- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- معرفی فیلم سینمایی به راکون سیتی خوش آمدید

معرفی فیلم سینمایی به راکون سیتی خوش آمدید
نویسنده: مرجان دلپسند
ویروس یک عامل بیماری زای کوچک است که فقط در سلول های زنده یک جاندار تکثیر می شوند و اصطلاحا زهر یا ماده سمی نیز به آن می گویند. ویروس ها می توانند انواع شکل های مختلف حیات را از جانوران گیاهان را گرفته تا میکروارگانیسم ها از جمله باکتری ها را آلوده کنند. موضوعی که در فیلم سینمایی" رزیدنت اویل، به راکون سیتی خوش آمدید" با ژانری رازآلود ترسناک و اکشن به نویسندگی و کارگردانی "جوهانس رابرتز" محصول کشور آلمان به آن پرداخته شده است.
ویروسی که از لحاظ انتشار و کشندگی و آسیب به موجودات زنده خصوصا انسان ها شباهت بسیاری به ویروس منحوس کرونا دارد. البته در این فیلم می بینیم که با انتشار یک ویروس خیالی کشنده و مرگبار که توسط شرکت داروئی آمبرلا در آزمایشگاه این شرکت ساخته شده است. برای ساخت این ویروس کشنده دانشمندانی مانند مارکوس، ویلیام برکین و آلبرت وسکر در در زمان های متفاوت نقش اساسی را داشته اند. در نهایت بررسی های این سه دانشمند روی DNA زالو و ویروس مادر این شرکت به ادامه آزمایشات خود بر روی انسان ها از طریق آلوده کردن آب آشامیدنی شهر راکون سیتی پرداختند.
سکانس های ابتدایی این فیلم سینمایی پرورشگاهی را در شهر راکون سیتی در نیمه های شب نشان می دهد. مکانی که قرار است محل دائمی زندگی «گریس» «کلیر» بعد از تصادف واز دست دادن پدر و مادرشان باشد. اما درروزهایی ابتدای ورودشان به این شهر و پرورشگاه کلیر نیمه شب ها با دیدن موجودی عجیب که همچون نوزادان تازه متولد شده یک تکه دستبند کاغذی دور مچ دستش دارد، از خواب شبانه بیدار می شود.موجودی عجیب که با هشدارهای خود سعی دارد تا به «کلیر »بفهماند که از این پرورشگاه فرار کند.

در این پرورشگاه اتفاقاتی رخ می دهد که بسیار مرموز و پیچیده هستند و این موضوعی است که «گریس» باور نمی کند. تا جایی که یک روز مدیر پرورشگاه به« کلیر »می گوید که او را فرزندی گرفته اند و باید شبانه و بهصورت مخفیانه از پرورشگاه خارج شوند. بدون آنکه برادرش متوجه این موضوع بشود. اما «کلیر» فرار می کند و سال ها نیز از این موضوع می گذرد. در ادامه این فیلم با یک جهش ناگهانی به آینده شخصیت «کلیر» در دوران جوانی اش را می بینیم که شبانه سوار بر یک کامیون به سمت شهر راکون سیتی به خانه قدیمی شان می رود. به شهری که برادرش در آن جز کادر نیروی پلیس است و قرار است آشوبی را که شرکت دارویی آمبرلا به صورت مخفیانه با انتشار ویروسی هولناک ایجاد کرده است، را مهار نمایند. اما در میانه راه به صورت ناگهانی با یک زن که به صورت ناگهانی به وسط جاده آمده است، برخورد می کنند.
«کلیر» تصمیم می گیرد که با پیچاندن جسد زن زخمی در یک پتو او را از جاده خارج نماید. اما پس از مشاجرات فراوان این دو شخصیت، جسد زن ناگهان غیب شده و اثری از او نیست، هردو شخصیت سوار ماشین سعی در خروج از آن محدوده را دارند. غافل از اینکه سگ راننده کامیون نیز از مکیدن خون ریخته شده در زمین بی بهره نمانده است و فعل و انفعالاتی در بدن او رخ می دهد که او را به موجودی وحشی همچون یک زامبی تبدیل می کند. اما «کلیر» نیز به واسطه فیلمی که از «مارکوس» دانشمند و کاشف این ویروس کشنده دیده است به نزد برادر پلیس خود آمده است تا در مورد نابودی این شهر در کوتاهترین زمان ممکن به او هشدار بدهد. اما به نظر می رسد برادرش «گریس» او را به خاطر اینکه در آن پرورشگاه تنها گذاشته است، نمی تواند ببخشد و هیچ یک از حرف های او فیلمی در مورد انتشار ویروس مهلک از طریق آب ٱشامیدنی را نیز باور نمی کند. شاید بتوان علت این بی اعتنایی «گریس» به خواهرش را تنهایی او بعد از این سالها دلتنگی و دوری از وی دانست. آن هم زمانی که بعد از فوت والدینشان در مکانی عجیب و غریب همچون راکون سیتی می توانستند با یکدیگر باشند.

بخش های اول این فیلم روند به هم پیوسته و منسجمی را دارد. اما درست زمانی که «کلیر» با ورودش به این شهر با مادر و فرزندی که به نظر میرسد دچار بیماری عجیبی هستند و تمایل آنها به خوردن خون همچون خون آشام دارند، مواجه می شود. با دیدن این دو فرد عجیب و غریب ناگهان به این نتیجه می رسد که اگر این آزمایشگاه مخفی را زودتر پیدا نکند، مردم بیشتری از بین خواهند رفت. در ادامه این فیلم سینمایی نیز به طور پراکنده با انسان هایی که تبدیل به زامبی شده اند، مواجه می شویم. آنها انسان هایی هستند که فقط تنها غریزه خونخواری و گرسنگی را می فهمند. ادامه ماجراهای«کلیر» و «گریس» و دیگر نجات یافته گان و رویارویی آنها با این ویروس وحشتناک را از شبکه نمایش خانگی فیلیمو می توانید تماشا نمایید.