- آسمونی
- مجله اینترنتی
- علمی و دانستنی
- آیا میدانستید؟!
- برف از کجا می آید و نماد چیست؟
برف از کجا می آید و نماد چیست؟
چگونگی تشکیل دانههای برف
دانههای برف هنگامی تشکیل میشود که قطرههای کوچک برف داخل ابر که قطری نزدیک به 10 μm دارند منجمد میشوند . این قطرات میتوانند تا دمایی در حدود 18− درجه سانتیگراد صفر درجه فارنهایت به حالت مایع باقی بمانند . به این دلیل این امکان وجود دارد که این قطرات به اندازهای کوچک هستند که امکان تشکیل ساختاری همچون ساختار یخ را ندارند . برای تشکیل دانه برف چندین مولکول در کنار هم در اطراف یک هسته قرار میگیرند . آزمایشها نشان میدهد تنها در حالتی این اتفاق میافتد که دما به −35 °C (−31 °F) یا پائینتر برسد .در ابرهایی که گرمتر هستند ممکن است هسته دانه برف از گرد و غبار و یا ذرات بیولوژیکی تشکیل شوند ،همچنین در بارشهای مصنوعی که در بارورسازی ابرها بدست انسان صورت میگیرد یدید نقره و یخ خشک هم در هسته دانههای برف قرار میگیرند .
هنگامی که این قطرات یخ زدهاند، در فرایند فوق سرمایش شروع به رشد میکنند . از آنجا که قطرات آب بسیار متنوع هستند، کریستالهای یخ نیز انواع مختلفی دارند . این کریستالها قادرند به اندازهای در حد میلیمتر برسند . این کریستالها در زمانی که به اندازه کافی بزرگ شدن، بارش برف شروع میشود . در کتاب رکوردهای جهانی گینس بزرگترین دانه برف، مربوط به ژانویه سال 1887در منطقه فورت کیوج ایالت مونتانا ثبت شده که این دانه برف 38 سانتیمتر بودهاست .با اینکه برف بیرنگ است اما به خاطر بازتاب دادن تمام طیفها توسط دانههای برف ما برف را به رنگ سفید میبینیم .
شکل کلی دانه برف توسط دما و مقدار رطوبت مشخص میگردد . اما تمام این دانهها شش پهلو و مسطح هستند .
وقتی هوای گرم به بالای آسمان صعود می کند، بخار آب را هم همراه خودش به بالا به داخل آسمان می برد. در بالای آسمان، بخار آب سرد می شود و قطره های آب دور ذرات ریز گرد و غبار موجود در هوا تشکیل می شود. مقداری از بخار آب هم به شکل کریستال های ریز یخ منجمد می شود که قطرات آب سرد شده را جذب می کند. قطرات به شکل کریستال های یخ، منجمد می شود و کریستال های بزرگ تری را تشکیل می دهد که ما آنها را برف ریزه می نامیم. موقعی که برف ریزه ها سنگین می شوند، پایین می افتند. برف ریزه ها در مسیرشان رو به پایین با هوای گرم تر برخورد می کنند و ذوب می شوند و به صورت قطرات باران در می آیند.در آب و هواهای گرمسیری، قطرات ابر با هم حول گرد و غبار یا ذرات نمک دریا ترکیب می شوند. آنها به هم بسته می شوند، از نظر اندازه بزرگ می شوند تا به قدر کافی سنگین شوند که بیفتند.
بعضی وقت ها یک لایه هوا در ابرها وجود دارد که دمایش بالای نقطه انجماد یعنی صفر درجه سانتی گراد یا 32 درجه فارنهایت است. اما در نزدیک به زمین دمای هوا یک بار دیگر زیر نقطه انجماد می رسد. وقتی این شرایط پیش می آید، بخشی از برف ریزه ها در لایه هوای گرم تر در ابرها ذوب می شوند، اما سپس در هوای سرد نزدیک زمین دوباره منجمد می شوند. این نوع بارش، باران نیمه منجمد نامیده می شود. این نوع باران موقعی که به زمین برخورد می کند به بالا می پرد.
اگر برف ریزه ها به طور کامل در لایه هوای گرم تر در ابرها ذوب شوند، اما دماهای نزدیک زمین زیر نقطه انجماد باشد، باران ممکن است در تماس با زمین یا خیابان منجمد شود. این باران، باران منجمد نامیده می شود و یک باران منجمد قابل توجه توفان یخ نامیده می شود. توفان های یخی و منجمد بی اندازه خطرناکند. چون که لایه یخ روی خیابان ها ممکن است باعث حوادث ترافیکی شود. همچنین یخ می تواند روی شاخه های درخت و خطوط برق تشکیل شود و باعث شود شاخه ها بشکنند یا برق قطع شود.
نوع دیگری از بارش هم وجود دارد که با توفان های همراه با رعد و برق می آید و تگرگ نامیده می شود.
برف نماد چیست؟
برف یکی از ریزشهای آسمانی و نیز نام پوششی است که از آن بر زمین تشکیل میگردد. واژه کنونی «برف» از واژه پهلوی «وَفر» گرفته شدهاست. برف در زبان کهن پهلوی به شکل های های «اِسنیزَگ»، «اِسنیخر» و «اِسنوی» نیز آمده است که همگی با واژه (snow) در زبان انگلیسی هم ریشهاند.
در فرهنگ ایران باستان، برف همچون باد، باران، مه و ابرِ باران زا، از آفریدههای مادی پیش از آفرینش زمین دانسته شدهاست. خدای برف یکی از اسب های گردونه ناهید یا اناهیتا بود. (آناهیتا در زبان اوستایی، نام یک پیکر کیهانی ایرانی است، که ایزدبانوی «آبها» (آبان) پنداشته وستوده میشود و ازین رو با نمادهایی چون باروری، شفا و خرد نیز همراه است). در اوستا به بارش برفی سنگین اشاره رفتهاست و در یشت ها(سرودهایی هستند که عموماٌ به ستایش خدایگان قدیم ایرانی مانند مهر، ناهید و تیشتر و غیره اختصاص دارند)، زمستان هولناکی پیش بینی شده که سه سال زمین را دچار باران و تگرگ و برف و باد سرد خواهد کرد، چندان که زمین ویران و مخلوقاتش نابود خواهند شد. در شاهنامه روایتی هست که در جنگ ایران و توران در زمان کیخسرو، برف سنگینی همه جا را پوشاند، چنانکه نبرد از یاد همگان رفت و ناچار شدند که اسبان جنگی را بکشند و بخورند.
از دید نمادشناسی ،برف در اسطورههای ایرانی پدیدهای خجسته و باشگون و اهورایی شمرده می شود. هرچند از پدیده هایی است که با روزگار سرما در پیوند است که در چشم ایرانیان روزگاری سخت،بی شکون و اهریمنی مینموده است. اما با این وجود این خجستگی برف در روزگار سرما بازمیگردد به رنگ سفید آن. سفیدی در نمادشناسی ایرانی همیشه نشانه ای فرخنده بوده استف برخلاف سیاهی که نشانهای است پلید و ناهمایون و اهریمنی. از این روی برای نمونه در خوانهایی که پهلوانان آیینی از آنها می گذرند تا به پاکی و پالایش برسند ما به نماد برف بازمیخوریم. در خوان های نهایی، هنگامی که پهلوان به فرجام نبرد و تلاش شگرف و دشوار خود می رسد، برف به نمود می آید و رخ می نماید.
این نشانه آن است که پهلوان آیینی از تیرگی های تن و از آلایشهای گیتی که جهان خاکی است میرهد و به سفیدی، به روشنی و رهایی راه می جوید. در همین زمینه یک کارکرد برجسته نمادشناختی از برف در داستان کیخسرو دیده می آید. کیخسرو شهریار آرمانی و آیینی ایران است. از این روی هنگامی که به بزرگترین کارزار خویش که همانا در بندافکندن و کشتن افراسیاب تورانی است،دست می یابد، در فرازنای شکوه فرمان روایی به ناگاه پادشاهی را رها می کند و به پارسایی و پرهیز روی می آورد و کار جهان خاکی را فرو می گذارد تا زنده به مینو (جهان نهان) راه ببرد. این راه بردن بدین سان در داستان آمده است که کیخسرو با تنی چند از پهلوانان نامدار ایرانی به کوهی می رسد. کیخسرو همراهان را بدرود می گوید و در آن کوه در میانه برف و بوران از دیدگان ناپدید می شود.
آخرین پیوند کیخسرو با گیتی با جهان پست در برف رخ میدهد، چنانکه گویی برف مرز میان گیتی و مینو است کیخسرو با گذشتن از برف و نهان شدن در آن به جهان دیگر که جهان جاوید و جان است، راه می برد. از این رو اگر نمادشناسانه به این داستان حماسی و نمادین ایرانی بنگریم، کیخسرو از سیاهی گیتی و تن به یکبارگی می رهد سراپا به سفیدی می رسد، این سفیدی آغازی است برای آنکه به پیراستگی و پالایش بازپسین دست بیابد و به جهان نهان به نزد آفریدگار راه بجوید.