با توجه به اینکه در فصل زیبای بهار هستیم، در این مقاله می خواهیم شعر زیبایی در مورد فصل بهار و زیبایی های آن...
با توجه به اینکه در فصل زیبای بهار هستیم، در این مقاله می خواهیم شعر زیبایی در مورد فصل بهار و زیبایی های آن که در قسمت هایی از شعر نمودهایی از عشق و دوستی نشان داده می شود را منتشر کنیم. همچنان آسمونی را همراهی کنید.

نگاه کن ای دوست
که روزگاری چند
به شاخه های درختان سرو قامت شهر
چو دختران دل آسوده
مست و دست افشان
به ساز دلکش باد بهار رقصیدند
و از هجوم بلای خزان نترسید
نگاه کن ای دوست
به استواری اندام سبز خویش مناز
ببین به برگ خزاندیده در دهان نسیم
که سبز بود و کنون زرد و خشک و بی جانست
چو استخوان ظریف
به زیر پای تو در کوچه و خیابان
به
گوش رهگذران
چو کودکیست که در ناله است و گریانست
تو نیز چون برگی تنت ز حمله ی پاییز زرد خواهد شد
به هر کجا که روی با تو پهلوان اجل
به روز حادثه ها در نبرد خواهد شد
ز بیم دیدن او
گلوت خانه ی فریاد و درد خواهد شد
میان پنجه ی مرگ
تنت چو موسم پاییز سرد
خواهد شد
به خاک خواهی رفت
تن نزار تو و استخوان جمجمه ات
درون دخمه پوسیده گرد خواهد شد
به هوش باش ای دوست
نهیب پاییزست
بهار را دریاب
نا سزا و سزا
هزار شکر که بر هر زبان ترانه ی ماست
به ساز اهل هنر شعر عاشقانه ی ماست
شبی که خوشست خدایا با بامداد
مبر
که گیسوان پریشان او به شاه ی ماست
مجو به میکده ها مستی خمار شکن
میی که روح دهد در شرابخانه ی ماست
اگر به در گه حق دست التجا ببریم
سر هزار شهنشه بر آستانه ی ماست
به هر قفس که پری را شکسته می بینی
نظاره کن که نشانی ز آشیانه ی ماست
سری به شانه ی خوبان نهم
به گاه وداع
که دل به کام رسد گریه م بهانه ی ماست
مجال بی هنران بین به بارگاه هنر
دریغ و درد که این هم غم و زمانه ی ماست
خبر کنید رفیقان کاروانی را
که مرگ منزلی از راه بی کرانه ی ماست
خط جبین مرا چشم روزگار چو دید
به طعنه گفت که این جای تازیانه ماست
اگر به شعر بگردد زبان دشمن و دوست
به نا سزا و سزا لا جرم فسانه ی ماست
به شور نغمه برآور ز تار گیسوی جنگ
که ورد مجلستان شعر عاشقانه ماست
دیدگاه کاربران (0 نظر)