بندگی خدا ناراحتند.(نه از افراد بی تفاوت و یا بنده هوسهای خود یا دیگران) یَنْهی عَبْداً إِذا صَلّی
- نام و نشان مهم نیست،عملکردها مهم است.(نام نهی کننده و نمازگزار نیامده است.) یَنْهی - صَلّی
- سزاوار است کسی که امر به تقوا می کند خودش از راه یافتگان باشد. کانَ عَلَی الْهُدی أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوی
- ریشه طغیان دو چیز است:یکی آنکه خود را بی نیاز می بیند. رَآهُ اسْتَغْنی دیگر آنکه خدا را نمی بیند و گمان می کند خدا هم او را نمی بیند. أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللّهَ یَری
کَلاّ لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنّاصِیَهِ
ناصِیَهٍ کاذِبَهٍ خاطِئَهٍ
فَلْیَدْعُ نادِیَهُ
سَنَدْعُ الزَّبانِیَهَ
کَلاّ لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ
چنین نیست(که او می پندارد.)اگر از کار خلافش دست باز ندارد موی پیشانی او را سخت بگیریم.موی پیشانی دورغگوی خطاکار را.پس او اهل محفلش را(به یاری)بخواند.ما هم بزودی مأموران دوزخ را فرامی خوانیم.حاشا از او پیروی مکن و سجده کن و(به خدا)تقرّب جوی.
نکته ها:
* نسفعا فعل است و نون تأکید آخر آن به صورت تنوین نگاشته شده است.این کلمه از ریشه نسفع به معنای گرفتن،به شدت کشیدن و سیلی به صورت زدن است. ناصیه به معنای موی جلوی پیشانی است که برای تحقیر،آن را گرفته و می کشند.
* هنگامی که سوره الرحمن نازل شد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرسید:چه کسی آن را برای رؤسای قریش می خواند؟ اصحاب به خاطر برخورد تند و خشن رؤسای قریش ساکت شدند،ولی عبداللّه بن مسعود که جثّه ای ضعیف داشت قبول کرد.همین که نزد کعبه سران را دید،آیات را تلاوت کرد.ابوجهل چنان سیلی به او زد که از گوش او خون جاری گشت.او گریان نزد پیامبر آمد و حضرت غمناک شد.در جنگ بدر،عبداللّه بن مسعود در میان کشته های مشرکان ابوجهل را در آخرین لحظات دید و روی سینه او نشست.ابوجهل گفت می دانی کجا نشسته ای؟! گفت الاسلام یعلو و لا یعلی علیه ابوجهل گفت به پیامبر بگو:حتی در این حال،او مبغوض ترین فرد نزد من است.حضرت فرمود:فرعونِ موسی در آخرین لحظه ایمان آورد ولی فرعونِ من حتی در آخرین لحظه ایمان نیاورد.ابن مسعود سر ابوجهل را از تن جدا و موی سر او را گرفته و نزد پیامبر می کشید و آیه لَنَسْفَعاً بِالنّاصِیَهِ در همین دنیا عملی شد
* کلمه نادی به مجلس عمومی یا تفریح گفته می شود.
* زبانیه جمع زبینه به معنای مأمور است.
* امام علی علیه السلام می فرماید:ثمره علم بندگی خداست.آغاز این سوره فرمان قرائت و تعلیم با قلم بود و پایانش سجده و تقرّب است.یعنی علم مفید،علمی است که ما را به خدا برساند.
البته راه قرب به خداوند شامل تمام کارهایی است که با قصد قربت انجام می شود،لیکن سجده بهترین راه قرب است.
* در این سوره کوچک سه بار کلمه کَلاّ آمده است.یعنی باید از توهمات و پندارهای بی اساس پرهیز نمود.
* امام رضا علیه السلام به استناد آیه وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ فرمودند:نزدیک ترین حالات انسان نسبت به خداوند حالت سجده است.
پیام ها:
- راه توبه برای همه باز است ولی اگر توبه نکردند و دست بر نداشتند،گرفتار کیفر می شوند. لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعاً
- در برابر ستمگران تهدید لازم است. لَنَسْفَعاً بِالنّاصِیَهِ
- دروغ و دروغ گویی ریشه دیگر خطاها و خلاف کاری است. کاذِبَهٍ خاطِئَهٍ
- پشتوانه عملهای ایذایی مخالفان،جلسات مخفیانه است. یَنْهی عَبْداً إِذا صَلّی - فَلْیَدْعُ نادِیَهُ
-با اینکه مخالفان پیامبر،متشکل و سازمان یافته بودند،ولی کاری از پیش نبردند. فَلْیَدْعُ نادِیَهُ
- کلوخ انداز را پاداش سنگ است. فَلْیَدْعُ نادِیَهُ - سَنَدْعُ الزَّبانِیَهَ
- قدرت خداوند بر همه توطئه ها غالب است. سَنَدْعُ الزَّبانِیَهَ
-در برابر نهی و منع دیگران،شما اصرار بر انجام کارهای عبادی داشته باشید.
یَنْهی عَبْداً إِذا صَلّی - وَ اسْجُدْ
- اول برائت،بعد عبادت. لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ (از ابوجهل هائی که از نماز نهی می کنند پیروی نکن و به عبادت و سجده بپرداز.)
- سجده بهترین وسیله قرب به خداست. وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ
والحمدللّه ربّ العالمین