- آسمونی
- مجله اینترنتی
- چهره ها
- چهره های سیاسی
- معرفی شخصیت های اصلی نظام پس از انقلاب

معرفی شخصیت های اصلی نظام پس از انقلاب
اگر می خواهید با شخصیت های اصلی نظام جمهوری اسلامی بیشتر آشنا شوید این بخش آسمونی را تا انتها مطالعه کنید چرا که به معرفی شخصیت های کلیدی نظام بعد از انقلاب اسلامی می پردازیم..
- امامخمینی(س)
- آیتالله سید محمد حسینی بهشتی
- آیتالله سیدعلی حسینی خامنهای
- حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی
- آیتالله سید عبدالحسین دستغیب
- دکتر علی شریعتی
- آیت الله سید محمود علایی طالقانی
- آیتالله مرتضی مطهری
- آیتالله حسینعلی منتظری
- آیتالله علی اکبر هاشمی رفسنجانی
imam-khomeini
بیوگرافی کوتاه:
امام خمینی (ره)
سیّد روحالله مصطفوی (زادهٔ 1 مهر 1281 - درگذشتهٔ 13 خرداد 1368) مشهور به سید روحالله موسوی خمینی، آیتالله خمینی و در میان طرفدارانش به «امام خمینی»، اولین رهبر و اولین ولی فقیه نظام جمهوری اسلامی ایران بود. او از مراجع تقلید شیعه بود که انقلاب 1357 ایران را رهبری کرد و در پی به نتیجه رسیدن آن، پس از اعلام نتیجه انتخابات تعیین نظام انقلاب، نظام جمهوری اسلامی ایران را بنیان گذارد و تا پایان عمرش رهبر ایران ماند. از او بیش از چهل کتاب در زمینههای اخلاق، فقه، عرفان، فلسفه، حدیث، شعر و تفسیر به جای مانده که بیشترِ آنها را پیش از انقلاب ایران نگاشتهاست. در زمان حکومت محمدرضا پهلوی، یک بار بهدلیل سخنرانی خطاب به شاه در عاشورای سال 1342، 10 ماه زندانی شد و بار دیگر بهدلیل سخنرانی علیه قانون کاپیتولاسیون در سال 1343، 15 سال تبعید گردید. او دوران تبعیدش را نزدیک به یک سال در ترکیه، سپس عراق، و در پایان، برای چند ماه در فرانسه گذراند. وی در دوران تبعید، پیگیر اوضاع سیاسی ایران بود و با ارسال پیام و اعلامیه از دور، اسلامگرایان و مخالفان نظام شاهنشاهی را رهبری میکرد و در این دوران به تدوین نظریهٔ ولایت فقیه پرداخت.
او 16 روز پس از اینکه محمدرضا پهلوی ایران را ترک کرد، در 12 بهمن 1357 روانهٔ ایران شد و در 22 بهمنِ همان سال، انقلاب به رهبری او به پیروزی رسید. متداولترین لقب او آیتالله خمینی است، اما ستایشگرانش، از او با عبارت امام خمینی یاد میکنند. وی بهعنوان امضا از «روحاللَّه الموسوی الخمینی» استفاده میکرد.
پیش از ورود وی به کشور طرح ترور توسط شاپور بختیار به اسراییل پیشنهاد شد اما موساد این پیشنهاد را نپذیرفت.
دههٔ حکمرانی خمینی همراه با کودتا و ترورهای گسترده و همچنین جدا کردن بخشهای مختلف کشور توسط سازمانهای شبه نظامی مورد حمایت کشورهای خارجی بود و نهایتاً حمله عراق به ایران، افزایش مداوم قدرت طرفدارانش از جمله با پیروزی حزب جمهوری اسلامی در انتخابات مجلس اول و ریاست جمهوری دوم، حذف گروههای مخالف (معمولاً خشونتآمیز و بهرغم مقاوت آنها)، افزایش اِعمال کنترلهای ایدئولوژیکی و رفتاری بر مردم بود. بگفته سیدعلی خامنهای امام خمینی مخالفان نظام را اعدام میکرد. او پس از انقلاب 1357 ایران، پوشش حجاب اسلامی را برای بانوان اجباری کرد؛ صدها نفر از مقامات حکومت شاهنشاهی ایران را اعدام نمود. همچنین، به فرمان او و با هدف تصفیهٔ دانشگاهها از «استادان و دانشجویان ضدانقلاب»، که به «انقلاب فرهنگی» مشهور شد، بسیاری از دانشجویان و استادان چپ، لیبرال و بهایی از دانشگاهها اخراج شدند و بسیاری از متحدان پیشینِ خود را سرکوب یا اعدام کرد. خمینی با وجود مخالفت زیاد ملتش، ایران را درگیر جنگی هشتساله با عراق نمود. در تابستان سال 1367 بیش از 3٬000 نفر از زندانیان سیاسی به «حکم حکومتی» او در زندانها اعدام شدند.
در طول زمامداری او، انتظار همگانی برای آزادی و برابری اجتماعیِ بیشتر نسبت به زمان شاه برآورده نشد و تعدادی برنامههای موفق اجتماعی به اجرا درآمد. به فرمان او کمیتهٔ امداد، جهاد سازندگی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نهضت سوادآموزی، سازمان بسیج مستضعفین، و شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکیل شد.
درهنگام مرگ در خرداد 1368، خمینی دولتی نسبتاً قوی، اما با مشکلات عظیم در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاست خارجی به ارمغان گذاشت.
تشییع جنازه وی با بیش از ده میلیون نفر تشییع کننده که حدود یک ششم کل جمعیت ایران بود در کتاب رکوردهای گینس بعنوان بزرگترین و شلوغترین تشییع جنازه ثبت شده است.
عدهای آیتالله خمینی را یک روحانی سنتی میدانند، ولی او درواقع ازلحاظ نظریهٔ سیاسی و استراتژیِ پوپولیستیِ مذهبگرای خود، نوآور مهمی در ایران بود.
آیتالله سید محمد حسین بهشتی
سید محمد حسین بهشتی دوم آبان ماه 1307 در محلهی لُنبان اصفهان و در خانوادهای روحانی متولد شد. تحصیلات خود را در زادگاهش آغاز کرد، اما به شوق فراگیری علوم دینی، دبیرستان را نیمه تمام رها کرد و به مدرسهی علمیه صدر اصفهان رفت و همزمان زبان انگلیسی را نیز آموخت. سپس به قم رفت و درس خود را نزد اساتیدی چون آیت الله بروجردی و حضرت امام خمینی (ره) ادامه داد و همزمان دیپلم متوسطه را نیز گرفت و در دانشکدهی علوم معقول و منقول دانشگاه تهران پذیرفته شد. وی در سال 1330 گرفت و برای تحصیل و تدریس به قم بازگشت. او به عنوان دبیر زبان انگلیسی در دبیرستان حکیم نظامی قم مشغول به کار شد و همزمان به عنوان شاگرد در کلاسهای علامهطباطبایی شرکت کرد. دکتر بهشتی به منظور ایجاد مرکزی فرهنگی برای ترویج افکار اسلامی به همراهی آیتالله مطهری و چند تن دیگر، دبیرستان دین و دانش را تاسیس کرد که ادارهی آن تا سال 1342 به طور مستقیم برعهدهی خود وی بود.
در سال 1342 به پیشنهاد شورای مرکزی، امام خمینی یک گروه چهار نفری را به عنوان شورای سیاسی و فقهی تعیین کردند که عبارت بودند از : دکتر بهشتی، استاد مطهری، انواری و مولایی.
با هجرت امام (ره) به پاریس، دکتر بهشتی نیز به آنجا رفت و از سوی رهبر انقلاب برای عضویت در هستهی مرکزی شورای انقلاب به همراهی آیتالله مطهری، آیتالله هاشمی رفسنجانی، آیتالله موسوی اردبیلی و دکتر باهنر انتخاب شد.
چندی بعد، آیتالله مهدوی کنی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیت الله خامنهای نیز به این شورا پیوستند. پس از پیروزی انقلاب او به عضویت مجلس خبرگان انتخاب شد و نقش مهمی در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایفا کرد. بعدها با رسمیت یافتن حزب جمهوری اسلامی دبیر کلی آن را برعهده گرفت و در اسفندماه 1358 به ریاست دیوان عالی کشور منصوب شد و تا پایان عمر این سمت را بر عهده داشت. سرانجام در هفتم تیرماه 1360 در انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی به دست منافقین به همراه هفتاد و دو نفر از یاران خود به شهادت رسید.
آیتالله سیدعلی حسینی خامنهای
آیتالله خامنهای در تاریخ 24 تیرماه سال 1318 ه.ش مطابق با 28 صفر سال 1358 ه.ق در خانوادهای روحانی در شهر مقدس مشهد متولد شدند. پدر ایشان مرحوم حجتالاسلام حاج سیدجواد از علما و فضلای شهر مشهد و مادرشان فرزند حجتالاسلام سیدهاشم نجفآبادی بودند. ایشان از سن چهارسالگی خواندن قرآن را در مکتب آغاز کردند و بعد از مدتی به مدرسهی ابتدایی اسلامی به نام «دارالتعلیم دیانتی» رفتند که در آن مدرسه علاوه بر دروس رسمی دبستانها، قرائت قرآن و بخشی از علوم اسلامی هم تدریس میشد. آیتالله خامنهای از همانجا فراگیری ادبیات عرب و علم و صرف و نحو را آغاز کردند. در سن چهاردهسالگی وارد مدرسهی «سلیمانخان» شده و به فراگیری علوم دینی پرداختند. در هجدهسالگی سطوح عالیه را به پایان رسانده و درس خارج فقه و اصول را در محضر اساتیدی چون آیتالله میلانی و حاجشیخهاشمقزوینی آغاز کردند. در سال 1336 ه.ش به قصد ادامهی تحصیل عازم نجف اشرف شده و از جلسات درس حضرات آیات سیدمحسنحکیم، سیدابوالقاسمخویی، سیدمحمود شاهرودی، آقامیرزا باقر یزدی و سیدیحیی یزدی بهرههای فراوان بردند.
ایشان فقه و اصول را در محضر آیتالله بروجردی(ره) و حضرت امام خمینی(ره) و حاج شیخ مرتضی حائری یزدی(ره) و فلسفه را نزد علامه طباطبایی(ره) فرا گرفتند. در همان ایام با اشخاصی چون آیتالله بهشتی، حجتالاسلام هاشمیرفسنجانی، آیتالله منتظری، حجتالاسلام دکتر باهنر آشنا شده و رابطهی بسیار نزدیک و دوستانه برقرار ساختند و به اتفاق آنان از سال 1341 ه.ش که مبارزات روحانیت به رهبری امام خمینی(ره) آغاز شد وارد صحنهی مبارزه شده و در جریانات سال 1342 به عنوان فردی ثابتقدم و قابل اعتماد شناخته شدند. آیتالله خامنهای در سال 1356 به اتفاق جمعی از فضلا و دانشمندان بزرگ تهران و قم «جامعهی روحانیت مبارز» را پایهگذاری کردند. دراواخر همین سال برای چندمین بار دستگیر و برای مدت سهسال به ایرانشهر تبعید شدند. پس از پیروزی انقلاب، ایشان که از نزدیکان امام محسوب میشدند از سوی ایشان برای عضویت در شورای انقلاب -که وظیفه ادارهی کشور را برعهده داشت- انتخاب شدند. در اسفندماه 1357 پنج نفر از فعالترین مبارزان مسلمان «حزب جمهوری اسلامی» را تشکیل دادند که یکی از آنها آیتالله خامنهای بودند. دهم فروردین سال 1358 ایشان طی حکمی از سوی حضرت امام خمینی(ره) مامور رسیدگی به نیازها و مسائل مردم استان سیستان و بلوچستان شدند. پس از آن نمایندهی شورای انقلاب در وزارت دفاع شده و بعد به معاونت آن وزارتخانه منصوب گردیدند. در همان سال سرپرستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را نیز به عهده گرفتند. ایشان روز شنبه، ششم تیرماه سال 1360 نطق مهمی در مجلس شورای اسلامی ایراد کردند که منجر به عزل دکتر ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور وقت شد. پس از آن در همان روز در یکی از محلههای جنوب شهر تهران در مسجد ابوذر، بعد از ادای نماز و در آغاز سخنرانی بر اثر انفجار بمبی که داخل ضبط صوت جاسازی شده بود مورد سوء قصد قرار گرفته و از ناحیهی سمت راست بدن به شدت مجروح و به بیمارستان قلب تهران انتقال یافتند و تحت مراقبتهای ویژه قرار گرفتند اما دراثر این حادثه دست راست ایشان قدرت حرکت را به میزان زیادی از دست داد.
پس از وقایع هفت تیر و هشت شهریور، آیتالله سیدعلی خامنهای از سوی شورای مرکزی به عنوان سومین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی انتخاب شدند. ایشان در انتخاب دهم مهرماه 1360 با بیش از شانزده میلیون رای (95 درصد آراء) به عنوان سومین رئیس جمهور ایران از سوی مردم برگزیده شدند و هشت روز بعد امام خمینی(ره) نیز به عنوان رهبر انقلاب، طی حکمی ریاست جمهوری ایشان را تنفیذ کردند. در تاریخ 25 مرداد ماه سال 1364 برای بار دوم با اخذ بیش از دوازده میلیون رای برای چهار سال دیگر به ریاست جمهوری اسلامی ایران انتخاب گردیدند. پس از رحلت حضرت امام خمینی(ره) در تاریخ 14/3/1368 در نشستی فوقالعاده و به دور از هرگونه جنجال و مناقشه در حالی که هنوز مراسم خاکسپاری پیکر امام خمینی(ره) انجام نگرفته بود، از سوی مجلس خبرگان با رأی قریب به اتفاق (بیش از چهارپنجم آرا) آیتالله سیدعلی خامنهای به عنوان رهبر و جانشین امام خمینی(ره) انتخاب و معرفی شدند.
حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی
فرزند و همراه همیشگی حضرت امامخمینی(س)؛ او در سال 1324 در شهرستان قم دیده به جهان گشود و پس از گذراندن تحصیلات متوسطه به توصیه امامخمینی(س) به فراگیری علوم اسلامی پرداخت. هنگامی که پدر و برادرش حاجسیدمصطفی از کشور تبعید شدند، وی در ایران باقی ماند.
درسال 1344، مخفیانه از راه آبادان به نجف اشرف رفت و پس از پنج ماه اقامت نزد پدر، به ایران بازگشت اما در مرز خسروی دستگیر شد. پس از آزادی به قم رفت و مشغول ادامه تحصیل شد. درسال 1345 برای بار دوم از طریق خرمشهر به عراق رفت و در همین سفر با پوشیدن لباس روحانیون به حلقه علمای دین پیوست. این بار نیز به هنگام بازگشت توسط ساواک دستگیر شد و پس ازمدتی حبس درزندان قزلقلعه در تاریخ 24 مرداد ماه 1346 آزاد شد.
در تمام طول دوران تبعید حضرت امام(س) او با برپایی مجالس درمنزل امام سعی داشت نام و خاطره مبارزات پدر را در ذهن مردم زنده نگهدارد. سرانجام با آغاز اولین حرکتهای مردمی درسال 1356، او به نجف و سپس به همراه امام به پاریس رفت. او رابط امام و سایر مراکز مبارزه بود. سید احمد، درتمام طول زندگیاش در کنار حضرت امام خمینی(س) ماند و همواره یاور مورد اعتماد او بود.
ایشان درآخرین روزهای سال 1373 به دیار باقی شتافت.
آیتالله سید عبدالحسین دستغیب
امام جمعه شیراز ازسال 59تا 60، دومین شهید محراب و از مبارزان سیاسی در دوران پهلوی.
او فرزند آیتالله سیدمحمدتقی دستغیب بود و در سال 1292 در شیراز متولد شد. تحصیلات خود را در حوزه علمیه شیراز تا «سطح» ادامه داد و جای پدر -که سالها پیش از این فوت کرده بود– امام جماعت مسجد باقرخان شد.
وی کمکم مخالفت خود را با برنامههای ضد مذهبی حکومت آشکار ساخت و در شرایطی که روزگار سختی را از نظر مادی میگذراند، پیشنهاد پیوستن به کادر قضایی دادگستری را نپذیرفت. در زمان اجرای قانون کشف حجاب، مخالفتهای آشکار او موجب شد که حکومت اجازه وعظ و منبر را از او بگیرد و سرانجام براثر فشارهای زیاد رژیم درسال 1314 مجبور به ترک ایران و مهاجرت به نجف اشرف شد.
پس از گذراندن دروس خارج، فقه و اصول در نجف، موفق به دریافت اجازه اجتهاد و نقل روایات شد. پس از تبعید رضا شاه از ایران، او نیز به توصیه آیتالله محمد کاظم شیرازی به ایران بازگشت و با همکاری مردم، مسجد جامع شیراز را که بیش از هزارسال قدمت داشت و به صورت خرابه درآمده بود، بازسازی کرده و آن را به مرکزی برای فعالیتهای مذهبی و سیاسی تبدیل کرد. تجدید بنای مدرسه علمیه حکیم و تأسیس دیگر مدارس علوم دینی از جمله فعالیتهای او در آن دوران است.
پس از اعلام لوایح شش گانه، او نیز به پیروی ازحضرت امام خمینی(س) به مخالفت با اهداف سیاسی رژیم پرداخت و چنان نقش مهمی درگسترش مبارزات درمیان مردم داشت که رژیم مجبور شد همزمان با سرکوبی قیام 15 خرداد، او را نیز شبانه دستگیر کند. وقتی مأمورین به منزل او هجوم بردند، مردم خود را سپر ساختند و مانع از دستگیری او شدند. مأموران بسیاری را بازداشت کردند و سرانجام شهید دستغیب برای آزادی مردم بیگناه خود را به فرمانداری نظامی معرفی کرد. مقامات محلی، برخلاف قولی که داده بودند، او را تحت فشار مرکز به تهران اعزام کرده و به زندان فرستادند وپس از آزادی، بلافاصله او را تبعید کردند. درسال 1343، بار دیگر به دلیل ادامه فعالیتهای سیاسی دستگیر و زندانی شد. درطول دوران اقامت اجباری امام درنجف، بارها به ملاقات ایشان رفت و ضمن بیان اخبار ایران و مبارزات مردم، رهنمودهای لازم را کسب کرد. بار دیگر، درگیری خشونتآمیز رمضان سال 56 در شیراز، باعث تبعید او از زادگاهش شد.
درهمین دوران، به همراهی چهار تن از دیگر روحانیون، طی اعلامیهای شاه را از سلطنت خلع کرد. پس از پیروزی انقلاب، به عنوان نماینده اول استان فارس به مجلس خبرگان رفت و در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی مشارکت ورزید. چندی بعد، محبوبیت او درمیان مردم باعث شد به حکم امام به امامت جمعه شیراز انتخاب شود. آیتالله دستغیب، صاحب تألیفات و ترجمههای بسیاری است که بیشتر آنها درباره اخلاق، معاد و خودسازی نوشته شدهاند. از معروفترین کتابهای ایشان میتوان به «صلاة الخاشعین» ، «معاد» ، «گناهان کبیره» ، «قلب قرآن» و «قیامت و قرآن» اشاره کرد.
او سرانجام در روز 20 آذرماه 1360، هنگامی که عازم نمازجمعه بود، به دست یکی از اعضای گروهک منافقین به شهادت رسید.
دکتر علی شریعتی مزینانی در دوم آذرماه 1312 در«کاهک»، دهی بر حاشیهی کویر و در نزدیکی سبزوار متولد شد و در «مزینان» -آبادی دیگری درهمان نزدیکی- کودکی را گذراند. پدر او استاد محمدتقیشریعتی، نوهی ملاقربانعلی معروف به آخوند حکیم و پسر ملامحمود، روحانی و پیشوای مردم منطقه بود. مادرش زهرا امینی زنی روستایی، مؤمن و متواضع بود. دکتر علی شریعتی تحصیلات خود را با آموختن قرآن در مکتب ده آغازکرد. در سال 1319 به دبستان ابن یمین رفت. در سیزده سالگی به دبیرستان رفت و در این ایام به شدت به عرفان و تصوف گرایش پیدا کرد. او در 16 سالگی سیکل اول را به پایان رساند و به اصرار پدر و با توجه به وضع اقتصادی خانواده به دانشسرای مقدماتی (تربیت معلم) رفت.
در آن سالها حزب توده و موج اعتقاد به مارکسیسم میان جوانها نفوذ بیسابقهای پیدا کرده بود. استاد محمدتقیشریعتی به منظور مقابله با هجوم افکار الحادی و توجه دادن نسل جوان به قابلیتهای اسلام اصیل به عنوان یک مکتب امروزی و پویا، با همکاری چند تن از دوستان خود «کانون نشر حقایق اسلامی» را بنیان گذاشت. در جلسات کانون ابتدا تفسیر قرآن گفته میشد و بعد سخنرانی با موضوع شناخت جنبههای گوناگون دین ایراد می شد. دکتر علی شریعتی نیز از سال 1327 به عضویت این کانون درآمد.
در سال دوم دانشسرا و همزمان با اوجگیری نهضت ملی او به سوی فعالیتهای سیاسی کشیده شد. درسال 1331 او در راهپیمایی وسیعی که علیه قوام السلطنه (و به جانبداری از مصدق) در مشهد برگزار شد شرکت کرد و برای اولین بار دستگیر شد. او در سال 1332 به عضویت «نهضت مقاومت ملی» درآمد که مهندس مهدی بازرگان و آیتالله طالقانی مؤسسانش بودند و گرایش مذهبی و اسلامی داشت.
در سال 1334، در دانشگاه مشهد در رشته ادبیات فارسی پذیرفته شد. درسال 1336 او به همراه 16 نفر دیگر از اعضاء و پیروان «نهضت مقاومت» ازجمله پدرش استادمحمدتقیشریعتی برای بار دوم دستگیر شدند و به تهران منتقل گشت. به ظاهر اتهام آنها جانبداری از سیاستهای مصدق بود.
در سال 1337 او با رتبه اول از دانشگاه مشهد فارغ التحصیل شد. چند ماه بعد و در سال 1338 او با بورسیه دولتی شاگردان اول برای ادامه تحصیل عازم فرانسه شد. در سال 1342 او موفق به اخذ مدرک دکتری در رشتهی تاریخ شد. وی پس از برگشت به ایران به محض رسیدن به مرز بازرگان دستگیر و به زندان قزلقلعهی تهران فرستاده شد. پس از چند ماه بازجویی و آزار، در شهریور 1343از زندان آزاد شد.
در سال 1347 دکتر شریعتی از سوی حسینیه ارشاد برای سخنرانی در ایام مذهبی دعوت شد. سخنرانیهای ارشاد از سوی جوانان، روشنفکران و دانشجویان با استقبال بینظیری مواجه شد و موجی از اسلامگرایی نوین را از این طریق در جامعه پدید آورد. از آنجا که ساواک این گونه جلسات روشنگرانه و انقلابی را تاب نمیآورد، سرانجام حسینهی ارشاد در 22 آبان ماه 51 تعطیل گشت. به تدریج کتابهای او از کتابفروشیها جمع شد و داشتن آنها جرم محسوب گشت، اما دانشجویانش نوار سخنرانیهای او را پیاده کرده به صورت جزوههای پلیکپی یا حتی دستنویس و با اسامی مستعار علی سربداری، علی معلم، علی سبزوارزاده و... منتشر میساختند.
دکتر در منزل دوستان و اقوام به زندگی مخفی خویش در تهران ادامه می داد و ساواک پیجوی او بود، سرانجام برای تحت فشار قرار دادن او استادمحمدتقیشریعتی را با همهی ضعف و کهولت سن و چند تن از اقوام نزدیکش را دستگیر کردند و خانوادهاش را آشکارا تحت نظر گرفتند. سرانجام او دوم مرداد ماه 1352 با ساک کوچکی از لباس، خود را به ساواک معرفی کرد. دورهی هجده ماههی زندان او در سلول انفرادی، بدون اجازهی داشتن کتاب و قلم و کاغذ آغاز شد. بازجوییهای مکرر، شکنجههای روانی، تهیدها و وعدهها، هیچ کدام برای وادار کردن او به قبول همکاری، مصاحبهی تلویزیونی و... موثر نبود. او با پاسخهای زیرکانه و گاه طنزآمیز بازجویان کماطلاع ساواک را دست میانداخت و سردرگم میکرد.
پس از آزادی دایرهی محدودیتها و فشارهای ساواک هر روز بیشتر میشد و امکان هر فعالیتی را از او سلب میکرد به همین علت او تصمیم به هجرت گرفت. او با استفاده از نام شناسنامهای خود «علی مزینانی» که کمتر شناخته شده بود توانست از کشور خارج شود. سرانجام در 28 خردادماه سال 1354 دکتر علی شریعتی در خانه کوچکی که در یکی از شهرهای انگلستان اجاره کرده بود به طرز مرموزی درگذشت. اگرچه روزنامههای کیهان و اطلاعات آن زمان نوشتند: «مرحوم دکتر علی شریعتی که برای درمان ناراحتی چشم و کسالت قلبی خود به انگلستان رفته بود در آنجا بر اثر سکتهی قلبی درگذشت.» اما مردم و گروههای مبارز، رژیم را مسئول مرگ ناگهانی او دانستند و سرانجام او را در مقبرهی کوچکی در کنار حرم حضرت زینب(س) به خاک سپردند.
آیت الله سید محمود علایی طالقانی
آیتالله طالقانی در سال 1289 شمسی در یک خانوادهی ساده و مذهبی در روستای «کَل یزد» از توابع طالقان دیده به جهان گشود. پدرش سیدابوالحسن طالقانی از مبارزان دورهی رضاخان و همکار و همرزم مرحوم «سیدحسن مدرس» بود و از طریق شغل ساعتسازی روزگار میگذراند. آیتالله طالقانی نیز تحصیلات ابتدایی را در همان روستا و نزد پدر گذراند و پس از آن برای تحصیل علوم دینی به مدرسه رضویه و بعد فیضیه قم رفت و تا سال 1317 مشغول تحصیل بود. پس از آن در مدرسه سپهسالار مشغول تدریس علوم دینی شد. در اولین سالهای تأسیس حوزه علمیة قم برای ادامه تحصیل در سطح عالی بار دیگر به عنوان طلبه به کلاسهای درس بازگشت و نزد اساتید بزرگی چون مرحوم آیتالله سیدمحمد حجت، آیتالله سید محمدتقی خوانساری و نیز آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه علمیه قم) به فراگیری علوم اسلامی در سطح عالی پرداخت و درجة اجتهاد را از مرحوم حائری یزدی دریافت کرد. آغاز مبارزات سیاسی او به واقعه کشف حجاب و قضیه جواز گرفتن برای عمامه در زمان رضاخان برمیگردد که مخالفتهای شدید و آشکارش موجب حبس و تبعید وی گردید. در سال 1320 در حالی که در زندان به سر میبرد تفسیر قرآن را با در نظر گرفتن نیاز نسل جوان آغاز نمود و پس از آزادی «کانون اسلامی» را بنیان گذارد. ایشان در سالهای 31 ـ 1330 به پیشنهاد مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی، جهت شرکت در «کنفرانس کشورهای اسلامی» که برای تشریک مساعی بین مسلمانان کشورهای مختلف تشکیل شده بود به مصر و اردن سفر کرد و از نزدیک با مسائل دنیای اسلام آشنا شد. این فعالیتها ادامه داشت تا اینکه در 28 مرداد 1332 به علت پنهان کردن نواب صفوی، رهبر گروه فدائیان اسلام، دستگیر و به زندان محکوم شد. در سال 1333، نهضت «مقاومت ملی» را با همکاری جمعی از مبارزین مسلمان تأسیس نمود.
پس از شکلگیری نهضت روحانیت به رهبری امامخمینی(س) در سال 1341 و طرح مسائلی چون «انجمنهای ایالتی و ولایتی» و «انقلاب سفید» به پیروی از حضرت امامخمینی(س) به مخالفت با رژیم شاه پرداخت و به دلیل فعالیتهای بسیار در همان سال به زندان افتاد و در اوایل خرداد 1342، به همراه چند تن از روحانیون آزاد گردید ولی بار دیگر در همان سال در ارتباط با وقایع 15 خرداد و انتشار مقالهای از سوی او با عنوان «دیکتاتوری خون میریزد» دستگیر و در زندان قصر مورد شکنجه و آزار قرار گرفت.
در سال 1350 در پی ممانعت کمیسیون امنیت شهر از برگزاری نماز عید فطر و مخالفت آشکار ایشان، آیتالله طالقانی دستگیر و پس از محاکمه به سه سال تبعید در زابل محکوم شدند. پس از سه ماه محل تبعید ایشان به کرمان انتقال یافت. اما در همان سال، در پایان جشنهای دو هزار و پانصد ساله بار دیگر به جرم فعالیت سیاسی بازداشت و زندانی شد و بار دیگر محکوم به تبعید در جنوب ایران گشت. پس از چندی به سبب همکاری چند نفر از گروه مجاهدین خلق، با مأموران ساواک عدهی زیادی از مبارزان از جمله آیتالله طالقانی دستگیر شدند.
در جریان محاکمه و در پی قرائت کیفرخواست دادستان، او دادگاه را غیرقانونی اعلام کرد و در دفاع از خود هیچ سخنی نگفت. دوران سخت شکنجه و زندان آغاز گشت و تا اوجگیری مبارزات مردم ایران در سال 1357 ادامه یافت تا اینکه به سبب فشار مردم و درخواست آزادی او در راهپیماییهای چند میلیونی، رژیم ناچار به آزاد نمودن او از زندان شد. منزل آیتالله طالقانی در حوالی پیچشمیران به مرکز فرماندهی انقلاب در تهران و بسیج و هماهنگ کردن تودهها بدل شد. راهپیماییهای بزرگ عاشورا و تاسوعا به دعوت ایشان انجام گرفت. ایشان از سوی امام خمینی به ریاست شورای انقلاب انتخاب شدند و تا پیروزی لحظهای از تلاش باز نماندند. پس از پیروزی انقلاب، ایشان از سوی امام خمینی(س) به امامت جمعه تهران انتخاب شدند و در پنجم مردادماه 1358 اولین نماز جمعه بزرگ تهران را پس از پیروزی انقلاب در دانشگاه تهران اقامه کردند.
ایشان به عنوان نماینده اول مردم تهران به مجلس خبرگان راه یافتند و همچنان در صحنه سیاست فعال بودند. آیتالله سید محمود طالقانی در 19 شهریور سال 1358 پس از سالها مبارزه و تبعید و زندانی شدن از زمین خاکی به دیار باقی شتافت.
آیتالله حسینعلی منتظری
رئیس اولین مجلس خبرگان و از روحانیون و سیاستمداران قبل و بعد از انقلاب.
او در سال 1301 در نجفآباد اصفهان در میان یک خانواده کشاورز متولد شد. تحصیلات دینی خود را در اصفهان آغاز کرد و سپس برای ادامه در سطوح بالاتر به قم رفت. او که از شاگردان حضرت امام خمینی (ره) بود، در سالهای دهه 40 به دلیل همراهی با نهضت ایشان تحت تعقیب ساواک قرار گرفت و به زندان افتاد و شکنجههای بسیاری را تحمل کرد. با اوجگیری قیام مردم در سال 1357 به همراه آیتالله طالقانی از زندان آزاد شد. او که از روحانیون مبارز و فعال در طول دوران انقلاب بود، بعد از فوت آیتالله طالقانی از سوی امام خمینی (ره) برای مدت کوتاهی به امامت جمعه تهران منصوب شد. در سال 1364 مجلس خبرگان، آیتالله منتظری را به عنوان قائم مقام رهبری تعیین کرد. ولی در سال 1368، به دلیل پارهای مسائل به حکم امام خمینی (ره) از این سمت برکنار شد.
آیتالله علی اکبر هاشمی رفسنجانی
او در سال 1313 در رفسنجان متولد شد. در سال 1327 برای تحصیل علوم دینی به قم رفت و حدود سالهای 36 و 1335، در درسهای امام شرکت داشت. در همان زمان، با جمعی از همفکران خود از جمله دکتر باهنر، نشریه «مکتب تشیع» را منتشر میساخت. پس از واقعه حمله به مدرسه فیضیه در سال 1342، دستگیر شد و برای انجام خدمت سربازی به ارتش فرستاده شد، اما پس از دو ماه به دلیل فعالیتهای سیاسی تحت تعقیب قرار گرفت و از پادگان باغشاه فرار کرد. وی در زمان زندگی نیمه مخفی، موفق به ترجمه و نشر کتاب «سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار» شد.
در سال 1343، به دلیل ارتباط با «هیئتهای مؤتلفه اسلامی» و نشر عقاید انقلابی و اسلامی دستگیر و به مدت 4 ماه در زندان قزلقلعه زندانی شد. پس از آزادی، کتاب «امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار» را تألیف و منتشر کرد. در سال 1345 در پی دستگیری عدهای از فقها و مراجع از جمله آیتالله منتظری، از قم گریخت و در تهران به صورت مخفیانه زندگی کرد تا اینکه بار دیگر در سال 1346 به اتهام فعالیت برای بر هم زدن مراسم تاجگذاری و نیز ارتباط با امام (ره) در نجف، بازداشت و به مدت سه ماه زندانی شد. او تا سال 1354 چندین بار به اتهام فعالیتهای سیاسی دستگیر شد تا اینکه در آستانه پیروزی انقلاب به همراه عدهای از دیگر زندانیان، بر اثر فشار مردم آزاد شد.
چند روز پس از آزادی، به همراه هیئتی که از سوی امام (ره) مأمور حل مشکل تأمین سوخت داخلی بودند، به خوزستان رفت تا برنامهای برای اعتصاب کارگران و میزان تولید نفت به اندازه مصرف داخلی تهیه کند، سپس به فرمان امام (ره) به عضویت شورای انقلاب درآمد.
او با همکاری تنی چند از مبارزان از جمله آیتالله مطهری، هماهنگی برنامههای گوناگون مرکز رهبری انقلاب یعنی منزل امام(س) را بر عهده داشت. او از سوی امام (ره) برای قرائت فرمان تاریخی تشکیل دولت موقت انتخاب شد. پس از پیروزی انقلاب به نمایندگی از سوی مردم تهران در مجلس اول و دوم و شورای اسلامی حضور یافت و به ریاست مجلس برگزیده شد. پس از رحلت حضرت امام خمینی (ره) و انتخاب آیتالله خامنهای برای رهبری، وی در پنجمین دوره انتخابات ریاستجمهوری شرکت کرد و برای دو دوره پیاپی با رأی مردم به مقام ریاستجمهوری رسید و پس از جنگ تحمیلی وظیفهی دشوار سازندگی کشور را بر عهده گرفت. پس از پایان دوره دوم ریاست جمهوری، از سوی رهبر انقلاب اسلامی به ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شد.