- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نگاهی به فیلم هیئت منصفه ۲

نگاهی به فیلم هیئت منصفه ۲
شنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۳
چکاوک شیرازی
نگاهی به فیلم هیئت منصفه ۲
مدتی بود که منتظر بودیم فیلم هیئت منصفه ۲ را ببینیم. آن هم فقط یک دلیل داشت، حضور کلینت ایستوود در مقام کارگردانی نود ساله که به نظر می رسید اکثر فیلم بازها همین یک دلیل برایشان کافی بود تا مشتاقانه منتظر بمانند.
اما برخلاف انتظارها، با این که فیلم کارگردانی نسبتا خوبی داشت به دلیل فیلم نامه ی ضعیفش، نتوانست آن چه که می بایست را، به مخاطبانش عرضه کند و باعث دلسردی آن ها شد.
فیلم ها و سریال های زیاد و درجه یکی در مورد دادگاه و هیئت منصفه ساخته شده است که طبیعتا انتظار مخاطب را نسبت به این موضوع بالا برده است.
هیئت منصفه در دوازده مرد خشمگین سال های طولانی است که سایه اش را روی سر این مضمون انداخته و ساخت فیلمی با کیفیتی پایین تر، در تمام این سال ها، فیلم ها را با شکست مواجه کرده است.
در سال های اخیر هم ساخت سریال کامل « بهتره بزنگی به ساول» چنان توجه مخاطب را به موضوع وکالت و دادگاه جلب کرده که کمتر از آن به نظر مخاطب نمی آید.
این در حالی است که سریال « بهتره بزنگی به ساول» در مورد دادگاه هم نیست.
بنابراین انتظار می رود که وقتی قرار است یکی از مطرح ترین سوپر ستاره های سینما فیلم بسازد فیلم نه بهتر از آن، دست کم در حد آن ها تولید کند.
داستان فیلم با یک دادگاه و اعضای هیئت منصفه ی آن شروع می شود. آن ها انتخاب می شوند تا تصمیم بگیرند مردی که متهم به قتل نامزدش است، گناهکار است یا بی گناه.
دادستان بدون آن که مخاطب متوجه ی دلایلش برای اتهام زدن به مرد، بشود اصرار دارد که او گناهکار است. اما هیچ دلیل محکمی که مخاطب را قانع کند ارائه نمی دهد. صرف این که شاهدان دعوای این دو نفر را شهادت داده اند و گزارش پزشکی قانونی ، قطعا دلیل قاطعی برای اتهام زدن به مرد نمی شود.
از آن سو یکی از اعضای هیئت منصفه مرد جوانی است که همسرش دوران بارداری سختی را می گذراند. همان اول داستان متوجه می شویم او بوده که با اتومبیل به دختر زده و او را به دره پرت کرده است. حالا که این را می دانیم منتظریم که او، حالا که قهرمان داستان است، با چالش های درونی و بیرونی مواجه شود. باید ببینیم چطور با درونیات و وجدانش می جنگند. چطور بین وجدانش و همسر و فرزندی که به او نیاز دارند یکی را انتخاب می کند. از طرفی او باید اجازه ندهد که دیگران متوجه بشوند.
اوایل قصه، خوب است. او که متوجه شده خودش مسبب قتل دختر است در جلسه ی هیئت منصفه برای لحظاتی تسلیم وجدانش می شود و با سوالاتی که می پرسد موفق می شود تعدادی از آرا را تغییر دهد. اما دیگر هیچ رفتاری و کنشی از او سر نمی زند که تلاشش برای غلبه بر وجدانش یا برعکس را نشان دهد. انگار که ناگهان همه چیز به این امید رها می شود که یک نفر دیگر هم تغییر رای بدهد و دادگاه از متهم رفع اتهام کند و مرد جوان هم به سر زندگی خودش برگردد ولی برعکس، نظرها هم چنان همان طور می ماند و مرد جوان هم به خانه اش برمی گردد.
از آن طرف دادستان که به هیچ وجه نظرش را عوض نمی کرد، به طور معجزه آسایی متوجه می شود که این مرد، قاتل است و به در خانه اش می رود که به اصطلاح او را محکوم کند.
یک فیلم بسیار کسالت آور و طولانی و کپی برداری بسیار ضعیفی از فیلم دوازده مرد خشمگین. در دوازده مرد خشمگین هر کدام از اعضای هیئت منصفه دلایل محکم خودشان را داشتند چه پسر را گناه کار می دانستند چه نه و این که چگونه یکدیگر را قانع کنند منجر به چالش های نفس گیری می شد. اما در این فیلم هیچ کدام از اعضا دلیلی که چنگی به دل بزند ندارند ضمن این که مدام از خستگی و طولانی شدن جلسات هم شکایت دارند.
این چه سری است که هنرمندان در سنین بالا دچار نوعی غرور می شوند و خودمحور. با اتکا به سال های درخشان هنری شان تصمیم به خلق آثاری می گیرند که از دوران طلاییشان فاصله ای بس بعید دارد.