علت سیاه بودن و کارهای حاجی فیروز و عمو نوروز
صورت سیاه و لباس قرمز حاجی فیروز نشان از یک رسم دیرینه دارد. رسمی که نوید بهار و تولد طبیعت را می دهد. حاجی فیروز که به قول خودش سالی یک روز مهمان کوچه ها و خیابان های شهر است، این روزها بر سر چهارراه ها و پشت چراغ قرمزها دوباره شروع به کار کرده است. آسمونی در این بخش مطالب جالبی در مورد علت سیاه بودن حاجی فیروز برای شما عزیزان تهیه کرده است که در ادامه می خوانید.
جمله معروف حاجی فیروز:
«ارباب خودم سامبولی بلیکم... ارباب خودم لطفی به ما کن»...
در روزهای پایانی هرسال، حاجی فیروز با لباس سرخ و چهره سیاه در خیابان ها می کوشد، توجه مردم را به خود جلب کند تا شاید مبلغی را از آنها دریافت کند. برخی از این حاجی فیروزها کودکانی هستند که تا همین دیروز نزد مردم با نام کودکان کار شناخته می شدند و حالا برای کسب درآمد بیشتر در روزهای آخر سال چهره کودکانه خود را سیاه کرده اند. برخی دیگر نیز متکدیانی هستند که در چنین روزهایی با تغییر ظاهر، راه کسب درآمد همیشگی خود را ادامه می دهند.
اما آیا حاجی فیروز در ایران باستان و آیین های کهن نیز تنها نشانه فردی است که از دیگران طلب پول و کمک می کند؟ اسطوره شناسان معتقدند در آداب و رسوم ایرانیان قدیم، حاجی فیروز شخصیتی است که صورت سیاهش نشانگر اتمام سیاهی ها و ناپاکی هاست و او پیام آور بهار است. حاجی فیروزها از پیشه های مختلف و با داشتن شغل و درآمد مشخص، تنها برای شاد کردن مردم و به جا آوردن رسم دیرینه ایرانیان، لباس سرخ بر تن می کردند و با خواندن اشعار به پیشباز آغاز سال نو و بهار طبیعت می رفتند و مردم نیز برای قدردانی، هدیه های کوچکی مانند آجیل، شیرینی یا سکه به آنها می بخشیدند.
دکتر حسین باهر، رفتارشناس اجتماعی درباره تغییر ماهیت حاجی فیروزهای امروزی گفته است: حاجی فیروز سمبل یک انسان آزاد بوده است. او همراه با غلامش در روزهای آخر سال به شادمانی میپرداخته وگاهی اوقات طنزی میگفته که دیگران را به خنده وا میداشته است. او سمبل شادمانیهای پیش از عید است. حالا آن انسان فهیم با لباس فاخر به انسانی تبدیل شده که لباسهای مندرس میپوشد و در شهر به تکدیگری میپردازد.
او چهرهای میان سال داشته اما حاجی فیروزهای امروزی نه جنسیت دارند و نه سن و سال. آنها به شادی تظاهر میکنند و در شهر میچرخند. شرایط زندگی، آنها را مجبور به این کار کرده است. بسیاری از این کودکان با خطرهای جانی مواجه هستند. چند شب پیش در نزدیکی یکی از چهارراهها یکی از این کودکان با ماشین تصادف کرده بود اما با وجود زخم روی پایش دست از تکدیگری بر نداشت و به کار خود ادامه داد. اینها تصویرهای خوبی برای نشان دادن چهره شهر ما نیست.
باید برای چنین بچههایی کار فراهم کرد و برخوردی از جنس پدرانه نمود. این وظیفه نهادهای فرهنگی است که نسبت به این مساله حساسیت نشان دهند و مسوولان را وادار کنند تا وجهه این اسطوره ملی به این شکل در ذهن نسل امروز نقش نبندد. همچنین دولت نباید اجازه دهد چهره این اسطوره فرهنگی ما به دست متکدیان جامعه از بین برود. متولیان جامعه باید از یک سو جلوی این پدیده را بگیرند و از سوی دیگر به دنبال چارهسازی برای این مساله باشند.
به گفته اسطوره شناسان، در پایان هر سال شخصیت های افسانه ای در آیین های مختلف ظهور می کنند تا خبر از آغاز سال جدید بدهند. بابانوئل در فرهنگ اروپایی و حاجی فیروز در فرهنگ ایرانی. اما چرا بابانوئل هدیه می دهد و حاجی فیروز طلب کمک می کند؟
بهار مختاریان، اسطوره شناس گفته است: در فرهنگ اروپایی، کارکرد و نقش تعداد زیادی از شخصیتهای کهن مراسم باستانی با سنت دینی جدید مسیحی آمیخت و شکل تازهای به خود گرفت؛ یکی از این شخصیتها «سنتاکلاوس» یا بابانوئل است. در متون قرن چهارم میلادی از اسقفی به نام نیکلاس میرا (Nikolas Myra) یاد شده است که کودکان را حمایت و تشویق میکرد. سنت هدیه دادن به کودکان بعدها به مرور زمان در این رسم تثبیت شد.
در منابع قدیمی مسیحی آمده است که شخصی در ماه دسامبر با چوبی قطور که بر دوش داشت و سورتمهای که بر آن سوار بود به همراه شخصی که نمادی از ابلیس بود، در کوی و برزن به راه میافتاد و از خانهها دیدار میکرد و از والدین، نحوه رفتار کودکان را جویا میشد. از قرن نوزدهم به این مراسم این عنصر هم افزوده شد که این شخصیت باید به کودکان هدیه هم میداد. تصویری که از «سنتاکلاوس» یا بابانوئل در منابع کهن در دست است دیگر به تصویر کنونی او هیچ شباهتی ندارد. از جمله این تصاویر، تصویری است که او را در مراسمی رایج در اسکاندیناوی نشان میدهد، با پوشش بلند زمستانی قهوهای رنگ و کلاهی نوکدار بر سر و چوبی برپشت. (ایسنا)
او با اشاره به مشابهتهای فرهنگ هند و اروپایی و شباهتهای میان آیین هالووین و چهارشنبهسوری توضیح می دهد: این دو جشنهایی بودهاند که در آن نیاکان و مردگان به زمین برمیگشتند، آیین بزرگداشت نیاکان یکی از مهمترین آیینهای جشنهای هند و اروپایی بود و نمونههایی بسیاری از آن در پیوند با فصل زمستان وجود داشت. با توجه به آنچه گفتیم مقوله حاجی فیروز هم اساسا بازنمود همین بازگشت مردگان بر زمین است. همانطور که اشاره شد جشنهای هند و اروپایی یا در آغاز زمستان یا در پایان آن انجام میشوند و احتمالا در مورد نخست، ارواح و ایزدان باید زمستان را بزرگ میداشتند و در مورد دوم گذر از این زمان سخت را جشن می گرفتند. در این دو زمان، بازگشت نمادین مردگان در الگوها و رفتارهای مختلف دیده میشود.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه حاجی فیروز را نباید گدا خواند، توضیح داده است: اینکه حرکت امروزی او را گدایی میخوانند نادرست است. هرگونه توصیف و نامگذاری برای چنین شاخصههایی بدون بررسیهای دقیق، که صرفا از ذهنیت امروزی بدون در نظر گرفتن بافت این آیینها به وجود میآید، از لحاظ علمی نادرست است. بر این اساس، بخشش و نثاری که مردم در بافت کهن در پیوند با این ارواح انجام میدادند و زندگی سالانهی خود را تضمین میکردند، امروزه به طور یکطرفهای با حضور حاجی فیروز به شکل گدایی معنا میشود.
مختاریان که در گفت وگویی با ایسنا به بیان این مطالب پرداخته، ادامه می دهد: درک درستی از این عناصر نمادین رفتاری کمک میکند تا ما در کاربردی کردن آنها و کارآفرینی در حوزه اقتصاد و فرهنگ موفقتر باشیم، مانند اتفاقی که در مورد «سنتاکلاوس» یا (بابانوئل) در غرب اتفاق افتاده است. وقتی سیاستگذاری بر پایهی دانش علمی نباشد، این شاخصها صرفا به عنوان نمادهایی سرگردان میتوانند مورد سوءاستفاده هم قرار گیرند. باید توجه داشت که صرفا خود حاجی فیروزهایی که در هنگام نوروز در کوچه و خیابان گدایی میکنند، منظور نیست بلکه افراد نامتخصصی که آنها را تبیین میکنند، یا افرادی که صرف شباهتهای صوری دست به مقایسه میزنند و بافت را فراموش میکنند. آنها میکوشند این نمادهای سرگردان را بر حسب علاقهی فردی به هر سمت وسو که میخواهند بکشند و تعابیر شخصی از آنها ارائه دهند.
دکتر میرجلال الدین کزازی نیز در مقاله ای که در روزنامه اعتماد به چاپ رسیده، در مقایسه حاجی فیروز و بابانوئل نوشته است: بابانوئل آنچنان که همه می دانند جامه ای سرخ فام در بردارد و گهگاه کلاهی سپید نیز بر سر. از دیگر سو حاجی فیروز که او را در روزهای فرجامین سال در شهرهای ایران می بینیم که سرودخوانان به هر سوی می رود، جامه ای سرخ فام بر تن دارد. آنچه این چهره و پدیده فرهنگی را از بابانوئل جدا می دارد، سیاهی چهره او است. ما می توانیم در این دو تن به نمادی یگانه بازخوریم که رنگ سرخ است. رنگ سرخ می تواند نماد و نشانه ای از خورشید یا گرما و روشنی و در پی آن زندگی باشد. به سخن دیگر حاجی فیروز هنگامی پدیدار می شود که روزگار تیرگی و سرما به پایان می رسد.
روزگار روشنی و گرما فراز می آید. تیرگی روی حاج فیروز می تواند نمادی از شب باشد. به سخنی دیگر شب روزگار فرومردگی و افسردگی جهان را نشان می دهد. در برابر، روز نشانه ای است از رستاخیز دیگرباره گیتی. جهانی که در تیرگی و سرما فروفسرده است از نشانه های زندگی که جنبش و تکاپوست بی بهره مانده است. با فرا رسیدن بهار جان و جنب از سر می گیرد زیرا خورشید در آن هنگام توش و توانی تازه می یابد. از دیگر سوی سپیدی چهره و کلاه بابانوئل می تواند همچنان یادآور روشنایی و روز باشد اما نکته ای در این میان که حاجی فیروز و بابانوئل را از هم جدا می دارد زمان پدیداری و سربرآوری آنهاست. حاجی فیروز آنچنان که گفته آمد در روزهای فرجامین اسفند و روزهای آغازین فروردین آشکار می شود اما بابانوئل در روزهای برگزاری جشن زادن عیسی مسیح.
او در بخش دیگری از مقاله خود حاجی فیروز را همتای بابانوئل دانسته و گفته است: بابانوئل که در روزها و شب های کریسمس در باختر زمین پدیدار می شود، از این روی می تواند نمادی باشد از مهر یا خورشید که ترسایان به راستی زادن او را جشن می گیرند و بزرگ می دارند. از دیگر سوی در ایران هم همتای بابانوئل حاجی فیروز می تواند بود که نمادی است بازبسته به جشن و آیین نوروز که آن هم مانند شب یلدا آیین و جشنی است در ستایش و بزرگداشت خورشید و روشنایی و روز و گرمی که در نماد رنگ سرخ به نمود آمده است زیرا یکی از خاستگاه ها و پایگاه های جشن و آیین نوروزی، پدیده ای کیهانی و گاهشمارانه است که آن را «ترازمندی بهاری» (= اعتدال ربیعی) می نامیم. ترازمندی بهاری برابر و همتراز شدن شب و روز است.
بابا نوئل رو باید با عمو نوروز مقایسه کنید فیروز غلام سیاهی میباشد که ایام نوروز خانواده های اشراف لباس قرمز به تنش می کردن و از او می خواستند برای شادی آنها برقصد و شکلک در بیارد و بعضی از آنه نیز قدیمی تر بودند و خانه زاد و به ارباب خود بسیار نزدیک بودند اشراف الالخصوص وابس ...