
شعر طنز سال نو
خواندن شعر به ویژه شعر طنز مودعلاقه بسیاری از مردم است. با توجه به اینکه در سال نو هستیم، این بخش آسمونی را به چند قطعه شعر طنز اختصاص داده ایم که امیدواریم موردپسند شما عزیزان قرار گیرد. تا پایان ما را همراهی کنید.

نزدیک عید بود و خانه تکانی
پدربزرگ عصبانی و محکم
از قاب پوسیده می نگریست
پچ پچی در گرفت
مادر گفت: این عکس را عوض کنید
پدر گفت: نه قاب عکس را عوض کنید
مادربزرگ دندانهایش را جابجا کرد و گفت:
اشلا کطوره پدربزرگ را عوض کنید!
*********
سرطان را از مادر
سکته را از پدر
سنگ کلیه را از عمو
سیاه سرفه را از عمه
سل را از خاله
سینوزیت را از دایی
و سرماخوردگی را از بقال سرکوچه
قرض گرفت و آورد نشست
وسط سفره هفت سین
خواند: یا محول الحول و الاحوال...
حول حالنا الی احسن الحال
مقلب القلوب
نوروز و سفره هفت سین
دعای تحویل سال نو
عید و آمدن بهار و سیزده بدر
خوب است
مهمان اگر بگذارد!
*********
سال، نو می شود
شاعران اسم عوض می کنند
علیه شعر خود می شورند
به کوچه می دوند
بابا نوروز می شوند
نفی بلد می کنند
مسواک می زنند
و از مردم می گویند
مبارک است انشاالله!
*********
شب عید مرغ داشتیم
ران به عرفان رسید
سینه به ایثار
دل و جگر به ملیحه
گردن و دنده و بال و ستون فقرات
به من
آنجا بود که فهمیدم
چرا پدرها،
اخلاق سگ دارند!
*********
می شود امسال بهتر سال نو
بهتر از هر سال دیگر ، سال نو
می شود با لطفِ مسوولین امر
غصه و غم خاک برسر ، سال نو !...
یا پیامک می رسد از دوستان
یا که می آید نمابر سال نو !
نیست بعد از توپ و تانک و فشفشه
صحبت از شیر سماور ، سال نو !
طبق تمهیدات مجلس بعد از این
می رود تا ماه آذر سال نو !
کارمند از فرط بی دردی فقط
کیف خواهد کرد با هر سال نو !
هفت گاو چاق دارد می خورد
هفت تایی گاو لاغر ، سال نو
پس برای صرفه جویی جای مرغ
حال کن با تخم کفتر ، سال نو!
این شکافِ بین ما و زندگی
می شود این بار کمتر ،سال نو
چرخ پر باد تورم چارتاش ،
می شود بدجور پنچر سال نو !
می نماید دولت خدمتگذار
کوچه ها را سنگ مرمر ، سال نو !
با کمی تغییر در جنس بشر
می شود خواهر ، برادر سال نو !
یعنی از جنس مونث می توان ،
ساخت یک جنس مذکر سال نو !
رشد خواهد کرد هر چیزی ! به جز
طفلکی این دبّ اصغر ، سال نو !
هر کسی پایین منبر بوده است
می رود بالای منبر ، سال نو !
خاک بر فرق کسی که می زند
همچنان از پشت خنجر ،سال نو
گرگ چندی در لباس میش رفت
می شود رو دستش آخر ، سال نو
آن که بالا بوده می آید به زیر
با زرنگی می رود در ، سال نو !
از در و دیوار مهمان می رسید
میهمان ؟ نه ! قوم بربر ، سال قبل !
حکم این جانب وَ آن الواط ها
یک مویز و چل قلندر ، سال قبل !
نامسلمانی که می دیدم شدید
می شدم از بیخ کافر ، سال قبل !
مثل دریا بود و ما را غرق کرد ،
درخودش نرخ شناور سال قبل !
جای نان با بچه گفتم می خرم
من برایت باز مادر ، سال قبل !
من پسر می خواستم ، البته باز
همسرم زایید دختر ! سال قبل
گور بابایش ولی این بار شد
ظاهرا از ما مکّدر ، سال قبل !
مثل ابراهیم اگر فرصت شود
می دوم دنبال هاجر ، سال نو !
فکر تجدید فراشم ، منتها
زن نمی گیرم مگر ، در سال نو !
از کتاب خاطراتم میوه رفت
می رسد اما چغندر سال نو !
بچه می خواهد لباس و پول نیست
باز شد صحرای محشر ، سال نو !
نوروزا گفتن حرفی بزن زدیم یهو گفگیری خورد تو سرم نظرو حرفو ندیدم , شاید بر این و آن برخورده بر لب نشس آه سردم آه نوروز باز آمدی به برم , دلبر ناز و پر مدعا , کی تو سیر شوی از هر چه خواهی برایت بخرم ؟ آخر جیب های تو کی پر شود دلبرم ؟ طبع شاعری به نوع طنز که با شوخی فاصله ه ...