- آسمونی
- مجله اینترنتی
- ورزشی
- باشگاه ها و تیم ها
- گل گهر سیرجان؛ تیم کوچکی که دوست ندارد بزرگ شود!
گل گهر سیرجان؛ تیم کوچکی که دوست ندارد بزرگ شود!
فوتبال کشورمان در دهه های گذشته گهگاه تیمهای متمولی را به خود دیده که با رویاهای بزرگ وارد رقابتهای لیگ شدند و سرانجام در سکون و فراموشی کارشان به پایان رسید؛ بدون این که جامعه کم حافظه و فراموشکار ایرانی یادی از آنها کند. از استقلال اهواز ابتدای دهه 80 گرفته که با ثروت برادران شفیع زاده تا چند سانتی متری قهرمانی لیگ برتر هم پیش رفت و اکنون نابوده شده تا استیل آذین که با ثروت بادآورده حسین هدایتی تبدیل به تیم کهکشانی اواسط دهه 80 ایران شد و با این حال هرگز فراتر از عنوان پنجمی لیگ نرفت و بالاخره نابود شد؛ از پدیده مشهد که در هنگام ورود به لیگ برتر تنها به دنبال ستارگان بود و مالکان باشگاه جز به مقام اولی به عنوان دیگری در لیگ فکر نمی کردند تا بادران که حتی نتوانست به لیگ برتر برسد و مالکان آن نیز سرانجام عطای تیمداری را به لقایش بخشیدند.
در حال حاضر هم گل گهر سیرجان دیگر تیم متمولی است که پاجای پای اسلاف خود گذاشته و دقیقا اشتباهاتی را تکرار می کند که گذشتگان انجام داده اند. گل گهر قطعا ثروتمندتر از تمامی تیمهای ذکر شده است، اما وقتی مدیریت نادرست و ناکارشناس یک مجموعه را اداره کند، گنج قارون هم پایان می پذیرد. چه برسد به ثروت تیمی که درآمدهای آن نه از باشگاهداری بلکه از یک کارخانه صنعتی تامین می شود و اگر ناکامی های تیم ادامه یابد، سرانجام کاسه صبر مدیران کارخانه نیز لبریز خواهد شد.
گل گهر در همین راه قرار گرفته و آمار عجیب این تیم گویای همه چیز است: تیمی که بعد از میلیاردها تومان ریخت و پاش در 11 بازی لیگ 5 گل به ثمر رسانده؛ یعنی کمتر از نیم گل در هر مسابقه! تیمی که با هدایت مهدی تارتار آمار 3 شکست در 5 مسابقه اخیر را برجای نهاده است. اما بدتر از این آمار، عملکرد عجیب تیم در استفاده از مربیان خارجی و داخلی در رقابتهای لیگ بوده است.
گل گهر در فصل 99-98 در هنگام ورود به لیگ برتر دست به دامان مجید جلالی شد. این که تیمی وینگو بگوویچ را بعد از صعود به لیگ برتر کنار گذاشته و دست به دامان مرد شکسته خورده ای چون مجید جلالی شود، نشان دهنده بی تجربگی مدیران گل گهر در بدو ورود به لیگ برتر بود. گل گهر در دو فصل بعد امیر قلعه نویی را به عنوان مربی خود برگزید و با دو رتبه پنجم و چهارم لیگ نشان داد که خود را به جمع بزرگان فوتبال ایران نزدیک کرده است. اما گل گهری ها تنها در ریخت و پاش وارد جمع بزرگان لیگ شدند و در سایر مسائل نشانی از پیشرفت بروز ندادند. مسوولان باشگاه در این دوران فراموش نکردند اسم ورزشگاه خود را به شهید سلیمانی تغییر دهند، اما یادشان رفت مجوزهای حرفه ای را اخذ کنند و به این ترتیب با وجود حذف استقلال و پرسپولیس از لیگ قهرمانان آسیا، گل گهر هرگز شانس حضور در لیگ قهرمانان آسیا را به دست نیاورد و این فرصت بادآورده را به دلیل نداشتن ساختار حرفه ای از دست داد.
گل گهر فصل 02-1401 به مقام ششم نزول کرد که با توجه به رفتن امیرقلعه نویی و سپردن هدایت تیم به مرد بی رزومه ای مثل سعید الهویی کاملا طبیعی به نظر می رسید. اما یک فصل بعد گل گهر از مارینوس اوزونیدیس یونانی برای هدایت تیم فوتبال گل گهر استفاده کرد و به مقام دهم سقوط کرد تا مشخص شود مسوولان گل گهر برنامه بلندمدتی برای درخشش در فوتبال ایران ندارند. در غیر این صورت کسی نمی توانست تشابهی بین قلعه نویی و مرد یونانی پیدا کند.
با این حال عمق فاجعه وقتی بود که گل گهر از این نفرات سرانجام به مهدی تارتار رسید. گل گهر این روزها با تارتار بدتر از هر زمان دیگری نتیجه می گیرد و اگر تاکنون به جمع تیمهای قعرنشین وارد نشده، تنها به دلیل زیاد بودن تیمهای ضعیف در لیگ ایران است؛ وگرنه گل گهری ها همه راهکارها را برای خودزنی تاکنون انجام داده اند!
به هرشکل ایکاش یک بار مسوولان رده بالای گل گهر، تکلیف خود را با خودشان مشخص کنند. آیا آنها واقعا به دنبال داشتن یک تیم مدعی در لیگ برتر ایران هستند یا تیمداری آنها تنها باری به هرجهت است و مدتی بعد این هوس از سر آنها می افتد؟ اگر واقعا آنها به دنبال داشتن تیمی قدرتمند در فوتبال ایران هستند، قطعا با امثال مهدی تارتار به آرزوهای خود نمی رسند!